192

مشخصات کتاب

موسوعه آسان در بيان فرقه‌ها و گروه‌ها




(به زبان فارسی)


نویسنده:

دکتر حماد الجهنی


مترجم:

محمد طاهر (عطائی)


الناشر:

مركز الثقافة الإسلامية «بخاري»


حقوق الطبع محفوظة لمركز الثقافة الإسلامية «بخاري»

مقدمۀ مترجم

إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا من يهده الله فلا مضل له ومن يضلله فلا هادي له وأشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا عبده ورسوله، صلوات الله عليه وعلى آله وأصحابه وسلم تسليما كثيرا...

در این شکی نیست که بخش روحی و معنوی هر جامعه و ملت را همانا افکار و معتقداتش تشکیل می‌دهد، و تا وقتیکه مفکوره و معتقدات آن درست و خالی از انحرافات باشد، سلوک و اخلاقش نیز رضایت بخش و پسندیده خواهد بود، ولی هرگاه با نفوذ اجانب و بیگانگان افکار منحرف داخل جامعه گردد آنگاه ملت و جامعه دچار بی‌نظمی و تصادمات فکری و عقیدتی خواهد شد، صهیونیزم جهانی، مبشرین کلیسائی و دیگر حلقات مغرض چون بر این نکته آگاه‌اند در راه منحرف ساختن جوانان مسلمان و مشوش کردن اذهان شان سخت کمر بسته‌اند تا بدین وسیله آنان را از عقاید ناب اسلامی دور نموده افراد بی‌ماهیت و لاابالی سازند که طبق میل آنان حرکت نمایند، بنابرآن بر علماء و دانشمندان مسلمان لازم است که در راه جلوگیری از نشر و گسترش عقاید منحرف و غیر اسلامی سعی و تلاش نموده نگذارند که دست‌های پلید بیگانگان جوانان مارا به بیراهه بکشانند، لله الحمد در این مورد علماء و دانشمندان روشن ضمیر فعالیت‌هائی نموده‌اند و کتاب‌هائی تألیف کرده‌اند که می‌توان از آنجمله کتاب «الموسوعة الميسرة في الأديان و المذاهب المعاصرة» را نام برد، کتاب مذکور با وجود خردی حجم و مختصر بودنش معلومات فراوانی را با کمال دقت و امانت ارائه نموده است، ولی چون در اصل به زبان عربی نوشته شده بود اکثر برادران ما از آن بی‌بهره بودند، لذا ما آن را به زبان دری ترجمه نمودیم تا تمام کسانی که به زبان فارسی آشنائی دارند از کتاب مذکور سودمند شوند، و در ضمن این عمل ما گامی در راه خدمت به اسلام و فرهنگ اسلامی شمرده شود.

- قبل از اختتام سخن می‌خواهم توجه خوانندگان محترم را به نکات آتی جلب نمایم:

۱- در بعضی از موارد که بخاطر روشن شدن مطلب کلماتی از نزد خود افزوده‌ایم آن را داخل اینگونه قوس‌ها [ ] نموده‌ایم تا امانت علمی در ترجمه به حد توان حفظ گردد.

۲- چون هدف کتاب تنها معرفی ادیان و مذاهب می‌باشد لذا ما در راه تردید و یا تأیید گروه ویا مذهبی قلم فرسائی نکرده‌ایم.

۳- تاریخی که بعد از نام شخصی در میان دو قوس ذکر می‌شود اشاره به وقت تولد و وفات شخص مذکور می‌باشد، و اگر بعد از شخصیات دین و یا دولت میاید اشاره به زمان زمامداری شان خواهد بود، ولی اگر به این شکل (ت۱۲۲) نوشته شده بود آن تنها تاریخ وفات را بیان نموده است.

۴- در تاریخ بعضی اشخاص غلطی طباعتی صورت گرفته بود که ما آن را به کمک منجد اعلام اصلاح نمودیم.

۵- با توجه به این نکته که بعضی اصطلاحات علمی و سیاسی در کتاب وجود دارد، ترجمۀ آن مشکلاتی را با خود داشت، بنابرآن مترجم که تلاش زیادی در راه دریافت معانی دقیق آن به خرج داده بازهم به این باور است که شاید سکتگی‌ها و اشتباهاتی وجود داشته باشد، لذا امیدوار است که با دریافت رهنائی‌های سودمند دانشمندان محترم این نقصیه را درچاپ‌های آینده مرفوع سازد.

۶- در وقت ترجمۀ خویش از ظبع دوم کتاب استفاده نموده‌ایم که در سال ۱۴۰۹هـ/ ۱۹۸۹م طبع گردیده است.

در پایان سخن از همۀ برادران و دوستانیکه در انجام این رسالت با ما همکاری نموده‌اند اظهار سپاس و قدردانی نموده از خداوند متعال برای شان اجر جزیل و پاداش بزرگ خواهانم.

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين.

م. ط. «عطائی»

مقدمۀ کتاب

الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام على سيد الأنبياء والمرسلين وبعد...

دوست داریم که برای خوانندگان محترم کتابی را پیشکش نمائیم که آن پاره‌ای از حقایق را، از افکار و معتقدات برخی گروه‌های فکری وسیاسی احزاب، ادیان، مذاهب وفرقه‌ها، تقدیم نماید، ومعلومات جدیدی در باب خود باشد. عصرحاضر انقلاب وپیشرفتی را، در اتصالات وعلاقه‌ها، نقل افکار ومعلومات، کوتاهی زمان ومکان، مشاهده می‌کند که هرگز در گذشـته ندیده بود، بحدی که گوئی تمام عالم یک قریۀ کوچک است [۱]انقلاب وپیشرفت مذکور عده‌ای از نتایج و مشکلات را به بار آورده که مردم سابق به آن‌ها دوچار نبودند، از آن جمله این که گوشه گیری حالا برای هیچ کس ممکن نیست، نه افراد می‌توانند گوشه گیری اختیار کنند و نـه دولت‌ها، و از آنجمله مشکلات این که افراد این زمان خود را در مقابل موجی از معلومات پراگنده ومتناقض، از احزاب، گروه‌های سیاسی، مذاهب، ادیان وفلسفه‌ها، میابند، که نمی‌توانند حق را از باطل تمییز کنند.

- به همین منظور خواستیم برای آماده سازی کتابی علمی وموضوعی اقدام نمائیم که تمام آن معلومات را در بر گیرد، و ازخلال آن بتوانیم برای خوانندگان محترم بحث سریعی که حقایق را در چوکات دقیق مو ضوعی بگنجاند تقدیم نمائیم، البته بحثی خالی از اسهاب وپرگویی، بدور ازسطحی گرایی وعدم تحقیق، ملتزم به صدق وامانت، مجتنب از تاخت و تاز، ومعتمد بر مصادر ومراجع بنا برین ما آرزو مندیم که برای خوانندۀ محترم یک حقیقت علمی را تقدیم نموده باشیم.

در اینجا مناسب است گفته شود که بحث ما متوجه حرکات ومذاهبی است که فعلاًُزنده‌اند و وجود واقعی خویش را درعالم امروزی حفظ نموده‌اند، اما حرکات ومذاهبی که فرسوده شده‌اند و زمان اثر آن‌ها را از خود زدوده است و ازحافظۀ تاریخ بدور افتیده‌اند، از بحث ماخارج‌اند وبه آن‌ها توجهی نکرده‌ایم.

ما که به حرکات و مذاهب ازبین رفته توجهی نکردیم، وبحث خود را متوجه مذاهب معاصرنموده‌ایم البته بدین معنی نیست که آن‌ها ارزشی ندارند و این‌ها باارزش‌اند، بلکه خواستیم با این عمل خویش توشۀ فکری وعلمی معتمدی برای جوانان عصرتقدیم بداریم، تا بدین وسیله عقاید وافکار زمانۀ خویش را بدانند، و راه برای شان روشن گردیده، وبتوانند موقف مناسبی، در پذیرش و یا تردید آن اتخاذ نمایند. موضوعات کتاب را به ترتیب حروف ابجد تهیه نموده‌ایم که آن دوفایدۀ مهم را در بر دارد: اول آسانی یافتن موضوع، دوم: اضافه کردن هر موضوع جدیدی که در آینده دریافت شود، درجای مناسبش، درچاپ‌های آینده به سهولت انجام خواهد شد.

طرزی که در بحث از گروه‌ها، احزاب وادیان از آن پیروی شده قرار آتی می‌باشد:

۱- تعریف: وآن عبارت از شناخت مختصری است که تقریباً همۀ موضوع را به طور اختصار در بر می‌گیرد.

۲- تأسیس وافراد برازنده: اینجا سخن از اوائل پیدایش حزب، اهداف رهبران، وعلل ایجاد آن می‌باشد، همچنان تعریف اشخاص برازندۀ آن که از خود اثری در حزب گذاشته باشند ودرپیشبرد حزب سهم فعالی داشته باشند، تحت این عنوان ذکر می‌شود.

۳- افکار ومعتقدات: درین بحث سخن از عقاید، افکار، خصوصیات مهم حزب، سلوک افراد حزب، طرز تفکر آنان، ذکر مبادی واساسات حزب، وهرآنچه که به آن‌ها تعلق می‌گیرد، می‌باشد، این بحث مهم‌ترین و دراز‌ترین بحث در هر حرکت ومذهب خواهد بود.

۴- ریشه‌های فکری و اعتقادی: دراین بحث ذکر منابعی می‌شود که حزب ویا افکار ومعتقداتش از آن‌ها اخذ شده باشد.

۵- انتشار وجاهای نفوذ: زیز این عنوان ذکر جاهائی می‌شود که عقاید وافکار حزب آنجا وجود داشته باشد، وهمچنان اندازۀ نفوذ واسباب تأیید وقوت آن، یاد آوری می‌گردد.

۶- مراجع: اینجا ذکر مراجعی می‌شود که در بحث از آن استفاده شده، تا اگرکسی بخواهد که معلومات بیشتری حاصل کند به آن مراجع روی بیاورد.

قبل از شروع درکتاب مناسب است که برای خوانندگان محترم معذرت خویش را، از کمبودی‌ها وناهنجاری‌هائی که درکتاب میابند تقدیم بداریم، زیرا مشکل بودن موضوع، وتنوع مباحثش، علاوه بر پیچیدگی آن وکمی مراجع برای بعضی مذاهب همۀ این‌ها موانع قویی در راه رسیدن به مطلوب ایجاد می‌کنند، لیکن کوشش ما درین کار آنست که هدف ما، که عبارت از تقدیم نمودن مجموعه‌ای از معلومات معتمد به شکل مسلسل است، برآورده شود.

و امیدواریم که درکار خود موفق شده باشیم، وتاحدی کامیابی را به دست آورده باشیم، همچنان آرزومندیم که درآینده، با اضافه نمودن موضوعات جدید ومراجعۀ موضوعات سابقه نیز خدمتی به کتاب نماییم، به همین مناسبت ما به آراء، نظریات وملاحظات برادران خواننده ضرورت داریم، خصوصاًَبه نظریات آنانیکه مشغول به مباحث علمی‌اند، یعنی مباحثی که کتاب بر آن‌ها مشتمل است، نظریات

و ملاحظاتی که برای ما بیاید إن شاء مورد توجه جدی قرار خواهد گرفت.

ومن الله التوفيق

مدیر عمومی مرکز عالمی جوانان مسلمان

د. مانع ابن حماد الجهنی

[۱] یعنی: تمام عالم از احوال همدیگر چنان زود باخبر می‌شوند که گوئی افراد یک قریۀ کوچک‌اند. م

اباضیه

تعریف:

اباضیه گروهی میانه رو از گروه‌های خوارج است، مگر پیروان این مذهب خود را از جملۀ خوارج نمی‌شمارند، بلکه مذهب خویش را مذهبی اجتهادی و فقهی از مذاهب اهل سنت می‌دانند، مثل مذاهب چهار گانۀ دیگر اهل سنت، یعنی: حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی.

تأسیس وافراد برازنده:

- تأسیس کنندۀ این مذهب عبدالله بن اباض مقاعسی مرُی است، که به اباض منسوب می‌شود و آن قریه‌ای در یک جانب یمامه است.

- از اشخاص برازندۀ شان جا برابن زید (۲۱- ۹۶هـ) است، وی از جملۀ کسانیست که نخستین تدوین کنندگان حدیث شمرده می‌شوند، علوم خویش را از عبدالله ابن عباس، عائشه، انس ابن مالک، عبدالله ابن عمر و دیگر بزرگان صحابه، اخذ نموده است.

- ابوعبیده مسلمه ابن ابی کریمه: از مشهور‌ترین شاگردان جابرابن زید است.

وی بعد از جا برابن زید مرجع اباضیه گردید، ومشهور به لقب «قفاف» است.

- ربیع بن حبیب فراهیدی: وی در نصف قرن دوم هجری زندگی نموده، ومسندی [کتابی به طرزمسند] از احادیث نیز تصنیف نموده که بنام (مسند ربیع بن حبیب) یاد می‌شود، این کتاب مطبوع ومتداول است.

- ازجملۀ امامان‌شان در شمال افریقا، در دوران حکومت عباسی: حارث بن تلید، بعد از وی ابوخطاب عبدالاعلی بن السمح معافری، بعد از وی ابو حاتم یعقوب بن حبیب، بعد از وی حاتم مروزی بود.

- آن امامان شان که بعد از یکدیگر، در دولت رستمی بر تاهرت مغرب حکومت کردند عبارت‌اند از: عبدالرحمن، عبدالوهاب، افلح، ابوبکر، ابوالیقظان، ابو حاتم. - از جملۀ علماء شان:

۱- سلمه بن سعد: وی در اوائل قرن دوم، مذهب شان را در افریقا نشر نمود.

۲- ابن مقطع الجنونی: علوم خویش را دربصره فرا گرفت، بعد به وطن خود، در (جبل نفوسه) که در لیبیا واقع است، باز گشت تا درنشر مذهب اباضی سهم گیرد.

۳- عبد الجبار بن قیس مرادی: وی در دوران امام شان حارث بن تلید، قاضی بود.

۴- سمح، ابوطالب: وی از زمرۀ علماء شان در نصف دوم قرن دوم هجری به شمار می‌رفت۰ در دوران عبدالوهاب بن رستم تا مدتی وزیر وی بود، بعدا منحیث والی وی بر جبل نفوسه واطراف آن در لیبیا ایفای وظیفه نمود.۰

۵- ابوذر ابان بن وسیم: از جملۀ علماء شان، در نصف اول قرن سوم هجری بوده، ومنحیث والی برای افلح بن عبدالوهاب، بر مناطق طرا بلس ایفای وظیفه نموده است.

افکار و معتقدات:

- اباضی‌ها به تنزیه مطلـق پروردگار دعـوت می‌کنند، وآنچه از قرآن کریم و احادیث شریف را که ظاهرا افادۀ تشبیه می‌نماید طوری تأویل می‌کنند که معنی داشته باشد ومفضی به تشبیه نشود، اسماء حسنی وصفات را برای خداوند عزوجل ثابت می‌نمایند، همانطوری که خداوند آن‌ها را برای خویش ثابت کرده است، (مثلا) استواء خداوند برعرش باید تأویل مجازی شود، ودست خداوند (که در قرآن آمده) باید به قوت ویا به نعمت تأویل شود.

- به دیدار خداوند در آخرت قائل نیستند، و در این مورد از این ایت: ﴿لَّا تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُاستدلال می‌نمایند.

- برخی مسائل آخرت را، از قبیل ترازوی اعمال وپل صراط وغیره، تأویل مجازی می‌کنند.

- افعال انسان را خداوند خلق کرده، وخود انسان کسب نموده است، درین مسئله آنان موقف وسطی میان قدریه و جبربه اتخاذ نموده‌اند.

- صفات خداوند زیاده بر ذات خداوند نیست بلکه عین ذات خداوند هستند.

- قرآن کریم نزد آنان مخلوق است.

- به «المنزلة بين المنزلتين»قائل نیستند [چنانکه معتزله‌ها به آن قائل‌اند] یعنی میان کفر وایمان جای سومی وجود ندارد زیرا آندو، مانند زندگی وموت، ومانند حرکت وسکون ضد همدیگر‌اند، و می‌گویند هر گاه کسی از ایمان خارج شودل، در کفر داخل می‌شود، [چون جای سوم وجود ندارد]، بنابرین کسی که مؤمن نبود حتـمی کافراست، درین مسئـله به این قول خداوند استدلال می‌کنند: ﴿إِمَّا شَاكِرٗا وَإِمَّا كَفُورًا ٣.

- مردم به نظر آن‌ها به سه گروه تقسیم می‌شوند:

۱- مؤمنانی که تقاضاهای ایمان خویش را پوره کرده‌اند.

۲- مشرکانی که شرک شان ظاهر و آشکار است.

۳- گروهی که کلمۀ توحید را می‌خوانند وبه اسلام معترف‌اند، ولی در سلوک وعبادت ملتزم به اسلام نیستند، بنابرین این‌ها مشرک نیستند زیرا به توحید ویکتایی خداوند اقرار دارند، ومؤمن نیز نیستند، چون آنان به آنچه ایمان تقاضا دارد ملتزم نیستند، پس این گروه در احکام دنیا بامسلمانان‌اند، به خاطر اقرار شان به توحید، ودر احکام آخرت، به خاطر عدم وفای شان به ایمان ومخالفت شان با آنچه توحید تقاضا می‌کرد بامشرکین‌اند.

- وطن مسلمانان دیگر که مخالف آنان‌اند دار توحید است، جز اردوگاه پاشاه که آن دار بغی می‌باشد.

- عقیده دارند که مخالفین شان، از اهل قبله، کافر هستند نه مشرک، عروسی ومناکحه با آنان جائز است، میراث بردن میراث دادن به آن‌ها حلال است، غنیمت اموال شان از قبیل سلاح، اسپ وغیره اسباب جنگی درست بوده، وغنیمت اشیاء دیگر شان حرام است.

- مرتکب کبیره کافر است، وممکن نیست که در حال گناه کردنش و اصرارش بر آن، بدون توبه از آن، داخل جنت شود، زیرا خداوند گناهان کبیره را، برای مرتکبین آن، تاکه قبل از مردن توبه نکنند، نمی‌بخشد.

- بالای کسی که گناهی از گناهان کبیره را مرتکب می‌شود لفظ «کافر» را استعمال می‌کنند، آنهم به این فکر که این کفر کفر نعمت است، نه کفر ملت، ولی اهل سنت والجماعت بالای وی کلمۀ «عاصی» یا «فاسق» را استعمال می‌کنند، وبه نظر اهل سنت کسی که درین حال (درحال فسق وعصیان) بمیرد در دوزخ تا وقتی عذاب می‌شود که ازگناه پاک شود، بعد ازآن به جنت برده می‌شود.

- خلافت مخصوص به قریش نیست، بلکه هر مسلمانی که در آن شرائط خلافت موجود باشد صلاحیت خلاف را دارد، و هر خلیفه‌ای که منحرف شود مناسب است بر طرف کرده شود و دیگری در جایش تعیین گردد.

- خلافت به طریق وصیت در مذهب آنان باطل و نادرست می‌باشد، و باید خلیفه از راه بیعت تعیین گردد وتعدد خلفاء (پادشاهان) در چندین جای درست است.

- قیام در مقابل پادشاه ظالم را نه واجب می‌دانند و نه هم از آن منع می‌کنند، بلکه آن را جائز می‌دانند، اما وقتی اوضاع برای قیام مناسب باشد، و ضرر قیام هم کم ارزیابی شود آنگاه همین جواز به طرف وجوب نزدیک می‌شود، و اگر اوضاع برای قیام مناسب نباشد و ضررها هم زیاد به نظر بیاید ودرحصول مطلوب هم چندان اطمئنان وجود نداشته باشد آنگاه جواز به طرف عدم جواز ومنع نزدیک می‌شود، بازهم درهیچ وضع از قیام منع صورت نمی‌گیرد، وکتمان حق (و بازنشتن) در صورتیکه پادشاه ظالم باشد، به هیچ وجه خوشایند نیست.

- می‌گویند: پدر پدر [بابای پدری] در نگهداری طفل [حضانة] از مادر مادر [مادر کلان] مستحقتر است، واکثر مذاهب به خلاف آن قائل‌اند.

- می‌گویند: پدرکلان برادران را از میراث محروم می‌سازد در حالیکه دیگر مذاهب قائل‌اند که برادران با پدرکلان در میراث شریک می‌شوند.

- نزد آنان دعاء کردن به شخص به خوبی‌های جنت و آخرت درست نیست مگر به شخصی که مسلمان باشد و مقتضیات دین خود را به طور کامل آنجام دهد و به سبب طاعت خویش مستحق ولایت باشد أما دعاء کردن به نیکی‌های دنیا و یا به خیرهائیکه إنسان را أز أهل دنیا بودن برهاند و أهل آخرت سازد این نوع دعاء برای هر مسلمان درست است چه متقی باشد و چه گنهگار.

- آنان گروهی می‌داشته باشند بنام (حلقة العزابة) که تعداد محدودی را در بر می‌گیرد و متشکل از أفراد دانشمند و مصلح أهل قریه می‌باشد، اینان تنظیم امور دینی، تعلیمی، إجتماعی و سیاسی جامعۀ اباضی را بدوش دارند همچنان این‌ها در زمان ظهور و دفاع حیثیت مجلس شوری را دارا می‌باشند أما در زمان خمول وکتمان وظایف إمام را بذمه می‌گیرند و أمور إمامت را پیش می‌برند.

- آنان گروپ دیگری دارند بنام (ایروان) این گروپ مجلس شوری را تشکیل می‌دهد و همکار (حلقة العزابة) می‌باشند، بنابرآن این گروپ قوۀ دوم را در قریه تشکیل می‌دهد، یعنى بعد از قوۀ عزابۀ این‌ها هستند.

- در میان خویش حلقاتى تشـکیل می‌دهند کـه متصدی جمع آوری زکاة و توزیع

آن به مستحقین و فقراء می‌باشند، و از خواستن زکاة، کمک و هر نوع چشم داشتن در مال مردم شدیدا منع می‌نمایند.

- از گروه اباضی چندین فرقۀ دیگر انشعاب کرد که حالا از آنان أثری باقی

نیست و آنان قرار آتی‌اند:

- حفصیه: پیروان حفص بن أبی المقدام.

- حارثیه: پیروان حارث اباضی.

- یزیدیه: پیروان یزید بن انیسه.

- سائر اباضی‌ها از افکار این گروه‌ها بیزاری خویش را اعلان نموده‌اند و آنان را بخاطر پرا گنده گویى و دوری شان از خط سیر اصلی اباضی که تا امروز باقی است کافر می‌دانند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- اباضی‌ها به قرآن، حدیث، إجماع، و قیاس اعتماد نموده از آن‌ها استدلال می‌نمایند.

- از مذهب أهل ظاهر نیز متأثر‌اند چون در بعضی مواضع نصوص دینی را تفسیر ظاهری و حرفی می‌نمایند.

- همچنان از مذهب معتزله متأثر بوده قول به مخلوق بودن قرآن کریم می‌نمایند.

انتشار و جاهای نفوذ:

آنان در جنوب جزیرة عربی نفوذ و ظهوری داشتند، بحدیکه به مکۀ مکرمه و مدینۀ منوره رسیده بودند و در شمال افریقا دولتی داشتند بنام دولت رستمیه که پایتختش تاهرت بود.

- حکمروائی آنان در شمال افریقا به مدت یکصد و سی سال پی در پی بطور مستقل ادامه یافت تا آنکه فاطمی‌ها حکومت شان را از میان برداشتند.

- اباضیه در عمان نیز دولتی مستقل برپا کردند که تا عصر حاضر نیز حکمفرمایان اباضی بر آن حکومت می‌کنند.

- از جاهای تاریخی شان (جبل نفوسه) در لیبیا می‌باشد، که پایگاه شان بوده و از همان جابه نشر مذهب اباضی پرداخته و امور گروه اباضی را تنظیم می‌نمودند.

- آنان وجود خویش را تا امروز در عمان, حضرموت, یمن, لیبیا, تونس، الجزائر، و صحراء عربی حفظ نموده‌اند.

مراجع:

۱- الإباضية في موكب التاريخ على يحيى معمر- مكتبة وهبه – القاهرة ۱۲۸۴هـ\ ۱۹۶۴م.

۲- المذاهب الإسلامية محمد أبوزهرة –المطبعة النموذجية.

۳- الفرق الإسلامية (ذيل كتاب شرح المواقف للكرماني) تحقيق سليمة عبد الرسول – مطبعة ارشاد – بغداد - ۱۹۷۲م

۴- إسلام بلا مذاهب د.مصطفى الشكعة- الدار المصرية للطباعة و النشر - بيروت.

۵- الملل و النحل للشهرستاني- الطبعة الثانية- دار المعرفة- بيروت.

۶- الإباضية بين الفرق الإسلامية على يحيى معمر- مكتبة وهبه- ط۱–۱۳۹۶هـ /۱۹۷۶م - القاهرة.

۷- الفرق بين الفرق عبدالقادر البغدادي.

۸- مقالات الإسلاميين أبو الحسن الأشعري.

۹- الفصل في الملل و الأهواء أبو محمد بن حزم. و النحل

۱۰- المذاهب والفرق وعبدالقادر شيبه أحمد. الأديان المعاصرة

۱۱- الفرق الإسلامية في الشمال فردبل ترجمة عبد الافريقا الرحمن بدوي.

۱۲- تاريخ فلسفة الإسلام د. يحيى هويدى.

اخوان المسلمین

تعریف:

اخوان المسلمین بزرگ‌ترین حرکات اسلامی معاصر است، شعارش بازگشت به سوی اسلام حقیقی می‌باشد، اسلامیکه مطابق قرآن و سنت باشد, می‌خواهد که شریعت اسلامی در زندگی انسان‌ها تطبیق شود، حرکتی است که در مقابل سیلاب «علمانی» در مناطق عربی و اسلامی و سائر مناطق می‌ایستد و مقاومت می‌کند.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس این حرکت شیخ حسن البنا (۱۲۲۴- ۱۲۶۸هـ) (۱۹۰۴- ۱۹۴۹م) است، وی در قریه‌ای از قریه‌های بحیرۀ مصر تولد شد، و در یک خاندان متدین نشو و نمو نمود که آثار آن در تمام زندگی‌اش جلوه گر بود.

- در پهلوی تعلیمات دینی‌اش در خانه و مسجد در مدارس حکومتی نیز درس خواند و بعدا به دارالعلوم در قاهره پیوست و در سال (۱۹۲۷م) از آنجا فارغ شد.

- در یکی از مدارس ابتدایى اسماعیلیه مدرس تعیین شد و در آنجا فعالیت دینی‌اش در میان مردم شروع شد، خصوصا در قهوه خانه‌ها و در میان کارکنان کانال.

- در ماه ذو القعده ۱۳۲۷هـ / ابریل ۱۹۲۸م تهداب حرکت اخوان المسلمین گذاشته شد.

- در ۱۹۳۲م استاد حسن البنا به قاهره انتقال نمود وبا انتقال وی حرکت نیز به قاهره انتقال کرد.

- در سـال ۱۳۵۲هـ/۱۹۳۲م جریـدۀ هفـته وار (اخوان المسلمین) انتشار یافت

و مدیر آن استاد محب الدین خطیب (۱۳۰۳- ۱۳۸۹هـ) (۱۸۸۶- ۱۹۶۹م) تعیین گردید بعد از آن در سال (۱۳۵۷هـ/ ۱۹۳۸ م) «النذیر» انتشار یافت و بعد از آن در سال (۱۳۶۷هـ /۱۹۴۷م) «الشهاب» به نشر رسید... و مجله‌ها و جریده‌های متعلق به حرکت پیهم شروع به انتشار نمود.

- در سال ۱۹۴۱م اولین هيئة تأسیسیه متشکل از صد عضو تشکیل یافت که افراد آن را خود حسن البنا انتخاب نمود.

- اخوان المسلمین در سال ۱۹۴۸م در جنگ فلسطین شرکت نمودند و با نیروی خاصی که داشتند در معرکه داخل شدند، این رویداد را استاد کامل شریف در کتاب خود «الإخوان المسلمين في حرب فلسطين» به تفصیل ذکر نموده است.

- در ۸ نومبر ۱۹۴۸م محمود فهمی نقراشی – صدراعظم مصر در آن وقت- فیصله‌ای را صادر نمود که طبق آن باید جماعة اخوان المسلمین منحل گردیده دارایى‌هایش ضبط شود و افراد برا زندۀ آن زندانی گردد.

- در دسمبر ۱۹۴۸م محمود فهمی ترور شد و اخوان المسلمین متهم به قتل آن گردید، طرفداران محمود فهمی نقراشی در جنازه‌اش اعلان نمودند: سر حسن البنا در مقابل سر نقراشی، همان بود که در۱۲فروری ۱۹۴۹م حسن البنا ترورکرده شد.

- در سال ۱۹۵۰م دوران وزارت نحاس آمد و مجلس دولت فیصله نمود که: امر به انحلال جماعت باطل است و دیگر اساس ندارد بنابر همین فیصله قیودات از سر راه جماعت برداشته شد.

- در سال ۱۹۵۰م استاد حسن الهضیبـی (۱۳۰۶- ۱۳۹۳هـ) (۱۸۹۱- ۱۹۷۳م)

به حیث رهبر اخوان المسلمین تعیین گردید، وی یکی از بزرگ‌ترین قاضیان مصر بود و چندین بار زندانی شده بود و در سال ۱۹۵۴م حکم اعدامش صادر شد بعدا از اعدام به حبس ابدی تخفیف یافت ولی در سال ۱۹۷۱م برای آخرین بار از زندان رهایى یافت.

- در برج اکتوبر ۱۹۵۱م روابط مصر و بریطانیا قوی گردید بنابرین اخوان المسلمین جنگ‌های چریکی را ضد انگلیس در کانال سویس آغاز کردند که آن را کامل شریف در کتاب «المقاومة السرية في قناة السويس» ثبت نموده است.

- در ۲۳ یولیو ۱۹۵۲م افسران مصری به سرکردگی محمد نجیب انقلاب یولیورا با همکاری اخوان المسلمین براه انداختند ولى اخوان المسلمین بعد از پیروزی انقلاب اشتراک در حکومت را ترک کردند، زیرا هدف افسران از انقلاب واضح بود [یعنی آنان حکومت اسلامی را نمی‌خواستند] جمال عبدالناصر ترک نمودن آنان را یکنوع دسیسه پنداشت و در میان افسران و اخوان المسلمین تنش وخصومت ایجاد شد بعدا این تنش و خصومت بالا گرفت و بحدی رسید که در سال ۱۹۵۴م حکومت به گرفتاری اخوانی‌ها اقدام نمود وهزاران نفر آنان را تبعید کرد، حکومت دراین اقدام خود این را بهانه کرد که: اخوانی‌ها می‌خواستند جمال عبد الناصر را در میدان المنشیه در اسکندریه به قتل برسانند، در همین ایام شش تن آنان اعدام کرده شد که آنان عبارت‌اند از: عبد القادر عوده, محمد فرغلى, یوسف طلعت، هنداوی دویر، ابراهیم الطیب، و عبد اللطیف.

- در سـال ۱۹۶۵- ۱۹۶۶م بار دیگر خصـومت و تنـش میان حکومـت و اخوان شدت گرفت و حکومت بار دیگر به گرفتاری، تعذیب و اعدام دست زد که دراین بار سه تن را اعدام نمود و آنان عبارت‌اند از:

۱- سید قطب (۱۳۲۴- ۱۳۸۷ هـ) ۱۹۰۶- ۱۹۶۶م) وی کسی بود که مفکر دوم بعد از حسن البنا در جماعت اخوان المسلمین و یکی از رهبران مفکورۀ جدید اسلامی شناخته می‌شود.

* در سال ۱۹۵۴م زندانی شد ده سال را در زندان سپری نمود و در سال ۱۹۶۴م به سفارش رئیس جمهور عراق عبد السلام عارف از حبس رها شد، لیکن دیری نگذشت که دو باره به زندان برده شد و به حکم اعدام مواجه گردید.

* وی چندین کتاب ادبی و فکری اسلامی نوشته که از آنجمله است: «العدالة الإجتماعية في الإسلام، خصائص التصور الإسلامي ومقوماته في ظلال القران، معالم في الطريق»و غیره.

۲- یوسف هواش

۳- عبد الفتاح اسماعیل.

- جماعت اخوان تا وفات عبد الناصر ۲۸/۹/۱۹۷۰م کار خویش را به طریق مخفی پیش می‌برد.

- در دوران انور السادات افراد جماعت تدریجا رهایى یافتند.

- بعد از هضیبی عمر تلمسانی (۱۹۰۴- ۱۹۸۶م) رهبر جماعت تعیین گردید، مقام رهبری جماعت اخوان المسلمین با سر پرستی وی تمام دارایى‌های ضبط شده خویش را که در دور عبد الناصر ضبط شده بود و همچنان همه حقوق خویش را به طور کامل درخواست نمود و رهبر جماعت افراد جماعت را به طریقی واداشت که از خصومت و درگیری‌ها با حکومات بدور بمانند و همیشه توصیه می‌کرد که باید دعوت و کار خویش را به حکمت پیش برده تندروی و جانب واقع شدن را کنار بگذارند.

- بعد از أستاذ تلمسانی محمد حامد ابونصر رهبر تعیین گردید وروش استاد تلمسانی را در پیش گرفته از اسلوب وی استفاده کرد.

- تعدادی از افراد برا زنده اخوان المسلمین در خارج مصرنیز ظهور نمودند که برخی از آن‌ها را اینجا ذکر می‌کنیم:

۱- شیخ محمد محمود الصواف که مؤسس و رهبر اخوان المسلمین در عراق بود، وی چندین کتاب نوشته و در نشر اسلام در افریقا نقش بارزی داشت آنهم بعد از هجرتش از عراق و استقرارش در مکۀ مکرمه سال ۱۹۵۹م.

۲- دکتور مصطفى السباعی (۱۳۳۴- ۱۳۸۴هـ) (۱۹۱۵- ۱۹۶۴م) اولین رهبر عام اخوان المسلمین در سوریا، وی دکتوری خود را سال ۱۹۴۹م از دانشکدۀ شرعیات ازهر اخذ نمود، در سال ۱۹۴۸م گروپ‌های اخوانی را به طرف فلسطین سوق داد و رهبری نمود، همچنان در سال ۱۹۴۹م خود را به حیث وکیل دمشق کاندید کرد، وی خیلی سخنور و خطیب ممتاز بود، سال ۱۹۵۴م دانشکده شرعیات را در دمشق تأسیس کرد وخودش اولین رئیس آن بود، وی چندین کتاب نوشته که از جمله آن‌ها «السنة و مكانتها في التشريع الإسلامي، المرأة بين الفقه والقانون، قانون الأحوال الشخصية»وغیره می‌باشد.

۳- در ۱۳ رمضان ۱۳۶۴هـ مطابق ۱۹/۱۱/۱۹۴۵م جماعت اخوان المسلمین در اردن تأسیس گردید و اولین رهبر آن شیخ عبد اللطیف أبو قوره بود، سال ۱۹۴۸م وی گروپ‌های اخوان المسلمین را در اردن به طرف فلسطین قیادت نمود.

- در ۲۶/۱۱/۱۹۵۳م استاذ محمد عبد الرحمن متولد سال (۱۹۱۹م) ناظر عام بر اخوان المسلمین در اردن تعیین گردید و تا حالا درمنصب خود ایفاء وظیفه می‌کند، وی سه قطعه شهادت نامۀ علمی را دارا می‌باشد.

افکار و معتقدات:

- برداشت اخوان المسلمین از اسلام این است که: اسلام همه شمول بوده مقتصر به جانبی نیست.

- اخوان المسلمین می‌کوشند که دائرۀ کارشان وسعت پیداکند و حرکت جهان شمول وعالمی گردد.

- حسن البنا حرکت را چنین معرفی نموده می‌گوید: «اخوان المسلمین دعوت سلفی، طریقۀ سنی، حقیقت صوفیه، هیئۀ سیاسی، گروه ریاضت کشیده، پیوند علمی و ثقافتی، شرکت اقتصادی و مفکورۀ اجتماعی است».

- حسن البنا مؤکدا می‌گوید: شعار و علامات اخوان المسلمین امور آتی است:

۱- دوری از مواضع اختلاف.

۲- دوری از بدگویى بزرگان.

۳- دوری از فرقه گرائی و حزب گرائی.

۴- توجه جدی به خود سازی و مرحله به مرحله پیش رفتن.

۵- ترجیح دادن جانب عملی به نسبت جانب دعوائی و اعلانات.

۶- توجه جدی به جانب جوانان.

۷- سرعت انتشار در قریه‌ها و شهرها.

- وی می‌گوید: خصوصیات اخوان امور ذیل می‌باشد:

* دعوت ربانی است زیرا اساسی که محور اهداف ماست همانا نزدیکی مردم به پروردگارشان می‌باشد.

* دعوت جهان شمول وعالمی است، زیرا این دعوت متوجه همۀ مردم است و همه مردم در نظر دعوت برادر هم‌اند، اصل شان یکی، پدرشان یکی، نسب شان یکی است، برتری میان شان فقط به تقوى است و به خیر و فضیلتی است که به جامعه تقدیم می‌نمایند.

* دعوت اسلامی است چون منسوب به سوی اسلام می‌باشد.

- أستاذ حسن البنا می‌گوید: مراحل کار مطلوب از برادر راستین به ترتیب آتی است:

۱- إصلاح شخص خود تاکه جسم قوی, خلق حسن, فکر روشن، وعقیدۀ سالم داشته باشد، عبادتش درست باشد، و برکسب توانا باشد.

۲- إصلاح خانواده مسلمان, یعنی أهل خانواده‌اش را وادار به احترام مفکورۀ خود سازد و همچنان آنان را وادار بسازد که آداب اسلامی را در تمام امور خانوادگی خویش رعایت نمایند.

۳- رهنمایى جامعه توسط تعمیم خیر و صلاح و مقابله با بدی‌ها و منکرات.

۴- آزاد سازی وطن از هر نوع تسلط سیاسی, اقتصادی و روحی بیگانکان غیر مسلمان.

۵- إصلاح حکومت تا که واقعا إسلامی باشد.

۶- باز گردانیدن مراکز حکومتی به امت إسلامی توسط آزاد سازی ممالک إسلامی و زنده ساختن مجد و عزتش.

۷- تعمیم همۀ عالم به نشر دعوت اسلامی در هرگوشه و أکناف آن تاکه دیگر فتنه‌ای باقی نماند و دین همه‌اش ازآن خدا باشد ﴿وَيَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن يُتِمَّ نُورَهُۥ[التوبة: ۳۲] و خداوندأنور خود را پوره کردنی است.

- أستاذ حسن البنا مراحل دعوت را به سه بخش تقسیم می‌کند:

۱- تعریف. ۲- ساختن. ۳- إجراء نمودن.

- أستاذ بنا در «رسالة التعاليم» می‌گوید: «أرکان بیعت ما ده چیز است آنان را بـیاد دارید:

«فهم، إخلاص، عمل، جهاد، قربانی، ثبات، تجرد، برادری، و اعتماد» بعد از آن به شرح هر یکی از این ارکان می‌پردازد سپس می‌گوید: (أی برادر راستین این خلاصۀ دعوت تو و مختصر مفکورۀ توست و می‌توانی که همۀ این ارکان را در پنج کلمه خلاصه سازی: الله هدف ماست, رسول الله جرهبر ماست, قرآن قانون ماست, جهاد راه ماست، شهادت آرزوی ماست. و می‌توانی که مظاهر و أعمال آن را در پنج کلمۀ دیگر خلاصه سازی: صاف و ساده بودن، تلاوت قرآن کریم، نماز، نظامی بودن، و أخلاق».

- أسـتاذ سیـد قطب فهم خود و فـهم اخوان المسلمین را از اسلام در کتـاب خود «خصائص التصور الإسلامي ومقوماته» منعکس ساخته می‌گوید: خصائص تصور اسلامی بر این‌ها استوار است: «ربانی بودن.. ثبات.. شمول.. توازن.. مثبت بودن.. واقع گرائی و توحید» بعد مؤلف مذکور برای هر یکی ازین خصائص فصل مستقلی منعقد می‌سازد و آن را شرح داده معنایش را واضع می‌کند.

- سمبول اخوان المسلمین دو شمشیر به شکل متقاطع که در میان شان قرآن کریم قرار دارد و این کلمه قرآنی ﴿وَأَعِدُّواْو این سه کلمه دیگر: حق، قوة، حرية، می‌باشد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- اخوان المسلمین تأکید بر ضرورت جستجوی دلیل و اهمیت بازگشت به سوی دو منبع اصلی یعنی قرآن و سنت و پرهیز از هر نوع شرک بخاطر رسیدن به توحید کامل می‌نمایند، این همه را از دعوت سلفی اخذ نموده‌اند.

- دعوت شان از دعوت شیخ محمد بن عبد الوهاب، از دعوت سنوسی، و از دعوت سید رشید رضا متأثر است و اغلب این دعوت‌ها در حقیقت گسترش مکتب شیخ ابن تیمیه متوفى سال ۷۲۸هـ ۱۳۲۸م می‌باشد که آن مأخوذ از مدرسۀ احمد بن حنبل رحمه الله تعالى است.

- اخوان المسلمین از صوفیه نیزاموری را که به تهذیب و تربیه نفس تعلق دارد و نفس را به مدارج کمال بالا می‌برد اخذ نموده‌اند همانطوریکه صوفیان اوائل بودند یعنی سالم بودن عقیده و دوری از هر نوع بدعت، کجروی، ذلت و امورسلبی.

- حسن البنا مفاهیم سابقه را در دعوت خود گنجانیده وعلاوه بر آن اموری را که عصر تقاضا می‌کند از قبیل مقاومت و ایستادگی در مقـابل افکاری که در همه مناطق عموما و در مصر خصوصا رو به گسترش نهاده، نیز درج نموده است.

انتشار و جاهای نفوذ:

- حرکت در اسماعیلیه شروع شد و از آنجا به قاهره انتقال نمود و از آنجا به اکثر شهرها و قریه‌های مصر نشر شد، شاخه‌های اخوان در مصر در اواخر دهه چهل به (۳۰۰۰) شاخه رسیده بود که این شاخه‌ها تعداد کثیری از اعضاء را در خود گنجانیده بود.

- حرکت به مناطق عربی دیگر نیز منتقل شد و وجود قابل ملاحظه‌ای در سوریه، فلسطین، أردن، لبنان، عراق، یمن، سودان، و غیره پیدا کرد و الحال در اکثر اکناف عالم پیروانی دارد.

مراجع:

۱- حسن البنا مباديء وأصول في مؤتمرات خاصة - المؤسسة الإسلامية - دار الشهاب بالقاهرة - ط۱ - ۱۴۰۰هـ /۱۹۸۰م.

۲- قانون جمعية الإخوان مطبعة الإخوان المسلمين - ۱۳۵۴هـ. المسلمين العام المعدل.

۳- الإخوان المسلمين أحداث صنعت التاريخ - محمود عبد الحليم - دار الدعوة- الإسكندرية - ط۱- مطابع جريدة السفير - ۱۹۷۹م.

۴- حسن البنا الداعية أنور جندي- دار القلم- بيروت. الإمام المجدد الشهيد

۵- الشهيد سيد قطب يوسف العظم- دار القلم- بيروت.

۶- الإخوان المسلمون د.زكريا سليمان بيومي- مكتبة وهبة - القاهرة. و الجماعات الإسلامية.

۷- مذكرات الدعوة والداعية حسن البنا- المكتب الإسلامي- ط۴- بيروت -۱۳۹۹هـ/۱۹۷۹م.

۸- مجموعة رسائل الإمام دار الشهاب – القاهرة. الشهيد حسن البنا

۹- الإخوان المسلمين د.ريتشارد ميتشل- ترجمة عبد السلام رضوان - مكتبة مدبولى-ط۱ - القاهرة ۱۹۷۷م.

۱۰- الإخوان المسلمين كبرى اسحاق موسى الحسيسي. الحركات الإسلامية الحديثة.

۱۱- كبرى الحركات محمد على ضناوي –ط۱- القاهرة –الجماعة الإسلامية الإسلامية في العصر الحديث الحديثة جامعة القاهرة- صوت الحق- ۸.

۱۲- الإخوان المسلمين محمد شوقي زكي. و المجتمع المصري.

استشراق

ORIENTALISM

تعریف:

استشراق یک موج فکرى است که متصدی تحقیقات مختلف از شرق اسلامی می‌باشد، تحقیقاتی که مشتمل بر: تمدن، ادیان، آداب، لغات، و ثقافت آن می‌شود، این گروه در ایجاد تصورات و پندارهای غرب دربارۀ عالم إسلامی سهم گرفته از پشتوانۀ فکری آن در مقابلۀ تمدن‌ها در میان آندو استفاده نموده است.

تأسیس و أفراد برازنده:

۱- اوائل تأسیس:

- تعیین شروع استشراق خیلی مشکل است زیرا بعضی از تاریخ نویسان ابتداء آن را به زمان دولت اسلامی در اندلس بر می‌گردانند، در حالیکه بعضی دیگر آن را به دوران صلیبیان می‌رسانند.

- لیکن استشراق لاهوتی وقتی به شکل رسمی شروع شد که انجمن کلیسایى فیینا سال ۱۳۱۲م فیصله‌ای مبنی بر ایجاد مراکز زبان عربی در چندین دانشگاه اروپایى صادر نمود.

- مفهوم استشراق در اروپا فقط در اواخر قرن هجدهم میلادی آشکار گشت اولین بار در سال ۱۷۷۹م در انجلترا آشکار شد و در فرانسه سال ۱۷۹۹م ظاهر گشت و در قاموس اکادیمی فرانسه در سال ۱۸۳۸م این کلمه درج گردید.

- جربردی اورلیاک (۹۳۸- ۱۰۰۳م)Jerbert de oraliac که از جملۀ رهبـانان بندکتیه بود به اندلس رفت و نزد استادان آنجا درس خواند و بعد از بازگشتش (۹۹۹- ۱۰۰۲م) به حیث حبر اعظم «عالم بزرگ» بنام سلفتر دوم تعیین گردید، بنابرین وی اولین پاپ فرانسوی به شمار می‌رود.

- در سال ۱۱۳۰م رئیس اسقف‌های طلیطله به ترجمۀ بعضی کتاب‌های علمی عربی اقدام نمود.

- جیراردی کریمون (۱۱۱۴- ۱۱۸۷م) Gerard de Gremona ایطالیایى به طلیطله رفت وآنجا دست کم ۸۷ کتاب را درفلسفه، طب، فلک، ورمل اندازی ترجمه کرد.

- بطرس المکرم (۱۰۹۴- ۱۱۵۶م) Pierre Le venerable فرانسوی از جملۀ رهبانان بندکتیه و رئیس دیر کلونی بود وی به تشکیل گروهی از مترجمین اقدام نمود، البته بخاطر حصول شناخت از اسلام، وی خودش ناظر و مراقب براولین ترجمۀ معانی قرآن کریم بود که سال ۱۱۴۳م به لغت لاتینی توسط روبرت اوف کیتون Robert of Ketton انگلیس انجام یافت.

- یوحنا اشبیلی یهودی بود بعد نصرانی شد وی در اواسط قرن دوازدهم ظهور نمود و به علم نجوم توجه کرد، وی به همکاری ادلر اوف باث چهار کتاب أبومعشربلخی (۱۱۳۳م) را به عربی نقل کرد.

- روجر بیکون (۱۲۱۴- ۱۲۹۴م) Roger Bacon. انگلیس، علوم خود را در اکسفورد و پاریس فرا گرفت، و دکتوری خود را در رشته لاهوت اخذ نمود، کتاب مرآة الکیمیاء را از عربی ترجمه کرد، (نورمبرج ۱۵۲۱م).

۲- مستشرقین منصف:

- هادریان ریلاند (ت۱۷۱۸م) Hardrian Roland: وی استاذ لغات شرق در دانشگاه اوترشت در هولندا بود، کتابی دارد بنام «الديانة المحمدية» در دو جزء، به لغت لاتینی، لیکن کلیسا کتاب وی را در اروپا در جملۀ کتاب‌هائی قرار داد که استفاده از آن‌ها ممنوع است.

- یوهان.ج. رایسکه (۱۷۱۶- ۱۷۷۴م) j. J. Reiske: وی اولین مستشرق آلمانی قابل ذکر است، بخاطر موقف ایجابی و میلانش به اسلام متهم به کفر و زندقه شد، زندگی خشن و سختی سپری نمود و به مرض سل مرد، به کوشش وی مرکز خوبی برای تدریس و تحقیق لغت عربی در آلمان ایجاد شد.

- سلفستر دی ساسی (۱۸۳۸م) SiIstre de sacy: وی توجه جدی به ادب و نحو نمود، و ازغور و بررسی در علوم اسلامی کناره گرفت، و به کوشش وی پاریس مرکز تدریسات علوم عربی گردید، وی از جملۀ کسانی بود که رفاعۀ طهطاوی با ایشان ملاقات و دیدار نموده بود.

- توماس ارنولد انگلیس (۱۸۶۴- ۱۹۳۰م): وی کتابی دارد بنام «الدعوة إلى الإسلام» که به ترکی، اردو، و عربی ترجمه شده است.

- غوستاف لوبون: وی مستشرق فیلسوف مادیگرا بود به هیچ دین ایمان نداشت، انصاف وی و توصیفش از تمدن اسلامی، در مباحث و کتبش باعث شده که غربی‌ها به آن توجهی نکنند و از وی ستایشی ننمایند.

- زیـجرید هونکه: نوشـته‌های وی نیز منصفانه است، و در کتاب مشهور خود «شمس العرب تسطع على الغرب» تأثیر تمدن عربی بر غرب را ابراز نموده است.

- و از جملۀ منصفین: جاک بیرک، انا ماری شمل، کار لایل، رینیه جینو، دکتور جرینیه و جوته آلمانی‌اند.

۳- مستشرقین متعصب:

- جولد زیهر (Goldizher ۱۸۵۰-۱۹۲۰م): وی یهودی بود از مجارستان، از جملۀ کتاب‌هایش «تاريخ مذاهب التفسير الإسلامي» است، وی رئیس علوم اسلامی در همه اروپا گردید.

- جون ماینارد J Maynard. امریکایى: خیلی متعصب بود، و از جملۀ نویسندگان مجلۀ «الدراسات الإسلامية» است.

- س. م. زویمر S. M. Zweimer: وی مستشرق و از جملۀ مبشرین بود، و همچنان مؤسس مجلۀ امریکایى «العالم الإسلامي» بود، کتابی بنام «الإسلام تحد لعقيدة» دارد که سال ۱۹۰۸م طبع گردید، و کتابی هم بنام «الإسلام» دارد که آن عبارت از مجموعۀ مقالاتی است که به مجلس دوم تبشیری لکهنؤ هند، سال ۱۹۱۱م تقدیم کرده شد.

- غ. فون. غرونباوم G. Von Grunbaum. آلمانی یهودی: در دانشگاه‌های امریکا درس خوانده، کتابی دارد بنام «الأعياد المحمدية ۱۹۵۱م» و کتابی هم بنام «دراسات في تاريخ الثقافة الإسلامية ۱۹۵۴م».

- ا. ج. فینسینک A. J. Wensink دشمن اسلام، وی کتابی دارد بنام «عقيدة الإسلام ۱۹۳۲م».

- کینیث کراج K. Gragg امریکایى متعصب، کتابی دارد بنام «دعوة ومئذنة ۱۹۵۶م».

- لوی ماسینیون L. Mssignon. فرانسوی مبشر، وی بحیث مشاور در وزارت مستعمرات فرانسه برای امور شمال افریقا ایفاء وظیفه می‌نمود، کتاب «الحلاج الصوفي الشهيد في الإسلام» که سال ۱۹۲۲م از چاپ برآمد، از نوشتۀ وی است.

- د. ب. ماکدونالد D. B. Macdonald. امریکایى متعصب تبشیری، و کتابی دارد بنام «تطور علم الكلام والفقه والنظرية الدستورية» که سال ۱۹۳۰م چاپ گردید، و کتابی هم بنام «الموقف الديني والحياة في الإسلام» که سال ۱۹۰۸م به چاپ رسید.

- مایلز جرین M. Green. سکرتر تحریر مجلۀ شرق اوسط.

- د. س. مرجلیوث Margoliouth. D. S. انگلیس (ت ۱۹۴۰م): خیلی متعصب بود، طه حسین و أحمد امین در مکتب وی درس خوانده‌اند، وی کتابی دارد بنام «التطورات المبكرة في الإسلام» چاپ سال ۱۹۱۳م، و کتابی بنام «محمد ومطلع الإسلام» چاپ سال ۱۹۰۵م، و کتابی هم بنام «الجامعة الإسلامية» که سال ۱۹۱۲م به چاپ رسید.

- ۱.ج. اربری A. J. Arberry. انگلیس متعصب دشمن اسلام، از جمله کتاب‌هایش «الإسلام اليوم» چاپ ۱۹۴۳م، و «التصوف» چاپ ۱۹۵۰م.

- بارون کارادی فو Baron Carra de voux فرانسوی متعصب، از بزرگ‌ترین نویسندگان دائرة المعارف الإسلامیه بود.

- هـ. ا. ر. جـب H. A. R. Gibb. انگلیـس (۱۸۹۵- ۱۹۶۵م)، ازجـملۀ کتاب‌هایش: «المذاهب المحمدي ۱۹۴۷م» و «الإتجاهات الحديثة في الإسلام ۱۹۴۷م» است.

- ر. ا. نیکولسون.R. A. Nickolson انگلیسی، وی از اینکه اسلام دین روحی باشد منکر است، و اسلام را به مادی گرایى و عاری بودن از اخلاق عالیه انسانی توصیف می‌کند، کتاب «متصوفوا الإسلام ۱۹۱۰م» و «التاريخ الأدبي للعرب - ۱۹۳۰م» از تالیفات وی است.

- هنری لامنس یسوعی H. Lammans (۱۸۷۲- ۱۹۳۷م)، فرانسوی متعصب بود، کتابی دارد بنام «الإسلام» و کتابی بنام «الطائف»، و نیز از نویسندگان دائرة المعارف الإسلامیه می‌باشد.

- جوزیف شاخت J. Schacht. آلمانی، متعصب و ضد اسلام بود، کتاب «أصول الفقه الإسلامي» از وی است.

- بلا شیر: در وزارت خارجۀ فرانسه به حیث کار شناس در امور عرب و اسلام، کار می‌کرد.

- الفردجیوم A. Geom. انگلیسی، وی متعصب و دشمن اسلام بود از جمله کتاب‌هایش: «الإسلام» است.

افکار و معتقدات:

اول: اهداف استشراق:

۱- هدف دینی

- باعث بر ایجاد استشراق همین هدف دینی بوده و در تمام مراحل دور و دراز خود همین هدف را باخود داشته است.

- شبهه اندازی در صحت پیامبری محمد، و ایجاد کردن این پندار که حدیث نبوی از ساخته و بافتۀ خود مسلمانان طی قرون سه گانۀ اول است.

- شبهه اندازی در صحت قرآن کریم و طعن وارد کردن در آن.

- بی‌ارزش جلوه دادن فقه اسلامی، و به وجود آوردن این پندار که آن مأخوذ از فقه رومی است.

- بدگویى لغت عربی و این پندار که لغت عربی قادر نیست قافلۀ پیشرفت را همراهی کند.

- ایجاد این گمان که اسلام از منابع یهودی و نصرانی أخذ شده.

- تبشیر و نصرانی سازی مسلمانان.

- پیش کردن أحادیث ضعیف و موضوع برای تقویت افکار و معتقدات شان.

۲- هدف تجارتی:

- مؤسسات وشرکت‌های بزرگ و همچنان پادشاهان، بخاطر شناخت و معرفت کشورهای اسلامی، وجمع آوری معلومات از آن‌ها، برای پژوهشگران مال‌های هنگفتی می‌دادند، این روش در دوران قبل از استعمار غرب بر جهان اسلام، در قرن‌های نوزدهم و بیستم خیلی شایع بود.

۳- هدف سیاسی:

- ضعیف ساختن روح برادری میان مسلمانان، و تفرقه اندازی، تا باشد که سلطۀ شان بر مسلمانان مستحکم گردد.

- توجه به لهجه‌های عامیانه، و بحث از عادت‌های رواج یافته.

- مؤظفین خویش را در مستعمرات متوجه آموزش لغات و بحث از آداب و دین همان مناطق می‌کردند، تا بدانند که چگونه بر آن مناطق حکمفرایى نمایند، و چه سیاستی را در پیش گیرند.

۴- هدف علمی خالص:

- بعضی از مستشرقین فقط بخاطری به بحث و تحقیق پرداخته‌اند که حق و حقیقت را بشناسند، تعدادی از این افراد به حقانیت اسلام پی برده و در آن داخل گردیده‌اند، که از جملۀ آنان‌اند:

* توماس ارنولد که در کتاب خود «الدعوة إلى الإسلام» خیلی با مسلمانان منصفانه رفتار نموده است.

* مستشرق فرانسوی (دینیه)، مسلمان شد و در الجزایر زندگی اختیار نمود، وی کتابی دارد بنام «أشعة خاصة بنور الإسلام»، در فرانسه وفات نمود و در الجزایر دفن گردید.

دوم: مؤلفات بزرگ شان:

۱- تاریخ الأدب العربي: کارل برو کلمان (ت۱۹۵۶م).

۲- دائرة المعارف الإسلامية: چاپ اولش در مدت ۱۹۱۳- ۱۹۳۸م به زبان‌های: انگلیسی، فرانسوی و آلمانی به نشر رسید، و چاپ جدید آن به تاریخ ۱۹۴۵- ۱۹۷۷م تنها به زبان‌های فرانسوی و انگلیسی به نشر رسید.

۳- المعـجم المفهرس لألفاظ الحدیث الشریف: این کتـاب مشتمل بر احادیث صحاح سته [بخاری، مسلم، أبو داود، نسایى، ترمذی، ابن ماجه]، مسند دارمی، موطا إمام مالک، و مسند إمام أحمد بن حنبل می‌باشد، و دارای هفت مجلد بزرگ است، چاپ و نشر آن از سال ۱۹۳۶م به بعد شروع شد.

۴- آنچه مستشرقین در علوم شرق، در مدت یک و نیم قرن (از اوائل قرن نوزدهم إلی نصف قرن بیستم) نوشته‌اند بالغ بر شصت هزار کتاب می‌گردد.

سوم: مراکز و جمعیات:

- اولین مرکز بین المللی برای مستشرقین سال ۱۸۷۳م در پاریس برگذار گردید.

- بعد از آن مراکز پیهم گشوده می‌شد و فعلا بالاتر از سی مرکز بین المللی برای مستشرقین برگذار گردیده است، این‌ها علاوه بر مجالس و دیدار‌های زیادى است که منحصر به هر اقلیم و هر دولت است، مثل مجلس مستشرقین آلمان که در شهر درسدن آلمانیا سال ۱۸۴۹م برگذار گردید، و پیهم اینطور مجالس به استمرار تا حال برگذار می‌گردد.

- درین مجالس و مراکز صدها عالم از علماء مستشرقین حاضر می‌شوند، طور مثال: در مجلس اکسفورد (۹۰۰) دانشمند، از ۲۵ دولت، ۸۰ دانشگاه، و ۶۹جمعیت علمی، حاضر شده بود.

- چندین جمعیت استشراقی دیگر هم وجود دارد، مثل جمعیة آسیویه در پاریس، که سال ۱۸۲۲م تأسیس شد، و جمعیت ملکیه آسیویه در بریطانیا و ایرلندا، که سال ۱۸۲۳م تأسیس شد، و جمعیة شرقی امریکایى، تأسیس سال ۱۸۴۲م، و جمعیة شرقی آلمانی، تأسیس سال ۱۸۴۵م.

چهارم: مجله‌های استشراق:

- برای مستشرقین در این ایام خیلی زیاد مجله و روزنامه وجود دارد که تعدادش از سیصد مجله متنوع به زبان‌های مختلف، تجاوز می‌کند، و از آنجمله به طور مثال این‌ها را ذکر می‌کنیم:

* مجلة العالم الإسلامی The Muslim World، این مجله را صمویل زویمر (وفات ۱۹۵۲م) در بریطانیا، سال ۱۹۱۱م ایجاد نمود، و همین زویمر رئیس مبشرین در شرق اوسط بود.

* مجله عالم الإسلام Mir Islama، در بطر سبرج، سال ۱۹۱۲م انتشار یافت، لیکن دیری دوام نکرد.

* مجله ینایع الشرق، که آن را هامر برجشتال در فیینا از سال ۱۸۰۹الى سال ۱۸۱۸م نشر می‌نمود.

* مجله الإسلام سال ۱۸۹۵م در پاریس نشر شد، و در سال ۱۹۰۶ م جـای آن را مجله العالم الإسلامی گرفت، صادر کننده این مجله یک جمعیت علمی فرانسوی بود که در مغرب بودند، بعد این مجله هم به الدراسات الإسلامیه تبدیل یافت.

* در سال ۱۹۱۰م مجله آلمانی الإسلام انتشار یافت.

پنجم: استشراق در خدمت استعمار:

- کارل هنیریش بیکر Karl Heinrich Beeker (وفات ۱۹۳۳م) مؤسس مجله آلمانی الإسلامی، وی در ضمـن تحقـیقاتی که داشـت خدمت اهداف استعماری را در افریقا می‌کرد.

- بار تولد Barthold (وفات ۱۹۳۰ م) مؤسس مجلۀ روسی عالم الإسلام مباحث و مضامینی را به نشر می‌رسانید که متضمن منافع سیطرۀ روس بر آسیای میانه باشد.

- سنوک هرجرونجه Snouck Hurgonje G. هالندی (۱۸۵۷- ۱۹۳۶م) تحت اسم عبد الغفار، سال ۱۸۸۴م به مکه آمد، و مدت شش برج آنجا اقامت نمود، بعدا از آنجا بازگشت کرد و مباحثی در خدمت استعمار بر شرق اسلامی نوشت، وی قبلا در جاوه مدت ۱۷ سال اقامت نموده بود.

- معهد لغات شرق که سال ۱۸۸۵م در پاریس تأسیس شده بود، مقصود اصلی از آن حصول معلوماتی از دول شرقی و شرق اقصى بود تا زمینه را طوری مساعد سازد که کار استعمار دراین مناطق آسان گردد.

ششم: آراء و افکار خطرناک استشراق:

- جورج سیل Salc. G. در مقدمۀ ترجمه‌اش برای معانی قرآن کریم اظهار می‌دارد: قرآن از اختراع و تألیف محمد است، و این مطلبی است که هیچ قابل تردید نیست.

- ریتشارد بل Richard Bell می‌گوید: محمد قرآن را از مصادر یهودی و نصرانی و از کتب سابقه به قسم خاصی أخذ نموده است.

- دوزی (وفات ۱۸۸۳م) می‌گوید: قرآن بسیارسلیقۀ ناهنجار دارد، چیز نو و جدید در آن کم است، همچنان می‌پندارد که: در آن خیلی اطناب و اضافه گویى خسته کن وجود دارد.

- در نامۀ وزیر مستعمرات بریطانیایى (اومسبی غو)، که برای رئیس جمهور دولت خود، به تاریخ: ۹ ینایر ۱۹۳۸م ارسال نموده بود، آمده است: «تاجایى که ما می‌دانیم یگانه خطر بزرگ که بر امپراطوری لازم است از آن هراس داشته باشد و در مقابل آن مبارزه نماید همانا وحدت و یکپارچگی مسلمانان است، این تنها متوجه امپراطوری نیست، بلکه فرانسه هم دراین شریک است، لیکن به ما جای خوشی است که خلافت از بین رفت، وامیدوارم که رفتنش بدون بازگشت باشد».

- شلدون آموس می‌گوید: شریعت نیست مگر قانون رومانی برای امپراطوری شرق، که در آن مطابق اوضاع و احوال سیاسی ممالک عربی تعدیلات صورت گرفته است، وی همچنان می‌گوید: قانون محمدی همان قانون جستـنیان است در لباس عربی.

- رینان فرانسوی می‌گوید: فلسفۀ عربی همان فلسفۀ یونانی است که با حروف عربی نوشته شده.

- لویس ما سینیون رهبر حرکتی بود که مرامش نوشتن به لهجه‌های عامیانه، و به حروف لاتینی بود.

و لیکن باید گفت:

- دراین شک نیست که مستشرقین در اخراج کتاب‌های زیادی از کتب علمی سابقه، و نشر آنان به قسم محقق، مبوب، و مفهرس، کار بزرگی را انجام داده‌اند.

- همچنان شک نیست که بعضی از آنان منهج علمی خاصی را دارا هستندکه در بحث به آنان کمک می‌کند.

- دراین هم شکی نیست که بعضی از آنان در تحقیق، تمحیص و پیگیری مسائل خیلی شکیبا، و توانا‌اند.

- بناء بر مسلمان باکی نیست که اشیاء مفید را از کتب ایشان بگیرد، ولی از مواضع تخلیط و تحریف شان آگاه باشد، تا از آن بپرهیزد، یا آن را به دیگران نشاندهی کند، و یا بر آن رد نماید، زیرا حکمت گمشدۀ مسلمان است هرجا بیابدش وی مستحق آن است.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- استشراق زادۀ تصادم میان شرق اسلامی و غرب نصرانی، درایام صلیبیان است، آنهم از طریق سفارت‌ها و رفت و آمد‌ها.

- باعث اساسی همانا جانب لاهوتی نصرانی بود، تا اسلام را توسط مکر، فریب، و بدجلوه دادن، از داخل شکست دهند، لیکن استشراق بعدها و در ایام آخر شروع به خروج از این دائره نموده، خود را به روح علمی نزدیک می‌سازد.

انتشار و جاهای نفوذ:

- چراگاه پرعلفی که مستشرقین در آن می‌چرخند همانا سرزمین غرب است، که از جمله آنان: آلمانی‌ها، بریطانی‌ها، فرانسوی‌ها، هالندی‌ها و مجارستانی‌ها‌اند.و تعدادی از آنان در اسپانیا و ایطالیا نیز ظهور نموده‌اند، لیکن ستارۀ استشراق در امریکا خوب طلوع نموده ودر آنجا خیلی مراکز تأسیس کرده‌اند.

- حکومتها، جمعیت‌ها، شرکت‌ها، مؤسسه‌ها، کلیساها، هیچ یکی از این‌ها هیچ وقتی از اوقات، در راه تقویه، تأیید و گسترش استشراق بخل نورزیده و از دادن مال و دارائی صرفه نکرده‌اند، همچنان راه نفوذ آن را در دانشگاه‌ها باز نموده‌اند، بحدی که تعداد مستشرقین به هزارها انسان رسیده است.

- حرکت استشراق مسخر در خدمت استعمار و تنصیر بود، و در این اواخر در خدمت یهودیت و صهیونیزم، که مقصد عمده‌اش ضعیف ساختن شرق اسلامی، و مستحکم کردن سلطۀ خویش بر آن، به طریق مستقیم یا غیر مستقیم می‌باشد، قرار گرفته است.

مراجع:

۱- الإستشراق. ادوارد سعيد- ترجمه كمال أبو ايوب مؤسسه الأبحاث العربيه- بيروت - ۱۹۸۱م.

۲- المستشرقون نجيب العقيقي- دار المعارف- القاهره ۱۹۸۱م.

۳- الإستشراق و المستشرقون د.مصطفى السباعي - ط ۲ المكتب الإسلامي - ۱۹۷۹م.

۴- السنة ومكانتها في التشريع د.مصطفى السباعي - بيروت ۱۹۷۸م. الإسلامي

۵- انتاج المستشرقين مالك بن نبي.

۶- اروپا و الإسلام. هشام جعيط- ترجمه طلال عتريسي- دار الحقيقه - بيروت ۱۹۸۰م.

۷- الثقافة الغربية في رعاية د. جورج سارطون – ترجمه د. عمر فروخ- ط۱ الشرق الأوسط - مكتبة المعارف - بيروت - ۱۹۵۲م.

۸- الإستشراق و الخلفية د. محمود حمدي زقزوق –ط۱- كتاب الأمة الفكرية للصراع الحضارى - ۱۴۰۴هـ.

۹- الفكر الإسلامي الحديث محمد البهي- دار الفكر- بيروت- ۱۹۷۳م. وصلته بالإستعمار الغربي

۱۰- المدخل لدراسة الشريعة د.عبد الكريم زيدان- مِؤسسة الرسالة- بيروت الإسلامية ۱۹۸۱م.

۱۱- الإسلام في الفكر الغربي محمود حمدي زقزوق- دار القلم- كويت- ۱۹۸۱م.

۱۲- الدراسات الإسلامية رودي بارت- ترجمه د. مصطفى ماهر - قاهره - بالعربية في الجامعات الآلمانية ۱۹۶۷م.

۱۳- اضواء على الإستشراق د. محمد عبد الفتاح عليان- ط۱- دار البحوث العلمية- كويت - ۱۹۸۰م.

مراجع بیگانه:

۱- Rudi Paret: Der Koran Uebersetzung stuttgayt ۱۹۸۰.

۲- C. E. Bosworth: Orientalism and orlentalists (in Arab Islamic Bibliography).۱۹۷۷ Great Britain.

۳- H. A. Flacher- Bernicol: Die Islamische Revol- ution Stuttgart ۱۹۸۱

۴- Johann Fueck: Die arabischon Studien in Europa Leipzig ۱۹۵۵.

۵- Custar Pfonn Mueley: Handbuch dey Islami lete ratuy Beylin ۱۹۳۳.

۶- M. Rodinson: Mohammed: Frank Fur ۱۹۷۵.

إسماعیلیه

تعریف:

اسماعیلیه فرقه‌ای است که خود را به اسماعیل بن جعفر صادق منسوب می‌داند، در ظاهر طرفدار اهل بیت می‌باشد و حقیقتش نابود ساختن عقاید اسلامی است، فرقه‌های اسماعیلیه با گذشت زمان شاخه شاخه شد وادامه یافت، حتى تازمان ماهم وجود خویش را حفظ نموده‌اند.

تأسیس و افراد برازنده:

أول: اسماعیلیۀ قرامطه:

(بحث قرامطه را در همین کتاب مطالعه کنید)

این فرقه بعد از آنکه علم نافرمانی را در مقابل خود إمام اسماعیلی برداشتند و اموال وی را غارت کردند، در شام و بحرین ظاهر گردیدند إمام شان از ترس آن‌ها، از سلمیۀ سوریه به ماوراء النهر فرار نمود، و از جملۀ افراد برازنده شان:

- عبد الله بن میمون قداح، وی در جنوب فارس، سال ۲۶۰هـ ظاهر گردید.

- الفرج بن عثمان قاشانی (ذکرویه)، در عراق ظاهر شد و به طرف امام مستور دعوت می‌نمود.

- حمدان قرمط بن اشعث (۲۷۸هـ)، دعوت خود را در نزدیک کوفه اشکار کرد.

- احمد بن قاسم که قافله‌های تجار و حجاج را غارت نمود.

- حسن بن بهرام (أبوسعید جنابی) که در بحرین ظاهر شد و مؤسس دولت قرامطه شناخته می‌شود.

- پسروی سلیمان بن حسـن بن بهـرام (أبوطاهر) که سی سال پادشاهی نمود، و در زمان وی حکومتش وسعت پیداکرد، و در سال ۳۱۹هـ بر کعبه حمله کرد، حجرالأسود را دزدید، وتقریبا زیاده ازبیست سال حجر الأسود نزد وی باقی ماند.

- حسن اعصم (کر) ابن سلیمان، در سال ۳۶۰هـ بالای دمشق سلطه یافت.

دوم: اسماعیلیۀ فاطمیه:

- این همان حرکت اسماعیلیۀ اصلی است که چندین مرحله را پشت سر گذاشته است:

۱- مرحلۀ اخفاء و پنهان بودن: این مرحله از زمان موت اسماعیل (۱۴۳هـ) شروع می‌شود و تا ظهور عبد الله مهدی دوام می‌کند و به سبب پنهان بودن شان در نام‌های إمامان این دوره نیز اختلاف است.

۲- ابتداء ظهور: ابتداء ظهور از دوران حسن بن حوشب داعی شروع می‌شود که وی دولت اسماعیلیه را در یمن سال ۲۶۶هـ تأسیس نمود، فعالیتش به شمال افریقا هم رسید و بزرگان کتامه را از خود کرد، در پی وی رفیقش علی بن فضل ظهور نموده دعوای نبوت کرد و پیروان خود را گفت که دیگر نماز و روزه بالای شما نیست.

۳- مرحلۀ ظهور: این مرحله وقتی شروع می‌شود که عبید الله مهدی ظاهر شد، وی در سلمیۀ سوریه مقیم بود، بعدا از آنجا به شمال افریقا گریخت و در آنجا با یاران و همکاران کتامۀ خود پیوست و از آنان یاری خواست.

- عبید الله، داعی خود أبو عبد الله صنعانی شیعه و برادرش أبو عباس را گشت، آنهم بخـاطر تردد آنـدو در شخصیت عبید الله، زیرا آندو می‌گفتند که وی غیر آنست که در سلمیه دیده بودند.

- عبید الله اولین دولت اسماعیلیۀ فاطمی را در مهدیه افریقا (تونس) تأسیس کرد، و در سال ۲۹۷هـ بالای رقاده سلطه یافت، بعد از وی فاطمی‌ها پیهم بر حکومت خود ادامه دادند که پادشاهان شان قرار ذیل است:

* المنصور بالله (أبو طاهر اسماعیل) ۳۳۴- ۳۴۱هـ.

* المعز لدین الله (أبو تمیم معد) ۳۴۱- ۳۶۵هـ

- در دور حکومت وی سال ۳۵۸هـ مصر فتح شد، و در رمضان سال ۳۶۲ه خود معز آنجا نقل مکان نمود.

* العزیز بالله (أبو منصور نزار) ۳۶۵- ۳۸۶هـ

* الحاکم بامر الله (أبو علی منصور) ۳۸۶- ۴۱۱هـ.

* الظاهر (أبو الحسن علی) ۴۱۱- ۴۲۷هـ

* المستنصر بالله (أبو تمیم) ۴۲۷ه سال ۴۸۷ وفات نمود.

- بعد از وفات وی اسماعیلیۀ فاطمی به دو بخش تقسیم شد:

۱- نزاریة شرقیه. ۲- مستعلیة غربیه.

- سبب پارچه شدن شان این بود که مستنصر وصیت کرد که بعد از وی نزار حکومت را به دست گیرد چون وی پسر بزرگش بود، ولی افضل بن بدر جمالی که وزیر بود، نزار را دور ساخت و امامت پسر خرد وی مستعلی را اعلان نمود، زیرا مستعلی خواهر زادۀ وزیر بود، نزار را گرفتار نموده در زندان انداخت و دروازۀ زندان را دیوار نمود و نزار در آنجا مرد.

- حکومت فاطمیۀ مستعلیه بر مصر، حجاز و یمن، به کمک صلیحی‌ها ادامه یافت و امامان شان قرار ذیل‌اند:

* المستعلی (أبوالقاسم احمد) ۴۸۷- ۴۹۵هـ.

* الآمر (أبو علی منصور) ۴۹۵- ۵۲۵هـ.

* الحافظ (أبو المیمون عبد المجید) ۵۲۵- ۵۴۴هـ.

* الفائز (أبو القاسم عیسى) ۵۴۴- ۵۴۹هـ.

* العاضد (أبومحمد عبد الله) ۵۴۹- ۵۵۵هـ.

- زوال دولت شان توسط صلاح الدین ایوبی شد.

سوم: اسماعیلیۀ حشاشین:

(بحث حشاشین را در همین کتاب مطالعه کنید) ایشان همانا اسماعیلیۀ نزاریه هستند که در شام، فارس و بلاد شرق جایگزین بودند، در زمان حرمان نزار شخصی ازفارس بنام (حسن بن صباح) نزد إمام مستنصر به مصر آمده بود، چون وی حادثۀ پارچه شدن را مشاهده نمود به سوی بلاد فارس بازگشت کرد و دعوت را به سوی إمام مستور (پنهان) شروع نمود، وی سال ۴۸۳هـ بالای قلعۀ الموت سلطه یافت و در آنجا دولت اسماعیلیۀ نزاریۀ شرقی را تأسیس کرد، همین گروه‌اند که به اسم الحشاشین [چرسی‌ها] مشهور شدند (زیرا چرس زیاد می‌نوشیدند)، وی فدائیانی را به مصر فرستاد تا الآمر بن مستعلی را به قتـل برسـانند، وی خیلی شخـص تشـنه بـه خون بود، حـتى دو پسر خود را نیز قتل نموده بود، و سال ۵۲۸هـ بدون اینکه پسری از خود بجا بگذارد درگذشت.

- دعوتگران حشاشین این‌ها‌اند:

* حسن بن صباح، وفات سال ۱۱۲۴م

* کیا بزرگ آمید وفات سال ۱۱۳۸م

* محمد پسر کیا بزرک آمید وفات سال ۱۱۶۲م

* حسن ثانی بن محمد وفات سال ۱۱۶۶م

* محمد ثانی بن حسن ثانی وفات سال ۱۲۱۰م

* حسن ثالث بن محمد ثانی وفات سال ۱۲۲۱م

* محمد ثالث بن حسن ثالث وفات سال ۱۲۵۵م

* رکن الدین خورشاه از سال ۱۲۵۵م تا پایان دولت شان و سقوط قلعه شان توسط لشکر هلاکو مغلولی که وی رکن الدین خورشاه را به قتل رسانید و افرادش هر طرف پراگنده شد، و تا این زمان هم پیروان دارند.

چهارم: اسماعیلیۀ شام:

- ایشان نیز اسماعیلیۀ نزاریه هستند که در طی دوره‌های دور و دراز بر عقیدۀ خود باقی‌اند، و بر آن عقیده در قلعه‌ها و حصارهای خود آشکارا زندگی می‌نمایند، مگر آنان باوجود اینکه در گذشته‌ها نقش بارزی داشتند حالا به حیث یک فرقه دینی‌اند که از خود دولتی و حکومتی ندارند، و فعلا هم در سلمیه، قدموس، مصیاف، بانیاس، الخوابی و الکهف وجود دارند.

- از جملۀ شخصیات شان (راشد الدین سنان) ملقب به شیخ الجبل است، وی در کار‌های خود مشـابه حسـن بن صـباح می‌باشد، و مؤسس مذهب سنانیه است که علاوه بر عقاید اسماعیلیه به تناسخ نیز عقیده دارند.

پنجم: اسماعیلیۀ بهره:

- ایشان اسماعیلیۀ مستعلیه‌اند، به إمام مستعلی قائل‌اند، بعد از وی به الآمر و بعد از وی به پسرش طیب قائل‌اند، از همین جهت آنان را طیبیه هم می‌گویند، ایشان در هند و یمن زندگی می‌کنند، آنان سیاست را ترک نموده به تجارت پرداختند و به هند رسیدند، هندوهایى که مسلمان می‌شدند نیز با ایشان می‌پیوستند بعدا مشهور به «بهره» شدند، بهره لفظ هندی قدیم است که مفهوم تاجر را افاده می‌کند.

- إمام طیب در۵۲۵هـ پنهان ومستور گردید و امامان مستور نیز از نسل وی می‌باشند، که تاحال ما از زندگی آنان هیچ چیزی نمی‌دانیم حتى نام‌های شان هم غیر معروف است، و حتى علماء بهره هم آنان را نمی‌شناسند.

بهره هم به دو بخش تقسیم شد:

۱- بهرۀ داوودیه: که منسوب به قطب شاه داوود داعی است، ایشان از قرن دهم هجری به اینطرف در هند و پاکستان اقامت دارند و داعی شان در بمبئی می‌باشد.

۲- بهرۀ سلیمانیه: که منسوب به سوی داعی شان سلیمان بن حسن، می‌باشند، ومزکر ایشان تا امروز در یمن می‌باشد.

ششم: اسماعیلیۀ آغاخانی:

- این قرقه در ثلث اول قرن نوزدهـم میـلادی در ایران ظهور نمود، و داعیان شان

قرار ذیل‌اند:

۱- (حسـن علی شاه) وی آغـاخان اول می‌باشد، انگلیـس وی را در رهبری کودتایى گماشت که آن بهانه برای مداخلۀ شان باشد، بناء وی دعوت به سوی اسماعیلیۀ نزاریه را شروع نمود، از ایران به افغانستان تبعید گردید و از آنجاهم به بمبئ تبعید گردید، لقب (آغاخان) را هم انگلیس برایش اعطا نموده است، سال ۱۸۸۱م درگذشت.

۲- (آغاعلی شاه) وی آغاخان دوم می‌باشد: ۱۸۸۱- ۱۸۸۵م.

۳- بعد از وی پسرش (محمد حسینی) میاید که وی آغاخان سوم است ۱۸۸۵- ۱۹۵۷م، وی اقامت در اروپا را ترجیح می‌داد، و در اطراف و اکناف دنیا گشته بود، وقتى می‌مرد خلافت را به نوادۀ خود (کریم) وصیت کرد و این وصیتش مخالف قانون اسماعیلیه بود زیرا آنان به پسر بزرگ وصیت می‌کردند،

۴- (کریم) وی آغاخان چهارم می‌باشد، که از سال ۱۹۵۷م تا امروز در مقام خود باقی است، دروس خویش را در یکی از دانشگاه‌های امریکا خوانده است.

هفتم اسماعیلیۀ واقفه:

- این گروه فرقه‌ای از اسماعیلیه است که بر امامت محمد بن اسماعیل که اولین امامان مستور است، توقف نموده‌اند و قول به بازگشتش کرده‌اند، [یعنی بعد از وی دیگر امامی را نمی‌پذیرند و می‌گویند: امام همان محمد بن اسماعیل است].

افکار و معتقدات:

- ضرورت به وجود امـام معـصوم منصوص علـیه [امام قبلی وی را صریحا تعیین

نموده باشد] که از نسل محمد بن اسماعیل باشد، به شرط اینکه پسر بزرگ امام قبلی باشد، مگر ازین قاعده چندین بار تخلف صورت گرفته است.

- عصمت نزد آنان در عدم ارتکاب معاصی و کناه نیست بلکه معاصی و کناهان را طوری تأویل می‌کنند که مناسب به عقاید شان باشد.

- کسی که امام زمان خود را نمی‌شناسد و از وی بیعتی در گردن خود نمی‌داشته باشد، موت وی موت جاهلیت است [یعنی مثل یک فرد کافر و جاهل از دنیا رفته است].

- به امام خود صفاتی را نسبت می‌دهند که وی را بالا برده مشابه به پروردگار می‌سازند، وی را دانای علم باطن می‌دانند و پنجم حصۀ کسب خود را به وی اعطا می‌نمایند.

- معتقد به تقیه و پنهان کاری‌اند، و آن را در اوقات خطرناک تطبیق می‌کنند.

- امام محور دعوت اسماعیلیه است و عقیده شان هم در محور شخصیت امام می‌چرخد.

- زمین خالی از امام نمی‌باشد: یا ظاهر و مکشوف می‌باشد و یا باطن ومستور، اگر امام ظاهر بود جائز است که حجتش مستور باشد، ولی اگر امام مستور بود ضرور است که حجتش و داعیانش ظاهر باشند.

- قائل به تناسخ‌اند، ومی‌گویند: امام وارث همه امامان سابقه است.

- صفات خداوند را منکر‌اند، زیرا خداوند عزوجل در نظر شان از دسترس عقل بالا است، بنابرآن می‌گویند: وی نه موجود است ونه غیر موجود، نه عالم است نه جاهل، نه قادر است نه عاجز، ایشان نه به اثبات مطلق، قائل‌اند و نه به نفی مطلق بنابرین خداوند عزوجل در نظر شان پروردگار دو متقابل، خالق دو متخاصم و حاکم بین دو متضاد است، نه قدیم است، نه حادث، قدیم امرش و کلماتش، و حادث خلق وایجادش است.

از معتقدات بهره:

* در مساجد دیگر مسلمانان نماز نمی‌گزارند.

* در ظاهر عقاید شان مشابه عقاید دیگر فرقه‌های معتدل اسلامی است، اما باطن شان چیز دیگری است، آنان نماز می‌خوانند اما نماز شان برای امام اسماعیلی مستور است که از اولادۀ طیب بن آمر می‌باشد.

* مثل دیگر مسلمانان به مکه حج می‌روند، ولی می‌گویند: کعبه رمزی از امام است.

- شعار حشاشین اینست (هیچ حقیقتی وجود ندارد و کل چیز مباح است) کارشان ترورهای منظم و پناه بردن به قلعه‌ها و حصار‌های مستحکم بود.

- امام غزالی دربارۀ آنان می‌گوید: چیزی که از آنان نقل شده اباحت مطلق، دور ساختن حجاب، مباح و حلال دانستن چیزهای ناجائز و انکار شریعت‌ها است، مگر آنان همۀ شان، و قتی این امور برای شان نسبت داده شود از آن انکار می‌ورزند [یعنی می‌گویند: ما برین عقیده نیستم].

- معتقدند که خداوند مستقیما عالم را نیافریده، بلکه از طریق عقل کلی و به توسط وی آفریده است وعقل کلی محل همۀ صفات خداوند می‌باشد و آن را حجاب می‌نامند و می‌گویند: عقل کلی در انسانی حلول نموده و داخل شده که آن انسان همان پیامبر است، همچنین در امامان مستور که خلیفۀ پیامبراند حلول نموده است، محمد ناطق وعلی اساس است که تفسیر می‌کند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- مذهب ایشان در عراق نشأت نمود، بعدا از آنجا به فارس، خراسان، و ماوراء النهر مثل هند و ترکستان فرار نمودند، بنابرین در مذهب شان عقاید و آراء قدیم فارس و عقاید هندی خلط گردید، همچنان با آنان افراد منحرف و هواپرست یکجا شد که این خود سبب ازدیاد انحراف و گمراهی شان گردید.

- با برا همۀ هند، فلسفی‌های اشراقی، بودائی‌ها، بقایای کلدانی‌ها، و فارسی‌های [قدیم] یکجا شدند و از آنان عقاید و افکاری را در مورد روحانیات، ستاره‌ها و علم نجوم أخذ نمودند، و در اندازۀ أخذ این خرافات از ایشان با هم متفاوت‌اند، پنهانی وسری بودن شان همچنان در خرافات و انحرافات شان افزود.

- بعضی از ایشان (مثل قرامطه) مذهب مزدک و زردشت را در مورد اباحت و اشتراکی بودن پذیرفته‌اند.

- عقاید شان از قرآن و سنت أخذ نشده، بلکه فلسفه‌ها و عقایدی در مذهب شان جای گرفته که آنان را از اسلام خارج کرده است.

انتشار و جاهای نفوذ:

- سرزمینی که بر آن اسماعیلی‌ها سیطره و تسلط داشتند نظر به تغییر اوضاع و گردش احوال، در طول و عرض خود، در مدت زمان طویلی، از هم مختلف بوده است، نفوذ آنان همۀ عالم اسلامی را دربر می‌گیرد، اما به تشکیلات مختلـف که در هروقت و زمان از هم تفاوت می‌کند:

* قرامطه بر الجزیره، بلاد شام، عراق و ماوراء النهر سلطه داشتند.

* فاطمی‌ها دولتی پایه گذاری کردند که امتدادش از محیط اطلس و شمال افریقا بود، و مصر و شام را نیز قبضه نمودند، مردم عراق نیز به مذهب شان گردن نهادند و در سال ۵۴۰هـ بنام آنان بر منابر بغداد خطبه خوانده می‌شد، لیکن دولت شان به دست صلاح الدین ایوبی سرنگون گردید.

* آغاخانی‌ها در نیروبی، دار السلام، زنجبار، مدغشقر، کنغو، بلجیکی، هند، پاکستان و سوریه سکونت دارند، و مرکز رهبری عمومی شان شهر کراچی است.

* بهره در یمن و هند و سواحل نزدیک به این دو منطقه زندگی اختیار نموده‌اند.

* اسماعیلیۀ شام چند قلعه و حصاری را در طول و عرض شهرها تصرف نموده‌اند که تا این زمان هم بقایایى از آنان در سلمیه، خوابی، قدموس، مصیاف، بانیاس و الکهف موجود است.

* حشاشین در ایران پراگنده شدند، و قلعه الموت را در جنوب بحر قزوین تصرف نمودند، سلطنت شان وسعت پیدا کرد، اقلیم بزرگی را در میان دولت عباسی سنی مذهب، به خود اختصاص دادند، قلعه‌ها و حصارها را پیهم تصرف می‌کردند تاکه به بانیاس، حلب و موصل رسیدند، و یکی از آنان در زمان صلیبی‌ها قضاء دمشق را به عهده گرفت، بالآخره سلطنت شان را هلاکو مغلى برچید.

مراجع:

۱- تاريخ المذاهب الإسلامية محمد أبوزهره. الجزء الأول

۲- اسلام بلا مذاهب د. مصطفى شكعه.

۳- طائفة الإسماعيليه، تاريخها، د. محمد كامل حسين - مكتبة النهضة المصرية نظمها، عقائدها ۱۹۵۹م.

۴- دائرة المعارف الإسلاميه مادة الإسماعيلية.

۵- الملل و النحل محمد عبد كريم الشهرستان- طبع دوم - دار المعرفة.

۶- المؤامرة على الإسلام انور جندي.

۷- تاريخ الجمعيات السرية محمد عبدالله عنان. و الحركات الهدامة.

۸- اصول الإسماعيلية و الفاطمية لبرنارد لويس. و القرامطة

۹- كشف اسرار الباطنية و محمد بن مالك اليمان الحمادي. اخبار القرامطة

۱۰- فضايح الباطنية إمام أبوحامد غزالي.

الاوپوس دیى

EL OPUS DEI INSTITUTO SECULAR

تعریف:

الاوبوس دیى یک گروه دینی بدون رهبانیت، نصرانی کاتولیکی معاصر است، که بخاطر رواج یافتن تعالیم انجیل، و بازگشت به مسیحیت اول می‌کوشد، آنهم مطابق ضوابط و قوانین تنظیمی دقیق و محکم، و استفاده فراوان از اسباب عصر جدید، راه پشرفت خود را ضمن سیطره بر جوانب سیاسی، اقتصادی و تربیوی جستجو می‌نماید، نامش مفهوم: «جمعیت صلیب مقدس» وهمچنان «تنظیم کار فی سبیل الله» را افاده می‌نماید.

تأسیس و افراد برازنده:

- این تنظیم را قسیس خوسیه ماریا اسکریفا J OSE MARIAESCRIVA در تاریخ ۲ اکتوبر ۱۹۲۸م در اسپانیا تأسیس نمود، وی بخاطر اینکه تنظیم خود را مقدس جلوه دهد می‌گوید: او از جانب خداوندأتوسط وحی برین کار گماشته شده است.

- در سال ۱۹۳۰م بخش نسوانش نیز بر وفق بخش ذکورش تأسیس گردید، نظم و انتشارش همانند بخش ذکور بود.

- افکار اسکریفا زمین پر علفی در اسپانیا، در دور حکومت جنرال فرانکو، برای خود یافت خصوصا بعد از به پایان رسیدن جنگ داخلی درآن کشور.

- از جملۀ اعضاء حزب افرادی هم است که به وزارت اسپانیا رسیده‌اند وفعلا هم وزیر هستند، بلکه بخش اعظم وزراء را همین افراد تشکیل می‌دهند، که از جملۀ این‌ها‌اند:

۱- وزیر صنایع: لوبیث برافو.

۲- وزیر عدلیه: اومیرو.

۳- وزیر تربیه: تاناجو.

۴- وزیر زراعت: امبروار.

- از جملۀ افراد برازنده تنظیم در ایطالیا: وزیر تربیه: فلاکوی، وزیر داخله: سیلفارو، رئیس مناهج وزارت تربیه: فازو، و رئیس دانشگاه کاتولیکی میلاد: ادرینو بوسدا، که سال ۱۹۸۵م به ریاست آن رسید.

- آنان فعلا حد اقل سی نماینده در پارلمان اسپانیا دارند که همه اعضاء تنظیم است و طبق اوامر آن کار می‌کنند.

- اسقف‌ها و قسیس‌هایى هم است که به طور پنهانی عضو تنظیم‌اند و در بین طبقات و جمعیات مختلف مردم اسپانیا، و در داخل اردو کار می‌کنند.

- ریاست دراسات لاهوتی در روما نیز متعلق به همین تنظیم است، که آن ریاست در حقیقت شاخۀ دانشگاه نافارای اسپانیا است.

افکار و معتقدات:

أول: افکار دینی و تنظیمی:

- اهداف این تنظیم، دینی مسیحی خالص است، تنظیم بخاطر اعلاء و پخش مسیحیت طبق عقاید کاتولیکی، از طریق تربیه، سیاست و اقتصاد کار می‌کند.

- تنظیم مشتمل بر افراد دینی، و سـائر مسیحیان، غـیر از افراد دیـنی می‌باشد، همچنان مشتمل برطبقۀ ذکور و اناث می‌باشد، ولی توجه جدی به جوانان دارد.

- تنظیم افراد خود را تشویق می‌کند که الگوی خوبی برای دیگران باشند، همچنان به سری بودن و پنهان کاری توصیه می‌نماید.

- تنظیم به تربیۀ جدی افراد خود که مبنی بر جدیت، عفت، حسن خلق، و زندگی خشن باشد توجه زیادی مبذول می‌دارد، گویى می‌خواهد در افراد خود روحیۀ مسیحیان اوائل را زنده سازد.

- تنظیم در پذیرش افراد، در معامله بین أعضاء بعد از مرحلۀ پذیرش، و حتى در حالات استعفاء و کناره گیری، بر ضوابط دقیقی استوار است، کارهارا طوری توزیع می‌کند که هر کار را به کاردان آن می‌سپارد، و به افراد خود حق شکایت و اعتراض را می‌دهد.

- تنظیم روی به تکمیل بوده می‌خواهد بین جوانب روحی و دینی و بین استفاده از هر آنچه تمدن جدید به ارمغان میاورد از قبیل اسباب تنظیمی دقیق که دارای بر نامه‌ها، اهداف، ضوابط، و موارد مالی می‌باشد، ملائمت و موافقت بیاورد.

- در اصل این تنظیم بخاطری نشأت کرد که در پهلوی نظام جنرال فرانکو باشد، تأیید و پشتیبانی فرانکو از این تنظیم تأثیر زیادی در نفوذ و انتشارش از خود بجاگذاشت.

- ممکن است که گفته شود:آن یک تنظیم دینی کاتولیکی است که حرکتش به مقتضای اهداف وحسب مصلحتش در سیطره سیاسی و اقتصادی بر کشورهای مختلف عالم وخصوصا بر اسپانیا می‌باشد، همین تنظیم یک امپراطوری اقتصادی وصنعتی عجیبـی را تشـکیل داده که به شکل پیـشرفته‌ترین و جـدیدترین امـپراطـوری‌های اقتصادی و صنعتی مختلف الانواع موجود در عالم می‌باشد.

- تنظیم می‌خواهد با تمام جدیت در مقابل مفکورۀ سازمان‌های دست چپی، لیبرالی و ماسونی بایستد.

- وقتی کسی پشنهاد شامل شدن را در تنظیم می‌کند بر وی لازم است که منتظر (ارادۀ رب) باشد، و ارادۀ رب نزد آنان اینست که شخص باید در تنظیم داخل شود و بعد از شش ماه زندگی در تنظیم و میان روحانیت آن به شکل رسمی پذیرفته می‌شود.

- شش سال بعد از پیوستن، مجلس اخلاص و وفاء برگذار می‌شود تاکه عضویت سابقه‌اش را به شکل نهایى تأکید نماید، و در همین مجلس برایش انگشتری داده می‌شود که نگین آن از احجار کریمه می‌باشد، و بر وی لازم است که آن انگشتر را در طول زندگی خویش باخود داشته باشد.

- تعداد زیادی از افراد تنظیم خر را شعار خود می‌گردانند و می‌گویند: عیسى÷وقتی در قدس داخل می‌شد بر خر سوار بود، از جملۀ دعاهای اسکریفا این قولش بود که خطاب به پروردگارش می‌گفت: (من خر گرگین توام).

- جوانب روحی حرکت بر اشیاء آتی تمرکز دارد:

۱- بوسیدن زمین وقت بیدار شدن از خواب.

۲- نیم ساعت برای حمام کردن و تراشیدن.

۳- سی دقیقه برای نماز فردی، و بعد از آن ده دقیقه تقدیس اجتماعی.

۴- بعد از چاشت زیارة قربانگاه مقدس، و بعـد از آن به مـدت سه سـاعت خاموشی کوچک (صمت الأصغر).

۵- (العصرونیه) و آن وقت خاصی است برای مجلس وکار اجتماعی که در آن بعضی دعوت شدگان حاضر می‌باشند، و مناقشات و بحث‌هایی در امور دین و یا دربارۀ حادثۀ خاصی از امور دین دایر می‌گردد.

۶- سی دقیقه برای نماز اختصاص دارد.

۷- در آخر روز که آنوقت نماز هم ادا می‌شود، بعد از ادای آن از کارهای روحی و یا مالییکه در خلال روز انجام یافته، ارزیابی و بازرسی صورت می‌گیرد، بعد از این‌ها صمت اکبر (خاموشی بزرگ) شروع می‌شود که تا روز آینده سخن گفتن را ممنوع می‌سازد.

۸- قبل از خواب اعضای حزب نقش صلیب را با دست‌های خویش بر جسم خود رسم می‌کنند، و آب مقدس را بر بستر خود می‌پاشند، بعدا نماز کوتاهی ادا می‌کنند و می‌خوابند.

دوم تشکیلات تنظیمی:

- مجلس عام: متشکل از رئیس عام، سکرتر عام، معاون عمومی، و افراد برازنده از چهارده کشور می‌باشد، همین مجلس است که تصمیم‌های نهایى را می‌گیرد و فیصله‌های عمومی از همین جا صادر می‌شود، این مجلس قوت عالی و بالا در تنظیم به سطح تمام عالم شناخته می‌شود، یعنی تنظیم با همه فروعات و اقسام سه گانه‌اش که عبارت از: قسیس‌ها، شهری‌ها، و بخش اناث است، زیر سلطه و تأثیر همین مجلس است.

- قسیس بودن: این بالاترین مرحله‌ای است که یک عضو به آن می‌رسد.

- عضو نظامی. - فدایى.

- عضو غیر نظامی. - مددگار.

- اعتراف نیمه رسمی کلیسای اسپانیا برین تشکیلات تنظیمی الاوبوس دی، تنظیم را تقویت بخشید و در انتشارش کمک نمود.

- مؤسس تنظیم توجه خوبی را از جانب فاتیکان مشاهده نمود، و همین باعث شد که از اسپانیا به روما انتقال کند، و آنجا به طور نهایى اقامت گزیند، و آنجا را مقر رهبری حزب گرداند.

- اسکریفا در طول حیات خود رهبر و رئیس همین تنظیم بود، و در سال ۱۹۷۵م درگذشت.

سوم: تألیفات:

- اسکریفا سال ۱۹۳۴م کتاب خردی نوشت بنام (اعتبارات روحیه) ولی کتاب ناگهان مخفی کرده شد و جایش را کتاب (الطریق) گرفت که به حیث انجیل تنظیم شناخته می‌شود.

- اسکریفا کتاب دیگری هم دارد که برآن دکتوری خود را گرفته است، همچنان کتاب‌های خرد دیگری هم دارد درباره نمازهای شان.

- از جملۀ کتاب‌های تنظیم کتاب «القيمة الإلهية للانسان» است که آن را خوسی اور تیغا تألیف نموده، و در آن از انسان کاتولیکی صلیبـی صحبت می‌کند، و کتابی بنام «روحانية العلمانيين» که آن را خوان بارکیستا توریو تألیف نموده است.

چهارم: امکانیات تنظیم:

- اعضاء تنظیم در این ایام تقریبا به ۷۲۰۰۰ بالغ می‌گردد، که این عدد از ۷۸ جنسیت است، نیم آن‌ها در اسپانیا می‌باشند، همچنان تنظیم زیاده از ۷۰۰ مکتب ابتدائی، تمهیدی، ثانوی، معهد، لیله برای طلاب، و مرکز ثقافتی، در اختیار خود دارد، که در هرگوشۀ عالم منتشر می‌باشد، واز آنجمله ۴۹۷ دانشگاه و مکتب عالی است.

همچنان در تصرف و ملکیت تنظیم است: ۵۲ دستگاه رادیوئی، ۱۲ شرکت سینمائی، ۶۹۴مجله ۳۸ آژانس خبری، ۱۳ بانک، و دیگر شرکت‌ها، مراکز صنعتی و محلات.

- تنظیم تسلط تقریبا کامل بر مجلس اعلی ابحاث علمی در اسپانیا یافته است.

- تنظیم تنها در اسپانیا ۲۱ لیلۀ طلاب را در اختیار دارد که مستقیما آنان را سرپرستی می‌نماید.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- این تنظیم یک تنظیم نصرانی کاتولیکی است که به بازگشت به طرف نصرانیت اول دعوت می‌کند، و از امکانیات عصر جدید استفاده می‌نماید.

- تنظیم دینی، سیاسی، اقتصادی، و تربیوی است.- تنظیم به همه عقاید نصرانیت از قبیل: تثلیث[عقیده به سه خدا] پدر و پسر و روح القدس، عذراء، صلیب، فداء، قربانی‌ها، خـطأ و خـوردن گوشـت خنزیر [۲]و دیـگر عقاید نصرانیت معتقد است.

[۲] تفصیل این عقاید را در معتقدات نصرانیت در همین کتاب مطالعه نمایید.

انتشار و جاهای نفوذ:

- هیچ قریۀ مسیحی در عالم نیست که درآن این تنظیم وجود نداشته باشد، آنقدر دایرۀ نفوذش فراخ شده که تقریبا زیاده از پنجاه دولت را شامل گردیده است وطی این نفوذش در تمام جوانب فکری، ثقافتی، سیاسی، ومالی دست یافته است.

- قوت اصلی آن در مناطق آتی تمرکز دارد: اسپانیا که لنگر اساسی‌اش آنجا واقع گردیده است، ایطالیا که مرکز رئیسی و عمومی‌اش در روما جاده فیرلا برورو است، و ظیفه این مرکز اداره و تنظیم امور است، فلپین در شرق آسیا، مکسیکو و فنزویلا در امریکای لاتین، و در کولومبیا، بیرو، تشیلی، و اخیرا در ارجنتین و در کینیا در افریقا، نیزدر میان زندگی مردم عام نفوذ کرده‌اند، ولی اندازۀ نفوذ باهم تفاوت دارد.

مراجع:

۱- کتاب‌ها و مؤلفاتی که خود تنظیم آن را نشر می‌نماید، که بعضی از آن‌ها در فقرۀ مؤلفات، در همین بحث ذکر شد.

۲- منظمة الأوبوس ديى: النشأة، تقریری است در فایل‌های «الندوة التنظيم، التطور العالمية للشباب الإسلامي».

۳- دستور هيئة الأوبوس دیى نیز تقریری است در فایل‌های «الندوة العالمية للشباب الإسلامي»

ابیه و یا بهائیه

تعریف:

بابیه و یا بهائیه حرکتی است که سال ۱۲۶۰هـ/ ۱۸۴۴م تحت نظر استعمار روس، انگلیس و یهودیت عالمی، بخاطر فاسد ساختن عقاید مسلمانان، از بین بردن وحدت آنان و مصروف ساختن شان از قضایای اساسی، نشأت نمود.

تأسیس و افراد برازنده:

- این حرکت را میرزا علی محمد رضا شیرازی (۱۲۳۵- ۱۲۶۵هـ) (۱۸۱۹- ۱۸۴۹م) سال ۱۸۴۴م /۱۲۶۰هـ تأسیس نمود، و اعلان کرد که وی «الباب» است، وقتی وی مرد پسرش میرزا حسین علی، مشهور به بهاء امور را بدست گرفت، و حرکت را هم به «بهائیه» نام گذاری کرد، وی کتابی هم دارد بنام «الأقدس»، بهاء در سال ۱۸۹۲م درگذشت، شخصیات مهم حرکت بعد از مؤسس و جانشین آن این‌هااند:

۱- قرة العین (۱۲۳۰- ۱۲۶۹هـ) وی زن بد رفتار منحرفی بود که از نزد شوهرش فرار نمود و در جستجوی متعه شد، سال ۱۲۶۹هـ در مجلس بدشت اعلان نمود که شریعت اسلامی منسوخ شده است، و در همان سال شاه اعدامش نمود.

۲- یحیى علی، برادر بهاء: وی ملقب به «الازل» است، با برادرش در جانشینی «الباب» منازعه نمود، و به همین سبب از وی جدا گردید، وی کتابی دارد بنام «الأرواح» برادرش با وی خیانت کرد، و آن را با پیروانش به قتل رسانید.

افکار و معتقدات:

بهائى‌ها عقیده دارند که: باب است که همه چیزهارا به کلمه خود خلق نموده است، وی مبدأ و منبعی است که از وی تمام أشیاء ظاهر گردیده است.

- قائل به حلول و اتحاد هستند.

- قائل به تناسخ و جاوید بودن کائنات‌اند، و می‌گویند که پاداش و عذاب فقط بر ارواح است، آنهم به شکلی که شباهت به امر خیالی دارد.

- عدد «۱۹» را گرامی می‌دارند، تعداد ماه هارا «۱۹» می‌گردانند، عدد روزهای هر ماه را هم «۱۹» می‌دانند.

- قائل به پیامبری بودا، کنفوشیوس، براهما، زردشت، و امثال شان از حکماء هند، چین و فارس قدیم‌اند.

- در قائل بودن به مصلوب شدن (به دار کشیده شدن) عیسى علیه السلام، با یهود و نصارا موافق‌اند.

- قرآن را تأویلات باطنی می‌نمایند تا موافق به مذهب شان شود.

- از معجزات پیامبران، از حقیقت جن و ملائکه و از جنت و دوزخ منکرند.

- حجاب را به زن حرام می‌دانند، متعه و اشتراکی بودن در زنان و اموال را جائز می‌شمارند.

- می‌گویند: دین باب [یعنی دین میرزا] ناسخ شریعت محمد است.

- قیامت را به ظاهر شدن بهاء تأویل می‌کنند، قبله شان در شیراز است، همان خانه که در آن باب تولد شده.

- از اینکه محمد خاتم النبیین و آخرین پیامبران باشد منکر‌اند، و ادعا می‌کنند که وحی ادامه دارد، و در مقابل قرآن کریم کتابی هم تألیف کرده‌اند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- کسی که در عقاید این حرکت فکر و تأمل کند میابد که این حرکت افکار و اعتقادات خود را از چندین منبع أخذ نموده که عمده‌ترین آن‌ها این‌ها‌اند:

* بودایى، برهمی، زردشتی، مانویه، مزدکیه، و همه فرقه‌های باطنی.

* یهودی، نصرانی، و دهریت.

* شیعه، و فرهنگ فارس قبل از اسلام.

- در عقب حرکت در تمام حرکاتش این‌ها قرار داشتند:

۱- یهود. ۲- استعمار روس. ۳- استعمار انگلیس.

انتشار و جاهای نفوذ:

- اکثریت بزرگ بهایى‌ها در ایران جایگزین‌اند، و تعداد کمی از آن‌ها در عراق، سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی نیزمیباشند.

مراجع:

۱- المذاهب المعاصرة د. عبد الرحمن عميره.

۲- البهائية اضواء وحقائق. احسان الهي ظهير.

۳- هذه هي البهائية اصدار رابطه عالم اسلامي.

۴- البابيون والبهائيون، عبد الرزاق حسين. ماضيهم وحاضرهم.

۵- البابية والبهائية محمود الملاح.

۶- البهائية تاريخها وعقيدتها عبد الرحمن وكيل.

۷- البهائية في الميزان محمد كاظمي قزويني.

۸- البهائية في نظر الشريعة علي علي منصور. و القانون.

۹- البهائية محب الدين خطيب.

۱۰- البهائيون وقاديانيون د. محمد حسن اعظمي

۱۱- البيانات أبو الأعلى مودودي.

۱۲- تاريخ الجمعيات السرية و محمد عبد الله عنان. الحركات الهدامة.

۱۳- حقيقة البابية والبهائية د. محسن عبد الحميد.

بریلویت

تعریف:

بریلویت یک فرقه صوفی مشرب است که در دور استعمار بریطانیا در هند پیدا شد، این فرقه در دوستی و تقدیس پیامبران و اولیاء، خصوصا پیامبر آخر زمان صلى الله علیه و سلم افراط و بالا روی می‌نمایند، و به آنان صفاتی را نسبت می‌دهند که ایشان را از بشر بودن بالا می‌برد.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس این گروه أحمد رضاخان پسر تقی علی خان (۱۲۷۲- ۱۳۴۰هـ) (۱۸۶۵- ۱۹۲۱م) می‌باشد، که خود را عبد المصطفى نامگذاری کرده بود، در قریۀ بریلی، ولایت اتراپردیش تولد شده، نزد میرزا غلام قادر بیک برادر بزرگ میرزا غلام أحمد قادیانی، شاگردی نموده و درس خوانده است.

- سال ۱۲۹۵هـ به زیارت مکۀ مکرمه رفت و آنجا نزد بعضی شیوخ درس خواند، وی خیلی لاغر، تند مزاج، تیز قهر، بدزبان و مصاب به امراض مزمنه بود، از جملۀ کتاب‌های مشهورش: «أنباء المصطفى»، «خالص الاعتقاد»، «دوام العيش»، «الأمن و العلى لناعتى المصطفى»، «مرجع الغيب»، «الملفوظات» و دیوان شعری بنام «حدایق بخشش» است.

- در وصیتش آمده که اگر به نزد یکان و خویشاوندان همراه با فاتحه هرهفته دوبار یا سه بار روان کردن این اشیاء میسر شد، روان کنند: شیر خشک، گل ریانی، کـباب شامی، نـان با روغـن، قیماق، فرینی، نسک، برنج با زنجبیل، آب سیب، آب انار، و ایسکریم، این وصیت در میان پیروانش تا امروز عملی می‌شود.

- دیدار علی بریلوی: سال ۱۲۷۰هـ در نواب پور ولایت الور بدنیا آمد، و در اکتوبر ۱۹۳۵م وفات نمود، از جملۀ تألیفاتش: (تفسیر میزان الادیان) و (علامات الوهابیة) است.

- نعیم الدین مراد آبادی (۱۳۰۰- ۱۳۶۷هـ) = (۱۸۸۳- ۱۹۴۸م)، وی مدرسه‌ای داشت به نام «الجامعة النعيمية» لقبش صدر الافاضل است، از جملۀ کتاب‌هایش: «الكلمة العليا» و «في عقيدة علم الغيب» است.

- أمجد علی پسر جمال الدین پسر خدا بخش: در کهوسی تولد شد، و از مدرسه الحنفیه جونبور ۱۳۲۰هـ فارغ گردید، سال (۱۳۶۸هـ) مطابق به (۱۹۴۸م) در گذشت، وی کتابی دارد بنام «بهار شریعت».

- حشمت علی خان: در لکهنو به دنیا آمد، از دروس خویش سال ۱۳۴۰هـ فارغ گردید، و خود را «سگ احمد رضاخان» می‌نامید و به این نام افتخار می‌کرد، همچنان ملقب به «غیظ المنافقین» بود، و کتابی دارد بنام «تجانب أهل السنة»، سال (۱۳۸۰هـ) درگذشت.

- أحمد یار خان (۱۹۰۶- ۱۹۷۱م)، خیلی متعصب بود، از جملۀ مؤلفاتش: «جاء الحق وزهق الباطل» و «سلطنت مصطفى» است.

افکار و معتقدات:

- افراد این طایفه معتقداند که پیامبر قدرتی دارد که توسط آن بر کاینات حکم فرمایى می‌کند.

- امجد علی می‌گوید: پیامبر نائب مطلق الله سبحانه و تعالى است، همه عالم تحت تصرفات وی می‌باشد، هرچه بخواهد می‌کند، هرچیز به هرکس بخواهد می‌دهد، و هرچه بخواهد می‌گیرد، و هیچ یکی در عالم وجود ندارد که حکم و فیصله‌اش را تغییر دهد، سردار انسان‌هاست، کسی که وی را مالک خود نمی‌داند از حلاوت سنت محروم است.

- برای محمد و أولیاء بعد از وی قدرت تصرف و تغییرات در کاینات موجود است، أحمد رضاخان می‌گوید: «یاغوث (یعنی یا عبد القادر جیلانی) قدرت«کن» برای محمد از جانب پروردگارش حاصل است، برای تو از جانب محمد حاصل است، و همۀ آنچه از تو ظاهر می‌شود دلالت به قدرت و توانایى تو بر تصرف می‌کند، و دلالت براین می‌نماید که فاعل حقیقی در عقب حجاب تو هستی».

- نظریۀ شان دربارۀ پیامبر خیلی غلو و افراط آمیز است، حتى به مرتبه ای نزدیک به مرتبه خدایى- العیاذ بالله- وی را رسانیده‌اند، احمد رضاخان در حدائق بخشش ۲/۱۰۴ می‌گوید: «یا محمد گفته نمی‌توانم که تو الله هستی، و نمی‌توانم که میان شما دو فرق بگذارم، امرت را به خدا می‌سپارم، وی به حقیقت تو داناتر است.

- همچنان در توصیف نمودن پیامبر به اوصافی که از حقیقت به دور است مبالغه نموده‌اند، حتى که وی را عالم الغیب می‌دانند، احمد رضاخان در کتاب خالص الاعتقاد ص۳۳ می‌گوید: «الله تبارک و تعالى برای صاحب قرآن سیدنا و مولانا محمد همۀ آنچه در لوح محفوظ است داده بود».

- می پندارند که پیامبر و اولیاء آنچه را خداوند علمش را به خود تخصیص داده است می‌دانند، احمد رضاخان در خالص الاعتقاد ص ۵۳- ۵۴ می‌گوید: «برای پیامبر هیچ چیزی از امور پنجگانه که خداوند در ایت شریفه ذکر نموده پوشیده و پنهان نیست، چگونه بر وی پوشیده بماند در حالیکه قطب‌های هفتگانه امت شریف وی آن اشیاء را می‌دانند، در حالیکه قطب‌ها پایین تر از غوث‌اند، چه برسد به سید اولین و آخرین که وی سبب وجود همه چیز و از وی همه چیز است».

- نزد شان عقیده‌ای وجود دارد بنام «عقيدة الشهود» یعنی به عقیدۀ آنان پیامبر در هر زمان و مکان حاظر است و بر افعال و کردار مخلوق ناظر می‌باشد، احمد یارخان در کتاب «جاء الحق» ۱/۱۶۰ می‌گوید: «معنى شرعی حاظر و ناظر آنست که صاحب قوه قدسیه می‌تواند از همانجا که است تمام عالم را همانند کف دست خود ببیند، و آوازها را از دور و نزدیک بشنود، و در یک لحظه در اطراف عالم چرخ بزند، بیچارگان را کمک کند، دعاء کنندگان را اجابت نماید».

- احمد سعید مؤلف کتاب «تسکین الخواطر» ص۸۵ می‌گوید: «هیچ مکانی نیست که رسول الله در آنجا موجود نباشد [بلکه در هر زمان و هر مکان موجود است]».

- صفت حاظر و ناظر را به اشخاص دیگری نیز ثابت می‌نمایند، طور مثال به خود أحمد رضاخان، در کتاب خود (انوار رضا) ص ۲۴۶ می‌گوید: احمد بریـلوی زنده و موجود بوده در میان ما می‌باشد، برای ما کمک می‌کند، و به فریاد ما می‌رسد».

- بشر بودن پیامبر را منکر‌اند و اورا نوری از انوار خداوند عزوجل می‌شمارند.

- احمد یارخان در کتاب خود «مواعظ نعیمیه» ص ۱۴ می‌گوید: رسول نوری از نور خداوند است، و دیگر همه مخلوقات از نور وی‌اند، احمد رضاخان در اشعار خود می‌گوید: «وقتیکه نور الهی حلول کرده در صورت بشر نباشد این گل و آب چه ارزش دارد».

- پیروان خویش را به استغاثه و فریادرسی خواستن ازانبیاء و اولیاء تشویق می‌کنند، و کسی که این کار شان را انکار کند وی را متهم به الحاد و بی‌دینی می‌کنند، امجد علی در کتاب خود «بهار شریعت» ۱/۱۲۲ می‌گوید: «کسانیکه از استمداد و مدد خواستن از انبیاء و اولیاء و قبرهای شان منکر‌اند، آنان ملحد‌اند».

- قبرها را تعمیر و آباد می‌کنند، پخته کاری می‌نمایند، رنگ می‌کنند، بالای آن‌ها چراغ‌ها و شمع هارا روشن می‌کنند، به قبرها نذر به گردن می‌گیرند، به آن‌ها تبرک می‌جویند، مجالس و جشن‌ها بر سر آن‌ها برگذار می‌نمایند، بالای قبرها گل‌ها، چادرها و پرده‌های هر قسم می‌گذارند، و اتباع خود را بخاطر تبرک جستن به طواف در اطراف قبر دعوت می‌کنند.

- در تقدیس و تمجید شخصیت عبد القادر جیلانی غلو و افراط شدید می‌نمایند، و دیگر امام‌های صوفیه را نیز تعظیم می‌کنند، و به آنان امور خیالی، و خارق العاداتی را نسبت می‌دهند که دروغ بودن و خرافی بودن آن‌ها آشکار است.

- و ازجملۀ عقاید پوچ وبی محتوای شان آنست که درکتـاب «ملفـوظات» احمد رضاخان ۳/۲۷۶ آمده «زنان انبیاء علیهم السلام نزد انبیاءعلیهم السلام برده می‌شوند و آنان شب را بازنان خویش سپری می‌نمایند».

- قائل به اسقاط‌اند، و آن صدقه‌ای است که از جانب میت، به همان مقدار که نماز، روزه، وغیره را ترک کرده باشد داده می‌شود، مقدار صدقه: در مقابل هر نماز یا روزۀ یک روز که میت آن را ترک کرده باشد به اندازۀ صدقۀ فطر است، گاهی در این کار دست به حیله می‌زنند، اول مقداری را که یکساله کفارۀ نمازو روزه‌اش شود توزیع می‌نمایند، بعد دو باره آن را به طور بخشش پس می‌گیرند و باردیگر به توزیعش می‌پردازند، و این عمل را به اندازۀ سال‌هایى که آن شخص این فریضه را ترک کرده باشد تکرار می‌کنند.

- بزرگ‌ترین عیدهای شان همان مولود شریف است که در آن اموال فراوان را مصرف می‌نمایند، و این روز روز مقدس و مبارکی در نزدشان می‌باشد، در آن روز شعر خوانی‌ها می‌کنند که در خلال آن ضمن قصه‌های دروغ و خرافی پیامبر را ستایش و توصیف می‌نمایند، و در آن روز کتاب «سرور القلوب في ذكر المولد المحبوب» را می‌خوانند، این کتاب را احمد رضاخان تألیف نموده و آن را از خرافات و افسانه‌ها پر کرده است.

- عرس‌ها: مراد از عرس زیارت قبور به طور دست جمعی، و اجتماع بر سر آنان می‌باشد، مثل عرس شیخ شاه وارث، در شهر (دیوه)، عرس خواجه معین الدین چشتی، که در آن ملیون‌ها انسان جمع می‌شوند، و مردان با زنان خلط و یکجا می‌باشند، و در نتیجۀ آن مفاسدی رخ می‌دهد که عاقبت خوب ندارد.

- کسی که روزه یا نمازرا ترک کند راه خلاصی برایش امید است، ولی قیامت کلان و مصیبت بزرگ نزد آنان متوجه کسی است که از مجالس مولود شریف، یا فاتحه، و یا از مجلس عرس تخلف ورزیده باشد، آنان مسلمانان غیر بریلوی را به اندکی سبب تکفیر می‌کنند، و هیچ گروه اسلامی، و شخصیت اسلامی را از وصف کفر به دور نگذاشته‌اند، و در بسیاری جاهای کتاب‌های شان بعد از تکفیر شخص این جمله می‌اید: «کسی که وی را کافر نداند خودش کافر است» تکفیر ایشان دیوبندی‌ها، ندوی‌ها، رهبران تعلیم و اصلاح، و آزاد کنندگان هند از چنگ استعمار را نیز شامل می‌باشد همچنان تکفیر شان شامل شیخ اسماعیل دهلوی است، وی از جملۀ علمائی بود که در مقابل بدعت‌ها و خرافات مبارزه می‌کردند، محمد اقبال لاهوری، ضیاء الحق رئیس جمهور پاکستان و تعدادی از وزیرانش را نیز تکفیر می‌کنند.

- شیخ الإسلام ابن تیمیه را نیزتکفیر نموده وی را مختل و فاسد العقل می‌گویند، با وی شاگردش ابن قیم را نیز یکجا می‌سازند.

- در روی زمین در ظاهر وباطن آن دشمنی برای آنان بدتر وشدیدتر از شیخ محمد بن عبد الوهاب یافت نمی‌شود وی را به کفر وبدترین تهمت‌ها متهم می‌نمایند، اینهمه بخاطر آنکه وی در مقابل خرافات قاطعانه مبارزه کرده ومردم را به توحید خالص دعوت می‌نمود.

- آنان همیشه در پارچه ساختن صفوف مسلمانان، ناتوان ساختن قوت شان وداخل کردن شان در راهگمی‌های اختلافات بی‌فایده می‌کوشند، که از آن جمله است بدعت بوسه کردن هردو انگشت ابهامه در وقت اذان ومالیدن آن به چشم وشمردن آن از امور اساسی، به نظر آنان این عمل را فقط کسی ترک می‌کند که دشمن پیامبر باشد، می‌پندارند: کسی که این کاررا کند هرگز چشم درد نمی‌شود، کتاب شان «منير العيين في تقبيل الإبهامين» را مطالعه کنید.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- این فرقه از حیث اصل در زمرۀ اهل سنت، و ملتزم به مذهب احناف‌اند، لیکن عقاید خویش را به عقاید دیگری خلط و مزج نموده‌اند که آن عقاید مأخوذ از نصرانیت است، مثل جشن گرفتن از روز ولادت پیامبر، که آن به تأسی از جشن‌هایى است که در اول سال میلادی از طرف نصرانی‌ها برگذار می‌شود، و شخصیت پیامبر را بالا می‌برند تاباخرافاتی که به شخصیت عیسى نسبت داده شده برابر شود.

- چون ایشان در قارۀ هند زندگی می‌نمایند، و در قارۀ هند دیانت‌های مختلف وجود دارد، بنابرین عقایدی از هندوها و بودایى‌ها نقل کرده و به عقاید اسلامی آنان خلط گردیده است.

- به پیامبر و اولیاء صفاتی را نسبت می‌دهند که مشابه به صفاتی است که شیعه‌ها آن را به امامان معصوم- به نظر خود شان - خویش نسبت می‌دهند.

- عقاید غالی‌های صوفیه و قبرپرستان و شرکیات شان نیز به این فرقه منتقل شده، همچنین افکارشان دربارۀ حلول، وحدت و اتحاد نیز به این‌ها منتقل گردیده و این امور بخشی از عقیدۀ شان گردیده است.

انتقاداتی که بر بریلوی‌ها وارد می‌شود:

- افراط و غلو شدید در تصویر شخصیت پیامبر و سائر انبیاء علیهم السلام، و خلط ساختن آن به عقاید مشرکین.

- ساقط کردن فریضۀ حج.

- دوری شان از حق در تاخت و تاز و افتراآت شان بر شیخ الإسلام ابن تیمیه و بر شیخ محمد بن عبد الوهاب و بر هرکس دیگری که دعوت به سوی توحید خالص می‌نمایند.

- سرعت و بیباکی شان در تکفیر مسلمانان به مجرد مخالف بودن آنان در نظریه.

- کوشش همیشگی شان در پارچه ساختن وحدت مسلمانان و تضعیف قوت شان.

- به رغم آنچه گذشت این فرقه به کسانی ضرورت دارد که راه را برای شان روشن سازند، و از چشمان پیروان این فرقه پرده‌های جهل و خرافات را دور نمایند، تا به جادۀ مستقیم قرار گیرند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- این فرقه از بریلی ولایت اوتراپردیش برخاست تا در همه قارۀ هند (هند و پاکستان) منتشر گردد.

- در بریطانیا نیز وجود دارند، و آنجا فرقۀ شان بنام «جمعیت أهل السنة» و «جمعیت تبلیغ الإسلام» یاد می‌شود، وکارشان در آنجا فقط تخریب کارهای دیگران، و ایجاد وحشت و پراگندگی میان شان می‌باشد، به سبب کار آنان بود که حادثۀ خونین سال۱۹۸۰م میان مسلمانان واقع شد «الغار دیان، اغسطس۱۹۸۰م» را مطالعه کنید.

مراجع:

۱- البریلوية عقاید و تاریخ احسان الـهی ظـهیر- ط۱- ۱۴۰۳هـ/ ۱۹۸۳م–اداره السنة - لاهور پاکستان.

۲- بریلویه رسالة ماستري - که به جامعه اسلامی امام محمد بن سعود، کلیه اصول الدین در ریاض پیش کرده شده است.

۳- الأمن و العلي لناعتي المصطفى احمدرضاخان – قادری بکدبو- بریلی - هند.

۴- أنباء المصطفى احمد رضاخان – مطبعه صبح صادق – در دیوان هند - ۱۳۱۸هـ.

۵- انوار رضا جماعتی از مؤلفین - لاهور ۱۳۹۷هـ.

۶- بهار شریعت امجد علی اعظمی – دلهی هند.

۷- تجانب اهل سنت حشمت علی خا ن- بریس بیلی بهیت- هند - ۱۳۶۱هـ.

۸- جاء الحق و زهق الباطل احمد یار خان نعیمی- کانفور- هند.

۹- حدائق بخشش احمد رضاخان - مراد آباد - هند.

۱۰- خالص الإعتقاد احمد رضاخان- بریلی- هند ۱۳۲۸هـ.

۱۱- سلطنت مصطفى احمد یارخان – کانفور- هند.

۱۲- مجلهء صراط المستقیم محمود احمد میرفوری - برمنجهام – بریطانیا - اغسطس ۱۹۸۰م.

۱۳- ملفوظات احمد رضاخان – لاهور- پاکستان.

۱۴- الكوكبة لشهابية في كفریات احمد رضاخان – عظیم آباد – هند الوهابیة. – ۱۳۱۶هـ.

۱۵- تسكین الخواطر في مسألة الحاضر احمد سعید – طبعة سکر- پاکستان. و الناظر.

حزب بعث عربی اشتراکی

تعریف:

حزب بعث حزبی است قومی، علمانی [۳]، به سوی انقلاب عام در چوکات مفاهیم و ارزش‌های عربی فرا می‌خواند تا آن را ذوب نموده به توجیهات اشتراکی تغییرش دهد، شعار اعلان شده‌اش اینست «امت عربی واحد است و دارای رسالت جاویدان می‌باشد» که آن همان رسالت حزب است، اهداف حزب شامل بر وحدت، حریت، و اشتراکیت می‌باشد.

[۳] به بحث علمانیت در همین کتاب رجوع کنید.

تأسیس و افراد برازنده:

- در سال ۱۹۳۲م هر یک:میشیل عفلق (مسیحی منسوب به کلیسای شرقی) و صلاح بیطار (سنی) بعد از تحصیلات عالی شان، با افکار نشنلستی و فرهنگ بیگانه، از پاریس به دمشق آمدند.

- هر یکی از عفلق و بیطار شروع به تدریس نمودند، و در ضمن تدریس افکار خویش را میان دوستان، طلاب و جوانان نشر کردند.

- گروهی که عفلق و بیطار تأسیس نموده بودند مجله‌ای را بنام «الطليعة»، همراه با مارکسیست‌ها به تاریخ ۱۹۳۴م به نشر رسانیدند، و گروه خود را بنام «جماعة الإحياء العربي» نامگذاری کردند.

- در نیسـان ۱۹۴۷م حزب، تحـت اسم «حزب البعث العربي» تأسیس گردید که تأسیس کنندگانش هریک: میشیل عفلق، صلاح البیطار، جلال سید، ذکی ارسوزی بودند، همچنان فیصله نمودند که مجله‌ای بنام (بعث) به نشر برسد.

- در حکومت‌هایى که بعد از استقلال سوریه در آنجا روی کار شد نقش فعالی داشتند، و آن حکومت‌ها قرار ذیل‌اند:

۱- حکومت شکری قوتلی: از ۱۹۴۶تا ۲۹/۳/۱۹۴۹م.

۲- حکومت حسنی زعیم: که چند برج در سال ۱۹۴۹م حکومت را به دست گرفت.

۳- حکومت اللواء سامی الحناوی: که شروع و پایان حکومتش در سال ۱۹۴۹م بود.

۴- حکومت ادیب شیشکلی: که تا سال ۱۹۵۴م دوام کرد.

۵- حکومت شکری قوتلی: وی بار دوم به حکومت رسید و تا امضاء اتفاقی، مبنی بریکجا شدن با مصر سال ۱۹۵۸م ادامه یافت.

۶- حکومت یکپارچگی به ریاست جمال عبد الناصر: ۱۹۵۸- ۱۹۶۱م.

۷- حکومت جدایى به ریاست دکتور ناظم قدس: انفصال و جدایى از ۲۸/۹/۱۹۶۱م تا ۸/۳/۱۹۶۳م ادامه یافت. حرکت جدایى خواهان را عبد الکریم نحلاوی رهبری می‌کرد.

۸- از تاریخ ۸/۳/۱۹۶۳م تا امروز حکومت سوریه به دست حزب بعث قرار دارد، وطی این مدت چندین حکومت بعثی آمده و رفته، که آنان قرار ذیل‌اند:

۱- حکـومت رهـبری انقلاب: ۱۹۶۳م، که درین حکومـت صلاح بیطار به حیث رئیس وزراء تبارز نمود.

۲- حکومت حافظ امین: از ۱۹۶۳م تا ۱۹۶۶م.

۳- حکومت نورالدین اتاسی: ۱۹۶۶- ۱۹۷۰م در این مدت قیادت محلی حزب رول مهمی را در حکومت بازی نمود، در طی این مدت افراد ذیل تبارز نمودند،: صلاح جدید که به حیث منشی عمومی قیادت محلی ایفاء وظیفه کرد، و حافظ اسد که به حیث وزیر دفاع ایفاء وظیفه نمود.

۴- حکومت حافظ اسد: از سال ۱۹۷۰م تا امروز.

از افراد بارزی که در تاریخ حزب به ظهور رسید:

- سامی جندی: بعد از انقلاب ۱۹۶۳م وزارت اطلاعات و کلتور را به دوش گرفت.

- حمود شوفی: به حیث سکرتر عام قیادت محلی کار می‌کرد، ولی بعدا درمارچ سال ۱۹۶۴ از حزب با گروه خود، انشعاب نمود، و فعلا در عراق است.

- منیف رزاز (اردنی سنی) به حیث سکرتر عام رهبری قومی حزب، از ابریل ۱۹۶۵م تا فروری ۱۹۶۶م کار کرد.

- مصطفى طلاس (سنی): سال ۱۹۳۲م به دنیا آمد، درس خود را در دانشکدۀ نظامی حمص خواند، به تاریخ ۱۹۴۷م به حزب جذب شد، از سال ۱۹۶۳م به بعد به حیث رئیس محکمۀ امنیت قومی، در منطقۀ وسطى کار کرد، از سال ۱۹۶۴م تا ۱۹۶۶م به حیث رئیس ارکان لواء پنج زره پوش ایفاء وظیفه نمود، از شباط ۱۹۶۸م به حیث رئیس ارکان قوای مسلح تعیین گردید، از سال ۱۹۶۸م تا ۱۹۷۲م به حیث معاون وزیر دفاع ایفای وظیفه کرد. و در مارچ ۱۹۷۳م وزیر دفاع تعیین گردید که تا امروز به همین و ظیفۀ خود ادامه می‌دهد.

- اللواء یوسف شکور: جانشین مصطفى طلاس، در ریاست ارکان گردید، وی از منطقۀ حمص می‌باشد.

- اللواء ناجی جمیل: وی از منطقۀ دیر الزور بود، از نومبر ۱۹۷۰م تا مارچ ۱۹۷۸م فرمانده دافع هوائی بود.

- سلیم حاطوم: می‌خواست در سال ۱۹۶۶م انقلابی را به راه اندازد ولی ناکام شد، و در سال ۱۹۶۸م اعدام کرده شد.

- زکی ارسوزی: (از لواء اسکندرون) وی همچون میشیل عفلق از مؤسسین حزب بوده و از همقطاران وی می‌باشد.

- شبلی عیسمی: سال ۱۹۳۰م تولد شد، از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۴م اولا به حیث وزیر زراعت کار کرد، بعد از آن به حیث وزیر معارف، بعد به حیث وزیر ثقافت و ارشاد قومی، و در سال ۱۹۶۵م به حیث معاون منشی عمومی حزب بعث تعیین گردید.

- عبدالکریم جندی: که سال ۱۹۶۹م خود را انتحار نمود، وی از طرفداران صلاح جدید بود.

- سلیمان عیسى: (از لواء اسکندرون) مناظر، مفکر و شاعر بود.

- احمد خطیب: ریاست جمـهوری را در تشـرین ثانی ۱۹۷۰م بدوش گرفت، و

در شبـاط ۱۹۷۱م استـعـفاء نمود، ایـن دوره همان دورۀ انتـقالی میـان

حکومت نورالدین اتاسی و حکومت حافظ اسد بود، ازسال ۱۹۶۵م به بعد عضو قیادت محلی توسعه یافته گردید، و مدت کوتاهی هم ریاست مجلس شعب (قبایل) را به دوش داشت.

- یوسف زعین: در بوکمال سال۱۹۳۱م بدنیا آمد، وی طبیب بود، و از ۱۹۶۳م تا ۱۹۶۴م به حیث وزیر زراعت کار کرد، بعد در بریطانیا سفیر شد، و در ۱۹۶۵م به حیث عضو قیادت قطری پذیرفته شد، و از شباط ۱۹۶۶م تا تشرین اول ۱۹۶۸م به حیث صدر اعظم تعیین گردید، و تا۱۹۷۰م دوام کرد.

- جلال سید: وی عضو تأسیس کنندۀ حزب بعث است، و از شهر دیر زور می‌باشد، وی حزب را ترک نمود، ولی در سیاست سوریه شخص فعالی است.

- عبد الحلیم خدام: سال ۱۹۳۲م در بانیاس به دنیا آمده بود، از دانشکده حقوق در دمشق فارغ گردید، وی چندین وظیفه را یکی بعد دیگری به دوش می‌گرفت، مدتی به حیث محافظ شهر حماه کار کرد، بعد به حیث محافظ شهر قنیطره، و سال۱۹۶۴م به حیث محافظ شهر دمشق، سال۱۹۶۹م به حیث وزیر اقتصاد، از ۱۹۷۰م به بعد به حیث وزیر خارجه تعیین گردید، در سال ۱۹۸۴م ارتقی نمود و معاون رئیس جمهور در امورسیاست شد، وی از ۱۹۶۹م به بعد در عضویت قیادت قطری پذیرفته شده بود.

- حافظ اسد: سال۱۹۳۰م در قرداحه که قریه‌ای از قریه‌های لاذقیه است، بدنیا آمد، در دانشکدۀ نظامی خواند و از آنجا سال۱۹۵۵م فارغ گردید، سال ۱۹۶۳م به حیث قومندان مرکز رهدار هوائی شروع به کار کرد، وسال۱۹۶۴م به حیث قومندان سلاح پرواز کار کرد، در ۱۹۶۵م به مجلس وطنی انقلاب پیوست، در انقلاب ۱۹۶۶م با صلاح جدید یکجا شد، و از ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۰م به حیث وزیر دفاع ایفاء وظیفه نمود، وی حرکت اصلاحی را به راه انداخته رهبری نمود، که همانا حرکت وی را، در تشرین ثانی ۱۹۷۰م به ریاست جمهوری رسانید.

- زهیر مشارقه: وی از حلب بود، در بعدها به حیث معاون رئیس جمهور در امور حزب تعیین گردید.

- سال ۱۹۵۳م «حزب بعث» و «حزب عربی اشتراکی» که آن را اکرم حورانی رهبری می‌کرد، با هم یکجا شدند و حزب واحدی را بنام «حزب البعث العربي الإشتراكي» تشکیل دادند.

افکار و معتقدات:

- حزب بعث عربی اشتراکی حزبی است قومی، علمانی انقلابی، طرح‌های فکری متعددی دارد که گاهی یکجا کردن آن‌ها مشکل می‌نماید، چه رسد به پذیرفتن آن‌ها، دربارۀ افکار حزب خیلی نوشته شده، و رهبران حزب خیلی از آن‌ها سخن گفته‌اند، ولی تفاوت خیلی زیاد است میان گفتارها و کردار‌های قبل از به قدرت رسیدن و میان گفتارها و کردارهای بعد از به قدرت رسیدن.

- به نظر حزب تنها رابطۀ قومیت است که باید در دولت عربی حفظ شود، دولتی که ضامن انسجام میان هموطنان، و متکفل ذوب شدن شان در چوکات واحد وضامن مقابله با هرگونه تعصبات مذهبی، طائفه‌ای، قبیلوی، خویشاوندی، و اقلیمی است.

- سیاست تربیوی حزب اعلان می‌دارد که هدف وی ایجاد یک قشر عربی جدید است که مؤمن به وحدت امت عربی، و خلود رسالتش باشد، فکر علمی داشته باشد، از قیود خرافات، تقالید و ارتجاعیت آزاد باشد، سرشار از روح نیکبختی، مسابقه، و همکاری باهموطنانش در راه تحقق انقلاب شامل عربی، و پیشرفت انسانیت باشد.

بعضی رهنمایى‌های عام و فیصله‌های مجلس چهارم قومی:

- رهنمایى چهارم چنین می‌گوید: (مجلس چهارم قومی ارتجاع دینی را یکی از خطرهای بزرگ می‌پندارد، خطری که رفتن به پیش را در مرحلۀ حاضر تهدید می‌نماید، به همین خاطر رهبری قومی به ترکیز در فعالیت فرهنگی و کار در راه علمانی ساختن حزب توصیه می‌نماید، خصوصا در ابعادی که طائفه گرایى بر کار سیاسی لطمه وارد کند.

- رهنمایى نهم: «بهترین راه برای توضیح فکر قومی ما همانا شرح و اظهار مفهومش است، که آن عبارت است از: پیشرفت علمانی، و پرهیز از روش تقلیدی رومانطیقی در جانب فکر قومی، بنابرین مسابقۀ ما درین مرحله در محور علمانیت حرکت ما و در اطراف مفهوم اشتراکی آن می‌چرخد، تا مرکزی ایجاد شود قومی نه طائفه‌ای، که آن متشکل از هر گروه مردم باشد.

- دربارۀ وحدت می‌گویند: وحدت عربی این نیست که اجزاء وطنش باهم متصل و یکجا شود، بلکه ذوب شدن و درهم شدن همین أجزاء باهم است، بنابرآن وحدت یک انقلاب است در تمام ابعاد ومعانی و سطوحش، وحدت انقلابی است در راه از بین بردن مصالح اقلیمی، و مصالحی که طی قرن‌ها زندگی نموده و توسعه یافته، انقلابی است که مصالح و طبقاتی را که معارض وحدت باشند بد می‌بیند و در مقابل شان می‌ایستد «المنطلقات النظرية للموتمر القومي السادس».

- مراد از اشتراکی تربیۀ اهل وطن است به تربیۀ اشتراکی علمی که اهل وطن را از همه چوکات‌ها و تقلید‌های میراثی عقب ماندۀ اجتماعی رهایى بخشد، تا زمینه برای ایجاد انسان عربی نوین، با فکر باز علمی مساعد گردد، انسانیکه بهره مند از اخلاق اشتراکی جدید، و معتقد به ارزش‌های اجتماعی باشد.

- رسالت خالده: در تفسیر آن می‌گویند: امت عربی دارای رسالت و پیام جاویدانی است که به اشکال جدید و متکامل خود در مراحل تاریخ ظاهر می‌شود، مرامش تجدید ارزش‌های انسانیت، وسرعت بخشیدن به پیشرفت بشر، رشد دادن نظم و همکاری میان امت‌ها است.

انتقاداتی که می‌تواند وارد شود:

- کلمۀ دین اصلا در متن مرامنامۀ حزب نیامده.

- کلمۀ ایمان به خدا به طور عموم، در متن مرامنامه نه در تفصیلاتش وارد شده و نه هم در عمومیاتش، که این امر خود علمانی بودن حزب را تأکید می‌نماید.

- در مسائل خانوادگی و تکوین خانواده اصلا به حرام بودن زنا و آثار بد آن اشاره نمی‌کنند.

- در سیاست خارجی به هیچگونه ارتباطی با عالم اسلامی اشاره نمی‌نمایند.

- بـه تاریخ اسـلامی، کـه توسط آن ملت عربی میان ملت‌های دیگر قدر و عزت

یافت، اشاره‌ای نمی‌کنند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

۱- بنای حزب بر فکر قومی است مفکورهای که بعد از سقوط خلافت عثمانی، توسط اروپا و رهبر قومیت عربی، در آن وقت ساطع حصری، بر عالم عربی ظهور و بروز نمود.

۲- همچنان بنای حزب بر فکر علمانی است، زیرا مسئلۀ عقیدۀ دینی را یکطرف گذاشته و به آن هیچگونه ارزش قائل نیست، نه در سطح فکر حزبی، نه در سطح پیوستن به حزب، و نه هم در ساحۀ تطبیق عملی.

۳- حزب از فکر اشتراکی الهام می‌گیرد، و نقش قدم مارکسیستی را تعقیب می‌نماید، فرقی که میان ایندو وجود دارد آنست که مارکسیستی جهانی است و حزب بعث قومی است، از این گذشته دیگر افکار مارکسیستی ستون فقرات فکر و عقیدۀ حزب بعث را تشکیل می‌دهد.

۴- حزب دارای روشی است که تمام روش‌های گروهی (از قبیل درزیه – نصیریه

- اسماعیلیه- مسیحیه) در تحت آن داخل گردید، و این افراد از داخل حزب، با افکار باطنی خویش شروع به حرکت نمودند، وزیر شعار انقلاب، وحدت، حریت، اشتراکیت، و پیشرفت به طرح و تطبیق نظریات باطنی خویش پرداختند، و گروه نصیریه در استفاده جویی از حزب مبنی بر تحقیق اهداف و تحکیم وجود خود از دیگران پیشقدم تر بودند.

انتشار و جاهای نفوذ:

۱- حزب اعضائی دارد که در اغلب ممالک عربی پراکنده‌اند، بعض شان به شکل پنهانی و بعض شان به شکل علنی و آشکار کار می‌نمایند، وجود و تأثیر شان از یک شهر به شهر دیگر، نظر به نوعیت منطقه و حکومت آن فرق می‌کند.

۲- حزب بعث بر دو کشور مهم عربی سوریه و عراق حکومت می‌کند.

۳- می‌کوشند که سلطنت تمام اطراف و اکناف مناطق عربی را بدست گیرند، زیرا به نظر آن‌ها مناطق عربی یک جزئی است که قابل تجزیه نمی‌باشد، و این یکی از آرزوهای بعید شان می‌باشد.

مراجع

۱- نضال البعث بشیر داعوق- بیروت –۱۹۷۰م.

۲- حزب البعث الاشتراكي تألیف شبلی العیسمی- بیروت –۱۹۷۵م. مرحلة الأربعينات التأسيسية

۳- التجربة المرة منیف رزاز – بیروت – ۱۹۶۷م.

۴- البعث سامي جندی – بیروت – ۱۹۶۹م.

۵- تجربتي مع الثورة محمد عمران – بیروت – ۱۹۷۰م.

۶- حزب البعث مطاع صفدى.

۷- الصراع من اجل سوریه باتریک سیل – لندن – ۱۹۶۵م.

۸- اعاصیر دمشق فضل الله أبو منصور –بیروت ۱۹۵۹م.

۹- مذكراتي عن الانفصال عبد الکریم زهر الدین.

۱۰- الدروز فؤاد الاطرش.

۱۱- الحركات القومية محمد منیر نجیب- ط۱- ۱۹۸۱م - مكتبة الحديثة في میزان الإسلام الحرمیني.

۱۲- جریدة الحیاة البیروتیه ۱۰/۲/۱۹۶۵م - ۱۵/۲/ ۱۹۶۶م –۸/۹/۱۹۶۶م.

۱۳- جریدة النهار البیروتیه ۱۵/۱۲/۱۹۶۴م.

۱۴- جریدة المحرر البیروتية ۱۳/۹/۱۹۶۶م.

۱۵- مجلة المجتمع الكويتية شماره ۲۳۱- ۲۴/۱۲/۱۳۹۴هـ – ۷/۱/۱۹۷۵م.

۱۶- مجلة الدعوة المصرية شماره‌های ۷۰، ۷۱، ۷۲، ۷۳، ۷۴، ۷۵.

بلالیون

THE BIL ALIANS

تعریف:

(بلالیون و یا أمة الإسلام) حرکتی است که میان سیاه پوستان امریکا ظاهر گردید، اسلام را با مفاهیم خاصی که برآن روح مادی غالب بود پذیرفته بودند، بعد‌ها خیلی اصلاحات در عقاید و افکار شان آمده و به اسم «بلالیون» معروف شدند.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس این حرکت والاس د. فارد. Wallace D Fard. است، وی شخص سیاه پوست مجهول الهویتی بود که ناگاه در دیترویت سال ۱۹۳۰م ظاهر شد، و دعوت را به سوی مذهب خود در میان سیاه پوستان آغاز کرد، و در یونیو۱۹۳۴م به شکل غامضی مختفى و ناپدید گردید.

- الیجاپول Elijah Pool و یا الیجا محمد (۱۸۹۸- ۱۹۷۵م)، به حرکت پیوست و در مناصب آن ترقی نمود، تا آنکه رئیس و جانشین فارد بعد از وی شد، در سال ۱۹۵۹م به سعودی، ترکیه، اثیوبیا، سودان، و پاکستان سفر نمود، و دراین سفر پسرش والاس محمد با وی همراهی می‌کرد، و به حیث ترجمانش نیز بود.

- مالکم اکس (مالک شباز): وی وزیر معبد شماره (۷) در نیورک، خطیب و مفکر بود، سفری به شرق عربی کرد و در سال ۱۹۶۳م حج نمود، بعد از بازگشتن خود بر اساسات مادی حرکت انکار ورزید و از آن انشعاب نموده جماعتی تشکیل داد به نام «جماعت أهل السنة» و در ۲۱ فبرایر ۱۹۶۵م ترور کرده شد.

- وزیر لویس فرخان. Lwis Farrakhan: در سال ۱۹۵۰م در اسلام داخل شد و جانشین مالکم اکس بر معبد شماره (۷) گردید، وی نیز خطیب، نویسنده وسخنور بود، خیلی ارتباط محکم با عقیدۀ قذافی دارد، دعوت به سوی برپا شدن دولت مستقل برای سیاه پوستان در امریکا می‌نماید، مگر در صورتی که حقوق اجتماعی و سیاسی شان کاملا تأمین شود.

- والاس محمد: که بنام «وارث الدین محمد» یاد می‌شد، در دیترویت ۳۰ اکتوبر ۱۹۳۳م بدنیا آمد، و از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰م به حیث وزیر حرکت در معبد فیلا دلفیا کار کرد، سال ۱۹۶۷م فریضۀ حج را ادا نمود، و چندین بار به مملکت سعودی سفر کرد.

- سال ۱۹۶۴م از حرکت جدا شد و ازمبادی پدرش دوری جست، لیکن پنج ماه پیش از وفات پدرش دو باره به حرکت بازگشت، آنهم به امید اینکه از داخل حرکت اصلاحاتی در آن بیاورد.

- در دسمبر ۱۹۷۵م به مرکز اسلامی در واشنطن سفر نمود.

- در مجلسی که رابطۀ عالم اسلامی در نیوارک، در ولایت نیوجرسی، به تاریخ ۱۳۹۷هـ/۱۹۷۷م برگذار کرده بود، نیز حاضر شد.

- درمجلس اسلامیی که در کندا، سال ۱۹۷۷م برگذار گردیده بود، حاضر شد، و در هر بار راستی عقیده اسلامی خود را اعلان می‌نمود و می‌گفت که خواهد کوشید تا عقاید و مفاهیم نادرست را از جماعت خود دور سازد.

- سـال ۱۹۷۶م بـه سعودی، ترکیه، و تعداد دیگری از ممالک شرق سفر کرد، و باشخصیات بزرگ و مهم درین کشورها ملاقات نمود.

- سال ۱۹۷۵م اسامی اشخاصی را اعلان نمود که در ریاست خود بر جماعت، بالای آنان اعتماد داشت، و برازنده‌ترین شان این‌ها بودند:

* معاون خاصش: کریم عبد العزیز و دکتور نعیم اکبر.

* سخنگوی تنظیم: عبد الحلیم فرحان.

* مشاوران فرهنگی: د. عبد العلیم شباز، د. فاطمه علی، فهیمه سلطان.

* منشی عمومی: جون عبد الحق.

* رئیس قومندانی عسکری: الیجا محمد ثانی.

* ریموند شریف: قومندان اعلی پولیس حرکت که مسمى به «ثمرة الاسلام» Fruit of Islam بود و رمز آن F.O.I. است، و در سال ۱۹۳۷م تأسیس شده بود، بعدا وی وزیر عدلیه گردید.

* امینه رسول: مسْؤول جهاز ترقی زن M. G. T.

* د. میکل رمضان: سرپرست لجنه‌های مساجد و رئیس مجلس پلان.

* ثیرون مهدی: سال ۱۹۶۷م به حرکت پیوست، و رئیس هيئة كشف الفساد والآفات الإجتماعیه بین افراد حرکت گردید، این هيئة سال ۱۹۷۶م تحت اسم Blight Arrest Pioneer Patrol تشکیل شد، و رمز آن B. A. P. P. است، و این هیئة در حقیقت عوض F. O. I. است.

* ابراهیم کمال الدین: مدیر هیئة گروه جدید زمین Nem Earth Team (N.E.T) که اداره پروژۀ اسکان در ناحیۀ جنوب شیکاغو را پیش می‌برد.

* سلطان محمد: یکی از نواده‌های الیجامحمد: می‌گویند که وی اسلام را درست می‌دانست، وی امام معبد واشنطن بود.

* محمد علی کلای بوکسور مشهور جهان: گفته‌اند که وی را مالکم اکس به حرکت جذب نمود، و همچنان وی یکی از بزرگان مجلسی بود که آن را والاس محمد، بعد از بدست آوردن ریاست حرکت، بخاطر پلان و طرح امور مهم در حرکت، برگذار نموده بود.

افکار و معتقدات:

- باید در نظر گرفت که افکار این حرکت به تدریج تغییر میافت، متأثر از شخصیت زعیم و سرپرستی می‌بود که امور آن را اداره می‌کرد، بنابرآن باید تغییرات حرکت را به سه مرحله تقسیم کرد.

اول: دوران والاس د.فارد:

- حرکت در ابتداء تأسیس بنام «أمة الإسلام» Nation of Islam شناخته می‌شد، و اسم دیگری هم داشت که آن «أمة الإسلام المفقودة المكتشفة» بود.

- تأکید بر دعوت به سوی آزادی، مساوات، عدالت، و کار بخاطر پیشرفت امور جماعت.

- بالا دانستن جنس سیاه پوست، و اصیل پنداشتن آن، تأکید بر چسپانیدن سیاه پوستان به اصل و تبار افریقایى، بدگویى سفیدپوستان و توصیف شان که آنان شیاطین‌اند.

- کار بخاطر برگردانیدن اتباعش از تورات و انجیل به سوی قرآن کریم.

- ایجاد دو بخش، بخشی برای زنان بنام «تدریب البنات المسلماتTraining Muslim Girls» و بخشی برای مردان بنام «ثمرة الإسلام» اینهمه بخاطر ایجاد لشکر قویی بود که از حرکت و مرکز اجتماعی و سیاسی آن دفاع نماید.

دوم: دوران الیجا محمد:

- الیجا محمد اظهار و اعلان نمود که خدا چیزی غیبـی نیست، بلکه لازم است خدا متجسد و ظاهر در شخصی باشد، و آن شخص همانا فارد است که در وی خدا حلول نموده است، بنابرآن وی سزاوار عبادت و دعاء است، بدین ترتیب وی افکار باطنیه را در جماعت خود داخل نمود.

- برای خود مقام پیامبری را اختیار نمود، و به نام «رسول الله» Allah Messenger of یاد می‌شد.

- بر پیروان خود گروگیری، نوشیدن شراب، تنباکونوشی، تخمه درطعام وزنا را حرام گردانید، اختلاط زن را با مرد بیگانه منع کرد، بر ازدواج میان دختران و جوانان حرکت تشویق کرد، و ازرفتن در اماکن لهوو لعب ورستوران‌های عام منع کرد.

- اصـرار ورزیـدن بر بالا داشتن جنس سیاه، و پنداشتن آن منبع هر خیر و نیکی،

و دوام بر حقیر شمردن جنس سفید پوست و وصف آن به پستی و رذالت، در این هیچ شـک نیست که شامل شدن در حرکت مشروط به سیاه پوست بودن است،

و برای سفید پوستان هیچگونه مجال شمول نیست.

- الیـجا محمد جز به اشیائیکه در تـحت حس و مشاهـده قرار می‌گیرند به چیز دیگری ایمان نداشت، بنابرین نه به ملائکه ایمان داشت و نه هم به حشر جسمانی، زیرا بعث و بر انگیخته شدن نزد وی جز بعث عقلی برای سیاه پوستان امریکا چیز دیگری نبود.

- به ختم رسالت و خاتم النبیین بودن محمد ایمان نداشت، و اعلان می‌نمود که خود وی خاتم پیامبران است، زیرا هر پیامبر به زبان قوم خود می‌باشد، وی – یعنی الیجا محمد – نیز به زبان قومی خود، یعنی سیاه پوستان، فرستاده شده و از طرف فارد برای وی وحی فرستاده می‌شود.

- به کتاب‌های آسمانی ایمان دارد، ولی می‌پندارد که کتابی به زبان قومش که سیاه پوستان است نیز نازل خواهد شد، کتابی که آخرین کتاب آسمانی برای بشریت خواهد بود.

- نماز در دوران وی عبارت بود از: خواندن فاتحه (الحمد الله) و یا چند ایت دیگر، و دعاء مأثور، باروی نمودن به طرف مکۀ مکرمه و حاضر ساختن چهره فارد در ذهن، روزی پنج بار.

- روزه هر سال در ماه دسمبر به عوض ماه رمضان بود.

- هر عضو دهم حصۀ درآمد خود را به حرکت می‌داد.

- کتاب‌هایى تألیف نمود که از خلال آن‌ها افکارش ظاهر می‌گردد، و از آنجمله است:

۱- رساله‌ای به سوی مرد سیاه در امریکا. Message totheblack Man

۲- نجات دهنده ما فرا رسید Our saviour hasa rrived.

۳- کتاب حکمت علیا S upreme Wisdom.

۴- سقوط امریکا The fall of America.

۵- چگونه باید خورد و چگونه باید زیست. How to eat to live

۶- روزنامه‌ای که از طرف آنان سخن می‌گفت ایجاد نمود بنام «محمد حرف می‌زند Muhammad speaks».

سوم: دوران وارث الدین محمد:

- در ۲۴ نومبر ۱۹۷۵م وارث الدین اسم جدیدی برای حرکت خود اختیار نمود که آن عبارت است از (بلالیون)، منسوب به سوی بلال حبشی مؤذن پیامبر ج.

- در ۱۹ یونیو ۱۹۷۵م وارث الدین قانون عدم شمول سفید پوستان را در تنظیم ملغا اعلان کرد و در ۲۵ فبرایر ۱۹۷۶م تعدادی از سفید پوستان جذب شده در تنظیم در پهلوی سیاه پوستان در مرکز کنفرانس‌ها به نظر میامد.

- پرچم امریکا در پهلوی پرچم تنظیم گذاشته می‌شد، در حالیکه سابق پرچم امریکا ممثل و نشان شخص سفید پوست، چشم سبز و شیطان، قوقازی بود.

- در ۲۹ اغسطس ۱۹۷۵م فرمان صادر کرد که باید رمضان روزه گرفته شود، و از عید رمضان چشن گرفته شود.

- در ۱۴ نومبر ۱۹۷۵م نام روزنامه از «محمد حرف می‌زند» به «بلالیان نیوز» تبدیل گردید.

- اعلان کرد که لقـبش در عوض رئیـس وزراء «امام بزرگ» اسـت، همچنان که کلمۀ «وزراء معابد» را به کلمۀ «امام» تبدیل نمود، وخودش امور دینی را بدوش گرفت، و دیگر امور را به دیگر افراد برازنده حرکت سپرد.

- معابد را آمادۀ برگذاری نمازها نمود.

- در ۳ اکتوبر ۱۹۷۵م فرمان صادر کرد که باید نمازها همانطور اداء شود که دیگر مسلمانان می‌نمایند، هر روز پنچ وقت به شکل درست آن.

- تأکید بر اخلاق و روش اسلامی، ذوق و حسن شکل و قواره، پوشیدن لباس مناسب به زن.

- داعیان حرکت به زندان‌ها می‌رفتند و در میان زندانی‌ها دعوت خویش را نشر می‌نمودند، مأمورین امنیت مشاهده می‌کردند که شخص سیاه پوستی که خیلی متمرد و سرکش در داخل زندان بود به مجرد داخل شدنش در اسلام خیلی انسان درست و با انضباط می‌گردد، به همین وجه مأمورین و صاحبان سلطه به دعوت داعیان خیلی خوش بودند.

- درست ساختن مفاهیم اسلامی که در دوران فارد و الیجا محمد حرکت به طرز نادرست آن را پذیرفته بود، واقدام به تصویب آن.

- اموریکه سابقا ذکر کردیم دلالت برین ندارد که حرکت صد در صد اسلامی شده، ولی دال بر آنست که قدری اصلاحات و خوبی در افکار و معتقدات حرکت، نسبت به سابقه آمده است، ولی هنوزهم به اصلاحاتی در عقیده و عمل محتاج است، تا در جادۀ مستقیم اسلام قرار گیرد.

- امور میان رهبران حرکت خیلی مضـطرب و پراگنده گردید، که در نتیجۀ آن در ۲۵ مایو ۱۹۸۵م وارث الدین حرکت را منحل اعلان کرد، و گذاشت که هر بخشـش بـه طور مستقل کارکند، و هر روز امور جدیدی رخ می‌دهد و حرکت تغییر می‌کند.

- مداخلاتی از قذافی و مداخلاتی هم از ایران وجود دارد که هرکدام می‌خواهند حرکت را به وفق خواهش و نظر خود بچرخانند، همچنان در میان حرکت شخصیاتی جدید به ظهور می‌رسند، اشخاصی هم پنهان می‌شوند، و تغییراتی صورت می‌گیرد که آن تهدید به همه است.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- این حرکت برای در شکستن دو حرکت قومی دیگر که در میان سیاه پوستان ظهور کرده بود، برخاست، که آن دو حرکت عبارتند از:

۱- حرکت «الموریه» که مؤسس و داعی آن سیاه پوست امریکایى تیموثی نوبل دروعلی (Drew Timothy Ali۱۸۸۶-۱۹۲۹م) بود، وحرکت خود را سال۱۹۱۳م تأسیس نموده بود، و آن یک دعوتی است مأخوذ ازمبادی اجتماعی وعقاید دینی آسیویی مختلط، ولی خود را مسلمان میشمردند، و بعد از وفات رهبر شان حرکت به جانب ضعف گرایید.

۲- تنظیم مارکوس جارفی (Marcus Garvey ۱۸۸۷-۱۹۴۰م) که وی تنظیم سیاسی خود را برای سیاه پوستان، سال ۱۹۱۶م تحت اسم (Associtation Universal Negro improvement) تأسیس نمود، این حرکت به نصرانی بودن موصوف است، ولی عیسى÷و مادرش را سیاه پوست می‌دانند، در سال ۱۹۲۵م رهبر این تنظیم از امریکا تبعید کرده شد، و این امر منجر به از بین رفتن حرکت گردید.

- بنـابر آن می‌توان گفت که این حرکت به طرف اسلام به این نظر می‌بیند که آن یک میراث روحی است که می‌تواند سیاه پوستان را از سیطره و سلطۀ سفیدپوستان نجات دهد و آنان را قادر به تشکیل ملتی خاص و متمیز، دارای حقوق، کسب و عزت، سازد.

انتشار و جاهای نفوذ:

- شمارۀ سیاه پوستان در امریکا به ۳۵ ملیون انسان می‌رسد، که از آنجمله تقریبا یک ملیون آن مسلمان است.

- مساجد خود را بنام معابد (Temples) یاد می‌کنند، و آنان فعلا ۸۰ شعبه و شاخه در شهرهای مختلف امریکا دارند، و مدارس شان نیز بالغ بر زیاده از ۶۰ معهد، در اماکن مختلف امریکا می‌گردد، که ساعت اول درس شان همه روزه به تعلیم دین اسلام تخصیص داده شده است.

- مراکز مسلمانان سیاه پوست در دیترویت شیکاغو و واشنطن قرار دارد، و به فکر برپا شدن دولت مستقل هستند، در مسائلی که به سیاه پوستان تعلق می‌گیرد به طور عموم کمک می‌کنند.

مراجع:

۱- المسلمون الزنوج في امریكا تألیف دکتور ج. اریک لنکولن- ترجمه عمر دیراوی – دار العلم للملایین - ط۱- بیروت - ۱۹۶۴م.

۲- الإسلام في امریكا محمدیوسف شواربی - لجنة البیان العربی- قاهره- ۱۳۷۹هـ/ ۱۹۶۰م.

۳- منظمة الایجا محمد الامريكية تألیف د. عبد الوهاب ابراهیم أبو سلیمان- ط۱ –دار الشروق – جده – ۱۳۹۹هـ/۱۹۷۹م.

۴- الوجود الإسلامي في الولایات عبد الله أحمد داری- ط۱ – مطبعة الجمعية العربية السعودية المتحده الامريكية للثقافة و الفنون- جده – ۱۴۰۳هـ/۱۹۸۳م.

۵- الفرق الباطنية المعاصرة في بلال فیلیبس- رسالۀ ماستری- در داشنکدۀ تعلیم وتربیه الولایات المتحدة دانشگاه ملک سعود- ریاض- ۱۴۰۵هـ/۱۹۸۴م.

۶- المسلمون تحت السیطرة محمود احمد شاکر- المکتب الإسلامی- ط۱ – بیروت الرأسمالیة ۱۳۹۷هـ.

۷- المسلمون في اوروبا و امریکا د. على منتصر الکتانی –دار ادریس - ط۱- الرباط - ۱۳۹۶هـ.

۸- مجلة المسلمون ۲۰/۹/۱۴۰۵هـ – ۸/۶/۱۹۸۵م.

۹- مجلة المستقبل شماره ۴۲۲- ۱۹۸۵م.

۱۰- جریدة الجزیرة السعودية شماره ۱۶۸۳- ۱۲محرم ۱۳۹۷هـ- ۲ ینایر ۱۹۷۷م.

۱۱- جریدة اخبار العالم الإسلامي شماره ۴۷۰- ۲۳ ربیع الاول ۱۳۹۶هـ و شماره ۵۱۰- ۲۰ /۱/۱۳۹۷هـ از رابطه عالم اسلامی صادر می‌شود.

۱۲- مجلة المجتمع كویت- شماره ۴۲۸- ۲۸/۳/۱۳۹۹هـ – ۳۰ مارس ۱۹۷۹م.

نای برث یا فرزندان عصر

B. NAI B. RITH.

تعریف:

(بنای برث) گروهی است از پیشرفته‌ترین گروه‌های ماسونی معاصر و بازویی از بازوهای ویرانگر وی به شمار می‌رود، در اصول، مبادی و مقاصد با ماسونیه فرقی ندارد، فرقی که است آنست که عضویت این حزب خاص به افراد یهودی است، و خدمتش بخاطر تحکیم پایه‌های صهیونستی در جهان می‌باشد.

تأسیس و افراد برازنده:

- یهودی آلمانی (هنری جونس) از شهر هامبورغ: سرپرست ده تن یهودی که به نیویارک هجرت کرده بودند، تعیین گردید و به تاریخ ۱۳/۱۰/۱۸۴۳م به تأسیس این حزب اجازه یافتند.

- از سال ۱۸۶۵م به بعد حزب می‌کوشید که در فلسطین وجودی به خود کسب کند، و در سال ۱۸۸۸م اولین محفل خود را تشکیل داد، لغت کار رسمی حزب عبرانی است، از برازنده‌ترین افرادش این‌ها‌اند: ناحوم سوکولوف – دزنکوف – حاییم نخمان – دافیدیلین - مائیر برلین- حاییم وایزمن- جاد فرامکین.

- بخاطر ایجاد مستعمرات یهودی خرد و کوچک در فلسطین کار می‌گردند، و (موتسا) اولین قریه در نزدیک قدس بود که این‌ها در سال ۱۸۹۴م آن را تأسیس می‌گردند، بدین ترتیب اولین پایه دولت اسرائیل فعلی را آنوقت گذاشتند.

- سـیجموند فروید یهـودی روان شنـاس مشـهور (۱۸۵۶- ۱۹۳۹م)، سال ۱۸۹۵م به حزب پیوست و بر حضور در اجتماعات و محافلش مواظب بود (بحث فرویدیه را مطالعه کنید).

- در سال ۱۹۱۳م جماعتی تشکیل دادند بخاطر مقابله بااهانت و تحقیری که یهودیان در جهان به آن روبرو بودند.

- فیلیب کلوزنیک Philip kluznick وقتی که وی در دوران ریاست ایزنهاور رئیس «وفد امریکایى برای باز دید از جمعیت عامه اقوام متحده» تعیین گردید، رئیس این حزب نیز بود.

- جون فوستردالاس: وزیر خارجه ایالات متحده امریکا در سال ۱۹۵۸م، وی نصرانی پروتستانی است، در مجلسی که حزب آن را به تاریخ ۸/۵/۱۹۵۶م برگذار کرده بود وی شرکت ورزید و در آن مناسبت گفت: تمدن غرب در اساس خود بر عقیدۀ یهودیت نسبت به طبیعت روحی انسان استوار می‌باشد، بنابرین بر دولت‌های غربی لازم است بدانند که کار جدی بخاطر دفاع از این تمدن که مرکز آن اسرائیل می‌باشد، ضروری است.

- رهبران ایالات متحده همیشه از فعالیت و کار این فرقه تمجید و توصیف می‌نمایند.

افکار و معتقدات:

اول: شعارهای ظاهری و اعلان شده:

- دوستی خیر و فلاح برای انسان و کار بخاطر رفاهیت و نیکبختی انسان.

- کمک برای ناتوانان و ضعیفان، و مصیبت زده گان، امداد و تقویه بیمارستان‌های خیریه.

- افتتاح و بازگشایى مراکز برای جوانان در تمام اطراف عالم.

- دفاع از حقوق انسان.

- منع نمودن از اهانت و تحقیر یهودیان.

- توجه به مظلومین یهود.

- بالا بردن سطح تبادل نظرهای ثقافتی و توجه جدی به ضروریات فرهنگی برای طلاب یهودی آنهم از طریق مؤسسۀ (The Hillel Foundation).

- توجه به بخش تدریبات نیروی دریایى.

- کمک به قربانیان حوادث طبیعی.

- باز نمودن دروازۀ مذاکرات با مسئولین حکومت‌ها دربارۀ حقوق شهری، هجرت، و تجاوزات.

دوم: اهداف حقیقی:

- این گروه گروه یهودی است و آنان جز بالا بردن یهود بخاطریکه بر تمام عالم سرداری کنند، مقصد دیگری مهم‌تر از این ندارند.

- تأیید و تقویۀ ماسونیه در تمام پروگرام‌ها و برنامه‌های ویرانگرش.

- تقویۀ وجود اسرائیل در فلسطین و تشویق دیگر یهودیان به مهاجرت به آنجا.

- کار بخاطر از بین بردن اخلاق، حکومت‌های وطنی وادیان ما سوای یهودیت.

- همکاری با ماسونیست‌ها و صهیونست‌ها بخاطر مشتعل ساختن جنگ‌ها وفتنه‌ها، در جنگ جهانی اول نیز نقش فعالی داشتند.

- وقـتی هتـلر سال ۱۹۳۳م به حکومت رسید این‌ها بودند که هجوم عمومی را بالای وی طرح ریزی کردند.

- در مقدمه گذاری جنگ دوم جهانی هم این‌ها نقش فعالی داشتند.

- جمع آوری اخبار و اشغال نمودن مراکز حساس در دولت‌های مختلف، ایجاد گروه‌های داخلی و سری، و شبکه‌هایی از کار کنان به طور پنهانی.

- این گروه در زندگی امریکایی‌ها وانگلیس‌ها رخنه کرده و در امور اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی این دو کشور وجود خود را استحکام بخشیده است.

- آن‌ها در راه برآوردن اهداف ویرانگر یهودیت از مال، جنس (زن) وتبلیغات پیگیر استفاده می‌نمایند.

- سال۱۹۶۰ م بخاطر اختطاف (ادولف اینمان) نازی مشهور کار کردند، تا وی از ارجنتین اختطاف کرده شد و به اسرائیل برده شد و به تاریخ ۳۱/۵/۱۹۶۲م درآنجا اعدام گردید.

- مقابله با هر کسی که قصد بد گوئی یهود را نماید، و ترور نویسندگانی که به آنان تعرض نماید، تا بدین شیوه همه به هیبت و شوکت شان گردن نهند.

- گروهی است که خدمتش منحصر به افراد یهودی است، و کار به خاطر تقویه، بالا بودن و سیطرۀ آنان می‌نمایند.

- در اجتماعی که در شهر (بال) در سـویسرا، بـه تـاریخ ۱۸۹۷م برگذارشده بود، رئیس وفد امریکایى گروه (بنای برث) گفت: «زود است زمانی فرارسد که مسیحی‌ها خودشان از یهودی‌ها بخواهند که زمام سلطنت را بدست گیرند».

- (بنای برث) در ملـل متـحد نیز از وجود خویـش بهـره مند اسـت، آنهم از خلال عضویتش در مجلس تنسیقی سازمان‌های یهودی.

- زمام امور تنظیم را رئیس بدوش می‌گیرد که از طرف مجلس اعلی مدت سه سال تعیین می‌شود، مجلس اعلى متشکل از سرپرست‌های مجالس محلی می‌باشد، یک لجنۀ اداری چندین مدیریت‌های دیگر نیز هست که در ادارۀ سرپرستی تنظیم شرکت می‌ورزند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- آن یک تنظیم یهودی است، و تلمود [۴]محور اصلی عقیده و فکرشان می‌باشد.

- پروتوکولات حکماء صهیونست رکن اساسی برنامه‌ها و اهداف شان است.

- مقاصد ویرانگر ماسونست‌ها امر مهمی است که باید در راه برآورده شدن آن کار کرد.

[۴] کتابی است که شرایع و احکام و سنت‌های یهودی و دستور العلماء دینی آن‌ها در آن نوشته شده است. فرهنگ جدید، ترجمه منجد الطلاب.

انتشار و جاهای نفوذ:

- (بنای برت) در نیویارک تأسیس شد، و شعبات وی در ایالات متحده امریکا، بریطانیا، آلمان، و فرانسه منتشر گردید، و دراین دولت‌ها جاهای قویی برای نفوذ خود یافت.

- شاخه‌های وی به استرالیا، افریقا و بعضی دولت‌های آسیایى ریشه دوانیده است.

- در مصر دو مجلس از این تنظیم برگزار گردیده، یکـی از آندو مجلس ماغین دافید شماره ۴۳۶، که قانون آن به زبان عربی چاپ شده است، و دوم آن مجلس میمونت شماره ۳۶۵، است که قانونش به زبان آلمانی چاپ شده است، و در دهه شصت فعالیت آندو منع کرده شد.

مراجع:

۱- الماسونية ماهي حقيقتها، رابطة العالم الإسلامي- الامانة العامة للمجلس أسرارها، أهدافها الاعلى للمساجد- الدورة الثالثة- ۱۳۹۸هـ /۱۹۷۸م.

۲- خطر اليهودية العالمية على عبد الله التل- المكتب الإسلامي- بيروت الاسلام و المسيحية و دمشق- ط۳- ۱۳۹۹هـ/۱۹۷۹م.

۳- حقیقة نوادي الروتاري از رساله‌های جمعیة الاصلاح الاجتماعی کویت -ط۲- ۱۳۹۴هـ/۱۹۷۴م.

۴- الإسلام و الحراكات الهدامه معالي عبد الحمیدحموده – سلسله دعوة الحق – شماره ۲۵ – صادر از رابطه العالم الإسلامي – ۱۴۰۴هـ/ ۱۹۸۴م.

۵- جذور البلاء عبد الله التل – المكتب الإسلامي بیروت و دمشق – ط۲ –۱۳۹۸هـ/ ۱۹۷۸م.

۶- الصهيونية و دورها في السياسة هايمان لوفر - دار الثقافة الجديدة - دمشق – ط۱ العالمية -۱۴۰۰هـ/ ۱۹۸۰م.

۷- شهادات ماسونيه حسين عمر حماده - دار قتيبه - دمشق ط۱ –۱۴۰۰هـ/ ۱۹۸۰م.

۸- التراث اليهودي الصهيوني د. صبري جرجس - عالم المكتب - طبع ۱۹۷۰م. في فكر الفرويدي.

۹- الموسوعة البريطانية (B nai B rith ۱۹۷۶ Encyclopedia Britannica Vol).

بودایى

تعریف:

بودایى دینی است که در قرن پنجم قبل از میلاد، بعد از دین برهمی، در هند ظاهر گردید، در ابتدای پیدایش متوجه به رعایت انسان بود، همچنانکه به تصوف، زندگی خشن، دور کردن عیش پرستی و رفاهیت، ایجاد دوستی، تسامح، و انجام دادن کارهای نیک، دعوت می‌نمود، ولی بعد از مردن مؤسسش دیری نگذشت که به طرف اعتقادات باطل بت پرستی تغییر کرد، و پیروانش در شخصیت مؤسس آن آنقدر افراد و غلو نمودند که وی را پروردگار و معبود پنداشتند.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس آن سدهارتا جوتاما ملقب به «بودا» (۵۶۰- ۴۸۰ق م) است، «بودا» به معنای: عالم و دانشمند می‌باشد، وی همچنان ملقب به «سکیا مونی» بود که معنای آن معتکف است، بودا در قریه‌ای از حدود نیبال نشأت نمود، چون امیر بود در زندگی مترفانه و رفاه بخش بزرگ شد و در سن نوزده سالگی ازدواج نمود، چون به عمر ۲۶ رسید همسر خود را ترک نمود و روبه زهد، زندگی خشن، تأمل و فکر در کاینات، و ریاضت نفسی آورد، و به این عزم شد که باید در راه نجات انسان از دردها و آلامش که منبع آن شهوات است، کار کند، بعدا به سوی پذیرفتن نظریات و افکارش دعوت نمود، و تعداد زیادی از مردم از وی پیروی نمودند.

افکار و معتقدات:

- بودایى‌ها عقیده دارند که بودا پسر خدا است، و همانا وی است که بشررا از غم‌ها و دردهایش نجات می‌دهد، و از آنان تمام گناهان شان را وی به دوش می‌گیرد.

- عقیده دارند که تجسد بودا توسط حلول روح القدس در «مایا» عذراء بود.

- می‌گویند: وقتی بودا تولد شد باشندگان آسمان خوشحال گردیدند، وملائکه بخاطر مولود مبارک ترانه‌های خوشی سرودند.

- می‌گویند: حکماء بودا را می‌شناختند و اسرار لاهوت وی را درک کرده بودند، یک روزهم از ولادتش نگذشته بود که مردم وی را تحیه و سلام نمودند، بودا در حالیکه طفل بود به مادر خود گفته بود که وی بزرگ‌ترین همۀ مردم است.

- می‌گویند: باری بودا در یکی از هیکل‌ها داخل شد و همۀ بت‌ها وی را سجده کردند، و شیطان خواست که وی را فریب دهد و اغوا کند ولی کامیاب نشد.

- عقیده دارند که بودا در روزهای آخر تغییر کرد و بر وی نوری نازل شد که سرش را احاطه نمود و از جسدش نور بزرگی میدرخشید، و کسانی که می‌دیدندش می‌گفتند: وی بشر نیست، بلکه وی إله و پروردگار بزرگ است.

- بودائی‌ها برای بودا نماز می‌گزارند وعقیده دارند که وی آنان را داخل جنت خواهد کرد، و نمازشان در اجتماعاتی ادا می‌شود و تعداد زیادی از پیروان بودا در آن حاضر می‌شوند.

- وقتی کـه بودا مرد پـیروانش گفتـند: وی بعد از آنکه وظیفۀ خود را در زمین انجام داد با جسد خویش به آسمان رفت.

- عقیده دارند که بودا بار دیگر به دنیا باز خواهد گشت تا امنیت و برکت را به آن باز گرداند.

- عقیده دارند که بودا یگانه موجود بزرگ ازلی است و وی از نور است نور غیر طبیعی، و اوست که از مردگان حساب می‌گیرد.

- عقیده دارند که بودا فرائض و وظائفی را برای بشر گذاشت که انجام آن‌ها تاروز قیامت بالای بشر ضروری است، و می‌گویند که بودا در روی زمین مملکت دینی را تشکیل داد.

- بعضی تحقیق کنندگان می‌گویند: بودا از الوهیت و نفس انسانی منکر بود، و قائل به تناسخ بود.

- در تعالیم بودا دعوت به سوی: محبت، تسامح، معامله به نیکی، صدقه بر فقراء، ترک ثروتمندی، ترک عیش پرستی، باعث ساختن نفس بر زندگی خشن، تحذیر از زنان و مال، ترغیب به دوری از عروسی وجود دارد.

- بالای شخص بودایى التزام به هشت چیز ضروری است تا بعد از آن بتواند بر نفس و شهوات خود غالب اید و آن هشت چیز این‌ها‌اند:

۱- اقدام صحیح و درست که خالی از سلطۀ شهوات ولذات باشد، یعنی در وقت شروع به هرکار.

۲- تفکر و سنجش درست و مستقیم که متأثر از خواهشات نفسانی نباشد.

۳- کشف و اشراق درست ومستقیم.

۴- اعتقاد درستی که همراه باشد با اطمینان بر کار و عملی که انجام می‌دهد.

۵- توافق زبان با قلب.

۶- موافقت عمل با قلب و زبان

۷- زندگی درستی که اساس آن را ترک لذت‌ها تشکیل دهد.

۸- کوشش درست در راه مستقیم ساختن زندگی بر جاده علم و حق و ترک جمع آوری مال.

- در تعالیم بودا آمده که منبع بدی‌ها سه چیز است:

۱- تسلیم شدن به خواهشات و شهوات.

۲- نیت بد در جمع آوری اشیاء.

۳- غبی و نادان بودن و عدم درک امور به وجه درستش.

از وصایای بودا:

۱- زندگی هیچ زنده جان را باید از بین نبری.

۲- دزدی مکن، غصب مکن.

۳- دروغ مگو.

۴- به أشیاء نشه آور و مسکر نزدیک مشو.

۵- زنا منما.

۶- خوراکی که در غیر موسمش پخته شده باشد آن را مخور.

۷- رقص مکن و در مجالس رقص و سرود حاضر مشو.

۸- خوشبویی و عطریات را از خود دور دار.

۹- بستر نرم به خود مگیر.

۱۰- طلا و نقره برای خود مگیر.

بودایى‌ها به دو بخش تقسیم‌اند:

۱- بودایى‌های متدین: این جماعت به همۀ رهنمایى‌ها و وصایای بودا پابند‌اند.

۲- بودایى‌های شهر نشین و متمدن: این‌ها فقط به بعضی از تعالیم و وصایای بودا عمل می‌نمایند.

- مردم در نظر بودا همه برابر‌اند هیچکسی بالای هیچگسی برتری ندارد مگر به معرفت و غلبه بر خواهشات نفسانی.

بودایى‌ها دو مذهب بزرگ دارند:

۱- مذهب شمالی: پیروان این مذهب دربارۀ شخصیت بودا خیلی افراط کرده‌اند، حتى که به مرتبۀ خدایى وی را رسانیده‌اند.

۲- مذهب جنوبی: غلو و افراط، نسبت به بودا در عقاید این مذهب کم‌تر است.

- روابط شان با مسلمانان خوب است، دشمنی شدید باآنان ندارند، و برای دعوت اسلامی، میان آنان مجال خوبی وجود دارد.

کتاب‌های بودایى‌ها:

کتب شان منزل از آسمان نیست و نه خودشان ادعای آن را می‌نمایند، بلکه عباراتی است مسنوب به بودا، و یا حکایاتی از افعال وی است که آن را بعضی پیروان‌هایش ثبت نموده‌اند، عبارات این کتاب‌ها، نظر به انقسام بودایى‌ها به دو بخش، از هم فرق می‌کند، کتاب‌های بودایى‌های شمال مشتمل بر خرافات زیادی است که تعلق به شخصیت بودا دارد، ولی کتاب‌های جنوب قدری از خرافات دورتر‌اند.

- کتاب‌های شان به سه بخش تقسیم می‌شود.

۱- مجوعۀ قوانین و روش‌های بودایى‌ها.

۲- مجموعۀ خطبه‌هایى که بودا آن را ایراد نموده است.

۳- کتابی که مشتمل به اصول مذهب و مشتمل به افکاریست که مذهب از آن سرچشمه گرفته.

ریشه‌های فکری واعتقادی:

- شواهدی در دست نداریم که ثابت سازد برای مذهب بودایى ریشه‌های فکری و اعتقادیى وجود دارد، ولی کسی که ادیان وضعی قبل از وی و یا معاصر وی را مطالعه کند میان آن‌ها و میان بودایى همانندی‌هایى در بعض از جوانب میابد، مثل:

۱- هندویى: در قول به تناسخ و توجه به طرف تصوف.

۲- کنفوشیه: در عقیدۀ توجه به انسان و رها سازی وی از دردها.

۳- مناسب است که مشابهت و همانندی بزرگی که میان بودایى و نصرانیت وجود دارد نیز ملاحظه کرده شود، خصوصا میان اموریکه تعلق به ولادت عیسى÷و زندگی‌اش و اموریکه تعلق به زندگی بودا می‌گیرد، و این مشابهت تأکید میناید که نصرانیت دربسیاری از معتقدات خود متأثر از بودایى است.

انتشار و جاهای نفوذ:

- دین بودایى در میان تعداد زیادی از اقوام آسیایى پخش و منتشر گردیده است، وچنانکه قبلا گفتیم بودایى دو مذهب بزرگ دارد.

۱- مذهب شمالی: کتب مقدس این مذهب به زبان سنسکریتی تدوین شده و این مذهب در چین، جاپان، تبت، نیبال، و سومطره رائج است.

۲- مذهب جنوبی: کتب مقدس این مذهب به زبان بالی مدون می‌باشد، و این مذهب در برما، سیلان و سیام نفوذ دارد.

مراجع:

۱- الملل و النحل ج ۲ محمد عبد الکریم شهرستانی.

۲- مقارنة الأدیان (الدیانات القدیمه) محمد أبوزهره.

۳- في العقاید و الأدیان د. محمد جابر عبد العال الحینی.

۴- (Press ۱۹۷۶) Encyclopaedia Britannca, Vol. ۳,p ۳۶۹-۴۱۴.

جماعت تبلیغ

تعریف:

جماعت تبلیغ یک گروه اسلامی که دعوتش متوجه به تبلیغ فضائل اسلام برای هرکسی که وصول به وی ممکن باشد است، بر پیروانش لازم می‌سازد که بخشی از وقت خود را برای تبلیغ و دعوت مصرف نمایند، این جماعت بدور از تشکیلات حزبی و مسائل سیاسی است، و می‌توان گفت که این جماعت خیلی موافق به حالت مسلمانان هند می‌باشد، چون آنان در یک جامعۀ بزرگ اقلیت کمی را تشکیل می‌دهند.

تأسیس و افراد برازنده:

اول: مؤسس این جماعت شیخ محمد الیاس کاندهلوی (۱۳۰۳- ۱۳۶۴هـ) است، وی در کاندهله که قریه‌ای از قریه‌های سهارنفور هند است تولد شد، تعلیمات ابتدایى خود را در همان قریه فرا گرفت، بعد به دهلی رفت و دروس خود را در مدرسۀ دیوبند تکمیل نمود، مدرسۀ دیوبند بزرگ‌ترین مدرسۀ احناف در شبه قارۀ هند به شمار می‌رود که سال ۱۲۸۳هـ/ ۱۸۶۷م تأسیس شده است.

مشایخ و استاذان شیخ الیاس:

- علوم ابتدایى خود را نزد برادر بزرگ خود شیخ محمد یحیى فرا گرفت، وی در مدرسۀ مظاهر العلوم سهار نفوذ مدرس بود.

- شیخ رشید احمد گنگوهی (۱۸۲۹- ۱۹۰۵م) شیخ محمد الیاس سال ۱۳۱۵هـ با وی بیعت طریقه نمود.

- بار دیگر بیعت خود را با شیخ خلیل احمد سهار نفوری تجدید کرد.

- با شیخ عبد الرحیم رائی فوری یکجا شد و از علوم و تربیۀ وی استفاده نمود.

- بعضی از علوم خود را نزد شیخ اشرف علی تهانوی (۱۲۸۰- ۱۳۶۴هـ) (۱۸۶۳- ۱۹۴۳م) فرا گرفت، وی ملقب به «حکیم الامت» است نزد آنان.

- شیخ محمود حسن (۱۲۶۸- ۱۳۳۹هـ) (۱۸۵۱- ۱۹۲۰م) که از علماء بزرگ مدرسۀ دیوبند و مشایخ جماعت تبلیغ بود، نیز استاذ وی می‌باشد.

دوستان نزدیکش:

- شیخ عبد الرحیم شاه دیوبندی تبلیغی: وی زمان زیادی را در راه تبلیغ با شیخ الیاس و پسرش شیخ محمد یوسف بعد از وی صرف نموده بود.

- شیخ احتشام الحسن کاندهلوی: شوهر خواهر شیخ محمد الیاس و معتمد خاص وی، که بخش بزرگی از عمر خود را در راه پیشبرد امور جماعت و همراهی شیخ محمد الیاس سپری نمود.

- استاذ أبو الحسن علی حسنی ندوی: مدیر دار العلوم ندوة العلماء لکهنو هند، و نویسندۀ بزرگ اسلام، وی خیلی روابط محکمی با جماعت تبلیغ داشت.

دوم: شیخ محمد یوسف کاندهلوی (۱۳۳۵هـ/۱۹۱۷- ۱۹۶۵م)، وی پسر شیخ محمد الیاس و جانشین وی می‌باشد، در دهلی تولد شده و در طلب علم خیلی سفر نموده است، و بعد از طلب علم بخاطر دعوت و نشر آن سفرهای زیادی کرده، چندین بار به سعودی مسافرت نموده و از پاکستان با هر دو بخشش چندین بار بازدید نـموده بود، در لاهور وفـات نمود و جسدش از آنجا نقل داده شد و در جوار پدرش در نظام الدین دهلی دفن گردید.

- وی کتاب «اماني الأحبار» شرح معانی الآثار طحاوی، وکتاب مشهورش «حیات الصحابه» را تألیف کرده است، و پسری از خود بجا گذاشت به بنام «شیخ محمدهارون» که وی منهج و طریقۀ پدررا تعقیب می‌نماید.

- شیخ محمد زکریا کاندهلوی (۱۳۱۵- ۱۳۶۴هـ/۱۹۴۴م)، وی پسر کاکا و شوهر خواهر –شیخ محمد یوسف است، تربیه و رهنمایى شیخ یوسف را نیز وی بدوش داشت، وی را به ریحان هند و برکت عصر توصیف می‌کردند، شیخ الحدیث وناظر اعلی جماعت بود، فعلا در صفوف جماعت فعالیتی نمی‌نماید.

- شیخ محمد یوسف بنوری: مدیر و شیخ الحدیث مدرسۀ عربیه در نیوطاون کراچی و مدیر مجلۀ ماهانۀ اردو زبان، و از علماء جماعت، و نیز عضو پارلمان مرکزی پاکستان بود.

- مولوی غلام غوث هزاروی: از علماء جماعت، و نیز عضو پارلمان مرکزی پاکستان بود.

- مفتی محمد شفیع حنفی: (مفتی اعظم پاکستان) مدیر مدرسۀ دارالعلوم لا ندهی کراچی، و جانشین حکیم الامة اشرف علی تهانوی و از جملۀ علماء جماعت التبلیغ.

- شیخ منظور احمد نعمانی: از علماء جماعت، و از یاران شیخ زکریا، و دوست استاذ أبوالحسن ندوی، واز جملۀ علماء دیوبند بود.

سوم: انعام الحسن: وی امیر سوم جماعت است که بعد از وفات شیخ محمد یوسف این وظیفه را بدوش گرفت و تا الحال برین منصب قرار دارد، وی با شیخ محمد یوسف، در دروس و سفرهایش همراه بود، بناء آندو در سن باهم نزدیک و در حرکت و دعوت باهم مشابه بودند.

- شیخ محمد عمر بالنبوری: از همراهان شیخ انعام و مشاورین نزدیک وی بود.

- شیخ محمد بشیر: امیر جماعت در پاکستان، مرکز عمومی شان در پاکستان «ریوند» است که در اطراف لاهور قرار دارد.

- شیخ عبد الوهاب: یکی از مسئولین بزرگ مرکز در پاکستان.

افکار و معتقدات:

- مؤسس این جماعت برای جماعت شش اصل مقرر نموده و آن را اساس دعوت خویش گردانیده است، و آن شش اصل عبارت‌اند از:

۱- کلمه طیبه لا إله إلا الله محمد رسول الله.

۲- اقامت و برپا داشتن نمازها.

۳- علم و ذکر.

۴- اکرام هر مسلمان.

۵- اخلاص.

۶- خروج و برآمدن در راه خداوند U.

طریقه و روش در نشر دعوت شان قرار ذیل است:

۱- چند فردی از ایشان خود را برای دعـوت یکی از قـریه‌ها نامزد می‌نمایند، بعد هر کدام ازین افراد برای خود فرش خواب بسیطی و به اندازۀ کفایت توشه و مصرف می‌گیرد، ولی باید غالبا خوراک شان خشن و بدور از تنعم باشد.

۲- وقتی که به قریۀ مطلوب رسیدند خود را تنظیم نموده بعض شان مؤظف به تنظیف مکان اقامت شان می‌شوند، و افراد باقیمانده به کوچه و بازار و دکان‌های قریه ذکر کنان گردش می‌کنند و مردم را به شنیدن تبلیغ و یا (بیان) طوری که خود شان می‌گویند دعوت می‌نمایند.

۳- هنگامیکه وقت بیان فرا رسید همۀ شان بخاطر شیدن آن جمع می‌شوند، بعد از ختم بیان کسانی که حاضر‌اند آنان را به چند بخش تقسیم می‌کنند و حلقه حلقه می‌سازند، و هر دعوتگر برای بخشی از آنان وضوء را، یا سوره فاتحه را یا نماز را یا تلاوت قرآن کریم را و یا... تعلیم می‌دهد و این کار را چند روز تکرار می‌کنند.

۴- قبل از آنکه مدت اقامت شان در همانجا به پایان برسد مردم را به طرف خروج و برآمدن فی سبیل الله بخاطر رسانیدن دعوت برای دیگران، و بخاطر عملی ساختن این قول خداوندأ: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ[آل عمران: ۱۱۰] دعوت می‌نمایند، بعد اشخاصی خود را برای همراهی آنان به مدت یک روز یا سه روز یا یک هفته یا یکماه و یا... نامزد می‌نمایند، هر کس به اندازۀ توان و امکانات و فارغ بودنش.

۵- بخاطری که از امور دعوت و ذکر به چیز دیگر مشغول نشوند و بخاطریکه عمل شان خالص فی سبیل الله باشد هیچ نوع دعوت اهل قریه را به سوی طعام و غیره نمی‌پذیرند.

۶- به طرف ازالۀ منکرات (نهی از منکر) توجه نمی‌نمایند وبه این عقیده هستند که فعلا مرحلۀ ایجاد یک جو و فضاء مناسب برای زندگی اسلامی است، و قیام به کار «ازالۀ منکرات» موانع و عقـباتی را در راه دعوت ایجاد می‌نماید و مردم را از آنان متنفر می‌سازد.

۷- به این فکر‌اند که وقتی هر فرد را جدا جدا اصلاح نمودند منکرات خود به خود از جامعه دور می‌شود و از بین می‌رود.

۸- خروج و تبلیغ و دعوت مردم برای خود داعی نیز از امور تربیوی به شمار می‌رود، زیرا وقتی وی مردم را دعوت می‌کند خودش احساس می‌نماید که من به حیث پیشوای مردم هستم بنا بر آن باید آنچه مردم را به سوی آن دعوت میکنم اول خودم آن را عملی نمایم و به آن ملتزم باشم.

- تقلید مذاهب را واجب می‌دانند، و از اجتهاد منع می‌نمایند، البته بدلیل اینکه شروط مجتهدی که برایش حق اجتهاد است در علماء این زمان مفقود می‌باشد.

- از طریقه‌های صوفیه که در هند موجود است متأثر‌اند، بنابرین برخی از امور که صوفی‌ها برآن متصف‌اند بالای این‌ها هم تطبیق می‌شود، از قبیل:

۱- برای هر مرید شیخی ضروری است که با وی بیعت کند، و کسی که بمیرد و در گردنش بیعتی نباشد همچون شخص جاهل (کافر) مرده است، بسا اوقات بیعت برای شیخ در محضر عام صورت می‌گیرد، که در آن مجلس چادر‌های کلان کلان که یکی با دیگری متصل می‌باشد بالای مردم پهن کرده می‌شود، و کلمات بیعت را به طور دست جمعی تکرار می‌نمایند، و این کار در میان جمعیت زنان نیز صورت می‌گیرد.

۲- مبالغه در دوستی شیخ و همچنان افراط در دوستی و محبت پیامبر جگاهی آنان را از ادبی که باید آن را در مقابل پیامبر جمراعات کرده، شود خارج می‌سازد.

۳- برای رؤیا و خواب دیدن ارزشی قائل می‌شوند که آن را به مقام حقیقت می‌نشانند، حتى این رؤیاها قاعده‌ای تلقی می‌شود که بران امور را طرح زیری می‌نمایند و اثری بر مسیر دعوت می‌گذارد.

۴- معتقداند که تصوف نزدیک‌ترین راه برای درک کردن حلاوت ایمان در قلب است.

۵- نام‌های صوفیان بزرگ ورد زبان شان است، مثل: (عبد القادر جیلانی متولد در جیلان سال ۴۷۰هـ، سهروردی، أبو منصور ماتریدی متوفى سال ۳۳۲هـ و جلال الدین رومی متولد سال ۶۰۴هـ صاحب کتاب مثنوی).

- روش شان بر ترغیب و ترهیب و تأثیر عاطفی استوار است، و توانسته‌اند تعداد زیادی را که غرق در شهوت پرستی و منغمس در گناه بودند از آن حالت خارج نموده، به طرف ایمان، عبادت، ذکر و تلاوت قران کریم بکشانند.

- در سیاست حرف نمی‌زنند و افراد خود را نیز از آن منع می‌نمایند و نمی‌گذارند در مشکلات آن داخل شوند، و بالای هر کسی که در سیاست دست می‌زند انتقاد می‌نمایند، شاید اختلاف اساسی هم میان ایشان و میان جماعت اسلامی همین نقطه باشد، زیرا جماعت اسلامی مقابله را با دشمنان اسلام در قارۀ هند ضروری می‌داند.

بعضی ملاحظات و انتقادات بالای آنان:

- ایشان توسعۀ افقی و کمی پیدا می‌کنند، نه توسعه نوعی، زیرا تفوق و توسعۀ نوعی محتاج به دوام تربیۀ افراد است، و این امریست که در این جماعت وجود ندارد، زیرا افرادی که اینان وی را دعوت می‌کنند گاهی چنین هم می‌شود که دیگر هزگر باوی یکجا نمی‌شوند، و این فرد یا افراد نظر به تأثیر فریب زندگانی و فتنه‌های آن باردیگر به روشی که بودند باز می‌گردند.

- ایشان به طور منظم در تنظیم واحدی قرار ندارند بلکه میان افراد و داعیانش علاقه‌هایى وجود دارد که استوار بر تفاهم و دوستی می‌باشد.

- کارشان برای جاری ساختن احکام اسلامی در زندگی مردم کافی نیست، همچنان کار شان برای مقابله با موج‌های فکری دشمنان اسلام که با همه توان خود بخاطر مقابله و جنگ با اسلام و مسلمانان اماده می‌شوند، کفایت نمی‌کند.

- تأثیر کار شان بالای افرادی است که به مساجد رفت و آمد دارند، اما کسانی که دارای افکار و اعتقادات مختلف‌اند [و به مساجد نمی‌روند] تأثیر شان بالای اینگونه افراد نزدیک به هیچ است.

- گفته می‌شود که: آنان بخشی از اسلام را گرفته‌اند و بخش دیگر آن را ترک کرده‌اند، و این تقسیم و تجزی خود منافی باطبیعت یکپارچه اسلام است.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- این جماعت یک جماعت اسلامی است که مأخذهای اصلی آن قرآن کریم و سنت پیامبر جمی‌باشد، و طریقه‌اش طریقۀ اهل سنت و جماعت است.

- از بعضی طریقه‌های صوفی‌ها نیز متأثر‌اند مثل طریقۀ چشتیه که موجود در هند است، و برای صوفیان بزرگ در تعلیم و تربیۀ خود اعتبار خاصی قائل‌اند.

- بعضی‌ها معتـقد‌اند که این جماعت افکار خود را از جماعت نور ترکیه اخذ

نموده است.

انتشار و جاهای نفوذ:

- دعوت شان درهند شروع شد و در پاکستان و بنگلدیش نشر گردید، وبه عالم اسلامی و عربی منتقل شد، در سوریه، اردن، فلسطین، لبنان، مصر، سودان، عراق و حجاز پیروانی یافتند.

- در اکثر بلاد عالم دعوت شان نشر گردیده، از قبیل اروپا، امریکا، آسیا، و افریقا، و در زمینۀ دعوت غیر مسلمانان به سوی اسلام، در اروپا و امریکا کوشش‌های بارزی کرده‌اند.

- مرکز عمومی شان در نظام الدین دهلی است و از همانجا امور دعوت را در عالم سرپرستی می‌کنند.

- در بخش تمویل مالی، بالای خود داعیان اعتماد می‌نمایند [یعنی هر داعی مصرفش را خودش می‌پردازد] کمک‌های متفرقۀ دیگری هم از بعضی ثروتمندان وجود دارد، که یا مستقیما می‌باشد و یا مصرف بعضی داعیان را به دوش می‌گیرند.

مراجع:

۱- حیات الصحابة شیخ محمد یوسف کاندهلوی – دار القلم- دمشق - ط۲- ۱۴۰۳هـ/- ۱۹۸۳م.

۲- جماعة التبلیغ عقیدتها وافكار میان محمد اسلم پاکستانی، بحثی است که در مشائخ‌ها سال درسی ۱۳۹۶، ۱۳۹۷هـ به دانشکدۀ شرعیات جامعۀ اسلامیۀ مدینۀ منوره پیش کرده شده بود.

۳- الطریق إلى جماعة المسلمین حسن بن محسن بن علی بن جابر- دار الدعوة - کویت – ط۱– ۱۴۰۵هـ/ ۱۹۸۴م.

۴- الموسوعة الحركية فتحي یكن- دار البشیر- عمان- اردن- ط۱ - ۱۴۰۳هـ/۱۹۸۳م.

۵- مشكلات الدعوة و الداعية فتحي یكن – مؤسسة الرسالة- بیروت – لبنان- ط۳- ۱۳۹۴هـ/۱۹۷۴م.

۶- السراج المنیر دکتور تقی الدین هلالی.

۷- الدعوة الإسلامية فريضة دکتور صادق امین- جمعية عمال شرعية وضرورة بشرية. المطابع التعاونية- عمان- اردن- ۱۹۷۸م.

تجانیه

تعریف:

تجانیة یک فرقۀ صوفی مشرب است که پیروان آن به تمام افکار و معتقدات صوفیه عقیده مند می‌باشند، و علاوه برآن عقاید خاصی نیز دارند مانند: ممکن بودن ملاقات مادی و حسی در همین دار دنیا، با پیامبر خدا جو اینکه پیامبر جبرای آنان درود «الفاتح لما أغلق» را تعلیم داده است، این درود نزد ایشان از عظمت و شأن خاصی برخوردار می‌باشد.

تأسیس و افراد برازندۀ آن:

- مؤسس آن أبوالعباس احمد بن محمد بن مختار بن احمد بن محمد سالم تجانی است، که در سال‌های (۱۱۵۰- ۱۲۳۰هـ) (۱۷۳۷- ۱۸۱۵م) زندگی نموده و تولدش در قریۀ (عین ماضی) بوده، این قریه از قریه‌های الصحراء متعلق الجزایر فعلی می‌باشد.

- علوم شرعی را فرا گرفت و به مناطق: فاس، تلمسان، تونس، قاهره، مکه، مدینه، و وهران سفر نموده بود.

- طریقۀ خود را سال (۱۱۹۶هـ) در قریۀ أبو سمغون ایجاد نمود و مرکز اولی این طریقه قریۀ فاس بود که از همان جا به تمام افریقا انتشار یافت.

- از مشهور‌ترین آثارش که از خود به جاگذاشت یکی برج تجانی است که در فاس موقعیت دارد، و دومی کتابش است بنام «جواهر المعاني و بلوغ الاماني في فیض سیـدي أبو العباس التجـاني»، این کتاب را شاگرد تجانی علی حرازم جمع آوری نموده است.

افراد مشهورشان بعد از مؤسس:

- علی حرازم أبو الحسن بن العربی برادة المغربی الفاسی، وی در مدینۀ منوره وفات نمود.

- محمد بن المشری الحسنی السابحی السباعی (وفات ۱۲۲۴هـ) صاحب کتاب «الجامع لما افترق من العلوم» و کتاب «نصرة الشرفاء في الرد علي اهل الجفاء».

- احمد سکیرج العیاشی (۱۲۹۵- ۱۳۶۳هـ) در فاس تولد شده، و در مسجد القرویین درس خواند و همانجا مدرس تعیین گردید، وظیفۀ قضاء را نیز بدوش گرفت و از یکتعداد شهرهای مغرب بازدید بعمل آورد، وی کتابی دارد بنام «الكوكب الوهاج سنة ۱۳۱۸هـ» و نیز کتاب دیگری بنام «كشف الحجاب عمن تلاقي مع سیدي احمد التجاني من الأصحاب».

- عمر بن سعید بن عثمان الفوتی السنغالی، سال (۱۷۹۷م) در قریۀ «الفار» که از قریه‌های دیمار در سنغال است، تولد شده، علوم خویش را در الأزهر فرا گرفت، وقتی به وطن خود بازگشت کرد شروع به نشر کردن علوم خود در میان بت پرستان نمود، و در مقابله و مقاومت بر ضد فرانسوی‌ها کوشش‌های قابل ملاحظه‌ای نموده بوده، درسال (۱۲۸۳هـ) وفات کرد، و دو نفر ازپیروانش جانشین وی گردیدند، مهم‌ترین کتاب‌هایش همانا کتاب «رماح حزب الرحیم على نحور حزب الرجیم» است که آن را سال (۱۲۶۱هـ/۱۸۴۵م) نوشته است.

- محمد الحافظ بن عبد اللطیف بن سالم الشریف الحسنی التجانی المصری (۱۳۱۵- ۱۳۹۸هـ)وی رهبر تجانی‌ها در مصر بود واز خود کتاب خانه‌ای بجاگذاشت که فعلا در برج تجانی در قاهره موجود است، وی کتاب‌هایى دارد بنام‌های: «الحق في الحق والخلق» و «الحد الأوسط بين من أفرط ومن فرط» و «شروط طريقة التجانية»، همچنان در سال (۱۳۷۰هـ/۱۹۵۰م) مجله‌ای را بنام «طریق الحق» پایه گذاری کرد.

افکار و معتقدات:

- به اعتبار اصل آنان ایمان به اللهأدارند.

- آنان به اموریکه دیگر صوفیان عقیده دارند معتقدند که از آنجمله است ایمان به وحدة الوجود (جواهر المعانی ۱/۲۵۹ را مطالعه کنید) وعقیدۀ (فناء) که آن را وحدة الشهود می‌نامند (همچنان جواهر المعانی ۱/۱۹۱ را مطالعه کنید).

- غیب را به دو بخش تقسیم می‌کنند: غیب مطلق که دانستن و علم آن خاص به خداوند است، دوم غیب مقید که آن از بعضی مخلوقات غائب است و از بعض دیگر نیست.

- معتقدند که مشائخ ایشان غیب را می‌دانند چه رسد به پیامبران علیهم السلام که آنان به طریق اولی می‌دانند، دربارۀ شیخ و رهبرشان احمد تجانی می‌گویند: «…از جملۀ کمالات ویسو شدت بصیرت وی و فراست نورانیش، بصیرتی که به مقتضای آن در معرفت احوال همصحبتان و غیره از قبیل ظاهر ساختن چیزهای پوشیده و اخبار از غیبیات و دانستن عواقب امور و حاجات و دیگر اموریکه برین‌ها مرتب می‌شود از مصالح و آفات و دیگر امور واقع شدنی» جواهر المعانی ۱/۶۳ را مطالعه کنید.

- رهبرشان احمد تجانی ادعا می‌کند که وی با پیامبر جملاقات نموده یعنی ملاقات حسی و مادی و با وی مشافهة صحبت نموده، و از پیامبر جدرود «الفاتح لما أغلق» را آموخته است.

- لفظ درود مذکور چنین است: «اللهم صلى على سيدنا محمد الفاتح لما أغلق والخاتم لما سبق، ناصر الحق بالحق الهادي إلى صراطك المستقيم وعلى آله حق قدره ومقداره العظيم»آنان دربارۀ این درود اعتقاداتی دارند که بعضی از آنان را ذکر می‌نماییم:

* پیامبر جبه وی یعنی به احمد تجانی گفته است که یکبار خواندن این درود معادل به شش بار خواندن قرآن است.

* پیامبر جبار دیگری به وی خبر داده و گفته که یکبار خواندن این درود معادل و مساوی به شش هزار بار خواندن قرآن و هر ذکر و دعای بزرگ و کوچک دیگریست (جواهر المعانی ۱/۱۳۶).

* این فضیلت به خداندن این درود حاصل نمی‌شود مگر برای کسی که اجازۀ خواندن داشته باشد، یعنی اجازه‌ای که سلسله وار از احمد تجانی رسیده باشد.

* این درود از جملۀ کلام خداوند متعال است مثل احادیث قدسی «الدرة الفریدة ۴/۱۲۸».

* کسی که ده بار دورد فاتح را تلاوت کند چنان اجر و ثوابی را نصیب می‌شود که اگر شخص عارف بالله [خداشناس و عابد] یک ملیون سال زندگی کند ولی این درود را تلاوت نکند به ثواب واجر آن نمی‌رسد.

* کسی که یکبار این را خواند تمام گناهانش بخشیده می‌شود و هموزن شش هزار تسبیح و ذکر و دعاء برایش پاداش داده می‌شود... «کتاب مشتهی الخارف الجانی ۲۹۹- ۳۰۰».

- یکی از انتقاداتی که بالای شان وارد می‌شود اینست که آنان مطابق میل و دلخواه شان امور کوچک را بزرگ و امور بزرگ را کوچک جلوه می‌دهند که این کار باعث شده تا تکاسل و تهاون در ادای عبادات میان شان شائع کردد و رواج یابد، زیرا آنان اجرها و پاداش‌های بزرگ و زیادی را توسط کم‌ترین عمل که یکی از ایشان انجام می‌دهد، حاصل می‌دانند.

- می‌گویند که برای آنان خصوصیاتی است که ایشان را در روز قیامت از دیگر افراد بشر بالا و بلند می‌سازد، و از آنجمله خصوصیات است:

* سکرات و شداید موت بر آنان تخفیف می‌شود.

* خداوند ایشان را در سایۀ عرش خود سایه می‌کند.

* برای شان برزخی است که خاص خودشان بوده در سایۀ آن زندگی می‌نمایند.

* ایشان [به پندار خود شان] نزد دروازۀ جنت همراه باکسانی که در امن وامان هستند، قرار می‌داشته باشند وهمراه باگروه اول داخل جنت می‌شوند یعنی همراه با محمد جویاران مقرب وی [ش].

* می‌گویندکه پیامبر جاحمد تجانی را ازتوسل به اسماء الله الحسنی منع نموده وبه توسل به درود «الفاتح لما أغلق» امر کرده است؛ واین عقیده مخالف باصریح ایۀ کریمه است ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ[الأعراف: ۱۸۰] یعنی برای خداوندأاسماء حسنی است پس شما وی را توسط همین اسماء حسنی دعاء کنید.

- بر پیامبر جافترا می‌بندند که وی بخشی از وحی پروردگار را که به او وحی شده بود پنهان کرده بود تا آنکه وقت اظهارش فرا رسید وآن را به شیخ شان احمد تجانی اظهار وبیان نمود، که از آن جمله است درود «الفاتح لما أغلق» که قبلا ذکر گردید، این قول مخالف با این گفتۀ خداوندU است: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ...[المائدة: ۳] یعنی امروز دینتان را تکمیل نمودم.

- آنان مثل دیگر طرق صوفیه توسل را به ذات پیامبر جوبنده‌های صالح خداوندأجائز می‌دانند، و ازایشان و از شیخ عبد القادر جیلانی و از خود احمد تجانی استمداد می‌جویند، واین کاری است که شریعت خداوند حکیم ازآن منع نموده است.

- در کتب شان القاب صوفیان، بسیار ذکر می‌شود مثل: نجباء، تقباء، ابدال، اوتاد، و کلمه غوث وقطب نزد ایشان مرادف است و آن نزد ایشان عبارت از همان انسان کاملی است که توسط وی خداوند نظام وجود را حفظ می‌نماید.

- می‌گویند: مثلیکه پیامبر جخاتم الانبیاء است احمد تجانی خاتم الاولیاء می‌باشد.

- احمد تجانی می‌گوید: «کسی که مرا دید داخل جنت می‌شود» همچنان می‌گوید: کسی که برایش دیدار وی در روزهای جمعه و دوشنبه حاصل شود داخل جنت می‌شود، و به اتباع خود تأکیدا می‌گوید که خود پیامبر خدا جبرای وی و اتباعش جنت را تضمین نموده که بدون حساب و عقاب به آن داخل شوند.

- از احمد تـجانی نقـل می‌کنند که گفته است«تمام چیزهایى که برای هر عارفی داده شده باشد برای من نیز داده شده است».

- همچنان این قولش را نقل کرده‌اند «اگر گروهی از پیروانش با اقطاب امة محمدجوزن کرده شوند اقطاب برابر با یک موی یک فرد ایشان نمی‌شوند چه رسد به خود وی».

- و این قولش نیز: تمام اولیائی که از دور خلق آدم تا نفخ صور بوده‌اند و می‌باشند این هر دو پای من بر گردن ایشان است.

- ایشان وردی دارند که آن را صبح و بیگاه می‌خوانند، و وظیفه ای که روزی یکبار خوانده می‌شود، صبح ویا بیگاه، و ذکری که روز جمعه بعد از عصر منعقد می‌شود و منتهی به غروب می‌باشد و این ذکر و وظیفه ضرورت به طهارت دارند، ایشان وردهای متعدد دیگری نیز دارند که به مناسبت‌های گوناگون خوانده می‌شوند.

- کسی که وردی را وظیفه گرفت باید به آن ملتزم باشدوجائز نیست که از آن تخلف ورزد، اگر تخلف نمود و ترک کرد هلاک می‌شود و عذاب بزرگ نصیبش می‌گردد.

- احمد تجانی خود را در روز قیامت، در مقام نبوت جا داده است، چون می‌گوید: «روز قیامت برای من منبری از نور گذاشته می‌شود، و منادی ندا درمیدهد و آن ندا را تمام کسانی که در موقف‌اند می‌شنوند: ای اهل موقف این همان پیشوای شما است که از وی استمداد می‌جستید بدون اینکه بدانید» الافادة الاحمدیة ص ۷۴ را نظر کنید.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- در این هیچ شک نیست که اکثر افکارش همانا نظریات صوفیان است، ولی چیزی از نزد خود بر آن‌ها افزوده است.

- از کتب عبد القادر جیلانی، ابن عربی، حلاج و دیگر اعلام متصوفه آراء خود را اخذ نموده است.

- در دوران تشکیل این طریقه قبل از تأسیس آن با تعدادی از مشائخ صوفیان ملاقات نمود و از آنان اجازه و اورادی اخذ کرد که از بارز‌ترین این طریقه‌ها قادریه و خلوتیه است.

- از کتاب «المقصد الأحمد في التعريف بسيدنا أبي عبد الله أحمد» که از تألیف أبو محمد عبد السلام ابن طیب قادری حسینی می‌باشد، استفاده نموده است، این کتاب سال ۱۳۵۱هـ در فاس طبع شده.

- انتشار جهل ونادانی میان مردم تأثیر بزرگی در پخش و گسترش این طریقه داشت.

انتشار و جاهای نفوذ:

- ابتـدا از فـاس شروع شـد و رو به گسترش نهاد تا آنکه به خود اتباع زیادی در بلاد مغرب، سودان غربی (سنغال) نیجیریا، افریقای شمالی، مصر، سودان و دیگر مناطق افریقایى پیدا کرد.

- صاحب کتاب «التجانیه» که علی بن محمد است، اندازۀ این گروه را در سال ۱۴۰۱هـ/ ۱۹۸۱م تنها در نیجیریا زیاده از ده ملیون قلمداد می‌نماید.

مراجع:

۱- الهدية الهادية الى الطائفة التجانیه دکتور محمد تقی الدین هلالی- دار الطباعة الحديثة بالدار البیضاء – ط ۲- ۱۳۹۷هـ/۱۹۷۷م.

۲- کتاب مشتهي الخارف الجاني محمد الخضر ابن سیدي عبد الله بن مایابي جكني في رد زلقات التجاني الجاني الشنقیطي –طبع در مطبعه دار احیاء الكتب العربية در مصر.

۳- التجانية علي بن محمد دخیل الله- نشر و توزیع دار طیبه- ریاض – دار مصر للطباعه - ۱۴۰۱هـ/ ۱۹۸۱م.

۴- الأنوار الرحمانية لهداية الفرقة عبد الرحمن بن یوسف افریقایى- ط۴- توزیع التجانية الجامعة الإسلامية در مدینه منوره- ۱۳۹۶هـ /۱۹۷۶م.

۵- جواهر المعاني وبلوغ الاماني في جمع و ترتیب آن را علی حرازم نموده، (این کتاب فیض سیدی ابی العباس التجانی، در دو جز چاپ شده) – مطبعه مصطفى بابی و در خواشی آن رماح حزب حلبی و پسرانش در مصر- ۱۳۸۰هـ- ۱۹۶۱م. الرحيم على نحور حزب الرجيم

۶- المقصد الأحمد في التعریف بسیدنا ابو محمد عبد السلام بن طیب قادری حسینی – مطبعه ابی عبد الله احمد حجری در فاس- طبع سال ۱۳۵۱هـ.

۷- الدرة الخریدة شرح الیاقوتة الفریدة محمد فتحا بن عبد الواحد سوسي نظیفي –طبع سال ۱۳۹۸هـ / ۱۹۷۸م.

۸- بغية المستفید شرح منية المرید محمد العربي سائح- دار العلوم للجمیع – ۱۳۹۳هـ /۱۹۷۳م.

۹- أقوي الأدلة و البراهین على أن حسین حسن طایى تجانی آن را جمع نموده است - أحمد التجاني خاتم الأقطاب دار الطباعة المحمدیه – قاهرة. المحمدیین بیقین

۱۰- شماره‌هائی از مجلۀ طریق الحق این مجله مخصوص به طریقۀ تجانی است و در قاهره نشر می‌شود.

حزب تحریر

تعریف:

حزب تحریر یک حزب اسلامی و سیاسی است که ترکیز دعوتش بر واجب بودن اعادۀ خلافت اسلامی می‌باشد، و فکر را یگانه مؤثر قوی در تغییر نظام می‌داند، از این حزب اجتهادات و فتواهای شرعی نیز صادر شده که آن‌ها باعث انتقاد جمهور علماء مسلمانان بالای این حزب گردیده است.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس حزب شیخ تقی الدین نبهانی (۱۹۰۹- ۱۹۷۹م) فلسطینی می‌باشد که در قریۀ اجزم قضاء حیفا تولد شده، دروس ابتدائی خود را در قریه فرا گرفت، بعد به الأزهر پیوست و علوم خویش را در قاهره تکمیل کرد، بعدا به فلسطین بازگشت و در تعدادی از شهرهای فلسطین به حیث مدرس و بعد از آن به حیث قاضی کار نمود.

- در اثر حادثۀ ۱۹۴۸م. وی با فامیلش فلسطین را به قصد بیروت ترک گفت.

- بعدا در محکمۀ استیناف شرعی در بیت المقدس به حیث عضو تعیین گردید، و بعد از آن به حیث مدرس در دانشکدۀ اسلامی در عمان ایفاء وظیفه نمود.

- در سال ۱۹۵۲م حزب خود را تأسیس کرد و بخاطر ریاست آن از دیگر کارها خود را فارغ ساخت و درین دور کتب و نشریه‌هائی به نشر رسانیدکه آن‌ها من حیث المجموع منبع فرهنگی و ثقافتی حزب شناخته می‌شوند، بین اردن، سوریه و لبنان رفت و آمد می‌کرد تا آنکه در بیروت وفات کرد و در همانجا دفن گردید.

- شناخت افراد برازندۀ این حزب خیلی مشکل است البته بخاطریکه اختفاء و پنهان کاری در امور حزبی در این حزب خیلی معمول است.

- بعد از وفات نبهانی، عبد القدیم زلوم به حیث رئیس حزب تعیین گردید، وی در شهر الخلیل در فلسطین تولد شده، و نیز مصنف کتاب «هكذا هدمت الخلافه» می‌باشد.

- بنابر پشنهادی که آن را هر یک: علی فخر الدین- طلال بساط- مصطفى صالح – مصطفى نحاس و منصور حیدر تقدیم نموده بودند شاخه‌ای برای حزب در لبنان به تاریخ ۱۹/۱۰/۱۳۷۸هـ تشکیل گردید.

- شیخ احمد داعور: وی مسئول شاخۀ حزب در اردن بود، سال ۱۹۶۹م بعد از اقدام حزب بخاطر بدست گرفتن قدرت و حکومت گرفتار شد و محکوم به اعدام گردید، ولی بعدا حکم اعدام لغو گردید.

- در ماه اغسطس ۱۹۸۳م از تقدیم (۳۲)نفر از افراد حزب برای محاکمه در مصر خبر داده شد، و اعلان گردید که این‌ها که متهم به کودتا و تغییر نظام هستند رهبران شان اشخاص آتی الذکر‌اند: عبد الغنی جابر سلیمان «مهندس» صلاح الدین محمد حسن «دکتور در کیمیا» که هر دو در نمسا اقامت داشتند، کمال أبو لحیه فلسطینی «دکتور در الکترونیات» مقیم در آلمان، و علاء الدین عبد الوهاب حجاج «محصل در جامعه قاهره».

- عبد الرحمن المالکی: از سوریه است و از اشخاص رهبری حزب به شمار می‌رود، وی صاحب کتاب «العقوبات» می‌باشد.

افکار و معتقدات:

- دعوت شان خارج از این نیست که ایشان گروهی از گروه‌های اسلامی و دارای مفکررۀ اهل سنت و جماعت می‌باشند.

- مقصود و مراد شان بازگشت زندگی اسلامی از طریق برپا ساختن دولت اسلامی اولا در مناطق عربی و بعد از آن در سائر مناطق اسلامی می‌باشد، و بعد از آن کار دعوت توسط امت مسلمان به ممالک غیر اسلامی رسانیده خواهد شد.

- امتیاز و علامۀ اصلی که حزب به آن متصف می‌باشد همانا توجه جدی وبزرگ حزب به جانب ثقافت و فرهنگ، واعتماد وی است برهمین جانب در تکوین شخصیت مسلمان اولا وامت مسلمان آخرا، و حزب بر بالا بردن ناحیۀ ثقافتی در افراد منسوب به حزب خیلی کوشا می‌باشد.

- حزب خیلی توجه جدی به باز گردانیدن اعتماد بر اسلام دارد، چه از ناحیۀ عمل ثقافتی و فرهنگی و چه از ناحیۀ کارهای سیاسی، طریق عمل ثقافتی و کار سیاسی قرار ذیل است:

۱- عمل ثقافتی و فرهنگی: این عمل از طریق بافرهنگ ساختن ملیون‌ها مردم به ثقافت مجتمع و ثقافت اسلامی می‌باشد، و این عمل بالای حزب لازم می‌سازد که در جلوی مردم عام قرار گرفته برای مناقشه، جواب سوال‌ها دفع شکوک و شبهه‌ها و تأییدات شان آماده باشد تا آنان را در داخل اسلام ذوب نماید، (از کتاب مفاهیم اساسیه صـ ۸۷).

۲- عمل سیاسی چنین است که در رصـد و انتـظار حوادث می‌باشند و حوادث و واقعات را طوری توجیه می‌نمایند که به صحت افکار اسلام وصدق اعتقاداتش دلالت نماید و بدین وسیله نزد ملیون‌ها انسان اعتماد و ثقه بر اسلام پیدا می‌شود (نداء حار صـ۹۶).

- حزب فلسفۀ وصول خود را به هدف چنین توجیه می‌نماید: «در هر مجتمع انسان‌ها درمیان دو دیوار بلند زندگی می‌نمایند: دیوار عقیده و مفکوره و دیوار نظام‌هایى که علاقه‌ها و امور زندگی مردم را انسجام می‌بخشد، بنابرین هرگاه خواسته شود که انقلابی در مجتمع، توسط مردم خود آن مجتمع آورده شود حمله و هجوم را متوجه به جانب دیوار خارجی [یعنی به جانب عقیده و فکر] کرد که بواسطۀ این هجوم مقابلۀ فکری به میان آمده و در نتیجه انقلاب فکری ایجاد می‌شود و بعد از آن انقلاب سیاسی را در پی می‌داشته باشد.

- حزب مراحل انقلاب و تغییر را به سه بخش قرار آتی تقسیم می‌نماید:

* مرحلۀ اول: مقابلۀ فکری و فرهنگی، و آن به فرهنگ و ثقافتی می‌باشد که حزب آن را القاء و طرح می‌نماید.

* مرحلۀ دوم: انقلاب فکری، و این به تفاعل و تعامل همراه مجتمع صورت می‌گیرد آنهم از طریق عمل سیاسی و ثقافتی.

* مرحلۀ سوم: بدست گرفتن زمام حکومت به طور کامل از طریق ملت و مردم. - حزب معتقد است که در مرحلۀ سوم طلب کمک از رئیس یک دولت،

یا رئیس یک گروه، یا رهبر یک جماعت، یا پیشوای یک قبیله ویا سفیری و امثال این‌ها ضروری می‌باشد.

- اولا حزب مدت وصول بر حکومت را سیزده سال از ابتدای تأسیسش تعیین نمود، بعدا نظر به اوضاع و مشکلات گوناگون این مدت را به سی سال (۳۰) تمدید نمود، ولی آنهم گذشت و اینهم گذشت مگر هیچ چیزی واقع نشد.

- حزب از امور روحی تغافل می‌نماید و به نظر سطحی به طرف آن می‌بیند و می‌گوید: «در انسان شوق‌های روحی وکشش‌های جسدی وجود ندارد، بلکه در انسان ضرورات و غرائزی است که آن‌ها را باید اشباع کرد» «وقتیکه این حاجات وغرائز به طبق نظامی که از جانب خداوند آمده است اشباع و پوره کرده شد مسیرش به جانب روح می‌باشد و روح را تقویه می‌بخشد، ولی اگر این حاجات و غرائز بدون نظام اشباع کرده شد ویا طبق نظامی کرده شد که از نزد الله نیست آنوقت اشباع مادی خواهد بود و مفضی به شقاء وبد بختی انسان خواهد شد».

- شیخ تقی الدین معتقد است که مشکلاتی که در مقابل برپا شدن دولت اسلامی قرار دارند قرار ذیل‌اند:

۱- وجود افکار غیر اسلامی و مقابله‌اش با جهان اسلام.

۲- وجود برنامه‌های تعلیمی بر اساس وضع استعمار گران.

۳- بزرگ دانستن بعضی از معارف و فرهنگ‌ها و آن را علوم جهانی جلوه دادن.

۴- دوام تطبیق برنامه‌های تعلیمی بر اساس وضع مستعمرین و طبق طریقه‌ای که آن‌ها می‌خواهند.

۵- زندگی مجتمع‌های مردم در جهان اسلام به زندگی غیر اسلامی.

۶- دوری میان مسلمـانان و میـان حکـومت اسـلامی، خصـوصا در مورد سیاست فرمانروائی و سیاست مالی، چون این ابعاد تأثیر خود را می‌افگند و برداشت مسلمانان را از زندگی اسلامی ضعیف می‌سازد.

۷- وجود حکومات که به اساس دیموکراتیک برپا شده‌اند ونظام رأسمالی را تطبیق می‌نمایند، یعنی وجود اینچنین حکومت‌ها در بلاد مسلمین.

۸- وجود نظریۀ عام از وطن پرستی قوم پرستی و اشتراکی.

- حزب اعتقاد به عذاب قبر و ظهور مسیح دجال را بالای اعضای خود حرام ساخته و معتقد به آن را گنهگار می‌شمارد.

- رهبران حزب امر به معروف و نهی از منکر را از جملۀ موانع کار در این مرحله می‌دانند و معتقد به عدم تعرض به آن هستند و این امر و نهی را از وظایف دولت اسلامی، که برپا خواهد شد، می‌شمارند.

- برای حزب قانونی است مؤلف از ۱۸۷ ماده این قانون برای دولت اسلامی که توقع آن را دارند تهیه گردیده است و این عمل بیرون از آن نیست که یک عمل فکری بدور از واقع باشد.

پژوهشگران بالای حزب اموری را انتقاد می‌نمایند که از آن جمله امور آتی‌اند:

اول: مسائل دعوت:

- توجهش بر جوانب فکری و سیاسی و عدم توجهش به جهات تربیوی و روحی.

- مصروف شدن افراد حزب در مناقشه و جدال با همه گروه‌های اسلامی دیگر.

- قایل شدن اهمیت خیلی زیاد برای عقل در تکوین شخصیت و در جهات اعتقادی.

- اعتماد حزب بر عوامل خارجی در راه رسیدن به حکومت از راه‌های طلب کمک، که گاهی در آن حادثه و گرفتاری غیر متوقع رخ می‌دهد.

- خالی بودن حزب از امر بالمعروف و النهی عن المنکر در مرحلۀ فعلی.

- کسی که افکار حزب را مطالعه می‌کند به این نتیجه می‌رسد که مقصود اول حزب همانا رسیدن به قدرت و حکومت است.

- محدود بودن حزب در بعضی مقاصد و اقتصارش به بعضی اهداف اسلامی و عدم توجهش به بخش‌های دیگر آن.

- این مفکورۀ شان که مرحلۀ کار ثقافتی و فرهنگی آنان را به مرحلۀ انقلاب فکری و این مرحله به مرحلۀ تسلیم شدن حکومت می‌رساند، در حالیکه این فکر مخالف سنة الهی در امتحان دعوت‌ها بوده و بدور از واقعیتی است که با هزارها موانع محفوف و محاط می‌باشد.

- دشمنی با همه تنظیم‌هائی که در مناطق این حزب وجود دارد از جمله چیزهائی است که حزب را گرفتار و پابند مقابله‌ها و گرفتار شدن‌های مستمر و همیشگی نموده است، شاید پنهان کاری شدید وحرص شان به رسیدن به حکومت یگانه سبب خوف دیگر تنظیم‌ها از ایشان باشد که آن سبب شده تا با آنان روش نرمی اختیار نمایند.

دوم: مسائل فقهی:

حزب به اصـدار فتواها و احکام فقهی نا آشنائی اقدام نمود که از فقه اسلامی و روحیه اسلام بدور است، و اتباع خود را به پـیروی از این احکـام و نشر آن‌ها دستور داد، که از آن جمله است احکام آتی:

- قول به جواز عضویت غیر مسلمان و عضویت زن در مجلس شورى.

- مباح بودن و جواز نظر به طرف روی‌های برهنه.

- مباح و جائز بودن بوسیدن زن بیگانه و همچنان مصافحه با آن.

- قول به جواز پوشیدن دریشی برای زن، و اگر شوهرش را در ترک آن فرمان نبرد ناشزه و گنهگار شمرده نمی‌شود.

- قول به اینکه اگر فرمانروای دولت مسلمان یک شخص کافر باشد هم جائز است.

- قول به جواز دادن جزیه از طرف دولت مسلمانان به دولت کفار.

- قول به جواز جنگ کردن زیر پرچم شخصی که از طرف دولت کافر موظف شده باشد، بشرطیکه جنگ در میان خود کفار باشد.

- قول به سقوط نماز از شخص مسلمان فضاء نورد.

- قول به سقوط نماز و روزه از ساکنین هر دو قطب.

- قول به ده سال حبس برای کسی که بایکی از محارم همیشگی خویش ازدواج نماید.

- قول به اینکه گذرگاه‌های آبی از جملۀ کانال سویس گذرگاه‌های عام بوده، منع کردن هیچ قافله از مرور در آنجا جواز ندارد.

- قول به جواز رکوب بر وسائل مواصلاتی (کشتی‌ها و طیاره‌ها…) که متعلق به شرکت‌های اجنبی باشد، و حرام بودن این رکوب در صورتیکه متعلق به شرکت‌های مسلمانان باشد، زیرا قسم دوم از اهل معامله در نظر آنان نیست.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- بنیانگذار حزب دارای افکار قومی بود، به همین وجه در سال ۱۹۵۰م کتابی بنام –«رسالة العرب» به نشر رساند، اثرات این فکر در بعضی اولویات، از قبیل اولویت قائل شدن به اقامت دولت اسلامی در مناطق عربی اولا و بعدا در مناطق اسلامی دیگر منعکس گردیده است.

- نبهانی در اوائل کار خود با اخوان المسلمین در ارتباط بود، در مجالس اخوان المسلمین سخنرانی می‌کرد، از حزب اخوان المسلمین و از رهبرشان یعنی حسن البناء تمجید و توصیف می‌نمود، ولی دیری نگذشت که برپا شدن حزب خود را به طور مستقل و جداگانه اعلان نمود.

- اشخاص زیادی از وی مصرانه خواستند که از تشکیل این تنظیم منصرف شود، از آنجمله استاذ سید قطب که هنگام بازدیدش از قدس سال ۱۹۵۳م با وی خیلی گفتگو ومناقشه نمود و به طرف توحید عمل و کوشش دعوتش کرد، لیکن نبهانی به موقف خود اصرار ورزید، در آن هنگام سید این کلام مشهور خود را گفت: «بگذارید شان انتهاء کارشان به آنجا خواهد رسید که اخوان از آنجا شروع کرده بودند».

انتشار و جاهای نفوذ:

- حزب در ابتداء اردن، سوریه، و لبنان، را مرکز کار خود قرار داد، بعدا تشکیلاتش به کشور‌های مختلف اسلامی امتداد یافت، و اخیرا به اروپا خصوصا به نمسا و آلمان رسید.

- حزب هفته نام‌های داشت به نام «الحضارة» که در بیروت نشر می‌شد.

- حزب قطرهایى که در آن کار می‌کند به نام ولایات یاد می‌کند، حزب را در هر ولایت مجلس شوراى همان ولایت رهبری می‌کند، و آن مجلس را «لجنة الولايه» می‌نامند، این لجنه از سه نفر الى ده نفر تشکیل می‌شود.

- لجنه‌های ولایات زیر فرمان مجلس رهبری سری‌اند.

مراجع:

۱- الدعوة الإسلامية فريضة شرعية. د. صادق امین- جمعية عمال المطابع التعاونية- عمان - ۱۹۷۸م.

۲- الموسوعة الحركیه {جزءان} فتحي یكن- ط۱- دار البشیر- عمان ۱۴۰۳هـ /۱۹۸۳م.

۳- الطریق الى جماعة المسلمین حسین بن محسن بن على جابر – ط۱- دار الدعوة - کویت – ۱۴۰۵هـ /۱۹۸۴م

۴- الموسوعة الفلسطينية اصدار هيئة الموسوعة الفلسطينية – طبع در مطابع میلا نوستامبا ایطالیا – ط۱- ۱۹۸۴م.

۵- هكذا هدمت الخلافة عبد القدیم زلوم.

۶- الفكر الإسلامي المعاصر غازي التوبه- ط۱- ۱۳۹۹هـ/۱۹۶۹م.

۷- مشكلات الدعوة والداعية فتحي یكن – مؤسسة الرسالة – بیروت – ط۳- ۱۳۹۴هـ / ۱۹۷۴م.

الدوسية (و آن اموری است که حزب آن را برای خود برگزیده است).

نص نقد درست کرده شدۀ دستور ایرانی که برای بحث در مجلس خبره گان تقدیم کرده شده بود، همچنان نص دستور اسلامی که مأخوذ از کتاب الله و سنت رسول الله بود که این هر دو دستور را حزب تحریر به تاریخ ۷ شوال ۱۳۹۹هـ/۳۰ آب ۱۹۷۹م به آية الله خمینی و مجلس خبره گان تقدیم نموده بود.

۸- از کتاب‌های حزب که آن‌ها را شیخ نبهانی و خود حزب تألیف نموده است که آن کتب به اعتبار مجموع فکر و ثقافت حزب را تمثیل می‌نماید، و آن کتب عبارت‌اند از: الفكر الإسلامی- نظام الإسلام – النظام الاقتصادي في الإسلام- نظام الحكم في الإسلام- الدستور الإسلامي – نقطة الانطلاق- التكتل الحزبی- مفاهیم سیاسية لحزب التحریر – كتاب التفكیر- كتاب الخلافة- سرعة البديهة- نقض النظرية الاشتراكية- الشخصية الإسلامية- نداء حار الى العالم الإسلامی.

تغریب

WESTERNIZATION

تعریف:

تغریب یک حرکت بزرگ است که دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فنی می‌باشد، مقصودش آراسته ساختن زندگی همه ملت‌ها به طور عموم و ملت‌های مسلمان به طور خاص، به اسلوب و طریقۀ زندگی غرب، و هدفش از این کار از بین بردن شخصیت‌های مستقل شان ونابود کردن خصوصیات آن‌ها واسیر گردانیدن شان در قید تابعیت کامل برای تمدن غربی می‌باشد.

تأسیس و افراد برازنده:

- شرقی‌ها در عالم اسلامی شروع به تجدید و تقویۀ لشکریان خود نمودند، البته از طریق روان کردن هیئات به کشورهای اروپایى و توسط طلب کردن کاردانان غربی به بخاطر تدریس و تشکیل نهضت جدید، این عمل کرد در آواخر قرن هجدهم و آوائل قرن نوزدهم وبه خاطر مقابله با شروع شدن گسترش نفوذ استعماری غربی‌ها، در پی شروع نهضت اروپا بود.

- سلطان محمود ثانی سال ۱۸۲۶م بر انکشاریت عثمانی خاتمه بخشید، و تمام مردم شهر و عسکریان را مأمور به پوشیدن لباس اروپایى نمود.

- سلطان عبد المجید عثمانی سال ۱۲۵۵هـ/ ۱۸۳۹م قانونی را به تصویت رسانید که آن قانون به غیر مسلمانان اجازۀ دخول در خدمت عسکری را اعطاء می‌نمود.

- سلطـان سلیم سوم انـجنیرانی را از سویـد، فرانسه، مجر، و انجلترا، بخاطر ایجاد

مکاتب و مدارس حربی و بحری طلب نمود.

- والی مصر محمد علی که سال ۱۸۰۵م ولایت را بدست گرفت لشکری مطابق نظام اروپا ترتیب داد و نیز شاگردان ازهر را بخاطر تخصص به اروپا میفرستاد.

- احمد باشا بای اول در تونس یک لشگر نظامی ترتیب داد، و مدرسه‌ای بخاطر تدریس علوم حربی افتتاح نمود که در آن لشکر و مدرسه ضابطان و مدرسین فرانسوی، ایطالیائی و انگلیسی وجود داشت.

- خاندان قاچار که در ایران حکومت داشت، سال ۱۸۵۲م مدرسه‌ای بخاطر تدریس علوم و فنون به اساس غرب افتتاح کرد.

- حرکت تغریب در لبنان از سال ۱۸۶۰م از طریق روان کردن افراد شروع گردیده از آنجا به مصر کشانده شد آنهم بواسطۀ اسماعیل حذیوی که می‌خواست مصر را قطعه‌ای از اروپا سازد.

- اسماعیل خدیوی و سلطان عبد العزیز عثمانی که هر دو به دعوت امپراطور نابلیون سوم سال ۱۲۸۴هـ ۱۸۶۷م به خاطر شرکت در جشن سالانۀ فرانسه، آمده بودند باهم ملاقات و دیدار نمودند، این دو شخص زیر تأثیر تمدن غرب رفته بودند.

- هر یکی از رفاعۀ طهطاوی و خیر الدین تونسی به پاریس روان کرده شدندکه شخص اول مدت پنج سال- ۱۸۲۶- ۱۸۳۱م و شخص دوم مدت چهار سال ۱۸۵۲- ۱۸۵۶م در آنجا اقامت نمودند، ایندو با افکاری بازگشت نمودند که طبق آن باید جامعه مطابق اساس علمانی [یعنی لا دینی] عقلانی تنظیم کرده شود.

- سـال ۱۸۳۰م کسانی کـه به اروپا رفـته بودند و بازگشت نـموده بودند به ترجمۀ کتاب‌های فولتیر، روسو، و مونتسکیو اقدام کردند، این کار البته بخاطر نشر افکار اروپایى و افکاری بود که در قرن هجدهم، در مقابل دین به پا خاسته بود.

- کرومر در اسکندریه دانشکدۀ فیکتوریا را بخاطر تربیۀ جماعتی از پسران حاکمان، رهبران و بزرگان در یک محیط انگلیسی ایجاد نمود تاکه این‌ها در آینده آله و اسباب برای نقل و نشر فکر و تمدن غربی باشند.

- وقتی که این دانشکده در سال ۱۹۳۶م افتتاح می‌شد لورد لوید (نمایندۀ عالی رتبۀ بریطانیا در مصر) گفت: «بالای این شاگردان زمان طویلی نخواهد گذشت که همه سرشار از فکر و نظریۀ بریطانیا باشند، البته به برکت روابط محکمی که بین معلمین وشاگردان خواهد بود.

- نصرانیان شام اولین کسانی بودندکه به گروه‌های ارسالی تبشیری یکجا شدند، همچنان همین‌ها اولین کسانی بودند که فرهنگ فرانسوی وانگلیسی را پذیرفتند و فکر علمانی تحرری را تقویه می‌نمودند، این همه بخاطر عدم حس محبت و دوستی میان آن‌ها و دولت عثمانی بود، بنابر آن پیهم اموری از آنان ظاهر می‌شد که دال بر میلان شان بر طرف غرب و خوشی شان از آن‌ها و دعوت به پیروی و دنباله روی از آن‌ها بود، این امور در جرائدی که تأسیس نموده بودند به وضاحت به نظر می‌رسید.

- ناصیف یازجی (۱۸۰۰- ۱۸۷۱م) و پسرش ابراهیم یازجی (۱۸۴۷- ۱۹۰۶م) رابطۀ محکمی با گروپ‌های ارسالی امریکایى انجیلی داشتند.

- سـال (۱۸۶۳م) بـطرس بسـتانی (۱۸۱۹- ۱۸۸۳م) مدرسه‌ای بـرای تدریس لسان عربی و علوم جدید تأسیس نمود بنابرین وی اولین مسیحی بود که به طرف عربیت و وطن پرستی دعوت می‌نمود و درین راستا شعارش این بود: «حب الوطن من الإيمان» یعنی دوستی وطن از ایمان است، وی روزنامه‌ای هم بنام «الجنان» در سال ۱۸۷۰م به نشر رساند که این روزنامه شانزده سال دوام کرد، وی منصب ترجمه را در قنصلگری امریکا در بیروت بدوش گرفت و به حیث مشارک در ترجمۀ تورات پروتستانی با دو امرکایى یعنی سمیث وفاندیک اقدام نمود.

- سال (۱۸۹۲م) جرجی زیدان (۱۸۶۱- ۱۹۱۴م) مجلۀ الهلال را در مصر تأسیس کرد، وی قصه‌های تاریخی مسلسلی داشت که همۀ آن‌ها را پر از افتراء و دروغ در مقابل اسلام و مسلمانان نموده بود، این شخص با فرستاده شدگان امریکائی ارتباط داشت.

- سلیم تقلا مجلۀ الاهرام را در مصر تأسیس کرد، این شخص علوم خود را در مدرسۀ عبیۀ لبنان فرا گرفته بود، این مدرسه را مبشر امریکائی فاندیک تأسیس نموده بود.

- سلیم نقاش مجله‌ای داشت بنام «المقتطف» که هشت سال در لبنان به نشر می‌رسید، بعدا در سال ۱۸۸۴م به مصر انتقال نمود.

- جمال الدین افغانی (۱۸۳۸- ۱۸۹۷م) شخصی بود دارای تحولات و حالات غریب و ناآشنا، در زندگیش پیچیدگی‌ها و ابهام وجود دارد، در شرق و غرب جهان اسلام گردش نمود، نظام گروه‌های سری عصر جدید را در مصر داخل کرد، در محافل ماسونی‌ها اشتراک می‌ورزید، با مستر بلنت بریطانیایى رابطۀ نیک داشت، رشید رضا دربارۀ وی می‌گوید:وی [یعنی سید جمال الدین] میلان به طرف وحدة الوجود داشت، و کلام خود جمال الدین در نشوء و ترقی مشابه به کلام داروین است.

- محمد عبده (۱۸۴۹- ۱۹۰۵م) از بارزترین شاگردان جمال الدین افغانی واز جملۀ شریکانش در تأسیس مجلۀ العروة الوثقى بود، وی با لورد کرومر و مستر بلنت دوستی خاص داشت، مدرسۀ وی که از جملۀ شاگردانش رشید رضا است به طرف مقابله با تقلیدها و به طرف تجدید نظر در شریعت اسلامی دعوت می‌نمود، و فتواهایى که معتمد به دورترین تأویلات در نصوص شرعی بود صادر نمودند این همه تأویلات بعید و دور را بخاطری مرتکب می‌شدند که میان اسلام و تمدن غرب نزدیکی و توافق حاصل نمایند، همچنین وی بود که در خواست نمود تا علوم عصری در جامعۀ الازهر، بخاطر پیشرفته شدن و عصری شدنش داخل کرده شود.

- مستر بلنت مستشرق که با همسرش لباس عربی را پوشیده برای دعوت به طرف قومیت عربی و برپا شدن خلافت عربی هر طرف می‌رفتند و دعوت می‌کردند، مقصد از این دعوت از بین بردن رابطۀ اسلامی میان مسلمانان بود.

- قاسم امین (۱۸۶۵- ۱۹۰۸م) وی شاگرد محمد عبده بود وکسی بود که دعوت بطرف آزادی زن و اشتراکش در کارها و وظایف عامه را رهبری می‌کرد، و کتابی نوشته بنام «تحرير المرأة – ۱۸۹۹م» و کتابی بنام «المرأة الجديدة – ۱۹۰۰م».

- سعد زغلول: به آراء و افکار محمد عبده خیلی متأثر بود، سال ۱۹۰۶م به حیث وزیر معارف تعیین گردید، وی فکر سابقۀ کرومر را نافد ساخت که آن فکر مبنی بود به ایجاد مدرسه‌ای برای قضاء شرعی، مقصد از ایجاد مدرسۀ مذکور [به نظر آنان] پیشرفته ساختن فکر اسلامی، توسط مدرسه‌ایکه تعلق به الازهر نداشته باشد، و در مقابل ازهر قرار داشته باشد، بود.

- سید احمد لطفی (۱۸۷۲- ۱۹۶۳م) وی یکی از بزرگ‌ترین تأسیس کنندگان حزب دستوری احرار بود، که سیاسة از سعد زغلول جدا شده بودند، وی به طرف اقلیمیت دعوت می‌نمود، [یعنی باید هر اقلیم از اقلیم دیگر مجزا و جدا باشد] وی بود که در بیانیۀ خود سال ۱۹۰۷م گفته بود: «مصر للمصريين» یعنی مصر برای مصریان است، از سال ۱۹۱۶م که حکومت مصر را به دست آورد، تا سال ۱۹۴۱م امور جامعۀ مصر را نیز بدوش گرفت.

- طه حسین (۱۸۸۹- ۱۹۷۳م) وی ازبارزترین داعیان به سوی تغریب و غرب گرایى در عالم اسلام به شمار می‌رود، علوم خود را نزد دورکایم مستشرق فرا گرفته بود، خترناک‌ترین افکار و آراء خود را در این دو کتابش به نشر رسانیده است «الشعر الجاهلي، مستقبل الثقافة في مصر».

- در کتابش الشعر الجاهلی صـ۲۶ می‌گوید: «تورات باید برای ما از ابراهیم و اسماعیل حکایت کند، قرآن نیز باید حکایت کند، لکن ورود این دو اسم در تورات و قرآن برای اثبات وجود تاریخی شان کفایت نمی‌کند».

- بعد از آن می‌گوید: «قریش در قرن نهم میلادی خیلی مستعد و آماده برای پذیرش این اسطوره بودند» همچنان وی از اینکه نسب پیامبر جبه اشراف قریش برسد انکار می‌ورزد و آن را نفی می‌نماید.

- طه حسین تقریری که دربارۀ لغت وادب ایراد نموده بود آن را اول به الحمد لله و درود به پیامبر÷شروع کرد و بعد از آن گفت: «شاید حاضرین، از اینکه من تقریر خود را به الحمد لله و درود به پیامبرش شروع کردم بخندند، زیرا اینکار مخالف عادت عصر و زمانه است» «مجلۀ الهلال» شمارۀ اکتوبر و نومبر ۱۹۱۱م).

- بعد از سیطرۀ متحدین بر حکومت، در دولت عثمانی‌ها و سقوط سلطان عبد الحمید سال ۱۹۰۸م حرکت تغریب اوج گرفت و ترقی کرد.

- سال ۱۹۲۴م که حکومت مصطفى کمال اتاترک خلافت عثمانی را لغو نمود راه را برای روان شدن ترکیه در قافلۀ علمانی جدید هموار ساخت و غربگرایى را بالای ترکیه به صورت جدی و تند آن لازمی گردانید.

- علی عبد الرزاق: سال ۱۹۲۵م کتاب خود را بنام «الإسلام و أصول الحكم» به نشر رسانید، این کتاب به زبان‌های انگلیسی و اردو ترجمه گردیده است، مؤلف می‌خواهد در این کتاب خواننده را قناعت دهد که اسلام دین است ولی دولت نیست، سمیث باری بیان می‌کرد که: تحریریت و علمانیت عالمی در عالم اسلامی رواج نمی‌یابد مگر در صورتی که به آن رنگ وصبغۀ اسلامی داد، در این بیان خود همین کتاب را طور مثال ذکر نمود، به تاریخ ۱۲/۸/۱۹۲۵م همین کتاب و مؤلف آن از طرف هیئة علماء ازهر محکوم شد و ضدش حکمی صادر شد که طبق آن وی را ازجملۀ علماء و دانشمندان خارج کردند.

- شخص مذکور به حیث مدیر مجلۀ رابطۀ شرق ایفاء وظیفه می‌نمود، وی به مناسبت تکریم از صدمین سال روز وفات لارنست رینان مستشرق، که در تاخت وتاز در مقابل مسلمانان و عرب هیچ نوع کوششی را دریغ ننموده بود، محفلی در جامعۀ مصریه برگذار نمود.

- محمود عزمی از بزرگ‌ترین داعیان به سوی فرعونیه در مصر بود، درس نزد استاذش دورکایم خوانده بود، دور کایم کسی بود که دروقت درسش برای وی می‌گفت: «وقتی اقتصاد را ذکر کردی نام از شریعت مبر و وقتیکه شریعت را ذکر کردی نام از اقتصاد مبر».

- منصور فهمی (۱۸۸۶- ۱۹۵۹م): وی در اولین کتابی که بخاطر دکتوراه خود نوشت و آن را به استاد خود لیفی بریل تقدیم نمود بر نظام ازدواج در اسلام تاخت و تاز کرده بود و موضوع کتابش «حال زن در تقالید اسلامی و مراحل آن» بود، در همین کتاب خود می‌گوید: «محمد برای همۀ مردم قانون می‌گذارد و خود را از آن قانون استثناء می‌نماید» و می‌گوید: «وی خود را از قانون مهر و شاهدان هم رها نموده» لکن همین منصور فهمی بعدا سال ۱۹۱۵م بالای حرکت تغریب انتقاد کرد، و نظر خود را در مورد غلطی‌هایى که طه حسین و مدرسه‌اش مرتکب شده بود اظهار نمود.

- اسماعیل مظهر نیز از پیشوایان مدرسۀ تغریب بود «مجلة العصور» ولی دیری نگذشت که در اوائل زمان نهضت جدید از این مفکوره تحول نمود.

- زکی مبارک: از پیش آهنگان شاگردان طه حسین بود، نزد مستشرقین درس خوانده بود، وی رسالۀ دکتوراه خود را دربارۀ غزالی و مأمون نوشت و در آن بالای غزالی خیلی شدید تاخت و تاز کرده بود، لیکن بعدها از این نوشتۀ خود رجوع نمود و این مقالۀ معروف خود را نوشته کرد «إليك أعتذر أيها الغزالي»، یعنی «ای غزالی به پیشگاه تو عذر خواهی می‌نمایم».

- محمد حسین هیکل (۱۸۸۸- ۱۹۵۶م) رئیس تحریر جریدۀ سیاست، وی از جملۀ بارزترین غرب زدگان است، بخاطر پیروی از عقل، معراج را با روح و جسد انکار ورزیده، «حیاة محمد» ولی بعدا خیلی معتدل شد، و مفکورۀ جدید خود را در مقدمۀ کتاب خود «في منزل الوحي» نوشته است.

- امین خولی: وی از جملۀ مدرسین مضمون تفسیر و بلاغت در جامعۀ مصر بود، افکار طه حسین را مبنی بر تدریس فنی قرآن به قطع نظر از منزلۀ دینی آن، ترویج می‌داد وی به کوشش خود در این باره در سال ۱۹۴۷م ادامه داد تا آنکه شیخ محمود شلتوت رازش را افشاء نمود.

- شبلی شمیل (۱۸۶۰- ۱۹۱۷م) وی دعوت به سوی علمانیت وتاخت وتاز علیه ارزش‌های دینی و اخلاقی را رهبری می‌کرد.

افکار و معتقدات:

اول: افکار تغریبی:

- پیامبر جاز دوستی با کفار، امت خود را برحذر داشته و گفته است: «لتتبعن سنن من قبلكم شبرا بشبر وذراعا بذراع حتى لو دخولوا جحر ضب لدخلتموه»یعنی: «روش کسانی را که قبل از شما بودند [یهود و نصارا را] وجب به وجب، گز به گز پیروی خواهید نمود، حتى اگر آنان در غار سوسماری داخل شوند شما نیز داخل خواهید شد».

- ابن خلدون موقف مغلوب را در برابر غالب شرح نموده می‌گوید: «مغلوب همیشه دوست دارد که غالب را در تمام احوال و رفتارش پیروی نماید، حتى در شعارش، در لباسش و سائر امورش».

- مستشرق انگلیسی جب کتابی دارد بنام «الى این یتجه الإسلام» وی درین کتاب خود می‌گوید: از جملۀ مهم‌ترین مظاهر سیاست تغریب در عالم اسلامی بالا بردن سطح کوشش در راستای زنده ساختن تمدن‌های قدیمی است، وی در همین بحث خود به صراحت بیان می‌دارد که هدف بحث و تحقیق آنست که دانسته شود حرکت تغریب شرق تا کدام اندازه رسیده، و نیز دانسته شود: عواملی که در مقابل این حرکت و تحقق آن مانع ایجاد می‌کنند چه چیزها‌اند.

- وقتیکه لورد لنبی به تاریخ ۱۹۱۸م داخل قدس گردید اعلان نمود: «حالا دیگر جنگ‌های صلیبـی خاتمه یافت».

- لورنس براون می‌گوید: خطر حقیقی همانا در نظام اسلام و قدرت آن بر توسع و سیطره و در زنده بودن آن نهفته است، و یگانه دیوار مستحکم در مقابل استعمار غربی نظام اسلامی می‌باشد».

- دعوت به سوی اینکه عالم اسلامی لباس تمدن غربی را بر تن نماید.

- کوشش بخاطر ایجاد نمودن یک نوع فکر اسلامی پیشرفته، چنان فکری که مخالفت‌های فکر غربی را با فکر اسلامی نادیده گرفته بدین وسیله ممیزات شخصیت اسلامی را از بین ببرد، این همه بخاطر ایجاد نمودن روابط ثابت و پابرجا میان غرب و عالم اسلام است تا مصالح و منافع غرب تأمین گردد.

- دعوت به سوی وطن پرستی، تدریس تاریخ قدیم، دعوت به سوی آزادی [یعنی به شیوه غرب]، و قرار دادن آن به حیث اساس نهضت امت، عرضه نمودن نظام‌های اقتصادی غربی همراه با اعجاب و خوب جلوه دادن آن‌ها، تکرار نمودن جملاتی پیرامون تعدد همسران در اسلام، محدود بودن طلاق و اختلاط جنس ذکور و اناث.

- نشر مفکورۀ عالمیت و انسانیت، پیروان این مفکوره می‌پندارندکه این یگانه راهی است برای جمع کردن همۀ مردم بریک دین و مذهب و بدین وسیله تمام اختلافات دینی و مذهبی از بین خواهد رفت که در نتیجه همۀ زمین وطن واحد گردد، دارای یک دین باشد، به یک لسان تکلم کنند و ثقافت مشترک داشته باشند، و این در صورتی می‌شود که مفکورۀ اسلامی ذوب شده در قالب زورمندان و سیطره داران انداخته شود، یعنی در قالب مفکورۀ کسانی که بر همۀ عالم نفوذ دارند.

- نشر مفکورۀ قوم پرستی قدمی بود به سوی تغریب در قرن نوزدهم که از اروپا نشأت نمود و به مناطق عربی، ایرانیان، ترک، اندونوزیا و هندوستان نشر گردید، البته بخاطر از بین رفتن کتله‌ها و جماعت‌های بزرگ و تقسیم شدن آن‌ها به گروه‌های خرد و کوچک که رابطۀ جغرافیائی مشترک، آنان را گردهم جمع کرده باشد.

- بالا بردن سطح توجه به طرف روی صحنه آوردن تمدن‌های قدیمی، مستشرق جب می‌گوید: «از مهم‌ترین مظاهر سیاست تغریب در عالم اسلامی بالا بردن سطح توجه به طرف روی صحنه کشیدن تمدن‌های قدیمی است، تمدن‌هایى که در بلاد مختلف اسلامی از میان رفته و فرسوده شده، شاید فعلا نتیجۀ آن تقویۀ روحیۀ دشمنی با اروپا باشد، اما ممکن است که در آینده در قوی ساختن فکر قوم پرستی محلی و مهم جلوه دادن ارزش‌های آن رول مهمی بازی نماید».

- صهیونست متعصب روکفلر ده ملیون دالر تبرع نمود تا توسط آن نمایشگاهی برای آثار فرعونی در مصر تأسیس شود و در پهلوی آن معهدی برای تربیۀ متخصصین در این فن درست شود.

- اهتمام به تحقیقات و بررسی از اشخاص منزوی شده در تاریخ اسلام، امثال سهروردی، ابن راوندی و أبو نواس، لویس ماسینیون مستشرق متصدی تحقیقات پیرامون حلاج شده و در سال ۱۹۱۲م کتاب خود را بنام «الحلاج الصوفي الشهيد في الإسلام» به نشر رسانید، همچنان کتاب حلاج را بنام «الطواسین» و دیوان وی راتحقیق نموده به نشر رسانید.

- تقویه و گسترش دادن حرکات کجرو امثال: قادیانیه، بهائیه، شعوبیه، فرعونیه، فینیقیه، و بربریه، همچنان جلوه دادن حرکت قرامطه و حرکت زنج را، به عنوان حرکات آزادی خواه و انقلابی در اسلام، و همچنان بالابردن اشخاص خطرناک در اسلام امثال: سیر سید احمد خان (۱۸۱۷- ۱۸۹۸م)، امیر علی (۱۸۴۹- ۱۹۲۸م)، نامق کمال (۱۸۴۰- ۱۸۸۸م) عبد الحق حامد (۱۸۵۱- ۱۹۳۷م) توفیق فکرت (۱۸۷۰- ۱۹۱۵م) و سنغولاجی (۱۸۹۰- ۱۹۴۳م).

- استعمار، استشراق، کمونستی، ماسونی باشاخه‌هایش، صهیونستی و داعیان اتحاد میان ادیان همه و همه در تقویه و تأکید حرکت تغریب دست بایکدیگر داده باهم متـفق‌اند و هدف شان از آن در هم پیچیدن عالم اسلام و دنباله رو ساختن آن است که در نتیجه آلۀ دست آنان گردد.

- نشر ادیان و مذاهب گمراه کن همچون: فرویدیه، داروینیه و مارکسیه، قول به ترقی اخلاق (لیفی بریل) و ترقی مجمع (دورکایم)، توجه جدی به مفکوره وحدة الوجود، علمانی، و تحریری، تحقیقات از تصوف اسلامی، دعوت به سوی قوم پرستی، اقلیم پرستی و وطن پرستی، دعوت به سوی جدائی دین از مجتمع، خرده گیری بالای دین، و تاخت و تاز بالای قرآن، نبوت، وحی و تاریخ اسلامی، شبهه انداختن در ارزش‌های اسلامی، دعوت به سوی جدا شدن از اصالت و ممیزات خویش، ترسانیدن از مرک و تنگدستی، تابدین وسیله مسلمانان را از فکر جهاد به دور نگه دارند، و شایع شاختن این سخن که سبب عقب ماندگی عرب و سائر مسلمانان همانا پابند بودن شان به اسلام است.

- قرآن را فیضی از عقل باطن می‌پندارند البته همراه با اظهار زبر دستی پیامبر جو اظهار تیزهوشی و صفاء ذهنش و توصیف نمودن وی به اشراق روحی، این عقیده مقدمه‌ای برای از بین بردن صفت پیامبری و نبوت از وی جمی‌باشد.

دوم: مجالس تغریبی:

۱- سال (۱۹۴۲م) مجلسی در بلتیمور برگذار شد که وظیفه‌اش جستجو و بر انگیخته ساختن گروه‌های سری در میان مسلمین بود.

۲- در سال (۱۹۴۷م) مجلسی در دانشگاه برنستون امریکا بخاطر تحقیقات پیرامون امور ثقافتی و اجتماعی خاور نزدیک برگذار گردید. بحث‌های این مجلس زیر شمارۀ (۱۱۶) از ماده (۱۰۰۰) به عربی ترجمه شد که به حیث یک کتاب در مصر وجود دارد. در این ترجمه: کویلر یونغ، حبیب کورانی، عبد الحق ادیوار و لویس توماس اشتراک ورزیده بودند.

۳- در تابستان سال (۱۹۵۳م) مجلسی بنام «مجلس ثقافت اسلامی و زندگی عصر جدید» نیز در همان دانشگاه برگذار گردید که در آن مفکرین بزرگ از قبیل: میل بروز، هارولد سیمث، روفائیل باتای، هارولد ألن، جون کر سویل، شیخ مصطفى زرقا، کنث کراج، اشتیاق حسین و فضل الرحمن هندی اشتراک ورزیده بودند.

۴- در سال (۱۹۵۵م) در لاهور پاکستان مجلس سومی برگذار گردید، ولی این مجلس بزودی از کار افتاد و پلان شان افشاء شد، البته بخاطر آنکه ایشان خواستند که پژوهشگران مسلمان و مستشرق مشترکا پیرامون نظریات اسلام تحقیق و بررسی نمایند.

۵- در سال (۱۹۵۳م) مجلسی در بیروت بخاطر اتحاد بین اسلام و مسیحیت برگذار گردید و در سال (۱۹۵۴م) همین مجلس در اسکندریه منعقد شد و بعد از آن بخاطر همین غرض مجالسی و ملاقات‌های پیهم در روما و دیگر مناطق انجام یافت.

سوم: کتاب‌های خطرناک تغریبی

۱- (اسلام در عصر جدید) مؤلف: ولفرد کانتول سمیث مدیر معهد دراسات اسلامی و استاذ (الدین المقارن) در دانشگاه ماکجیل کندا، به نوشتن همین کتاب دکتوراه خود را از دانشکدۀ برنستون زیر نظر هـ. أ. ر. جب مستشرق در سال (۱۹۴۸م) گرفت. مؤلف مذکور در دانشگاه کمبریدج شاگرد همین مستشرق بود، این کتاب به سوی آزادی، بیدینی، و جدائی دین از دولت دعوت می‌نماید.

۲- (اسلام به کدام سو می‌رود) (إلى این یتجه الإسلام) این کتاب را.هـ أ. ر. جب با گروهی از مستشرقین نوشته بودند و در سال(۱۹۳۲م) آن را در لبنان به نشر رسانیدند. این کتاب پیرامون اسباب و وسائلی تحقیق می‌نماید که توسط آن‌ها کار و دعوت غربگرائی در عالم اسلامی مؤثرتر می‌گردد و به خوبی پیش می‌رود.

۳- پروتوکول‌های حکماء صهیونست که سال (۱۹۰۲م) در تمام عالم آشکار گردید ولی از وارد شدن به خاور میانه و عالم اسلامی تا سال (۱۹۵۲م) یعنی تقریبا تا وقت قیام دولت اسرائیل در قلب امت عربی و اسلامی ممنوع بود. بدون شک این ممنوعیت بطور عموم خدمتی به حرکت تغریب بود.

۴- انعکاس دادن بعضی از شخصیات اسلامی در صورتی از ابتذال، بی‌حیائی و لجامگسختگی، مانند کتاب‌های (هزار و یکشب) (هارون الرشید)، کتاب‌های جرجی زیدان، و همچنان کتاب‌هائیکه افسانه‌های قدیم را به تاریخ اسلامی خلط می‌کند، مثل کتاب طه حسین (برحاشیۀ سیرة نبوی) و کتاب (محمد رسول الحریه) از شرقاوی که در آن از نبوت و وحی انکار نموده [این‌ها همه از جملۀ همان کتاب‌های خطرناک می‌باشند].

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- بعد از واقعۀ حطین حملۀ صلیبـی رو به شکست نهاد، و عثمانی‌ها سال (۱۴۵۳م) پایتخت دولت بیزانس و مقر کلیسای شان را فتح نموده آن را پایتخت خلافت خود ساخته نامش را به (اسلامبول) یعنی دار الاسلام تغییر دادند. همچنان در سال (۱۵۲۹م) عساکر عثمانی به اروپا رسیده فینیا را مورد تهدید قرار داد و این تهدید الى سال(۱۶۸۳م) باقی ماند. پیش از این‌ها اندلس سقوط نموده مقر خلافت اموی‌ها گردیده بود، این امور همه وهمه باعث بر ایجاد مفکورۀ تغریب گردید، که تبشیر نیز فرع و زادۀ آن می‌باشد. البته ایجاد مفکورۀ تغریب به خاطر آن بود تارخنه‌ایکه عالم اسلامی را می‌شکند و از بین می‌برد از داخل آن باشد.

- تغریب یک هجومی است که از جانب نصرانیت، صهیونست و استعمار، در آن واحد روی هدف واحد صورت می‌گیرد که آن هدف عبارت است از جاری ساختن عادات و اخلاق غرب در جهان اسلام تابدین شیوه ممیزات شخصیت اسلامی را از بین ببرند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- حرکت تغریب توانسته که در تمام جهان اسلام و بلاد شرق به امید سیطره و گسترش تمدن مادی جدید غرب براین بلاد و ارتباط دادن شان به کاروان غرب داخل شود.

- تأثیر این حرکت در همه جا یکسان نیست در مصر، بلاد شام، ترکیه، اندونوزیا و المغرب عربی تأثیر این حرکت خیلی به وضاحت به چشم می‌رسد و بعد از این کشورها در سائر بلاد اسلامی و شرقی کم وکاست مظاهر این حرکت دیده می‌شود.

مراجع:

۱- حصوننا مهدده من داخلها د.محمد محمد حسین - مؤسسة الرسالة - بیروت- ط۷- ۱۴۰۲هـ۱۹۸۲م.

۲- العالم الاسلام والمكاید الدولیه فتحي یكن –مؤسسه الرساله - بیروت –ط۲ خلال القرن الرابع عشر الهجري - ۱۴۰۳هـ۱۹۸۳م.

۳- الاتجاهات الوطنية في الادب د.محمد محمد حسین –دار الارشاد- بیروت- المعاصر طبع عام- ۱۳۸۹هـ۱۹۷۰م.

۴- الاسلام والحضارت الغربية د.محمد محمد حسین- مؤسسة الرسالة - بیروت - ط۵- ۱۴۰۲هـ۱۹۸۲م.

۵- شبهات التغریب في غزو انور جندی- المكتب الاسلامی- بیروت – الفكر الإسلامی طبع عام- ۱۳۹۸هـ۱۹۷۸م.

۶- يقظة الفكر العربی انور جندی- مطبعه زهران- القاهره- ۱۹۷۲م.

۷- تحریر المرأه قاسم امین –ط۲- مطبعه روز الیوسف - ۱۹۴۱م.

۸- زعماء الاصلاح في العصر احمد امین- ط۱- مطبعه مكتبه النهضة الحدیث المصرية- ۱۹۴۸م.

۹- تاریخ الدعوة الى العامية و دكتوره نفوسه زكریا- دار الثقافة و آثارها في مصر بالإسكندریه- ۱۳۸۳هـ/۱۹۶۴م.

۱۰- حاضر العالم الإسلامی لوثروب ستودارد- ترجمه عجاج نویهض و تعلیق شکیب ارسلان –مصر –۱۳۴۳هـ/۱۹۲۵م)

۱۱- الغارة على العالم الإسلامی أ. ل. شاتلیة- ترجمه مساعد الیافي ومحب الدین الخطیب – مصر- ۱۳۵۰هـ.

۱۲- مستقبل الثقافة في مصر طه حسین- مصر- ۱۹۴۴م.

۱۳- الیوم و الغد سلامة موسي- مصر- ۱۹۲۷م.

۱۴- إلى این یتجه الاسلام هـ. أ. ر. جب- ط لبنان- ۱۹۳۲م.

مراجع بیگانه:

۱- Islam Modern Hisory: W. C. Smih, Princeton University. Press New Jercy ۱۹۵۷.

۲- Whither Islam? H. A. R. Gibb London ۱۹۳۲

۳- Arabic Thought in the Liberal Age: A. Hourani, Oxford ۱۹۶۲.

۴- Egypt since Cromer: Lord Loyd London ۱۹۳۳

۵- Modern Egypt the Earl of Cromer: Lodon ۱۹۱۱..

۶- Great Britain Egypt (F. W. Polson Newmen ۱۹۲۸).

۷- Reports by His Majesty s Agent and Consul General on the Finances, Adminsistration and condition of Egypt and the Soudan.

تنصیر

تعریف:

تنصیر یک حرکت دینی، سیاسی و استعماری است که بعد از شکست جنگ‌های صلیبـی شروع به ظهور نمود، هدفش نشر نصرانیت میان ملت‌های مختلف در کشورهای سوم، خصوصا میان مسلمین می‌باشد، تا باشد که سیطره‌اش بر این اقوام و کشورها استحکام یابد.

تأسیس و اشخاص برازنده:

- ریمون لول: اولین نصرانی است که بعد از عقیم شدن جنگ‌های صلیبـی شروع به تبشیر و دعوت به سوی نصرانیت نمود، وی لغت عربی را خیلی به مشکل آموخت، بعد از آن شروع به رفت و آمد در بلاد شام و مناقشه با علماء مسلمین نمود.

- در قرن پانزدهم و در اثناء اکتشافات برتقالی مبشرین کاتولیک به افریقا داخل شدند. خیلی بعد از آن رساله‌های تبشیری پروتستانی انگلیسی، آلمانی، و فرانسوی قدم به ورود نهاد.

- بیتر هیلنغ: در همین وقت‌های نزدیک با مسلمانان سواحل افریقا مناظره و مناقشه مینود.

- البارون دوبیتز: سال ۱۶۶۴م نصارى را به ایجاد یک دانشکده که مرکز تعلیم دعوت به مسحیت باشد تشویق کرد.

- مسترکارى: که در اواخر قرن هجدهم و اوائل قرن نوزدهم ظهور نمود از اسلاف خود در کار دعوت و تبشیر سبقت جست.

- هنری مارتن مبشر(ت۱۸۱۲م) در روان کردن مبشرین به بلاد آسیای غربی مزیت خاصی داشت وی تورات را به زبان‌های: هندی، فارسی، وارمنی ترجمه نموده بود.

- سال ۱۷۹۵م (گروه تبشیری لندن) تأسیس گردید و در عقب آن گروه‌های دیگری در اسکوتلند و نیورک تشکیل شد.

- در سال ۱۸۱۹م جمعیت کلیسای پروتستانی باقبطی‌های مصر توافق نموده یک گروه ارسالی تشکیل داده نشر انجیل را در افریقا به عهده ایشان سپرد.

- دافید لیفنستون (۱۸۱۳- ۱۸۷۳م): وی یک جهان گرد بریطانیائی بود که در وسط آفریقا زیاد گشت و گذار کرده بود، وی پیش از این که کشف کننده باشد مبشر بود.

- در سال ۱۸۴۹م فرستادن گروه‌های تبشیری به سوی بلاد شام شروع گردید که همین گروه‌ها تقسیم مناطق را نیز به عهده داشتند.

- در سال ۱۸۵۵م گروه (جوانان مسیحی) از انگلیس وامریکا تأسیس شد که وظیفه و رسالت مهم آن داخل کردن ملکوت مسیح – چنانچه گمان می‌کنند- در میان جوانان بود.

- در سال ۱۸۹۵م گروه (اتحاد طلبه مسیحی در جهان) تشکیل گردید، رسالت این گروه بررسی احوال شاگردان در تمام مناطق و نشر روح محبت در میان شان بود (مراد از محبت تبشیر به نصرانیت است).

- صموئیل زویمر: وی رئیس ارسالیات تبشیر عربی در بحرین و رئیس گروه‌های تنصیری در شرق میانه بود، ادارۀ مجله انگلیسی العالم الإسلامی را، که سال۱۹۱۱م تأسیس نموده بود وتا حال از هارتیفورد نشر می‌شود نیز سرپرستی می‌کرد سال ۱۸۹۰م به بحرین داخل شد و از سال ۱۸۹۴م به بعد کلیسای اصلاحی امریکائی امکانات کامل در خدمت وی گذاشت ونتائج کاری را که گروه زویمر انجام داده بود تبارزداد، این کار در اجتماع طبیبان در منطقه خلیج انجام یافت و در تعقیب آن نمائشگاهائی در بحرین، کویت، مسقط و عمان تأسیس گردید، همین زویمر از جملۀ بزرگ‌ترین ارکان تنصیر در عصر جدید به شمار می‌رود.

- کنث کراج: جانشین صموئیل در ریاست مجله العالم الإسلامی، وی مدتی به تدریس در دانشگاه امریکایى در قاهره مشغول بود، و رئیس بخش لاهوت مسیحی در هارتیفورد امریکا، که معهد مبشرین بشمارمیرود، نیز بود، از جملۀ کتاب‌هایش «دعوة المئذنة» است که سال ۱۹۵۶م به نشر رسید.

- لویس ماسینیون: سرپرستی تنصیر و تبشیر را در مصر به عهده داشت، وی عضو انجمن لغت عربی در قاهره بود، همچنان به حیث وزیر مشاور در امور شمال افریقا در وزارت مستعمرات فرانسه ایفای وظیفه می‌نمود.

- دانیال بلس: وی می‌گوید: «دانشکدۀ روبرت در استانبول (دانشگاه امریکائی فعلی) دانشکدۀ مسیحی است، که در هیچ ناحیه‌اش پنهان کاری نیست نه در تعلیمش و نه در روحیه‌ایکه برای طلابش آماده می‌سازد، زیرا مؤسس آن مبشر بود و تا امروز نیز ریاست آن را مبشرین به دوش دارند».

- الأب شانـتور: زمان طویلی در ایام قیام فرانسوی رئیس دانشکـدۀ عیسوی در بیروت بود.

- مستر نبروز: سرپرستی دانشگاه امریکائی بیروت را سال ۱۹۴۸م بدوش داشت، وی می‌گوید: «به دلیل، ثابت شده که تعلیم بزرگ‌ترین وسیله‌ای بوده که مبشرین امریکائی در راه تنصیر سوریه و لبنان از آن استفاده کرده‌اند.

- دون هک کری: وی بزرگ‌ترین شخصیت در مجلس تبشیری لوزان سال ۱۹۷۴م بود، وی پروتستانی است که مدت بیست سال را به حیث مبشر در پاکستان کار کرده است، و از جملۀ شاگردان مدرسۀ تبشیر عالمی فلر بود، و بعد از مجلس تبشیری کولورادو ۱۹۷۸م به حیث مدیر معهد صموئیل زویمر که دارای مرکز نشر و توزیع دراسات امور تنصیر مسلمین بود، تعیین گردید، این مرکز، که کورس‌های آموزشی را جهت آماده سازی مبشرین تشکیل می‌داد، مقرش در کالیفورنیا بود.

افکار و معتقدات:

اول افکار:

- مقابله با وحدت اسلامی: قسیس سیمون می‌گوید: وحدت اسلامی آرزوهای اقوام مسلمان را جمع نموده وبر نجات از سیطرۀ اروپا کمک می‌نماید، و تبشیرعامل بزرگی در شکست قوت و نیروی این حرکت است بنابرآن لازم است تا توسط تبشیر و دعوت به سوی نصرانیت میان مسلمانان و وحدت آنان حائل واقع شویم.

- لورنس براون می‌گوید: وقتی که مسلمانان تحت امپراطوری عربی متحد شوند ممکن است که خطر و عذابی بر جهان باشند و همچنان ممکن است که سبب رفاه و خوشبختی باشند اما اگر همینطور متفرق و پراگنده باقی باشند بی‌تأثیر و بی‌ارزش خواهند بود.

- مستر بلس می‌گوید: همانا دین اسلام است که سد بزرگی در مقابل دعوت به سوی نصرانیت در افریقا واقع گردیده است.

- گسترش اسلام توسط شمشیر: مبشر نلسون می‌گوید: شمشیر اسلام اقوام افریقا و آسیا را یکی بعد دیگری تابع خود ساخت.

- هنری جسپ مبشر امریکائی می‌گوید: مسلمانان به حقیقت ادیان نمی‌فهمند و قدر آن را نمی‌دانند، آنان دزدان، آدمکشان و عقب ماندگان‌اند، و دعوت تبشیری در راه متمدن ساختن شان کار خواهد کرد.

- لطفی لیفونیان که ارمنی بود و در مقابل اسلام چندین کتاب نوشته است می‌گوید: تاریخ اسلام یک سلسلۀ مخفی از خونریزی‌ها، جنگ‌ها و کشتار‌ها می‌باشد.

- ادیسون دربارۀ حضرت محمد جمی‌گوید: مـحمد نتوانسته است که نصرانیت را درست بداند، و دین خود را که به آن عرب متدین می‌باشد برهمان فهم نادرست خود بنا نهاده است.

مبشر نلسن می‌گوید: اسلام دینی است که از دیگر ادیان تقلید شده است، و بهترین اموری که در آن وجود دارد از نصرانیت گرفته شده، و دیگر امورش از بت پرستان بدون تغییر و یا با اندکی تغییر اخذ گردیده است.

- جسب مبشر می‌گوید: اسلام بیشتر از آنکه به قرآن اتکاء داشته باشد بر افسانه‌ها متکی می‌باشد، که اگر ما افسانه‌های دروغین را از آن بدور بیندازیم از اسلام هیچ چیز باقی نمی‌ماند، همچنان می‌گوید: اسلام یک دین ناقص می‌باشد، و زن در آن همچون برده زندگی می‌نماید.

- ف. ج هابر مبشر می‌گوید: محمد در حقیقت بت پرست بود، زیرا تصور و ادراک وی دربارۀ خداوند مفهوم کاریکاتوری را داشت.

- جون تالکی مبشر می‌گوید: لازم است که ما به مردم نشان دهیم که آنچه درقرآن درست است امر جدیدی نیست و آنچه جدید است درست نیست.

- صموئیل زویمر در کتاب خود «العالم الإسلامي اليوم» می‌گوید واجب است که مسلمانان را قناعت داده شود که نصارا دشمنان ایشان نیستند. همچنان می‌گوید لازم است که کتاب مقدس به لغات مختلف مسلمانان به نشر برسد زیرا این کار بزرگی است در راه دعوت بسوی مسیحیت. می‌گوید: دعوت مسلمانان بسوی نصرانیت باید توسط شخصی از خودشان و از میان صفوف شان باشد زیرا درخت را یکی از شاخه‌های خودش قطع می‌نماید. در ادامه می‌گوید: برمبشرین لازم است که وقتی نتیجۀ کار و دعوت خود را در مقابل مسلمین ضعیف یافتند بر آن قناعت نکنند زیرا واضح است که در قلوب مسلمانان گرایش شدیدی به سوی علوم اروپائیان و به سوی آزادی زنان پیدا شده است».

- صموئیل زویمر در مجلس تنصیری قدس سال ۱۹۳۵میلادی می‌گوید: «... مقصد تبشیر که دولت‌های مسیحی شمارا در مناطق اسلامی به خاطر آن روان می‌کند این نیست که مسلمانان را در مسیحیت داخل سازید زیرا این کار سبب هدایت و عزت برایشان خواهد بود بلکه مقصد اصلی تان آنست که شخص مسلمان را از اسلام خارج نمایید که در نتیجه تعلق به خدا و به اخلاق نداشته باشد اخلاقی که ملت‌ها مطابق آن زندگی خویش را به پیش می‌برند». «... شما یک طبقه ای را آماده می‌سازید که تعلقی را با خداوند نمی‌شناسند و نمی‌خواهند که بشناسند و مسلمان را از اسلام خارج نموده و در مسیحیت نیز داخل ننموده اید در نتیجه این طبقه مطابق اراده و خواست استعمار نشأت نموده است که برکار‌های بزرگ توجه نداشته و راحت را دوست دارند وقتیکه چیزی را می‌آموزند آنهم به خاطر شهرت خواهد بود و وقتی مقامی را اشغال می‌نمایند در راه شهرت خویش تمام چیزها را صرف می‌نمایند.

دوم: مجالس ایشان:

- از برای آنان همیشه مجالس منطقوی وجهانی زیادی بوده که از آنجمله است: مجلس قاهره سال ۱۳۲۴هـ/ ۱۹۰۶م این مجلس به دعوت زویمر تشکیل شده بود و هدف از تشکیل آن جمع نمودن گروه‌های فرستاده شدۀ تبشیری پروتستانی، بخاطر فکر نمودن دربارۀ نشر انجیل میان مسلمین بود.

- تعداد اهل مجلس به ۶۲ تن از مردان و زنان می‌رسید که زویمر رئیس آن بود.

- مجلس تبشیری جهانی در ادن بره باکو تلنده سال(۱۳۲۸هـ/۱۹۱۰م) در این مجلس دعوت شدگان از (۱۵۹) گروه تبشیری از تمام جهان گردهم آمده بودند.

- مجلس تبشیری در لکنو هند (سال ۱۳۲۹هـ/ ۱۹۱۱م) در این مجلس صموئیل زویمر نیز حاضر بود وبعد از اختتام مجلس ورق‌هایى برای اهل مجلس توزیع گردید که بر یکطرف آن تاریخ مختصر لکنو از سال ۱۹۱۱م و برطرف دیگر ورق این جملات نوشته شده بود «اللهم يا من يسجد له العالم الإسلامي خمس مرات في اليوم بخشوع أنظر بشفقة إلى الشعوب الإسلامية وإلهمها الخلاص بيسوع المسيح».

- مجلس بیروت سال (۱۹۱۱). مجلس‌های تبشیر در قدس سال‌های: (۱۳۴۳هـ/ ۱۹۲۴م). سال (۱۹۲۸م) مجلس تبشیر دولی. سال ۱۳۵۴هـ/۱۹۳۵م که در این مجلس ۱۲۰۰ نماینده شرکت نموده بود. و مجلس دیگری هم در سال (۱۳۸۰هـ/۱۹۶۱م).

- مجلس کلیسا‌های پروتستانی سال ۱۹۷۴م در لوزان سویسرا.

- از جملۀ خطرناک‌ترین مجالس شان مجلس کولورادو در ۱۵ اکتوبر ۱۹۷۸م بود که تحت اسم «مؤتمر أمريكا الشمالية لتنصير المسلمين»تشکیل شده بود. در این مجلس ۱۵۰ عضو که از فعال‌ترین عناصر تنصیری در جهان به شمار می‌رفتند شرکت نموده بودند. این مجلس دوهفته به شکل مغلقی ادامه یافت و با تعیین نمودن یک استراتیجی که بخاطر مهم بودنش پنهان ماند به پایان رسید، و نیز در این مجلس برای انجام دادن همین استراتیجی به پرداخت هزار ملیون دالر فیصله گردید که تادیۀ این مبلغ فورا انجام یافته و دریکی از بانک‌های بزرگ امریکائی گذاشته شد.

- مجلس جهانی تنصیر که در سوید در اکتوبر ۱۹۸۱م زیر نظر مجلس فدرالی لوثرانی برگذار گردید. در این مجلس دربارۀ نتایج مجلس‌های لوزان و کولورادو بحث صورت گرفت. ودربارۀ تنصیر ماوراء البحار تحقیقات زیادی بخاطر تمرکز دعوت بر کشورهای سوم صورت گرفت.

- و همچان از جملۀ مجالس‌شان: مجلس استامبول – مجلس حلوان در مصر- مجلس تبشری لبنان – مجلس تبشیری بغداد- مجلس تبشیری قسنطینه در الجزایر (که قبل از استقلال بود) مجلس شیکاگو می‌باشد.

- مجلس مکاتب تبشیری در بلاد هند که این مجلس هر ده سال یکبار منعقد می‌شد.

- مجلس بلتیمور در ایالات متحده امریکا سال ۱۹۴۲م که این یک مجلس بسیار خطرناک به شمار می‌رفت، در این مجلس از جملۀ یهودیان ابن غوریون حاضر شده بود.

- بعد از جنگ جهانی دوم نصرانیت نظام جدیدی را به خود اتخاذ نمود و آن اینکه مجلس کلیساها در هر شش و یا هفت سال بطور انتقالی از یک شهر به شهر دیگر برگذار می‌گردید که از آن جمله مجالس ذیل می‌باشد: مجلس امستردام هالند سال ۱۹۴۸م مجلس ایفانستون امریکا سال ۱۹۵۴م- مجلس دهلی نو هند ۱۹۶۱م- مجلس اوفتالا ۱۹۶۷م در اروپا – مجلس جاکارتا ۱۹۷۵م در اندو نوزیا که در این مجلس سه هزار مبشر نصرانی اشتراک نمود بود.

سوم: مراکز و معاهد مشهور تنصیری:

- معهد صموئیل زویمر در ولایت کلفورنیا، ایجاد این معهد مطابق فیصله‌های مجلس کولو رادو بود.

- مرکز عالمی برای تحقیق و تبشیر در کلفورنیا، این مرکز تمویل نمودن و استخدام اشخاص لازم برای آماده ساختن مجلس کولورادو و تهیه نمودن اسباب پیشرفت این مجلس را به عهده داشت.

- دانشگاه امریکایى در بـیروت (که همان دانشکدۀ انگلیسی سابقه در سوریه بود) این دانشگاه سال ۱۸۶۵م تأسیس شد.

- دانشگاه امریکایى در قاهره که بخاطر رقابت و همچشمی با دانشگاه الازهر تأسیس گردیده بود.

- دانشکدۀ فرانسوی در لاهور.

- گروه تبشیری کلیسای انگلیسی که از مهم‌ترین گروه‌های پروتستانی به شمار می‌رود، از ایجاد این گروه تقریبا دو قرن می‌گذرد.

- ارسالیات تبشیری امریکائی که از مهم‌ترین آن‌ها گروه تبشیری امریکائی به شمار می‌رود، سابقۀ این گروه به سال ۱۸۱۰م باز می‌گردد.

- جمعیت ارسالیات تبشیری آلمان شرق که آن را قسیس لبسیوس ۱۸۹۵م تأسیس نموده بود و کار خود را عملا در سال ۱۹۰۰م شروع نمود.

- سال ۱۸۰۹ انگلیس گروهی را بنام «جمعية اللندنية» بخاطر نشر نصرانیت بین یهود تأسیس نمود و ابتدأ فعالیت این گروه این بود که یهودی‌هایى را که در گوشه و اطراف جهان متفرق بودند بسوی فلسطین سوق داد.

چهارم: بعضی کتاب‌های تنصیری:

- مباحث مجلس قاهره سال ۱۹۰۶ در کتاب بزرگی بنام «وسایل تبشیر به نصرانیت بین مسلمین» جمع آوری گردیده.

- زویمر کتابی تصنیف نمود که در آن بعضی بیانات تبشیری را جمع آوری نموده بنام «العالم الإسلامي اليوم» نام گذاری کرد، در این کتاب از وسائلی که مفضی به اختـلافات بین گروه‌های غیر مسیحی و جلب آن‌ها بسوی مسیحیت می‌گردد. بحث نموده و طرقی را که برای مبشر پیروی از آن‌ها لازم است بیان می‌کند.

- تاریخ التبشیر: از مبشر ادوین بلس پروتستانی.

- کتاب مستر فاردنر: بحشش در این کتاب پیرامون افریقا و طرق نشر نصرانیت در آن و موانع نشر و دور کردن موانع می‌باشد.

- مجلۀ ارسالیات تبشیری پروتستانی که در شهر بال درسویسرا نشر می‌گردید واز مجلس ادنبره سال ۱۹۱۰م بحث می‌نماید.

- مجلۀ شرق مسیحی آلمانی، این مجله را گروه تبشیری آلمان شرقی از سال ۱۹۱۰م بدینسو به نشر می‌رساند.

- دایرة المعارف الإسلامية، این کتاب به چندین زبان رائج به چاپ رسیده است.

- مختصر دایرة المعارف الإسلامية.

پنجم: وسایل و امکانیات شان:

۱- طریق طبابت:

- آنان خدمات طبی را انجام می‌دهند، البته به خاطرآنکه از این خدمت در راه دعوت بسوی تنصیر استفاده نمایند.

- بول هاریسون کتابی دارد بنام «الطبيب في بلاد العرب» وی می‌گوید: ما خود را در بلاد عرب چنان مشاهده می‌نمودیم که مردان و زنان را گرفته در نصرانیت داخل می‌کردیم.

- س. أ. موریسون که نویسنده در مجلۀ العالم الاسلامی است می‌گوید: در این وقت مـوقع خیلی مساعـد می‌باشد که همین طبیب دعوت نصرانیت را در بین تعداد زیادی از مسلمانان در قریه‌های زیادی، در طول و عرض شهر انجام دهد.

- مبشره رید هاریس می‌گوید: بر طبیب لازم است که فرصت را بشناسد تا خود را به گوش و قلب مسلمانان برساند.

- مستر هاربر می‌گوید: ارسالیات طبی لازم است که خیلی زیاد باشد زیرا افراد این گروه همیشه با مردم عام سروکار دارند و آنان نسبت به مبشرین دیگر تأثیر زیادی بر مسلمانان دارند (مجلس قاهره سال ۱۹۰۶).

- بعضی از طبیبان مبشر این‌ها می‌باشند: آن أساوودج، فورست، کارنیلیوسی فاندیک، جورج بوست، تشالرز کلهون، ماری أوی و دکتور طومسون.

۲- طریق تعلیم:

- آنان تمام فشـار خود را در راه استفاده از این طریقـه و سوق دادن آن بوجهی که اهداف تنصیری شان را برآورده سازد تمرکز داده‌اند.

- تأسیس مدارس، دانشکده‌ها، دانشگاه‌ها، معهدهای عالی و همچنان ایجاد کودکستان‌ها و پذیرفتن شاگردان در مراحل ابتدائیه، متوسطه و ثانوی.

- در خلال یکصد وپنجاه سال زیاده از هزار ملیون نسخه از نسخه‌های عهد قدیم وعهد جدید، [یعنی تورات و انجیل] ترجمه شده به یکهزار و یکصدوسی لسان نشر و توزیع نموده‌اند، البته این‌ها علاوه بر نشریات و مجله‌هائی بوده که ارزش آن‌ها تقریبا به هفت هزار ملیون دالر بالغ می‌گردد.

- استشراق و تنصیر در راه خدمت اهداف مشترک شان از طریق تعلیم با هم همکاری می‌نمایند.

۳- کارهای اجتماعی:

- ایجاد لیلیه‌ها برای شاگردان ذکور و اناث.

- ایجاد سالون‌ها.

- توجه به ایجاد مهمانخانه‌ها، جاهای بودوباش بزرگان، دار الایتام‌ها دارالمساکین‌ها.

- توجه به کارهای عام المنفعه و استخدام رضا کاران برای امثال این گونه خدمات.

- تأسیس کتابخانه‌های تبشیری و استخدام نشرات به شکل گسترده.

- ایجاد مراکز اکتشافات که از این مراکز در راه تنصیر استفادۀ شایانی می‌نمایند.

- بازدید از محبوسین و از مریضان در شفاخانه‌ها و تقدیم نمودن تحفه‌ها و خدمات دیگر برایشان.

- ولسون و هلدائی [که دو زن نصرانی‌اند] در مجلس قاهره سال ۱۹۰۶م از فعالیت یک زن مبشر صحبت نموده گفتند: باید زن مبشر به نشر نصرانیت در میان زنان مسلمان بپردازد.

۴- نسل:

- در اجتماع پاپ شنوده (۵/۳/۱۹۷۳م) قسیس‌ها و سرمایه داران در کلیسای مرقسیۀ اسکندریه چندین ماده را به تصویب رسانیدند که از آنجمله بود: از بین بردن محدودیت‌ها در توالد و تناسل در میان گروه‌های کلیسایى و تشویق به تکثیر نسل توسط تعیین کردن جوائز و مساعدات مادی و معنوی، و تشویق بر ازدواج‌های جدید میان نصارى، و در مقابل آن ایجاد محدودیت‌ها در توالد و تناسل میان مسلمانان به طور خاص، و این را باید دانست که زیاده از ۶۵% اطباء و کار کنان صحی را افراد کلیسائی تشکیل می‌دهد.

۵- برپا کردن فتنه‌ها و افروختن جنگ‌ها:

- بخاطر ضعیف ساختن مسلمانان می‌کوشند که میان شان فتنه‌ها و جنگ‌ها برپا کنند.

- برانگیختن اضطرابات و ناآرامی‌های مختلف توسط روشن کردن آتش دشمنی و عداوت و بیدار کردن احساسات تنگ قوم پرستی و گروه پرستی، مثل گروه فرعونیه در مصر و فینقیه در شام و فلسطین و لبنان، آشوریه در عراق و بربریه در شمال آفریقا.

- زویمر در مـجلس تبشیری (۱۹۱۱م) در لکنو هند می‌گوید: انقسام سیاسی فعلی در عالم اسلامی دلیل روشن بر کار کردن دست خداوند در تاریخ است که آن را به نفع دیانت مسیحی می‌چرخاند و کار آن به پیش می‌رود.

۶- امکانات و وسائل:

- در اندونوزیا به وسائل نشراتی تسلط دارند، و چندین رادیوی تبشیری و جرائد قومی در خدمت شان می‌باشد، احصائیۀ سال ۱۹۷۵م نشان می‌دهد که در آن کشور: (۹۸۱۹) کلیسا، (۳۸۹۷) قسیس و (۸۵۰۴) مبشر فارغ البال از گروه پروتستانی و(۷۲۵۰) کلیسا، (۲۶۳۰) قیسس و (۵۳۹۳) مبشر فازغ البال از گروه کاتولیک می‌باشد، و پلانی طرح کرده‌اند که مطابق آن باید از تنصیر مکمل اندونوزیا در سال ۲۰۰۰م فارغ گردند.

- در بنگلدیش ارسالیات تبشیری زیادی برای نصرانی ساختن مسلمانان وجود دارد.

- در کینیا نیز سال ۲۰۰۰م را سال تکمیل تنصیر آن می‌دانند.

- فشار قوی تنصیر در مالیزیا، دول خلیج و افریقا است.

- در مجلس عدم انسلاک درکولالمپور ذکر شد که تقریبا ۲۵۰۰ دستگاه رادیوئی از ۶۴ لسان قومی وجود دارد که در مقابل اسلام صریحا هجوم نموده ضد آن تبلیغ می‌نمایند.

- مجموع ارسالیات موجود در ۳۸ شهر افریقا به ۱۱۱۰۰۰ ارسالی می‌رسد که در خدمت بعضی از آن‌ها هواپیماها قرار دارد و توسط آن‌ها طبیبان، ادویه و کارکنان صحی را بخاطر تداوی مریضان در اطراف دور دست وصعب العبور انتقال می‌دهند.

- فعـلا زیاده بر ۲۲۰ هزار مبشر در جهان وجود داردکه ۱۳۸۰۰۰ آن کاتولیکی و باقی ۸۲۰۰۰ پروتستانی می‌باشند، تنها در افریقا ۱۱۹۰۰۰ مبشر و مبشره وجود دارد که سالانه دو بلیون دالر را به مصرف می‌رسانند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- دعوت تنصیر و توسع آن عقب شکست‌هائی بود که در خلال دو قرن (۱۰۹۹- ۱۲۵۴م) در راه بدست آوردن بیت المقدس و اخراج آن از دست مسلمانان، صلیبی‌ها به آن مبتلا شدند.

- پاپ یسوعی میبز می‌گوید: «جنگ‌های سرد صلیبـی که آن را مبشر‌های ما در قرن هفدهم شروع کرده‌اند تا الحال ادامه دارد، راهب و راهبه‌های فرانسوی همیشه تعداد زیادی از آن‌ها در شرق وجود داشته‌اند».

- مستشـرق آلمانی بیکر به این عقیده است که: «نصرانیت با اسـلام دشمنی شدیدی دارد، زیرا وقتی اسلام در قرون وسطى به نشر رسید سد بزرگی در مقابل نشر نصرانیت واقع شد، دیگر اینکه اسلام به جاهائی رسید و گسترش نمود که مطیع و منقاد نصرانیت بود».

- هدف اساسی تنصیر دست یافتن غرب نصرانی بر بلاد اسلامی بوده که این خود مقدمه‌ای بر استعمار و سبب مباشر برای از بین بردن قوت مسلمانان و ضعیف ساختن آنان است.

انتشار و جاهای نفوذ:

- تنصیر بر تمام کشورهای سوم انتشار و نفوذ نموده است.

- این دعوت پشتوانۀ دولتی بزرگی از:امریکا، اروپا، کلیساهای مختلف، هیئت‌ها، دانشگاه‌ها و مؤسسه‌های جهانی، به دست آورده است.

- ترکیز فشار بزرگ این دعوت متوجه عالم اسلامی است.

- تمرکز این دعوت در اندونوزیا، مالیزیا، بنگلادیش، پاکستان و عموم افریقا می‌باشد.

مراجع:

۱- الفكر الإسلامي الحدیث د. محمد البهی –ط۸- مكتبة وهبة در قاهره - ۱۳۹۵هـ/۱۹۷۵م.

۲- التبشیر و الاستعمار المستشار محمد عزت اسماعیل طهطاوی المطابع الامیرية بالقاهره- ۱۳۹۷هـ/۱۹۷۷م.

۳- التبشیر و الاستعمار د. مصـطفـى الخالدی و د. عمر فروخ- ط۵- ۱۹۷۳م.

۴- الغارة على العالم الإسلامي ا. ل. شاتلية، ترجمه محب الدین خطیب ومساعد یـافی- ط۳- المطبـعة السـلفيـة - ۱۳۸۵هـ.

۵- معاول الهدم والتدمیر ابـاهیم سلیمان الجبهان- ط۴- عالـم الكتب في النصرانية و التبشیر - الریاض – ۱۹۸۱م.

۶- اضواء على الاستشراق د. محمد عبدالفـتاح علیـان- ط۱- دارالبحوث العلمية- ۱۹۸۰م/۱۴۰۰هـ.

۷- قادة الغرب یقولون جلال العالم- ط۲- ۱۳۹۵هـ ۱۹۷۵م.

۸- مجلة البلاغ شماره ۴۸۴تاریخ ۱۴/۲/۱۹۷۹م.

۹- دائرة المعارف الإسلامية

۱۰- دائرة معارف الدین و الأخلاق

The Encyclopaedia of Islam-

- Encyclopaedia of Religion and Ethics

۱۱- Focuc on Christian – Muslim Relations.

جماعت اسلامی در شبه قارۀ هند - پاکستان

تعریف:

- جماعت اسلامی شبه قارۀ هند پاکستان یک گروه اسلامی معاصر است که تمام کوشش خود را در راه نفاذ و تطبیق شریعت اسلامی در زندگی مردم و مقابلۀ جدی با همه گروه‌های علمانی که می‌خواهند بر منطقه سلطه حاصل کنند، تمرکز داده است.

تأسیس و اشخاص برازنده:

اول: داعی و مؤسس آن:

- ابوالاعلى مودودی: (۱۳۲۱- ۱۳۹۹هـ) (۱۹۰۳- ۱۹۷۹م) در شهر اورنک آباد دکن ولایت حیدرآباد تولد شد، تربیه و تعالیم ابتدائی خود را نزد والدش سید احمد حسن فراگرفت، نسبش به خاندان قطب الدین مودودی که مشهور به دیانت و روحانیت بود، می‌رسد.

- مرحلۀ دعوتش از زمان دخول در میدان نویسندگی و امور فرهنگی در سال ۱۹۱۸م شروع شد. در سال ۱۹۲۰م یک جبهه فرهنگی از روزنامه‌ها و مجلات تشکیل داد که هدف از آن آزادی ملت مسلمان و تبلیغ اسلام بود. وی در چندین جریده به حیث نویسنده، مدیر، و رئیس ایفاء وظیفه نمود.

- کتابش «الجهاد في الاسلام» که سال ۱۹۲۸م به نشر رسید، تأثیر بزرگی در تشویق نفـوس و بر انگیـختن آن‌ها در مقـابل انگلیس و بت پرستان و در مقابل تمام دشمنان اسلام در همه جا داشت.

- سال ۱۹۳۳م مجلۀ «ترجمان القرآن» را از حیدرآباد دکن به نشر رسانید، شعار این مجله این بود که «ای مسلمانان: دعوت قرآن را با خود داشته بر پاخیزید و عالم را حلقه کنید» از طرف همین مجله افکار خود را به مردم پاکستان رسانید که این کار راه را به تأسیس جماعت اسلامی وی بعد‌ها هموار ساخت.

- در سال ۱۹۳۷- ۱۹۳۸م نظر به دعوت محمد اقبال (۱۸۷۳- ۱۹۳۸م) به لاهور رفت، و در باثانکوت دار الاسلام تأسیس نمود که در آنجا اشخاص را تربیه می‌نمود و کتاب تألیف می‌کرد، ولی علامه اقبال بعد از رسیدن مودودی چند ماهی زنده بود و بعد از آن جهان فانی را وداع گفت.

- از طریق مجلۀ ترجمان القرآن مودودی علماء و رهبران مسلمانان را به سوی مجلسی که در لاهور ۲۶اغسطس ۱۹۴۱م/۱۳۶۰هـ ترتیب داده بود، فراخواند، در این مجلس (۷۵) شخص که ممثل بلاد مختلف هند بودند حضور داشتند و در همین مجلس جماعت اسلامی تأسیس گردیده و شخص مودودی به حیث امیر جماعت تعیین گردید.

- در آن ایام که زمام سلطه به دست بریطانیایى‌ها بود، مودودی فتوای جرئت مندانه خودرا، مبنی بر حرام بودن خدمت وکار در قوای اشغالگر، صادر نمود، که این خود جماعت را در ابتداء ظهورش مورد هجوم قوای استعماری قرار داد.

- در ۲۸ اغسطس ۱۹۴۷م پاکستان با هر دو جزء خود [پاکستان فعلی وبنگلدیش] از هند بت پرست به حیث یک کشور مستقل جدا شد. در عقب آن قیادت نوی برای جماعت اسلامی در هند قدم به ظهور نهاد این کار صرف بخاطر تسهیل امور اداری جماعت بود و بس، و در آن اوقات جماعت به پای خود ایستاده شده بود، برای مسلمانان مهاجر اردوگاه‌هائی تشکیل داده به آن‌ها کمک‌های اضطراری می‌کرد.

- مودودی در زندگی خود، بخاطر جرأتی که در مقابل معارضین تطبیق شریعت اسلامی در پاکستان داشت، چندین بار محبوس گردیده بود که در بعضی از آن‌ها حکم اعدامش نیز صادر گردید، ولی بعدا تخفیف شده حکم اعدام عملی نمی‌شد، اما این محبوسیت‌ها در عزم متین وی تغییری نیاورد، بلکه ایمانش به دعوت و مبادی اسلامی‌اش راسخ‌تر می‌گردید.

- جماعت اسلامی مجاهدین کشمیر را در راه جهاد علیه هند کمک نموده برای شان مرکز‌های طبی و کمپ‌ها تشکیل می‌داد.

- در نومبر ۱۹۷۱م پاکستان به دوبخش تقیسم گردید: پاکستان غربی که نام خود را حفظ نمود، پاکستان شرقی که بنام بنگلدیش مسمى گردید، این انقسام استاذ مودودی را خیلی ناراحت ساخت.

- در اوائل نومبر ۱۹۷۲م مودودی نظر به درخواست خودش و بخاطر مختل بودن صحتش از مقام خود که به حیث امیر جماعت بود استعفاء نموده به بحث، تحقیق و نوشتن رو آورد و به تکمیل کتاب خود «تفهیم القرآن» پرداخت، بعد از استعفاء وی میان طفیل محمد به حیث امیر جماعت تعیین گردید.

- در ۲۷فبرایر ۱۹۷۹م جائزۀ خدمت اسلام از طرف ملک فیصل به مودودی اعطـاء گردیـد، ولی وی این مبلغ را برای تأسیس «مـجمع المعارف الإسلاميه» در لاهور صرف نمود.

- در ۱/۱۱/۱۳۹۹هـ /۲۲/۹/۱۹۷۹م بعد از یک عملیات جراحی که در نیورک به وی صورت گرفت مودودی به جانب پروردگارش شتافت، جنازه‌اش با سوکواری عالم اسلامی به لاهور نقل داده شد.

مودودی دعوتی، رجالی و کتابخانه‌ای که آباد از تألیفاتش بود از خود به میراث گذاشت، البته کتب و تألیفاتش به چندین لسان ترجمه گردیده به کرات و مرات به چاپ رسیده است.

دوم: اشخاص بارز:

۱- در پاکستان.:

- میان طفیل محمد: متولد (۱۹۱۴م) یکی از اعضاء مؤسسین، در زندگی مودودی به حیث معاون جماعت ایفاء وظیفه می‌نمود، بعدا در سال ۱۹۷۲م به جای مودودی به حیث امیر جماعت تعیین گردید، و در سال ۱۹۷۷م انتخابش بار دیگر تجدید گردیده و تا سال ۱۹۸۱م در این منصب خود باقی ماند، وی با مودودی محبوس نیز شده بود، و در بسیاری از مجالس در داخل پاکستان و خارج از آن شرکت ورزیده بود، چندین شهادتنامۀ دانشگاهی در علم فزیک، ریاضیات و قانون بدست آورده بود.

- قاضـی حسـین احمد: وی نیز به حیث معاون جماعت ایفاء وظیفه می‌نمود، بعد از میان طفیل محمد ۱۹۸۷م به حیث امیر جماعت انتخاب گردید.

- خورشید احمد: نائب امیر، و وزیر سابقه در مجلس وزراء ۱۹۷۸م، وعضو مجلس صوبائی پاکستان.

- محمد اسلم سلیمی: منشی عمومی جماعت.

- خلیل احمد حامدی: مدیر دارالعروبة و مدیر معهد عالمی مودودی برای تدریسات اسلامی.

- خرم جاه مراد: مدیر مؤسسه اسلامی در انجلترا (لیستر)، امیر جماعت اسلامی در پایتخت پاکستان شرقی قبل از تقسیم و فعلا نائب منشی عمومی.

- امین احسن اصلاحی: از علماء بزرگ که همراه با مودودی محبوس گردید، ولی وی جماعت را بخاطری که در میدان سیاست و انتخابات داخل گردید، ترک نمود، اما کتبش فعلا هم ضمن منهج درسی جماعت، تدریس می‌شود.

- پروفیسور عبد الغفور احمد: وی امیر جماعت اسلامی گراچی، عضو پارلمان مرکزی و وزیر معادن و صنایع در دور وزارت ۱۹۷۸م بود.

- محمود اعظم الفاروقی: عضو پارلمان و وزیر اطلاعات و کلتور ۱۹۷۸م.

- سید اسعد جیلانی: امیر صوبۀ پنجاب، و فعلا عضو پارلمان مرکزی که از جانب جماعت انتخاب گردیده است، بیشـتر از (۸۰)کتاب، در نواحی مختلف زندگی اسلامی از وی به نشر رسیده است.

- چودری رحمت الهی: وی وزیر آب و برق، در دور وزارت ۱۹۷۸م بود.

۲- در هند:

أبولیث الإصلاحی الندوی: اولین امیر جماعت در هند، بعدا امارة را ترک نمود، ولی بار دیگر انتخاب گردید و تاحال به وظیفۀ خویش ادامه می‌دهد.

- شیخ محمد یوسف: وی بعد از دورۀ اول أبو لیث، به حیث امیر جماعت ایفاء وظیفه نمود.

- سید حامد حسین: وی از جملۀ خطیبان و داعیان مشهور بود و بعد از حج سال ۱۴۰۵هـ در جده وفات نمود.

- افضل حسین: وی فعلا منشی عمومی جماعت است، و کار شناس در امور تربیه می‌باشد، تقریبا سی کتاب در این مورد نوشته است.

- سید احمد عروج القادری: فعلا نائب امیر جماعت، و رئیس تحریر مجلۀ «زندگی» که زبان فعلی جماعت اسلامی درهند می‌باشد، است.

۳- در بنگلدیش:

- ابو کلام محمد یوسف: اولین امیر جماعت در بنگلدیش بعد از جدائی از پاکستان سال ۱۹۷۲م.

- عباس علی خان: امیر فعلی جماعت.

- غلام اعظم: حکومت بخاطر بیم دادن وی و تنگ ساختن ساحه بر حرکت داعیانۀ وی تذکرۀ هویتش را مصادره نموده است، بنابرآن وی بدون تذکره زندگی می‌نماید، وی امیر جماعت در پاکستان شرقی قبل از جدائی بود.

۴- در جاهای دیگر:

- امراء و شخصیات بارز دیگری هم است در: سریلانکا، کشمیر، و سیلان.

افکار و معتقدات:

- عقیدۀ جماعت همان عقیده مسلمانان اهل سنت و جماعت است و فکر شان به طور اجمال از این عقیده بیرون نیست که آن عبارت است از دعوت به سوی یکتا پرستی، تمسک به کتاب خداوندأو سنت پیامبر خدا جو کوشش جدی در راه تطبیق شریعت اسلامی در زندگی بشر.

- عقیدۀ دائمی مودودی این بود که: اسلام یک نظام فلسفی صرف نیست بلکه یک نظام کامل برای زندگی است و تا وقتیکه نمونه و مثال آن را عملا در پیش روی خود نبینیم، از راه کلام و سخن هیچ خدمتی به اسلام کرده نمی‌توانیم.

- برنامه‌های اصلاحی مودودی از چهار نقطه تشکیل می‌شود:

۱- تزکیه و پاک کردن افکار.

۲- اصلاح خود فرد.

۳- اصلاح اجتماع.

۴- اصلاح نظام حکومت.

- مودودی جهاد و کوشش خود را درمقابل چهار چیز تمرکز داده بود:

۱- درمقابل مفکورۀ اتحاد قومی که در داخل هند وجود داشت. البته این دعوتی بود که حزب کانگرس هند آن را ایجاد نموده بود، حزبی که بسوی اتحـاد قومی میان مسلمانـان و هنـدوها دعـوت می‌کرد مودودی در این باره دو کتاب نوشته که یکی بنام «المسلمون والصراع الحالي» دوم بنام «مسألة القومية» است.

۲- ضد سیطره وتسلط تمدن غربی.

۳- ضد فرمان روایانی که دارای افکار ضد اسلامی بودند.

۴- ضد تنگ نظری‌های دینی.

- مودودی بخاطر مستحکم شدن حرکت به سه نقطه تأکید می‌کرد:

۱- شخص باید به این قناعت نکند که همراهانش در عقیدۀ خویش قوی هستند بلکه در رفتار فردی خویش نیز باید رضایت بخش باشند.

۲- باید نظام دعوت چنان محکم و قوی باشد که هیچ نوع تساهل و سستی را نپذیرد.

۳- باید دعوت مشتمل بر دو نوع از داعیان باشد:

الف: داعیانی که دارای ثقافت اسلامی قدیمه باشند.

ب: داعیانیکه دارای ثقافت و علوم عصری جدید باشند.

- در سخنرانیى که مودودی در دانشکدۀ حقوق لاهور بتاریخ ۱۹/۲/۱۹۴۸م ایراد فرموده بود چهار درخواست اساسی را که حیثیت اهداف دولت آیندۀ پاکستان را داشت، اعلان نمود، که آن‌ها قرار ذیل می‌باشند:

۱- حاکمیت در پاکستان خاص خداوندأبوده حکومت پاکستان جز نافذ ساختن اوامر خداوندأحق دیگری ندارد.

۲- یگانه قانون اساسی دولت، شریعت اسلامی می‌باشد.

۳- الغای تمام قوانینی که مخالف شریعت اسلامی باشد و در آینده نیز قانونی وضع نشود که مخالف شریعت باشد.

۴- حکومت پاکستان سلطۀ خود را در داخل حدودی نافذ کرده می‌تواند که آن را شریعت تعیین کرده است.

- نقاط چهارگانۀ مذکور هنگامۀ وسیعی را در پی داشت طوری که هزاران رساله و مکتوب از مناطق مختلف در تأیید آن‌ها و مطالبه به آن‌ها وارد گردید، حکومت فورا برضد آن‌ها قیام نموده مودودی و همراهانش را به سبب آن زندانی نمود، ولی دیری نگذشت که حکومت در مقابل آن نرمش نشان داد و فیصلۀ گروه تأسیسه که بنام فیصله‌های اهداف معروف است، و تا حال به حیث اساس نظریۀ اسلامی در دولت پاکستان شمرده می‌شود، درمارچ ۱۹۴۹م صادر گردید.

- مودودی طریقۀ دعوت خود را در اسالیب ذیل منحصر ساخته بود:

* اسلوب زراعت.

* اسلوب طبابت.

* اسلوب تصنیف (طلبه –کارگران – زارعین – مدافعین - طبیبان…)

* اسلوب در نظر داشت امر مهم درجه اول و بعد درجه دوم.

* اسلوب عمل قبل از سخن.

- جماعت بخاطرایجاد یک حرکت منظم طلاب اسلامی کار نمود که بعدا آن حرکت بنام (اسلامی جمعیت الطلبه) مسمى گردید. این حرکت یک گروه مستقل در کار و ادارۀ خود بوده اشتراکی‌ها، کمونست‌ها، و علمانی‌ها را مغلوب خود ساخته‌اند و اکثر کرسی هارا در مجالس مختلف طلاب اشغال می‌نمایند.

- جماعت اسلامی به طرفداری مهاجرین و مجاهدین افغانی برخاست و برای شان اردوگاه‌ها و شفاخانه‌ها تشکیل داد واز آنان پشتیوانی کرد، و تا حال وظیفۀ مهم جماعت در پاکستان همین است.

- جماعت به مدت نو سال (۱۹۴۷- ۱۹۵۶م) در مقابل اشتراکی‌ها، هندوها و بیدین‌ها داخل معرکه و مجادله گردید، تا آنکه قانون ۱۹۵۶م وضع شد که تأیید و جانبداری از نظر اسلامی به شمار می‌رود، ولی این مقابله با اشکال مختلف تا امروز ادامه دارد.

- در مرامنامۀ جماعت اسلامی در پاکستان چنین آمده است:

* جماعت باید کتاب خداوندأو سنت رسولش جرا به حیث دو مصدر احتجاج و استدلال در تمام امور زندگی باخود داشته باشد.

* به خلاف گروه‌های سری در جهان، مقابله و کوشش جماعت بخاطر رسیدن به هدفش باید از راه‌های مخفی نباشد، بلکه هر کاری که انجام می‌دهد آشکارا و در روشنی روز باشد.

* جماعت، بخاطر عملی کردن اصلاحاتی که در جستجوی آنست و انقلابی که در طلبش قرار دارد از طرق دستوری و قانونی پیش می‌رود، همچنان به خاطر تغییر و نو آوریی که آن را هدف قرار داده است در تلاش کسب نمودن رای عام مردم است.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- أبو الأعلى مودودی در قدم اول دعوت خود را از کتاب خداوندأو سنت رسولش جاخذ نموده است.

- دعوت وی متأثر از دعوت شیخ محمد بن عبد الوهاب است، زیرا مودودی نیز بر پاک کردن عقیده ازشوائب شرک، ضروری بودن بازگشت به سوی دو سرچشمۀ زلال (قرآن و حدیث)، رجوع به سوی دلیل در هر امری و از بین بردن بدعات وارده در دین، شدیدا و دائما اصرار می‌ورزید.

- مودودی از فیلسوف اسلام محمد اقبال لاهوری، که فکر جدائی پاکستان مسلمان از هندوستان بت پرست، را به میان آورد، نیز متأثر بود و اقبال را خیلی دوست داشت، ایشان فقط سه بار باهم ملاقات گرده‌اند و درهر سه بار فکرهای شان خیلی زیاد باهم مطابقت داشت.

- بین دعوت اخوان المسلمین و دعوت جماعت اسلامی تأثیر و تأثر [تأثیر دهی و تأثیر پذیری] وجود داشت و کتب هریکی از این دو جماعت در منهج دیگر تدریس می‌شد. حسن البنا کتاب «الجهاد في الإسلام» را که مودودی تألیف نموده بود مطابق به افکار جهادی خود یافته تعجب و خوشی خود را از آن اظهار نمود.

انتشار و جاهای نفوذ:

- مرکز جماعت در پاکستان می‌باشد.

- مرکز جماعت اسلامی در پاکستان همانا المنصوره شهر لاهور است.

- افراد جماعت رهبری‌های متعددی در بنگلدیش، هند، سریلانکا، کشمیر، و غیره دارند، که این تعدد تنها بخاطر کارهای اداری است و در غیر آن همۀ آن‌ها دارای فکر و جهت واحدی هستند ویک منطقه بامنطقۀ دیگر هیچ نوع اختلافی ندارند.

- جماعت اسلامی در پاکستـان نـفوذ قوی و تأیید گستردۀ مردم را باخود دارد که حتى در مجالس مختلف حکومتی جای خود را اشغال نموده است.

مراجع:

۱- أبو الأعلى المودودي: اسعد جیلانی- ترجمه دکتور سمیر عبد الحمید فکره و دعوته ابراهیم- شرکت فیصل در لاهور- طبع اول به عربی - ۱۳۹۸هـ /۱۹۷۸م.

۲- الإمام أبوالأعلي المودودي: خلیل احمد الحامدی- المكتبة العـلمية- لاهور حیاته، دعوته، جهاده – پاکستان –۱۹۸۰م.

۳- الموسوعة الحركية (دو جلد) فتحی یکن- دار البشیر- عمان- الاردن- ۱۴۰۳هـ /۱۹۸۲م.

۴- دستور الجماعة الإسلامية خلیل احمد الحامدی آن را به عربی نقل داده باکستان. است- دار العروبة- المنصورة- لاهور- پاکستان - ۱۹۸۲م.

۵- کتب و تألیفات أبو الأعلى مودودی که زیاد و مشهور است.

حزب جمهوری در سودان

تعریف:

این حزب یک حزب سودانی است که مؤسس آن، محمود محمد طه به سوی ایجاد حکومت فیدرالی، دیموکراتی، و اشتراکی، که شریعة انسانی در آن حکمفرما باشد، دعوت می‌کند، مبادی حزب مختلط از افکار و فلسفه‌های گوناگون بوده خیلی غموض و پیچیدگی در آن وجود دارد، مقصود از این غموض و پیچیدگی در قدم اول پنهان ساختن بسیاری از حقایق، و در قدم دوم جلب توجه دانشمندان است.

تأسیس و اشخاص بارز:

- مؤسس این حزب مهندس محمود محمد طه است که سال ۱۹۱۱م تولد شده و سال ۱۹۳۶ در ایام انگلیس، از دانشگاه خرطوم، که در آن وقت بنام «كلية الخرطوم التذكارية» یاد می‌شد، فارغ گردیده.

- حزب وی در ایام استعمار بریطانیا بر سودان متولد گردید و محمود بطور مستمر از ابتداء تأسیس در سال ۱۹۴۵م تا وقت مرگش به حیث رئیس حزب ایفاء وظیفه نمود.

- در ایام انگلیس زندانی شد و چند سال هم گوشه نشینی اختیار نمود و بعد از آن به افکار سیاسی خود بیرون شد، افکاری که سوی تفاهم با اسرائیل دعوت می‌نمود، همچنان یک تعداد نظریات دینی را ابراز نمود که خلط با نظریات شخصی بوده و هیچ یکی از علماء و ائمۀ دین بآن قول نکرده است.

- در مجادله و مناظره مهارت خاصی داشت.

- در دور اخیر زندگی‌اش باردیگر به زندان برده شد و اندکی بعد رهاگردید، لکن به مجرد خروجش از زندان فعالیت گرمی را، در مقابل تطبیق شریعت اسلامی در سودان، براه انداخت، و مسیحی‌های جنوب را نیز ضد تطبیق شریعت بر انگیخت، همین بود که حکم اعدام وی با چهار تن از همکارانش به جرم زندیق شدن و مقابله با تطبیق شریعت اسلامی، صادر گردید.

- برایش سه روز مهلت داده شد تا توبه کند ولی توبه نکرد، و صبح روز جمعه ۲۷ ربیع الثانی ۱۴۰۵هـ مطابق به ۱۸/۱/۱۹۸۵م به دار آویخته شد و اعدام گردید، اعدام وی به پیش چشم همان چهار همکارش صورت گرفت، همکارانش عبارت بودند از:

۱- تاج الدین عبدالرزاق، (۳۵)ساله، کارگر در یکی از شرکت‌های نساجی.

۲- خالد بکیر حمزه، (۲۲)ساله، طالب دانشگاه قاهره- شاخۀ خرطوم.

۳- محمد صالح بشیر، (۳۶) ساله، مستخدم در شرکت تجارتی الجزیره.

۴- عبد اللطیف عمر، (۵۱) ساله کارمند در جریدۀ الصحافة، این‌ها همه، بعد از دو روز توبۀ خود را اعلان نموده گردن‌های خویش را از ریسمان دار نجات دادند.

افکار و معتقدات:

- این حرکت دارای افکار و معتقدات ناآشنائی است که از مفکورۀ اسلامی بعید و دوراست، رهبر این حزب، اهدافی را که به سوی آن سعی و تلاش می‌کنند در نقاط ذیل تعیین نموده است:

۱- ایجاد افراد آزادی که مطابق خواست خویش فکر می‌کنند، مطابق فکر خویش سخن می‌گویند، و مطابق گفتار خویش عمل می‌کنند.

۲- ایجاد جامعۀ صالح «جامعه‌ایکه مبنی بر مساوات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد».

* مساوات اقتصادی آن از اشتراکیت شروع شده به سوی کمونستی پیش می‌رود.

* مساوات سیاسی از دیموکراتی نیابی مباشر شروع شده به آزادی مطلق فردی ختم می‌شود، البته آزادییکه برای هر فرد شریعت خاص خودش باشد.

* مساوات اجتماعی عبارت است از نابود ساختن تفرقه به حسب طبقه، رنگ، عنصر و عقیده.

۳- مقابله با خوف و ترس…«خوف [مرادش خوف و ترس از خداوندأاست] پدر شرعی از برای تمام نواقص اخلاقی و معایب سلوک به شمار می‌رود، مردی که خوف داشته باشد هرگز کمالات مردی وی تکمیل نخواهد شد، همچنان زنی که خوف داشته باشد هرگز کمالات زنی وی پوره نخواهد شد، به هر اندازه‌ایکه ترس داشته باشد و به هررنگی که بترسند، بنابرآن باید گفت که: کمال در سلامت از خوف است» رسالة الصلاة صـ ۶۲.

- دین به فکر وی از خوف پیدا شده، چنانچه می‌گوید: «انسان اول چون در آن جوء طبیعی که خداوند وی رادر آن پیدا کرده بود، خود را از هر جانب محاط به دشمن‌ها یافت بخاطر حفظ زندگی خود شروع به فکر و عمل نمود و خداوند وی را توسط عقل و فکری که به وی داده بود به این رهنمانی کرد که توانست قوتهایى را که محاط به وی بودند به دو بخش تقسیم نماید، یعنی دوستان و دشمنان، بعدا دشمنان را نیز به دو بخش تقسیم کرد: دشمنانیکه توان آن‌ها را دارد و به قوت خود آن‌ها را دفع کرده می‌تواند، و دشمنانیکه قدرت آن‌ها فوق قدرت وی است و از دفع شان عاجز است… بعدا بخاطر دفع دشمنانی که توان شان را داشت، مثل حیوان درنده و دشمنان انسانی، به مقابله آن‌ها پرداخت، ولی در مقابل دوستان بزرگ و دشمنان قوی اینطور چاره جوئی نمود که به آن‌ها اظهار چاپلوسی، تواضع و تملق نموده قربانی‌ها پیشکش نماید وبه دوستان امید ببندد و از دشمنان خوف داشته باشد، از همین روز بود که مراسم عبادت شروع شد و دین به وجود آمد» رسالة الصلاة صـ۳۱.

- راه رسیدن به این اهداف همانا فعالیت بخاطر برپا کردن یک حکومت در سودان است که دارای نظام جمهوری فدرالی، دیموکراتی، و اشتراکی باشد.

- آنان – در حکومت خویش- شریعت انسانی را نافذ خواهند ساخت، چنانچه می‌گویند- شریعتی که کم‌ترین آن قانون دستوری است، و جوهر آن قانون، از بین بردن قیمومیت از میان زنان و مردان است.

- رهبرشان همیشه تکرار می‌کرد که: «در قرآن قانون دستوری وجود ندارد» و به این نقطه نیز تأکید می‌کرد که: «مبنای شریعت اسلامی بر قیمومیت است، چون امت قاصر بود پیامبر متولى امور بود، حتى متولى امور مردان، و مردان به نوبه خود با وجود قصوری که در آن‌ها وجـود داشت متولى امور زنان بودند» و حالا چون

مردم به رسالت دومی که آن را (محمود طه) با خود آورده، رسیده‌اند، وقت آن رسیده که این قیمومیت از میان مردان و زنان برداشته شود.

- پیامبر جرسالت خود را از خداوند توسط جبرئیل اخذ نمود و این حالت را – حالت اخذ رسالت توسط وحی – حالت ادراک شفعی نام کرده، چون در این حالت دمیدن از خارج است خوف نیز موجود می‌باشد.

- اما دعوت جمهوری که گمان می‌کند وی آن را از خداوند مباشرة و بدون واسطه اخذ نموده، آن مرحلۀ وتری [تنهایى] است که در این حالت نفخ و دمیدن از داخل بوده و خوف نیز در آنجا راهی ندارد.

- دین در نظر وی همانا زنگ و چرگ است و آن به سبب رسوب و ذلتی که در نشأت اجتماع بشری جریان داشته و فعلا نیز جریان دارد، به وجود آمده است، البته دین در سایه اوهام، خرافات و اباطیل به وجود آمده که در ساحۀ شناخت ما از خداوند و حقایق اشیاء تأثیر افکنده و نیز در آنچه در مقابل خودمان، در مقابل خدا، و در مقابل اجتماع واجب می‌باشد تأثیر افکنده است.

- وی می‌گوید که سطح شریعت اصول همانا سطح رسالت دوم اسلام است و این آن رسالتی است که وی زندگی خود را در راه دعوت و تبشیر به سوی آن وقف نموده است.

- می‌گوید که تنها محمد ج، در تمام امتش انسان (کامل) بود زیرا وی شریعت خاصی داشت که مبنی به اصول اسلام بود، و شریعت امتش قایم بر فروعات بود.

- اشارة می‌گوید که کمونستی با اشتراکی فقط در مقدار تفاوت دارد گویا اشتراکیت حرکت مرحله‌ای به سوی کمونستی است این مطلب را در کتاب الرسالة الثانية خود صـ ۱۴۷ ذکر کرده.

- خواهران جمهوری را [زنانی که شامل حزب جمهوری‌اند] تشویق می‌نمایند که در تشیع جنایز اشتراک نمایند، و اگر مجبور به نماز خواندن شوند همانا زن جمهوری در حضور مردان اذان می‌گوید.

- از نکاح و ازدواج جمهوری باکی ندارند، و در عید اضحى قربانی نمی‌کنند، که این خود مخالفت با سنت است.

- شهادتین: رهبر آنان در کتاب «الرسالة الثانية» صـ۱۶۴- ۱۶۵ می‌گوید: «… پس وی وقتیکه از دروازه شهادة أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله، داخل می‌شود می‌کوشد که توسط محکم ساختن همین تقلید بالا برود، تا آنکه توسط شهادت توحید به مرتبه‌أی برسد که از شهادت خالی شود و این امر را مشاهده نماید که شاهد عین مشهود است، در همین وقت است که به دروازه می‌رسد و بطور مباشره بدون حجاب مکالمه و مخاطبه می‌نماید، ﴿قُلِ ٱللَّهُۖ ثُمَّ ذَرۡهُمۡ فِي خَوۡضِهِمۡ يَلۡعَبُونَ ٩١[الأنعام: ۹۱].

- نماز: معنی قریب نماز همان است که در شریعت آمده و دارای حرکات معروف است، ولی معنى بعید نماز: همانا تعلق بدون واسطه همراه خداوندأمی‌باشد که به تعبیر دیگر نماز اصلی همین است.

- معتقدند که در مرحله، ای از مراحل مکلفیت از انسان خلاص می‌شود (یعنی عبادات از وی ساقط می‌شود) البته بخاطر کامل شدن وی، زیرا در این وقت دیگر ضرورتی به عبادت نیست.

- مؤسس حـزب می‌گوید: «… در آن وقت بنده مکلف نمی‌باشد، بلکه مختار می‌باشد زیرا وی از خداوندأ به حدی اطاعت کرده که در مقابل و عوض فعل وی خداوند از او اطاعت می‌کند، بنابرآن وی زنده است به زندگی خداوندأقادر است به قدرت خداوندأمرید است به ارادۀ خداوند أو خدا می‌باشد [نص عبارتش چنین است: فيكون حيا حياة الله، وقادرا قدرة الله، ومريدا أرادة الله، ويكون اللهٍ].

- رئیس شان می‌گوید: جبرئیل÷از پیامبر جعقب ماند و خود (پیامبر) معصومجبدون واسطه به حضور شهود ذاتی شتافت، زیرا شهود ذاتی همراه با واسطه حاصل نمی‌شود … پیامبر نیز که حیثیت جبرئیل را برای مایان دارد هر یکی ما را به سدرة المنتهى خودش می‌رساند و خود آنجا می‌ایستد همانطور که جبرئیل ایستاد، و لقاء بین عابد مجرد و بین خداوند بدون واسطه حاصل می‌شود، و هر عابد مجرد از امت اسلام، شریعت فردی خود را بدون واسطه اخذ می‌نماید، پس وی از خود شهادت خاصه، نماز خاصه، روزه، زکاة و حج خاصه می‌داشته باشد که در همه این‌ها خودش اصل بوده تابع غیر نمی‌باشد.

- بعضی امور دینی وجود دارد که آن را ایشان اصلا از اسلام نمی‌شمارند، مثل زکاة، حجاب، و تعدد زوجات [یعنی جائز بودن چهار زن به یک مرد].

- نزد آنان مصداق و مفهوم انسان کامل کسیست که در روز قیامت، به نیابت خداوندأوی با انسانان محاسبه خواهد کرد، زیرا که قیامت – به نظر آنان- زمان و مکان است و خداوند سبحانه و تعالى منزه از زمان و مکان است.

- فلسفه‌اش پیرامون مفهوم سنت: «آنچه را که مردم نوشته‌اند که سنت پیامبر جعبارت از گفتار، اقرار و عملش است در حقیقت این نادرست و خطاء است، زیرا قول و اقرار پیامبر جاز جملۀ سنت نیست بلکه آندو شریعت‌اند، و عمل وی در خاصۀ نفس خودش عبارت از سنت می‌باشد».

- زعیم شان می‌گوید: «از چیزهای کتیف [ضخیم و کبیر الحجم] چیزهای لطیف خارج می‌شود بنا برهمین قاعدۀ مستمره انجیل از توراة خارج شد، و همینطور امت مسلمین از مؤمنین خارج خواهد شد، و رسالت احمدی (یعنی جمهوری) از محمدی و اخوان از اصحاب خارج خواهد شد».

- محمود طه در باره قرآن کریم می‌گوید: «قرآن یک موسیقی علوی است، همه چیز را برایت میاموزاند ولی هیچ چیز مشخص را برایت نمی‌آموزاند، قوای احساس رابیدار می‌سازد، و اسباب حس را تیز می‌کند بعدا تو را با عالم ماده می‌گذارد تا آن را با اسلوب خاص خود درک کنی، این است حقیقت قرآن».

- صاحب این مذهب به این نیز اشاره می‌نماید که: قرآن شعر ملتزم است [یعنی شعری است که قائل آن به آن التزام دارد] و آنچه را قرآن نفی می‌نماید عدم صدق و عدم التزام است، وی می‌گوید «آنچه را خداوندأاز قرآن نفی می‌کند شعر بودن قرآن نیست بلکه خداوند از قرآن لوازم شعر را که عبارت از عدم صدق و عدم التزام است، نفی و سلب کرده است» در ادامه می‌گوید: «وقتی به دقایق قرآن متوجه شوی میدانی که آن شعر است».

- وی نظر خاصی در مورد معنى شرک و توحید دارد:

* شرک نزد وی: «همان رسوب و ذلتی است که توسط آن نفس انسانی به عقل هوشمند وعقل باطن تقسیم شده، و در بین ایندو تضاد و تعارض وجود دارد».

* توحید به نظر وی: «فکر مستقیم و درست نمی‌باشد مگر در صورتی که نقطۀ جمع شدن را میان هر دو ضد یعنی عقل هوشمند و عقل باطن بیابد، همین است توحید».

- دربارۀ اسلام می‌گوید: «اسلام در اصول خود مشتمل به شریعت انسان است ولی در فروع خود همیشه مشتمل به شعایر درهم پیچیده‌ای از قانون جنگل بوده است.

- آنان به ایات مکی و آنعده آیات مدنی که شبیه به ایات مکی است، اعتماد و استناد می‌کنند و آن‌ها را ایات اصول می‌نامند.

- رسالت پیامبر جرسالت اول بود که در آن پیامبر جقائم به شریعت اصول و مسلمانان قائم به شریعت فروع بودند.

- و رسالت دوم همین رسالت جمهوری است که آن را محمود محمد طه آورده و این رسالت، مباشرة قائم به شریعت اصول می‌باشد.

- عقیده دارند که: آنانیکه در اطراف پیامبر جبودند اصحاب و یاران پیامبر جبودند اما آنانیکه دعوت جمهوری را پیروی می‌نمایند برادران پیامبر جهستند، در این مورد به حدیثی استناد می‌کنند که ابن ماجه در کتاب زهد از أبوهریرةسروایت می‌کند که پیامبر جفرمود: «…دوست داشتیم که برادران خود را می‌دیدیم، گفتند: ای پیامبر خدا جایا ما برادرانت نیستیم؟ گفت: شما یاران من هستید و برادرانم کسانی‌اند که بعد از من می‌ایند، و من پیشفرستادۀ شما بر حوض هستم».

- ازدواج جمهوری:

* در کتابش «تطوير شريعة الأحوال الشخصية» صـ۶۸ می‌گوید: «اولین پذیرنده به تجلیات انوار ذات قدیمه - ذات خداوندی- همان انسان کامل است، از همین جهت وی زوج (جفت) همان ذات می‌باشد».

* می‌گوید: «انسان کامل از این جهت زوج [جفت] خداوندأمی‌باشد که وی در مقام عبودیت بوده و مقام عبودیت مقام انفعال و تأثیر پذیری است، در حالی که مقام ربوبیت مقام فعل و تأثیر گذاری می‌باشد، بنابرآن پروردگار فاعل و بنده منفعل است، بعدا از انسان کامل زوجه‌اش به وجود آمد که مقام زوجه نسبت به انسان کامل [زوجش] همان مقام انسان کامل است نسبت به ذات [یعنی ذات خداوند] پس زن منفعل و مرد فاعل بوده که این در حقیقت همان سطح علاقۀ جنسی میان مرد و زن می‌باشد».

* وی می‌گوید: «… هما نطوری که نتیجۀ علاقۀ جنسی میان ما و زنان ما توالد و تناسل می‌باشد، نتیجۀ علاقه میان ذات قدیم و زوجش، که انسان کامل است، همان معارف لدنی می‌باشد، زیرا انفعال و اثر پذیری عبودیت از برای ربوبیت پرده‌هائی را که نفس به ما آورده است دور می‌کند، یعنی نفسی که آن اصل ما است- نفس خداوند تبارک و تعالى - ، وقتیکه لقاء میان این دو زوج یعنی ذات الهی و انسان کامل (مرد جمهوری و زن جمهوری) حاصل شد علم لدنی با فیضی که بندۀ صالح را از هر طرفش میپوشاند فوران می‌کند، این علم لدنی نصیب مردان و زنان می‌شود».

* و نیز می‌گوید: «پس همین وضع که میان ذات الهی و انسان کامل صورت می‌گیرد.

* انفعال عبودیت برای ربوبیت – عینا در میان مردان و زنان نیز صورت می‌گیرد که آن عبارت از انفعال انوثت از برای ذکور است، که در میان ما بنام علاقۀ جنسی یاد می‌شود».

* در ادامه می‌گوید: «انفعال انوثت به ذکور- که نزد ما بنام علاقۀ جنسی یاد می‌شود- فائدۀ مباشر واولی آن، حاصل کردن زندگی و مستحکم ساختن آن و وصل شدن به خداوند بدون حجاب می‌باشد که این آخرین مرتبۀ لذت به شمار می‌رود».

* و در همان کتاب خود می‌گوید: «خداوند تعالى صورتی ندارد که آن را درست کند، و نه کدام مقصد آخرینی دارد که به آن برسد، بلکه وظیفه‌اش اینست که تکوین و تخلیق همیشگی داشته باشد، آنهم به طریق تجدید حیات فکر شعورش در هر لحظه، که مقصود از عبادت هم همین است».

* وی می‌گوید: «ممکن است که ازدواج جمهوری را چنین تعریف کنیم: آن یک عقد مشترک میان دو شریک همانند بوده که هر دوی شان در حقوق و واجبات مساوی‌اند، مرد بالای زن سلطه ندارد و زن بالای مرد ندارد… هر دو حق دخول را به اختیار و رضای خود دارند، و در خروج از آن نیز حق مساوی دارند».

* وی می‌گوید: «در این ازدواج مهر و ولی وجود ندارد، و طلاق همانطوری که حق مرد است حق زن نیز می‌باشد».

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- افکار این حزب درهم پیچیده، مضطرب و خلط از ادیان، افکار و مذاهب زیادی، اعم از سابقه و جدید أخذ گردیده است.

- مؤسس این حزب برآراء محی الدین ابن عربی در کتابش «فصوص الحكم» توجه واعتماد نموده است که این کار بعضی از نقاد را معتقد بر آن ساخته که این حزب یک حرکت باطنی صوفیانه است، علاوه بر آن ایشان دخانیات را جائز می‌دانند، و با نغمه‌های ایقاعی، در جاده‌های عمومی، و در حلقه‌های ذکر جمهوری می‌رقصند.

- در بسیاری از نظریاتش از افکار فروید و داروین استفاده می‌کند.

- در مباحث خود پیرامون انسان کامل- که عوض خداوند وی با مردم محاسبه خواهد کرد- ممکن متأثر از نصرانیت باشد. افکار خود را در این مورد از کتاب «اٌلإنسان الكامل» که عبد الکریم جیلی تألیف نموده، اخذ کرده است.

- در تحدید و طرز العمل دولت آینده که به طرف آن دعوت می‌کند برافکار اشتراکی مارکسیستی اعتماد نموده است.

- در بسیاری از افکار خویش با بهائیه و قادیانیه توافق دارند.

- على الرغم آنچه گذشت، وی کتب خود را به ایات قرآنی و احادیث نبوی آغاز نموده و در آنچه به سوی آن دعوت می‌کند از آیات و احادیث استدلال می‌نماید، لکن این کار وی دعوتش را دعوت اسلامی نمی‌سازد بلکه این رنگ دیگری از ارتداد و کفر است.

انتشار و جاهای نفوذ:

- منشأ و نموی این حزب در سودان است، طرفدارانش به ده‌ها هزار رسیده بود، ولی بعد از اعدام رهبرشان، تعداد آنان خیلی زیاد رو به کمی نهاد، در میان شان تعدادی از دانشمندان که از ثقافت و علوم اسلامی بی‌بهره‌اند نیز وجود دارد، لکن در نتیجۀ بیداری دینیی که در سودان به میان آمده است امید می‌رود که این حزب به کلی ختم شود.

مراجع:

۱- اسس دستور السودان محمود محمد طه –کتابیست نادر، بخاطریکه آن را از بازار جمع‌آوری نموده نابود می‌سازند.

۲- تطویر شريعة الأحوال محمود محمد طه. الشخصية

۳- طریق محمد محمود محمد طه.

۴- کتاب رسائل ومقالات محمود محمد طه.

۵- كتاب الاسلام والفنون محمود محمد طه.

۶- رسالة الصلاة محمود محمد طه.

۷- همچنان جمهوری‌ها کتابی به نشر رسانیدند بنام «الضحية ليست بواجبة لأعلى الأغنياء ولا على الفقراء»یعنی: قربانی واجب نیست، نه بالای ثروتمندان و نه بر تهیدستان.

۸- الفکر الجمهوری تحت المجهر نور محمد احمد - مطبوعات اتحاد طلاب جامعة ام درمان الإسلامية – امانة الشئون الثقافية.

۹- دراست و تحقیقات مفصل از حزب جمهوری در فایل‌های الندوة العالمية للشباب الإسلامي.

جینیه

تعریف:

- جینیه دین منشعب از دین هندو است، که در قرن ششم قبل از میلاد، به دست مؤسس آن (مهاویرا) قدم به ظهور نهاد وتا امروز وجود دارد، بنای این دین بر اساس خوف از تکرار تولد است، دعوت کننده به سوی آزادی از قیود زندگی و از خوشگذرانی بوده و اینکه انسان باید بدور از احساس به زشتی‌ها از قبیل عیب، گناه، خیر و شر باشد و نیز مبنای این دین بر ریاضت بدنی، رهبانیت، تفکرات عمیق نفسانی است، البته این ریاضت و تفکرات بخاطر خاموش ساختن شعلۀ زندگی در نفوس پیروانش می‌باشد.

تأسیس و افراد برازنده:

- (مهاویرا) مؤسس حقیقی دین جینیه به شمار می‌رود که معتقدات آن نیز از وی ظاهر شده و تا امروز باقی است.

- (مهاویرا) از خاندانی از طبقۀ کاشتر بود که مختص به امور سیاست و حربی بودند.

- پدر وی (سدهارت‌ها) امیر شهری در ولایت بیهار بود.

- تولد (مهاویرا) سال ۵۹۹ ق م صورت گرفته و وی پسر دومین والدین خود بود.

- مرحلۀ اول زندگی خود را در سایـۀ پدر و مادر خـود سپری نموده مستفید از خادمان و لذات مادی بود، به والدین خود خیلی احترام داشت، در این مرحله ازدواج نیز کرد و دارای یک دختر گردید.

- وقتی والدینش وفات نمود دربارۀ سبکدوش شدن از ولیعهدی و دور شدن از پادشاهی و القاب، از برادر خود اجازه خواست.

- سر خود را تراشید، زیورات و لباس‌های فاخرۀ خود را از تن کشید و مرحلۀ زهد، خلوت گزینی و گوشه نشینی را آغاز نمود، در آنوقت سی سال داشت.

- دو روز و نیم، روزه گرفت، موی بدن خود را کند، برهنه در شهرها شروع به گشت نمود و به ریاضت شاقه و تفکرات عمیق آغاز کرد.

- نام اصلی‌اش (وردهاماتا) است ولی اتباع و پیروانش ویرا (مهاویرا) یعنی «قهرمان بزرگ» می‌نامند و معتقدند که این نام را خدایان برایش اختیار نموده‌اند، و همچنان بر وی (جینا) اطلاق می‌کنند، یعنی غالب بر شهوات و میل‌های مادی.

- پیروان این گروه ادعا می‌نمایند که دین جینیه رجعش به بیست و سه شخص جینی بوده که مهاویرا بیست و چهارم آن‌ها به شمار می‌رود.

- مهاویرا علوم خود را از (بارسواناث) که وی را جینی بیست و سوم می‌شمارند، اخذ نموده است، اصول جینیه را از وی فراگرفت بعدا در بعضی امور با وی مخالفت نموده برآن چیزهائی را اضافه کرد که آنچیزها را به تجربه و زکاوت خود حاصل نموده بود، همین بود که وی به حیث مؤسس حقیقی شناخته شد.

- در تفکرات و رهبانیت خود به مدت سیزده ماه غرق بود که در این مدت با جسد برهنه، موی کنده، در شهرها سرگردان بود، باخاموشی تمام مراقب نفس خود بود، زندگی خود را با همان صدقاتی که برایش داده می‌شد پیش می‌برد، بعد از این مدت مستقیما به درجۀ چهارم رسید زیرا سه درجۀ دیگر، چنانچه می‌گویند از اول برایش حاصل بود.

- بعد از آن شروع به رحلت عدم احساس نمود تا آنکه به درجۀ پنچم نایل گردید که این درجه درجۀ علم مطلق بوده و رسیدن به مرحلۀ نجات است.

- یک سال بعد از ریاضت و تهذیب نفسی به درجۀ مرشد نایل گردید که بعد از آن مرحلۀ دعوت را به سوی عقیدۀ خود شروع نموده اولا خاندان خود، بعدا قوم و بعد از آن اهل شهر خود را دعوت کرد، و بعد از آن پادشاهان و سرلشکران را دعوت نمود که تعداد زیادی از آن‌ها با دعوت وی – که قیام بر ضد براهمه بود- موافقه نمودند.

- به دعوت خود تاسن ۷۲ سالگی ادامه داد، و در سال ۵۲۷ ق. م، وفات نموده از خود مذهبی، پیروان و اتباع و خطبه‌هائی بجاگذاشت.

- بعد از وی جینیه به دو بخش تقسیم شد:

۱- دیجامیرا: یعنی دارندگان زی [لباس وهيئة] آسمانی که برهنه و عریان بودند، این گروه از جملۀ افراد خاصه‌اند که میلان به سخت گذرانی و زهد دارند و اکثر آنان را کاهنان، رهبانان و نساک تشکیل می‌دهند که زندگی (مهاریرا) را نمونه والگو برای خویش قرار داده‌اند.

۲- سویتامبرا: یعنی دارندگان لباس سفید، ایشان طبقۀ معتدل عامه‌اند که زندگی اول (مهاویرا) را، در احترام پدر ومادر چراغ راه خویش قرار داده‌اند، یعنی آن دور زندگی‌اش که در آن از لذت‌ها و خدمتگاران استفاده می‌کرد، آنان تمام کارهایى که در آن خیر باشد انجام می‌دهند، و از هر امری که در آن بدی و شر وجود داشته باشد و یا سبب مرگ زنده جانی شود پرهیز می‌نمایند، لباس می‌پوشند [برهنه نمی‌باشند مثل گروه اول]، و مبادی عام جینی را بالای خود تطبیق می‌کنند.

- پادشاهان و حکام در هند به پذیرفتن جینیه روی آوردند که این امر سبب غلبۀ جینیه بر عصر ویدای هندوی شمرده می‌شود، البته پذیرفتن ملوک وحکام بخاطری بود که دین جینیه به سوی: عدم ضرر رسانیدن به مطلق زنده جان، واجب بودن اطاعت مردم از حاکم خویش و ذبح کردن کسی که از حاکم سرکشی نموده نافرمانی اوامرش را می‌نماید، دعوت می‌کرد، بنابرآن ایشان در قرون وسطى در دربار بسیاری از ملوک و حکام نفوذ پیدا کردند.

- در زمان فرمانروائی اسلامی در هند از احترام و عزت زیادی بر خور دار بودند، حتى کار به جائی رسید که امپراطور «اکبر» که از (۱۵۵۶- ۱۶۰۵م) بر هند حکومت داشت، از اسلام گشت و مرتد شده بعضی از عقاید جینیه را پذیرفت، باهندوان دامادی و خویشی کرد، معلم جینیه (هیراویجیا) را از مقربین دربار قرار داده لقب «معلم الدنیا» را به وی اعطاء کرد.

افکار و معتقدات:

اول: کتاب‌های شان:

- مهاویرا قبل از مرگش در شهر بنابوری ولایت تبنا آمده پنجاه و پنج خطابه ایراد فرمود و از سی وشش سوال پاسخ گفت، بعدا همین خطابه‌ها و همین سوال و جواب‌ها کتاب مقدس ایشان گردید.

- در پهلوی آن، خطابه‌ها و وصایائی که به مریدان، رهبانان و نساک جینیه منسوب است قرار دارد.

- فرهنگ دینی شان به طریق مشافهه [غیرکتبیی] نقل می‌شد، و در قرن چهارم قبل از میلاد خواستند آن را تدوین نمایند ولی در جمع کردن مردم پیرامون آنچه نوشته بودند ناکام ماندند، بنابراین کتابت آن تا سال ۵۷م بتأخیر افتاد.

- در قرن پنجم میلادی بزرگان جینیه در شهر (ویلابهی) جمع شدند تا فرهنگ دینی خود را به زبان سنسکریتی بنویسند، و زبان و لغت اصلی آن (اردها مجدی) بود.

دوم: اله و یا پروردگار:

- جینیه در اصل قیامی بود بر ضد براهمه، ایشان آلهۀ هندوان را قبول ندارند، خوصوصا آلهۀ سه گانۀ ایشان را (برهما – فشنو - سیفا) از همین جهت حرکت ایشان را بنام حرکت الحادی نام نهاده‌اند.

- جینیه به روح اکبر ویا خالق بزرگ برای کائنات قائل نیستند ولی به وجود ارواح جاوید قائل هستند.

- هر روحی از ارواح جاوید، از دیگرش مستقل بوده در آن‌ها تناسخ جاری می‌شود.

- خود را از فکر الوهیت کاملا آزاد کرده نتوانستند بنابرآن بخاطر اینکه دین در اذهان شان تکمیل شود، و فراغی که از عدم اعتراف شان به خدای واحد پیدا شده بود پرشود، به شکل و صورت (مهاویرا) معبودی به خود ساخته و بیست و سه جینی دیگر را نیز به آن یکجا کرده‌اند.

- طبیعت مسالمت آمیزی که دارند ایشان را مجبور ساخته تا به آلهۀ هندوان (بغیر از آلهۀ سه گانه) اعتراف نموده، وبه آن‌ها احترام و تعظیم نمایند، ولی در تعظیم به درجۀ تعظیم براهمه نمی‌رسند، همچنان ایشان براهمه را به اعتبار اینکه یک گروه معظم در بین هندوان‌اند، احترام و تعظیم می‌کنند.

- در دین ایشان نمازی و قربانیی وجود ندارد، و به نظام طبقاتی قائل نیستند، بلکه به ضد آن قیام کرده‌اند، در میان ایشان صرف دو طبقه وجود دارد: طبقۀ خاصه و طبقۀ عامه، ولی به طبقۀ خاصۀ خویش که از جملۀ رهبانان‌اند هیچ نوع امتیازی قائل نیستند، و این امرسبب شده که راهبان در مشقت، قربانی و تکلیف زیادی قرار گیرند.

سوم: بعضی از معتقدات‌شان:

۱- کارما:

- کارما نزد آنان یک موجود مادی است که با روح خلط شده آن را احاطه می‌نماید، و روح جز به طریق ریاضت و محروم بودن از لذت‌ها، از آن نجات نمی‌یابد.

- انسان تا وقتیکه کارما به روحش تعلق داشته باشد فقط تولد می‌شود و می‌میرد، و تا وقتیکه از کارما جدا نشده باشد نفسش پاک نمی‌شود، وقتی از کارما جدا شد رغباتش ختم می‌شود و زندۀ جاوید در نعمت‌های نجات باقی خواهد ماند.

۲- نجات:

- مقصد از نجات دست یافتن به سرور همیشگی که خالی از غم، درد و اندوه است، و نیز پاک‌شدن از اوساخ مادی حیوانی می‌باشد که غایت آن دور شدن از تکرار تولد و مرگ و تناسخ می‌باشد.

- راه رسیدن به نجات همانا انجام دادن کارهای خوب و دوری جستن از بدی‌ها، گناهان و معاصی است، و به آن وقتی انسان خواهد رسید که از موانع مشکلات زندگی بشری، توسط کشتن عاطفه‌ها و شهوات، عبور نماید.

- مقام شخص نجات یافته بالاتر از خلاء کونی بوده و نجاتش ابدی و سرمدی می‌باشد.

۳- تقدیس و احترام هر زنده جان:

- هر زنده جان را تقدیس و احترام عجیبی می‌نمایند.

- بعضی از راهبان شان باخود جاروب می‌داشته باشند که با آن راه خود و جای نشستن خود را بروبند تا مبادا زنده جانی را پایمال کنند.

- بعضی از آنان بر روی خود پرده ای را می‌اندازند واز عقب آن تنفس می‌کنند تا مبادا زنده جانی که در هوا باشد به حلق وی فرو رود و از بین برود.

- کار زراعت را نمی‌کنند تا کرم‌ها وحشرات خردی که در زمین زندگی می‌نمایند به قتل نرسند.

- حیوانات را ذبح نمی‌کنند و گوشت آن را نمی‌خورند، از همین جهت آنان بنام «نباتی‌ها» یاد می‌شوند.

- در معارک و جنگ‌ها، بخاطر اینکه خون کسی نریزد و زنده‌ها کشته نشوند، شرکت نمی‌ورزند، به همین جهت ایشان همیشه در صلح زندگی می‌کنند و از شدت و تندی به دور هستند.

۴- عواطف:

- باید تمام عواطف و احساس‌ها‌ کشته شود، راهب به دوست داشتن و بدبینی، به غم و خوشی، به سردی وگرمی، به خوف و حیاء، به خیر وشر، و به گرسنگی و تشنگی احساس ندارد، بنابرآن واجب است بروی که به درجۀ خمود وجمود و غفلت برسد، بحدی که تمام عواطف انسانی را درنفس بکشد.

- بعضی از آن‌ها را چنین مشاهده می‌کنی که موی جسدش کنده می‌شود ولی هیچ نوع دردی از آن احساس نمی‌کند.

۵- عریان بودن:

- بهترین و بلندترین کشتن عواطف رسیدن به مرحلۀ برهنگی است که آن از بارزترین شعایر جینیه به شمار می‌رود، کسی که به این مرحله رسید در جاده‌ها بدون لباسی که بدنش را بپوشاند، سیر می‌کند و به شرم وحیاء احساس نمی‌کند. – راهب‌ها برهنه زندگی می‌کنند و این عمل شان از مفکورۀ فراموشی عار وحیاء سر چشمه می‌گیرد، که این عمل، ایشان را [به نظرخودشان] به مرحلۀ نجات و جاویدانی می‌رساند.

- اگر شخص برهنه به حیاء، خوبی و بدی احساس کرد آن شخص هنوزهم به دنیا تعلق و بستگی دارد که این خود مانع از رسیدنش به کامیابی و نجات است.

- احساس کردن به حیاء متضمن تصور گناه است و عدم احساس به حیاء معنایش عدم تصور گناه است، پس کسی که می‌خواهد زندگیى داشته باشد که از دردها خبری نداشته باشد باید برهنه زندگی کند و لباسش آسمان و هوا باشد.

۶- خود کشی تدریجی:

- راهبان و نساک ایشان بخاطر آنکه گرسنگی را احساس نمی‌کنند و بخاطر قطع علایقی که ایشان را به زندگی مرتبط می‌سازد، طعام را و هر چیزی را که غذای جسم باشد ترک می‌کنند و این کار مفضی به خود کشی تدریجی از طرف گرسنگی می‌شود.

- رسیدن به این مرحله به این معناست که شخص از زیر سلطۀ جسد فانی خود بر آمده، حالا وی موی بدن خود را می‌کند وجسد خود را به پدیده‌های مشکل طبیعی پیش می‌کند وگرسنه می‌سازدش تا آنکه بمیرد.

- خود کشی و انتحار مرتبه‌ایست که به آن جز رهبان‌های خاص الخاص جینی کس دیگر نمی‌رسد، آنان بخاطر رغبت و میل به نجات و خلود این کار را می‌کنند، و به این مرتبه وقتی می‌رسند که سیزده سال را در مبادی و تعالیم مشکل رهبانیت این دین سپری نمایند.

- مردم عام جینیه بر این اکتفاء می‌کنند که کسی را نکشند، گوشت نخورند، و از ضرر رسانیدن به انسان و حیوان دوری جویند و بالای رغبات مادی غلبه حاصل کنند.

چهارم: افکار و معتقدات دیگر آنان:

- روح تا آنوقت در بند مرگ و ولادت گرفتار است که به مرحلۀ نور وسعادت برسد، وقتی به این مرحله رسید لذتی را میابد که هیچ لذت دنیایى به آن برابر شده نمی‌تواند.

- به راه نور انسان توسط تطبیق أشیاء ذیل خواهد رسید:

۱- اعتقاد درست به رهبران بیست و چهارگانه جینیه و دور شدن از اوساخ گناهانی که به نفس انسان چسپیده است.

۲- علم درست: که توسط آن شناخت کائنات از ناحیۀ مادی و روحی حاصل می‌شود.

۳- اخلاق درست: توسط آراسته بودن به نیکی‌ها، خالی بودن از بدی‌ها، عمل به عفت و پرهیزگاری.

- مراتب علم جینی پنج است:

۱- ادراک به طریق حواس.

۲- علم از طریق وثائق مقدسه.

۳- علم به وجدان محدود که آن توسط روح، بعد از پاک شدنش از اوساخ، درک می‌شود.

۴- علم به وجدان محیط که آن توسط روح، بعد از گذشتنش از زمان و مسافه، درک می‌شود.

۵- علم به اشیاء پوشیده در ضمیرها و به تصورات مخفی، که انسان به این مرتبه نمی‌رسد مگر بعد از ریاضات شاقه و مشکل.

- (مهاویرا) سه مرتبه‌اش را از اول با خود داشت و دو مرتبۀ دیگرش نیز برایش حاصل گردید تا مرشد و داعی مذهب خود شد.

- برای جامعۀ جیـنی معبد چیز ضروری بـوده آباد کردن آن از جملۀ فرائض دینی بالای شان به شمار می‌رود.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- جینیه قیامی است بالای هندویت که از آلهه و طبقات آن انکار می‌ورزد، ولی از روش عام و شعایر بارز آن خود را آزاد کرده نتواست، بنابرآن برای خود معبودانی اتخاذ نموده است.

- افکار جینیه اصلا بر افکار هندویت استوار است مثل اعتقاد به انطلاق، کارما، نجات، تناسخ، تکرار تولد، دعوت به سوی امور سلبی، ولی با اندکی رنگ آمیزی این عقاید به رنگ جینیه و تطویر وتغییر آن تا با عقاید جینیه ملائمت و موافقت نماید.

- جینیه ادعا می‌کند که فلسفۀ وی به جینی اول باز می‌گردد، که وی در تاریخ‌های خیلی قدیم میزیسته وهمچنان به جینی‌هائی باز می‌گردد که یکی بعد دیگری آمده‌اند، و بیست وسوم آن‌ها (بارسوانات) و بیست چهارم آن‌ها (مهاویرا) بود و شعایر این دین، که در مرحلۀ دور و درازی از زمانه‌ها تشکیل شده، به دست وی استقرار یافت.

- ظهور این دین همرکاب با ظهور دین بودائی بود که هر دو به حیث دو نهضت در داخل فکر هندویت بود.

- چنین عقیده وجود دارد که نصرانیت مفکورۀ روزه گرفتن را از چیزی که در آن حیات باشد از جینیه گرفته‌اند، زیرا نصارى در چند روز محدود، از گوشت و از هر چیزی کـه از گوشت درست می‌شود روزه می‌گیرند و در آن ایام با طعام‌های نباتی زندگی می‌کنند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- جینیه از هند خارج نشده، معابدش در کلکتا و دلوارا زیاد است، و نیز معابدی در کهجورا و جبل آبو دارند که در زینت و زخرفه از عجائب دنیا به شمار می‌رود، و در قرن دوم قبل از میلاد غار بزرگ شان را، که بنام (هاتی کنبا) مسمى است، در منطقۀ ادریسه، حفر نمودند، آنان غارهای دیگری هم در اطراف هند دارند، که بر مهارت ایشان در کندنکاری تماثیل و رسوخ قدم شان در اعمارمعابد و تزیین آن به نقش‌های عجیب، دلالت می‌کند.

- شمار فعلی شان به یک ملیون نفر می‌رسد که در تجارت و قرض دادن به بانک‌ها کار می‌کنند، اکثر آنان از جملۀ ثروتمندان‌اند که این امر ایشان را در نشر کتب شان و تأثیر شان بر فرهنگ هند، کمک کرده است.

مراجع:

۱- حضارة الهند غوستاف لوبون.

۲- مهاویرا:مؤسس الجينية ثقافة الهند- دسمبر ۱۹۵۱م.

۳- الفلسفة الجينية محي الدین ألوائي.

۴- تاریخ الإسلام في الهند عبد المنعم نمر.

۵- فلسفة الهند القديمة مولانا محمد عبدالسلام الرامبوري.

۶- ادیان الهند الكبري د. احمد شلبي- ط۶- النهضة المصرية.

۷- حقائق عن الهند منشورات ادارة الاستعلامات الهندي.

۸- ادیان العالم الكبري حبیب سعید.

مراجع بیگانه:

۱- H. G. Wells: A short History of the World.

۲- Berry: Religions of the World.

۳- History of Budhist Though: Edward thomas.

۴- Weeche and Rylamds: The peoples and Religions of India.

حشاشون

ASSASSIN

تعریف:

حشاشون یک گروه اسماعیلی، فاطمی، نزاریۀ مشرقیه‌اند که از دیگر فاطمی‌ها جدا شده‌اند و به امامت نزار بن مستنصر بالله و اولاد وی دعوت می‌کنند، مؤسس شان حسن بن الصباح بود که قلعۀ «الموت» را بحیث مرکز دعوت و پایتخت دولت خود قرار داده بود، این فرقه در قتل و ترور، بخاطر اهداف سیاسی و دینی، و در تعصب، امتیاز خاصی داشتند، کلمۀ «حساسین» (ASSASSIN) به اشکال مختلف در لغت اروپایى‌ها داخل شده و به معنای: قتل ناگهانی، قتل بطور غدر و خیانة، و یا قاتل حرفوی، استعمال می‌شود.

تأسیس و افراد برازنده:

۱- حسن بن الصباح:

- سال ۴۳۰هـ در ری تولد شد و به مذهب شیعه زندگی خود را آغاز نمود، بعدا در عمر (۱۷) سالگی طریقۀ اسماعیلیۀ فاطمیه را در پیش گرفت، سال ۴۷۱هـ/۱۰۷۸م به طرف امام خود المستنصر بالله رفته حج نمود و بعد از آن بازگشت کرد تا دعوت را در فارس به نشر برساند، تعدادی از قلعه‌ها را تصرف کرد و مهم‌ترین آن‌ها قلعۀ الموت بود که آن را پایتخت دولت خود ساخت.

- در زمان وی سل ۴۸۷هـ/۱۰۹۴م امامش المستنصر بـالله مرد، و وزیر بدر الجمالی، پسر بزرگ و ولی عهدش یعنی (نزار) را به قتل رسانید تا امامت را به پسر کوچک (المستعلى) که خواهر زادۀ وزیر بود، انتقال نماید، این کار سبب شد که فاطمیه به دو بخش تقسیم شود: نزاریۀ مشرقیه و مستعلیۀ مغربیه.

- حسن بن الصباح به امامت نزار دعوت نموده مدعی شد که امامت به نواسۀ نزار، که به طریق مخفی به قلعۀ الموت آورده شده، نقل نموده است، گاهی چنین اظهار نظر گردید که وی طفل بوده از مصر به فارس گریختانده شده و گاهی هم گفته می‌شد که زنی از زنان نزار که از وی حامل بود به الموت آورده شد و آنجا وضع حمل نمود. همینطور امر و سرنوشت امام جدید در کتمان و خفاء باقی ماند.

- حسن بن الصباح در سال (۵۱۸هـ/۱۱۲۴م) بدون نسل و اولاد وفات نمود، زیرا وی در زندگی خود دو پسر خود را به قتل رسانیده بود.

۲- کیا بزرگ آمید:

از سال (۵۱۸هـ/ ۱۱۲۴م) تا سال (۵۳۲هـ/۱۱۳۸م) حکومت کرد، وی در اول قومندان قلعه «لاماسار» به مدت بیست سال بود، در دوران حکومتش با همسایه‌های سلجوقی‌اش چندین بار داخل معرکه و جنگ شده بود، وی نسبت به حسن بن الصباح در سیاست رسیده تر و بردوبارتر بود.

۳- محمد بن کیابزرگ آمید:

از سال (۵۳۲هـ/۱۱۳۸م) تا سال (۱۱۶۲م) حکومت نمود، در دعوت به سوی امام خیلی توجه داشت و احترام ظاهری به فرائض اسلام را لازم گردانید، به قتل بسیاری از پیروانش که به امامت پسرش عقیده داشتند اقدام نموده یک تعداد دیگرش را عذاب و تبعید کرد.

۴- حسن ثانی بن محمد:

حکومت وی از سال (۱۱۶۲م) تا سال (۵۶۱هـ/۱۱۶۶م) بود، در رمضان سال ۵۵۹هـ برپاشدن قیامت را اعلان نموده شریعت را به پایان رسانید (لغوکرد)، تکالیف را ساقط کرد، خوردن را در رمضان مباح دانست، بعد از آن اقدام به کار بزرگ‌تری نمود و ادعا کرد که وی در ظاهر گرچه نواسۀ کیابزرگ است ولی در حقیقت امام عصر و پسر امام سابق و از نسل نزار می‌باشد.

۵- محمد ثانی بن حسن ثانی:

حکومتش از سال (۵۶۱هـ/۱۱۶۶) تا سال (۶۰۷هـ/۱۲۱۰م) بود، نظریۀ قیامت را پیشرفته‌تر ساخت و محکم گردانید، در این امر، ضعیف شدن و فروپاشی حکومت سلجوقی‌ها در دوران وی، ظهور ترکی‌ها و شروع توسعۀ آنان، به وی کمک نمود.

۶- جلال الدین حسن سوم بن محمد دوم:

حکومتش از (۶۰۷هـ/۱۲۱۰م) تا (۱۲۲۱م) بود، وی عقاید اجداد خود را دربارۀ قیامت ترک نموده آنان را لعنت و تکفیر کرد، کتاب‌های شان را سوخت و اسلام خویش را اعلان نمود، و ارتباط را با عالم اسلامی شروع کرده به خلیفۀ عباسی الناصر لدین الله، و به سلطان سلجوقی خوارزم شاه و دیگر ملوک و امراء نامه نوشت و به ایشان دعوت راستین خود را به سوی تعالیم اسلام اعلان می‌نمود، به این عملکرد وی، همۀ بلاد اسلامی خوشحال شدند، و پیروانش به عنوان مسلمانان جدید شناخته می‌شدند.

۷- محمد سوم بن حسن سوم:

(در بعضی کتاب‌ها بنام: علاء الدین محمود ذکر شده) حکومتش از سال (۱۲۲۱م) تا سال(۱۲۲۵م) بود: در عمر (۹) سالگی جانشین پدرگردید، وزیر پدرش حاکم الموت شد، در دوران وی، مردم بار دیگر به محرمات، ارتکاب گناهان و الحاد روآوردند. این طفل پنج شش سال حکومت کرد، بعد از آن تکلیف عقلی (عصبی) برایش پیش شد و دزدی، رهزنی و تجاوزها عام گردید.

۸- رکن الدین خورشاه:

(۱۲۵۵- ۱۲۵۸م): سال ۱۲۵۶م هلاکو حمله ای را به هدف قلعه‌های اسماعیلیه به راه انداخت، و همینطور به پیش می‌رفت تا آنکه سال ۶۵۴هـ رکن الدین قلعۀ الموت را با چهل قلعه و حصن دیگر که بعدا همۀ آن‌ها به خاک برابر کرده شد، تسلیم وی کرد، بنابرآن هلاکو از رکن الدین استقبال نمود و یک دختر مغلی را به نکاحش در آورد، ولی در سال ۱۲۵۸م قتل ناگهانی (ترور) کردش و کارش را به آخر رسانید، و به قتل وی دولت سیاسی حشاشی‌ها نیز در فارس ختم شد.

۹- شمس الدین محمد بن رکن الدین:

روایات اسماعیلیه چنین می‌گوید: رکن الدین پسر خود شمس الدین محمد را مخفی نموده بود که بعدا خود را نا آشناساخته، از گیر هلاکو، به جهتی در جنوب قوقاز گریخت، و بعدها در راهی که میان اصفهان و همدان قرار دارد، درقریۀ (انجودا) استقرار یافت، و تا وفات خود در نصف اول قرن هشتم هجری، همانجا باقی ماند، از نسل وی سلسله‌ای از ائمه در قرن نهم به ظهور رسید که خاندان آغاخان نیز از آن جمله است. بعد از شمس الدین، حشاشون به دو بخش تقسیم شدند:

* بعض شان امامت محمدشاه را اعلان نموده به امامت وی وبه امامت ائمه ای که از نسل وی آمدند اعتراف نمودند، سلسلۀ شان در نصف قرن دهم هجری ختم شد که آخرین آنان امام ظاهر شاه سوم معروف به (دکنی) بود، وی به هند هجرت نموده آنجا در سال ۹۵۰هـ وفات کرد و سلسله قطع شد، ولی تاحال هم پیروانی از ایشان در مصیاف و قدموس در سوریه وجود دارد.

* پیروان سلسلۀ دیگر به امامت قاسم شاه اعتقاد دارند، ولی فرقۀ اول نسبت به این فرقه تعداد زیادی را تشکیل می‌دهند، این‌ها به بلندی‌های نهر جیحون هجرت نموده بودند.

حشاشون در بلاد شام:

- از میان آنان در بلاد شام نیز رهبرانی ظهور نمود, مثل: بهرام استر آبادی و اسماعیل فارسی داعی، ایشان توسط جلب رضوان بن تتش والی حلب به مذهب خویش استفادۀ زیادی نمودند، تعداد زیادی از اسماعیلیۀ فارس به آنسوکوچ نمودند و این کار سبب قوت وشوکت شان در بلاد شام گردید.

- شخصیت دیگری نیز تبارز نمودکه وی عبارت است از: شیخ الجبل سنان ابن سلیمان بن محمود معروف به رشید الدین، وی در بصره نشأت نموده علوم خود را در قلعۀ الموت فرا گرفته بود وهمصنفی ولیعهد، حسن ابن محمد بود که همین ولیعهد وقتی حکومت برایش رسیده بود سنان را به کوچ کردن به بلاد شام امر کرده بود.

- وی به بلاد شام انتقال نموده اسماعیلیه را به اطراف خود جمع کرد و به این صورت دارای نفوذ و قوت گردیدند، مردم به امامت وی اعتراف نمودند، ولی بعد از مرگش دوباره به طاعت امامان قلعۀ الموت باز گشتند، وی شخص مخفی بود و آنان وی را از جملۀ بزرگ‌ترین شخصیات خویش، على الاطلاق می‌دانند.

- تعدادی از قلعه‌ها را تصرف نمودند، با زنگی‌ها مقاوت نمودند، و چندین بار قصد ترور صلاح الدین ایوبی را کردند.

- وی جانشینان ضعیفی از خود به جاگذاشت که به سهولت توسط ظاهر بیبرس ختم شدند.

- ازجملۀ قلعه‌های شان در شام: قلعۀ بانیاس، حصن قدموس، حصن مصیاف، الکهف، الخوابی، المنیقه، و القلیعه است.

افکار و معتقدات:

۱- عقاید شان نسبت به ضروربودن امام معصوم که منصوص علیه و پسر بزرگ امام سابق باشد، بادیگر اسماعیلیه موافقت دارد.

۲- هر رهبری که از رهبران حشاشون ظهور می‌کنند به حیث حجت و داعی برای امام مستور شمرده می‌شود، البته به استثـناء حسن ثانی و پسرش که این دو ادعا کردند که خود شان امام هستند و از نسل نزار می‌باشند.

۳- رشید الدین سنان بن سلیمان که امام حشاشون در بلاد شام بود، بر علاوه از عقاید اسماعیلیه که به آن اعتقاد دارند، عقیدۀ تناسخ را ایجاد نموده ادعا کرد که وی غیب را می‌داند.

۴- حسن ثانی بن محمد: برپا شدن قیامت را اعلان نموده شریعت را لغو کرد و مکلفیت را ساقط ساخت.

۵- حج در نظرشان ظاهرا بسوی بیت الحرام (بیت الله) بوده ولی در حقیقت بسوی امام زمان است، چه ظاهر باشد چه مخفی و مستور.

۶- در بعضی از مراحل شعار شان این بود: «در وجود هیچ موجود نیست و کل چیز مباح است».

۷- یکی از وسائل شان ترور منظم بود، طوریکه اولا اطفال خود را به طاعت کورکورانه و اعتقاد به هر چه که برای شان گفته می‌شد تربیه می‌کردند، وقتی بازوی شان قوی می‌شد آنان را به سلاح معروف وقت خصوصا به خنجر آشنا می‌ساختند، پنهان کاری و اختفاء را نیز برای شان می‌آموختند، حتى فدائی قبل از اینکه یک کلمه از اسرار خود را فاش کند باید خود را به کشتن دهد. به همین طریق گروه فدائی را تربیه کرده بودند که توسط آن عالم اسلامی را تهدید می‌کردند.

۸- توسط سلسله‌ای از قلعه‌ها و حصارها از خود دفاع می‌کردند، و در هر جای بلند قلعه‌ای به خود درست کرده بودند، و هر قلعه‌ای را که می‌دیدند در تصرف آن می‌کوشیدند.

۹- کمال الدین بن العدیم مؤرخ دربارۀ شان می‌گوید: در سال (۵۷۲هـ/۱۱۷۶م) باشندگان جبل السماق در گناهان و فسوق فرو رفتند و خویش را متطهرین (پاک شونده گان) نام نهادند، در مجالس شراب نوشی، زنان و مردان خلط شده حتى مرد از خواهر و دختر خود پرهیز نمی‌کرد، زنان لباس مردان را پوشیدند و بعضی از آن‌ها اعلان می‌کرد که سنان پروردگارش است.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- اصول اساسی شان اصول شیعه و در قدم دوم اسماعیلیه است.

- بعد از مـوت امـام المستنصر بالله امامت را به پسر بزرگش نزار ادعا کردند که وی قبل از تسلیم شدن امامت با پسرش کشته شد.

- مفکورۀ تربیه کردن فدائیان را حسن بن الصباح از امام خود المستنصر، در وقت ملاقاتش با او، اخذ نموده بود.

- قتل و ترور یگانه وسیلۀ دینی و سیاسی، در راه استحکام عقایدشان و ایقاع رعب وخوف در دل‌های دشمنان شان، بود.

- مفکورۀ تناسخ که رشید الدین سنان به سوی آن دعوت می‌کرد از نصیریه اخذ شده بود.

انتشار و جاهای نفوذ:

- دعوت شان از کرمان و یزد به طرف وسط ایران و اصفهان پیش رفت، بعدا به خوزستان و بعد به دامنۀ کوه دیلم رسید و در قلعۀ الموت مستقرشد، از جانب شرق به مازندران و قزوین رسیدند و مناطق رودبار، لاماسار و کوهستان را تصرف کردند، و بسیاری از قلعه‌ها و حصارهایى را در طول وعرض بلاد تصرف نمودند، که از جملۀ قلعه‌های شان: بانیاس، مصیاف، قدموس، الکهف، الخوابی و سلمیه به شمار می‌رود.

مراجع:

۱- الحشاشون تألیف برنارد لویس، برگرداننده به عربی محمد العزب موسى - دارالمشرق العربي الكبیر- بیروت - ط۱- ۱۴۰۰هـ/۱۹۸۰م.

۲- طائفة الاسماعیلیه: د. محمد کامل حسین. تاریخ‌ها نظم‌ها، و عقایدها

۳- اسلام بلا مذاهب د. مصطفى الشکعة.

۴- اصول الاسماعيلية و برنارد لویس. الفاطمية و القرمطية

داروینیه

تعریف:

حرکت فکری داروینیه منسوب به پژوهشگر انگلیسی تشارلز داروین می‌باشد، شخص مذکور کتابش را «اصل الأنواع» سال (۱۸۵۹م) به نشر رسانید، مفکورۀ نشوء و ارتقاء را در آن مطرح نموده توسط آن ارزش‌های دینی را متزلزل ساخته آثار سلبی را بر فکر جهانی بجاگذاشت.

تأسیس و افراد برازنده:

- تشارلزداروین که صاحب همین مدرسۀ فکری بود، پژوهشگر انگلیسی است، در سال ۱۸۵۹م کتابش را بنام «اصل الانواع» به نشر رسانید، وی در این کتاب نظریۀ خود را پیرامون نشوء و ارتقاء مورد بررسی قرار داده و اصل حیاة [زندگی انسان] را مکروبی می‌پندارد که چندین ملیون سال قبل در آب گرم جمع شده‌ای وجود داشته، و این مکروب مرحله به مرحله پیشرفت نموده در یکی ازمراحل به شکل بوزینه در آمده و آخر به صورت انسانی تکمیل گردیده است، این شخص باهمین نظریۀ خود عقیدۀ دینی را که انسان در ابتداء منسوب به سوی آدم و حواء علیهما السلام هستند، به دور انداخته است.

- آرثرکیت: داروینی متعصبی است، ولی اعتراف دارد که این نظریه تاحال دلائلی ندارد، بنابرآن به تحریر جدیدی ضرورت دارد، وی می‌گوید: «نظریۀ نشوء و ارتقاء تاهنوز بدون دلیل بوده و همینطور خواهد ماند و یگانه سبب گرایش ما بدان اینست که تنها بدیلی که برای آن وجود دارد ایمان به خلق موجوده است که آن علی الاصلاق درست نیست».

- جولیان هکسلی: داروینی ملحدی است که در قرن بیستم قد علم کرد، وی دربارۀ این نظریه می‌گوید:

* «همینطور علم حیاة انسان را در مرکز مشابه به آنچه بالایش انعام شده، به حیث سید مخلوقات قرار می‌دهد، البته همانطور که ادیان می‌گوید».

* «از جملۀ مسلمات و امور پذیرفته شده اینست که انسان در زمان حاضر سردار مخلوقات است، ولی ممکن است که مقام وی را گربه و یا موش اشغال نماید».

* وی می‌پندارد که انسان مفکورۀ «الله» [خدا پرستی] را در زمان عاجزی و نادانی خود اختراع نموده بود، اما حالا که می‌داند و برطبیعت خودش سیطره نموده است دیگر ضرورتی [به خدا پرستی] ندارد و خودش در یکزمان واحدهم عابد است و هم معبود.

* وی می‌گوید: «بعد از نظریۀ داروین انسان نمی‌تواند که خود را از جملۀ حیوانات نشمارد».

* لیکونت دی نوی: از مشهور‌ترین مترقیان جدید است، که در حقیقت خودش صاحب نظریۀ مترقی «تطوریه» مستقل می‌باشد.

- د. هـ. سکوت: خیلی داروینی متعصب است، وی می‌گوید: «مفکورۀ نشوء بخاطری آمده است که باقی بماند، و ممکن نیست که از آن دوری جوییم، ولو که به حیث یک عمل اعتقادی گردد».

- برتراند راسل: یک فیلسوف ملحد می‌باشد که مفکورۀ داروینی را تأیید نموده آن را از ناحیه میخانیکی تقویۀ می‌نماید، و می‌گوید: «همان عملی که جالیلای و نیوتن بخاطر فلک انجام دادند، داروین بخاطر علم حیاة انجام داد».

افکار و معتقدات:

اول نظریۀ داروین:

این نظریه پیرامون چند فکر و چند امور فرضی چرخ می‌خورد که آن‌ها قرار ذیل‌اند:

- داروین چنین تخمین می‌کند که موجودات عضوی که دارای ملیون‌ها حجره‌اند در اصل موجود حقیر و دارای حجرۀ واحد بوده‌اند.

- این نظریه چنین تخمین می‌کند که کائنات عضوی از سوی سادگی و عدم تعقید به سوی اغلاق و تعقید ترقی نموده‌اند.

- این کائنات از سوی انحطاط به سوی ترقی به تدریخ پیش می‌روند.

- طبیعت به اشیاء قوی النوع اسباب بقاء، نمو، و کیفیت پذیری باهمزیستانش بخشیده است، تا در برابر حوادث مقاوت نموده در نردبان ترقی بالا رود، که این خود مؤدی به تحسین و ترقی نوعی مستمر می‌شود و از آن انواع جدید مترقی به میان می‌آید، همچنون بوزینه و انواع مترقی تری که در صورت انسان جلوه گر می‌گردد، و بر عکس میابیم که طبیعت همین قدرت را از اشیاء ضعیفه سلب نموده است که آنان افتیده از بین می‌روند.

- داروین این نظریۀ خود را از «الانتقاء الطبیعی» مالتوس اخذ نموده است.

- مـمیزات فـردی در داخـل یـک نوع به مرور زمانه‌های طویل منتج به انواع جدیده خواهد شد.

- طبیعت بدون کدام نقشۀ پلان شده می‌دهد و محروم می‌سازد، بلکه رفتار کورکورانه دارد، و خط سیر ترقی و تطور در ذات خود کج و مضطرب بوده به یک قاعده و قانون دوامدار منطقی سیر نمی‌کند.

- نظریه در ذات خود فرضی و بیولوجیکی بوده از نظریات فلسفی بدور می‌باشد.

- نظریه به دو اصل استوار بوده که هریکی از دیگرش مستقل و جدا است:

۱- موجودات حیه در زمانه‌های تاریخی به تدریج پیدا شده و به یکبارگی پیدا نگردیده‌اند، برای اثبات این اصل ممکن است برهان و دلیل بیاورند.

۲- این مخلوقات سلسلۀ میراثیى دارند که طی عملیۀ تطور و ترقی تدریجی دور و درازی، بعضی از آن‌ها از بعضی دیگرشان به طریق تعاقب پیدا شده‌اند، و این اصلی است که تاحال دلیلی به اثبات آن آورده نتوانسته‌اند، زیرا در سلسلۀ تطوری که آن‌ها گمان می‌کنند، یک حلقه و یا چندین حلقه مفقود است.

- نظریه چنین تخمین می‌کند که هر مرحله‌ای از مراحل ترقی بطور حتمی و ضروری زادۀ مرحلۀ قبلی خود است، یعنی عوامل خارجی است که نوعیت این مرحله را تعیین می‌نماید، هرچه خط سیر تطور و ترقی در ذات خود، در تمام مراحلش، یک خط مضطرب و مشوش بوده که یک غایۀ معین و هدف عالی ندارد، زیرا پیدا کنندۀ آن که طبیعت است، عقل و دانش ندارد بلکه کورکورانه سیر می‌کند.

دوم: آثاری که این نظریه از خود بجاگذاشت:

- قبل از این نظریه، به سبب انقلاب فرانسه، مردم به سوی آزادی عقیده دعـوت می‌کردند، ولی بعد از آن الحاد خویش را اعلان نمودند، الحادی که به طریقۀ عجیـبی نشر شده از اروپا به اطراف جهان نقل گردید.

- طبق این نظریه، برای کلمۀ: آدم، حواء، جنت، درختی که آدم وحواء از آن خوردند، و خطیئة «طبق عقیدۀ نصارى که عیسى÷بخاطر نجات یافتن بشر از گناه موروثش به دار آویخته شد، گناهی که از وقت آدم تا وقت دارکشیدن به آنان چسپیده بود» دیگر مدلول و مفهومی برای این کلمات باقی نماند.

- افکار مادی بر عقول طبقۀ دانشمند سیطره نموده مادی بودن انسان و مسخربودنش را تحت قوانین ماده تلقین کرد.

- تعداد زیادی از مردم خود را از ایمان به الله، بطور کامل و یا نزدیک به کمال خالی و فارغ نمودند.

- عبادت و پرستش طبیعت: داروین می‌گوید: «طبیعت هر چیز را خلق می‌کند و قدرتش در خلق نمودن بیحد و اندازه است».

- در ادامه می‌گوید: «تفسیر نشوء و ارتقاء به آن گونه که خداوند در آن دخالت داشته باشد به منزلۀ داخل کردن عنصر خارق طبیعت در قانون میکانیکی صرف است».

- دیگر فائده‌ای در بحث پیرامون غایه و هدف از وجود انسان به نظر آنان دیده نمی‌شود، زیرا داروین نسب انسان را به بوزینه ربط داده است، بلکه چنین فکر نموده که جد حقیقی انسان همان مکروب کوچکی بوده که پیش از چندین ملیون سال در آب جمع شدۀ ایستاده‌ای زندگی می‌کرده.

- علوم غربی مفکورۀ «غائیه» را [علمی را که از غایات و نتائج بحث می‌کند]، بدلیل اینکه دیگر پژوهشگر علمی به آن ضرورت ندارد و آن در دائرۀ علمش داخل نمی‌شود، به کلی مهمل گذاشته‌اند.

- توسط این نظریه تعدادی از فکرها گرفتار یأس، نا امیدی و ضیاع گردید، و گروه‌های حیران، و مضطرب که با خلاء روحی مبتلا‌اند به ظهور رسیدند.

- بالای زندگی بی‌نظمی عقیدتی چیره شد، و این زمان زمان اضطراب و ضیاع گردید.

- نظریۀ داروین هشدار و مقدمه‌ای برای تولد و ظهور نظریۀ فروید در تحلیل نفسی، نظریه برجسون در روحانیت جدید، نظریۀ سارتر در وجودیه، و نظریۀ مارکس در مادیت بود، تمام این نظریات، در طرز تفکر و تفسیرشان از انسان، حیات و سلوک از همان اساسی استفاده کرده‌اند که داروین وضع کرده بود و بالای آن اعتماد نموده‌اند.

- داروین چنین فکر می‌کند که انسان حیوانی مثل دیگر حیوانات است، همین فکر وی علوم و عقاید را هیجان زده ساخته است.

- انسان در نظر آنان صرف یک آئینه است که در آن تقلبات و تغییرات بدون سنجش طبیعت منعکس می‌شود.

مفکورۀ ترقی «تطور» حیوان بودن انسان را تلقین کرد و تفسیر علمی ترقی و تطور به مادی بودنش اشاره نمود.

- نظریـۀ تـطور بـیولوجیکی بخاطری نقل گردید که به حیث یک فکر فلسفی قرار گرفته، دعوت به سوی تطور مطلق در هر چیز نماید، تطوری که بدون حد و حدود باشد، بعدا این تطور بالای دین، ارزش‌ها و تقالید بازگشت نموده این اعتقاد را بمیان آورد که هر عقیده و یا نظام و یا اخلاق و عاداتی که در عقبش دیگری وجود داشته باشد البته به وجود زمانی، آن عقیده و نظام و اخلاق افضل و کامل‌تر است.

- برتراند راسل می‌گوید: «کمالی که ثابت باشد وجود ندارد و نه حکمتی که بعد از آن دیگری نباشد، و هر عقیده‌ای که ما به آن معتقد باشیم آن همیشه باقی نمی‌ماند، گرچه که فکر کرده باشیم که آن مشتمل بر حق ابدی است، زیرا مستقبل ضامن آنست که بالای ما بخندند».

- مارکس از نظریۀ داروین در مادی بودن انسان استفاده نموده، و مقصودش را در زندگی منحصر به سه چیز کرده بود: حصول غذاء، حصول مسکن، و پوره کردن غریزۀ جنسی، و تمام عوامل روحی را مهمل گذاشته است.

- فروید از نظریه داروین در حیوان بودن انسان استفاده نموده و ازهمین نظریه مدرسۀ خود را در تحلیل نفسی تکوین وتشکیل نموده، سلوک انسان را فقط برمبنای غریزۀ جنسی تفسیر کرده است، بنابرآن انسان در نظروی یک حیوان جنسی بوده که جز فرمانبرداری از اوامر غریزۀ جنسی چارۀ دیگری ندارد اگر از آن نافرمانی کرد طعمۀ اعصاب خرابی خواهد شد.

- دورکایم از نظریۀ داروین در حیوان بودن و مادی بودن انسان استفاده نموده توسط نظریۀ عقل جمعی میان هر دو جمع کرده است.

- برتر‌اند راسل از این نظریه درتفسیر تطور اخلاق استفاده نموده است، اخلاقی که نزد وی از محرم (التابو) به سوی اخلاق طاعت الهی ترقی و تطور نموده واز آنجا به سوی اخلاق مجتمع علمی ترقی کرده است.

تطور نزد فروید، دین را تفسیر جنسی نموده است، (دین همان احساس پشیمانی پسران است از کشتن پدرشان، پدری که آنان را از استمتاع [استفادۀ جنسی] مادرشان محروم ساخته بود، بعد عبادت پدرشروع شد، بعدا عبادت (طوطم) وبعد از آن عبادت قوای پنهانی در صورت دین آسمانی شروع گردید، و همۀ دوره‌های آن از عقدۀ اودیب سر چشمه می‌گیرد وبرآن تمرکز می‌کند.

سوم: فعالیت یهود وقوای تخریبکار در نشر این نظریه:

- داروین یهودی نبود بلکه نصرانی بود، لیکن یهود و دیگر قوت‌های تخریبکار، گمشدۀ خود را که درعقب آن سرگردان بودند درنظریۀ وی یافتند، بنابرآن در راه استفاده از آن بخاطر ازبین بردن ارزش‌ها در زندگی مردم کار کردند.

- پروتوکولات حکماء صهیونست چنین می‌گوید: «چنین تصور نکنید که سخنان ما کلمات میان تهی است وملاحظه خواهید کرد که کامیابی داروین، مارکس ونیتـشه را ما قبلا طرح ریزی کرده بودیم، و اثر غیر اخلاقی روش این علوم، بر فکر اممی [بر فکرغیر یهودی] برای ما تأکیدا واضح خواهد بود».

- در حالیکه این نظریه یک نظریۀ خالی از دلیل کافی بوده و همینطور بلا دلیل خواهد ماند، می‌بینیم که به سرعت دهشت آوری گسترش میابد که این خود - دلیلی بر وجود دست‌های پنهانی در نشر آن می‌باشد.

- تقدیس و تعظیم خارق العاده و عجیب از داروین، که وی از بزرگ‌ترین آزادکنندگان فکر بشری است واینکه وی مغلوب کنندۀ طبیعت می‌باشد [نیز از دلائل دست داشتن یهود در این مسئله به شمار می‌رود].

- میلان ورغبت جریده‌ها به صورت کامل به اینکه وی را درمقابل کلیسا ایستاده نمایند ودشمنان این نظریه را تشهیر وتمسخر کنند، البته این بخاطری است که ملکیت اکثر جراید به یهود واتباع آنان تعلق دارد.

چهارم: کسانی که برضد این نظریه‌اند وبرآن نقدنوشته‌اند:

آغاسیز در انجلترا و اوین در امریکا بر آن نقد نوشته وگفته‌اند: «نظریه وافکار داروینیه خرفات علمی محض بوده و به زودی فراموش خواهد شد». همچنان دانشمند فلکی هرشل واکثر استادان دانشگاه‌ها در قرن گذشته برآن نقد کرده‌اند.

- کریسی موریسون می‌گوید: (قائلین به نظریۀ تطور، دربارۀ وحدات موروثی «الجینات» هیچ چیزی نمی‌دانستند، و در آنجائیکه حقیقة تطورشروع می‌شود جابجا ایستاده می‌شوند، یعنی در نزد خلیه [حیوان خردی که دارى حجرۀ واحد است].

- انتونی ستاندن صاحب کتاب «العلم بقرة مقدسة» دربارۀ حلقۀ مفقوده بحث می‌کند - و آن سرحدی است که داروینی‌ها از بستن آن عاجز آمده‌اند - وی می‌گوید: «نزدیکتر به حق اینست که بگوییم: حصه و بخش بزرگی از سلسله مفقود بوده نه صرف یک حلقه، بلکه در وجود خود سلسله ما شک و تردید داریم».

- ستیـوارت تشیس می‌گوید: «علماء علم حیات بطور جزئی قصۀ آدم و حواء را همانطور که ادیان روایت می‌کند تأیید کرده‌اند و مفکورۀ درست در اجمال آن است».

- اوستن کلارک می‌گوید: «هیچ علامه و نشانه ای وجود ندارد که انسان را وادار به این عقیده کند که یک مرتبۀ بزرگی از مراتب حیوانی از مرتبۀ دیگرش به وجود آمده است، بلکه هر مرحلۀ آن وجود خاصه و متمیز خود را دارد که زادۀ عملیۀ تخلیق خاصه و ممتازی بوده است، انسان در روی زمین ناگهان و برهمین شکلی که فعلا آن را می‌بینیم موجود و ظاهر گردیده است.

- باستور افسانۀ توالد ذاتی را باطل نموده و تحقیقاتش ضربۀ شدیدی بر نظریۀ داروین به شمار می‌رود.

پنجم: داروینیۀ جدید:

- دارندگان نظریۀ داروینیۀ جدید در مقابل نقد علمیی که بالای نظریه وارد شد مضطرب و پریشان گردیده نتوانستند که نقاط ضعف آن را جبران نمایند، بنابرآن مجبور شدند که بخاطر تقویۀ آن و بخاطر یافتن دلیلی بر تعصب شدید شان افکار و نظریات جدیدی از خود ارائه نمایند و یک سلسله تغییراتی بیاورند که از آنجمله است:

* اقرارشان به اینکه قانون ارتقاء طبیعی از تفسیر عملیۀ تطور قاصر می‌باشد، و آن را به قانون دیگری تبدیل کرده و آن قانون را بنام «قانون تحولات ناگهانی» و یا «الطفرات» نام نهادند و مفکورۀ تصادف را به میان آوردند.

* مجبور به اعتراف نمودن به این امر شدند که در آنجا چندین اصول وجود دارد که از آن‌ها تمام انواع به وجود آمده‌اند، اینطور نیست که صرف یک اصل وجود داشته باشد چنانچه اسلاف شان به این عقیده بودند.

* مجبور شدند که اقرار نمایند: گرچه میان انسان و شادی «بوزینه» مشابهت ومماثلت ظاهری وجود دارد، انسان دارای بیولوجی خاص و جداگانه می‌باشد و این نقطه‌ای است که داروین و همعصران وی در آن سقوط کرده بودند.

* تمام چیزهائی که اصحاب داروینیۀ جدید با خود آورده‌اند افکار و نظریات ضعیف و ناتوانی‌اند و نمی‌توانند این نظام حیاتی وکونی را که با نهایت دقت، به تدبیر ذات حکیم، ﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠[طه: ۵۰] به سیر خود ادامه می‌دهد، تفسیر نمایند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- این مفکوره پیش از داروین نیز دانسته شده بود، دانشمندان به این پی برده بودند که انواع متأخیره در وجود و ظهور نسبت به انواع سابقه مترقی‌تر‌اند، که از جملۀ دانشمندان مذکور: رای باکنسون و لینو، به شمار می‌روند.

- آنان گفته‌اند: «تطور و ترقی یک طرز مشخص است که در آن برای تمام عالم رحمت وجود دارد» ولی نظریۀ آن‌ها موصوف به صفت لاهوتی بوده، و در میان معاملات احیاء فراموش گردیده است.

- داروین نظریۀ خود را ازعلم دراسة السکان خصوصا از نظریۀ مالتوس تلقین گرفته، و از قانون وی در انتخاب وانتقاء استفاده برده است، قانونی که پیرامون از بین رفتن ضعیف توسط طبیعت بخاطر مصلحت اشیاء قوی، می‌چرخد.

- از ابحاث جیولوجیکی (لیل) نیز استفاده نموده نظریۀ میخانیکی تطور را درست کرده است.

- این نظریه درجوء واوضاع مناسبی به دینا آمد، زیرا تولدش وقتی بود که پادشاهی کلیسا و دین ازبین رفته بود، یعنی بعد از انقلاب فرانسه وانقلاب صنعتی، درست وقتیکه نفوس آمادۀ پذیرش تفسیر مادی زندگی و نیز آمادۀ قبول هرطرح فکریى که آنان را به الحاد نزدیک‌تر و از تفسیرات لاهوتی ودینی دور سازد، بودند، برابر بود که آن نظریات درست باشد ویا غلط.

انتشار وجاهای نفوذ:

- داروینیه سال ۱۸۵۹م ظهور نموده دراروپا منتشر گردید وبعد از آن به تمام اطراف عالم نقل داده شده وتا حال هم دربسیاری از دانشگاه‌های جهان تدریس می‌شود، این نظریه درعالم اسلامی نیز، درمیان کسانی که تربیۀ غربی شده‌اند ودر دانشگاه‌های اروپائی وامریکائی درس خوانده‌اند، پیروانی به خود پیداکرده است

مراجع:

۱- أصل الأنواع تشارلز داروین- ترجمۀ إسماعیل مظهر – بیروت- ۱۹۷۳م.

۲- سلسلة تراث الإنسانية مجموعة من الأساتذة- الهيئة العامة للكتاب– مصر.

۳- الطریق الطویل للإنسان روبرت ل. لیرمـان- ترجـمۀ ثابت جرجـس – بیروت - ۱۹۷۳م.

۴- معركة التقالید محمد قطب- مصر.

۵- العلم و أسراره و خفایاه هارلد شابلي وزمیلاه – ترجمۀ الفندی و زمیله - مصر ۱۹۷۱م.

۶- تاریخ العالم جمع جون أ. هامرتن- ترجمة إدارة الترجمة – مصر.

۷- مصیر الإنسان لیكونت دي نوی- ترجمة خلیل الجر- المنشورات العربية.

۸- الدینامیكا الحرارية د. إبراهیم الشریف – مصر ۱۹۷۰م.

۹- العلم یدعو إلى الایمان كریس موریسون – ترجمة محمود صالح الفلكي – مصر ۱۹۶۲م.

۱۰- العلمانية سفر بن عبد الرحمن الحوالي – مكة ۱۴۰۲هـ/ ۱۹۸۲م.

۱۱- الإنسان و العلاقات ستیوارت تشیس – ترجمة أحمد حمودة- مصر ۱۹۵۵م. البشرية

۱۲- معالم تاریخ الإنسانية هـ. ج. ویلـز- ترجمۀ عبد العزیز توفیق جاوید- القاهرة – ۱۹۶۷م.

۱۳- نظریۀ داروین بین قیس القرطاس- بیروت ۱۳۹۱هـ. مؤیدیها و معارضیها.

۱۴- التطور و الثبات محمد قطب.

۱۵- اللامنتمي كولـن و لسوف- ترجمۀ أنیس زکی حسن – بیروت ۱۹۵۸م.

۱۶- أثر العلم في المجتمع برتراند راسل- ترجمۀ تمام حسان- مصر.

۱۷- منازع الفكر الحدیث تألیف جود- ترجمۀ عباس فضلی- العراق ۱۳۷۵هـ.

۱۸- الإنسان بین المادية و محمد قطب – مصر- ۱۹۵۸م. الإسلام

۱۹- العقل و الدین ولیم جیمس- ترجمۀ محمود حب الله- مصر- ۱۳۵۸هـ.

۲۰- العقل و المادة برتراند راسل – ترجمۀ أحمد إبراهیم الشریف- القاهرة - ۱۹۷۵م.

۲۱- مذهب النشوء و منیرة على القـادیاني- تقدیم محمد البهی- مصر - الارتقاء ۱۳۹۵هـ.

۲۲- بروتوکولات حکماء ترجمۀ محمد خلیفة التونسی- مصر. صهیون

۲۳- معالم التحلیل النفسي سیجموند فروید- ترجمۀ عثمان نجاتی- القاهرة ۱۹۶۶م.

دروز و یادرزیه

تعریف:

دروز یک فرقۀ باطنیه است که به الوهیت خلیفۀ فاطمی الحاکم بامرالله قائل هستند، اکثر عقاند خویش را از اسماعیلیه گرفته‌اند، این فرقه به نشتکین درزی منسوب است، از مصر نشأت کرد ولی به زودی به سوی شام هجرت نمود، عقاید شان مختلط از چندین دین و چندین مکفوره است، همچنان به لازم بودن مخفی نگهداشتن افکار خویش عقیده دارند، بنابرآن افکار خویش را میان مردم نشر نمی‌کنند، حتى به اطفال خویش، تا به سن چهل سالگی نرسند، آن را نمی‌آموزند.

تأسیس و افراد برازنده:

- محور عقیدۀ درزیه همان خلیفۀ فاطمی است، یعنی: أبو علی المنصور بن العزیز بالله بن المعزلدین الله الفاطمی که ملقب به الحاکم بامر الله بود، سال ۳۷۵هـ/۹۸۵م تولد شده و سال ۴۱۱هـ/۱۰۲۱م کشته شد، وی در افکار، رفتار، و عملکردهای خود شخص شاذ و ناآشنائی بود، خیلی قسی القلب بود و در افکارش تناقض وجود داشت، در مقابل مردم حاقد و کینه توز بود، خیلی زیاد کشتارها و تعذیب‌های بی‌موجب و بی‌علت نمود.

- مؤسس مباشر و حقیقی این عقیده حمزه بن علی بن محمد زوزنی (۳۷۵هـ/۴۳۰هـ) می‌باشد، و همین شخص بود که در سال ۴۰۸هـ خدائی الحاکم بامر الله را اعلان نموده به سوی آن دعوت نمود، و کتب عقاید درزیه را نیز وی تألیف نموده است، این شخص به نزد درزیه چنان از احترام و تقدیس برخوردار است که حضرت محمد جنزد مسلمانان می‌باشد.

- محمد بن اسماعیل درزی معروف به نشتکین، که در وقت تأسیس عقاید درزیه با حمزه یکجا بود، ولی وی در اعلان نمودن الوهیت الحاکم عجله نموده سال ۴۰۷هـ آن را اعلان کرد که به این سبب حمزه بالایش قهر شده مردم را در مقابلش تحریک کرد، بنابرآن وی به سوی شام فرار نموده آنجا مردم را به سوی مذهب خود دعوت کرد، و فرقۀ درزیه‌ای که منسوب به نام وی است قدم به ظهور نهاد، ولی با وجود آن ایشان وی را، بخاطر آنکه از تعالیم حمزه بیرون شده، لعنت می‌کنند، بعدا حمزه پلان قتلش را طرح نموده به سال ۴۱۱هـ به قتل رسید.

- حسین بن حیدره فرغانی معروف به «اخرم» یا «اجدع»، وی به مذهب حمزه در بین مردم دعوت می‌کرد.

- بهاء الدین أبو الحسن علی بن احمد سموقی معروف به «الضیف»: وی در زمان غیاب حمزه ۴۱۱هـ تأثیر زیادی در نشر این مذهب داشت، بسیاری از رساله‌هایى که به نشر رسانیده‌اند وی تألیف نموده است، مثل «رسالة التنبيه والتأنيب و التوبيخ» و «رسالة التعنيف والتهجين» و غیره، و همین شخص است که دروازۀ اجتهاد را در مذهب بست، البته بخاطر آنکه اصول وضع شده از جانب وی و حمزه و تمیمی باقی بماند.

- أبو ابراهیم اسماعیل بن حامد تمیمی: داماد و دست راست حمزه در دعوت، که در مرتبه، بعد از حمزه قرار دارد.

از جملۀ رهبران معاصر این فرقه:

- کمال جنبلاط: وی از لبنان بوده و رهبر سیاسی می‌باشد، حزب التقدمی الاشتراکی «یعنی ترقی اشتراکی» را تأسیس نموده در سال ۱۹۷۷م کشته شد.

- ولید جنبلاط که وی رهبر فعلی شان و جانشین پدرش در رهبری درزیه و قیادت حزب می‌باشد.

- د. نجیب العسراوی رئیس رابطۀ درزیه در برازیل.

- عدنان بشیر رشید رئیس رابطۀ درزیه در استرالیا.

- سامی مکارم، وی با کمال جنبلاط در چندین تألیفش که در دفاع از درزیه نوشته است، سهم گرفته بود.

افکار و اعتقادات:

- به الوهیت «خدائی» الحاکم بامر الله اعتقاد دارند، وقتیکه وی مرد گفتند: وی غائب شده و باز خواهد گشت.

- از پیامبران و رسولان علهیم السلام بکلی انکار نموده آن‌ها را «ابلیس‌ها» نام نهاده‌اند.

- معتقد‌اند که مسیح «موعود» همانا رهبر آنان یعنی حمزه است.

- اهل تمام ادیان دیگر را، عموما و مسلمانان را خصوصا خیلی بد می‌بینند، خون، مال، و خیانت با ایشان را مباح می‌دانند.

- به این عقیده‌اند که دین ایشان تمام آنچه پیش از آن بود منسوخ ساخته است، بنابرآن از تمام احکام و عبادات و اصول اسلام انکار می‌کنند.

- بعضی از مفکرین بزرگ معاصر شان به سوی هند احرام حج می‌بندند، البته به این عقیده که عقاید ایشان از حکمت هند سرچشمه گرفته است.

- به تناسخ ارواح قائل‌اند، و می‌گویند: ثواب و عقاب توسط نقل کردن روح از جسد صاحبش به جسد نیکبخت و یا بدبخت می‌باشد [یعنی اگر مستحق ثواب باشد به بدن نیکبخت و اگر مستحق عقاب باشد به بدن بدبخت نقل می‌کند].

- از جنت و دوزخ، ثواب و عقاب اخروی منکر‌اند.

- از قرآن کریم منکر‌اند و می‌گویند که این را سلمان فارسی تالیف نموده است، وخودشان قرآن خاصی دارند بنام «المنفرد بذاته» یعنی کتاب مستقل.

- عقاید خویش را خیلی به زمانه‌های قدیم نسبت می‌دهند، و در انتساب به سوی فرعونیۀ قدیمه و حکماء قدیم هند افتخار دارند.

- تاریخ به نزد آنان از ۴۰۸هـ شروع می‌شود یعنی و قتیکه حمزه الوهیت الحاکم بامر الله را اعلان نمود.

- معتقد‌اند که قیامت عبارت است از بازگشت حاکم بامر الله که وی ایشان را به سوی از بین بردن کعبه و نابود ساختن مسلمانان و نصارا در تمام اطراف جهان رهبری خواهد کرد، و آنان بر تمام عالم، تا ابد حکومت خواهند کرد و در آن وقت بالای مسلمانان ذلت و جزیه را وضع خواهند نمود.

- عقیده دارند که حاکم پنج پیامبر فرستاده است که عبارت‌اند از: حمزه، اسماعیل، محمد الکلمه، أبو الخیر و بهاء.

- ازدواج با دیگران، صدقـه کردن بالای آنـان، و کمـک کردن شان را حرام دانسته تعدد زوجات و رجوع در زن طلاق شده را منع می‌کنند.

- دروزها هیچ کس را در دین خود نمی‌پذیرند و برای هیچ کس اجازۀ خروج از آن نیز نمی‌دهند.

- درزیه‌های معاصر از ناحیۀ دینی به دو بخش تقسیم شده‌اند چنانچه سابق نیز همینطور بود:

- الف: روحانیون که اسرار این گروه به آنان تعلق دارد، روحانیون نیز به سه بخش تقسیم می‌شوند: رئیسان، دانشمندان و سخاوتمندان.

ب: جثمانی‌ها‌: این‌ها کسانی‌اند که به امور دنیوی توجه دارند، که این‌ها نیز بدو قسم تقسیم می‌شوند: امراء و جهال.

- اما از ناحیۀ اجتماعی آنان به سلطنت‌های موجوده قائل نیستند و بالای ایشان شیخ العقل و نائبان وی مطابق نظام اقطاع دینی حکومت می‌کنند.

- همان چیزی که فلسفی‌ها عقیده دارند آنان نیز عقیده مند هستند، از قبیل اینکه: پروردگار شان عقل کلی را خلق نمود و بواسطۀ آن نفس کلی پیدا شد و از نفس کلی دیگر مخلوقات بوجود آمد.

- دربارۀ اصحاب کرام اقوال زشتی می‌گفتند که از آن جمله است این گفتۀ شان: فحشاء و منکر عبارت‌اند از ابوبکر عمر.

- پنهانکاری واخفا، از اصول عقاید شان به شمار می‌رود، این اخفاء و پنهان کاری از باب تقیه نیست و تقیه نیز در دین آن‌ها مشروع است.

- مناطق آن‌ها خالی از مساجد و ذکر خداوند است با وجود آن گاه گاهی بعضی از آن‌ها بخاطر مصلحت دعوای اسلام را می‌کند.

- شخص درزی عقیدۀ خود را تا سن چهل سالگی نمی‌آموزد و به وی نمی‌آموزانند و تا این سن که آن به نزدشان سن عقلمندی است مکلف نیز به آموختن نمی‌باشند.

بعضی کتاب‌های درزی‌ها:

۱- ایشان رسایل مقدسه‌ای دارند بنام رسایل حکمت که تعداد آن‌ها به (۱۱۱) رساله می‌رسد و از تألیفات: حمزه، بهاء الدین و تمیمی می‌باشند.

۲- ایشان قرآنی دارند بنام المنفرد بذاته.

۳- کتاب النقاط و الدوایر، تألیف عبد الغفار تقی الدین البعقلی که در سال (۹۰۰هـ) کشته شد.

۴- میثاق ولی زمان: این را حمزه ابن علی نوشته است وقتی عقیدۀ شخص درزی برایش آموزانیده شد به همین کتاب از وی تعهد و پیمان گرفته می‌شود.

۵- النقض الخفی: کتابیست که در آن حمزه تمام شرایع را عموما و ارکان پنجگانۀ اسلام را به طور خاص نقض نموده است.

۶- اضواء علی مسلک التوحید: تألیف دکتور سامی مکارم.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

۱- از باطنیه‌ها بطور عموم و از باطنیۀ یونانیه، پیروان ارسطو، افلاطون و فیثاغورس بطور خصوص متأثر‌اند و آنان را سرداران روحی خود می‌دانند.

۲- اکثر معتقدات خود را از گروه اسماعیلیه اخذ نموده‌اند.

۳- از دهری‌ها نیز در عقیده شان به زندگی ابدی متأثر‌اند.

۴- در تعداد زیادی از افکار و معتقدات خویش از بودائی‌ها متأثر‌اند.

۵- از بعضی فلاسفۀ فارس، هند و فرعونی‌های سابق نیز تاثیر پذیر‌اند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- درزیه‌های امروزی در لبنان، سوریه، و فلسطین زندگی می‌نمایند.

- اکثریت غالب شان در لبنان‌اند و تعداد بزرگی از آن‌ها در فلسطین اشغالی‌اند که تابعیت اسرائیل را اخذ نموده‌اند و بعضی از آنان در اردوی اسرائیل کار می‌نمایند.

- آنان دفتری در برازیل، استرالیا و غیره نیز دارند.

- نفوذ شان در لبنان تحت رهبری ولید جنبلاط خیلی قوی است که در تحت لوای حزب اشتراکی تقدمی جمع شده‌اند، آن‌ها در جنگ لبنان نقش بارزی داشتند و دشمنی شان با مسلمانان برای هیچ کس پنهان نیست.

مراجع:

۱- عقیدة الدروز عرض ونقد. محمد احمد خطیب.

۲- اضواء علي العقیدة الدرزية احمد الفوزان.

۳- اسلام بلا مذاهب د. مصطفى الشكعه

۴- اصل الموحدین الدروز و امین طلع. اصولهم

۵- تاریخ الدعوة الاسماعيلية مصطفى غالب.

۶- تاریخ المذاهب الإسلامية محمد ابوزهره.

۷-الدروز و الثورة السوریه کریم ناشد.

۸- طائفة الدروز محمد کامل حسین.

۹-مذاهب الدروز و التوحید عبد الله النجار.

۱۰- الدروز: وجودهم، مذهبهم ابواسماعیل سلیم. وتوطنهم

۱۱- الحركات في لبنان إلى یوسف ابو شقرا. عهد المتصرفية

۱۲- مذاهب الإسلامیین عبد الرحمن بدوي.

راسمالیه

CAPITALISM

تعریف:

راسمالیه یک نظام اقتصادی است که دارای فلسفۀ اجتماعی و سیاسی بوده بر اساس گسترش مالکیت فردی و محافظه برآن استوار می‌باشد، مفهوم آزادی را خیلی وسیع نموده است، جهان توسط این نظام نکبات زیادی را چشیده است، راسمالیه همیشه تا حال فشارها و دخالت‌های سیاسی، اجتماعی و ثقافتی خویش را تکرار می‌نماید، و ثقل خویش را بالای گروه‌های مختلف زمین می‌اندازد.

تأسیس و افراد برازنده:

- اروپا تحت حکم نظام امپراطوری رومانی قرار داشت و آن نظام را نظام اقتصادی (Feudl System) به میراث برد.

- در میان قرن‌های چهاردهم و شانزدهم طبقۀ بور جوازیه (Bourgeois) به ظهور رسید که در عقب و داخل مرحلۀ اقطاع قرار داشت.

- در عقب مرحلۀ بورجوازیه مرحلۀ راسمالیه قرار داشت که مصادف بود به شروع قرن شانزدهم، لیکن به شکل تدریجی بود.

- ابتداء، دعوت به سوی آزادی (Liberation)، دعوت به سوی ایجاد قومیات بی‌دینی و به سوی کم کردن نفوذ بابای روحی، شروع شد.

- مذهب آزاد طبیعی در نصف دوم قرن هجدهم در فرانسه قدم به ظهور نهاد، و در آنجا طبیعیین نمایان گردیدند، از مشهور‌ترین داعیان این مذهب افراد ذیل می‌باشند:

۱- فرانسواکیزنی (Francois Quensnay ۱۶۹۴-۱۷۷۸م) در فرسای فرانسه تولد شده، در قصر پانزدهم لویس به حیث طبیب کار کرد، لکن بعدا توجه به اقتصاد نموده و مذهب طبیعی را تأسیس کرد، در سال (۱۷۵۶م) دو مقاله را از دو دهقان و از جنوب به نشر رسانید، بعد از آن در سال (۱۷۵۸م) جدول اقتصادی را صادر نمود که در آن جدول دوران مال را در میان مردم به دوران دموی تشبیه داده است، در آن وقت میرابو در پاره آن جدول چنین گفته بود: «در دنیا سه اختراع بزرگ وجود دارد که آن‌ها عبارت‌اند از نوشتن، نقود، «پول» و جدول اقتصادی».

۲- جون لوکJohn Locke (۱۶۳۲- ۱۷۰۴م) وی نظریۀ طبیعی آزاد را رنگ آمیزی نموده دربارۀ مالکیت فردی می‌گوید: «این ملکیت حقی از حقوق طبیعی بوده غریزه‌ایست که با نشأت و نموى انسان نشأت و نمو می‌نماید، بنابرآن برای هیچ کسی اجازه نیست که با این غریزه معارضه و مقابله نماید.

۳- و نیز از افراد برازندۀ این نظریه‌اند هر یکی: تورجو Turgot، میرابو Mirabou، جان باتست سای J. B. Say و باستیا.

- بعد از آن مذهب کلاسیکی قدم به ظهور نهاد، که افکارش به دست تعدادی از مفکرین آشکار گردید، که از بارز‌ترین آنان اشخاص ذیل‌اند:

۱- آدم سمیث (A. Smith ۱۷۲۳-۱۷۹۰م) وی مشهور‌ترین کلاسیکی‌ها علی الاطلاق به شمار می‌رود، در شهر کیرکالدی در اسکاتلند تولد شده، فلسفه را فرا گرفت، در دانشگاه جلاسجو به حیث استاد علم منطق ایفاء وظیفه کرد، سال (۱۷۶۶م) به فرانسه سفر نموده در آنجا به افراد مذهب آزاد ملاقات نمود، در سال (۱۷۷۶م) کتابش را «بحث في طبيعة وأسباب ثروة الأمم» به نشر رسانید، دربارۀ این کتاب ادمون برک، که یکی از نقاد است، می‌گوید: «این کتاب بزرگ‌تر از تمام تألیف‌هایى می‌باشد که آن‌ها را قلم بشر نوشته است.

۲- دافید ریکاردو David Ricardo (۱۷۷۲- ۱۸۲۳م) قوانین توزیع درآمد در اقتصاد راسمالی را شرح نمود، وی یک نظریۀ معروفی دارد بنام «قانون تناقص الغلة» و نیز گفته می‌شود که وی یک مفکورۀ فلسفی مختلط با انگیزه‌های اخلاقی داشت، البته این مفکوره را از این قولش استنباط نموده‌اند که می‌گوید: «هرکاری که از احساس محبت و دوستی بادیگران، صادر نشود آن کار منافی اخلاق شمرده خواهد شد».

۳- روبرت مالتوس Robert Maltus (۱۷۶۶- ۱۸۳۶م) کلاسیکی اقتصاد دان انگلیسی چپگرا است. نظریۀ مشهوری دربارۀ ساکنین زمین ارائه نموده می‌گوید: تعداد ساکنین مطابق دوره هندسی زیاد می‌شود، در حالیکه حاصلات زراعتی مطابق دورۀ حسابی زیاد می‌گردد.

۴- جون استیوارت مل J. Stuart Mill (۱۸۰۶- ۱۸۷۳م) وی حلقۀ اتصال میان مذهب فردی و مذهب اشتراکی به شمار می‌رود، سال (۱۸۳۶م) کتاب خود را «مبادي الاقتصاد السياسي» به نشر رسانید.

۵- لورد کینز (Keyns ۱۸۸۳-۱۹۴۶م) وی صاحب نـظریه‌ای است که به نام خودش تسمیه شده است، و آن نظریه پیرامون توانمندی و مشغول ساختن می‌چرخد، این نظریه از دیگر نظریه‌ها برتری و تفوق کسب نموده است، زیرا فضلیت تحقیق پیرامون مشغول ساختن کامل قوای کارگر در جامعۀ راسمالی، به سوی وی باز می‌گردد، این نظریۀ خود را ضمن کتابش «النظرية العامة في التشغيل والفائدة والنقود» ذکر کرده، و کتاب مذکور را سال ۱۹۳۶م به نشر رسانید.

۶- دافید هیوم (۱۷۱۱- ۱۷۷۶م) صاحب نظریۀ نفعیه ‏Pragmatism وی این نظریه را به شکل متکامل وضع نموده است، نظریه چنین می‌گوید: «ملکیت خاصه تقلیدی است که مردم از آن پیروی نموده‌اند، و باید هم آن را پیروی کنند، زیرا درآن فائدۀ ایشان است».

۷- ادمون برک: وی ازجملۀ مدافعین از ملکیت شخصی، بر اساس نظریۀ تاریخی ویا تقادم ملکیت، به شمار می‌رود.

افکار و معتقدات:

۱- پایه‌های راسمالی:

- جسجوی فایده به طرق واسلوب‌های گوناگون، مگر طریقی که آن را دولت به خاطر ضرر عام منع کرده باشد مثل مواد مخدر.

- احترام به ملکیت فردی از طریق اینکه راه برای هر انسان باز گردد تا تمام قدرت خود را در راه کثرت دارائی بکار اندازد، سرمایه‌اش حمایت شود، به آن تجاوز صورت نگیرد، قوانینی که سبب نموی آن می‌گردد کاملا مراعات شود، و دولت در زنـدگی اقتصـادی جز بـه اندازه‌ایکه آن را نظام و استحکام امنیت تقاضا دارد، دیگر دخالت نداشته باشد.

- همچشمی و سبقت جستن در بازارها (Perfest Competition).

- نظام آزادی نرخ (Price System)، جاری ساختن این آزادی مطابق تقاضاهای عرضه کردن و خواستن، و به کار انداختن قانون نرخ نازل در راه رائج ساختن مال و فروش آن.

۲- اشکال و انواع راسمالی:

- راسمالی تجارتی که در قرن سانزدهم، در عقب از بین رفتن اقطاع ظاهر شد، که تاجر شروع به انتقال تولیدات از مکان به مکان دیگر، مطابق تقاضای بازار نمود و بدین طریق رابطه ای میان تولید کننده و استفاده کننده ایجاد کرد.

- راسمالی صنعتی که، پیشرفت صناعت، و به میان آمدن آلات بخاریه، که آن را جیمس وات سال ۱۷۷۰م اختراع نمود، و همچنان به میان آمدن ماشین با فندگی ۱۷۸۵م، در ظهور آن کمک نموده باعث شد که در اوائل قرن نوزدهم انقلاب صنعتی اول در انجلترا و بعد از آن در اروپا به صورت عموم برپاگردد، راسمالی صنعتی بر اساس جدائی رأس المال از کارگراستوار می‌باشد، یعنی بین انسان و اسباب کار.

- نظام کارتل (Kartel System): یعنی توافق شرکت‌های بزرگ در تقسیم بازارهای جهانی میان خودشان، که این کار برای شان موقع را مساعد می‌سازد تا به آزادی کامل در این بازارها احتکار نمایند و دارائی مردم را از آن‌ها سلب نمایند، این مذهب در آلمان و جاپان منتشرگردیده است.

- نظام ترست (Trust System) مقصود از آن اینست که یکی از شرکت‌های مسابقه کننده را باید تقویه نمود تا که تولید بهتر داشته، به نفوذ و سیطره بر بازار توانمندتر باشد.

۳- افکار و معتقدات دیگر:

- مذهب طبیعی که اساس و تهداب راسمالی به شمار می‌رود، به امور و اشیائی فرا می‌خواند که بعضی از آن قرار آتی می‌باشد:

* زندگی اقتصادی زیر فرمان نظام طبیعی بوده ساختۀ دست کسی نیست، چون به همین صفت ترقی و پیشرفت خود بخودی برای زندگی بار میاورد.

* دولت باید در زندگی اقتصادی دخالت نداشته باشد، بلکه وظیفه‌اش فقط حمایت از افراد و اموال، حفظ امنیت، و دفاع از وطن می‌باشد.

* آزادی اقتصادی برای هر فرد، به طوریکه هر فرد اختیار دارد که چه کار کند و هر کاری مناسب برایش باشد آن را اختیار کند، از این قاعده به این عبارت مشهور تعبیر کرده‌اند: «بگذار کار کند، بگذار برود» (Laisser fair Laisser Passer).

- ایمان و باور راسمالی به آزادی خیلی زیاد مفضی به نابسامانی‌های اعتقادی و اخلاقی گردیده است و لغزش‌ها و نکبات غربی‌ها که ناشی از ضیاع فکری وخلاء روحی بوده و سبب تباهی جهان گردیده است متولد از همین عقیده می‌باشد.

- پایین بودن مزد و درخواست کار زیاد در کارگر باعث شده که تمام افراد یک خانواده مصروف کارشوند، و این امر مفضی بر آن شده که رشته‌های خانوادگی از هم بکسلد و روابط اجتماعی در میان شان از بین برود.

- از مهم‌ترین نظریات آدم سمیث این بود که: نمو، پیشرفت و اوج زندگی اقتصادی موقوف به آزادی اقتصادی می‌باشد.

- این آزادی به نظر وی به طرق ذیل حاصل می‌شود:

* آزادی فردی که برای انسان اختیار آن عملی را می‌دهد که موافق استعدادش باشد و درآمد مطلوبش در آن حاصل شود.

* آزادی تجارتی که در آن تولید، داد و گرفت و صادر نمودن، در یک فضاء مسابقۀ آزاد تکمیل می‌گردد.

- راسمالی‌ها معتقد‌اند که آزادی برای فرد، بخاطر حصول موافقت میان وی و میان اجتماع یک امر ضروری می‌باشد، دیگر اینکه آزادی قوۀ باعثه بر تولید بوده حقی از حقوق انسانی و تعبیری از کرامت و شرافت بشری می‌باشد.

۴- عیب‌ها و خرابی‌های راسمالی:

- راسمالی نظامی است که ساخته و پرداختۀ دست بشر بوده مساوی به نظام کمونستی و دیگر نظام‌های ساخته شدۀ بشر می‌باشد، و از نظام الله که آن را برای بندگان خود و مخلوق خود از اولاد بشر، راضی شده است بدور می‌باشد.

- خود خواهی و انانیت: طوریکه یک فرد و یا چند فرد محدود بر بازارها طبق مصالح شخصی خویش حکومت می‌کنند، و ضرورت اجتماع را در نظر نگرفته به مصلحت عامه احترام نمی‌گزارند.

- احتکار: شخص راسمالی اموال را جمع نموده یکجا انبار می‌نماید، و وقتیکه از بازار ناپدید گردید آن را برآورده به نرخ خیلی بالا آن را به فروش می‌رساند تابدین و سیله داروندار محتاجین و ضعیفان را از ایشان سلب نماید.

- همانطور که کمونستی در سلب و الغاء مالکیت فردی افراط و مبالغه نموده راسمالی در احترام و بزرگداشت آن افراط کرده است.

- همچشمی و مسابقه: اساس راسمالی زندگی را میدان داغ مسابقه ساخته است، زیرا همۀ مردم در راه به دست آوردن غلبه و سبقت سعی می‌کنند، و زندگی به دستور آن به جنگلی تبدیل می‌شود که در آنجا قوی ضعیف را می‌خورد، بسیاری اوقات چنین هم می‌شود که آن مفضی به مفلس شدن کارخانه‌ها و شرکت‌ها، در زمان اندک می‌شود.

- خالی ساختن دست کارگر: زیرا راسمالی کارگران را به حیث کالا مسخر به مفهوم داد و گرفت ساخته هر لحظه در معرض تغییر و تبدیلی قرار می‌دهد و این امر سبب می‌شود که کارگر کار زیادتر و بهتری کند و یا مزد کم‌تری بگیرد.

- بیکاری: در جامعۀ راسمالی بیکاری یک پدیده مألوف و آشنا به شمار می‌رود، وآن وقتی به کثرت ظاهر می‌شود که تولید زیادتر از مصرف باشد، زیرا در این صورت صاحب کار ازمزد اضافیی که به دست‌های آنان قرار می‌گرد و به دوش صاحب کار سنگینی می‌کند، استغناء حاصل می‌نماید [و از دوش خود آن را دور می‌کند].

- زندگی هیجان انگیز: که این در نتیجۀ گشتی گیری و مقابله‌ایست که میان طبقۀ سرمایدار و طبقۀ محروم برپا می‌باشد، زیرا مقصود اصلی طبقه اول جمع کردن مال از هر طریق ممکن بوده و طبقۀ محروم در فکر بدست آوردن قوت زندگی می‌باشد، و در میان این دو طبقه هیچ نوع تعاطف و تراحم وجود ندارد.

- استعمار: این بخاطری در نظام راسمالی وجود دارد که راسمالی در جستجوی مواد اولیه «مواد خام» و در جستجوی بازارهای جدید برای به فروش رسانیدن تولیدات خویش می‌باشد، بنابراین در راه استعمار گروه‌ها و ملت‌ها به پیش رفته در عمق آن فرو می‌رود، البته در قدم اول استعمار اقتصادی و در قدم دوم استعمار فکری، سیاسی و ثقافتی به صورت عموم، واین علاوه بر استرقاق اقوام و تسخیر دست‌های کارگران در مصالح خویش می‌باشد.

- جنگ‌ها و ویرانگریها: بشر انواع و اقسام عجیبـی از قتل و ویرانی را که در طبیعت استعمار موجود می‌باشد، مشاهده کرده است، استعماری که بدترین و شدید‌ترین حالات را به مردم زمین فرود آورده است.

- راسمالی‌ها در سیاست و حکومت به نظام دیموکراتی اعتماد دارند، که در بسیاری وقت‌ها این دیموکراتی با خواهشات نفسانی یکجا شده از حق، عدالت و راستی بدور می‌باشد.

- نظام راسمالی بر اساس سود «ربا» استوار می‌باشد، و این امر واضح است که سود جوهر اصلی بدی‌هائی می‌باشد که تمام عالم از آن زیانمند گردیده‌اند.

- راسمالی به انسان به این حیثیت نظر و معامله می‌کند که وی یک موجود مادی می‌باشد، از میل‌های روحی و اخلاقی‌اش به دور بوده دعوت به سوی جدائی بین اقتصاد و اخلاق می‌نماید.

- راسمالی در صورت زیاد شدن اموال، به سوختاندن اموال زیاده و یا در بحر انداختنش امر می‌کند، البته بخاطر آنکه نرخ از جهت کثرت عرضۀ کالا پائین نرود، این عمل را در حالتی انجام می‌دهند که بسیاری از گروه‌های مردم شکایت از گرسنگی دارند، چنان گرسنگی که ایشان را به هلاک نزدیک کرده است.

- راسمالی‌ها به تولید مواد کمالیه [اشیائیکه غیر از مواد اولیه‌اند و در زندگی روزمره، مردم به آن محتاج نیستند] می‌پردازند و برای آن دعوت‌های چشمگیری انجام می‌دهند، بدون اینکه به ضرورت‌های اولیۀ جامعه کدام توجهی داشته باشند، زیرا آن‌ها از اول تا آخر در جستجوی فایده‌اند.

- راسمالی بسا اوقات است که وقتی سن کارگر بزرگ می‌شود بدون حفظ تقاعدش، آن را از کار سبکدوش می‌نماید، ولی این پیش آمد، به سبب اصلاحاتی که در راسمالی در این اواخر آمده، شدت خود را از دست داده است.

۵- اصلاحاتی که در راسمالی آورده شد:

- تا سال ۱۸۷۵م بزرگ‌ترین مناطق راسمالی در تقدم و پیشرفت انجلترا بود، ولی در ربع آخر قرن نوزدهم هریکی از ایالات متحده و آلمان قدم به ظهور نهاد و بعد از جنگ جهانی دوم جاپان ظاهر شد.

- در سال ۱۹۳۲م دولت دخالت خود را به شکل گسترده‌ای در انجلترا آغاز نمود، و در ایالات متحده از سال ۱۹۳۳م دخالت دولت رو به افزایش گرفت و در آلمان از دوران هتلر شروع شد، البته این دخالت‌ها بخاطر حفظ استمرار نظام راسمالی بود.

- دخالت دولت در مواصلات، تعلیم و رعایت حقوق هموطنان ظاهر شد و همچنان در درست کردن قوانینی که جنبۀ اجتماعی داشته باشد، مثل: ضمان اجتماعی، تقاعد، بیکاری و عاجز بودن، حفظ صحت، خوب ساختن خدمات، و بالا بردن سطح زندگی، اثر گذاشت.

- راسمالی بخاطری توجه بسوی همین اصلاحات جزئی نمود که کارگران به حیث قوۀ انتخاب کننده در مناطق دیموکراتی تبدیل شدند، سبب دیگرش متوقف ساختن سیلاب کمونستی بود که خود را ناصر کارگران و مدافع حقوق آنان قلمداد می‌کرد و نیز سبب سومش فشار مدافعین حقوق بشر به شمار می‌رود.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- راسمالی در ریشه‌های خود بر اندکی از فلسفۀ قدیم رومان اتکاء دارد که علایم آن در رغبت وی به داشتن قوت و گسترش نفوذ و سیطره ظاهر می‌شود.

- راسمالی باتغییرات و تقلبات زیادی به پیش آمده که از اقطاع به بورجوازیه و ازآن به راسمالیه نقل کرده و در خلال آن افکار و اصولی را کسب نموده که همه‌اش به مفکورۀ توجه و عزت بخشیدن به مالکیت فردی و دعوت به سوی آزادی جمع می‌شود.

- در اصل بر افکار مذهب آزاد و مذهب کلاسیکی استوار می‌باشد.

- راسمالی در قدم اول با دین مقابله نموده از زیر سلطۀ کلیسا سرکشی و تمرد می‌نماید و در قدم دوم با تمام قوانین اخلاقی مقابله دارد.

- راسمالی با هیچ قانون اخلاقی سروکار ندارد مگر با قانونی که نفعی برایش برساند، خصوصا که نفع اقتصادی باشد.

- از برای افکار و آرائی که طی انقلاب صنعتی در اروپا به میان آمده، رول مهمی در تعیین مظاهر راسمالی بوده است.

- راسمالی به سوی آزادی دعوت می‌کند و از آن دفاع می‌نماید، لکن آزادی سیاسی به آزادی اخلاقی تبدیل گردیده بعدا طی مرحله‌ای به اباحیت تغییر نمود.

انتشار و جاهای نفوذ:

- راسمالی در کشورهای: انجلترا، فرانسه، آلمان، جاپان، ایالات متحدۀ امریکا، و اکثر دولت‌های غربی به اوج خود رسیده.

- اکثر کشور‌های جهان در فضاء دنباله روی زندگی می‌کنند، یا دنباله رو و تابع نظام کمونستی‌اند و یا از راسمالی، ولی این تابعیت [از کشوری به کشور دیگری] فرق می‌کند که در بعضی‌ها به طور مباشر دخالت دارد، و بعضی صرف در امور سیاسی و موقف‌های حکومتی بر آن اعتماد می‌کنند.

- نظام راسمالی مثل نظام کمونستی جانب اسرائیل را گرفته به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم آن را تأیید و تقویه می‌نماید.

مراجع:

۱- أسس الاقتصاد بین تالیف ابولأعلی المودودی ترجمۀ محمد عاصم الإسلام والنظم المعاصرة حداد- ط۳- ۱۳۹۱هـ ۹۷۱ام- مطبعة الامان- لبنان.

۲- المذاهب الاقتصادية الكبري تألیف جورج سول- ترجمه راشد البراوی.

۳- النظم الاقتصادي في العالم د. احمد شلبی- ط۱- النهضة المصرية- ۱۹۷۶م.

۴- معركة الاسلام والراسمالیه سیدقطب - ط۲- مطبعة دارالكتاب العربی- ۱۳۷۱هـ/۱۹۵۲م.

۵- الاقتصاد في الإسلام حمزة الجمیعي الدهومي- ط۱- مطبعة التقدم در قاهره- ۱۳۹۹/۱۹۷۹.

۶- الاقتصاد الإسلامي د. محمد احمد صقر- ط۱- مطابع سجل مفاهیم و مرتکزات العرب- نشر دار النهضة العربية در قاهره - ۱۳۹۸هـ/۱۹۷۸م.

۷- اقتصادنا محمد باقر صدر- دار الکتاب اللبنانی- دار الکتاب المصری- ۱۳۹۸هـ/۱۹۷۷م.

۸- فلسفتنا محمد باقر صدر- دارالتعارف للمطبوعات - بیروت- لبنان- ۱۳۷۹هـ.

۹- الاقتصاد الإسلامي المركز العالمي للابحاث و الاقتصاد- ط۱- ۱۴۰۰/۱۹۸۰م

۱۰- حركات و مذاهب في فتحي یكن- مؤسسة الرسالة- ط۲- میزان الاسلام ۱۳۹۷هـ/۱۹۷۷م.

مراجع بیگانه:

۱- D. Villey: A La Recherche d une Doctrine Economiques, Ed: Genin Paris, ۱۹۶۷.

۲- Paris ۱۹۵۶.«Cours deconomie politigue»۲- J. Marchal

۳- J. M. Kenes, General Thcory of Employment interest and Money (Harcourt. Brace and Company, ۱۹۳۳).

۴- George N. Halm Econom: A Domparative Analysis, Holt, Rinchart Winston Ltb. New York.

۵- Gunnar Myrdal, Against the Stream, published by Panthcon press. Cambridge University Press ۱۹۷۲.

۶- Lord Bowdan and S. T. S. AL- Hasani. The probphet and the loss or a fair shower of

۷- the proceeds, the Guardian. Thursday June ۵- ۱۹۷۵

۸- Abdul – Hamid Ahmad Abu Sulayman: The Theory of the Economics of Islam, Proceedings of the Third East Coast Regional Conference. Theme Contempor – ary Aspects of Economic and Socaial Thinking in Islam, Moslem Students Association, Holiday Hills, April ۱۲, ۱۹۶۸, PP. ۲۶- ۸۳.

۹- Adam Smith, the wealth of Nations.

۱۰- Encyclopaedia Britannica, vol.۲ p. ۵۳۵,۹۷۶.

روتاری

تعریف:

روتاری یکی از گروه‌های ماسونیه می‌باشد که بالای آن یهودیت جهانی تسلط دارد، وبه نام (مجلس روتاری) ROTARY CLUB یاد می‌شود، این اسم برای گروه مذکور از نام دیگری اخذ شده یعنی از (IN ROTATION) این عبارت، باجماعت‌های اولی این گروه، که درمکاتب خویش جلسه‌هائی به شکل نوبتی تشکیل می‌دانند، همراه بود.

تأسیس وافراد برازنده:

- سال ۱۹۰۵م اولین مجلس روتاری را، محامی [وکیل مدافع] بول هاریس، درشهر شیکاغو، تأسیس نمود۰

- بعد از سه سال شخص دیگری بنام شیرلی بری باوی یکجا شده وبه صورت چشمگیری حرکت را توسعه بخشیده وبه حیث سکرتر حزب تعیین گردید، ولی درسال ۱۹۴۲م از این حزب استعفاء نمود.

- بول هاریس (مؤسس) سال ۱۹۴۷م وفات نمود، و درآن وقت این حرکت به ۸۰ دولت رسیده بود و ۶۸۰۰ مجلس و ۳۲۷۰۰۰ عضو داشت.

- حرکت سال ۱۹۱۱م به دبلن ایرلند نقل داده شد، بعد از آن توسط فعالیت شخصی بنام مستر مورو در بریطانیا منتشر گردید، این شخص از هر عضو جدید چند فیصد درآمدش را طلب می‌کرد [یعنی از معاشش چند فیصد می‌گرفت].

- سال ۱۹۲۱م درمادرید مجلس روتاری تأسیس شد، ولی بعدا دوباره بسته گردید، و اجازۀ فعالیت برای شان در تمام اسپانیا داده نشد.

- سال ۱۹۲۱م در فلسطین نیز مجلس روتاری تشکیل شد، وقتیکه صهیونیست‌ها دولت اسرائیل را در خواب می‌دیدند، این شاخه اولین شاخه‌های این گروه در مناطق عربی به شمار می‌رود.

- در دهه‌های سی تأسیس مجالس روتاری در مراکش و الجزایر، زیر نظر استعمار فرانسه، تکمیل گردید.

- در طرابلس غربی نیز شاخه‌ای از روتاری موجود است که از اعضاء مجلس ادارۀ آن مستر جون روبنسون و مستر فون کریچ به شمار می‌روند.

- رئیس سال ۱۹۷۴م مجلس روتاری اسرائیل، یعقوب بارزیف به تاریخ ۱۴/۳/۱۹۷۴م اسرائیل را به قصد شهر(تاورمینا) در صقلیه ترک گفت، البته بخاطر اشتراک در مجلس شورای روتاری که تنظیم آن را مجلس روتاری ایطالیائی به عهده داشت، شخص مذکور در آنجا ادعا نمود که در آیندۀ نزدیک مجلسی از عرب‌ها واسرائیلی‌ها تشکیل خواهد شد، که در آن همراه با وفد اسرائیل وفدهای تعدادی از دولت‌های عربی نیز شرکت خواهد کرد.

- اولین سخنگوی در آن مجلس مختار عزیز، نمایندۀ مجلس روتاری تونس بود، بعد از آن یعقوب بارزیف یهودی سخن را آغاز نمود.

افکار و معتقدات:

- عـدم اعتبار دین و بی‌ارزش شمـردن آن در پذیرفـتن عضو، و در روابط میان اعضاء، مسئلۀ وطن نیز هیچ ارزشی ندارد.

- مجالس روتاری برای افراد خویش تلقین می‌نماید که نزد خود جدولی تشکیل دهند و در آن جدول فهرست ادیانی را که به آن‌ها مجلس روتاری اعتراف دارد [به رسمیت می‌شناسد] عادلانه، به ترتیب ابجدی، درج نمایند: بودائیه، مسیحیه، کونفوشیوسیه- هندویه، یهودیه، محمدیه، … و در آخر جدول تاویه قرار دارد، تاویه یک عقیدۀ چینی است که در قرن ششم قبل از میلاد به وجود آمد، این دیانت عقیده دارد که طریق حصول سعادت و نیکبختی همانا پوره کردن خواهشات غریزۀ بشری و آسان ساختن علاقه‌های اجتماعی و سیاسی میان تمام افراد بشر می‌باشد.

- ساقط ساختن اعتبار دین حمایت از یهود را زیاد ساخته، دخول شان را در تمام فعالیت‌های حیاتی آسان می‌سازد، و اینکه در هر مجلس [یعنی در هر شاخۀ گروه روتاری] حد اقل یک یا دو فرد یهودی بالضرور وجود می‌داشته باشد ادعای قبلی را روشن می‌سازد.

- عمل خیر نزد آنان باید بدون در نظر داشت پاداش مادی و یا معنوی، انجام داده شود، و این فکر مصادم و مخالف است با نظر دینی که می‌گوید: هر عمل خیر به طریق تطوع، پاداش دو چندان به نزد خداوند دارد.

- آنان اجتماع هفته وار دارند، و بالای هر عضو لازم است که حد اقل ۶۰% در هر سال در این مجالس حاضر باشد.

- دروازۀ عضویت برای هـرکس باز نیست، ولی بالای شخصی کـه می‌خواهد شامل گروه شود لازم است که منتظر بماند تا مجلس مطابق قانون پذیرش، اعلان پذیرفتن و شمولیت را نماید.

- طبقه بندی‌ها به اساس وظائف عمده صورت می‌گیرد وطبقه بندی شان (۷۷) وظیفه را شامل می‌باشد.

- کار گران از عضویت مجلس روتاری محروم هستند، وصرف همان کس پذیرفته می‌شود که مقام عالی داشته باشد.

- عمر اعضاء را نیزدر نظر می‌گیرند، و در راه جوان نگهداشتن تنظیم خویش، از طریق جذب نمودن افراد جوان، کوشش به خرچ می‌دهند.

- شرط است که باید از هر وظیفه وپیشه یک نماینده (ممثل) وجود داشته باشد، ولی گاهی این قاعده بخاطر جذب نمودن یک عضو شایسته ویا دور ساختن عضو ناشایست، پایمال می‌شود.

- لازم است که در مجلس اداری، درهر شاخۀ حزب، یک نفر ویادو نفر از بزرگان سابقه دار حزب وجود داشته باشد، یعنی از میراث بران راز روتاری و یاران (بول هاریس) باشد.

- تشارلز ماردن که به مدت سه سال عضو یکی از مجالس روتاری بود، دربارۀ روتاری به تحقیقات پرداخت وحقایقی را کشف نمود که از آنجمله است:

* درمیان هر ۴۲۱ عضو روتاری ۱۵۹ عضو آن به ماسونیه منسوب می‌باشند که پیشتر وبیشتر از روتاری به ماسونیه مؤکدا تعلق دارند.

* در بعضی اوقـات عضویـت روتـاری مختص به ماسونیه بوده، چنانچه سـال ۱۹۲۱م در ادنبرۀ بریطانیا همینطور بود.

* سال ۱۸۸۱م در محافل نانس در فرانسه چنین ذکر شده است: «وقتی ماسونی‌ها گروهی را با اشتراک دیگران تشکیل دادند، بر آنان لازم است که سرپرستی را به دست دیگران نگذارند، و واجب است که اداره‌های مراکز آن به دست افراد ماسونیه باشد، و مطابق تلقین اصول آن حرکت کنند».

* مجالس روتاری دارای شعبات بزرگی است، و وقتی که حرکت ماسونیه ضعیف و یا توقف می‌کند فعالیت این گروه، قوی می‌شود، البته این بخاطری است که ماسونی‌ها وقتی بالای شان فشار و قیودات آمد فعالیت خویش را به اینسو نقل می‌دهند، تا آنکه قیودات از سر شان رفع شود وبه حال خود باز گردند.

* حزب روتاری در اوائل شروع فعالیت ماسونیه، سال ۱۹۰۵م در آمریکا، تأسیس شد.

- چندین گروه دیگر هم است که با روتاری، در فکر و روش مشابهت دارند، مثل: لیونز- کیوانی- اکستشانج- المائدة المستدیرة- القلم- بنای برث (فرزندان عصر)، این گروه‌ها به عین شکل و به عین مقصود، با اندکی تعدیلات کار می‌کنند، البته این تعدیلات و تغییرات جزئی بخاطر زیاد ساختن راه‌ها برای نشر نمودن افکار و جذب کردن مددگاران و همکاران است.

- در این گروه‌ها بازدید‌های متقابل صورت می‌پذیرد و در بعضی شهرها، برای رئیسان این گروه‌ها، بخاطر تنظیم امور در میان شان مجالس وجود دارد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- میان ماسونیه و روتاری، در مسئلۀ دین و وطن، و بکار بردن اساس اختیار، مشابهت و مناسبت خیلی زیاد وجود دارد، عضو نمی‌تواند که خود را شامل حزب نماید، بلکه منتظر باشد تا که کارت شمولیت در حزب برایش ارسال گردد.

- ارزش‌ها و روحیه‌ایکه افراد باید دارای آن باشند در ماسونیه و روتاری یکسان است، مثل: مفکورۀ مساوات، برادری، روحیۀ انسانیت، و تعاون جهانی، این روحیه [گرچه در ظاهر خوب می‌نماید ولی] خیلی خطرناک است، زیرا هدف آن از بین بردن امتیازات و فرق‌ها میان ملت‌های مختلف، و دور کردن تمام انواع رشته‌های دوستی، است، تا تمام مردم افراد خود باخته و بی‌مفهوم گردند و بغیر از یهود که می‌خواهند بر جهان سیطره داشته باشند، دیگر قوت منظمی باقی نماند.

- روتاری و گروه‌های مشابه آن، داخل نقشه و پلان طرح شده از جانب یهود و تحت سیطرۀ ماسونیه کار می‌کنند و ماسونیه نیز به نوبۀ خود، در فکر، طرز عمل و هدف خویش با یهود جهانی مرتبط می‌باشد، خلاصه که این گروه‌ها و تنظیم‌ها با فعالیت شان از اول تا آخر به یهود باز می‌گردند.

- ماسونیه باروتاری فقط در این اختلاف دارند که رهبری و رئیس ما سونی‌ها مجهول می‌باشد، ولی بر عکس ممکن است که اصول و تأسیس کنندگان روتاری شناخته شوند، لکن تأسیس هیچ شاخه‌ای، بدون اجازۀ ریاست تنظیم جهانی جائز نیست، آنهم باید تحت نظر حوزۀ سابقه باشد.

- بـخاطر خوب شدن روابـط میان طـوائف مختلف کارهای بشر دوستانه را در پیش می‌گیرند، و چنین جلوه می‌دهند که فعالیت آن‌ها منحصر در امور اجتماعی و ثقافتی بوده و اهداف آن از طریق محافل نوبتی، گفتگوها و مجالسی که به سوی نزدیکی ادیان و از بین بردن اختلافات دینی دعوت می‌کند، پیاده می‌شود.

- ولی هدف اصلی وحقیقی آنست که یهود با دیگرملت‌ها، بنام دوستی و برادری، خلط شود و از این طریق معلومات جمع آوری نمایند، معلوماتی که ایشان را در بدست آوردن اهداف اقتصادی و سیاسی شان، و در نشر عادات و رسومی که باعث از بین رفتن قوام اجتماعی می‌شود، یاری رساند، این هدف وقتی واضح می‌گردد که بدانیم که عضویت در حزب، جز به افراد بازر و عالی مقام در اجتماع به کس دیگر داده نمی‌شود.

انتشار و جاهای نفوذ:

- مجالس روتاری سال ۱۹۰۵م در امریکا شروع شد، و بعد از آن به تعدادی از دولت‌های اروپائی نقل داده شد، و از آنجا در اکثر دولت‌های جهان شاخه‌هایش انتقال نمود.

- این تنظیم شاخه‌ای در اسرائیل، و مجالسی هم در دولت‌های عربی چون: مصر، اردن، تونس، الجزائر، لیبیا، المغرب و لبنان دارد، و بیروت مرکز گروه‌های شرق میانه به شمار می‌رود.

مراجع:

۱- الماسونية في العراء دكتور شیخ محمد علي الزعبي.

۲- اسرار الماسونية جواد رفعت اتلخان.

۳- الماسونية (تحقیق انتقادی) مصباح الاسلام الفاروقي. به زبان انگلیسی

۴- خطر الیهودية العالمية عبد الله التل. على الاسلام و المسيحية

۵- جذور البلاء عبد الله التل.

۶- گفتگوئی در مجالۀ شمارۀ ۴۶۲۷ تاریخ ۲۳ستمبر ۱۹۷۳م. انوار الأحد

۷- گفتگوئی در مجلۀ (بیروت) شمارۀ اول- ذوالحجه ۱۳۹۳هـ الفکر الإسلامی جنوری ۱۹۷۴م.

۸- جریدۀ کویتی القبس ۱۴/۳/۱۹۷۴م.

۹- ملحق به جریدۀ اغسطس ۱۹۶۹م. لیبیایى العلم

۱۰- مجلۀ فلسطین اکتوبر ۱۹۶۹م.

۱۱- حقیقت مجالس روتاری از رساله‌های جمعیة اصلاح اجتماعی کویت.

۱۲- ROTARY AND ITS BROTHERS,CHILDS F. Marden (Prinsebton) University Press- ۱۹۶۳

۱۳- O WARDS MY NEIGHBOUR.,G.R.N.Nitt.

۱۴- MY RODE TO ROTARY RAVL.P HARRIS.

۱۵- ROTARY SERVISE.

۱۶- SERVISE IN LIFE AND WARK.

روحانیت جدید

تعریف:

روحانیت جدید دعوت ویرانگر و حرکت مغرضانه‌ایست که بر اساس شعبده استوار گردیده است، حاضر ساختن ارواح مردگان را، به طرق علمی، ادعا می‌کنند، و هدفش تشکیک و شبهه اندازی در عقاید و ادیان، و تبشیر به دین جدید بوده و مطابق هر حالت لباسی می‌پوشد [یعنی خود را مطابق اوضاع و حالات آماده می‌سازد]، در اوائل همین قرن، در امریکا ظاهر گردید، که عقبش یهود قرار داشت، بعد از آن در تمام جهان عرب و اسلام گسترش یافت.

تأسیس و افراد برازنده:

- برای این حرکت مؤسس خاصی در اروپا و امریکا، تاهنوز شناخته نشده، ولی دعوت به سوی این حرکت، در اوائل همین قرن میلادی از طرف چند شخص شروع گردید که از آنجمله‌اند:

* جان آرثر فندلای، و کتاب مشهورش بنام: «علي حافة العالم الاثيري» است.

* ادین فردریک باورز، و کتاب مشهورش بنام «ظواهر حجرة تحضير الأرواح» است.

* آثر کونان دویل، و کتابش بنام «حافة المجهول» می‌باشد.

* یهود معروف دافید وجید.

* خانم وود سمز.

- هچنان برای این حرکت در آن کشورها چندین مؤسسه ایجاد شده است، مثل: «المعهد الدولي للبحث الروحي» در امریکا، «جمعية مارلبورن الروحية» در انجلترا.

- در عالم اسلامی نیز تعدادی بخاطر نشر آن کمربسته و پرچم آن را بر افراشه‌اند که از آنجمله‌اند:

* استاذ احمد فهمی ابوالخیر منشی عمومی «الجمعية المصرية للبحوث الروحية»، وی «مجلۀ عالم الروح» را به نشر رسانید که این مجله بنام همین دعوت ویرانگر سخن می‌گوید، فعالیت شخص مذکور سال ۱۹۳۷م آغاز گردید، کتاب‌های فندلای و باورز را که قبلا ذکر شد، ترجمه نمود.

* استاذ وهیب دوس المحامی (ت ۱۹۵۸م)، وی رئیس جمعیت مذکور بود.

* د. علی عبد الجلیل راضی رئیس «جمعية الاهرام الروحية» وی کتابی دارد بنام «مشاهداتي في جمعية لندن الروحية».

* حسن عبد الوهاب، سکرتر جمعیت.

* شاعر لبنانی حلیم دموس، وی کسی است که یک دجال شعبده باز را بنام «داهش» تقدیس می‌نمود و آن را به مرتبۀ پیامبری بالا می‌برد، وی مقالاتی هم در مجلۀ «عالم الروح»، به عنوان: الرسالة الدهشية دارد.

افکار و معتقدات:

- آنان می‌گویند که ارواح را حاضر می‌نمایند و در امور و مشکلات غیبـی از مردگان سوال و استفتاء می‌کنند، و درعلاج امراض جسمی و روانی و دریافتن مجرمین، دانستن غیب و اطلاع ازآینده، از آنان استعانت می‌جویند.

- می‌گویند: ادراک روح ممکن است و آن گاهی دارای جسد می‌شود و قابل لمس می‌گردد، همچنان ادعا می‌کنند که بعضی روح‌ها به این گمان هستند که هنوز صاحب شان زنده است.

- ارواح نزد آنان به حیث خدمتکارانی‌اند که فرمانبردار اشارۀ ایشان هستند.

- به این عقیده‌اند که: ارواحی را که ایشان حاضر می‌نمایند، از جانب خداوند به سوی بشر فرستاده شده‌اند، همانطور که پیامبران فرستاده می‌شدند، ولی تعالیم ارواح بالاتر و پیشرفته‌تر از تعالیم پیامبران می‌باشد.

- ادعا می‌کنند که همین ارواح، در کشف جرائم و دلالت به آثار قدیمه با ایشان همکاری می‌نمایند، همچنان ادعا دارند که ایشان توسط همین ارواح امراض روانی را معالجه می‌کنند.

- ادعا دارند که آنان می‌توانند صورت‌ها و اشکال این ارواح را تحت شعاء احمر «سرخ» دریابند.

- می‌خواهند که بر کار خویش لباس علمی بپوشانند، ولی در حقیقت عملیۀ شان جز شعبده، فریب، تأثیر مقناطیسی بالای حاضرین و تعلق به جن، چیز دیگری نیست.

- در عملیۀ شان شروط واضحی وجود ندارد، و به خلاف امور علمی تجربوی، تکرار آن از هر کس ممکن نیست.

- عملیۀ حاضر ساختن را در اطاق‌های خاصی که تقریبا تاریک بوده و اندکی روشنائی سرخ وجود می‌داشته باشد، انجام می‌دهند، این ادعاهای شان که ارواح جسد پیدا نموده با ایشان مکالمه می‌نمایند، آن را حاضرین نمی‌بینند، بلکه آن را شاگرد، که مهم‌ترین شخص در عملیه به شمار می‌رود، به آنان نقل می‌دهد.

- نزد آنان شاگرد «وسیط» چیزهائی را که دیده شده نمی‌تواند، می‌بیند و چیزهائی که شنیدنی نیست می‌شنود، نوشته‌های خود به خودی نزدش میاید، و قدرت اتصال از راه دور را دارا می‌باشد (التلباثی).

- برای پیامبران و رسولان فقط همین وسیط بودن را ثابت می‌نمایند و بس.

- در حاضر شدن جلسۀ تحضیر [جلسۀ حاضر ساختن ارواح به گمان خودشان]، در کمیت و نوعیت به تفاوت‌هائی قائل‌اند، اگر زنان موجود باشند آنگاه هر یک زن با یک مرد نشسته می‌باشد، و گاهی موسیقی نیز وجود می‌داشته باشد، البته این‌ها همه بخاطر غافل ساختن اذهان حاضرین از حقایق جاری در مجلس می‌باشد، همچنان ادعا می‌کنند که برای هر مجلس روح نگهبانی می‌باشد که آن مجلس را حفاظت می‌کند.

- معتقد‌اند که معجزه‌های پیامبران نیز پدیده‌های روحی می‌باشد، مثل همان پدیده‌هائی که در اطاق تحضیر جاری و ظاهر می‌شود، می‌گویند که آنان می‌توانند معجزه‌های پیامبران را اعاده نمایند.

- افکار خویش را به هر شخص مطابق حالش عرضه می‌نمایند، به همین وجه گاهی آنان را می‌بینی که دعاوی خویش را به نصوص کتب آسمانی تأیید می‌کنند، بعد از آن هر طرف که خواستند روی می‌گردانند.

- از وحی اعراض نموده می‌گویند: درادیان چیزی وجود ندارد که به آن اعتماد کرده شود، و افراد دیندار و متدین را تمسخر می‌نمایند.

- می‌گویند که خدای آنان ظاهرتر از خدای پیامبران بوده، صفات بشری‌اش کم‌تر و صفات خدائی‌اش، نسبت به خدای پیامبران زیادتر است.

- به خاطر فریب انسان‌های ساده و بسیط، شعار‌های پرزرق و برقی را، مانند انسانیت، برادری، آزادی، و مساوات، سر می‌دهند.

- تمام فعالیت شان در راه متزلزل ساختن عقاید دینی و معیار‌های اخلاقی می‌باشد، و به این تصریح می‌نمایند که روحانیت دین جدید بوده به سوی جهانی بودن و دور انداختن تمام ادیان دعوت می‌کند، شعائر و فرائض آن منحصر در تدریب مردم بر تقویه و ترکیز قوۀ روحی می‌باشد، البته به این عقیده که این دین طریقه و افکار جدیدی را از نزد خداوند، برای زندگی آورده است.

- ادعا می‌کنند: ارواحی که با ایشان مکالمه و مخاطبه می‌نمایند، و لوکه کافر هم باشند، در فضاء خیلی گوارا و سعادتمند زندگی می‌کنند، این ادعا بخاطر آنست که عقیدۀ قیامت، سزاء و جزاء را از بین ببرند، و نیز می‌گویند: دروازۀ توبه بعد از مرگ هم باز است، جنت و دوزخ حالت‌های عقلانی بوده که آن را فکر و خیال درست نموده مجسم می‌سازد.

- نزد آنان نصوص و عبارات زیادی وجود دارد که در آن کمونستان، بت پرستان، فرعونی‌ها، و هندوان سرخ پوست را تمجید و توصیف نموده‌اند و گفته‌اند که ارواح آنان قوی‌ترین ارواح به شمار می‌روند.

- بعضی مجرمین را بری دانسته می‌گویند که آنان در این کار مجبور بوده‌اند، بنابرآن باید جزاء داده نشوند.

- در راه سیطرۀ یهود برجهان سعی می‌نمایند، تا دولت شان بر خرابه‌های ویرانی عمومی برپا گردد.

- مجلۀ «سینتفک امریکان» برای کسی که بر راست بودن پدیده‌های روحیه دلیل بیاورد، جائزۀ بزرگی را اعلان نمود، ولی هنوز هم منتظر است که کدام شخص به این مطلب دست خواهد یافت، همچنان ساحر امریکائی (دنجر) به همین خاطر جائزه‌ای تعیین نموده که تا حال کسی مستحق آن نگردیده است، که این خود از بزرگ‌ترین دلائل بر باطل بودن این طریقه می‌باشد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- روابط شخصی و فکری با ماسونیه و شهود یهوه [نام گروهی است] داشته‌اند، و مجالس روتاری به این پدیده تشویق نموده ودست همکاری را به سویش دراز می‌نماید، ترویج و گسترش آن را نیز متولی شده است، و در بسیاری از معتقدات خویش از یهود متأثر‌اند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- این حزب نفوذ عجیبـی خصوصا در امریکا و اروپا دارد، زیرا تقریبا هیچ شهری از شاخه‌های این حزب خالی نیست، و بسیاری از روزنامه‌ها و مجله‌ها وجود دارد که به نام حزب سخن می‌گوید، در امریکا مرکز جهانی بحوث روحیه نیز وجود دارد، در جهان عرب و اسلام نفوذ شایانی پیدا کرده است، زیرا سرعت انتشارش خیلی تعجب انگیز است، خصوصا در مصر که آنجا چندین اجتماعات دارد، و چندین روزنامه و مجلۀ دیگر، علاوه بر مجلۀ «عالم الروح» که خاصۀ حزب می‌باشد، نیز وجود دارد که آن را ترویج و گسترش می‌دهد، مثل: مجلۀ صباح الخیر، آخر ساعة، المصور، المقتطف، و صحيفة الاهرام.

مراجع:

۱- مشاهداتي في جمعية لندن الروحية د. على عبدالجلیل راضی.

۲- ظواهر حجرة تحضیر الارواح ترجمه احمد فهمي ابوالخیر.

۳- على حافة العالم الأثیري ترجمه احمد فهمي ابوالخیر.

۴- حافة المجهول آرثر کونان دویل.

۵- الروحية الحديثة دعوة هدامة د. محمد محمد حسین.

زیدیه

تعریف:

زیدیه نزدیک‌ترین گروه‌های شیعه به اهل سنت و جماعت می‌باشد، متصف به میانه روی واعتدال بوده از افراط و غلو بدور می‌باشند، این گروه به مؤسس آن زید بن علی زین العابدین منسوب است، وی کسی بود که نظریۀ شیعی خاصی در سیاست و حکومت داشت که در راه آن جهاد کرد و در راه آن کشته شد.

تأسیس و افراد برازنده:

- زیدیه منسوب به زید بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی رضی الله عنه (۸۰- ۱۲۲هـ) می‌باشد، وی کسی بود که یک انقلاب شیعی را بر ضد اموی‌ها، در ایام هشام بن عبد الملک رهبری نمود، او را مردم کوفه بر این قیام بر انگیختند، ولی وقتی که دانستند وی از شیخین [یعنی از أبوبکر و عمر]باظهار برائت نمی‌کند و بر آنان لعنت نمی‌گوید، بلکه از آن‌ها اظهار رضایت می‌کند، فورا از وی دور شده او را ترک کردند، آنگاه مجبور شد که با لشکر اموی‌ها در حالی مقابله کند که جز ۵۰۰ نفر سوار دیگر کسی همراهش نبود، در این جنگ تیری به پیشانی‌اش اصایت نموده به قتل رسید.

- برای طلب علم در قدم اول و بخاطر طلب حق اهل بیت در امامت در قدم دوم، به طرف بلاد شام و عراق سفر نمود، وی شخص متقی، پرهیزگار، عالم، دانشمند، مخلص، شجاع، باوقار و مهیب بود، و به قرآن کریم و سنت رسول الله جدسترس داشت.

- علوم را از برادر بزرگش محمد باقر آموخت، که وی یکی از امامان دوازده گانه، نزد شیعۀ امامیه به شمار می‌رود.

- با واصل بن عطاء رئیس معتزله یکجا شده با وی علوم را مدارسه و تکرار می‌نمودند، بنابرآن از افکار وی متأثر شد و بعضی از آن افکار را به افکار فرقۀ زیدی انتقال داد.

- نزد وی ابوحنیفه نعمان بن ثابت [رحمه الله] شاگردی نموده از وی علم آموخته است.

- از مؤلفات وی این کتاب‌ها‌اند: کتاب «المجموع» در حدیث و کتاب «المجموع» در فقه، که آندو به حیث کتاب واحد بنام «المجموع الکبیر» می‌باشد، این دو کتاب را شاگرد وی ابو خالد عمرو بن خالد واسطى «و به اعتبار ولاء» هاشمی، از وی روایت کرده، وی در ربع سوم قرن دوم هجری وفات نموده است.

- پسرش یحیى بن زید نیز با پدر خود در جنگ‌ها شرکت نموده، ولی وی توانست که به سوی خراسان فرار نماید، لکن در آنجا هم از شمشیر اموی‌ها نجات نیافت و سال ۱۲۵هـ به قتل رسید.

- بعد از یحیى امر به محمد و ابراهیم سپرده شد.

- محمد در مدینه قیام نموده توسط والی آن عیسى بن ماهان به قتل رسید.

- و ابراهیم در بصره قیام کرد وبه امر منصور کشته شد.

- احمد بن عیسى بن زید -نواسۀ مؤسس زیدیه- در عراق اقامت داشت، از شاگردان امام ابوحنیفه علم آموخت و مذهب خویش را ترقی داده غنی ساخت [کمبودی‌های علمی و عقیدوی آن را پرکرد].

- از جملۀ علماء زیدیه قاسم بن ابراهیم مرسی بن عبدالله بن الحسین بن علی بن ابی طالب (۱۷۰- ۲۴۲هـ) به شمار می‌رود، برای وی یک طائفه دیگر از زیدیه تشکیل گردیده که بنام «القاسمية» شناخته می‌شود.

- بعد از وی نواسه‌اش، الهادی الى الحق یحیى بن الحسین بن القاسم (۲۴۵- ۲۹۸هـ) قرار دارد که برایش در یمن امامت [امارت] برپا گردید، و در آنجا با قرامطه جنگ نمود، برای وی نیز فرقه‌ای از زیدی‌ها تشکیل شد که بنام هادیه معروف گردید و در یمن و حجار و اطراف آن نشر شد.

- از میان زیدیه در بلاد دیلم و جیلان یک امام حسینی ظاهر شد که وی عبارت است از ابو محمد حسن بن علی بن حسن بن زید بن عمر بن الحسین بن علیس(۲۳۰- ۳۰۴هـ) که ملقب به «الناصر الکبیر» و مشهور به «الاطروش» بود، این امام به آن مناطق هجرت نموده مردم را به سوی اسلام مطابق مذهب زیدی دعوت می‌کرد که به اثر دعوت وی مردم زیادی به دین اسلام مشرف شده از ابتداء زیدیه گردیدند.

- و از جملۀ آنان است داعی دیگر صاحب طبرستان، الحسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن الحسن بن زید بن الحسن بن علیس، که به سرپرستی وی در جنوب بحر خزر سال ۲۵۰هـ دولت زیدیه تشکیل شد.

- از جملۀ امامان شان محمد بن ابراهیم بن طباطبا نیز معروف است، که وی دعوتگران خود را به سوی حجاز، مصر، یمن و بصره روان کرده بود. و از اشخاص مشهور و بارز شان: مقاتل بن سلیمان، محمد بن نصر، ابوالفضل ابن العمید، الصاحب بن عباد، و بعضی امیران بنی بویه به شمار می‌روند.

- از زیدیه سه فرقه جدا شد که بعضی آن‌ها در شیخین [درابوبکر و عمرب]طعن وارد می‌کنند، و بعضی شان از نظریۀ امامت مفضول روگردانیده‌اند، که آن فرقه‌ها قرار ذیل می‌باشند:

۱- جارودية: یاران ابوالجارود زیاد بن ابی زیاد.

۲- سلیمانية: یاران سلیمان بن جریر.

۳- صالحية: یاران حسن بن صالح بن حی.

۴- بترية: یاران کثیر النوی الابتر.

- هر دو فرقۀ صالحیه و بتریه در آراء و افکار مشابه و موافق‌اند.

- این فرقه‌ها هیچ کدامش در نزد زیدیۀ معاصر که طریق امام زید بن علی را در میانه روی و اعتدال پیروی می‌کنند، مقام و مکان بارزی ندارند.

افکار و معتقدات:

- امامت را در تمام اولاد فاطمهلجائز می‌دانند، برابر است که از نسل امام حسن باشد و یا از نسل امام حسینب.

- امامت نزد آنان منصوصی نیست، و این شرط نمی‌باشد که امام سابق باید امام آینده را تعیین نماید، یعنی امامت میراثی نبوده بلکه به اساس بیعت استوار می‌باشد، بنابرآن هرکسی از اولاد فاطمهلکه دروی شروط امامت موجود باشد اهل آن به شمار می‌رود.

- نزد ایشان این جائز نیست که امام مستور ومخفی باشد، زیرا تعیین وی توسط اهل حل وعقد می‌باشد، وتعیین وی بدین طریق درصورتی می‌شود که خودش خود را ظاهر نموده اظهار بدارد که وی مستحق امامت است.

- وجود چند امام دراقطار مختلف و در زمان واحد به نزدشان جائز می‌باشد.

- زیدیه به امامت مفضول با وجود بودن شخص فاضل‌تر از آن، قائل‌اند، زیرا به نزد آنان شرط نیست که امام باید بهترین همه مردم باشد، بلکه جائز است مسلمانان امام فاضلی داشته باشند ودیگر شخصی هم وجود داشته باشد که از امام بهتر وافضل باشد، ولی بشرط آنکه امام دراحکام به وی رجوع کند و مطابق فیصله‌های وی، در اموری که تعلق به رای دارد، فیصله نماید.

- اکثر زیدی‌ها به خلافت ابوبکر وعمرباقرار دارند، ومثل دیگر فرقه‌های شیعه آندو را لعنت نمی‌کنند، بلکه اظهار رضایت می‌نمایند، وبه صحیح بودن خلافت عثمانسنیز قائل‌اند گرچه دربعضی امور انتقاد‌هایى بالایش دارند.

- در مسائلی که به ذات خداوند تعلق دارد وهمچنان مسائل جبر واختیار به سوی معتزله میلان دارند، مرتکب گناه کبیره را مثل معتزله در «منزله بین المنزلتین» می‌دانند، ولی وی را مخلد وجاویدان در آتش نمی‌گویند، بلکه می‌گویند: به اندازه‌ای می‌سوزد که از گناهان پاک شود بعد از آن به جنت برده می‌شود.

- تصوف را به کلی رد می‌نمایند.

- در نکاح متعه باشیعه‌ها مخالف‌اند و آن را بد می‌بینند.

- در زکاة خمس وجواز تقیه، درصورت لزوم، باشیعه‌ها موافقت دارند.

- در عبادات و فرائض به شکل کامل با اهل سنت موافق هستند، مگر اختلافات اندکی که درمسائل فرعی دارند، مثل:

* در اذان مثل شیعه «حي علي خير العمل» می‌گویند.

* نماز جنازه نزد آنان پنج تکبیر است.

* در نماز دست‌های خود را آویزان می‌نمایند.

* نماز عید به شکل جماعت و تنهائی هر دو درست می‌شود.

* نماز تراویح به صورت جماعت بدعت است.

* در عقب فاجر و فاسق نماز نمی‌گزارند.

* فرض‌های وضوء که نزد اهل سنت چهار است نزد آنان ده می‌باشد.

- دروازۀ اجتهاد به روی هر کسی که بخواند اجتهاد نماید باز می‌باشد، وکسی از اجتهاد عاجز بود تقلید نماید، وتقلید اهل بیت بهتر از دیگران است.

- درمقابل امام ظالم باید قیام نمود واطاعت وی لازم نمی‌باشد.

- به خلاف اکثر فرقه‌های شیعه ایشان امامان خویش را معصوم از خطاء نمی‌دانند و دربلند بردن وتقدیس ایشان افراط نمی‌کنند.

- لکن بعضی از کسانی که منسوب به زیدیه‌اند عصمت را به چهارتن از اهل بیت ثابت می‌نمایند: به حضرت علی، فاطمه، حسن وحسین رضی الله تعالی عنهم.

- به نزد آنان کسی بنام مهدی منتظر وجود ندارد.

- بانظریۀ «البداء» مخالف‌اند، نظریه ای که آن را مختار ثقفی اختراع نموده بود، وی همچون کاهنان پیشگوئی می‌کرد و وقتیکه واقعه بر عکس گفته‌اش میامد، می‌گفت: «قد بدا لربكم تغيير علمه»یعنی برای پروردگارتان [اوضاع طوری پیش آمد و] ظاهر شد که علم خود را تغییر دهد، زیدیه به این عقیده‌اند که علم خداوندأازلی و قدیم بوده تغییر پذیر نمی‌باشد و هرچیز در لوح محفوظ نوشته شده است.

- ایمان به قضاء و قدر را واجب دانسته انسان را در طاعت و معصیت خداوند آزاد و مختار می‌دانند که بدین وسیله میان ارادۀ محض و میان محبت و یا رضا خط فاصل قائل شده‌اند که همین عقیده و نظر امامان اهل بیت می‌باشد.

- مصادر استدلال نزد ایشان در قدم اول کتاب الله است، بعد از آن سنت رسول الله جو بعد از آن قیاس بوده که استحسان و مصالح مرسله نیز در قیاس داخل می‌باشد، پس از این‌ها نوبت به عقل می‌رسد پس آنچه را عقل صحیح می‌داند وخوبی‌اش را در میابد آنچیز مطلوب و مشروع می‌باشد و آنچه را عقل قبیح و زشت بداند آنچیز منهی عنه و ناجایز به شمار می‌رود.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- در تعدادی از مسائل به آنچه قائل‌اند که شیعه‌ها به آن قائل‌اند مثل: مستحق بودن اهل بیت به خلافت، ترجیح دادن احادیثی که از اهل بیت نقل شده بر دیگر احادیت، تقلید اهل بیت و زکات خمس، بناْبر آن باوجود اعتدال و میانه روی شان، علایم و شعائر شیعه بودن در مذهب شان واضح و آشکار است.

- زیدیه از معتزله متأثر شده اعتزالیت واصل بن عطاء بالای آنان انعکاس نموده است طوریکه آن تأثیر در پاره‌ای از افکار شان ظاهر و آشکار می‌گردد مثل تعظیم و اهمیت زیاد دادن به عقل در استدلال، زیرا آنان برای عقل در فهم مسائل اعتقادی و تطبیق احکام شریعت خیلی حصه و حق زیادی قائل‌اند، همچنان مثل حکم به حسن و قبح اشیاء، تجزیه‌های عقلی در جبر و اختیار، و مسألۀ مرتکب گناه کبیره و خلود در دوزخ.

- امام أبوحنیفه از زید علم أخذ نموده همانطور که نواسۀ زید یعنی احمد بن عیسى بن زید از شاگردان امام ابوحنیفه در عراق علم اخذ نموده است، این دو مذهب یعنی حنفی سنی و زیدیۀ شیعی، اولا در عراق و بعدا در بلاد ماوراء النهر باهم همزیستی نموده‌اند و این سبب شده تا در میان شان تأثیر دهی و تأثیر پذیری متقابل وجود داشته باشد.

انتشار و جاهای نفوذ:

۱- سال ۲۵۰هـ دولت زیدیه‌ای در دیلم و طبرستان برپا گردید که آن را حسن بن زید تأسیس نموده بود.

۲- در قرن سوم هجری دولت دومی را الهادی إلى الحق، برای زیدی‌ها، در یمن برپاکرد.

۳- زیدیه از طرف شرق در سواحل بلاد خزر، بلاد دیلم، طبرستان و جیلان منتشر گردید و غربا به حجاز و مصر امتداد یافت، ولی مرکزش یمن بود که تا حال دو سوم [۶۳%] نفوسش را آنان تشکیل می‌دهند.

مراجع:

۱- الامام زید محمد ابوزهره- دارالفكر العربی- قاهره.

۲- تاریخ المذاهب الاسلامية محمد ابوزهره- دارالفكر العربی- قاهره.

۳- تاریخ الفرق الزیدیه د. فضیله عبدالامیر الشامی- مطبعة الآداب - نجف- عراق- ۱۳۹۴هـ/ ۱۹۷۴م.

۴- اسلام بلا مذاهب د. مصطفى الشكعه- الدار المصرية للطباعة و النشر- بیروت.

۵- الفرق بین الفرق عبد القادر بن طاهر البغدادي.

۶- الفصل في الاهواء ابن حزم. و الملل و النحل

۷- الملل و النحل محمد بن عبد الکریم شهرستانی.

۸- تلخیص الشافي ابوجعفر محمد بن حسن طوسی.

۹- الكامل في التاریخ عزالدین ابوالحسن ملقب به ابن الأثیر.

حزب السلامة الوطنی (ترکیه)

تعریف:

حزب سلامة یک حزب اسلامی ترکی است که در راه اعاده و بازگردانیدن پایه‌های زندگی و تجدید آن بر اساس اصول اسلام کار و فعالیت می‌نماید، و طریق سیاسی را به حیث وسیله برای جاری ساختن افکار خویش در میان مردم، اختیار نموده است، این در حالی است که تمام طاقت و توان خویش را در راه مقابله با مفکورۀ علمانیکه بالای ترکیه، بعد از زوال خلافت عثمانی سیطره نموده است، بکار می‌اندازد.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس حزب نجم الدین اربکان: سال ۱۹۲۶م در شهر سینوب بر جوار بحر سیاه تولد شده، نسبش به یک خاندان بزرگی باز می‌گردد، سال ۱۹۴۸م از دانشکدۀ هندسه در استانبول فارغ گردید، بعدا به آلمان رفت و در آنجا سال ۱۹۵۳م از دانشگاه آخن، در علم «المحركات والترمودينا ميك»دکتوراه خود را گرفت.

- طی مراحل مختلف درسی بلای تمام همسال‌های خویش تفوق و برتری داشت.

- ملف و یاد داشت دانشگاه تکنیکیۀ آلمان دربارۀ وی می‌گوید: «وی در دوران پژوهش و تحقیق خویش دو چیز را زیاد انجام می‌داد: نماز و کارهای مشروع».

- در چندین چوکی، در دانشگاه عالی شهرخود، ایفاء وظیفه نموده بود و چندین بحث علمی مختلف را که در اطراف محرکات و آلات می‌چرخید به نشر رسانیده بود.

- اولین تحول سیاسی‌اش سال ۱۹۶۸م بود، وقتیکه به حیث عضو در مجلس اتحاد اطاق‌های تجارت و صناعت ترکیه تعیین گردید.

- در انتخابات ۱۹۶۹م اربکان خود را مستقلا از قونیه کاندید نموده و به همکاری ده هزار جوان که از مراکز و معاهد اسلامی فارغ شده بودند، اکثر آراء را بدست آورد.

- نجم الدین در قدم اول چندین بار با شخصیات بارز مسلمان مشوره نمود و بعد از آن با مجموعه‌ای از دوستانش به تاریخ ۲۶ینابر ۱۹۷۱م «حزب النظام الوطني» را تشکیل داد، رمز و نشان آن: قبضۀ دست بالا شده به جانب هواء، که انگشت شهادت آن طرف مقدم باز است، تعیین گردید.

- در ابریل ۱۹۷۱م تهمت‌هایى بر وی ساخته شد و به محکمه کشانیده شد و محکمه حکم به الغاء حزب وی، که هنوز زیاده از (۱۶) ماه از تأسیس آن نگذشته بود، صادر کرد، دارائی‌های حزب مصادره گردید، و افرادش را از فعالیت در چوکات هر حزب سیاسی دیگر، و از تأسیس حزب جدید منع نمود، همچنان برای شان اجازه نبودکه خود را کاندید نمایند و لو که مستقل هم باشند.

- از اوائل ۱۹۷۱م شدت و اضطراب در ترکیه رو به ازدیاد نمود، و حکومت متیقن گردید که بازگشت اسلام گرایان به صحنه اوضاع را بهتر می‌سازد.

- برای اربکان ممکن نبود که درخواست اجازه برای تشکیل حزب جدید را نماید، بنابرآن عوض وی اشخاص آتی درخواست را پیش کردند:

۱- عبد الکریم دوغر مدیر شرکت الآزوت، که بعدا به حیث وزیر تکنولوجی تعیین گردید.

۲- طورهان اکیول که وی از رجال اقتصاد به شمار می‌رود.

- تأسیس حزب سلامة عملا به تاریخ ۱۱/۱۰/۱۹۷۲م به اجازۀ حکومت، تکمیل شد.

- بعد از انتخابات ۱۴/۱۰/۱۹۷۳م حزب سلامة با حزب الشعب ائتلاف نموده کابیه را تشکیل دادند و اربکان به حیث نائب رئیس الوزراء تعیین گردید، و نیز حزب، هفت وزارت را به خود کسب نمود، که عبارت‌اند از: وزارت دولت، وزارت داخله، عدلیه، تجارت و گمرکات، زراعت، بودیجه، و صنایع.

- بعد از نو و نیم ماه این کابینه از بین رفت و سقوط نمود.

- به تاریخ ۱/۸/۱۹۷۷م حزب سلامة با حزب حرکت و حزب عدالت یکجا شده کابینۀ ائتلافی جدیدی تشکیل دادند.

- در ۵/۱۲/۱۹۷۸م رئیس دادگاه عالی ترکیه خواستار استعفاء اربکان از حزبش گردید، البته به ادعای اینکه وی دین را در سیاست داخل نموده است، و این کاریست که مخالف اصول اتاترک علمانی می‌باشد.

- در ۱۲/۹/۱۹۸۰م جنرال کنعان ایفرین انقلابی را به راه انداخت که توسط آن زمام امور به دست نظامیان افتاد.

- نجم الدین با (۳۳) تن از رهبران و اشخاص بارز حزبش گرفتار شد و روز ۲۴/۴/۱۹۸۱م روز محاکمۀ نظامی شان تعیین گردید.

- در ماه‌های اول سال ۱۹۸۵م اربکان از حبس بیرون کرده شد، و تا آخر همان سال تحت اقامت جبری [نظر بند] قرار داشت، در ابتداء سال ۱۹۸۶م برای اداء عمره به مکۀ مکرمه رفت و از همان سال فعالیت خود را در چوکات حزب جدیدش که بنام حزب رفاه بود، شروع کرد.

- ازجملۀ افراد و شخصیات بزرگ حزب، حسن اقصای به شمار می‌رود، وی به حیث وزیر امور دینی ایفاء وظیفه نموده است.

افکار و معتقدات:

- بین افکار حزب نظام وطنی و افکار حزب سلامة هیچگونه تغییری دیده نمی‌شود، زیرا تغییر نام فقط بخاطر یک امر ظاهری و صوری بود و بس.

- اهداف حزب سلامة به پنچ اصل و مبدأ تمرکز دارد:

۱- سلامتی و امنیت در داخل.

۲- یکجا شدن مردم با دولت.

۳- ترکیۀ بزرگ سر از نو [اعاده به سوی ترکیه بزرگ].

۴- نهضت أخلاقی.

۵- نهضت مادی.

- در ۲۶/۴/۱۹۸۰م اربکان در پرلمان ترکیه بیانیه‌ای ایراد فرموده وبسوی نقاط ذیل دعوت نمود:

۱- سازمان اتحاد کشور‌های إسلامی.

۲- بازار مشترک إسلامی.

۳- إیجاد واحد پولی إسلامی «الدینار الإسلامي».

۴- إیجاد قوای عسکری [مشترک إسلامی] که أز جهان إسلام دفاع کند.

۵- إیجاد مؤسسات ثقافتی وفرهنگی که با فکر وثقافت واحدی، بر أصول وأساسات إسلامی أستوار باشد.

- از جملۀ افکار و آراء حزب:

۱- باز گردانیدن مؤسسات بزرگ ومهم به دست صاحبان أصلی آن.

۲- کار در راه سوق دادن مردم به سوی فطرتی که خداوند انسان را به طبق همان فطرت آفریده است.

۳- حکومت باید در صدد رضای خداوندأوخدمت برای مردم باشد.

۴- اصلاحات در منهج تعلیمی تا طوری درست شود که بسوی أخلاق نیک سوق دهد.

۵- إیجاد کارخانه‌ها در أناضول (آسیای صغیر)، تا جوانان در بدل آن که بخاطر کار به أروپا بروند ودر آنجا دین و اخلاق خویش را از دست دهند، در همین کارخانه‌ها مشغول کار شوند.

۶- ضرورت مقاطعه با بازار مشترک اروپا.

۷- اصلاح دستگاه رادیو و تلویزیون، تا در راه خدمت ملت وتر قی ثقافت آن کار کند.

- در دورانی که حزب در حکومت شریک بود این شعار را بر افراشت که «برای هر ولایت یک کارخانه» این شعار را مورد عمل واجرا نیز قرار داده بود، ولی برای حزب وقت داده نشد تا آنچه را شروع کرده بود تکمیل نماید.

- کار در راه بیدارسازی احساسات دینی در ترکیه، به طرق ذیل:

۱- باز نمودن مدارس زیاد ومتعدد برای إمامان وخطیبان.

۲- تدریس مضمون (اخلاق) در مدارس، به حیث مضمون ضروری و اجباری.

۳- اجازه دادن سفر از راه خشکه برای ترکی‌ها بخاطر حج.

۴- عفو سیاسی، عفوی که شامل اسلام گرایان باشد.

۵- دعوت به سوی از بین بردن سود (ربا) با تمام اشکالش.

۶- دعوت به سوی اعادۀ رسم الخط عربی و دور کردن رسم الخط لاتینی.

۷- بناء مساجد در شهرها و قریه‌ها و تشکیل یک ادارۀ قوی برای اوقاف اسلامی.

- کمک کردن و جانبداری در قضیۀ فلسطین و شمردن آن به حیث یک قضیۀ اسلامی، و این مفکوره در امور آتی به ظهور رسید:

۱- ایستادگی در مقابل میل به سوی اسرائیل در حکومت ترکیه.

۲- در خواست قطع روابط ترکیه با اسرائیل بعد از اعلان این مطلب که اسرائیل پایتختش را به قدس انتقال می‌دهد.

۳- کامیابی در درخواست شان مبنی بر رای عدم اعتماد در مقابل وزیر خارجه ترکیه خیرالدین ارکمان و سبکدوش کردن وزیر مذکور از مقامش بناء بر دوستی شدیدش با غرب و اسرائیل.

۴- مجلس اسلامی قونیه که روز ۶/۹/۱۹۸۰م صدهزار مسلمان از آنجا در حالی خارج می‌شدند که شعار‌های اسلامی را تکرار نموده خواستار پاکسازی بیت المقدس از یهود، و باز کردن دروازۀ جهاد بخاطر آزادی آن، می‌شدند.

۵- باز نمودن دفتری برای تنظیم فلسطینی «التحریر» در ترکیه.

۶- تأیید و تقویۀ نظریات و موقف‌های مهمی که سلطان عبد الحمید در قضیۀ فلسطین در آن مواقف قرار داشت.

- رشد دادن احساس عزت و شرف در مسلمان بودن.

- تأکید بر این که (راست، چپ و وسط) همۀ آن‌ها طرق مختلف برای کار علمانی واحد بوده بر ضد اسلام به قدم واحد ایستاده می‌شوند، و نیز تأکید بر این فکر که بدی و خطر حزب عدالت کم‌تر از حزب الشعب، در موقف دوشمنانۀ شان با اسلام، نیست.

- اربکان باری چنین گفت: «آنان مارا به مرتجع بودن و عقب گرائی متهم می‌کنند ولی آنگاه خجالت و شرمسار خواهند شد که بدانند: نمایندگان حزب سلامت در پارلمان که پنجاه نماینده است، ۹۵% مثقفین و روشنفکران مجلس را تشکیل می‌دهند.

- حزب سلامت در مقابل ماسونیه به پاخاست و خواستار تجدید نظر در محافل آنان گردید، و در راه کشف حقیقت ایشان، که موقف دشمنانه بادین و وطن دارند، کار و فعالیت می‌نماید.

- در همان دوری که حزب در حکومت شریک بود قوه‌های ترکیه در قبرص مداخله نموده پیروزی نظامی قویى به دست آورد.

- حزب به سوی تغییر قانون اساسی ترکیه که کمال وضع کرده بود دعوت نمود.

- در ینایر ۱۹۷۵م حزب از پارلمان خواست که دستوری صادر نماید که طبق آن به بنی عثمان اجازۀ بازگشت به وطن شان داده شود، آنان بعد از به قدرت رسیدن اتاترک و صدور فرمان ۳/۳/۱۹۲۴م از وطن شان اخراج گردیده بودند.

- در ترکیه دو صحیفه وجود دارد که نظریات و افکار حزب را به نشر می‌رسانند و آندو عبارت‌اند از: «مللی جازیت» و «ینی دور».

- انتقادی که بالای حزب می‌شود اینست که حزب مصارفی را که باید در تربیه و کارهای تنویری مصرف کند در جمع نمودن و زیاد ساختن افراد مصرف می‌کند.

ریشه‌های فکری اعتقادی:

- افکار و معتقدات شان در جوهر خود اسلامی بوده مأخوذ از کتاب الله و سنت رسول الله جمی‌باشد، و در تأکید مفاهیم دینی بر طریقۀ اهل سنت وجماعت روان هستند.

- حزب سلامت از مفکورۀ دینی فراموش شده‌ای که جماعت نور آن را در ترکیه درست کرده بود و در راه استحکام و حفظ آن کار کرده بود، نیز استفاده نموده است، اگرچه طرفداران جماعت نور همه‌اش در این حزب جدید جذب نشدند.

- حزب سلامت درحقیقت ادامۀ همان حزب نظام وطنی بوده وحزب فعلی رفاه ادامۀ آندو حزب به شمار می‌رود.

انتشار و جاهای نفوذ:

- سرزمین ترکیه جای گسترش این حزب اسلامی می‌باشد، حزبی که بخاطر بیدار ساختن روحیه اسلامی، وحفظ ثقافت و فرهنگ اسلامی در ترکیه کار و فعالیت می‌نماید، البته این کار و فعالیت بعد از آنست که نزدیک بود شعله و نور آن، به سبب غربگرائی و علمانیت، بکلی خاموش شود.

- بر أثر توجه حزب سلامت مدارس اسلامی رو به افزایش نهاده به ۲۸۰۰ مدرسه برای حفظ قرآن کریم بالغ می‌گردد، مدارس ائمه وخطباء به ۱۷۲ مدرسه رسیده است، چهار معهد عالی افتتاح گردیده که در آن‌ها ۲۴ هزار شاگرد درس می‌خوانند، علاوه بر آن (۵۰۰۰) استاد، مضمون اخلاق را، که آن در ترکیه حقیقتا همانا مضمون دین است، تدریس می‌نمایند.

مراجع:

۱- العلمانية و آثارها على عبد الكریم مشهدانی- منشورات المكتبة الدولیه بالریاض الاوضاع الاسلامية في - مكتبة الخافقین بدمشق - ط۱- ۱۴۰۳هـ /۱۹۸۳م تركیه.

۲- الموسوعة الاسلامية فتحي یكن- دار البشیر- عمان- ط۱- ۱۴۰۳هـ/ (دو جلد) ۱۹۸۳م.

۳- الحركة الاسلامية الحديثة مصطفى محمد- آلمان غرب- ط۱- ۱۴۰۴هـ/۱۹۸۴م. فی ترکیا

۴- مجلة الشهاب البیروتیه شمارۀ پنچم- سال نهم- ۱۹۷۴م

۵- مجلة الشهاب البیروتیه شمارۀ ششم- سال نهم –۱۹۷۵م.

۶- مجلة المجتمع الكویتیه شمارۀ ۲۹۶- سال هفتم- ابریل ۱۹۷۶م.

۷- صحيفة المیثاق المغربیه شمارۀ ۲۹۱- ربیع الثانی- ۱۳۹۹م.

۸- مجلة القبس الكویتیه ۱۲ ابریل ۱۹۷۷م- به نقل از صحیفۀ انجلس تایمز.

دعوت سلفیة و یا دعوت شیخ محمد بن عبد الوهاب

تعریف:

دعوت سلفیه پیشتاز و قدوۀ حرکات اصلاحی می‌باشد، حرکاتی که در دوران تخلف وجمود فکری درعالم اسلامی، قدم به ظهور نهاده‌اند، به سوی بازگشت عقیدۀ اسلامی به طرف منابع و اصول صاف آن دعوت نموده تأکید بر پاک ساختن مفهوم توحید از انواع و اقسام شرکی که به آن خلط شده است، می‌نماید، بعضی کسان بالای این دعوت نام «وهابی» را اطلاق می‌کنند، که اشاره به سوی نسبت آن به سوی مؤسسش محمد بن عبد الوهاب، می‌باشد.

تأسیس و افراد برازنده:

- محمد بن عبد الوهاب مشرفی، تمیمی نجدی (۱۱۱۵- ۱۲۰۶هـ) (۱۷۰۳- ۱۷۹۱م).

- در قریۀ عیینه نزدیک به ریاض تولد شده، علوم ابتدائی خود را نزد پدرش فرا گرفت، وقتی سنش به بیست رسید قرآن کریم را حفظ نموده چیزی از فقه حنبلی و از تفسیر و حدیث خوانده بود.

- به خاطر حج به مکه رفت و از آنجا برای آموختن علوم شرعی به مدینه منوره سفر نموده در آنجا با شیخ خود محمد حیات سندی، (ت ۱۱۶۵هـ) صاحب حاشیه بر صحیح بخاری، ملاقات کرد و از وی خیلی متأثر گردید [یعنی درس و علوم شیخ بر وی تأثیر زیادی انداخت].

- دو باره به قریۀ عیینه بازگشت نموده سال (۱۱۳۶/۱۷۲۴م) به طرف عراق سفر نمود تا از بصره، بغداد و موصل دیدار نماید، در هر یکی از این شهرها با مشائخ و علماء ملاقات نموده از آن‌ها علم میاموخت.

- بصره را جبرا به قصد احساء ترک گفت و از آنجا به سوی حریملاء رفت زیرا پدرش به آنجا انتقال نموده به حیث قاضی کار می‌کرد، و در همین منطقه سال (۱۱۴۳هـ/۱۷۳۰م) شروع به دعوت علنی به سوی توحید نمود، ولی دیری نگذشت که تعدادی از مردم آنجا پلان قتلش را طرح نمودند و شیخ به همین سبب آنجارا ترک گفت.

- به طرف عیینه رفته دعوت خود را به امیر آنجا (عثمان بن معمر) عرضه نمود، امیر [دعوتش را پذیرفته] با وی در ویران کردن قبرها و قبه‌ها و در سنگسار کردن زنی که زنا کرده بود و به آن اعتراف نموده بود، کمک کرد.

- امیر احساء عریعر بن دجین مکتوبی به سوی امیر عیینه فرستاد و به وی فرمان داد که شیخ را از دعوت منع نماید، بنابر آن بخاطری که امیر عیینه زیر فشار قرار نگیرد شیخ آن قریه را ترک نمود.

- سال ۱۱۵۸هـ به طرف درعیه مقر امارت آل سعود حرکت نموده به نزد محمد بن سویلم عرینی به حیث مهمان اقامت نمود و در آنجا شاگردانی به اطرافش جمع شدند و شیخ را عزت و اکرام نمودند.

- امیر محمد بن سعود که از (۱۱۳۹- ۱۱۷۹هـ) حکومت نمود، از آمدن شیخ اطلاع حاصل نموده به نزد شیخ آمدو از وی اظهار قدردانی کرد و بر حمایت و تأییدش تعهد سپرد و در میان آندو گفتگوی آتی صورت پذیرفت که آن را به خاطر اهمیت تاریخی‌اش ذکر می‌نماییم:

امیر: بشارت باد برایت به بلادی که بهتر از بلاد تو است و همچنان بشارت باد برایت به عزت و قوت.

شیخ: من تو را نیز بشارت میدهم به عزت و وقار و به کلمۀ لا إله إلا الله، کسی که به آن تمسک جست، و مطابق آن عمل نموده کمکش کرد توسط آن شهرها و انسان‌ها را متصرف می‌شود، و آن کلمۀ توحید است، کلمه‌ایست که پیامبران علیهم السلام به سوی آن دعوت کرده‌اند، و زمین را بندگان مسلمان خداوند به میراث می‌برند.

بعد از آن امیر بالای شیخ دو شرط گذاشت:

۱- از نزد آنان کوچ نکند و ایشان را تبدیل به دیگران نکند [یعنی از نزد آنان به نزد دیگران نرود].

۲- شیخ از گرفتن آنچه امیر عادت دارد که در وقت میوه از مردم درعیه می‌گرد، منع نکند.

- دربارۀ شرط اول شیخ گفت: دستت را دراز کن نا با تو بیعت کنم … «الدم بالدم والهدم بالهدم» [ضرب المثلی دست که در وقت اظهار موافقت کامل و ایستادگی بر تعهد تا آخر، گفته می‌شود].

- دربارۀ شرط دوم شیخ چنین گفت: امید است که خداوند برای تو فتوحاتی نصیب کند و در عوض آنچه می‌گیری غنیمت‌هائی نصیب نماید که بهتر از آن باشد.

- شیخ معتقد بود که در پهلوی حق، باید قوتی وجود داشته باشد که از آن حمایت نماید، زیرا خداوند آنقدر که توسط سلطان امور را پیش می‌برد توسط قرآن نمی‌برد.

- امیر و شیخ به نشر دعوت خویش در نجد ادامه می‌دادند، وقتی امیر وفات نمود پسرش عبد العزیز بن محمد (۱۱۱۱- ۱۲۱۸هـ) جانشین پدر گردیده به پیشبرد دعود با شیخ ادامه دادند، تا آنکه شیخ در درعیه وفات نموده همانجا دفن گردید.

- از جملۀ مددگاران، شاگردان، اولاد و نواسه‌های شیخ که هر کدام شان شخصیات مهم دعوت گردیدند:

- سعود بن عبد العزیز بن محمد بن سعود، که با شیخ ملاقات داشت و پیش وی درس خوانده و از وی علم آموخته است.

- حسین بن محمد بن عبد الوهاب، قاضی قریۀ درعیه.

- علی بن محمد بن عبد الوهاب، عالم بزرگ، و پرهیزگار، که از خداوند عزوجل شدیدا خائف بود، منصب قضاء برایش عرضه کرده شد ولی قبول نکرد.

- عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب (۱۱۶۵- ۱۲۴۲هـ) در دوران سعود بن عبد العزیز بن محمد بن سعود به حیث قاضی درعیه ایفاء وظیفۀ نمود، فهم و معرفت دقیقی داشت، در مصر وفات کرد.

- ابراهیم بن محمد بن عبد الوهاب: عالم، فاضل و مدقق بود.

- عبد الرحمن بن خمیس، امام قصر آل سعود در درعیه و قاضی زمان عبدالعزیز و سعود پسرش.

- حسین بن غنام صاحب کتاب «روضة الأفكار» وی خیلی عالم پرمعلومات بود.

- شیخ عبد اللطیف بن عبد الرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب صاحب کتاب «تأسيس التقديس في الرد علي داود بن جرجيس» و کتاب «مصباح الظلام في الرد على شيخ الإمام».

- سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبد الوهاب (۱۲۰۰- ۱۲۳۳هـ) شخص ذکی و شجاعی بود که وی را ابراهیم باشا بعد از سقوط درعیه به قتل رسانید، کتاب «تيسير العزيز الحميد في شرح كتاب التوحيد» را همین شخص نوشته است.

- عبد الرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب (۱۱۹۳- ۱۲۸۵هـ) وی شخص عالم و با وجاهتی بود، نزد جد خود شاگردی نموده از وی أخذ علم نموده است، وظیفۀ قضاء و تدریس را ایفاء می‌نمود، کتاب «الرد النفيس على شبهات داود بن جرجيس» را وی نوشته است.

- شیخ محمد بن ابراهیم از نواسه‌های شیخ، در دوران ملک فیصل- رحمه الله تعالى - به حیث مفتی ایفاء وظیفۀ می‌نمود، وی در علم، متانت شخصیت، استقامت در امور دینی و دنیوی، معروف بود.

- و از جملۀ شخصیات بارزشان جناب شیخ عبد العزیز بن باز، رئیس عمومی فعلی ادارات بحوث علمی، افتاء، دعوت و ارشاد، درمملکت عربستان سعودی، به شمار می‌رود.

افکار و معتقدات:

- شیخ مؤسس در مباحث خود، حنبلی المذهب بود، ولی در فتاوای خود جائیکه دلیل آنچه مخالف مذهب است ترجیح می‌داشت، در آنصورت به مذهب التزام نمی‌کرد [بلکه مطابق همان دلیل راحج وقوی فتوای خود را صادر می‌کرد]، بنابر آن دعوت سلفی چنین مشهور شده که در اصولش بی‌مذهب ودر فروع حنبلی می‌باشد.

- دعوت به سوی باز کردن دروازۀ اجتهاد نمود، در حالیکه بعد از سقوط بغداد در سال ۶۵۶هـ بسته شده بود.

- تأکید در رجوع نمودن به سوی کتاب الله وسنت رسول الله جنمود، و به این نکته نیز تاکید کرد که هر امری از امور عقیده تا وقتیکه مستند به سوی دلیل مستقیم و روشن از کتاب الله و یا سنت نبوی نباشد باید پذیرفته نشود.

- در فهم دلیل و استناد به آن بر طریقۀ اهل سنت و جماعت روان است.

- دعوت به سوی پاک نمودن مفهوم توحید نموده از مسلمانان می‌خواهد که به همان توحیدی رجوع کنند که مسلمانان صدر اول اسلام بودند.

- توحید اسماء و صفات: که آن عبارت است از ثابت ساختن اسماء و صفاتی که خداوند به خود ثابت کرده و یا پیامبرش به وی ثابت نموده است، البته بدون تمثیل، تکییف و تأویل.

- ترکیز و توجه به مفهوم توحید عبودیت ﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ[النحل: ۳۶] یعنی خدا را عبادت کنید و از طاغوت اجتناب ورزید.

- احیاء و زنده ساختن فریضۀ جهاد، شیخ نمونه و الگوی یک شخص مجاهد بود که برای فتح بلاد می‌رفت، و دعوت خویش را به نشر رسانیده مظاهر و علامات شرک را که مردم به آن گرفتار شده بودند، از بین می‌برد.

- از بین بردن بدعات و خرافاتی که در آنوقت به سبب جهل و جمود مردم، انتشار یافته بود، از قبیل:

* زیارت قبری که گمان می‌کردند وی ضرار بن الأزور صحابی است، و از وی قضاء حاجات خویش را می‌خواستند.

* زیارت قبری که می‌گفتند: وی زید بن الخطابساست.

* رفت و آمد پیش درختی که می‌گفتند: آن درخت ابودجانه است، و نیز درخت دیگری که بنام «الطرفیه» یاد می‌شد.

* زیارت غاری که بنام غار بنت الامیر «غار دختر پادشاه» یاد می‌شد.

- تقسیم توسل به دو نوع:

* توسل مرغوب وجائز که آن عبارت است از توسل جستن توسط اسماء الله الحسنى

* توسل بدعی و منهی عنه و آن عبارت است از توسل جستن توسط ذوات فاضله مثل «به جاه رسول، به حرمت شیخ فلانی…».

- منع از آباد کردن قبر‌ها، لباس انداختن بر آن‌ها ودیگر بدعت‌های مشابه به آن.

- مقابله با خرافات طرق صوفیه و با آنچه در دین داخل کرده‌اند که قبلا آن‌ها در دین وجود نداشت.

- تحریم قول دربارۀخدا [ودربارۀدین خدا] بدون علم، ﴿وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٣[الأعراف: ۳۳] یعنی: این نیز بر شما حرام است که بالای خداوند آنچه را إفتراء کنید و بگوئید که نمی‌دنید.

- هر چیزی که شارع از آن سکوت نموده ودر باره‌اش چیزی نگفته آن چیز عفو بوده برای هیچ کس جائز نیست که آن را حرام، یا واجب، یامستحب، ویا مکروه بسازد، ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ[المائدة: ۱۰۱] یعنی: ای کسانی که ایمان آوردید از اشیائی پرسان نکنید که اگر آشکارکرده شود برای شما غمگین می‌شوید.

- ترک کردن دلیل روشن واستدلال به لفظ متشابه طریقۀ اهل زیغ، مثل رافضه و خوارج می‌باشد، ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦۖ[آل عمران: ۷] یعنی: کسانی که در دل‌های شان کجی وجود دارد بخاطر طلب فتنه متشابهاتش را جستجو می‌کنند تا تأویل آن را بدانند.

- پیامبر جگفته است که حلال روشن وواضح بوده حرام نیز روشن ومعلوم است، درمیان ایندو امور مشتبه وجود دارد، پس کسی که این قاعده را توجه نکند وبخواهد که درهر مسأله کلام روشنی ایراد کند ومسأله را واضح سازد آن شخص خودش هم گمراه می‌شود و دیگران را هم گمراه می‌سازد.

- شیخ انواع و مراتب شرک را چنین توضیح داده است:

۱- شرک اکبر: که عبارت است از شرک عبادت شرک قصد، شرک طاعت، وشرک محبت.

۲- شرک اصغر: که عبارت است از ریاء وخودنمائی، پیامبر جدرحدیثی که حاکم روایت نموده است چنین فرموده: «اليسير من الرياء شرك» یعنی اندک‌ترین ریاء شرک است.

۳- شرک خفی: گاهی بندۀ مؤمن درحالی به آن گرفتار می‌شود که خودش نمی‌داند، چنانکه پیامبر جفرموده است: «الشرك في هذه الأمة أخفي من دبيت النملة السوداء على صفاة سوداء في ظلمة الليل»یعنی: شرک در این امت خفی تر از رفتار مورچۀ سیاه بالای سنگ سیاه، در تاریکی شب است.

- این دعوت در راه بیدار سازی فکر امت اسلامی، بعد از آنکه بالایش پرده ای از بازنشسته گی، خمود، وتقلید کورکورانه کش شده بود، کار وفعالیت نمود.

- توجه به تعلیم عامه وبا فرهنگ ساختن شان، بازساختن گوش‌های دانشمندان ومتوجه ساختن شان به سوی جستجوی دلیل، وتشویق آن‌ها به جستجو در مراجع وکتب بزرگ قبل ازقبول کردن هر مفکوره أی که باشد وقبل از تطبیق آن.

- شیخ مصنفات زیادی دارد که بهترین آن‌ها کتب ذیل می‌باشد: «كتاب التوحيد فيما يجب من حق الله على العبيد» و «كتاب الإيمان» و «كشف الشبهات» و «آداب المشي إلى الصلاة» و «مسائل الجاهليه» و تعداد دیگری از مختصرات ورساله‌هائی که پیرامون امور فقهیه واصولیه می‌چرخد واکثر آن‌ها نیز دربارۀ توحید است.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- شیخ دردعوت خویش سه شخص را قدوۀ خویش قرار داده به طریقۀ آنان به پیش رفته است:

۱- امام احمد بن حنبل (۱۶۴- ۲۴۱هـ).

۲- ابن تیمیه(۶۶۱- ۷۲۸هـ).

۳- محمد بن القیم الجوزیه (۶۹۱- ۷۵۱هـ).

- درحقیقت دعوت شیخ نشر افکار اشخاص مذکور و بیان اهداف شان، درصحنه عمل بوده است.

انتشار و جاهای نفوذ:

- عقیدۀ سلفی همراه حکومت سعودی دربلاد نجد به نشر رسید، و سال ۱۱۸۷هـ به ریاض رسید همانطور که درتمام اطراف جزیره عرب انتشار یافت وسال ۱۲۱۹هـ همراه با حکومت سعودی به مکۀ مکرمه ومدینۀ منوره داخل شد و اهل مدینه سال ۱۲۲۰هـ بیعت نمودند.

- همراه با وفدهای حجاج این دعوت به خارج جزیرۀ عرب منتقل گردید.

- این دعوت روشی و آثاری برحرکات اصلاحی که درجهان اسلام بعد از وی ظهور نمود، نیز بجا گذاشت، مثل: مهدیه، سنوسیه، مدرسۀ افغانی و محمد عبده در مصر، و حرکات دیگر درقارۀ هند.

مراجع:

۱- عنوان المجد في تاریخ نجد تألیف الشیخ عثمان بن عبدالله بن بشر الحنبلی- طبعة وزارة المعارف بالمملكة العربية السعودية.

۲- روضة الأفكار الشیخ حسین بن غنام- تحقیق الدکتور ناصر الدین الأسد- مطبعة المدنی- مصر.

۳- آثار الشیخ محمد بن تألیف د. أحمد محمد الضبیب- المطابع الأهلیة عبدالوهاب. للاوفست- الریاض – ۱۳۹۷هـ.

۴- الإمام محمد بن عبدالوهاب عبد الحلیم الجندي- دار المعارف- مصر. انتصار المذهب السلفي.

۵- محمد بن عبد الوهاب أحمد عبدالغفور عطار- طبعة- ۱۳۹۷هـ.

۶- الوهابية (حركة الفكر وعبدالرحمن سلیمان الرویشد- ط۱- دار العلوم الدولة الإسلامية) للطباعة - القاهرة- ۱۳۹۷هـ ۱۹۷۷م.

۷- بحوث أسبوع الشیخ مركز البحوث بجامعة الامام محمد بن سعود محمد بن عبدالوهاب. الإسلامية- الریاض- ۱۴۰۳هـ ۱۹۸۳م.

۸- مؤلفات الشیخ الإمام مطبوعات جامعة الامام محمد بن سعود محمد بن عبدالوهاب. الاسلامية بالریاض.

۹- مجموعة الرسائل طبعة مطبة المنار. و المسائل النجدية.

۱۰- كتاب لمع الشهاب تحقیق و تعلیق الشیخ عبدالرحمن بن في سیرة محمد بن عبدالوهاب. عبداللطیف آل الشیخ- مطبوعات دارة الملك عبدالعزیز.

۱۱- انتشار دعوة الشیخ محمد کمال جمعة – ط۲- مطبوعات دارة محمد بن عبدالعزیز خارج الملک عبد العزیز- الریاض- ۱۴۰۱هـ/ الجزیرة العربية ۱۹۸۱م.

۱۲- كیف كان ظهور شیخ الإسلام لمؤلف مجهول- دراسة وتحقیق وتـعلیق محمد بن عبد الوهاب. دكتورعبدالله الصالح العثیمین- مطبوعات دارة الـملك عبد العزیـز- الریـاض- ۱۴۰۳هـ/۱۹۸۳م.

سیکیزم

SIKHISM

تعریف:

سیک یک مجموعۀ دینی از هندوان است که در اواخر قرن پانزدهم و اوائل قرن شانزدهم قدم به ظهور نهاده و به سوی دین جدیدی دعوت می‌نماید، دینیکه مرکب از هر دو دین، یعنی دین اسلام ودین هندو، بوده وبه این عنوان شعار می‌دهد: (نه هندو ونه مسلمان). در دور تاریخ خویش با مسلمانان دشمنی شدیدی نموده‌اند همانطور که با هندوان، بخاطر بدست آوردن وطن مستقل برای خود شان، دشمنی کرده‌اند، ولی با انگلیس‌ها، در دوران استعمار بریطانیا برهند، دوستی گرمی داشتند.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس اول «نانک» نام دارد وبه نام «غورو» یعنی معلم نیز یاد می‌شود، سال ۱۴۶۹م در قریۀ «ری بوی دی تلفندی» که چهل میل از لاهور فاصله دارد، تولد گردیده است، ابتدا زندگی‌اش مطابق دین تقلیدی هندوان بود.

- وقتی جوان شد به حیث حسابدار برای یک زعیم افغانی درسلطانپور ایفاء وظیفه نمود، در آنجا همراه یک خانوادۀ مسلمان (ماردانا) که به همین زعیم خدمت می‌کرد معرفی گردید، و در آن وقت شروع به نظم اشعار دینی نموده و طعامخانه‌ای درست نمود که در آن مسلمانان و هندوان طعام بخورند.

- علوم را فراگرفت، و در بلاد به سیر وسیاحت پرداخت، و از مکه و مدینه نیز دیدن نموده و از تمام اطراف عالم که نزد وی مشهور بود باز دید کرد.

- ادعا نمود که وی پروردگار را دیده و پروردگار وی را به دعوت بشر امر کرده است، بعد از آن، وقتیکه در یکی از جوی‌های آب غسل می‌گرد، به مدت سه روز غائب گردیده بعد از آن ظاهر شد و این شعار را سرداد (نه هندو ونه مسلمان).

- از یک طرف اسلام را دوست داشت و از طرف دیگر بر عقاید وافکار هندوی خود که بر آن از ابتداء تربیه شده بود، خیلی محکم واستوار بود، که همین امر سبب شد تا در راه نزدیک ساختن هر دو دین باهم کارو فعالیت کند، همان بود که دین جدیدی را درقارۀ هند ایجاد نمود، بعضی از پژوهشگران به این باور‌اند که وی دراصل مسلمان بود وبعدا این مذهب جدید خود را اختراع کرد.

- اولین معبد را از برای سیک‌ها درکارتار بور (در پاکستان فعلی) تأسیس نمود، پیش از وفات خود سال ۱۵۳۹م یکی از پیروان خود را بحیث جانشین خود تعیین کرد، وی در قریۀ (دیرۀ بابا نانک) که از قریه‌های پنجاب هندی می‌باشد دفن گردید، وهمیشه بالای قبرش لباسی که در آن سورۀ فاتحه و بعضی سوره‌های کوتاه قران کریم نوشته شده است، انداخته شده می‌باشد.

- بعد از وی ده خلیفه (معلم) یکی بعد دیگری جانشین وی گردیدند وآخرشان غوبند سنغ (۱۶۷۵- ۱۷۰۸ م) بود، وی ختم سلسله خلفاء (معلمین) را اعلان نمود.

- بعد از وی رهبران شان به نام (مهراجا) یاد می‌شدند که از آنجمله است مهراجا رانجیت سنغ، متوفی سال ۱۸۳۹م.

افکار و معتقدات:

اول: زیر بنای فکری:

- دعوت به سوی توحید نموده، درحرمت عبادت بت‌ها با مسلمانان موافقت دارند.

- بر وحدانیت خالق زنده ای که نمی‌میرد، شکل وصورتی ندارد واز فهم بالاتر است، تأکید می‌نمایند، و همچنان تعدادی از نام‌های هندوی ومسلمانی را بالای پروردگار استعمال می‌کنند که از آنجمله است:

«واه غورو» و «الجاب» و بهترین آن‌ها نزد نانک «الخالق الحق» می‌باشد، وماعدای آن وهم و خیال «مایا» است.

- تمثیل پروردگار را در صور واشکال منع می‌نمایند، وهمچنان از عبادت آفتاب، نهرها و درختانی که هندوان آن را عبادت می‌کنند، انکار می‌نمایند، همانطور که به طهارت وحج به نهر غانج توجه ندارند، بنابرآن به تدریج از دین هندوی خارج شده دارای شخصیت و دیانت مستقل گردیده‌اند.

- نانک شراب وخوردن گوشت خنزیر را مباح گردانید، و بخاطر موافقت باهندوان گوشت گاو را حرام ساخت.

- اصول دین نزد آنان پنج است (پانچ کهکها) یعنی پنج کاف، زیرا اصول پنجگانۀ شان، بزبان کورمکیه، به حرف کاف شروع می‌شود، اصول خمسۀ شان عبارت است از:

۱- گذاشتن موی، بدون کوتاه کردن، از گهواره تاگور، البته بخاطر مانع شدن از دخول بیگانگان در میان ایشان به قصد جاسوسی، [یعنی اگر کسی بخواهد که به قصد جاسوسی درمیان شان داخل گردد، وی افشاء شودٍ].

۲- باید مرد، دستانۀ آهنین درهر دو دست خود به نیت تواضع واقتداء به درویشان، نماید.

۳- باید مرد، زیر تنبان خود نیکر (لباسی که مشابه به لباس شناوران است) بپوشد که آن اشاره‌ای به سوی عفت وپاکدامنی می‌باشد.

۴- باید مرد شانۀ خردی بر سر خود بگذارد تا توسط آن موی خود را شانه نموده إصلاح نماید.

۵- باید سیک یک نیزه یا شمشیر کوچک با خود به طور مداوم داشته باشد، که آن إظهار آمادگی وقوت بوده در صورت لزوم از خود دفاع نماید.

- معتقد‌اند که این أمور از جانب نانک نیست بلکه آن‌ها را خلیفۀ دهم (غوبند سنغ) که تدخین را نیز بر اتباع خود حرام نموده بود وضع کرده است، و مقصدش از وضع آن‌ها متمیز بودن شان از تمام مردمان دیگر می‌باشد.

- معلمین سیک از معجزات و از قصه‌های خرافی و أفسانوی انکار می‌نمایند، ولی با وجود آن سیک‌ها چند معابد خویش را «غور دوارا»، بناءً بر آن قصه‌های أفسانوی که از معجزات واقع شده حکایت می‌کند، اعمار کرده‌اند.

- مرتبه ومنزلۀ دینی معلم (غورو) بعد از مرحلۀ پروردگار می‌باشد، همان معلم است که (به عقیدۀ ایشان) سوی حق وصدق رهنمائی می‌نماید، ایشان پروردگار را توسط اشعار دینی که معلمین به رشتۀ نظم درآورده‌اند، عبادت می‌کنند.

- معتقد‌اند که تکرار نمودن اسماء الله «الناما» انسان را از گناهان پاک نموده، منابع شر وفساد را در نفوس از بین می‌برد، و خواندن اشعار «كيرتا»و تأمل نمودن با رهنمائی معلم «غورو» همۀ این‌ها انسان را به خداوند متصل می‌سازد.

- به این عقیده‌اند که روح هر معلم از وی نقل نموده به معلم دیگر که در پی آن قرار دارد تعلق گرفته است.

- نزد آنان پیشگوئی‌هائی قرار دارد بنام (سا و ساکی) صد قصه که منسوب به سوی معلم غوبند سنغ بوده پیرامون انقلاب در حکومت موجوده و آمدن نجات دهنده‌ای که میاید و دین سیک را در تمام اکناف جهان به نشر می‌رساند، می‌چرخد.

- معتقد به تکرار ولادت و موت انسان (کارما) هستند، طوریکه زندگی آیندۀ انسان در روشنایى زندگی سابقه تقرر میابد، و نجاتش نیز بر همین مرحله موقوف می‌باشد.

- رهنمائی معلم (غورو) برای رسیدن به مرحلۀ (موکا) ضروری به شمار می‌رود.

- عدد پنج را تقدیس می‌نمایند که آن عدد معنى صوفیانه‌ای در سرزمین پنجاب دارد، یعنی نهرهای پنجگانه.

- اختلافات دینی را مجلس دینی حل و فصل می‌نماید که در (امرتیسار) برگذار می‌گردد، فیصله‌های این مجلس از قوت روحی زیادی برخوردار می‌باشد.

- نزد آنان طبقه دینی وجود ندارد که مشابه به طبقۀ برا همۀ هندوان باشد، زیرا ایشان همانطور که اختصاص تعالیم دینی را به طبقۀ برا همه نپذیرفته‌اند، به شکل عموم از طبقات هندوان انکار می‌ورزند.

- خود را به اعتبار نسب تقسیم می‌نمایند.. که از جملۀ آنان است الجات «قبائل زراعت پيشه»و غیر الجات، و مذاهبی، که ایشان طبقۀ پائین و حقیر هستند، ولی حالت ایشان از طبقات حقیر نزد هندوان، خیلی بهتر است.

- تنها با یک زن ازدواج می‌کنند و بس.

- عیدهای سیک‌ها همان عیدهای هندوان شمال هند است، ولی به اضافه نمودن عید مولود معلم (غورو) اول و آخر، و عید یاد بود از شهادت معلم پنجم و نهم.

دوم: خواص (باختا):

سیک‌ها مورد شکنجه و فشار مغول‌ها قرار گرفتند و آنان دو معلم ایشان را اعدام کردند، شدیدترین مغول در مقابل آنان نادرشاه (۱۷۳۸- ۱۸۳۹م) بود که بالای شان تعرض نموده آن‌ها را مجبور به فرار در کوه‌ها و دره‌ها نموده بود.

- غوبند سنغ که معلم دهم ایشان است، دست به ایجاد تنظیم «باختا» یعنی تنظیم خواص زد، که مردان این تنظیم بنام «اسودا» وزنانش بنام «لبوات» یاد می‌شد.

- جوانان سیک خواهش داشتند که اهلیت آن را پیدا کنند که از جملۀ رجال و افراد تنظیم خواص بگردند و به تعالیم آن اطلاع یابند.

- تنظیم خواص مجموعه‌ای از جوانان بود که مرتبط به یک نظام سلوکی و دینی شدیدی بودند، که بخاطر حق و عدالتی که به آن عقیده داشتند، مشغول جهاد و نماز بودند، و از مخدرات، مسکرات، و دخانیات پرهیز می‌گردند.

- بعد از سال ۱۷۶۱م، هنگام ضعیف شدن مغول آنان بالای پنجاب حاکم شدند، و سال ۱۷۹۹م لاهور را تصرف نمودند، وسال ۱۸۱۹م حکومت شان تا مناطق باتان امتداد یافت، و در دوران مهراجا را نجیت سنغ (ت ۱۸۳۹) دولت شان تا دروازۀ خیبر رسیده بالای افغان‌ها غلبه حاصل نمودند.

- وقتی انگلیس آمد میان آن‌ها و میان سیک‌ها جنگ‌هائی به وقوع پیوست و سیک‌ها را مجبور ساخت که عقب بروند و به نزد نهر سوتلج توقف نمایند، که همین منطقه به حیث سرحد جنوب شرق دولت سیک‌ها شناخته شد.

- بعدا شکست‌ها و عقب نشینی‌های زیادی کردند، و بریطانی‌ها آنان را مجبور ساختند که تاوان زیادی به ایشان بپردازند، جامو و کشمیر را نیز تسلیم نموده در لاهور پایگاهی به بریطانیا قائل شدند که از آنجا امور باقی مملکت سیک‌ها را اداره کنند.

- بعد از آن، دوستی شان با انگلیس خیلی گرم شد، بلکه در اشغال پنجاب با آنان همکاری نمودند.

- سیک‌ها سال (۱۸۵۷م) آلۀ دست انگلیس گردیدند که توسط آن‌ها حرکات ضد خویش را خاموش می‌ساختند.

- سیک‌ها امتیازات زیادی از انگلیس حاصل نمودند که از آنجمله است دادن زمین‌های زراعتی و رسانیدن آب به آن‌ها توسط کندن نهرها، به همین سبب زندگی مادی شان خیلی خوب شد و از دیگر ساکنین منطقه در این مورد امتیاز داشتند.

- در جنگ جهانی اول زیاد تر از ۲۰% لشکر هند بریطانی را سیک‌ها تشکیل می‌دادند.

- وقتی میان آنان و بریطانیا مشکلات ایجاد شد، باحرکت گاندی در آزادی خواهی یگجا شدند.

- بعد از سال ۱۹۴۷م بین دو دولت هند و پاکستان تقسیم شدند، که در أثر مصادماتی که میان آن‌ها و مسلمانان واقع شد دو و نیم ملیون آنان مجبور به ترک پاکستان شده به هند رفتند.

- حکومت هند امتیازات سیک‌ها را که از انگلیس به دست آورده بودند لغو نمود، و این امر باعث شد که آنان در طلب پنجاب به حیث وطن خویش برآیند.

- در عقب درگیری‌های ادامه دار میان هندوها و سیک‌ها، اندراگاندی رئیسة الوزراء هند، در ماه یونیو ۱۹۸۴م امر به داخل شدن در معبد طلائی امرتیسار نمود و در آنجا جنگ شدیدی میان طرفین درگرفت و تقریبا ۱۵۰۰ تن از سیک‌ها و ۵۰۰ تن از لشکر هند به قتل رسید.

- در ۳۱ اکتوبر ۱۹۸۴م بخاطر انتقام از داخل شدن معبد، سیک‌ها اقدام به کشتن رئیس الوزراء نمودند، وبعد از ترور آن درگیری‌هائی میان طرفین صورت گرفت و به سبب آن چند هزار سیک کشته شد، که بعضی آن را نزدیک به پنج هزار تخمین می‌کند.

- سیک‌ها در دوران حکومت خویش در سختگیری، ظلم، ستم، و شدت بالای مسلمانان معروف بودند، از قبیل منع کردن مسلمانان از اداء فرائض دینی، اذان و بناء مساجد در قریه‌هائی که اکثریت می‌داشتند، این‌ها علاوه بر درگیری‌های مسلحانه ای است که میان آن‌ها و مسلمانان واقع می‌شد و به سبب آن تعداد زیادی از مسلمانان بیگناه گشته می‌شد.

سوم: کتاب‌های شان:

- کتاب (آدی گرانت) این کتاب مجموعه‌ای از اشعار دینی است که آن را پنج معلم اول تألیف نموده و تقریبا به ۶۰۰۰ شعر دینی بالغ می‌گردد، معلم آخر غوبند سنغ ۱۱۵ شعر دیگر را که پدرش (تیغ بهادور) نظم کرده بود، به آن کتاب علاوه کرده است، علاوه برآن این کتاب مشتمل بر اشعاری است که آن را شیوخ خواص (باختا) و بعضی اشخاص صوفیه مسلمان خصوصا ابن الفارض و بعضی شعراء دربار (غورو) به رشتۀ نظم درآورده‌اند، این کتاب همانا کتاب مقدسی است که اساس سلطۀ روحی به نزد شان شمرده می‌شود.

- سابقه‌ترین مرجع که دربارۀ زندگی نانک وجود دارد پنجاه الى هشتاد سال بعد از وفاتش نوشته شده است، و اکثر دانشمندان سیک تعدادی از قصه‌های آن را انکار می‌نمایند.

- کتاب‌های تاریخی سیکی دیگری هم وجود دارد که به قرن‌های هجدهم و نوزدهم باز می‌گردد.

- کتاب «راحت ناما» که مشتمل بر تقالید و تعالیم خواص «باختا» می‌باشد.

- کتاب مقدس دیگری هم دارند که به زبان کورمکیه نوشته شده و آن را بنام «کرانته صاحب» یاد می‌کنند.

ریشه‌های فکری واعتقادی:

- حرکت آنان در اصل باز می‌گردد به ظهور حرکت «فیسنافا باختی»، که این حرکت در میان هندوها ودر منطقۀ تامل توسط رامانوجا (۱۰۵۰- ۱۱۳۷م) قدم به ظهور نهاده و به طرف شمال رسید.

- در قرن چهاردهم و پانزدهم، بعد از درگیری‌ها با مسلمانان، این حرکت در صحراء الغانج انتشار یافت.

- از همین جهت می‌گویند که نانک شخص اول در مذهب سیکی خود نبوده بلکه پیش از وی شخص صوفی دیگری بنام کبیر (۱۴۴۰- ۱۵۱۸م) وجود داشته است، این شخص دین اسلام را هم فرا گرفته و خوانده بود و دین هندورا نیز، و حرکت وی حرکت یکجا سازی هر دو دین بود، زیرا وی می‌خواست از طریق تأمل و توجیهات صوفیان میان هر دو دین موافقت ویگانگی ایجاد نماید.

- همین شخص کبیر نام در پذیرفتن بسیاری از عقائد هندوی تساهل نموده آن را به دین اسلام یکجا می‌کرد، ولی توحید را به حیث اساس خویش نگه می‌داشت، لکن در این کار خود کامیاب نشد و به مجرد مردنش مذهبش نیز ختم گردید، و از خود مجموعه اشعاری به زبان پنجابی به جا گذاشت و آن اشعار خلط ساختن هر دو عقیده یعنی عقیدۀ اسلام و عقیده هندو را نشان می‌دهد، که هر دو عقیده را به طریق صوفیان ربط داده و یکجا ساخته است.

- اساس نظریۀ شان دربارۀ کائنات از نصوص هندوها مأخوذ است.

- مردگانشان را مثل هندوان می‌سوزانند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- شهر «امرتیسار» که متعلق به پنجاب می‌باشد و در وقت تقسیم در قلمرو هند داخل گردیده، شهر مقدس آن‌ها بود و در آنجا اجتماعات بزرگ و مهم خویش را برگذار می‌نمایند.

- چهار تخت نزد آنان وجود دارد که از قداست و عظمت برخوردار می‌باشند و آن‌ها عبارت‌اند از: عقل تخت - که در امرتیسارموقعیت دارد- ، اناندبور، بانتا، و باندد.

- بزرگ‌ترین معبدشان در امرتیسار وجود دارد که آنجا به حج می‌روند، آن معبد بنام «دربار صاحب» یاد می‌شود، یعنی دربار پادشاه و سردار، دیگر معابد شان بنام «کرو داوره» یعنی مرکز استاد یاد می‌شود.

- اکثریت سیک‌ها در پنجاب زندگی می‌نمایند، زیرا در آنجا ۸۵% آنان جاگزین هستند، وباقی آنان در ولایت هاریانا، دهلی و گوشه و کنار هند متفرق‌اند، بعضی از آنان در مالیزیا، سنگا پور، شرق افریقا، انجلترا، ایالات متحدۀ امریکا، و کندا مستقر شده‌اند و بعضی دیگر ایشان به خاطر کار به دول عربی خلیج رفته‌اند.

- از ۱۹۰۸م به این طرف آنان جلسۀ سالانه‌ای دارند که هر سال برگذار می‌گردد وبخاطر ایجاد مدارس وبازکردن بخش‌های تعلیمی در دانشگاه‌ها برای تدریس دین سیک ونشر تاریخ آن، کار و فعالیت می‌نمایند.

- یک بخش از سیک‌ها ازمکفورۀ عام سیک‌ها جدا شدند وپیروی پسر بزرگ نانک را کردند که به نام «ادواسی» یاد می‌شوند، زیرا آنان به سوی تصوف روی آوردند، اما خواص «باختا» به ختم نسل غوروی دهم «غوبند سنغ» باور نداشته معتقد‌اند که درمیان مردم معلمی زنده وجود دارد وهمیشه وجود می‌داشته باشد.

- آنان اعتقاد راسخ بر ضرور بودن ایجاد یک دولت مستقل برای خود شان دارند، و این رکنی از ارکان ایمان شان به شمار می‌رود، از همین جهت در آخر هر عبادت خود ترانه‌ای می‌خوانند و می‌گویند: «زود است که رجال خواص «باختا» حکومت را به دست گیرند» همچنان از خواب‌های دیرین شان اینست که شاندیگار پایتخت ایشان باشد.

تعداد نفوس سیک‌ها، در داخل وخارج هند فعلا ۱۵ملیون تخمین می‌شود.

مراجع:

۱- مجلة الدعوة غ المصرية شماره ۹۵- ذو الحجة ۱۴۰۴هـ/سبمبر ۱۹۸۴م

۲- الموسوعة البریطانية طبعة ۱۹۷۴م. Vol ۱۹۷۴ Encyclopaedia Britanica ۱۶ –J. ۳- D. Cunningham: History of the Sikhs, ۲nd ed. (۱۹۵۳).

۴- M. A. Macauliffe: The Sikh Religion, ۶ Vol. (۱۹۰۹).

۵- SHER SINGH: Philosophy of Sikhism (۱۹۴۴).

۶- KHUSHWANT SINGH: A History of the Sikhs, ۲ Vol (۱۹۶۳ –۱۹۶۶).

۷- W. H. Ncleod: Guru Nanak and the Sikh Religion (۱۹۶۸).

شهود یهوه

تعریف:

شهود یهوه یک تنظیم دینی، سیاسی، و جهانی است که بر اساس مخفی بودن تنظیم و آشکار بودن مفکوره استوار می‌باشد، درنصف دوم قرن نوزدهم، درامریکا ظاهر گردید، خودش ادعا می‌کند که مسیحی است ولی در واقع تحت سیطرۀ یهود بوده وبه مصرف آنان کار می‌نماید، این تنظیم، علاوه بر نام مذکور، به نام «جمعية العالم الجديد» نیز شناخته می‌شود، وبه نام سابق الذکر از سال ۱۹۳۱م معروف گردید، درامریکا قبل از معروف شدنش به این نام یعنی سال ۱۸۴۴م این تنظیم به رسمیت شناخته شده بود.

تأسیس وافراد برازنده:

۱- این تنظیم را سال ۱۸۷۴م تشارلز راسل راهب (۱۸۶۲- ۱۹۱۶م) تأسیس نمود که درآنوقت بنام‌های: «مذهب الراسلية» و «الدارسون الجدد للانجيل» یاد می‌شد.

۲- بعد از آن جانشین شخص مذکور در ریاست تنظیم، فرانکلین ردز فورد (۱۸۶۹- ۱۹۴۲م) گردید که وی درسال ۱۹۱۷م کتابی تألیف نمود بنام «سقوط بابل» که مرادش از بابل تمام نظام‌های موجوده درعالم می‌باشد.

۳- بعد از وی نارثان هر مرکنور (۱۹۰۵م) آمد و دردوران وی، چنانچه می‌گویند، تنظیم حیثیت یک دولت را درمیان دولت گرفت.

افکار و معتقدات:

- به یهوه منحیث پروردگار وبه عیسی منحیث رئیس مملکت خداوندأایمان دارند.

- به کتاب مقدس نصارا نیز ایمان دارند، ولی آن را مطابق مصلحت‌های خویش تفسیر می‌نمایند.

- طاعت و فرمانبرداری کورکورانه از رئیسان شان.

- از نام مسیح وکتاب مقدس در راه وصول به هدف شان، که همانا برپاکردن دولت دینی و دنیوی بخاطر سیطره وحاکمیت بر عالم می‌باشد، استفاده جوئی می‌کنند.

- به آخرت و دوزخ ایمان ندارند ومعتقد‌اند که جنت در دنیا و در مملکت آن‌ها خواهد بود.

- عقیده دارند که عنقریب جنگ آزادی خواهی، که آن را عیسى÷رهبری می‌نماید و آنان لشکر وی خواهند بود، برپا می‌گردد، و در آن جنگ تمام حکام روی زمین را از بین خواهند برد.

- از کتاب مقدس بخش‌هائی را که اسرائیل و یهود دوست دارند جدا نموده آن را به نشر می‌رسانند.

- به روح و به جاویدان بودن آن ایمان ندارند، و معابد خاصی برای خود دارند که آن را بنام «القاعة الملكية» و یا «بيت الرب» یعنی خانۀ پروردگار یاد می‌کنند.

- برادری انسانی مقصور در میان خود شان است نه به دیگر انسانان [یعنی دیگر انسانان را برادر خود نمی‌دانند].

- با نظام‌های وضعی دشمنی نموده دعوت به سوی بغاوت می‌نمایند، و با تمام ادیان، غیر از دین یهود، دشمنی می‌کنند، تمام رئیسان شان نیز از جملۀ یهودیان می‌باشد.

- نوزده کتابی را که یهودیان به آن‌ها احترام می‌نمایند و آن‌ها را تقدیس می‌کنند ایشان نیز اعتراف نموده تقدیس می‌کنند.

- به تثلیث قائل‌اند و آن را به «یهوه، ابن، روح القدس» تفسیر می‌نمایند.

- عضو تنظیم مراحل مشکل را سپری نموده و بخاطر شمول در آن شرائط سختی را می‌پذیرد.

نشان تنظیم:

۱- برگزیدن «المینورا» که عبارت است از شمعدان هفت دانه‌ای که آن نشان دینی و وطنی یهود می‌باشد.

۲- برگزیدن ستارۀ شش ضلعی که آن نیز نشان یهود می‌باشد.

۳- برگزیدن نام «یهوه» و آن را به عبرانی مینویسند که عبارت از «آله» نزد یهود می‌باشد.

بعضی کتاب‌های تنظیم:

- مجله‌ایکه بنام «برج مراقبة صهیون» به نشر می‌رسید از زبان این تنظیم سخن می‌گفت، بعدا این مجله را بخاطر پنهان ساختن لفظ صهیون بنام «برج المراقبة» تبدیل کردند.

- هذا الخبر الجید عن المملکه (مراد از مملکت همان مملکت خودشان است که در خیال شان وجود دارد).

- الأساس في الإیمان بعالم جدید.

- لقد اقترب علاج الامم.

- العیش بأمل نظام عادل جدید.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- ممکن است گفته شود که ایشان یک فرقۀ مسیحی جدا گانه، و دارای برداشت خاصی‌اند، ولی به صورت واضحی زیر سیطره و نفوذ یهود واقع شده‌اند، و فی الجمله عقاید یهود را اختیار نموده بخاطر برآورده شدن اهداف آن کار می‌نمایند.

- از افکار فلاسفۀ قدیم، خصوصا فلاسفۀ یونان متأثر شده‌اند.

- آنان علاقۀ محکمی با اسرائیل و تنظیم‌های یهودی جهانی مثل ماسونیه دارند.

- آنان رابطۀ همکاری و تعاون با تنظیم‌های تبشیری، کمونستی و اشتراکی دولی نیز دارند.

- با مردمان صاحب نفوذ یونان و ارمن نیز علاقۀ خوبی دارند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- تقریبا هیچ دولتی در جهان از فعالیت این تنظیم مخفی خطرناک خالی نیست.

- مرکز عمومی شان در قریۀ بروکلین در نیویارک امریکا است.

- تعداد مناطقی که آنان سال ۱۹۵۵م در آن‌ها فعالیت می‌گردند به ۱۵۸ دولت بالغ می‌گردد، اعضای تنظیم در آنوقت به ۶۳۲۹۲۹ عضو می‌رسید، تعداد داعیان شان ۱۸۱۴ داعی بود، تخمین شود که حالا تعداد شان به چند خواهد رسید، بعضی دولت‌ها به خطرناک بودن شان پی بردند و فعالیت شان را منع نموده آنان را تعقیب می‌نمایند که از آنجمله دولت‌ها‌اند: سنگاپور- لبنان- ساحل العاج – فلپین – عراق – نرویج – کامیرون – چین – ترکیه- سویسرا – رومانیا – هولندا… ولی در این کشورها به فعالیت مخفی خویش ادامه می‌دهند، هر چه در افریقا و دول اسلامی غالب فعالیت شان با همکاری تنظیم‌های تبشیری انجام می‌شود.

- هزاران کتب، نشریه و روزنامه را چاپ نموده مجانا توزیع می‌نمایند که این خود نمایانگر پشتوانۀ قوی اقتصادی شان است.

- آنان مدارس، مزارع، کتابخانه‌ها، و مراکز نشراتی خاصی دارند و هر کدام آن‌ها ادارۀ خاصی دارد که آن را سرپرستی می‌کند.

- همچنان ایشان چندین دارالترجمه و التألیف، لجنه‌های عالی دینی برای تفسیر کتاب مقدس مطابق مصلحت خودشان، دارند.

- با تنظیم‌های مثل خود شان که در خدمت یهود هستند، همکاری وتعاون بزرگی دارند.

- این تنظیم از اعضای خود در استخبارات، جاسوسی و دعوت کار می‌گیرد.

مراجع:

۱- شهود یهوه د. محمد حرب.

۲- دوکتاب دیگر به زبان ترکی از استاذ حکمت تانیوٌ، وآن دوکتاب عبارت‌اند از:

Yehora sahitleri..

Tarih Boyunca Turkler Ve Yahudiler

شیعۀ امامیه (اثنا عشریه)

تعریف:

شیعۀ امامیۀ اثناعشریه فرقه‌ای از مسلمانان است که به حق علی در میراث بردن خلافت قائل‌اند، وازخلافت شیخین [ابوبکر وعمر] وعثمانشاجمعین، منکر هستند، همچنان قائل به دوازده امام‌اند که آخر آنان – نظر به پندار ایشان- در سردابی در سامراء داخل گردیده است، ایشان در افکار و آراء جداگانۀ خویش، قسیم و مقابل اهل سنت و جماعت می‌باشند، و در پی آنند که مذهب شان در تمام جهان اسلام به نشر برسد.

تأسیس وافراد برازنده:

- دوازده امامی که شیعۀ امامیه آنان را امام خویش می‌دانند سلسلۀ نسب شان قرار ذیل می‌باشد:

۱- علی ابن ابی طالبt که ایشان وی را مرتضى لقب می‌کنند –خلیفۀ راشد چهارم، داماد رسول الله ج، ۱۷ رمضان سال ۴۰هـ در مسجد کوفه، توسط عبد الرحمن بن ملجم خارجی ناگهان به قتل رسید [ترور شد].

۲- حسن بن علیب، که به وی «مجتبی» لقب می‌دهند.

۳- حسین بن علیب، لقبش نزد آنان «شهید» است.

۴- علی زین العابدین بن حسین (۳۸- ۹۵هـ) لقبش نزد آنان «سجاد» است.

۵- محمد باقر بن علی زین العابدین (ت ۱۱۴هـ)لقبش «باقر» است.

۶- جعفر صادق بن محمد باقر (ت ۱۴۸هـ) لقبش «صادق».

۷- موسى کاظم بن جعفر صادق (ت ۱۸۳هـ) لقبش «کاظم».

۸- علی رضا بن موسى کاظم (ت۲۰۳هـ) لقبش «رضا».

۹- محمد جواد بن علی رضا (۱۹۵- ۲۲۶هـ) لقبش «تقی».

۱۰- علی هادی بن محمد جواد (۲۱۲- ۲۵۴هـ) لقبش «نقی».

۱۱- حسن عسکری بن علی هادی (۲۳۲- ۲۶۰هـ) لقبش «زکی».

۱۲- محمد مهدی بن حسن عسکری (…_ …)، لقبش نزد آنان «الحجة القائم المنتظر» است.

- چنین می‌پندارند که امام دوازدهم شان در سردابی در خانۀ پدرش در سامراء داخل گردید و دیگر باز نگشته است.

- در این اختلاف دارند که وی در وقت مخفی شدن چند ساله بود، بعضی گفته: چهار ساله، و بعضی گفته: هشت ساله بود، ولی اکثر پژوهشگران به این باورند که وی اصلا وجود نداشته بلکه از اختراعات شیعه می‌باشد، بنابرآن وی را امام معدوم و امام موهوم نام می‌نهند.

- از اشخاص بارز تاریخی شان یکی هم عبد الله بن سبأ می‌باشد، وی از جملۀ یهودیهای یمن بود که ظاهرا مسلمان شد، و افکاری، که در دین یهودی داشت آن را به مذهب شیعه نقل داد، از قبیل: قول به رجعت، عدم مردن، مالک شدن زمین، قدرت داشتن به چیزهائی که هیچ کسی از مخلوق به آن‌ها قدرت ندارد، اثبات علم به چیزهائیکه آن را هیچکسی از خلق نمی‌داند، و اثبات بداء و فراموشی به خداوند: «تعالى الله عما يقولون علوا كبيرا»وی در یهودیت خود می‌گفت که یوشع بن نون وصی موسى علیهما السلام است، وقتی مسلمان شد گفت که علی وصی محمد جاست، از مدینه به مصر، کوفه، فسطاط، و بصره رفت، و برای حضرت علی چنین گفت: «أنت أنت»یعنی تو خدا هستی، بنابرآن حضرت علیسبه کشتنش تصمیم گرفت ولی عبد الله بن عباسببه وی مشوره داد که آن را نکشد، سپس به مدائن تبعیدش نمود.

- منصور احمد بن ابی طالب طبرسی متوفی سال ۵۸۸هـ صاحب کتاب «الإحتجاج» که سال ۱۳۰۲هـ در ایران طبع گردیده است.

- کلینی، صاحب کتاب «الکافی» که سال ۱۲۷۸هـ در ایران چاپ شده است، این کتاب نزد آنان به مثابۀ صحیح البخاری نزد اهل سنت و جماعت می‌باشد، می‌گویند که در وی ۱۶۱۹۹ حدیث وجود دارد در حالیکه احادیث صحیح که از رسول الله جروایت شده‌اند درحدود ۶۰۰۰حدیث است، دراین کتاب خرافات و دورغ‌های خیلی زیاد نیز وجود دارد.

- الحاج میرزا حسین بن محمدتقی نوری طبرسی متوفی سال ۱۳۲۰م که در مشهد مرتضوی درنجف دفن شده است، وی صاحب کتاب «فصل الخطاب في أثبات تحريف كتاب رب الأرباب» می‌باشد، وی دراین کتاب خود می‌پندارد که در قرآن کریم زیادت‌ها ونقصاناتی آورده شده، که از آنجمله است ادعای شان درسورۀ انشراح ﴿أَلَمۡ نَشۡرَحۡکه می‌گویند: از آن این عبارت «وجعلنا عليا صهرك» کم شده است، معاذ الله که این ادعای شان درست باشد، این کتاب سال ۱۲۸۹م در ایران چاپ شده است.

- آية الله مامقانی، صاحب کتاب «تنقيح المقال في أحوال الرجال» این شخص نزد ایشان امام جرح و تعدیل به شمار می‌رود، وی دراین کتاب خود ابوبکر وعمربرا بنام جبت وطاغوت یاد می‌کند، (۲۰۷/۱) را مطالعه کنید، این کتاب سال ۱۳۵۲هـ در مطبعۀ مرتضوی در نجف به چاپ رسیده است.

- ابوجعفر طوسی صاحب کتاب «تهذیب الاحكام»، و محمد بن مرتضی معروف به ملا محسن کاشی صاحب کتاب «الوافی» و محمد بن حسن الحر العاملی صاحب کتاب «وسائل الشيعة إلی أحاديث الشريعة»، و محمد باقر ابن شیخ محمدتقی معروف به مجلسی، صاحب کتاب «بحار الأنوار في أحاديث النبي والأئمة الأطهار»، وفتح الله کاشانی صاحب کتاب «منهج الصادقین»، و ابن أبی الحدید، صاحب «شرح نهج البلاغة».

- آیة الله خمینی از شخصیات معاصر شیعه، که انقلاب شیعی را در ایران رهبری نمود، و حکومت را بدست آورد، کتاب «كشف الأسرار» وکتاب «الحكومة الإسلامية» از تألیف وی می‌باشد، با وجود آنکه وی مفکورۀ ولایت فقیه را به میان آورد ودر اوائل انقلاب شعار‌های عام اسلامی را سر می‌داد ولی دیری نگذشت که تعصب شیعیت تنگ نظرانۀ خود را ظاهر نموده مردم را به یک جنگ تباه کن باهمسایه‌های عراقی خویش رهبری نمود.

افکار و معتقدات:

- امامت: به نص ثابت می‌باشد، زیرا لازم وواجب است که امام سابق امام آینده را شخصا و عینا تعیین نماید نه اینکه اوصاف وعلاماتش را بیان کند، وامامت از امور مهم و بزرگی است که برای پیامبر ججائز نیست که خودش برود وامت را بدون سر نوشت بگذارد و هریکی به فکر خود چیزی بگوید، بلکه لازم است که شخصی را تعیین نماید تا مردم را رهبری کند ومردم به طرف وی رجوع نمایند.

- در این مورد استدلال می‌کنند که پیامبر خدا جروز غدیر خم حضرت علی را به صراحت جانشین خود تعیین نمود.

- همچنان می‌پندارند که علی به امامت هر دو پسر خود حسن و حسین تصریح نمود… و همینطور… هر امام به امام بعدی خود تصریح نموده آن را به طریق وصیت تعیین می‌کرد. از همین جهت امامان خویش را «اوصیاء» می‌گویند.

- عصمت: تمام امامان از خطا و فراموشی و از گناهان صغیره و کبیره معصوم می‌باشند.

- علم: برای تمام امامان علمی از طرف پیامبر جداده شده که شریعت را توسط آن تکمیل نمایند، و هر یکی از ائمه داراى علم لدنی بوده بین آنان و پیامبر فرقی وجود ندارد، مگر اینقدر که به آنان وحی نازل نمی‌شود، پیامبر جاسرار شریعت را نیز نزد آنان به ودیعت گذاشته، تا برای مردم مطابق زمان شان بیان نمایند.

- خارق العادات: جایز است که از دست امام خارق العادات صادر شود و آن را معجزه می‌نامند، وقتیکه یکی از امامان از طرف امام سابق تعیین نشده باشد در این صورت ثبوت امامت وی از طریق خارق العادات می‌باشد.

- غایب شدن: معتقد‌اند که هیچ گاه زمانه از حجت خداوند خالی نمی‌باشد که بر این امر عقل و شرع گواه است بنا برهمین اعتقاد شان می‌گویند: امام دوازدهم در سرداب غایب گردیده است و او دوگونه غایب شدن دارد: غیبت صغرى و غیبت کبرى، این از جملۀ افسانه‌های دروغین شان می‌باشد.

- رجوع کردن: به این عقیده‌اند که حسن عسکری در آخر زمان به اجازۀ خداوند باز خواهد گشت، آنان هر شب بعد از نماز شام با مرکبی نزد دروازۀ سرداب ایستاده می‌شوند و امام غایب خویش را باگرفتن اسمش دعوت به خروج می‌نمایند، این کار شان تا طلوع نمودن ستاره‌ها ادامه نموده بعد از آن، کار را به شب آینده موکول نموده باز می‌کردند. همچنان می‌گویند: وقتی امام غایب عودت نماید زمین را همانطورکه پر از ظلم و ستم است پر از عدل و انصاف خواهد کرد و از دشمنان شیعه در طول تاریخ قصاص خواهد گرفت، امامیه به صورت عموم به رجوع کردن قائل‌اند و بعضی فرقه‌های دیگر شان به رجوع نمودن بعضی مردگان نیز قائل‌اند.

- تقیه: تقیه را آنان اصلی از اصول دین می‌دانند، کسی که آن را ترک نماید به منزلۀ آنست که نماز را ترک کرده باشد و وجوب این تقیه تاوقتی ادامه دارد که امام غایب خارج شود، بنابرآن کسی که آن را قبل از خروج وی ترک نماید از دین خدا و دین امامیه خارج شده است، بر اثبات تقیۀ خود از این آیۀ مبارک استدلال می‌نمایند: ﴿إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗۗ[آل عمران: ۲۸] و همچنین از این قول که آن را به امام ابو جعفر امام پنجم نسبت می‌دهند استدلال می‌کنند: «تقیه دین من و دین پدران من می‌باشد و کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد» آنان در مفهوم تقیه چنان مبالغه نموده‌اند که به ارتکاب دروغگوئی و کارهای حرام رسیده‌اند.

- متعه: آنان معتقد‌اند که متعه نمودن با زنان بهترین عادات و خوب‌ترین قربة‌ها می‌باشد و در این مسأله به این قول خداوند استدلال می‌نمایند: ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ فَ‍َٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةٗۚ[النساء: ۲۴] یعنی: آنچه که استفاده می‌کنید از زنان پس عوض آن را برای شان بدهید که این یک شئ تعیین شده است. در حالیکه اسلام این نوع نکاح را که در آن زمان محدودی تعیین می‌شود حرام ساخته است، ولی اهل سنت نیت دوام و همیشگی را در نکاح شرط می‌دانند، برای نکاح متعه تاثیرات منفی زیادی بالای اجتماع وجود دارد.

- معتقد‌اند که نزد آنان قرآن دیگری وجود دارد بنام مصحف فاطمه، کلینی در کتاب خود الکافی صحفه ۵۷ طبع ۱۲۷۸هـ از ابوبصیر «یعنی از جعفر الصادق» نقل می‌کند: نزد ما مصحف فاطمه علیه السلام وجود دارد، می‌گوید برایش گفتم مصحف فاطمه چیست؟ گفت مصحفی است که آن سه برابر قرآن شما است، سوگند به خدا که در آن حرفی از قرآن شما وجود ندارد.

- براءت ویابیزاری: آنان از خلفاء سه گانه ابوبکر، عمر، و عثمانشبیزاری خود را اعلان نموده آنان را به بدترین صفات یاد می‌کنند، زیرا آن سه به عقیدۀ ایشان خلافت را از علی که وی مستحق آن بود غصب نموده‌اند، همچنان آنان در هرکار در بدل گفتن بسم الله به لعنت گفتن ابو بکر و عمربشروع می‌کنند، تعداد زیاد دیگری از اصحاب کرام را نیز لعنت نموده از طعن و لعنت ام المؤمنین حضرت عائشۀ صدیقه نیز پرهیز نمی‌کنند.

- غلو و افراط: بعضی از آنان در شخصیت علىسافراط می‌نمایند، شیعه‌های غالی مثل فرقۀ «سبئیه» وی را به مرتبۀ خدائی بالا برده‌اند، و بعضی از فرقه‌های دیگر شان می‌گویند: جبرئیل در آوردن وحی و رسالت غلط نموده به عوض آنکه بالای حضرت علی وحی را نازل کند بالای محمد جنازل نمود، زیرا علی با محمد ج چنان مشابهت داشت که زاغ با زاغ می‌داشته باشد، از همین وجه این فرقه را «غرابیه» گفته‌اند، [غراب به عربی زاغ را می‌گویند].

- عید غدیر خم: این عید شان مصادف است به هجدهم ذوالحجه، این عید را از عید اضحى و عید فطر بهتر می‌دانند، و آن را عید اکبر می‌گویند، روزه گرفتن در آن روز نزدشان سنت موکد است، البته این عید عبارت از همان روزی است که ادعا می‌نمایند: حضرت محمد جدر این روز علی را به جانشینی خود وصیت نمود.

- عید نوروز را که از عید‌های فارسیان [سابق] می‌باشد، تعظیم می‌نمایند، و بعضی شان غسل نمودن را در آن روز سنت می‌گویند.

- آنان عید دیگری هم دارند که آن را نهم ربیع الاول برگذار می‌نمایند، و آن عید پدرشان (بابا شجاع الدین) است، این نام را برای ابولولوۀ مجسوسی که حضرت عمر بن الخطابسرا به قتل رسانیده بود، لقب نهاده‌اند.

- در دهۀ اول ماه محرم مراسم عزاء و گریه برگذار می‌نمایند و در آن تصویرها درست می‌کنند، سینه زنی می‌کنند و اظهار جزع و چندین کارهای حرام دیگر از آنان صادر می‌شود، البته به این عقیده که این کارها سبب قربت به نزد خداوندأبوده کفارۀ خطایا و گناهان شان می‌شود، کسی که در مراسم آنان در جاهای مقدس شان مثل کربلاء، نجف، قم، و …برود چیزهای عجیب و غربی را مشاهده خواهد کرد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

بعضی از پژوهشگران تشیع را به روز جمل رجع می‌دهند، بعضی دیگر به تاریخ کشته شدن عثمانسو بعضی دیگر هم ابتداء ظهور آن را روز صفین می‌دانند.

- معتقدات فارسیان [قبل از اسلام] در تشیع انعکاس نمود، فارسیانی که شیعه‌ها به ملک میراثی آنان عقیده دارند، فارس در تشیع سهم فعالی گرفت تا از اسلام که شوکت و دولت آنان را شکستانده بود، به نام خود اسلام، انتقام بگیرد.

- فکر شیعی با فکری که از عقاید و ادیان آسیائی مثل: بودائی، مانوی و برهمیه آمده بود، خلط گردیده قول به تناسخ و حلول نیز نموده‌اند.

- شیعه‌ها افکار خویش را از یهودیت نیز گرفته‌اند افکاری که در آن علایم بت پرستان، آشوریه و بابلیه نیز موجود است.

- اقوال شان دربارۀ علی بن ابی طالب و ائمۀ اهل بیت مشابه به اقوال نصارى دربارۀ عیسى÷می‌باشد، در کثرت عیدها، کثرت تصویرها، و درست کردن خارق العادات و نسبت دادن آن به سوی ائمه نیز با نصارى مشابهت دارند.

انتشار و جاهای نفوذ:

فعلا شیعۀ امامیه (اثناعشریه) در ایران منتشر گردیده در آنجا تمرکز دارد، تعداد زیادی از آنان در عراق نیز وجود دارند، وجود شان به پاکستان نیز امتداد یافته تعدادی از آنان در لبنان و در سوریه نیز تعداد کمی از آنان وجود دارد، ولی ایشان ارتباط محکمی با فرقۀ نصیریه، که از شیعه‌های غالی می‌باشند، دارند.

مراجع:

۱- المذاهب الاسلامیه محمد ابوزهره- مطبعۀ نموذجیه - در قاهره.

۲- مقالات الاسلامیین ابو الحسن الاشعري –ط۲- ۱۳۸۹هـ/ ۱۹۶۹م.

۳- الشافعي محمد ابوزهره- دارالفكر العربي- مصر.

۴- تاریخ الإمامية و أسلافهم د. عبد الله فیاض- مطبعه اسعد- بغداد- الشيعة ۱۹۷۰م.

۵- دراسات في الفرق د. صابر طعیمه- مكتبة المعارف بالریاض- ۱۴۰۱هـ/۱۹۸۱م.

۶- مختصر تحفة الإثناعشرية تحقیق محب الدین خطیب- قاهره- المطبعة السلفية- ۱۳۷۳هـ.

۷- الملل و النحل ابوالفتح شهرستانی- دار المعرفة- بیروت- ط۲- ۱۳۹۵هـ / ۱۹۷۵م.

۸- الشيعة و السنة احسان الهي ظهیر- ادارة ترجمان السنة- لاهور باكستان –ط۵- ۱۳۹۷هـ/ ۱۹۷۷م.

۹- الشيعة و التشیع احسان الهي ظهیر – ادارة ترجمان السنة - لاهور- ط۱- ۱۴۰۴ هـ/ ۱۹۸۴م.

۱۰- الشيعة واهل البیب احسان الهي ظهیر- ادارة ترجمان السنة.

۱۱- الشيعة والقرآن احسان الهي ظهیر – ادارة ترجمان السنة - ط۳- ۱۴۰۳هـ/ ۱۹۸۳م.

۱۲- الفصل في الملل و الاهواء ابن حزم- جده- طبع۱۴۰۲هـ/۱۹۸۲م و النحل

۱۳- الخطوط العريضة محب الدین خطیب – ط۵- القاهرة- المطبعة السلفية – ۱۳۸۸هـ.

کمونیزم

تعریف:

کمونیزم یک مذهب فکری الحادی می‌باشد که مبنای آن بر الحاد بوده ماده را اساس تمام اشیاء می‌داند، و تاریخ را به مقابله در میان طبقات، و عوامل اقتصادی، تفسیر می‌نماید، این حزب توسط مارکس و انگلز در آلمان قدم به ظهور نهاده درانقلاب بلشویکی، که سال ۱۹۱۷م در روسیه، به طرح یهود به راه افتاد، قوت گرفت، و توسط آتش و آهن توسعه یافت، مسلمانان از این حزب خیلی زیاد متضرر گردیدند، واقوامی هم بوده که توسط آن از صفحۀ تاریخ محو گردیده است.

تأسیس و افراد برازنده:

- تهداب فکری ونظری این حزب توسط کارل مارکس یهودی آلمانی (۱۸۱۸- ۱۸۸۳م) وضع گردیده است، وی نواسۀ حاخام یهودی معروف به (مرد خای مارکس) می‌باشد، کارل مارکس یک شخص خود خواه، متغیر المزاج، و مادی بود، ازجملۀ تالیفاتش کتاب‌های ذیل است:

* البیان الشیوعی «تفسیر و بیان اشتراکی و کمونستی» که سال ۱۸۴۸م ظاهر گردید.

* رأس المال، سال ۱۸۶۷م ظاهر گردید.

- در مفکوره‌سازی برای مذهب، فردریک انگلز (۱۸۲۰- ۱۸۹۵م) که دوست صمیمی کارل مارکس بود، با وی همکاری نمود، این شخص در نشر مذهبش نیز با وی همکاری نموده نفقۀ مارکس و فامیلش را تا وقت مردنش به دوش گرفته بود، از تألیفات وی کتب ذیل می‌باشد:

* أصل الأسرة. * الخاصة و الدولة.

* الثنائية في الطبيعة. * الإشتراكية الخرافية والإشتراكية العلمية.

- لینین: نام أصلی‌اش: «ولادیمیر الیتش بولیانوف» بود، وی رهبر إنقلاب خونخوار بلشویکی (۱۹۱۷م) در روسیه، و دکتاتور خوفناک آن می‌باشد، خیلی سنگدل، مستبد الرأی، وکینه توز بالای بشر بود، سال (۱۸۷۰م) تولد گردیده وسال (۱۹۲۴م) درگذشت، بعضی تحقیقات نشان می‌دهد که لینین در أصل یهودی بوده ونامش هم از نام‌های یهودی بود و بعدا به اسم روسی که به آن مشهور است خود را مسمی کرد، و در این کار وی با تروتسکی مشابهت دارد.

- لینین کسی است که کمونستی را نافذ نموده مورد اجرا قرار داد، وی کتب، سخنرانی‌ها، ونشرات زیادی دارد که مهم‌ترین آن‌ها در مجموعه‌ای تحت اسم «مجموعة المؤلفات الكبري» جمع آوری شده است.

- ستالین: نام أصلی‌اش «جوزیف فادیونوفتش زوجاشفلی» (۱۹۷۹م- ۱۹۵۴م)، وی سکرتر حزب کمونستی ورئیس آن بعد از لینین بود، در سنگدلی، ظلم، طغیان، دکتاتوری، واصرار به رأی ونظریۀ خود، شهرت داشت، وی در پاکسازی دشمنان طریقۀ قتل وکشتن وتبعید را اختیار می‌نمود، عملکردهایش این را ثابت نموده که به خاطر خودش حاضر بود تمام ملت هارا قربان سازد، باری همسرش با وی مناقشه نمود بنا بر آن وی را به قتل رسانید.

- تروتسکی: (۱۸۷۹م) تولد شده وسال (۱۹۴۰م) به طرح استالین ترور گردیده است، وی یک یهودی بود و نام أصلی‌اش «بروشتاین» می‌باشد، وی مقام بزرگی در حزب داشت، بعد از انقلاب أمور خارجی را به دوش داشت، بعد از آن أمور جنگی به وی سپرده شد، بعدا به إتهام فعالیت ضد مصلحت حزب از حزب اخراج گردید، البته این بخاطری بود که میدان ستالین خالی شود، که بعدا به خاطر نجات کامل از وی تدبیر ترورش را سنجیده وی را به ترور رسانید.

افکار و معتقدات:

- انکار از وجود خداوندأو از تمام غیبیات، وقول نمودن به اینکه أساس تمام أشیاء ماده است، شعارشان این بود که: به سه کس إیمان داریم: مارکـس، لینیـن و سـتالین، و به سه چیز کافر هستیم: الله، دین، ملکیت شخصی، لعنت خدا بر آنان باد.

- تاریخ بشر را به مقابله میان طبقۀ سرمایه داران و طبقۀ تهیدستان تفسیر نموده‌اند و این مسابقه به پندارشان توسط دکتاتوری تهیدستان به پایان خواهد رسید.

- با أدیان دشمنی نموده آن را وسیلۀ در دام انداختن اقوام، وخادم راسمالیزم و أمپریالیزم و استثمار می‌دانند، ولی از این میان یهودیت را استثناء نموده می‌گویند که یهود یک طبقۀ مظلوم بوده به دین خود ضرورت دارند تا حقوق غصب شدۀ خویش را دوباره اعاده نمایند.

- با ملکیت شخصی دشمن‌اند و قول به اشتراکیت و الغاء وراثت می‌نمایند.

- در مقابل ماده وطرق تولید، کار نزدشان ارزشی ندارد.

- تمام تغییراتی که در عالم میاید به نظر آنان همۀ آن نتیجۀ حتمی تغییر وسائل تولید است، فکر، تمدن وثقافت نیز زادۀ پیشرفت اقتصادی می‌باشد.

- می‌گویند: اخلاق نیز از امور نسبتی بوده، که در حقیقت انعاس اسباب تولید می‌باشد.

- بالای اقوام توسط آهن وآتش حکومت می‌نمایند، کار فکری آنجا مجالی ندارد، نزد آنان درراه رسیدن به هدف از هرگونه وسیله استفاده کردن جائز است.

- معتقدند که آخرت وجود ندارد، وجز درهمین دنیا دیگر نه عذاب وجود دارد ونه هم ثواب.

- به ازلیت وقدیم بودن ماده ایمان داشته معتقد‌اند که محرک اول از برای افراد وجماعت عوامل اقتصادی می‌باشد.

- به دکتاتوری طبقۀ کارگر قائل بوده بشارت به حکومت جهانی می‌دهند.

- کمونستی به مقابله و شدت باور داشته در راه بر انگیختن کینه و دشمنی میان کارگران و طبقات دیگر سعی و کوشش می‌نماید.

- دولت عین حزب و حزب عین دولت می‌باشد.

- مکتب سیاسی اول انقلاب بلشویکی از هفت شخص تشکیل می‌شود که به جز یک آنان دیگران همه یهودی بودند، واین خود اندازۀ ارتباط میان کمونستی ویهودیت را ظاهر می‌نماید.

- می‌پندارند که قرآن در دوران حکومت عثمان- رضی الله عنه- وضع گردیده وتا قرن هشتم چندین بار تغییرات در آن آمده است، وچنین می‌گویند که قرآن سلاح در دام انداختن اقوام می‌باشد.

- مارکسیست ارتباط خانوادگی را انکار نموده آن را سبب تقویه جامعۀ سرمایه داری می‌داند، بنابرآن ضرور است که جای آن را اختلاط جنسی اشغال نماید.

در راه رسیدن به هدف خویش از هیچگونه کاری، هر اندازه که کار خراب باشد، امتناع نمی‌ورزند، و هدفشان هم عبارت از آنست که تمام جهان کمونستی گردیده تحت سیطره و حکومت آنان باشد. لینین می‌گوید: «از بین رفتن و هلاک شدن سه ربع عالم (۷۵%) کار مهمی نیست، ولی مهم آنست که یک ربع باقی آن کمونست گردد»، این قانون را آنان در دوران انقلاب و بعد از آن در روسیه تطبیق نمودند، همچنان در چین و مناطق دیگر که ملیون‌ها انسان را هلاک کردند، تجاوزشان در افغانستان، بعد از تجاوز آنان در جمهوریت‌های اسلامی دیگر مثل: بخارا، سمرقند، وبلاد شیشان و شرکس، نیز تحت همین قاعدۀ جنایت انگیز داخل می‌شود.

- مساجد را تخریب نموده بعضی از آن‌ها را جاهای اجتماع و مراکز حزب می‌سازند، و مسلمانان را از اظهار شعائر دینی شان منع می‌نمایند، داشتن قرآن کریم باخود جرم بزرگی است که جزاء آن یک سال کامل حبس می‌باشد.

- توسعه و گسترش آنان بالای مسلمانان بود، بلادشان را اشغال نمودند، مردم شان را نابود ساختند، دارائی‌های شان را به سرقت بردند و به حرمت دین و مقدسات شان تجاوز کردند.

- برای از بین بردن و دور کردن مخالفین از راه خیانت، عهد شکنی و ترور نمودن‌ها استفاده می‌نمایند و لو که از اعضاء حزب شان هم باشد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- کمونیزم نمی‌تواند موافقت و همدستی خود را با یهود و کار خود را بخاطر برآورده ساختن اهداف یهود، پنهان نگه دارد، در هفتۀ اول انقلاب، فرمانی دارای دو شق، به طرفدارى یهود صادر گردید:

الف: دشمنی با یهود دشمنی باجنس عالی شناخته شده قانون در مقابل آن مجازات خواهد کرد.

ب: اعتراف به حق یهود در ایجاد یک وطن قومی برای خود در سرزمین فلسطین.

- مارکس خودش تصریح می‌نماید که وی با فیلسوف صهیونزم یکجا شده تهداب نظری حزب را وضع نمود، مراد از فیلسوف مذکور (موشیه هیس) استاد هرتزل رهبر مشهور صهیونیزم، می‌باشد.

- پدرکلان مارکس همانا حاخام یهودی می‌باشد که در میان یهود بنام (مردخای مارکس) مشهور است.

- مارکسیزم علاوه بر مفکورۀ یهودی، به تعدادی از افکار و نظریات الحادی دیگر نیز متأثر گردیده که از جملۀ آن‌ها نظریات ذیل می‌باشد:

* مدرسۀ عقلی و مثالی هیجل. * مدسه حسی وضعی کومت.

* مدرسۀ فیورباخ در فلسفه طبعی انسان * مدرسه باکونین صاحب مذهب مختلط بی‌منهج.

انتشار و جاهای نفوذ:

- فعلا کمونیزم بالای چندین کشور حکومت دارد که از آنجمله است کشورهای ذیل:

۱- اتحاد شوروی. ۲- چین. ۳- چکسلواکیا. ۴- مجر. ۵- بلغاریا. ۶- پولندا. ۷- آلمان شرق. ۸- رومانیا.۹- یوگوسلاویا. ۱۰- البانیا. ۱۱- کوبا.

- معلوم است که دخول کمونیزم دردولت‌های مذکور از طریق زور، آتش و تسلط استعماری بود، ازهمین جهت اکثر ملت‌های این کشورها، بعد از آنکه کمونیزم را دانستند، درغم واندوه مضطرب گردیده فهمیدند که این آن جنت فردوسی نیست که برای شان وعده داده شده بود، بنابرآن شورش‌ها وانقلاب‌هائی که گاه اینجا وگاه آنجا ظاهر می‌گردد شروع شد، چناچه درپولندا، مجر، و چکسلواکیا به وقوع پیوست، همانطور تقریبا دو دولت کمونستی را نمی‌یابی که میان شان اتفاق پایدار وجود داشته باشد.

- درکشور‌های اسلامی از جهل و نادانی بعضی حکمرانان، و آزمندی آنان بر دوام چوکی شان حتی دربدل دین، استفاده نموده‌اند، همچنان کمونست‌ها افغانستان را اشغال نموده گروه‌های مسلمانش را مجبور به ترک وطن کرده‌اند، و در بعضی کشورهای اسلامی دیگر توسط عمال خویش حکومت می‌کنند.

- دولت‌های کمونستی ملیون‌ها کتاب و نشریه را، درتمام اطراف عالم، بخاطر انتشار مذهب خویش، مجانا توزیع می‌نمایند.

- کمونیزم تقریبا درتمام کشورهای عربی واسلامی احزابی برای خود تشکیل داده است، درمصر، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، اردن، تونس وغیره احزابی از آن وجود دارد.

- آنان به اممیت [داخل کردن املاک شخصی دربیت المال] ایمان دارند و در راه تحقق

خواب دیرین شان که همانا حکومت جهانی می‌باشد کوشش می‌نمایند و به آن مردم را بشارت می‌دهند.

مراجع:

۱- السرطان الاحمر د. عبدالله عزام.

۲- بلشفة الإسلام د.صلاح الدین.

۳- حقایق الشیوعية نهاد غادري.

۴- الشیوعية والشیوعیون د. عبدالجلیل شبلي. في میزان الاسلام.

۵- السراب الاكبر أسامة عبدالله خیاط.

۶- المذاهب العاصره و د. عبدالرحمن عمیره. موقف الاسلام منها

۷- حوار مع الشیوعية في عبد الحلیم خفاجی. اقبية السجون

۸- لهذا نرفض الماركسیه د. عبدالرحمن البیضانی.

۹- الشیوعية ولیدة الصهیونية احد عبد الغفور عطار.

صابئۀ مندائیه

تعریف:

صابئۀ مندائیه یگانه گروه صابئه است که تا امروز باقی مانده، این طایفه «یحیی»÷را پیامبر خود می‌دانند، ستاره‌ها را تقدیس و تعظیم می‌نمایند، روی گردانیدن به طرف ستارۀ قطب شمال وتعمید در آب‌های جاری از شعائر بزرگ این دین به شمار می‌رود، اکثر فقهاء مسلمانان گرفتن جزیه را از اهل این دیانت مثل گرفتن از اهل کتاب یعنی یهود و نصارا جائز می‌دانند.

تأسیس و افراد برازنده:

- صابئۀ مندائیه ادعا می‌کنند که سابقۀ دین ایشان به دوران آدم÷باز می‌گردد.

- خود را به سام بن نوح÷نسبت می‌دهند، بناء آنان سامی‌اند.

می پندارند که یحیی÷پیامبر ایشان است و به سوی آنان فرساده شده بود.

- اولا در قدس اقامت داشتند، بعد از میلاد از فلسطین اخراج کرده شدند، و به شهرحران هجرت نمودند ودر آنجا به اطرافیان خویش تأثیر گذاشتند وخودشان نیز از ستاره پرستان یعنی از صابئۀ حران متأثر گردیدند.

- از حران به وطن فعلی شان درجنوب عراق و ایران هجرت نموده آنجا تاحال زندگی می‌نمایند، وبنام صابئۀ بطایح شناخته می‌شوند.

- کنز برا شیخ عبدالله بن شیخ سام ازجملۀ ایشان است که سال ۱۹۶۹م به حیث رئیس روحی آنان در بغداد اقامت داشت، و سال ۱۹۵۴م در خانه‌ای که در جوارسفارت بریطانیا، در کرخ بغداد موقعیت داشت اقامت می‌نمود.

افکار و معتقدات:

اول: کتب آنان:

- نزد آنان تعدادی از کتب مقدسه وجود دارد و به لغت سامیه که نزدیک به لغت سریانی می‌باشد، نوشته شده است، وآنان عبارت‌اند از:

۱- كنزاربا: یعنی کتاب بزرگ، معتقداند که آن صحیفه‌های آدم علیه السلام است، در آن کتاب، مباحث بزرگی ازنظام تکوین عالم، حساب مخلوقات، دعاها، وقصه هاوجود دارد، نسخۀ کاملی ازآن در خزانۀ متحف عراقی موجود است، این کتاب سال ۱۸۱۵م در کوبنهاجن و سال ۱۸۶۷م دریبزیغ چاپ شده است.

۲- دراشة ادیهیا: یعنی تعالیم یحیى، در این کتاب تعالیم وزندگی نامۀ یحیى÷وجود دارد.

۳- فلستا: یعنی کتاب عقد نکاح، این کتاب به محافل ونکاح شرعی وخطبه تعلق دارد.

۴- سدره ادنشماثا: این کتاب پیرامون: تعمید، سوکواری، دفن، انتقال روح از جسد به زمین واز آنجا به عالم انوار، می‌چرخد، یک نسخۀ جدیدی از این کتاب که به لغت مندائیه نوشته شده، در خزانۀ متحف عراقی موجود است.

۵- كتاب الدیونان: در این کتاب قصه‌ها وتصویرهای بعضی روحانیون وجود دارد.

۶- كتاب اسفر ملواشه: یعنی سفر بروج بخاطر شناختن حوادث سال آینده از طریق علم فلک ونجوم.

۷- كتاب النیاني: یعنی اشعار واذکار دینی، یک نسخۀ آن در متحف عراقی موجود است.

۸- كتاب قماها ذهیقل زیوا: این کتاب دارای دوصد سطر بوده وعبارت از حرز وحجابی است که آنان دربارۀ آن چنین عقیده دارند: کسی که آن را باخود داشته باشد در آن شخص سلاح وآتش کار نمی‌کند.

۹- تفسیر بغره: این کتاب مخصوص به تشریح جسم انسان وترکیب آن بوده، و نیز طعام‌هایى را بیان می‌کند که در مناسبات و مراسم مختلف دینی خورده می‌شوند.

۱۰- كتاب ترسسرالف شیاله: یعنی کتاب دوازده هزار سؤال، این کتاب در برگیرندۀ غلطی‌های طریقه‌ها وطریق مغفرت آن بوده، همچنان بعضی شعائر دینی دیگر را نیز مشتمل می‌باشد.

۱۱- دیوان طقوس التطهیر: آن کتابی است که طرق تعمید را با انواع واقسامش بیان نموده و به شکل دیوان می‌باشد.

۱۲- كتاب كداوا كدفیاتا: یعنی کتاب تعویذات.

دوم: طبقات رجال دین:

شرط است که باید شخصیت دینی جسم سالم، حواس درست، متأهل، فرزنددار، وختنه ناشده باشد، سخن شخصیت دینی در امور دینی این طائفه، مثل حالات ولادت، نام گذاری، تعمید، ازدواج، نماز، ذبح وجنازه، مقبول و نافذ بوده قرار ذیل طبقه بندی شده‌اند:

۱- حلالی: به نام «شماس» یاد می‌شود، وظیفه‌اش اینست که با جنازه می‌رود و سنت ذبح را میان مردم برپا می‌نماید، این شخص جز با دختر خانه با دیگر کسی ازدواج نمی‌کند، اگر با بیوه ازدواج نماید از رتبه‌اش افتیده واز وظیفه‌اش سبکدوش می‌گردد، مگر در صورتی از رتبه‌اش پایین نمی‌آید که خودش با همسرش(۳۶۰) بار در آب نهر جاری غوته بخورند.

۲- ترمیده: وقتی حلالی هر دو کتاب مقدس را یعنی «سدره ادنشماثا و نیانی» را که کتاب‌های تعمید و اذکار است، دانست، وظیفۀ تعمید را توسط غوته خوردن در آبی که نزد «المندی» موجود است، انجام می‌دهد، وتا هفت روز دیگر بخاطری که احتلام نشود، بیدار باقی می‌ماند، البته در آن هفت روز باید لحظه‌ای هم چشمش بسته نشود، بعد از آن همین حلالی به مرتبۀ ترمیده ارتقا نموده وظیفه‌اش در عقد ونکاح نمودن دختران خانه منحصر می‌باشد.

۳- ابیسق: ترمیده‌ای که مختص به عقد بیوه گان شود، وی به ابیسق تبدیل شده از این رتبه‌اش دیگر انتقال نمی‌کند.

۴- کنزبرا: ترمیدۀ دانشمندی که هرگز عقد بیوه گان را نبسه باشد ممکن است که به کنزبرا تبدیل شود، البته این در صورتی می‌شود که کتاب کنزاربا را حفظ نماید، در آن وقت وی مفسرآن گردیده چیزهائی که به دیگران جائز نیست به وی جائز می‌گردد، واگر کسی را از افراد این طائفه قتل نماید ازوی قصاص گرفته نمی‌شود، زیرا وی رئیس الهی بالای طائفه می‌باشد.

۵- ریش امه: یعنی رئیس امت وصاحب کلام مقبول ونافذ در امت، در میان صابئۀ امروزی کسی که به این مرتبه رسیده باشد وجود ندارد، زیرا وی به علم زیاد وقدرت کامل ضرورت دارد.

۶- ربانی: به این درجه جز یحیى بن زکریا علیهما السلام دیگر هیچ کس نرسیده است، همچنان جائز نیست که در یک وقت و زمان دو ربانی وجود داشته باشد، شخص ربانی بالا می‌رود تا در عالم انوار سکونت کند، باز پایین میاید تا به گروه خود تعالیم دین را برساند، و دوباره به عالم ربانی و نورانی خود بالا می‌رود.

سوم: إله و یا پروردگار:

- در اصل به وجود إله و پروردگار یکتا، خالق و ازلی که حواس او را درک نمی‌کند و مخلوق به او نمی‌رسد، عقیده دارند.

- لیکن بعد از این پروردگار، آنان عقیده دارند که (۳۶۰) شخص دیگر وجود دارد که کارهای پروردگار را انجام می‌دهند، این اشخاص خدایان و آلهه نیستند، ملک و فرشته نیز نیستند ولی همۀ کارها را، از قبیل رعد، برق، باران، آفتاب، شب، روز، و … انجام می‌دهند، آن اشخاص غیب را می‌دانند و هر کدام شان در عالم انوار مملکتی دارند.

- این (۳۶۰) شخص مثل دیگر مخلوقات زنده خلق نشده‌اند، لیکن خداوند آنان را نام گرفته ندا نمود و آنان خلق شده به زنانی از جنس خود شان ازدواج نمودند، طریق توالد و تناسل شان اینطور است که فردی از آنان کلمه‌ای را تلفظ نموده در اثر آن زنش فورا حامل شده یکی از آنان را تولد می‌کند.

- معتقد‌اند که ستاره‌ها جای سکونت ملائکه است، از همین جهت ستاره‌ها را تعظیم و تقدیس می‌نمایند.

چهارم: المندی:

- مندی عبارت از معبد صابئه می‌باشد، کتب مقدس شان نیز آنجا می‌باشد، مراسم تعمید شخصیات دینی نیز در آن انجام داده می‌شود، که حین تعمید به کنار راست نهر جاری ایستاده می‌شوند، یک دروازه می‌داشته باشد که به طرف جنوب می‌باشد به قسمی که شخص داخل شونده رویش طرف ستارۀ قطب شمال قرار گیرد، وجود یک جوی آب که متصل به آب نهر باشد ضروری می‌باشد، دخول زنان در آن جائز نیست، ودر اوقات کار وجود پرچم یحیى÷در بالای آن حتمی است.

پنجم: نماز:

- دریک روز سه بار ادا می‌شود: پیش از آفتاب برآمد، وقت زوال و پیشتر از غروب، و در روزهای یکشنبه و عیدها مستحب است که با جماعت ادا شود، و در نماز ایشان ایستاده شدن، رکوع، نشستن بر زمین بوده سجده ندارد، تقریبا یک ساعت و پانزده دقیقه را در بر می‌گیرد، نماز گزار در وقت نماز متوجه بطرف برج جدی بوده لباسش پاک و پاهایش برهنه باشد، هفت بار قرائت نماید که در قرائت خود پروردگار را تمجید نموده از وی استمداد نماید و در خواست سهولت اتصال به جهان انوار را نماید.

ششم: روزه:

- صابئۀ امروزی روزه را حرام دانسته آن را از جملۀ تحریم نمودن چیزهای حلال خداوند می‌دانند.

- لاکن در طول سال به مدت سی و شش روز از خوردن گوشت‌هائیکه برای شان حلال است امتناع می‌ورزند، البته این ایام ضروری نیست که پی در پی باشد.

- ابن ندیم متوفی سال ۳۸۵هـ در فهرست خود و ابن عبری متوفی سال ۶۸۵هـ در تاریخ مختصر دول چنین می‌گویند که روزه در هرسال ۳۰ روز بالای شان فرض بود [ولی صابئۀ امروزی آن را تغییر داده‌اند].

هفتم: طهارت:

- طهارت بالای مرد و زن یکسان وبدون تفاوت فرض می‌باشد.

- طهارت در آب‌های جاری که از مجرای طبیعی‌اش قطع نشده باشد انجام می‌شود.

- جنابت به طهارت ضرورت دارد که آن با غوطه خوردن سه بار در آب جاری بانیت غسل انجام می‌شود، البته بدون قرائت. زیرا در آن حالت قرائت جائز نیست.

- بعد از غطه خوردن در آب وضو کردن واجب بوده، و وضو کردن برای هرنماز نیز واجب می‌باشد.طریقۀ وضو چنین است که شخص در وقت وضوکردن متوجه به ستارۀ قطب بوده به کیفیتی آن را انجام می‌دهد که مشابه به وضوء مسلمان است. در وقت وضو دعاهای خاصی را نیز می‌خوانند.

- شکننده‌های وضو: بول، غائط، باد، دست زدن به زن حائضه و نفاس.

هشتم: تعمید و اقسام آن:

- تعمید بزرگ‌ترین شعائر این دین به شمار می‌رود وآن انجام نمی‌شود مگر در آب جاری وتکمیل نمی‌شود مگر به غوطه خوردن در آب، برابر است که تابستان باشد و یا زمستان، ولی در این اواخر رجال دین برای شان اجازۀ غسل کردن در حمام را نیز داده‌اند و همچنان برای شان طهارت کردن در آب‌های چشمه را اجازه داده‌اند.

- باید تعمید توسط شخصیات دینی انجام شود.

- تعمید در حالت ولادت، نکاح، و تعمید اجتماعی و عیدها، به شرح ذیل انجام می‌شود:

الف- ولادت: طفل بعداز چهل وپنج روز تعمید کرده می‌شود تا از پلیدی‌های ولادت پاک شود، یعنی طفل در آب جاری تازانوهایش در حالی داخل کرده می‌شود که رویش بطرف ستارۀ قطب باشد و در دستش انگشتر سبزی از آس باشد.

ب - تعمید نکاح:این تعمید در روز یکشنبه به حضور ترمیده وکنز برا، با غوطه خوردن سه بار در آب، همراه با تلاوت کتاب فلستا، با لباس خاصی انجام می‌شود، بعد از آن زن وشوهر از گیلاسی که پر از آب شده باشد وآن آب از نهریکه بنام ممبوهه یاد می‌شود گرفته شده باشد، می‌نوشند. بعد از آن هر دو (البهثه) را می‌خورند وپیشانی خویش را بر روغن کنجد چرب می‌کنند، این عملیه به زن و شوهر به هر کدام جدا جدا انجام می‌شود. بعد از آن بخاطر اینکه آندو پلید‌اند تا هفت روز کسی بطرفشان نزدیک نمی‌شود.بعد از گذشت هفت روز هر دو شخص بار دیگر تعمید نموده ظروفی که در آن‌ها خورده بودند ویا نوشیده بودند شسته می‌شود.

ج- تعمید اجتماعی:این تعمید درهر عید (پنجه) در کبیسۀ هر سال [شرح کبیسه عنقریب میاید] به مدت پنج روز انجام می‌شود، و تمام افراد طائفه را، اعم از مرد و زن، کلان، وخرد، شامل می‌باشد، که توسط غوطه خوردن سه بار، در آب جاری، قبل از خوردن طعام، در هر روز از روزهای پنجگانه، صورت می‌پذیرد. ومقصود از آن کفاره ومغفرت گناهان وخطایائی است که در تمام سال گذشته مرتکب شده‌اند، در این ایام پنجگانه انجام تعمید درشب و روز درست است ولی در مراسم دیگر، تعمید جز در روز آ نهم در روز یکشنبه دیگر جائز نیست.

د- تعمید عید: و عیدها قرار ذیل‌اند:

* عید بزرگ: عید پادشاه انوار، در این عید (۳۶) ساعت پی درپی، درخانه‌های خویش به اعتکاف می‌نشینند، و در این مدت از خوف اینکه شیطان نیاید لحظه‌ای هم به خواب نمی‌روند، زیرا احتلام خوشی شان را از بین می‌برد، بعد از اعتکاف متصلا به آب غوطه می‌خورند، مدت عید چهار روز می‌باشد، که در آن روزها بره‌ها و مرغ‌ها ذبح می‌شود، و به هیچ کاری از کارهای دنیوی نمی‌پردازند.

* عید کوچک: که شرعا یک روز است ولی گاهی بخاطر کثرت رفت و آمد به سه روز طول می‌کشد، این عید(۱۱۸) روز بعد از عید بزرگ انجام می‌شود.

* عید پنجه: سخن از این عید پیشتر گذشت، به مدت پنج روز ادامه می‌داشته باشد، که چهار ماه بعد از عید کوچک میاید.

* عید یحیى: یک روز می‌باشد و از مقدس‌ترین ایام به شمار می‌رود که (۶۰) روز بعد از عید پنجه میاید، در این روز تولد یحیى÷، که وی را پیامبر خاص خود می‌دانند، صورت گرفته بوده، پیامبری که آمده بود تا خرافاتی را که در دین آدم÷، به سبب دوری زمان، داخل شده بود، دور نموده دو باره آن دین را صفاء بخشد.

هـ- تعمید شخص قریب الموت و دفن آن:

* وقتی صابی نزدیک مردن می‌شود- قبل ازبیرون شدن جانش – باید به آب جاری برده شود تاعملیۀ تعمیدش انجام شود.

* کسی که بدون تعمید بمیرد وی نجس بوده لمس کردن آن حرام می‌باشد.

* در وقت تعمید، وی را روی به طرف ستارۀ قطب شمالی نشانده غسل می‌دهند، بعدا به خانه‌اش آورده روی به طرف ستارۀ قطب، برفراشش می‌نشانند، تا آنکه وفات نماید.

* سه ساعت بعد از موتش غسل داده می‌شود، کفن کرده می‌شود و درهمانجا که وفات کرده دفن می‌شود، زیرا نقل آن از یک قریه به قریۀ دیگر مطلقا جائز نیست.

* کسی که ناکهانی کشته شود ویا بمیرد، غسل داده نمی‌شود ولمس کرده نمی‌شود، بلکه کنزبرا واجب تعمید را از طرف وی انجام می‌دهد.

* صابی به این طریق دفن می‌شود که: به پشت خوابانیده شده رویش و پاهایش بطرف برج جدی می‌باشد، بخاطر آنکه وی وقتی برانگیخته شد رویش به طرف ستارۀ ثابت بالذات باشد.

* در دهن میت اندکی خاک می‌اندازند، البته از اولین خاکی که از قبرش کنده‌اند.

* با لای اهل و خانوادۀ میت گریه کردن، آواز کشیدن وبی صبری کردن حرام است، زیرا مردن نزد آنان سبب سرور وخوشی بوده روز ماتم، نظر به وصیت یحیى÷به زوجه‌اش، روز بسیار خوشی به شمار می‌رود.

* نزد آنان همیشه بودن در دوزخ وجود ندارد، بلکه وقتی انسان می‌میرد یا جنت برده می‌شود و یا به پاک کننده، [یعنی دوزخ] و در آنجا به درجات متفاوت، تاوقت پاک شدنش عذاب می‌شود وبعد از آن روحش به ملا الاعلی انتقال می‌نماید، و روح جاویدان بوده جسد فانی می‌شود.

نهم: افکار ومعتقدات دیگر:

- بکارة: مادر کنز برا و یا زوجه‌اش دختران خانه را، بعد از تعمید شان، تا وقت تسلیم شان به شوهر، بخاطر تاکید بقاء بکارت و دختری شان، تفتیش و بر رسی می‌نماید.

- گناه: وقتی زن یا دختر فعل زنا را مرتکب شود کشته نمی‌شود، بلکه باوی ترک سخن می‌نمایند، وبرایش ممکن است که توسط غوطه خوردن درآب جاری گناهش بخشوده شود.

- دین شان به طلاق اعتراف ندارد، مگر در صورتی که انحرافات بزرگ اخلاقی صورت گیرد، در آنوقت طلاق وجدائی توسط کنزبرا انجام می‌شود.

- سال مندائی ۳۶۰ روز، مشتمل به دوازده ماه است که هرماهش ۳۰ روز می‌باشد، پنج روز دیگر زیاده می‌ماند که آن‌ها را روزهای کبیسه می‌گویند و در آن روزها عید پنجه را انجام می‌دهند.

به صحیح بودن تاریخ هجری عقیده دارند و از آن استفاده نیز می‌نمایند، البته این به سبب اختلاط شان با مسلمانان می‌باشد، وعلاوه بر آن ظهور حضرت محمد جدرکتب مقدسی که نزد شان موجود است، ذکر شده.

- روز یکشنبه را مثل نصارا تعظیم و تقدیس می‌نمایند و در آن روز هیچکاری را انجام نمی‌دهند.

- از رنگ کبود نیلی خیلی نفرت دارند و آن را هرگز لمس نمی‌کنند.

- مرد غیر متزوج [نکاح ناکرده] جنت ندارد، و نه در دنیا ونه در آخرت.

- دربارۀ امور آینده توسط نظر کردن در آسمان وستاره‌ها وتوسط بعضی حساب‌های فلکی، پیشگوئی می‌کنند.

- برای هر مراسم دینی لباس خاصی وجود دارد، و برای هر مرتبه از مراتب دینی نیز لباس خاص وجود دارد که از دیگران متمیز باشد.

- اگر شخصی بدون بدست آوردن فرزند وفات نماید به مطهر [دوزخ] برده می‌شود تا بعد از اقامتش در جهان دیگر دوباره به جهان انوار برده شود، بعدا بار دیگر به حالت بدنی خود عودت نموده روحش به جسم روحانی دیگر داخل گردیده ازدواج می‌نماید و فرزندان می‌آورد.

- به تناسخ ایمان دارند و در بعضی از جوانب عقیده خویش به تطبیق آن نیز قائل‌اند.

- برای مرد، به هر اندازه که شرائط و اوضاع زندگی‌اش اجازه می‌دهد، حق واجازه است که ازدواج نماید.

- از نوشیدن دوا نفرت دارند، و از چرب کردن جلد خویش و ازحقنه نیز امتناع می‌ورزند.

- پسران جوان ودختران جوان نزد کاهنان می‌آیند تا آنان ایشان را از روز مبارکی خبر دهند که در آن روز مراسم عروسی شان صورت می‌گیرد، همچنان کاهنان برای مردمی که از ایشان پرسان می‌کنند، وقت مناسب برای تجارت و برای سفر را بیان می‌نمایند، البته اخبار ایشان از طریق علم نجوم می‌باشد.

- از حیوان ذبح شده نمی‌خورند مگر در صورتی که آن را یکی از رجال دین، به حضور شاهدان ذبح کرده باشد، ذبح کننده- بعد از آنکه وضوء می‌کند- حیوان را سه بار در آب جاری غوطه می‌دهد، بعد از آن اذکار دینی خاصی را بالای آن قرائت نموده آن را، روی به طرف شمال ذبح می‌کند وخون آن را تا آخرین قطره خارج می‌سازد، ذبح کردن بعد از غروب آفتاب و قبل از طلوع آن، جز درعید پنجه، دیگر وقت‌ها حرام می‌باشد.

- عقیدۀ شان به این تصریح نموده که میراث برای پسر بزرگ خاص می‌باشد، ولی بخاطر مجاورت وهمسایگی شان با مسلمانان قانون اسلامی را درمیراث عمل می‌کنند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- صابئه از ادیان ومفکوره‌های زیادی که باایشان همزیستی نموده‌اند، متأثر شده‌اند.

- مشهور‌ترین فرقه‌های قدیمی صابئه چهار فرقه است: اصحاب روحانیات، اصحاب هیاکل، اصحاب اشخاص، وحلولیه.

- در قرآنکریم، بایهود، نصارا، مجوس ومشرکین یکجا ذکر شده‌اند، ایات۶۲/ بقره- ۶۹/ مائده- و۱۷/ حج را مشاهده کنید، احکام خاصی هم متعلق به آنان وجود دارد، مثل جواز گرفتن جزیه از ایشان قیاس به یهود ونصاری، ویاعدم جواز آن.

- از جملۀ آنان صابئۀ حرانیین که حالامنقرض وختم شده‌اند، معروف‌اند، ومعتقدات ایشان از معتقدات صابئۀ مندائیۀ موجوده اندکی تغییر است.

- امروز جز صابئۀ بطایح که در کنار نهر‌های بزرگ در جنوب عراق وایران منتشر‌اند، دیگر کسی از صابئه باقی نمانده.

- از یهودیت، مسیحیت، و مجوسیت، بخاطر مجاورت شان با آنان، متأثر شده‌اند.

- بعد از راندن شان از فلسطین وسکونت شان با صابئۀ حرانیین در حران، از ایشان متأثرگردیده عبادت ستاره‌ها، ویا حد اقل تعظیم و تقدیس آن‌ها را به دین خویش نقل دادند، و درفراگرفتن و کوشش کردن دربارۀ علم فلک ونجوم نیز از ایشان متأثر گردیدند.

- به افلاطونیۀ جدید، که فلسفۀ آن در سوریه استقرار یافت متأثر شده‌اند مثل عقیده به فیض روحی بر جهان مادی.

- به فلسفۀ دینی که در دوران ابراهیم خلیل÷ظاهر گردیده بود، نیز متأثر گردیدند، که مردم در آنوقت به قدرت ستاره‌ها در تأثیر‌اند، نمودن بر زندگی مردم عقیده داشتند، به این عقیده در این قول ابراهیم÷: «إني لا أحب الآفلين» اشاره شده است.

- به فلسفۀ یونان که از دین جدا بود نیز متأثر‌اند، که اثر آن درکتب شان به مشاهده می‌رسد.

- نزد صابئه حصۀ بزرگی از بت پرسی قدیم وجود دارد که آن در تعظیم ستارگان به صورتی از صورت‌ها، ظاهر می‌شود.

انتشار و جاهای نفوذ:

- صابئۀ مندائی موجوده در کناره‌های پایانی نهر‌های دجله و فرات منتشر‌اند، و درمناطق اهوار وشط العرب سکونت داشته، در شهرهای: العماره، ناصریه، بصره، قلعۀ صالح، حلفایه، زکیه، بازار شیوخ، وقرنه (قرنه جای اقتران و اتصال دجله وفرات است) به کثرت وجود دارند، آنان تحت چند پرچم زندگی می‌کنند، مثل پرچم بغداد، پرچم حله، پرچم دیوانیه، پرچم کوت، پرچم کرکوک وپرچم موصل. تعداد پرکنده‌ای از آنان در ناصریه المنتفق، شرش، نهر صالح، جبایش وسلیمانیه نیز یافت می‌شود.

- همچنان در ایران درکنار نهر کارون ودز منتشر‌اند و در شهر‌های ساحلی ایران مثل محمره، ناصریۀ اهواز، ششتر، ودز بول سکونت دارند.

- تعداد شان تقریبا به ده هزار نفر تخمین می‌شود که اکثر شان در عراق سکونت دارند.

- معابد شان در عراق منهدم کرده شد وجز دو معبد درقلعه صالح دیگر باقی نمانده است، ولی یک معبد «مندی» درجوار المصافی در بغداد بناکرده‌اند که آن به اثر کثرت صابئ‌های آمدگی که به خاطر کار آنجا آمده‌اند بوده است.

- اکثر شان در درست کردن میناء فضه برای تزیین زیورات، ظروف و ساعت‌ها کار می‌کنند، تقریبا این کسب مخصوص آنان می‌باشد، زیرا اسرار آن را مخفی نگه داشته به کس دیگری نمی‌آموزانند، همچنان در درست کردن غلاف‌های چوبی برای شمشیر، آهنگری وخنجر سازی ماهر هستند.

- مهارت شان در درست کردن میناء باعث شده تا به خاطر کار به بیروت، دمشق، واسکندریه کوچ کنند، حتی بعضی از آنان به ایطالیا، فرانسه وامریکا رسیده‌اند.

- ایشان به امور سیاسی علاقه ندارند، و به اشخاص ادیان دیگر، از جهت مشابهت‌هائی که میان آنان و دیگران وجود دارد، خود را نزدیک می‌سازند.

مراجع:

۱- الصابئة المندائیون اللیدي دراوور- مطبعة الارشاد- بغداد- ۱۹۶۹م.

۲- مندائي أو الصابئة عبد الحمید عباده- طبع در بغداد- ۱۹۲۷م. الاقدمون

۳- الصابئة في حاضرهم عبدالرزاق الحسنی- طبع لبنان- ۱۹۷۰م. وماضیهم

۴- الکنزاربا آن کتاب بزرگ صابئه است که یک نسخه از آن درخزانه متحف عراقی موجود است.

۵- الفهرست ابن ندیم- طبع در قاهره- ۱۳۴۸هـ.

۶- المختصر في اخبار البشر تألیف ابو الفداء- طبع در قاهره- ۱۳۲۵هـ

۷- الملل و النحل شهرستانی- طبع لبنان – ۱۹۷۵م.

۸- معجم البلدان یاقوت حموی- طبع در قاهره- ۱۹۰۶م

۹- مقاله‌ای از انستاس مجلۀ المشرق- بیروت – ۱۹۰۱م. کرملی

۱۰- مقاله‌ای از زویمر مجلۀ المقتطف- قاهره- ۱۸۹۷م.

۱۱- مقاله‌ای از ابراهیم مجلة البیان- قاهره- ۱۸۹۷م. یازجی

۱۲- اعتقادات فرق المسلمین فخر الدین الرازی- القاهر- ۱۳۵۶هـ. و المشرکین.

۱۳- ابراهیم ابوالانبیاء عباس محمود عقاد- دارالکتاب العربی- بیروت- لبنان- صحفه۱۳۹- ۱۴۸- طبع عام۱۳۸۶هـ/ ۱۹۶۷م.

۱- Hand Book of Classical and Modern Mandaie, Berlin ۱۹۶۵.

۲- Mandaean Bibliography Oxford University Prees, ۱۹۳۳.

۳- Die Mandaer: ihre Religion und ihre Geschichte Muller: Amsterdam ۱۹۱۶.

۴- Frankfort Dr. Henri Archeology and the Sumerian problem, Chicago Studies in Ancient Oriental Civilization. No ۴ (Univ. of Chicago Prees, ۱۹۳۲).

۵- J. B. Tavernier, Les six Voyaojes – Paris ۱۹۱۳.

۶- M. N. Siouffi, Etudes Sur la Religion des Soubbas Paris ۱۸۸۰.

۷- E. S. Drower, The Mandaeans of Iraq and Iran- London ۱۹۳۷.

۸- H. Pognon, Inscriptions Mandaites des coupes de Khoubeir Paris ۱۸۹۸.

صهیونیزم

ZIONISM

تعریف:

صهیونیزم یک حرکت سیاسی و مذهبی متعصب وافراطی بوده که هدفش برپا نمودن دولت یهود در فلسطین می‌باشد، دولتی که توسط آن بالای تمام جهان فرمانروائی نمایند، این اسم را از (جبل صهیون) کوهی که درقدس واقع است گرفته‌اند، کوهی که گروه صهیونیه می‌خواهند بالای آن هیکل سلیمان÷را درست نمایند، و دولتی به خود برپا کنند که قدس پایتخت آن باشد۰ حرکت صهیونیه به شخص نمساوی (هرتزل) یهودی مرتبط می‌باشد، شخصی که داعی اول به طرف فکر صهیونی شمرده شده حرکت صهیونیزم درتمام جهان بر آراء، وافکار وی بنا نهاده شده است.

تأسیس و افراد برازنده:

صهیونیزم جهانی ریشه‌های تاریخی، فکری وسیاسی دارد که لازم می‌سازد تا به مراحل آتی الذکر انسان واقف گردد.

۱- حرکت رنجدیدگان، که بعد از باز گشت از اسارت بابلی (۵۸۶- ۵۳۸ق م) صورت گرفته بود، و هدف اولی آن بازگشت به صهیون وبناء هیکل سلیمان÷بود.

۲- حرکت بارکوخبا (۱۱۸- ۱۳۸م)، این یهودی در دل‌های یهودیان شجاعت آفرید وآنان را به جمع شدن در فلسطین و تأسیس دولت یهودی در آنجا تشویق نمود.

۳- حرکت موزس کریتی که مشابه به حرکت بارکوخبا بود.

۴- مرحلۀ رکود و خاموشی در فعالیت یهود، که آن به سبب مظلوم شدن و مغلوب و پراکنده بودن شان بود، ولی با وجود آن احساس قومی نزد یهودیان همانطور قوی بوده ضعیف نشده بود.

۵- حرکت دافید روبین و شاگردش سولومون مولوخ (۱۵۰۱- ۱۵۳۲م) که یهود را به ضرورت بازگشت و تأسیس دولت اسرائیل در فلسطین، تشویق نمودند.

۶- حرکت منشه بن اسرائیل (۱۶۰۴- ۱۶۵۷م) این حرکت تهداب اولی بود که بر اساس استخدام بریطانیا در برآورده ساختن اهداف صهیونیستی خویش طرحهای صهیونیه را، متوجه ساخته استوار نمود.

۷- حرکت شبتای زفی (۱۶۲۶- ۱۶۷۶م) وی ادعا نموده بود که مسیح یهود و ناجی آنان می‌باشد، بناء یهودیان آمادگی بازگشت به سوی فلسطین را شروع کردند، ولی نجات دهندۀ ایشان وفات نمود.

۸- حرکت سرمایه داران که آن را روتشیلد و موسى مونتفیوری رهبری می‌کردند، و هدف آن ایجاد مستعمرات یهودی در فلسطین بود، که آن حیثیت کار اول را در تصرف سرزمین و اقامت دولت یهودی در آنجا داشت.

۹- حرکت فکری و استعماری در ابتداء قرن نوزدهم که به سوی برپا ساختن دولت یهود در فلسطین، دعوت نمود.

۱۰- حرکت شدید صهیونیزم که بعد از کشتار‌های یهودیان در روسیه سال ۱۸۸۲م م براه آفتاد، در همین دور «هیکلر جرمنی» کتابی به نام (بازگشت یهود به فلسطین مطابق اقوال پیامبران) تألیف کرد.

۱۱- حرکت صهیونیزم جدید که این حرکت منسوب به (تیودور هرتزل) روزنامه نویس یهودی نمساوی (۱۸۶۰- ۱۹۰۴م) می‌باشد، و هدف واضح واساسی آن رهبری یهود به سوی حاکمیت بالای تمام جهان و در قدم اول برپا کردن دولت آنان در فلسطین است، برای این هدف دوبار با سلطان عبدالحمید مقابله نموده ولی شکست خورده بود، که بعد ازآن یهود جهانی در راه دور ساختن سلطان و از بین بردن خلافت کار و فعالیت را آغاز نمود.

هرتزل اولین مجلس جهانی یهود را سال ۱۸۹۷م برگذار نمود و در جمع کردن یهودیان جهان به اطراف خویش کامیاب گردید، همچنان وی یهودیان زیرک و هشیار را جمع نموده بود که خطرناک‌ترین تصویبات تاریخ جهان از آنان صادر گردید، آن تصویبات بنام «پروتوکولات حکماء صهیون» یاد می‌شود، و مأخوذ از کتب مقدس تحریف شدۀ یهود می‌باشد، از آنوقت به بعد یهود سازمان‌های خویش را منظم و مستحکم نموده در راه تحقق اهداف خرابکارانۀ خویش به دقت، خفاء و هشیاری حرکت را آغاز نمودند که در زمان ما نتائج آن به همه عیان و روشن گردید.

افکار و معتقدات:

- صهیونیزم افکار و معتقدات خویش را از کتب مقدسی که آن را یهود تحریف نموده‌اند اخذ کرده وهمچنان افکار و دستور العمل خویش را ضمن پروتوکولات حکماء صهیون درست نموده است.

- صهیونیزم یهودیان تمام جهان را اعضای یک ملیت می‌داند که ملیت اسرائیل است.

- هدف صهیونیزم تسلط یهود بر تمام جهان می‌باشد همانطور که پروردگار شان «یهوه» برای شان وعده داده است، و طریق رسیدن به آن را همانا برپا کردن حکومت خویش بر سر زمین محشر، که از دریای نیل تا دریای فرات امتداد دارد، می‌دانند.

- معتقد‌اند که یهود جنس ممتازی است که باید سردار و بادار باشد و دیگر تمام اقوام و ملت‌ها خدمتگار آنان باشند.

- معتقد‌اند که درست‌ترین راه برای فرمانروائی بر تمام جهان همانا برپا کردن حکومت به اساس تخویف، ارهاب و شدت است.

- بخاطر سیطره بر عامه به سوی تسخیر آزادی سیاسی دعوت نموده می‌گویند: لازم است بدانیم که طعمه را [طعمه چیزی است که برای بدام انداختن شکار آن را در اطراف دام می‌گذارند] چگونه برای شان پیش کنیم تا آنان را در دام خویش اندازیم.

- می‌گویند: زمانی که دین سلطه داشت حالا گذشته است، امروز قوت و نیرو تنها برای طلا است، بنابرآن لازم است که آن را به هر وسیله جمع آوری نموده در قبضۀ خود داشته باشیم تا تسلط ما را بر جهان آسان سازد.

- می‌پندارند که سیاست ضد اخلاق بوده در آن فریب کاری و ریاء ضروری می‌باشد، فضائل اخلاق و راستی در عرف سیاست زشتی و بدی به شمار می‌رود.

- می‌گویند: غرق ساختن اممیین [ملت‌های غیر از یهود] در رذائل اخلاق، به تدبیر ما و از طریق کسانی که ما آنان را آماده می‌سازیم از قبیل استاذان، خدمتگاران، زنان تربیه کننده اطفال و زنان رقاصه، ضروری می‌باشد.

- می‌گویند: تا وقتیکه آرمان ما برآورده نشده لازم و ضروری است که رشوت، فریب و خیانت را، بدون کدام تردد، به میان بیاوریم و از آن کار بگیریم.

- می‌گویند: لازم است که در راه ایجاد و انتشار خوف، که آن متضمن فرمانبرداری کورکورانه از ما می‌باشد، کار کنیم، وهمین اندازه کفایت می‌کند که مشهور شود که مایان خیلی جنگی و اهل پیکار هستیم تا بدین وسیله تمام سرکشی‌ها و نافرمانی‌ها از بین برود.

- می‌گویند: شعارهائی به عنوان (آزادی، مساوات، برادری) سر می‌دهیم تا مردم به آن فریب خورده آنان نیز همان شعارها را تکرار نموده عقب چیزی بروند که ما برای شان می‌خواهیم.

- می‌گویند: ضروری است که یک نظام ارستقراطیه «حکومت طبقۀ اشراف» را استحکام بخشیم و آن استوار بر مالی باشد که در دست ما قرار دارد و بر علمی باشد که آن را خاص علماء ما می‌دانند.

- می‌گویند: در راه آوردن رهبران در قبضه و چنگ خود کار می‌نماییم، و زود است که تعیین آنان در دست ما قرار گیرد، و تعیین نمودن شان، به اعتبار پیشقدم بودن شان در بد اخلاقی، چوکی دستی و کم علمی خواهد بود.

- می‌گویند: بر نشرات سیطره خواهیم نمود، قوت فعالی که تمام جهان را به سوی آنچه اراده داریم سوق خواهد داد.

- می‌گویند: ضرورست که میان حکام و رعیت شان دشمنی و مخالفت را توسعه بخشیم تا حاکم و پادشاه به مثل کورو نابینائی گردد که عصاء خویش را گم کرده است، تا بخاطر نگه داشتن چوکی خود به سوی ما پناه بیاورد.

- می‌گویند: لازم است که میان تمام قوت‌ها آتش دشمنی و جنگ افروخته شود تا میان خود جنگ کنند، و سلطنت را یگانه هدف مقدس خویش قرار داده هر یکی از قوت‌ها در راه رسیدن به آن سعی نمایند، همچنان در دادن آتش جنگ میان دولت‌ها، بلکه در داخل هر دولت ضروری می‌باشد، که در آنوقت قوت‌ها نابود گردیده حکومت‌ها سقوط می‌نمایند، و حکومت جهانی ما بر شکسته‌های آن‌ها برپا می‌گردد.

- می‌گویند: برای اقوام فقیر و مظلوم در لباس آزاد کنندگان آنان و نجات دهندگان شان از ظلم، خود را پیش می‌کنیم و آنان را به پیوستن به صفوف لشکر خودمان دعوت می‌نماییم، یعنی به صفوف اشتراکی‌ها مختلط‌ها، کمونست‌ها و ماسونیزم‌ها و توسط گرسنگی بالای مردم عام حکومت خواهیم کرد و در راه نابود ساختن مخالفین از بازوی آنان استفاده خواهیم نمود.

- می‌گویند: ضروری است که زمام‌های اقتصادی را به دست آوریم، تا همه مردم توسط طلائی که جمع نموده‌ایم فرمانبردار ما شوند.

- می‌گویند: الآن ما توسط وسائل مخفی خویش در وضع خوبی قرار داریم طوری که اگر دولتی بالای ما حمله کند دولت دیگری در دفاع از ما برپا می‌خیزد.

- می‌گویند: کلمۀ آزادی مردم عام را به سوی مقابله با خدا و قوانین وی میکشاند، بنابرآن شعار آزادی و امثال آن را باید شائع سازیم تا آنکه سلطنت به دست ما قرار گیرد.

- می‌گویند: ما قوت مخفی و پنهانی داریم که آن را هیچکس از بین برده نمی‌تواند، با خاموشی و پنهانی و با شوکت خاصی کار می‌کند، اعضای آن، علی الدوام تغییر وتبدیل می‌شود، و همین قوت ضامن سوق دادن حاکمان اممی [ملت‌های غیر یهود] به آنسو که ما می‌خواهیم است.

- می‌گویند: لازم است که دولت ایمان را در قلوب مردم از بین ببریم و عقیدۀ وجود خدا را از عقول شان بکشیم، و جای آن را به قوانین مادی ریاضی دهیم، زیرا مردم زیر رعایت دولت ایمان خوشبخت و آسوده زندگی می‌کنند، و بخاطر آنکه برای مردم فرصت بازگشت نگذاریم لازم است که آنان را به وسائل مختلف مشغول سازیم تا به سبب آن از دشمن مشترک شان در مقابلۀ جهانی آگاه نشوند.

- می‌گویند: لازم است که تمام وسائلی را که ضامن انتقال دارائی‌های اممیین از خزانه‌های شان به صندوق‌های ما باشد به دست آوریم.

- می‌گویند: زود است که گروه‌ها و جماعت‌هائی تشکیل دهیم که از انسانیت و اخلاق دور و خالی بوده، بی‌احساس باشند، دین و سیاست را خیلی بد ببینند، و یگانه آرزویشان به دست آوردن مادیات باشد، آنوقت است که از هرگونه مقاومت عاجز بوده خوار و ذیل زیر دست ما قرار می‌گیرند.

- می‌گویند: کلید تمام قوت‌ها را به دست خود خواهیم گرفت، و بر تمام وظایف سیطره خواهیم نمود، و سیاست به دست پیروان ما خواهد بود، و بدین وسیله می‌توانیم هر مقاومتی را در مقابل یاران اممی خویش، توسط قوای خود محو و نابود سازیم.

- می‌گویند: تخم نقاق و شقاق را در همه جاکشت کرده‌ایم، به قسمیکه دور کردن آن ممکن نیست، در میان مصالح مادی و قومی اممیین تنافر و دوری ایجاد نموده‌ایم و میان گروه‌های شان آتش تعصبات دینی و قومی را افروخته‌ایم، بلکه در طول بیست قرن در راه بر افروختن آن سعی و تلاش نموده‌ایم، بناء غیر ممکن است که یکی از حکومت‌ها بخاطر ضربه وارد کردن بر ما از حکومت دیگری کمک دریافت کرده بتواند، و دولت‌ها به هیچکاری و امری و لو کوچک هم باشد، بدون موافقۀ ما اتفاق کرده نمی‌توانند، زیرا محرک اسباب دولت‌ها در قبضه ما است.

- می‌گویند: خداوند مارا برای حکومت جهان آماده ساخته خصوصیت‌ها و امتیازاتی به ما داده که در اممی‌ها آن موجود نیست، اگر در صفوف آنان افراد برازنده و ممتاز وجود داشته باشد باید در مقابل ما مقاومت کرده بتوانند.

- می‌گویند: از عواطف واحساسات بر افروخته باید در بدل خاموش ساختن آن، در راه برآورده شدن اهداف خویش کار بگیریم، و باید برافکار دیگران غلبه حاصل نمود و آن را در بدل اینکه کشته شود، طوری تفسیر کرد که موافق به مصلحت‌های ما باشد.

- می‌گویند: توجه زیادی به رأی عامه مبذول خواهیم داشت، البته تا آنوقت که قدرتش را بر فکر و سنجش درست از بین ببریم و به حدی مشغولش سازیم که فکر کند شائعات و تبلیغات ما حقایقی است که درست و ثابت می‌باشد، و طوری سازیمش که قدرت تمیز میان وعده‌های ممکن و وعده‌های دورغ را نداشته باشد، بنابرآن ضرور است جماعت‌هائی تشکیل دهیم که اعضاء آن مشغول سخنرانی‌های پرصدائی باشند که در آن‌ها وعده دادن‌ها زیاد باشد، و لازم است که میان اقوام و ملت‌ها این شائعه را پخش کنیم که آنان به سیاست نمی‌دانند و بهتر آنست که سیاست را به اهلش بگذارند.

- می‌گویند: در راه نشر کردن امور متناقضه، و شعله ور ساختن شهوات و عواطف کار خواهیم کرد.

- ادارۀ حکومت عالی را طوری خواهیم ساخت که دست‌های زیادی داشته باشد و به تمام اطراف زمین برسد، اداره ای که تمام حکومت‌ها به آن سر تسلیم خواهند گذاشت.

- می‌گویند: لازم است که برصنعت و تجارت سیطره نماییم و مردم را به سوی تکبر، عیاشی و بی‌ماهیتی بکشانیم، و در راه بلند بردن مزد، آسان ساختن قرضه دادن و زیاد ساختن فایده آن، کار و فعالیت می‌نماییم که در آنوقت اممیین پیش روی ما به سجده خواهند افتاد.

- می‌گویند: بر ما واجب است که در مواضع رسمی به ضد آنچه در دل داریم ظاهر شویم، بر ظلم انکار نماییم، آواز آزادی را بلند کنیم طغیان و سرکشی را بد گوییم.

- می‌گویند: بجز چند نشریۀ کم ارزش دیگر همه نشریات در دست ماست، و آن را در پراگنده کردن و انتشار شائعات استخدام خواهیم کرد، به حدی که همان شائعات جای حقایق را بگیرد و اممیین را به آن مشغول خواهیم ساخت تا در عقب آنچه به فایدۀ شان است نروند، بلکه در عقب شهوات و مادیات سعی نمایند.

- می‌گویند:حکمروایان از این عاجز‌اند که نافرمانی ما را بکنند، زیرا آنان می‌دانند که سرانجام سرکشی آنان زندان و یا ناپدید شدن است، بنابرآن ایشان خیلی فرمانبردار ما بوده حریص به رعایت مصالح ما می‌باشند.

- می‌گویند: می‌کوشیم که طرح ما قبل از وقتش افشاء نشود، وقوت اممیین را نیز قبل از موسمش از بین نبریم.

- می‌گویند: ما هستیم که طریقۀ رای گیری در انتخابات را و نظام اغلبیت مطلق را رائج ساختیم تا بدین وسیله هرکسی ما می‌خواهیم به قدرت برسد، البته بعد از آنکه افکار عامه را برای رای دادن به شخص مورد نظر آماده سازیم.

- می‌گویند: زود است که نظام خانوادگی را از بین ببریم، و در هر فرد روح خود خواهی را بدمیم تا سرکشی نماید، و از رسیدن اشخاص ممتاز به مناصب عالی ممانعت نماییم.

- می‌گویند: به حکومت تنها کسانی خواهند رسید که نامۀ سیاه و گذشته زشتی داشته باشند ولی نزد مردم افشاء نباشند، این افراد امانت داران ما در نافذ ساختن اوامر ما خواهند بود، البته از خوف افشاء شدن و رسوا گردیدن، همچنان رهبری‌هائی تشکیل می‌دهیم و آنان را بزرگ و قهرمان جلوه می‌دهیم.

- می‌گویند: ما بخاطر به هدف رسیدن، قواه خویش را طور مخفی تشکیل داده‌ایم، لکن اممی‌های چهارپای به اسرار آن نمی‌دانند، بناء به آنان اعتماد نموده در محافل شان شرکت می‌کنند، بدین گونه ما بر آنان مسلط شده و بر خدمت خویش مسخر نموده‌ایم.

- می‌گویند: پراگنده بودن گروه مختار خداوند [مراد خود شان است] نعمت بوده دلیل ضعف و ناتوانی نمی‌باشد، و همین پراگنده بودن است که ما را به سرداری جهان رسانیده است.

- می‌گویند: زود است که تمام مراکز نشرات به دست ما قرار گیرد و کست‌های تعبیر از فکر انسانی در قبضۀ دولت ما باشد، و هر مرکز نشراتی که مخالف فکر ما باشد در راه بستن آن به نام قانون سعی خواهیم کرد.

- می‌گویند: در آینده ما مجله‌ها و روزنامه‌های زیادی به فکرها و اصول مخلتف خواهیم داشت که همه‌اش در راه هدف ما خدمت نماید.

- می‌گویند: ضرور است که دیگران را به انواع و اقسام اشیاء فریب دهنده مثل: ملاهی، بازی‌ها، مجالس عامه، فنون، میل جنسی، ومواد مخدره مشغول سازیم تا از مخالفت ما و یا ایستادگی در مقابل پلان‌های ما مصروف بمانند.

- می‌گویند: تمام امور دست جمعی را از بین خواهیم برد و مرحلۀ خویش را به تغییر دادن دانشگاه‌ها شروع خواهیم کرد و تأسیس آن را طبق پلان‌های خاص خود شروع خواهیم نمود.

- می‌گویند: با هر کسی که در راه ما ایستاده می‌شود باشدت و سختی بر خورد خواهیم کرد.

- می‌گویند:محافل ماسونیزم را، بخاطر گسترش سیطرۀ ما، زیاد ساخته آن را در هر جا به نشر خواهیم رسانید.

- می‌گویند: وقتی که سلطنت به دست ما افتاد آنگاه برای هیچ دین، جز دین خودمان در روی زمین اجازه نخواهیم داد.

ریشه‌های فکری واعتقادی:

- صهیونیزم قدامتی دارد به اندازۀ قدامت و سابقۀ تورات و همین تورات است که روح قومیت را نزد یهود از همان ایام اول تازه می‌دارد و حرکت هرتزل تجدید و تنظیم صهیونیزم قدیم می‌باشد.

- صهیونیزم بر تعالیم تورات تحریف شده و تلمود بنا نهاده شده است، ولی باید گفت که تعدادی از رهبران صهیونیزم از جملۀ ملحدین بوده و یهودیت نزد شان حیثیت روپوش را در تحقیق اهداف سیاسی و اقتصادی شان دارد.

انتشار و جاهای نفوذ:

- صهیونیه راه و طریقۀ سیاسی یهود عالمی می‌باشد و آن طوریکه خود یهود می‌گویند مثل خدای هندی فشنو است که صد دست دارد، بنابرآن صهیونست در اکثر دستگاه‌های حکومتی جهان دست غالب و فعال یهودیت به شمار می‌رود و به مصلحت آن کار می‌کند.

- صهیونست است که اسرائیل را رهبری نموده برایش پلان طرح می‌کند.

- ماسونیت طبق دستورات و رهنمائی‌های صهیونیزم کار می‌کند و رهبران و مفکرین جهان مطیع و فرمانبردار آن می‌باشند.

- برای صهیونیزم صدها گروه و حزب در اروپا و امریکا در عرصه‌های مختلف وجود دارد که در ظاهر مخالف هم معلوم می‌شوند ولی در حقیقت همۀ آن‌ها برای مصلحت یهود جهانی کار می‌کنند.

- بعضی‌ها در قوت و نیروی صهیونیزم خیلی مبالغه جدی می‌کنند و بعض دیگر آن را کم ارزش جلوه می‌دهند و هر دو نظر خطاء و نا درست است، و بررسی درست نشان می‌دهد که یهود فعلی در مرحلۀ ترقی چشمگیری زندگی می‌کنند.

مراجع:

۱- جذور البلاء عبد الله التل.

۲- المخططات التلمودية الصهیونية انور جندي. الیهودية في غزوالعالم الإسلامي

۳- پرتوكولات صهیون ترجمهء احمد عبد الغفور عطار.

۴- القوي الخفية ل. فراي

۵- مؤامرة الصهیونية على العالم احمد عبد الغفور عطار.

۶- الصهیونية و ربیبتها اسرائیل عمر رشدي.

۷- الصهیونية العالمية عباس محمود عقاد.

۸- الیهودي العالمي هنري فورد.

۹- هذه هي الصهیونية اسرائیل كوهین.

۱۰- اسرائیل الزائفة فرید عبد الله جورجی.

صوفیه

تعریف:

تصوف یک حرکت دینی است که بعد از گسترش فتوحات وکثرت مال و دارائی، درجهان اسلام منتشر گردید، به منزلۀ مقابله با عیاشی وفرو رفتن در خوشگذرانی شروع شده بود، ابتداء به خاطر مقابله با عیاشی به زهد پرداختند بعدا کارشانُ پیشرفته گردیده برای شان طریقه و روش خاصی بنام «صوفیه» درست شد، آنان به تربیۀ نفوس وبالا بردن آن، بخاطر رسیدن به معرفت خداوندأاز طریق کشف و مشاهده، نه از طریق تقلید و استدلال، پرداختند، ولی بعدا در طریق خویش مداهنت ونرمش کردند، وفلسفه‌های هندی، فارسی ویونانی مختلف در طریقۀ شان داخل شد.

تأسیس و افراد برازنده:

- ابن جوزی بغدادی (ت ۵۹۷هـ) چنین می‌گوید که صوفیه منسوب به مردی است که برایش صوفه گفته می‌شد، نامش (غوث بن مر) بود و در دوران جاهلیت درمصر ظاهر شده بود.

- البیرونی از علماء سابق وفون هامر از دانشمندان جدید به این نظر‌اند که صوفیه مشتق و مأخوذ از (سوفیا) می‌باشد، سوفیا کلمۀ یونانی بوده معنایش حکمت می‌باشد، این نظر قول کسانی را تأیید می‌کند که می‌گویند: تصوف اسلامی زادۀ فلسفۀ افلاطونی است.

- بعضی می‌گوید: صوفیه از صوف «پشم» گرفته شده زیرا صوفیه مشهور به پوشیدن لباس‌های پشمینه بودند، بعضی گفته: از صفه گرفته شده یعنی صفۀ مسجد رسول الله جبعضی گفته: از صفاء، و بعضی دیگر گفته: از صف اول.

- ابو سعید خراز می‌گوید: «صوفی کسی است که قلبش را پروردگارش صفائی بخشیده و نورانی کرده باشد و کسی است که با ذکر خدا لذت احساس کند»، وی در دوران محنت و عذاب صوفیه در بغداد به مصر فرار کرد.

- ابو محمد جریری (ت- ۳۱۱) می‌گوید: «تصوف عبارت است از داخل شدن در تمام روش‌ها و أخلاق نیک و خارج شدن از أخلاق و عادات زشت.

- ابوبکر کتانی (ت- ۳۲۲) می‌گوید: «تصوف أخلاق است، و کسی که در أخلاق از تو برتری حاصل کرد در صفاء نیز حاصل کرده است». وی نیز می‌گوید: «تصوف عبارت است از صفاء شدن و مشاهده».

- جعفر الخلدی (ت- ۳۴۸هـ) می‌گوید: «تصوف عبارت است از انداختن نفس در عبودیت و خروج از بشریت و نظر کردن بسوی حق به تمام معنى».

- شبلی می‌گوید: «ابتداء تصوف معرفت خدا و انتهای آن توحید وی می‌باشد».

- بشر بن حارث می‌گوید: «صوفی کسیست که قلب خود را برای خداوند صفا کرده باشد».

- قشیری: که صاحب رسالۀ قشیریه است می‌گوید: «پرهیزگاری عبارت از ترک شبهات است».

- از شخصیات مشهورشان رابعۀ عدوی نیز به شمار می‌رود که سال ۱۳۵هـ یا ۱۸۰هـ و یا ۱۸۵هـ وفات کرده است، وی بین زهد وحب و یا به تعبیر خودشان بین زهد و عشق الهی جمع کرده بود، همچنان وی در غنی ساختن بخش ادبی صوفیان سهم گرفته بود.

- ابراهیم بن ادهم (ت- ۱۶۱هـ) وی ملک و سلطنت را ترک نموده روی به زهد و تصوف آورد.

- همچنان سفیان ثوری (۹۷- ۱۶۱هـ) از علماء زهاد به شمار می‌رود، وی می‌گوید: «زهد در دنیا عبارت است از کوتاه کردن آرزوها، نه خوردن چیز درشت و پوشیدن خرقه».

- ذوالنون مصری (ت ۲۴۵هـ) از مکتب زهد است، نسبش به اصل قبطی و یا نوبی می‌رسد، وی اولین کسی است که ظهور مذهب معرفت را در تصوف مقدمه گذاری می‌کند طوریکه می‌گوید: «پروردگارم را توسط خود پروردگار شناختم و اگر پروردگارم نمی‌بود وی را نمی‌شناختم».

- ابو القاسم جنید (ت- ۲۹۷هـ) در اصل از نهاوند بود ولی تولد و نشأت وی در عراق شده، و شاگرد حارث محاسبی می‌باشد، وی می‌گوید: «تصوف آنست که حق تو را از خودت بمیراند و به خودش زنده سازد»، دربارۀ گروهی از تصوف و اهل معرفت که به ترک نمودن اعمال از قبیل نیکی‌ها و تقرب به سوی خداوندأمی‌رسند، از وی دربارۀ آنان پرسیده شد، وی در جواب گفت: «... آنان گروهی‌اند که دربارۀ ساقط شدن اعمال سخن گفته‌اند، و این نزد من چیز بزرگی است، کسی که دزدی و زنا می‌کند بهرتر است از کسی که این سخن را می‌گوید».

- با یزید بسطامی (ت ۲۳۴هـ یا ۲۶۱) پدرکلانش مجوسی و پدرش از پیروان زردشت بود، چنین روایت شده که وی به طرف شخص مقصودی که در زهد مشهور بود رفت، دید که آب دهن خود را به طرف قبله میندازد، همان بود که از وی صرف نظر نموده برایش سلام هم نداد و چنین گفت: «این شخص دربارۀ ادبی از آداب رسول الله جمأمون نیست [وآنرا مراعات نمی‌کند] پس در آنچه وی دعوی می‌کند چگونه مأمون باشد».

- ابو مغیث حسین بن منصور حلاج (۲۴۴- ۳۰۹هـ) در فارس تولد شده، نواسۀ یک مرد زردشتی بود، در واسط عراق نشأت نموده است، وی از مشهورترین حلولی‌ها و اتحادی‌ها به شمار می‌رود، متهم به کفر گردیده بخاطر چهار تهمتی که به وی نسبت داده شده بود به دار کشیده شد، و آن چهار تهمت اشیاء ذیل بود:

۱- رابطه‌اش با قرامطه.

۲- این گفته‌اش «أنا الحق» یعنی من خدا هستم.

۳- اعتقاد پیروانش به الوهیت و خدائی وی.

۴- عقیده‌اش دربارۀ حج، زیرا وی معتقد بود که حج کردن بیت الله از جملۀ فرائضی نیست که اداء آن لازم باشد.

- در شخصیت وی خیلی غموض و پیپیدگی وجود دارد. علاوه برآن وی متشدد، سرکش و افراطی بود، کتابی دارد بنام (طوا سین) که آن را ماسینیون اخراج و تحقیق نموده است.

- ابو حامد غزالی ملقب به حجة الإسلام (۴۵۰- ۵۰۵هـ) در طوس که از مناطق خراسان است تولد شده، به گرگان و نیشاپور سفر نمود با نظام الملک ملازمت داشت، در مدرسۀ نظامی بغداد دروس خویش را خوانده و در منارۀ مسجد دمشق اعتکاف نشست، به قدس نیز سفر نموده از آنجا به حجاز رفت بعدا دو باره به وطن خود عودت کرد، کتاب‌هائی هم نوشته است که از آنجمله است «تهافت الفلاسفه» و «المنقذ من الضلال» و مهم‌ترین کتاب‌هایش «احیاي علوم الدین» است، غزالی رئیس مدرسۀ کشف در معرفت به شمار می‌رود و از کار نامه‌های بزرگش شکست دادن فلسفۀ یونان و ظاهر ساختن رسوائی‌های فرقۀ باطنیه است.

- ابو الفطوح شهاب الدین سهروردی (۵۴۹- ۵۸۷هـ) [۵]در سهرورد ایران تولد گردیده است سفر‌های خیلی زیاد به هر طرف نموده. وی صاحب مکتب اشرافیۀ فلسفیه می‌باشد، مکتبی که اساس آن جمع نمودن بین افکار مأخوذه از دین‌ها و مذاهب فارسیان قدیم دربارۀ دو بخش بودن وجود و بین فلسفۀ یونانی بشکل فلسفه و مذهب افلاطونیۀ جدید دربارۀ فیض و ظهور دوامدار، می‌باشد.وی توسط فتوای علماء حلب درسوریه محاکمه گردیده بقتل رسید، از جملۀ کتاب‌هایش کتب ذیل به شمار می‌رود: «حكمة الأشراق» و «هیاكل النور» و «التلویحات العرشیة» و «المقامات».

- محی الدین ابن عربی ملقب به شیخ اکبر (۵۶۰- ۶۳۸هـ) رئس مکتب وحدت الوجود که خود را خاتم الاولیاء می‌داند، در اندلس تولد گردیده به مصر کوچ نمود بعدا به ادای حج رفت و از بغداد دیدن نمود و در دمشق جابجا گردیده در همانجا وفات یافت و دفن گردید. قبرش در آنجا تا الحال وجود دارد و زیارت کرده می‌شود، وی نظریۀ انسان کامل را طرح نمود، نظریه‌ایکه چنین می‌گوید: از میان تمام مخلوقات تنها برای انسان ممکن است که محل تجلی تمام صفات خداوندی گردد، زیرا برای انسان این امکان وجود دارد که در وحدانیت خداوند غرق شود. وی کتاب‌های زیادی دارد که بعضی آن‌ها را به چهار صد کتاب و رساله می‌رساند که تعدادی از آن‌ها تا الحال در کتابخانۀ یوسف آغا در قونیه و در دیگر کتابخانه‌های ترکیه محفوظ می‌باشد، کتاب‌های مشهورش عبارت‌اند از:

۱- روح القدس.

۲- ترجمان الاشواق.

۳- فتوحات مکیه.

۴- فصوص الحکم.

و بارزترین آن‌ها فتوحات مکیه به شمار می‌رود.

- ابو الحسن شاذلی (۵۹۳- ۶۵۶هـ) وی صاحب طریقۀ شاذلیه بوده و از جملۀ اقوالش این می‌باشد: «ما به طرف خداوندأبه چشم ایمان و یقین نظر می‌کنیم بناء ما از دلیل و برهان غنی بوده به آن ضرورت نداریم».

- قطب‌های چهار گانه: عبد القادر جیلانی، احمد رفاعی، احمد بدوی و ابراهیم دسوقی، شرح احوال این‌ها خواهد آمد.

- از جملۀ آنان فیلسوف فرانسوی رینه نیز به شمار می‌رود که وی مسلمان شده طریق تصوف را در اروپا پیش گرفت و خود را عبد الواحد یحیى نام کرد وی از روحانیت اسلامی دفاع نموده علو مرتبۀ تصوف اسلامی را – مطابق نظریۀ خودش بیان نموده است، از جملۀ کتاب‌های وی کتب ذیل می‌باشد «ازمة العالم الحديث»، «رمزية الصليب» و «الشرق والغرب».

[۵] باید گفت که این شخص غیر از آن سهروردی است که در تصوف شهرت یافته وطریقه‌ای هم بنامش وجود دارد، زیرا وی عمر بن محمد شهاب الدین ابوحفص اسـت که سال ۶۳۲هـ وفات نموده و از جملۀ مشایخ صوفیۀ بغداد به شمار می‌رود، در تقوی و عبادت مشهور بود. ولی نویسندۀ کتاب در بدل وی ابو الفتوح سهروردی را نوشته که وی صوفی نه بلکه فلسفی بود و به اتهام زندقه کشته شد. م

افکار و معتقدات:

اول: اصول و قواعد:

- معتقد‌اند که دین عبارت از شریعت و حقیقت می‌باشد، شریعت ظاهر دین بوده و آن دروازه‌ایست که از آن همه داخل می‌شوند و حقیقت باطن دین می‌باشد که در آن جز برگزیدگان و مختاران کس دیگر نمی‌رسد.

- تصوف در نظرشان هم طریقت است و هم حقیقت.

- در تصوف تأثیر روحی لازم می‌باشد و آن حاصل نمی‌شود مگر به واسطۀ شیخی که طریقه را از شیخ خود گرفته باشد.

- ذکر، تأمل روحی و متوجه ساختن ذهن بسوی ملأ الأعلى ضروری بوده و بلند‌ترین درجات نزد آنان درجۀ ولی می‌باشد.

- عمل کردن به اوامر شرع از جملۀ ضروریات به شمار می‌رود:

* سهل تستری می‌گوید: «اصول طریقه هفت چیز است: چنگ زدن به کتاب الله، اقتداء به سنت، خوردن حلال، امتناع از ضرر رسانی، دوری از گناه، لازم بودن توبه، و ادای حقوق».

* ابو الحسن شاذلی می‌گوید: «وقتی که کشف تو با کتاب الله و سنت مقابل واقع شود به کتاب و سنت عمل نموده کشف خود را ترک نما».

* همچنان شاذلی می‌گوید: «وقتی که فقیر (یعنی صوفی) بر نمازهای پنجگانه در جماعت حاضر نشود به آن شخص اعتناء نکنید».

* ابو یزید بسطامی می‌گوید: «اگر شما شخصی را دیدید که دارای چنان کرامت‌هائی است که برهوا بالا می‌رود به وی فریب نخورید تا وقتیکه ببینید که وی در مقابل امر و نهی دین و حفظ حدود و عمل کردن به شریعت چگونه است».

* وی همچنان می‌گوید: «اگر شخصی جای نماز خود را بر روی آب گستراند و در هوا چهارزانو بنشیند بازهم به وی فریب نخورید تا وقتیکه ببینید در مقابل امر و نهی چگونه می‌باشد».

* غزالی می‌گوید: «اگر انسانی را دیدی که در هوا پرواز می‌نماید و بر روی آب قدم می‌زند ولی کاری را انجام می‌دهد که مخالف شریعت است در آنصورت بدان که آن شخص شیطان است».

- غزالی معتقد است که تنها عقل وسیلۀ معرفت شده نمی‌تواند و ضروری است که طریق دیگری بالاتر از طریقۀ عقل وجود داشته باشد که در آن چشم دیگری باز شود و توسط آن انسان غیبیات و امور آینده را مشاهده کند، و آن طریق تنها برای کسی حاصل می‌شود که ایمان عارفین را داشته باشد و به نور یقین مشاهده نماید، در این مسئله به عجایبـی که در خواب‌های درست وجود دارد و به خبر دادن پیامبر جاز امور غیب و آینده استدلال نموده است.

- صوفیان از علم لدنی سخن می‌گویند، علمی که به نظر آن‌ها مختص به اهل نبوت و ولایت می‌باشد، چنانچه که برای خضر÷این علم حاصل بود، و خداوندأاز آن خبر داده می‌گوید: ﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗا ٦٥[الکهف: ۶۵].

فناء: أبو یزید بسطامی اولین دعوتگر در اسلام بسوی این نظر به شمار می‌رود، وی این نظر را از شیخ خود ابوعلی سندی نقل نموده است، مراد از فناء استهلاک کامل به خداوندأبوده چنانچه در آخر، انسان از احساسات خود غایب شده و مشاهده کننده فنا گردیده خود و ما سوای خداوندأرا فراموش می‌کند، قشیری می‌گوید: «کسی که بالایش سلطان حقیقت به حدی غلبه نمود که اغیار را ندید، نه عین آن‌ها را، نه اثر شان و نه علامۀ شان را در آنوقت گفته می‌شود: آن شخص از خلق فنا شده وهمراه حق باقی است». بلندترین درجات فنا را مقام جمع الجمع می‌نامند که آن عبارت است از فنا شدن بنده از مشاهده فنا شدنش توسط استهلاکش در وجود حق».

- مقام فنا حالتی است که تصورات سالک میان دو قطب متعارض دوران می‌کند که آن دو قطب عبارت است از تنزیه و تجرید از یک جانب، حلول و تشبیه از جانب دیگر.

دوم: درجات سلوک:

- میان صوفی، عابد، و زاهد فرق وجود دارد، زیرا برای هر یکی از این‌ها اسلوب، طریقه و هدف خاصی وجود دارد.

- مقامات: آن عبارت است از منازل روحی که سالک به آن مرور نموده به طرف خداوند می‌رود و بخاطر گذشتن از آن و رسیدن به منزلۀ دوم مدتی از زمان توقف نموده مجاهده و کوشش می‌نماید، و برای گذشتن و نقل کردن از منازل به مجاهده و تزکیۀ نفس ضرورت است.

- احوال: احوال عبارت است از نسیم‌هائی که بالای سالک میوزد و توسط آن چند لحظه نفس وی تازه می‌شود، بعد از آن می‌گذرد و بوی خوشی باقی می‌گذارد که روح را شوقمند بازگشت آن نسیم خوش می‌سازد، جنید می‌گوید: «حال چیزی است که بر قلوب نازل می‌شود و دوام نمی‌داشته باشد».

- احوال تحفه است و مقامات به کسب حاصل می‌شود، از این مطلب چنین تعبیر می‌کنند: «احوال از سرچشمۀ جود میاید و مقامات به جهد و کوشش حاصل می‌شود» «الأحوال تأتي من عين الجود والمقامات تحصل ببذل المجهود».

- اولین درجات سلوک دوستی خدا و رسولش بوده که علامۀ آن اقتداء و پیروی رسول الله جمی‌باشد.

- بعد از آن درجۀ «الأسوة الحسنه»اقتداء نیکو است: ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ[الأحزاب: ۲۱].

- بعد از آن درجۀ توبه است: که توسط دور شدن از گناه، ندامت از انجام دادن آن، و تصمیم گرفتن براینکه دیگر به گناه رجوع نکند، و بخشش خواستن از صاحب حق اگر از حقوق انسان باشد، حاصل می‌شود.

- ورع: آن اینست که سالک تمام چیزهائی که درآن شبه وجود دارد ترک کند، چه در سخن باشد، چه در عمل و چه در قلب.

- زهد: یعنی دنیا بر پشت دستش باشد و قلب وی معلق به چیزی باشد که در دست خداوند قرار دارد، یکی از آنان دربارۀ زاهد چنین می‌گویند: «فلانی راست می‌گوید، خداوند قلبش را از دنیا پاک کرده و دنیا را به دستش و به ظاهرش قرار داده است» گاهی انسان در یک زمان هم غنی می‌باشد و هم زاهد، زیرا مراد از زهد فقر نیست، بنابرآن هر فقیر زاهد نیست همانطور که هر زاهد فقیر نمی‌باشد.

- توکل: می‌گویند که توکل ابتداء است وتسلیم درمیان وتفویض آخرین می‌باشد، گرچه که اعتماد بر خداوند نهایت است، سهل تستری می‌گوید: «توکل عبارت است از رفتن با خداوند هر جا که می‌خواهد».

- محبت: حسن بصری: (ت ۱۱۰هـ) می‌گوید: «علامۀ محبت موافقت با محبوب، رفتن با وی در تمام راه‌هایش و درتمام امور، نزدیکی جستن به وی با تمام وسائل، و دوری جستن از تمام کارهائی که وی را درطریقه‌اش یاوری نمی‌کند، می‌باشد».

- رضا: یکی از آنان می‌گوید: رضا به خداوند بزرگ جنت دنیا است، و آن اینست که قلب بنده تحت حکم اللهأسکونت داشته باشد. دیکری می‌گوید: «رضا آخرین مقامات است که بعد ازآن درپی احوال ارباب قلوب می‌رود و به مطالعۀ غیبیات وتهذیب اسرار، برای صفاء اذکار وحقائق احوال، می‌پردازد».

سوم: مکاتب صوفیه:

- مکتب زهد: پیروان این مکتب نساک، زهاد، عابدان، وگریه گران می‌باشند، و از آنجمله‌اند: رابعۀ عدویه، ابراهیم بن ادهم وسفیان ثوری.

- مکتب کشف ومعرفت: این مکتب به آن مفکوره بنا نهاده شده که تنها منطق عقلی در تحصیل معرفت و درک کردن حقایق موجودات کفایت نمی‌کند، و به ریاضت نفسی، انسان به جائی می‌رسد که پردۀ جهل و نادانی از چشم بصیرتش دور شده، حقایق نفس الامری وحقیقی در آئینۀ دلش نقش بسته آشکارا می‌گردد، رهبر این مکتب ابوحامد غزالی می‌باشد.

- مکتب وحدة الوجود: رهبر این مدرسه و مکتب محی الدین ابن عربی می‌باشد و از جملۀ پیروان متآخرین وی جمال الدین افغانی بود (رسالۀ الواردات را مطالعه نمایید) مبنای این مکتب بر آنست که: خداوند در هر چیز وجود دارد، خداوند هر چیز است، بنابراین همه چیزی که در کاینات موجود است قابل تقدیس وتعظیم می‌باشد، ابن عربی می‌گوید: «از محققین ثابت شده که در وجود جز خدا هیچ چیز دیگر وجود ندارد، ما اگر چه موجود هستیم ولی وجود ما توسط وجود وی است، بنابرآن در صحنۀ وجود جز حق دیگر هیچ موجودی ظاهر نشده، و وجود همانا حق است و آن یکی است، لذا هیچ چیزی در آنجا وجود ندارد که مثل خداوند باشد، زیرا ممکن نیست که اصلا دو وجود موجود باشد، چه مختلف باشند وچه مماثل وهمانند».

- مکتب اتحاد وحلول: زعیم ورهبر این مکتب حلاج بود، در این مکتب اثرات تصوف هندی ونصرانی به چشم می‌رسد، زیرا در این مکتب صوفی چنین تصور می‌کند که خداوند در وی حلول کرده و او با خداوند یکی ومتحد شده است، از جملۀ سخنان ایشان این است: «أنا الحق»«من حق هستم» و «ما في الجبة إلا الله»«درمیان لباسم جز خدا کس دیگر نیست» و أمثال آن، از سخنان شطحیاتی که بر زبان شان در حالت نشه به شراب شهود- چنانچه می‌گویند- جاری می‌شود.

چهارم: طرق صوفیه:

۱- قادریه: که منسوب به عبدالقادر الجیلانی (۴۷۰- ۵۶۱هـ) است، وی در بغداد مدفون می‌باشد و هر سال تعداد زیادی از پیروانش بخاطر تبرک به وی، آن را زیارت می‌کنند، وی به بسیاری از علوم زمانش آشنا بود، پیروانش به وی کرامت‌های زیادی را نسبت می‌دهند، چهل و نو فرزند داشت که از آنجمله یازده تن آن تعالیم وی را آموختند و آن را در جهان اسلام به نشر رسانیدند.

۲- رفاعیه: که منسوب به سوی احمد رفاعی (ت- ۵۸۰هـ) است، وی از بنی رفاعه که قبیله‌ای از عرب است می‌باشد، گروه وی از شمشیر و نیزه در اثبات کرامات استفاده می‌نمایند، وی پرهیزگار بوده خیلی ریاضت نفسانی داشت، طریقه وی در غرب آسیا نشر شده است.

۳- احمدیه: که منسوب به احمد بدوی (۵۹۶- ۶۵۷هـ) است، وی بزرگ‌ترین اولیاء مصر به شمار می‌رود، در فاس تولد شده، بعدا حج نموده به عراق کوچ کرد، و تا وقت وفاتش در طنطا باقی ماند، و قبرش در آنجا زیارت می‌شود، در اسپکاری ممتاز بود، به عبادت روی آورد و از ازدواج امتناع ورزید، اتباع و پیروانش در تمام اطراف مصر منتشر می‌باشند، آنان در مصر شاخه‌هائی هم دارند مثل: بیومیه، شناویه، اولاد نوح، وشعبیه، علامۀ شان دستار سرخ است.

۴- دسوقیه: که منسوب به سوی ابراهیم دسوقی (۶۳۳- ۶۷۶هـ) است، طریقۀ آنان به سوی خروج از نفس و خواهشات وی دعوت می‌کند، سرمایۀ شان دوست داشتن همۀ خلق، وتسلیم و سکون زیر اراده و فرمان شیخ است، این طریقه به سوی علم و عمل فرا می‌خواند و گوشه نشینی را مستحب نمی‌داند، مگر در صورتی که به امر شیخ باشد.

۵- اکبریه: که منسوب به سوی شیخ اکبر محی الدین بن عربی است، طریقۀ وی بر خاموشی، گوشه نشینی، گرسنگی بیخوابی بناء نهاده شده است، این طریقه دارای سه صفت است: شکیبائی در مقابل مشکلات و مصیبت، شکر در نعمت، و رضاء به قضاء و تقدیر.

۶- شاذلیه: که منسوب به ابو الحسن شاذلی (۵۹۳- ۶۵۶هـ) است، وی در قریه‌ای نزدیک به قریۀ مرسیه تولد گردیده، به تونس انتقال نمود، چند بار حج کرده، دربارۀ وی گفته‌اند: «وی طریقه را برای خلق آسان کرد» زیرا طریقۀ وی آسانترین و نزدیک‌ترین طریقه بوده و به کثرت علم و ذکر بناء نهاده شده است، و در آن مجاهدت و کوشش زیاد وجود ندارد، طریقۀ وی در مصر، یمن، و بلاد عرب نشر گردیده است، مردم شهر (مخا) به ولایت وی ایمان وعقیده عمیق و راسخ دارند، طریقۀ وی همچنان در مراکش، غرب الجزایر، شمال غرب افریقا به صورت عموم به نشر رسیده است.

۷- بکداشیه: ترک‌های عثمانی خود را به این طریقه منسوب می‌دانستند، این طریقه تا حال در البانیا منتشر می‌باشد، و به تصوف شعیه‌ها نزدیک‌تر است نسبت به تصوف سنی‌ها، این طریقه در نشر اسلام میان ترک‌ها و مغول‌ها نقش مهم داشته است، و بالای پادشاهان عثمانی سلطۀ بزرگ داشت.

۸- مولویه: این طریقه را شاعر فارسی جلال الدین رومی (ت- ۶۷۲هـ) که در قونیه مدفون می‌باشد، ایجاد نموده است، این گروه از گروه‌های دیگر، به داخل کردن رقص و بازی در حلقات ذکر، امتیاز کرده می‌شوند، آنان در ترکیه و آسیای غربی منتشر گردیده‌اند، در ایام حاضر برای آنان جز چند تکیه خانه در ترکیه و حلب ودر بعضی مناطق شرقی، چیز دیگری باقی نمانده است.

۹- نقشبندیه: که منسوب به شیخ بهاء الدین محمد بن محمد بخاری، ملقب به شاه نقشبند (۶۱۸- ۷۹۱هـ)است، این طریقه مثل طریقۀ شاذلی خیلی آسان می‌باشد، در فارس، بلاد هند و آسیای غربی به نشر رسیده است.

۱۰- ملامتیه: مؤسس آن ابوصالح حمدون بن احمد بن عمار معروف به قصار (ت- ۲۷۱هـ) می‌باشد، بعضی از آنان به هدف مقابله و مجاهده با نفس و نواقص وی مخالفت نفس را جائز دانسته‌اند، افراطی‌های آنان در این اواخر در ترکیه پیدا شده‌اند که به اباحیت و لا ابالی رسیده‌اند، و هر کاری را بدون مراعات و در نظر داشت اوامر و نواهی شریعت انجام می‌دهند.

پنجم: شطحیات صوفیه:

- بعضی از آنان طریقۀ حاضر ساختن ارواح را پیش گرفته معتقد‌اند که اینهم از تصوف است، چنانچه بعضی دیگرش طریقۀ شعبده را پیموده‌اند، ایشان به آباد کردن و عمارت کردن مرقدها و قبر‌های اولیاء، روشن ساختن آن‌ها، زیارت کردن و دست مالیدن به آن‌ها، اهتمام و توجه زیادی دارند، در حالیکه همۀ این‌ها از بدعت‌هائی می‌باشد که خدواندأبه آن دلیلی نفرستاده است.

- بعضی از آنان به دور شدن مکلفیت از شخص ولی قائل‌اند، یعنی عبادت بالای وی لازم نیست، زیرا وی به مرتبه‌ای رسیده که دیگر به اداء عبادت ضرورت ندارد، و دیگر اینکه اگر وی به مکلفیت‌های شریعت و ظاهر آن مشغول شود ازحفظ باطن قطع شده توجه وی به طرف انواع واردات باطنیه بخاطر مراعات ظاهر خراب می‌شود.

- از غرالی بر کسانی که فریب و غرور بالای شان غلبه نموده، انتقاداتی نقل گردیده و فرقه‌های شان را نیز شمرده است [که در ذیل ذکر می‌گردد]:

* گروهی به لباس، هیئة و شکل و به منطق و سخن فریب خورده‌اند.

* گروهی ادعاء علم معرفت و مشاهدۀ حق را نموده می‌گویند که از مقامات واحوال گذشته‌اند.

* گروهی دیگر در اباحیت افتاده گلیم شریعت را جمع کرده، احوال را ترک نموده بین حرام و حلال به مساوات و برابری قائل شده‌اند.

* بعضی از آنان می‌گویند: اعمال ظاهری هیچ ارزشی ندارد، به قلب‌ها نظر کرده می‌شود و قلب‌های ما واله و شیداء محبت خدا، و واصل به معرفت خداأمی‌باشد، با دست‌های خویش امور دنیا را پیش میبریم و قلب‌های ما در حضرت پروردگار حضور دارد، بنابرآن ما در ظاهر با شهوات و خواهشات هستیم نه در باطن.

- اقوالی وجود دارد که به ابو یزید بسطامی نسبت داده می‌شود، ولی هریکی از عبدالله هروی (ت ۴۸۱هـ) و نیکلسون مستشرق در صحت نسبت این اقوال به وی اظهار شک و تردید می‌نمایند، یعنی اقوال آتی:

*: «سبحاني ما أعظم شأني»«پاکی است مرا چقدر بزرگ است شأن من».

* «إني لا إله إلا أنا فأعبدون»«من، نیست معبودی جز من پس مرا عبادت کنید».

* «از بحری عبور کردم که پیامبران در ساحل آن توقف نموده استاده‌اند».

* «بر آسمان بالا رفتم و خیمۀ خویش را در مقابل عرش نصب کردم».

- حلاج که صاحب مکتب حلول و اتحاد شمرده می‌شود نیز اقوالی دارد که از آنجمله است:

أنا من أهوي ومن أهوي أنا
نـحن روحان حللـنا بدنا
فإذا أبصرتـني أبصـرتـه
وإذا أبصـرته أبصـرتنا
مزجت روحك في روحي كما
تمزج الخمـرة في الماء الزلال
فإذا مسك شـيء مسـني
فإذا أنت أنا في كل حال

یعنی: «من کسی هستم که خودم آن را طلب میکنم، و کسی را که طلب میکنم آن خودم هستم ما دو روحی هستیم که در یک بدن داخل شده‌ایم – پس وقتی مرا ببینی او را نیز دیده‌ای- و وقتی او را ببینی مرا نیز دیده‌ای – روحت با روحم چنان خلط شده که- شراب در آب زلال و صفا خلط می‌شود- بنابرآن وقتی چیزی تو را مساس کند مرا مساس کرده است- و در هر حال تو عین من هستی».

- صوفی‌ها لفظ (غوث و غیاث) را استعمال می‌کنند، ولی ابن تیمیه در مجموع الفتاوی مجلد تصوف ص ۴۳۷ می‌گوید: لفظ (غوث و غیاث) را جز خداوندأکس دیگر مستحق نیست، خدوند است که فریادرس داد خواهان می‌باشد، بناء برای هیچ کس جائز نیست که از دیگری فریادرسی بخواهد، نه به ملک مقرب و نه به نبی مرسل».

- تمام طرق صوفیه به ضرورت ذکر اتفاق دارند، و آن به نزد نقشبندیه لفظ «الله» است همراه توجه به سوی معنى، نزد شاذلیه «لا إله إلا الله»است، نزد دیگران شان نیز مثل آن می‌باشد، البته همراه با استغفار و درود به پیامبر جو بعضی از آنان در وقت شدت ذکر «هو هو» می‌گویند به لفظ ضمیر.

- ولی ابن تیمیه در کتاب سلوک از مجموع الفتاوى ص ۲۲۹ می‌گوید: «اکتفا کردن به اسم مفرد، چه اسم ظاهر باشد چه ضمیر، دلیلی و اصلی ندارد، چه رسد به آنکه از ذکرخواص و عارفین باشد، بلکه آن وسیله‌ای به انواع بدعت‌ها و گمراهی‌ها بوده و سبب تصور احوال فاسده، از احوالات اهل الحاد و اهل اتحاد می‌شود».

وی نیز در ص۲۲۷ می‌گوید: «کسی که می‌گوید: یا هو یاهو، یا می‌گوید: هوهو و امثال آن، ضمیر تنها به طرف چیزی راجع می‌شود که آن را قلب تصور نموده است، و قلب گاهی به راه صواب می‌رود و گاهی هم به بیراهه می‌رود».

- بعضی از کسانی که خود را به تصوف نسبت می‌دهند کارهای عجیبی و خارق العاداتی را انجام می‌دهند، ابن تیمیه در کتاب تصوف صـ۴۹۴ می‌گوید: «اما برهنه کردن سر، بافتن موی، و مارهارا با خود داشتن، این‌ها شعار و علامۀ هیچیکی از صالحین، و هیچ کس از اصحاب، تابعین، شیوخ متقدمین و متأخرین مسلمانان نبوده و نه هم شعار شیخ احمد رفاعی می‌باشد، بلکه خیلی بعد از وفات شیخ اینکارها اختراع و ابتداع گردیده است».

- ابن تیمیه در کتاب تصوف صـ۵۰۴ می‌گوید: «اما نذر کردن برای مردگان از انبیاء و مشائخ و غیر شان، یا برای قبور شان و یا برای مجاورین قبور شان، نذر شرکی بوده و نافرمانی خداوند تعالى می‌باشد».

- و در صـ۵۰۶ کتاب تصوف می‌گوید: «اما قسم خوردن به غیر خداوند، از ملائکه، پیامبران، مشائخ، پادشاهان، و دیگران، منهی عنه بوده جائز نمی‌باشد».

- و در صـ۵۰۵ کتاب تصوف می‌گوید: «اما برادر خواندگی مردان با زنان بیگانه، و خلوت شان با آن‌ها و نظر کردن شان به عورت آنان، این همه به اتفاق مسلمانان حرام بوده کسی که آن را از امور دینی می‌شمارد وی از جملۀ برادران شیاطین می‌باشد».

- دربارۀ مقام فناء از شهود ما سوای رب، که آن فناء از اراده است، ابن تیمیه در صـ۳۳۷ کتاب سلوک می‌گوید: در این فناء گاهی می‌گویند: «أنا الحق» یا «سبحاني» یا «ما في الجبة إلا الله»[ترجمۀ این عبارات پیشتر گذشت]، البته وقتی می‌گویند که توسط مشهود خود از شهود خود و توسط موجود خود از وجود خود فانی شوند، در مثل این مقام مدهوشی و مستی واقع می‌شود که همراه با موجود بودن حلاوت ایمان تمییز از وی ساقط می‌شود، چنانچه در مستی شراب و مستی کسی که عاشق صورت‌ها است واقع می‌شود.. دربارۀ آنان چنین حکم می‌شود که اگر عقلش به سبب امر مباح زائل شده باشد در آنصورت اگر از وی اقوال و افعال حرام صادر می‌شود بر وی گناه نیست [زیرا در این صورت معذوراند]، بخلاف آن صورتی که عقلش به سبب کار حرام زائل شده باشد... همانطوریکه بالایشان گناهی نیست اینهم جائز نیست که به آن‌ها در آن کار اقتداء کرده شود، وآن کارها وسخنان را درست دانسته شود، بلکه آنان در آن حالت، دربارۀ تکالیف ظاهری مثل غافل و دیوانه‌اند».

- دربارۀ مقام فناء از وجود ماسوا، ابن تیمیه در صـ۳۳۷ کتاب سلوک می‌گوید: «سوم: فناء از وجود ماسوا است، یعنی چنین می‌بیند که الله عین وجود است ودیگر هیچ چیزی وجود ندارد، نه وجود قائم بر وی ونه به غیر وی، این حال حال اتحادی‌های زندیق متأخرین است، مثل: بلیانی، تلمسانی وقونوی وامثال شان، کسانی که حق را عین موجودات و حقیقت کائنات می‌دانند ومی‌گویند که غیرش هیچ وجود ندارد، نه به این معنی که بقاء وجود اشیاء توسط وی است بلکه مرادشان این است که وی عین موجودات می‌باشد، بنابران این قول وعقیده کفر وضلالت است».

ریشه‌های فکری واعتقادی:

- مجاهده‌های صوفیه خیلی به زمان قدیم باز می‌گردد، یعنی وقتی که انسان به ضرورت ریاضت و مقابله با خواهشات آن احساس نمود.

- شکی نیست که آنچه صوفیان از زهد، ورع، توبه و رضاء … به سوی آن فرامیخوانند از امور اسلام بوده و اسلام به سوی عمل کردن و تمسک به آن‌ها و کار به خاطر آن دعوت می‌نماید.

- لکن آنچه بعضی از صوفیان، از حلول، اتحاد، فناء، واختیار طریق مجاهدات صعبه، به آن رسیده‌اند اموری‌اند که از مصادر بیگانه از اسلام مثل: هندویه، جینیه، بودائیه، افلاطونیه، زردشتیه و مسیحیه، در تصوف داخل شده‌اند.

- میرکس مستشرق معتقد است که تصوف از رهبانیت شام آمده است.

- جونس مستشرق آن را به فیدای هندوها باز می‌گرداند.

- نیکولسون می‌گوید: تصوف زادۀ اتحاد فکری یونانی با دیانات شرقی می‌باشد و به تعبیر دقیقتر زادۀ اتحاد فلسفۀ افلاطونیۀ جدید و دیانات مسیحیى و مذهب غنوصی می‌باشد.

- سقوط در دائرۀ عدمی، توسط ساقط ساختن تکالیف و عبور نمودن از امور شرعی کاریست که به آن براهمه آشنائی دارند، برهمی می‌گوید: «وقتیکه با براهما متحد شوم آنگاه به هیچ عمل و فرضیه ای مکلف نمی‌باشم».

- سخن حلاج در حلول و سخن ابن عربی دربارۀ انسان کامل موافق به قول نصارا دربارۀ عیسى÷می‌باشد.

- تصوف منحرف دروازۀ بزرگی بوده که از آن بدی‌های زیادی مثل: تواکل، سلبیت، الغاء شخصیت انسان، و تعظیم سخصیت شیخ، داخل شده است، علاوه به گمراهی‌هائی که بعضی آن‌ها انسان را از اسلام خارج می‌سازد.

انتشار و جاهای نفوذ:

- طریقه‌های صوفیه در انتشار اسلام در جاهائی که آن را لشکر مسلمین فتح نکرده بود مثل: اندونوزیا، بخش بزرگ افریقا و دیگر مناطق دور دست، فعالیت و کار زیادی نموده است، البته توسط تأثیر روحی که نزد آنان وجود دارد که آن را بنام (جذب) یاد می‌کنند.

- حکام در آمادگی روحی جهاد و بستن حملات کفار بر اقطاب صوفیه اعتماد می‌نمود ند که از جملۀ آنان احمد بدوی، ابراهیم دسوقی، وشاذلی‌اند.

- تصوف به گذشت زمان به نشر رسیده بخش بزرگ جهان اسلام را در برگرفته است، گروه‌های آنان در مصر، عراق، شمال غربی افریقا، و در غرب آسیا و میان و شرق آن، ایجاد گردیده گسترش یافت.

- بالای شعر، نثر، موسیقی، و فنون غناء و انشاد تأثیر مهمی داشتند، و آثاری از قبیل ایجاد زوایا، تکایا، پناهگاه‌ها، بیمارستان‌ها، و بندرگاه‌ها، نیز از خود به جاگذاشته‌اند.

- روحانیت تأثیری در جذب نمودن غربی‌های مادی گرا به سوی اسلام، داشته و بعضی از آنان را جذب نموده است که از جمله آنان است (مارتن لنجز، وی می‌گوید: من یک شخص اروپائی هستم ولی نجات روح خود را در تصوف یافتم).

- صوفیان از اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم شروع به عقب نشینی نمودند، و آن سلطه و تأثیری که سابق داشتند باقی نماند.

مراجع:

۱- التصوف الاسلامي أحمد توفیق عیاد – الانجلو المصرية – ۱۹۷۰م.

۲- المنقذ من الضلال لحجة د. عبدالحلیم محمود- مطبعة حسان الاسلام الغزالي، مع أبحاث - القاهرة. في التصوف

۳- مجموع فتاوي ابن تيمية المجلد (۱۱) عن التصوف. و المجلد (۱۰) عن السلوك- طبعة ۱۳۹۸هـ.

۴- الدعوة الاسلامية في د.حسن عیسى عبد الظاهر- مطبوعات جامعة غرب افریقـیا الإمام محمد بن سعود- ۱۴۰۱هـ/ ۱۹۸۱م.

۵- نشأة الفلسفة الصوفية و د. عرفان عبد الحمید فتاح- المكتب الإسلامي- تطور‌ها بیروت – ۱۳۹۴هـ/ ۱۹۷۴م.

۶- في التصوف الإسلامي أبو العلا عفیفي. وتاریخه

۷- الصوفية الإسلامية نیكلسون- ترجمۀ شریبه.

۸- إحیاء علوم الدین للإمام الغزالي- دار إحیاء الكتب العربية – ۱۹۵۷م.

۹- الفتوحات المكية (للشیخ الأكبر محي الدین محمد بن عربي) – بیروت- دار صادر- بلا تاریخ.

۱۰- تاب الطواسین نشرة لویس ماسنیون- پاریس ۱۹۱۳م. (للحلاج)

۱۱- أخبار الحلاج نشرة لویس ماسنیون- پاریس – ۱۹۳۶م.

۱۲-دیوان الحلاج نشرة لویس ماسنیون- پاریس ۱۹۳۱م.

۱۳- كتاب اللمع لأبي نصر السراج الطوسي، تحقیق د. عبد الحلیم محمود وطه عبد الباقي سرور- دار الكتب الحديثة- مصر ۱۹۶۰م.

۱۴- الرسالة القشیرية لأبي القاسم عبد الكریم بن هوازن- مكتبة محمد علي صبیح – القاهرة- ۱۹۵۷م.

۱۵- في التصوف أرنولد رینولدز نیكلسون- مجموع مقالاتی که آن را الإسلامی و تاریخه دکتور أبو العلا عفیفی ترجمه نموده- القاهرة –۱۹۴۷م.

مراجع بیگانه:

۱- Nicholson, R.A.Studies in Islamic, Mysticism, Combridge (۱۹۶۱).

۲- Spencer Trimingham, T. The Sufi orders of Islam, Oxford (۱۹۷۱).

۳- Arberry, A. J. An introduction to the History of Sufism, Oxford (۱۹۴۲).

۴- Nicholson: Literary History of the Arabs.

۵- Macdonald: Development of Moslem Theology.

۶- Sufism: An Account of the Mystics of Islam, London (۱۹۵۶).

۷- Fazlur Rahman: Islam, London, ۱۹۶۶.

۸- Encyclopaedia of Religion and Ethics, ۱۹۰۸, The Articles: Soul- Pontheism- Sufis.

۹- Encyclopaedi of Islam, The New Edition. The Arts: Al – Hallaj- ibn – Arabi- Al- Bistami- Asceticism.

طاویه

TAOISM

تعریف:

طاویه یکی از دین‌های بزرگ و قدیم چین بوده که تا امروز زنده و باقی است، سابقه‌اش به قرن ششم قبل از میلاد می‌رسد، تهداب مفکوره‌اش بر اساس بازگشت به زندگی طبیعی و اتخاذ موقف سلبی در مقابل تمدن و پیشرفت، استوار می‌باشد، این دین نقش مهمی در ترقی علم کیمیا از مدت چندین هزار سال داشته است، که آن درضمن سیر وی در بحث از اکسیر حیات و شناخت راز جاودانی بوده است.

تأسیس و افراد برازنده:

- چنین می‌گویند که لوتس Lootse که تولدش سال (۵۰۷ ق. م.) بوده اساس و تهداب طاویه بوده وطاویه بر وی استوارگردیده است، بعضی دیگر معتقدات آن را به بسیار زمانه‌های سابق راجع می‌سازد، وی کتابی تألیف کرده بنام «طاو- تی- تشینغ» (Tao- te- ching) یعنی کتاب راه قوت، با وی کونفوشیوس ملاقات کرده از وی چیزهائی اخذ نموده بود و در بعضی چیزهای دیگر با وی مخالفت کرده بود.

- طاویه در مدت زیاده از دو هزار سال در افکار چینی‌ها، و در تغییرات تاریخی چین تأثیر داشت.

- در قرن چهارم و سوم قبل از میلاد (شوانغ تسو) ظاهر شده چنین ادعا نمود که لوتس یکی از معلمین آسمانی بود، همچنان وی کتاب معلم خویش لوتس را شرح نموده بر آن چیزی از فلسفۀ خود افزود.

- طاوی‌ها قبل از دیگران در منطقۀ کوه‌های (شی شوان) تنظیمی درست کردند.

- در سال (۱۴۲م) شانغ طاولینغ ادعا نمود که برای وی از جانب پروردگار تعالى وحی آمده که مسؤولیت اصلاح دین طاوی را به دوش بگیرد، بنابرآن وی ارتقا نموده بنام معلم آسمانی در میان تنظیمی که به اولاده‌اش تعلق داشت، یاد گردید، بعدا اولاده‌اش به لقب معلمین آسمانی معروف گردیدند.

- در قرن دوم میلادی طاویۀ شعبیه، به برکت حرکت سلیم کبیر (Tai- ping) انتشار یافت، ومعلمین آسمانی در نشر آن نقش مهمی داشتند.

- در سال (۲۲۰م) خاندان (هان) از بین رفت و آن سبب شد که چینی‌ها به سه بخش تقسیم شوند و أثر بدی در اختلافات دینی و اقلیمی در میان شان گذاشت.

- بعد از سقوط خاندان هان، در قرن‌های سوم و چهارم میلادی طاویۀ جدید قدم به ظهور نهاد.

- در سال (۴۰۶- ۴۷۷م) (لوهیو شینغ) مصلح ظاهر شد، وی کسی هست که مفهوم و محتوای قانون کلیسائی تمام کتب مقدس طاویه به وی باز می‌گردد.

- مؤسسین خاندان‌های تانغ (۶۱۸- ۹۰۷م) و مینغ (۱۳۶۸- ۱۶۴۴م) پیشگوئی‌های طاویه و جادو را، بخاطر کسب تأیید عامه به کار انداختند.

- خاندان فعلی شانغ، برای معلمین آسمانی ادعا می‌کنند که آنان از اولادۀ شانغ طاولینغ معلم آسمانی اول که در ایام خاندان هان ظاهر شده بود، هستند.

افکار ومعتقدات:

اول: کتب:

۱- کتاب لوتس مسمی به (طاو- تی – تشینغ) که اگر حارس (ین شی) از وی در خواست نمی‌کرد وی نمی‌نوشت بلکه همین حارس از معلم و شیخ در خواست کرد که افکار خویش را تدوین و تألیف نماید. این کتاب مجموعه‌ای از قطعه‌های ادبی بوده که مشتمل به طبیعت(طاو) می‌باشد، همچنان مشتمل بر قواعد عامه و مثال‌هائی است برای حاکمی که زمام امور طاو را به دست می‌گیرد، این کتاب در عباراتش بسیار غموض و پیچیدگی وجود دارد، زیرا غموض و پیچیدگی در آن امر مقصود است.

۲- شوانغ تسو: وی دربارۀ نظریۀ فلسفی طاویه بحث نموده، و بحث مقایسوئی میان آسمان و بشر و میان طبیعت و اجتماع کرده از طاوی‌ها خواستار دور انداختن حیله‌های ساختگی شده است، در این کتاب قصه‌هائی هم وجود دارد متعلق به بشر‌های کاملی که توان پرواز را دارند، آنان اشخاص جاویدی هستند که به عناصر طبیعی متأثر نمی‌شوند، به آنان گرمی و سردی نمی‌رسد، صاحبان ارواحی‌اند که در آزادی تصرفات خویش ممتاز‌اند.

۳- کتاب (هوانغ- تی – نی – تشینغ) این کتاب از قرن سوم قبل از میلاد است، در این کتاب تجربه‌هائی دربارۀ بعضی معادن، نباتات و مواد حیوانیه وجود دارد، که آن از توجه شان به حفظ صحت و تمدید زندگی نشأت کرده است.

۴- کتاب (باو- بو- تسو) که تألیفش سال (۳۱۷م) تکمیل گردیده، این کتاب دربارۀ علوم کیمیاء قدیم بحث می‌نماید، و در آن طرق تبدیل کردن معادن به طلا، و تمدید زندگی توسط بعضی اکیسرها، وجود دارد.

۵- آنان ادب فلسفی و دینی مخفیی هم دارند که بخشی از آن به قرن چهارم و قرن دوم قبل از میلاد بر می‌گردد، ترکیز و تأکید آن بر قناعت دادن حکام است، و بخش دیگر آن از اواخر قرن دوم میلادی شروع می‌شود، و حرکات منظم دینی را رهبری می‌نماید، این کتاب بعد از اجراء سوگند به حفظ و مخفی نگه داشتن از شیخ به شاگردانش نقل داده می‌شود.

دوم: مفکورۀشان دربارۀ پروردگار:

- پروردگار نزد آنان –نه صوت است و نه صورت، جاویدان است، فناء نمی‌شود، وجود وی از وجود غیرش مقدم بوده وی اصل موجودات می‌باشد، و روحش در دیگر موجودات جاری می‌شود.

- (طاو) مطلق موجود است، و مراد از کائنات هم همان است، جدا و منفصل از کائنات نیست بلکه در آن داخل می‌باشدآنهم به صورت دخول جوهری، تمام موجودات از وی بیرون آمده‌اند.

- آنان به وحدة الوجود ایمان دارند، زیرا [نزد آنان]خالق و مخلوق شئ واحد بوده که اجزاء آن از هم جدا نمی‌باشد، و اگر جدا شود فانی می‌شود.

- نظریۀ شان دربارۀ پروردگار به نظریه و مذهب حلولیه خیلی نزدیک است، زیرا حلولیه نیز قائل‌اند که خالق در تمام موجودات حلول نموده است، و خالق تا آنکه در اشیاء حلول نکند تصرف و کاری کرده نمی‌تواند.

- به قانون بزرگ آسمانی ایمان دارند، و آن را اصل حیات، فعالیت و حرکت برای تمام موجودات در زمین و آسمان می‌دانند.

- شونغ تسی چنین می‌پندارد که انسان همراه با کائنات به صحنۀ وجود آمده است، بنابرآن وی الله را دوست دارد لکن مصدری را که از آن الله آمده است، زیاد تر دوست دارد، این مفکورۀ وی دلالت به آن دارد که ایشان معتقد‌اند که قبل از اللهأکدام مبدأ و مصدر دیگری هم وجود دارد.

سوم: محافل دینی و شعائر طاویه:

- محفل شیو (Chioo) این محفل از سابقه‌ترین محافل می‌باشد، زیرا آن عبارت از تجدید رابطۀ اجتماعی با پروردگار می‌باشد، و این محفل در تایوان تا امروز موجود است.

- محافل دیگری هم وجود دارد بخاطر انتخاب وتعیین کردن کاهنان، و محافل دیگری هم در وقت سالگیرۀ تولد آلهۀ شان.

- بعضی کاهنان محافل خاصی دارند به مناسبات دفن، عروسی، و ولادت.

- از جملۀ روش‌های خاص شان روشی هم در معالجۀ مریض دارند، به این طریق که وی را در یک اطاق معتدل داخل می‌نمایند و مریض در آنجا مدتی را در تأمل و تفکر گذرانیده مشغول به گناهان خود می‌باشد، بعضی دیگر شان واسطه‌ها را در کار میندازند، و آنان خود را به خواب می‌زنند و خود را آرام می‌گیرند، و چنین می‌پندارند که آنان نظریات آلهه و یا مردگان و یا نزدیکان و خویشاوندان را نقل می‌دهند.

- دردادن بخور[چیزهائی که سبب خوشبوئی شود] در تمام عبادات طاویه جایگاه اساسی دارد، و علاوه برآن خنجر‌ها، آب جادو شده، موسیقی، سلاح و کتب مقدس را نیز استعمال می‌کنند.

چهارم: افکار طاویه:

- آنان صوفی‌اند، زیرا بالای طاوی واجب است که نفس خود را از تمام مشغولیت‌ها و شائبه‌ها پاک کند تا در داخل خود فراغی را بیابد که آن در حقیقت پرشدن نفس است، و آن توسط رسیدن به حقائق مجرد حاصل می‌شود، و رسیدن به حقائق مجرد از طریق تجرد و دوری از مادیات بدست میاید تا که انسان روح خالص گردد.

- بلند‌ترین مرتبۀ تصوف همانا مرحلۀ وحدت کامل بین فرد و قانون اعظم است، وآن توسط حاصل شدن خلط و درهم شدن میان صوفی و ذات عالی که هر دویشان شخص واحد بگردند، حاصل می‌شود.

- وقتی انسان به معرفت درست ارتقا نمود آنگاه می‌تواند به حالت اثیری برسد که دیگر نه موت است و نه حیات.

- طاویه- بر عکس کونفوشیوسیه – روش و منهج سلبی دارد، زیرا فضیلت نزد آنان قدرت داشتن به کار نکردن و اکتفاء به تأمل وتفکر است، وبه سوی زندگی در کوه‌های مقدس و به نزدیکی جزیره‌های دور دعوت می‌کند.

- آنان با شرائع، قوانین، علم، و دیگر چیزهائی که از آثار و علائم تمدن و ترقی است، دشمنی می‌نمایند [و می‌گویند] که این‌ها فطرت انسان را در حالیکه به فطرت سلیم تولد شده بود، فاسد کرده‌اند، و بهترین طریق نزد آنان در این مورد همانا بازگشت به سوی نظام طبیعی، که در بقاء پاکی و سلامت فطرت امتیاز دارد، می‌باشد.

- طاوی‌ها به درازی عمر توجه و اهتمام دارند، کلان سن بودن را دلیل مقدس بودن می‌دانند، بنا برین کوشش در راه دراز ساختن و جاویدانی عمر یکی از اهداف تصوف طاویه به شمار می‌رود، بعضی از آنان چنین ادعا نموده‌اند که ممکن است عمر به چندین صد سال دراز کرده شود، بهترین اشخاص جاوید- در نظر آنان- کسانی‌اند که در روز روشن به سوی آسمان بالا می‌روند، این جاویدانی که به نظر آنان از جملۀ ممکنات است، توسط ریاضت‌های خاص جسمی و روحی حاصل می‌شود.

- اهتمام و توجه شان به جستجو از اکسیر حیات عامل مهمی در تقدم و پیشرفت طب و کیمیاء توسط آنان بود، علاوه برآن سحر، شعبده، و دجل را نیز ترقی دادند که آن سبب شد تا کهانت هم خیلی غنی گردد و وسعت یابد.

- آنان به تعالیم اخلاقی و ضرور بودن مشارکت در محافل موسمی عام علاقه داشته به آن تأکید می‌نمایند.

- نزد آنان قیامتی، و حسابی وجود ندارد، بلکه شخص نیکوکار به صحتمندی و درازی عمر پاداش داده می‌شود، و شخص بدکار توسط مرض و مردن زود جزاء داده می‌شود.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- مفکوره‌های طاویه خیلی به زمانه‌های قدیم باز می‌گردد، لکن توسط مؤسس آن لوتس ظاهر گردیده است.

- در میان طاویه، کنفوشیوسیه، و بودائیه، به سبب زندگی آن‌ها در وطن واحد و همجواری شان عوامل تأثیر و تأثر متقابل وجود دارد، طور مثال مفکورۀ تصوف که به اسالیب مختلف از آن تعبیر می‌شود ولی خودش تحت مضمون واحد قرار دارد در همه ادیان مذکور به چشم می‌رسد.

- طاویه به کنفوشیوسیه نزدیک‌تر است نسبت به نزدیکی آن به بودائیه.

- طاوی‌ها بناء کردن ادیره، رهبانیت، و مجرد بودن [یعنی عدم ازدواج] را از بودائی‌ها گرفته‌اند.

- دوان در کتاب خود «خرفات التوراة وما يماثلها في الديانات الأخرى» صـ ۱۷۲ می‌گوید: در طاویه تثلیث وجود دارد، طاو عقل ازلی اول است که از آن دیگری خارج شده، و از این، سومی خارج شده که آن مصدر تمام اشیاء می‌باشد.

انتشار و جاهای نفوذ:

- در سال ۱۹۵۸م اعلان شد که سی هزار کاهن طاوی در جاهای مختلف چین فعلا هم فعالیت می‌نمایند، معلوم است که فرهنگ و ثقافت تقلیدی طاویه چین الحال هم در چین زنده است.

- در سال ۱۹۴۹م آخرین معلم آسمانی (شانغ این بو) به تایوان فرار نمود، ودر سال ۱۹۶۰م این دین دو باره زنده شد و معابد بزرگ طاویه اعمار گردید مثل معبد (شهنان) در نزدیکی تایبیه که تمثال (لو یونغ ین) نیز در آن وجود دارد، تمثالی که- به گمان آنان- روح طاو پروردگار در آن داخل شده است، در سال ۱۹۷۰م این معلم آسمانی وفات نموده پسرش (شانغ یوان هسین) جانشین وی گردید.

- گروه‌هائی از طاویه در بعضی اطراف‌های مالیزیا، بینیانغ، سنگاپور، پانکوک، نیز یافت می‌شود.

- جاپان به اعتبار علم دربارۀ طاویه از بزرگ‌ترین بلاد در ایام حاضر به شمار می‌رود.

- و تایوان مهم‌ترین پناهگاه برای طاویه در قرن بیستم به شمار می‌رود البته به سبب هجرت طاویه به آنجا در قرن‌های هفدهم و هجدهم.

مراجع:

۱- الملل والنحل و ذیل آن تالیف شهرستانی و ذیل آن که ملحق است به آن از تالیف محمد سید کلانی می‌باشد- ج۲ - دار المعرفة- بیروت- ط۲- ۱۳۹۵هـ/ ۱۹۵۷م.

۲- و العقاید في احمد عبد الغفور عطار- ط۱- مكة المكرمة مختلف العصور - ۱۴۰۱هـ/۱۹۸۱م.

مراجع به زبان بیگانه:

۱- Encyc lopaedia Britannica, ۱۹۶۸. Vol, ۱۷, P. ۱۰۳۴- ۱۰۵۴.

۲- Doane: Bible Myths and their parallels in other Religion, P. ۱۷۲.

علمانیه

SECULARISM

تعریف:

علمانیه به انگلیسی (SECULARISM) گفته می‌شود که ترجمۀ درست آن: لادینی و یا دنیویه می‌باشد، و آن دعوتی است به سوی استوار ساختن زندگی به اساس بی‌دیبی و جدا از دین و مقصود آن در جانب سیاسی عدم دخالت دین در حکومت می‌باشد، این یک اصطلاحی است که به واژۀ علم (SCIENCE) و مذهب علمی (SCIENTISM) تعلقی ندارد.

تأسیس و افراد برازنده:

- این دعوت در اروپا شروع شد و توسط تأثیر استعمار، تبشیر، و کمونستی به تمام اطراف جهان رسید، عوامل زیادی قبل از انقلاب فرانسه سال ۱۷۸۹م و بعد از آن، در گسترش وتوسیع آن و در ظهور منهج و افکارش وجود داشته است، که آن عوامل و واقعات به ترتیب آتی رونما گردید:

۱- رجال دین [یعنی دین مسیحی]، زیر پردۀ اکلیروس، رهبانیت و عشاء ربانی به طواغیت حرفوی سیاسی و مستبدین تبدیل گردیده شروع به فروش چک‌های مغفرت نمودند.

۲- قیام نمودن کلیسا ضد علم و تبلیغات آن بر ضد فکر و تشکیل دادن محاکم تفتیش و متهم ساختن دانشمندان به ارتداد.

* کوبر نیکوس: سال ۱۵۴۳ کتاب «حركات الأجرام السماوية» را به نشر رسانید، و کلیسا این کتاب را تحریم نمود.

* جردانو: تلسکوب درست نمود، وی در حالیکه عمرش به هفتاد رسیده بود شدیدا عذاب کرده شد و سال ۱۶۴۲م وفات نمود.

* دیکارت: به سوی تطبیق منهج عقلی، در فکر و زندگی دعوت نمود.

* بیکون: وی اصول تجربوی را به میان آورد و خواست که آن را در همه چیز تطبیق نماید.

* سبینوزا: صاحب مکتب نقد تاریخی، و انجامش این بود که سوختانده شد.

* جون لوک-: وی می‌خواست که در وقت تعارض میان وحی و عقل باید وحی تابع عقل باشد.

۳- ظهور اساس (عقل و طبیعت): علمانی‌ها به سوی آزادی عقل دعوت را شروع نموده صفات خدائی را به طبیعت ثابت نمودند.

۴- انقلاب فرانسه: در نتیجۀ همین مقابله که کلیسا در یک جانب بود و حرکت جدید جانب دیگر، سال ۱۷۸۹م حکومت فرانسه تولد گردید، و آن اولین حکومت بی‌دینی بود که بنام مردم حکومت می‌کرد، بعضی‌ها معتقد‌اند که ماسونی‌ها از خطاهای کلیسا و حکومت فرانسه استفاده نموده توسط موج انقلاب در راه برآورده ساختن اهداف خویش فعالیت نمودند.

۵- عصر روشن سازی و مقدمه گذاری برای انقلاب:

* جان جاک روسو سال ۱۷۷۸م: وی کتابی دارد بنام «العقد الإجتماعي» که حیثیت انجیل انقلاب را دارد مونتسکیو کتابی دارد بنام «روح القوانین» - سبینوزا یهودی که رهبر علمانیت بود، آن را منهج زندگی و سلوک می‌داند، وی رساله‌ای دارد در لاهوت و سیاست- فولتیر صاحب «القانون الطبیعي»- کانت: وی کتابی دارد بنام «الدين في حدود العقل وحده» سال ۱۸۰۴م- ولیم جودین ۱۷۹۳م، کتابی دارد بنام «العدالة السياسية» دعوت وی در این کتاب صریحا دعوت علمانی است.

۶- میرابو: که سخنران، رهبر، و فیلسوف انقلاب فرانسه شمرده می‌شود.

۷- گروه‌های غوغا گر رفتند تا (باستیل) را منهدم سازند، و شعار شان (نان) بود، بعدا شعار شان به (آزادی، مساوات و برادری) تبدیل شد، که آن شعار ماسونی‌ها بود، و نیز از جملۀ شعار‌های شان این بود (باید ارتجاعیت سقوط کند) و آن یک واژۀ پیچیده‌ایست که مراد شان از آن دین می‌باشد، و گاهی یهود این شعار را بخاطر شکستن موانع و دست یافتن به دستگاه حکومت، و از بین بردن ممیزات دینی سرمیدهند و انقلاب که برضد مظالم رجال دین بود تغییر نموده بر ضد خود دین شد.

۸- نظریۀ تطور و ترقی: کتاب تشارلز داروین بنام «اصل الأنواع» سال ۱۸۵۹م به نشر رسید، وی به قانون تصفیۀ طبیعی و بقاء شئ مناسبتر ترکیز می‌نماید، و جد حقیقی انسان را مکروبک خردی می‌داند که قبل از ملیون‌ها سال در آب ایستاده زندگی می‌کرده، بوزینه نیز در یکی از مراحل ترقی آن قرار دارد که در آخر به انسان تبدیل شده. این نظریه بود که مفضی بر از بین رفتن عقیدۀ دینی و انتشار الحاد و بیدینی گردید و یهود از این عقیده استفادۀ بدی نمود.

۹- ظهور نیتشه و فلسفه‌اش که چنین می‌پندارد: پروردگار مرده است [العیاذ باالله] و مناسب است که انسان عالی (سوبرمان) مقامش را اشغال نماید.

۱۰- دور کایم (یهودی): وی بین حیوانیت انسان و مادیتش توسط نظریۀ جمع عقلی جمع نموده است [یعنی قول به حیوان بودن و مادی بودنش نموده است].

۱۱- فروید (یهودی) وی غریزۀ جنسی را مفسر تمام پدیده‌ها پنداشته، و انسان در نظر وی یک حیوان جنسی می‌باشد.

۱۲- کارل مارکس (یهودی) صاحب تفسیر مادی از برای تاریخ و کسی که به تطور و ترقی حتمی عقیده دارد، وی دعوتگر و مؤسس اول کمونیزم بوده دین را تریاک ملت‌ها می‌داند.

۱۳- جان بول سارتر در (الوجودیه) و کولن و لسون در (لامنتمی): که هر دو به سوی مذهب وجودیه و الحاد دعوت می‌نمایند.

۱۴- نمونه‌هائی از علمانیت در جهان عرب و اسلام:

* مصر: خدیوی اسماعیل که مفتون و شیفته به غرب بود و می‌خواست که مصر را قطعه ای از اروپا بسازد، سال ۱۸۸۳م قانون فرانسوی را داخل مصر نمود.

* هند: تا سال ۱۷۹۱م احکام وفق شریعت اسلامی اجراء می‌شد، بعد از این تاریخ، به تدبیر انگلیس، حرکت به سوی الغاء و دور ساختن شریعت شروع گردیده و در اواسط قرن نوزدهم به صورت کلی به پایان رسید.

* الجزائر: عقب اشغال فرانسه سال ۱۸۳۰م شریعت لغو گردید.

* تونس: سال ۱۹۰۶م قانون فرانسوی آنجا داخل گردید.

* المغرب: سال ۱۹۱۳م قانون فرانسوی آنجا داخل گردید.

* ترکیه:بعد از الغاء خلافت و افتادن امور به دست مصطفى کمال اتاتورک، ترکیه لباس علمانی را به تن کرد، اگر چه پیش از آن هم اموری به طور مقدمه برای آن وجود داشت.

* عراق و شام: در ایام الغاء و از بین رفتن خلافت و رسیدن پای انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها در این دو کشور، شریعت لغو شد.

* بخش بزرگ افریقا: در این مناطق حکومت‌های نصرانی وجود دارد که بعد از کوچ کردن استعمار قدرت را به دست آورده‌اند.

* اندونوزیا و اکثر بلاد جنوب شرقی آسیا کشورهای علمانی‌اند.

* انتشار احزاب علمانی و گروه‌های قومی: حزب بعث - حزب قومی سوریه - گروه فرعونیه- گروه طورانیه- قومیت عربی.

۱۵- از داعیان علمانی در کشورهای عربی و اسلامی: احمد لطفی سید- اسماعیل مظهر- قاسم امین – طه حسین- عبدالعزیز فهمی- میشیل عفلق- انطون سعادة- سوکارنو- سوهارتو- نهرو- مصطفى کمال اتاتورک- جمال عبدالناصر- انور السادات، صاحب شعار (دین در سیاست نیست و سیاست در دین نیست).

افکار و معتقدات:

- بعضی علمانی‌ها اصلا از وجود خدا منکر‌اند، و بعض دیگر شان وجود خدا را قبول دارند ولی معتقد‌اند که میان خدا و زندگی انسان هیچ نوع علاقه وجود ندارد.

- زندگی باید به اساس علم مطلق و تحت سلطۀ عقل و تجربه استوار باشد.

- برپا کردن سد محکمی میان جهان روح وجهان ماده، ارزش‌های روحی نزد آنان امور سلبیه به شمار می‌رود.

- جدائی دین از سیاست و برپا کردن زندگی بر اساس مادیت.

- تطبیق مبدأ نفع (براکماتیزم) بر هر چیز در زندگی.

- اعتماد بر مبدأ و قانون (میکیافیلیه) در فلسفۀ حکومت و در سیاست و اخلاق.

- نشر وگسترش اختلاط اخلاقی وازبین بردن اساس خانوادگی به این اعتبارش که حیثیت خشت اول قلعه اجتماعی را داشته باشد.

- معتقدات علمانی درجهان اسلام وعرب که توسط استعمار وتبشیر به نشر رسیده اینست:

* طعنه وارد کردن درحقانیت اسلام، قرآن، ونبوت.

* این پندار که اسلام اغراض ومقاصد خود را، که عبارت از چند روش وشعائر روحی می‌باشد، پوره نموده است.

* این پندار که فقه اسلامی از قانون رومانی گرفته شده.

* این پندار که اسلام باتمدن وپیشرفت شازگار نبوده وبه عقب روی دعوت می‌نماید.

* دعوت به سوی آزادی زن مطابق اسلوب وروش غرب.

* بدجلوه دادن تمدن اسلامی و بزرگ جلوه دادن حجم حرکات ویرانگر در تاریخ اسلامی و این پندار که آن‌ها حرکات اصلاح بودند.

* زنده ساختن تمدن‌های قدیمی.

* اقتباس نظم و منهج لادینی از غرب و جاری کردن آن در اینجا.

* تربیۀ جوانان واطفال به تربیۀ بی‌دینی.

* اگر برای وجود علمانی در غرب غذری هم موجود باشد، برای وجود آن در شرق هیچ غذری وجود ندارد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- دشمنی مطلق با کلیسا در قدم اول و با دین در قدم دوم، هر دینی که باشد، برابر است که در پهلوی علم ایستاده شود، و یا با آن دشمنی نماید.

- یهود بخاطر سلطۀ خودش نقش بارزی در استحکام علمانیت داشت، زیرا توسط علمانیت موانع دینی را که پیش روی یهود قرار داشت و بین وی و دیگر اقوام زمین مانع واقع می‌شد، دور می‌نماید.

- فرد هوایت هیو می‌گوید: «در هر مسأله‌ای که میان دین و علم تناقض واقع شود حق جانب علم است و خطا جانب دین».

- عام ساختن مفکورۀ (دشمنی میان علم از یکطرف و دین از جانب دیگر) تا که دین اسلام را نیز شامل شود، در حالیکه دین اسلامی هیچگاه به ضد زندگی و علم برنخاسته و کلیسا بوده که آنطور نموده است، بلکه اسلام در تطبیق منهج تجربوی و نشر علوم پیشقدم بوده و است.

- انکار از آخرت و عدم عمل برای آن، و یقین نمودن به اینکه تنها زندگی دنیا جای نفع گرفتن و لذت بردن است.

انتشار و جاهای نفوذ:

- علمانیت در اروپا شروع شد، وبعد از به میان آمدن انقلاب فرانسه سال ۱۷۸۹م وجود سیاسی پیدا کرد و در قرن نوزدهم در تمام اروپا به نشر رسید، و در قرن بیستم توسط استعمار و تبشیر، اکثر دولت‌های جهان را به اعتبار حکومت و سیاست، شامل گردید.

مراجع:

۱- جاهلية القرن العشرین محمد قطب.

۲- المستقبل لهذا الدین سید قطب.

۳- تهافت العلمانية عماد الدین خلیل.

۴- الإسلام والحضارة الغربية محمد محمد حسین.

۵- لعلمانية سفر بن عبدالرحمن حوالي.

۶- تاریخ الجمعیات السرية و الحركات الهدامة محمد عبدالله عنان.

۷- الإسلام ومشكلات الحضارة سید قطب.

۸- الغارة على العالم الإسلامي ترجمه محب الدین خطیب.

۹- الفكر اٌلإسلامي في مواجهة الافكار الغربية محمد مبارك.

۱۰-الفكر الإسلامي الحدیث محمد البهی. وصلته بالاستعمار الغربي.

فرویدیه

FREUDISM

تعریف:

فرویدیه مکتبی است در تحلیل نفسی که آن را سیجموند فروید SIGMUND یهودی تأسیس نموده است، مکتبی که سلوک انسانی را تفسیر جنسی نموده غریزۀ جنسی را حامل وباعث در عقب هرشیء می‌داند، ارزش‌ها وعقاید را موانعی می‌داند که مانع از اشباع جنسی گردیده سبب عقده‌ها وامراض نفسانی برای انسان می‌شود.

تأسیس و افراد برازنده:

اول: مؤسس و زندگی‌اش:

- سیجموندفروید در ۶ مایو ۱۸۵۶م درشهر فریبورج در مقاطعۀ مورافیا چکسلواکیای فعلی، از والدین یهودی به دنیا آمد.

- مدت زیادی را خاندان پدرش درکولونیای آلمان سپری نموده بودند، در قرن چهاردهم ویا پانزدهم به جانب شرق رفتند۰ درقرن نوزدهم بار دیگر از لیتوانیا، به طریق غالیسیا، به طرف مورافیا هجرت نمودند، که در آنوقت تابع امپراطوری نمسا ومجر بود، یعنی قبل از نابود شدن آن توسط جنگ جهانی اول.

- مادرش در شهر برودی، دربخش شمالی غالیسیا که نزدیک حدود روسیه واقع است تولد شده، پدر مادرش درحالیکه مادرش طفل بود، به فیینا رفته بود، وقتی همین دخترک جوان شد با جاکوب فروید پدر سیجموند فروید ازدواج کرد وهفت فرزند برایش تولد کرد.

- غالیسیا شهری است در پولندا که از آنجا پدر فروید آمده بود و حیثیت مرکز عمومی یهود را در شرق اروپا داشت، ولی به سبب اوضاع نا آرام، خاندان فروید از آنجا به برسلا و به آلمان کوچ نمود که در آنوقت سن سیجموند سه ساله بود، بعد از آن بار دیگر به فیینا کوچ کردند و در آنجا اکثر عمر خود را سپری نمود وتا سال ۱۹۳۸م باقی ماند، بعدا از آنجا، درحالیکه به دانۀ سرطان در رویش مصاب شده بود به لندن رفت وزندگی آخر خود را آنجا سپری نمود، در۲۳ستمبر۱۹۳۹م وفات نمود.

- تربیۀ اول وی در طفلی‌اش توسط یک زن پیر قدکوتاه، کاتولیکی متعصب، که تربیه وی را بدوش داشت صورت گرفت، وی آن را گاهی باخود به کلیسا هم می‌برد، و این امر سبب شد که در آینده بر ضد مسیحیت نیز عقده داشته باشد.

- به حیث یک فرد یهودی نشأت نمود، و دوستانش از غیر یهودیان بسیار کم بود، زیرا با غیر یهودی انس و الفتی نداشت.

- سال ۱۸۷۳م داخل دانشگاه شد، و در عقب آن از این امر خیلی شدیدا بد می‌برد که بخاطر یهودی بودن خود احساس حقارت و خجالت نماید، ولی با وجود آنکه مقام‌های بلندی را نصیب شده بود همین احساس موهوم ومقهور در وی وجود داشت.

- سال ۱۸۸۵م فیینا را به قصد پاریس ترک گفته آنجا به مدت یک سال نزد شارکوت شاگردی نمود، استاذش عملیۀ تنویم مغناطیسی را، برای معالجۀ هستیریا انجام می‌داد، وقتی برای فروید تاکید نمود که در حالتی از حالات امراض عصبی برای مریض اضطراب و حرکتی در زندگی جنسی‌اش ضروری می‌باشد، فروید خیلی به دیدۀ اعجاب به سویش دید.

- سال ۱۸۸۶م دوبارۀ به فیینا بازگشت نموده آنجا به بررسی حالات عصبی به صورت عموم و هستیریا به صورت خاص پرداخت، و از تنویم مغناطیسی نیز استفاده می‌نمود.

- بخاطر آنکه با مدرسۀ نانسی آشنا شود، بار دیگر به فرانسه رفت، ولی وقتی دانست که، آنان در تنویم مغناطیسی به فقیران کامیاب‌تر‌اند نسبت به اغنیائی که به پول شخصی خود تداوی می‌نمایند، آنگاه آرزویش به خاک زده شد.

- بار دیگر فیینا آمده و تنویم مغناطیسی را شروع کرد، ولی پیروزیش معتدل و میانه بود.

- با جوز یف برویر (۱۸۴۲- ۱۹۲۵م) که یک طبیب نمساوی و از رفیق‌های فروید بود، شروع به همکاری نمود، وی در اصل ماهر فیزیولوجی بود، ولی به کار طبی انتقال نموده بود، زیرا وی نیز از جملۀ کسانی بود که تنویم مغناطیسی را استعمال می‌نمودند.

- هر دویشان شروع به استعمال طریقۀ «تحدث» بامریضان نمودند، و کامیابی‌هائی هم به دست آوردند، و تحقیقات خویش را سال‌های ۱۸۹۳ و ۱۸۹۵م به نشر رسانیدند، و طریقۀ تداوی شان بعد از آن مرکب از طریقۀ «تحدث» و تنویم بود، ولی دیری نگذشت که برویر ازهمه طریقه‌ها صرف نظر نمود.

- فروید به کار خود ادامه داد، طریقۀ تنویم را ترک کرد و طریقه تحدث را اختیار نمود، از مریض می‌خواست که به پهلو خواب شده تمام خاطره‌ها و سرگذشت‌های خویش را به وضاحت بیان نماید، این طریقۀ خود را (ارتباط آزاد) نام نهاد، در این روش خود طوری عمل می‌نمود که تمام قید هارا از افکار و یاد داشت‌ها دور می‌کرد، این طریقه‌اش از طریقۀ قبلی کامیاب‌تر بود.

- از مریض می‌خواست که خوابی را که در شب گذشته دیده آن را به وی قصه نماید، و از آن در تحلیل خود استفاده می‌نمود، کتابی تألیف نمود بنام «تفسير الأحلام» که آن را سال ۱۹۰۰م به نشر رسانید، بعد از آن کتاب «علم نفس مریضان برای زندگی یومیه» را تألیف کرد، و بعد از آن یکی بعد از دیگری کتاب‌هایش تألیف می‌شد، و تحلیل نفسی از آنوقت به بعد حیثیت یک مکتب واضح سیکولوجی را به خود گرفت.

- در فیینا مرکز دائرۀ علمی را تشکیل نمود و تعدادی از مردم از سویسرا و از عام اروپا به آن دائره پیوستند، و آن مفضی به این شد که در سال ۱۹۰۸م اولین مجلس تحلیل گران نفسی برگذار گردد، ولی این دائره دیری دوام نکرد و به دائره‌های مختلف تقسیم گردید.

- سال ۱۸۹۵م به گروه (بنای برث) «یعنی پسران عصر» پیوست که در آنوقت درسن سی و نو سالگی عمر خویش قرار داشت، این گروه در میان اعضای خویش جز یهودی کس دیگر را نمی‌پذیرد، وی در طول چندین سال برای حضور در اجتماعات این گروه مواظبت و پابندی نموده سخنرانی‌هائی دربارۀ تعبیر خواب‌ها می‌نمود.

- وی با تیودور هرتزل که سال (۱۸۶۰م) تولد شده، آشنائی داشت و فروید یکی از کتاب‌های خود را با تحفۀ شخصی چیز دیگری به وی فرستاد، همچنان هر دویشان به طور مشترک در راه تحقیق بخشیدن مفکورۀ واحد سعی و تلاش می‌نمودند، آنهم درخدمت صهیونیزمی که به آن تعلق داشتند، آن مفکورۀ واحد عبارت بود از مفکروۀ «دشمنی باطبقۀ اشرافی» که هرتزل به طریق سیاسی آن را به نشر می‌رسانید، و فروید تحلیل نفسی می‌نمود.

دوم: بعضی دوستان و شاگردانش:

- از جملۀ دوستانش: ساخس، رایک، سالزمان، زیلبورج، شویزی، فرانکل، ووینلز، و سیمل می‌باشند که همۀ شان یهودی بودند.

- لارنست جونز، مؤرخ سیرت فروید، که وی به اعتبار تولد مسیحى، به اعتبار مفکوره ملحد و به اعتبار شعور و وجدان یهودی می‌باشد، که بر وی لقب «یهودی افتخاری» نهاده‌اند.

- ولهلهم ستکل، و فرنز وتلز: دو عضو مهم گروه فروید می‌باشند، مگر ایندو روی اختلافات سطحی که در بعضی نظریات و روش‌ها داشتند در مقابل وی خروج نمودند.

- اوتورانک (۱۸۸۴- ۱۹۳۹م) وی نظریه ای را وضع نمود که در اصل بالای افکار اصلی فروید بنا نهاده شده است ولی بابعضی ازتعدیلات مهم. از وی این پندارش معروف است که می‌پنداشت: صدمۀ عمیق میلاد بر انسان چنان تأثیر می‌گذارد که بعد از آن تلاشش بخاطر بازگذشت وزن ونمویش قطع نمی‌شود.

- الفرد آدلر: در فیینا تولد شده (۱۸۷۰- ۱۹۳۷م) در اوائل، به گروه فروید پیوست ولی بعدا از وی جدا شد و مکتبی تشکیل داده آن را بنام «علم نفس الفردی» نامگذاری نمود، و انگیزه‌های جنسی را که نزد فروید بود تعدادی از آن را به انگیزه‌های اجتماعی تبدیل نموده بر ارادۀ قوت و کوشش‌های احساس تاکید نمود.

- کارل جوستاف یونج (۱۸۷۵- ۱۹۶۱م) وی در زوریج تولد شده ومسیحى می‌باشد، فروید وی را به حیث رئیس گروه عالمی تحلیل نفسی تعیین نمود، ولی وی با این اعتقاد که این مدرسۀ تحلیل، یک جانبه بوده و کامل نیست، در مقابل استاذ خود خروج نمود، و خروجش بالای فروید تأثیر بزرگی کرد، وی نظریۀ (سیکولوجیاتحلیلیه) را وضع نموده و به این امر اشاره نموده که قوت دافعۀ بزرگ‌تری وجود دارد که آن قوة حیاة است، و بر دوران اخبار لاشعوری که متصل به رگ ویا عنصر است تاکید نمود.

سوم: فرویدی‌های جدید:

- وقتی فرویدیۀ جدید، که مرکز آن مدرسۀ طب عقلی واشنطن بود، تشکیل شد، دوری و انسلاخ بزرگی از فرویدیۀ اصلی به میان آمد، همچنان معهد الیام ألانسون هوایت در ایالات متحدۀ امریکا از مراکز فرویدیۀ جدید می‌باشد، فرویدیۀ جدید مدرسه‌ایست که در تأکید بر عوامل اجتماعی امتیاز دارد، ومعتقد است که علائم اساسی انسان علائم ایجابی می‌باشد، ایشان به نقل دادن تحلیل نفسی به سوی علم اجتماع، بخاطر تحقیق و بررسی از اصول انگیزه‌های بشری در جواب گوئی درخواست‌های وضع اجتماعی، اصرار می‌ورزند، از شخصیات بارزشان:

* هاری ستاک سلیفان (۱۸۹۲- ۱۹۴۹م)وی به تشخیص و جداسازی مظاهر تفاعل بین مریض و دیگران، و انعکاسات آن برناحیۀ نفس، میلان داشت.

* اریک فروم: بین (۱۹۴۱- ۱۹۴۷م) ظاهر گردید، وی انسان را در درجۀ اول یک مخلوق اجتماعی می‌دانست، در حالیکه فروید وی را مخلوقی می‌دانست که غرق در ذات خود بوده محرک وی انگیزه‌های جنسی می‌باشد.

* ابرام کاردینر: که در سال‌های (۱۹۳۹- ۱۹۴۵م) ظاهر شده و طریق بررسی تفاعل را بین مؤسسات اجتماعی و شخصیت فردی در پیش گرفت.

* کارن هورنی: به مدت پانزده سال از طریقۀ فرویدیه در اروپا وامریکا کار می‌گرفت، ولی وی تجدید نظر نموده نظریۀ جدیدی وضع نمود که در آن نظریه، تطبیق علاج را از بسیاری قیودی که نظریۀ فرویدیه تعیین نموده بود، آزاد کرد.

- علی الرغم آنچه گذشت، فرویدیۀ جدید به بسیاری از چیزهای فرویدیۀ اصلی پابندی دارد، از قبیل:

۱- اهمیت قوت‌های انفعالی با وصف مقابل بودنش با انگیزۀ عقلی، و عقب روی‌های اشراطیه و تکوین عادات.

۲- انگیزۀ لاشعوری.

۳- شکست ومقاومت واهمیت آن در تحلیل وقت علاج و تداوی.

۴- توجه به کشش‌های داخلی وتأثیر آن در تکوین نفس.

۵- تأثیر دومدار برای تجربه‌های اوائل طفولیت.

۶- طریقۀ مکالمۀ آزاد، تحلیل خواب‌ها، استعمال حقیقت نقل.

افکار و معتقدات:

اول: زیر بنای نظریه:

- اصول سه گانه ای که مدرسۀ تحلیلیه بران اعتماد دارد: جنس - طفولیت - و شکست خوردن است، همین اشیاء مذکور کلیدهای سیکولوجیۀ فرویدیه می‌باشد.

- نظریۀ شکست: این نظریه ستون نظریۀ تحلیل نفسی و بخش اعظم آن شمرده می‌شود. مطابق این نظریه لابدی و ضروری است که به دوران ابتداء طفلی و به هجوم‌های خیالی که هدف از آن‌ها خاموش شاختن میلان‌های عشق ذاتی اوائل طفولیت می‌باشد، باید رجوع کرد، زیرا درعقب همین خیالات تمام زندگی جنسی برای طفل آشکار می‌گردد.

- فروید مکیدن طفل را که انگشتانش را میمکد نوعی از سرور و نشاط جنسی (دهن) می‌داند، ومثل آن گزیدن اشیاء به دهنش، حتی بول و غائط نمودن را نیز نوعی از سرور جنسی (مقعدی) می‌داند، همانطور حرکات منظم دست و پای طفل را تعبیری از سرور جنسی طفولیت می‌پندارد.

- لبیدو Libido یک قوت جنسی و یا جوع جنسی می‌باشد، این یک نظریه‌ایست که براساس تکوین بیولوجی برای انسان اعتماد دارد، و انسان را یک حیوان بشری می‌شمارد، چنین می‌پندارد که هر چیزی که ما در سخنان خویش از دوستی آن و دوست داشتن انجام دادن آن سخن می‌گوییم، آن چیز در دائرۀ انگیزۀ جنسی واقع می‌شود، بنابرآن نزد وی غریزه جنسی نشاطی است که لذت را می‌خواهد، و آن غریزه‌ایست که از وقت تولد شخص تا وقتی که آلات رئیسیه، که طفل را به جهان خارج ربط می‌دهد خواسته‌هایش را پوره نکند همراه با وی می‌باشد.

- دفع: می‌گوید که هر حرکتی از خود محرکی دارد، بناء در پهلوی افعال ارادیه‌ایکه آن را دوافع و آرزوها رهبری می‌کند، افعال غیر ارادی وعارضی هم وجود دارد، طور مثال: کلمۀ بیهوده هم که صادر می‌شود یک آرزو را پوره می‌کند، و هر فراموشی که عارض می‌شود آن را رغبتی که دوری همان چیز را می‌خواسته، آورده است.

- نزد وی گاهی سبب شل شدن و کور شدن فرار از یک حالت سختی می‌باشد که انسان را از تحقق بخشیدن آن عاجز می‌سازد، و آن را انقلاب و تبدیل رغبت به عارضه جسدی نام می‌نهند.

- خواب دیدن نزد وی انحراف از رغبت اصلی است که در عمق نفس پنهان می‌باشد، و آن رغبت شکست خورده است که صاحبش در میدان شعور با وی مقابله نموده آن را به ساحۀ لاشعوری نقل می‌دهد و در خواب وقتی مانع ضعیف می‌شود راه خروج را جستجو می‌نماید.

- فروید از دو اصل سخن می‌گوید که آندو لذت و واقع است، انسان به طبیعت خود توسط رغبتی که دارد به سوی لذت عاجل میل می‌کند، لکن به حقائق طبیعی محیط به وی روی بروی شده از آن لذت اجتناب می‌ورزد وبرایش دردهای بزرگی پیش می‌شود، مگر آنکه آن را برآورده سازد.

- فروید وجود دو غریزه را در انسان تخمین می‌کند که تمام روش‌های انسان که از وی صادر می‌شود در آندو داخل است، و آندو عبارت‌اند از غریزۀ حیات و غریزۀ موت، غریزۀ حیات مشتمل بر مفهوم لبیدو و بخشی از غریزۀ حفظ ذات بوده و غریزۀ موت مفکورۀ تجاوز و تخریب را که اساسا به سوی ذات متوجه بوده و از آنجا به دیگران نقل می‌شود، رهبری می‌کند.

- نزد وی جنگ عبارت است از کوشش اجتماعی برای بقاء ذات و نفس، کسی که محاربه نمی‌کند وی خود را برای تجاوز‌های داخلی تقدیم نموده، که به اثر مقابلات داخلی خود را فناء می‌سازد، بناء بهتر برای وی آنست که دیگران را فناء و نابود سازد، خود کشی مثال واضح برای شکست خوردن شخص در حفظ زندگی خود می‌باشد، این مفهوم برائتی می‌دهد که ضمایر یهود به آن راحت حاصل می‌نماید، یعنی کسانی که روش خصمانه و تباه کن دارند.

- لاشعور: منبع انگیزه‌های ابتدائی جنسی، و مقر رغبات و آرزوهای انفعالیۀ شکست خورده می‌باشد، رغبات و آرزوهائی که در لغزش‌های زبان، خطا‌های کوچک، و پراکنده گوئی‌ها و هنگام بعضی پدیده‌های غامض در سلوک انسان ظاهر می‌شود. آن یک منبعی است که داری قوت میکانیکی دفع کننده می‌باشد، و جای ساده نیست که صرف در آن افکار و یاد داشت‌های غیر مهم جمع شود.

- (هی): آن عبارت است از مجموعه‌ای از انگیزه‌های جنسی که نزد طفل در حالت ولادتش موجود می‌باشد و به شعور رهبری کننده ضرورت دارد، و آن غریزه‌هائی است که تمام جنس بشر در آن شریک هستند، و آن عبارت از باطن نفس بوده و از (انا) زاده شده ولی مخلوط با آن در اعماق باقی می‌ماند، یعنی تا وقتیکه (انا) لاشعور می‌باشد، و آن مشتمل بر تمام قوای دافعه می‌باشد، هر گاهی که همین رغبات شکست خوردند به سوی (هی) باز می‌گردند.

- (انا) اندکی بعد از تولد طفل احساسش به واقعت‌های خارجی زیاد می‌شود، و بخشی از مجموعۀ انگیزه‌ها (هی) جدا شده به ذات تبدیل می‌شود، وظیفۀ مهم آن اختیار واقع است که توسط آن طفل می‌تواند خواهشات خویش را به یک روش منظمی که مرتبط به حقائق واقعی و متقضیات آن باشد، تبدیل کند، و آن عبارت از ظاهر نفس است که به محیط ارتباط دارد.

- (انا عالی) آن عبارت از وجدان و ضمیری است که روش شخص را رهبری می‌نماید و بخش بزرگ آن لاشعور می‌باشد و ما آن را ضمیر و وجدان اخلاقی مینامیم، و آن نواهی و اوامری می‌داشته باشد که آن را بالای (انا) لازم می‌گرداند، و از علائم خاص انسان می‌باشد، زیرا آن‌ها امور ضروری است که از جهان داخلی صادر می‌شود.

- نقل: و آن اینکه گاهی مریض در وقت معالجه محبت و یا بدبینی‌های شکست خوردۀ خود را از اعماق یاد داشت‌های خود به طبیب نقل می‌دهد. باری برویر با محبت یکی از زنانی که تحت معالجه‌اش قرار داشت متعرض شد و آن زن عواطف و محبت‌های شکست خوردۀ خود را به وی نقل می‌کرد، که در نتیجه همین واقعه سبب انصراف و بازگذشت برویر از این طریقه شد، ولی فروید کار خود را در معالجۀ یکی از زنان با نقل عواطف آن بار دیگر ادامه داد تا خود را به واقعیت برساند.

- فروید از «عقدۀ اودیب» خیلی استفاده نموده است، یعنی افسانه‌ایکه چنین می‌گوید: شخصی در حالیکه نمی‌دانست پدر خود را به قتل رسانیده با مادر خود عروسی نمود و فرزند به دنیا آورد، وقتی از حقیقت کار خود خبر شد هر دو چشم خود را کور کرد، از این قصه فروید در بسیاری از سقوط‌های نفسی استفاده سوء نموده آن را مرکز تحلیلات مختلف خویش قرار داده است.

- شخصیت انسان نتیجۀ مقابلات میان سه قوت است: انگیزه‌های غریزی، واقع خارجی، وجدان، این‌ها امور رئیسی‌اند که به شکل ثابتی، در حوالی سال‌های پنجم و یا ششم عمر، برای به پایان رسیدن موقف اودیببی، حدود تعیین می‌کنند.

دوم: آثار منفی فرویدیه:

- در کتب و تحلیلات فروید - آنطور که به ذهن متبادر است - هیچ نوع دعوت روشنی به سوی انحلال وجود ندارد، تنها اشاره‌های تحلیلیۀ زیادی در خلال مفاهیم فرویدیه وجود دارد که به سوی انحلال دعوت می‌نماید، دانشمندان صهیون از آن مفاهیم استفاده نموده آن را طوری به مردم تقدیم نمودند که مردم را به انحلال از ارزش‌ها تشویق نموده راه آن را برای شان آسان کند و هیچگونه عذاب وجدانی هم به سوی شان متوجه نشود.

- برای آنکه به مفکورۀ خود روح علمانیت بخشد، به الحاد تظاهر می‌نمود، ولی با وجود آن از فرق سر تا کف پای غرق یهودیت خود بود.

- وی با مفکورۀ «دشمنی طبقۀ عالی» مناقشه می‌نمود، و آن عبارت است از پدیدۀ بدبینی یهود، و آوازی است که یهود آن را بخاطر جلب ترحم دیگران بالای شان، بلند کرده‌اند، این پدیده بخاطر چند سبب به طرف لاشعور نفسی رد کرده شده و آن اسباب قرار ذیل‌اند:

* رشک بردن اقوام دیگر از یهود، زیرا آنان [العیاذ بالله] بزرگ‌ترین پسران خدا و مقدم‌ترین شان نزد وی هستند «تعالي الله عما يقولون».

* عمل کردن یهود روش ختنه را، در حالی که آن نزد دیگر اقوام خوف خصی شدن را در بردارد، مراد از دیگر اقوام نصارا می‌باشد زیرا آنان ختنه نمی‌کنند.

* بدبینی اقوام در مقابل یهود در حقیقت بدبینی در مقابل نصارای مسیحی است که آن هم از طریق نقل می‌باشد، زیرا اقوامی که بلاء و عذاب نازی را بالای یهود فرود میاورند، در اصل آنان اقوام بت پرست بودند که بعدا توسط زور به نصرانیت برده شدند، بنابرآن این اقوام در مقابل نصرانیت عقده گرفتند لیکن وقتی با نصرانیت متحد شدند عقده‌ها را به اصلی که نصرانیت به آن اعتماد نموده است انتقال دادند که آن اصل عبارت از یهود می‌باشد.

- به سوی اشباع غریزۀ جنسی دعوت می‌نماید، زیرا انسان دارای قوت جنسی قوی است، ونصرانیت تنها یک زن برایش اجازه می‌دهد، بناء یا اینکه تمام قیود دینی را ترک نموده آزادانه میل‌های جنسی خود را اشباع می‌کند، و یا اینکه دارای طبیعت ضعیفی می‌باشدکه از قیود خارج شده نمی‌تواند، آنگاه شکار مرضها و عقده‌های نفسانی می‌شود.

- می‌گوید که امتناع از اتصال جنسی قبل از عروسی گاهی مؤدی تعطیل غریزۀ جنسی هنگام عروسی می‌شود.

- فصلی دربارۀ «تحریم بکارت» وضع نموده می‌گوید که بکارت امراض و مشکلاتی را برای هر دو جانب در بر می‌داشته باشد، و در این مسأله استدلال نموده که بعضی از اقوام بدائی چنین می‌نمودند که عملیۀ از بین بردن بکارت را طی محفل و مراسم رسمی به شخص دیگری غیر از شوهر می‌سپردند.

- عشق محارم را نیز اجازه داده است، زیرا یهودی‌ها، بخاطر تنگیى که در اجتماع شان وجود دارد این کار را زیاد کرده‌اند، دین آن‌ها عروسی را بالای افرادش خارج از دائرۀ یهود حرام می‌داند، و این تحریم به قید‌های شدیدی که روح را در زنجیر و معطل می‌سازد، باز می‌گردد، بناء وی با این نظریۀ خود در قدم اول یهود را کمک نموده از احساس گناه آزاد شان می‌سازد، و برای دیگران نیز داخل شدن را در این دروازۀ پر خطر، توسط ساقط ساختن همه تحریمات و شمردن آن‌ها زنجیر‌ها و قیدهای وهمی، آسان می‌نماید، یهود از این نظریه استفاده نموده چندین فلم جنسی رسوا را که در آن نمونه‌هائی از زنا با محارم وجود دارد، درست نمودند.

- (تصعید) و یا چنانچه وی تسمیه می‌کند (اعلاء) به نظر وی روش ضعیفی برای نجات از فشار‌های انگیزه‌های جنسی است، زیرا این روش را در مراحل جوانی تنها تعداد خیلی اندک مردم در بعضی از اوقات آنهم با بسیار مشکل و مشقت بدست آورده می‌توانند و بس، اما افراد باقی مانده - که اکثریت بزرگ را تشکیل می‌دهند، آنان به مرض نفسی گرفتار شده از پا در میایند، همانطور که اصحاب طریقۀ تصعید افراد ضعیفی اندکه در ازدحام عام ضائع شده تحت قیادت و رهبری افراد قوی به سیر ناخواسته کشانیده می‌شوند.

- در راۀ مقابله‌اش با قیود اوامر علیائی که متوجه به نفس است، به سوی دشمنی با دین رفته آن رانوعی از عصبانی‌های وسواسی نفس قلمداد نموده است.

- مفکورۀ خدا پرستی نزد وی به ترتیب آتی ترقی نموده است:

* پدر سرداری بوده که تمام طبقۀ اناث در قبیله در تصرف وی می‌بوده، و آنان را بالای طبقه ذکور حرام می‌ساخته.

* پسران به قتل پدر پرداختند، بعد از آن یک پارچۀ گوشت آن را خام و ناپخته به قصد یکی شدن با وی، فرو بردند، زیرا وی را دوست داشتند.

* بعدا همین پدر مورد تعظیم و تقدیر قرار گرفت، چون وی در اصل پدر شان بود.

* از همین جهت حیوان خوف ناکی را اختیار نمودند تا همین تعظیم و تبجیل را به وی نقل دهند، که آن حیوان عبارت از «طوطم» می‌باشد.

* دین طوطمیه اولین صورت دینی در تاریخ بشری می‌باشد.

* بعد از آن قدم اول همانا ترقی به سوی إله واحد بود که همراه با آن مفکورۀ موت هم ترقی نموده که به این ترتیب قدمی به سوی زندگی دیگر که در آن انسان زنده می‌ماند و جزاء آنچه پیش کرده می‌بیند، می‌باشد.

* الله - بنابرآنچه گذشت - عوض پدر بوده، یا به تعبیر درست پدر بزرگ می‌باشد، و یا صورت و شکل پدر است که آن را انسان در طفلی خود می‌شناسد.

* خلاصه اینکه عقاید دینی - نزد وی - وهمیاتی است که دلیلی ندارد، بعضی آن‌ها دور از احتمال بوده با روح و حقایق زندگی موافقت ندارد و مقارن به هذیان می‌باشد، و اکثر آن‌ها طوری است که اثبات و تحقیق صحت آن‌ها ممکن نیست، و آمدن روزی که انسان درآن روز به آواز عقل گوش دهد ضروری می‌باشد.

- در بحث وی از شکست اشاره‌های قوی و صریحی وجود دارد مبنی بر اینکه محفوظ ماندن از آن در آزادی از تمام قیود نهفته است، همچنان پابندی اخلاقی را بالای مریض در همه کارهائی که انجام می‌دهد، حرام می‌سازد، و بر آثار نفسی که بالای همین پابندی مرتب می‌شود و عقده‌های مختلف از خود بجا می‌گذارد، ترکیز می‌نماید که همین عقده‌ها سبب می‌شود تا از روش مستقیم منحرف شود.

اشیاء ذیل در انتشار افکار وی کمک نمود:

- مفکورۀ داروین که انسان را به اصول حیوانی مادی راجع می‌سازد.

- روش عقلانییکه در آنوقت در اروپا رواج یافته بود.

- مفکورۀ علمانیت که زندگی را توسط انقلاب خود شیوۀ ضد کلیسائی در قدم اول و ضد مفاهیم دینی در قدم دوم بخشید.

- یهودیت که مفکورۀ وی را با بکار انداختن وسائل مختلف نشراتی، به همۀ انسان‌ها رسانیدند، البته مقصودشان از این کار آن بود که رذالت و فساد گسترش یافته انجام دادن آن بر وجدان بشر آسان جلوه نماید، تا رهبری همین اقوام سفله و تشنه در عقب امور جنسی که از تمام قیود و ارزش‌ها دور شده‌اند بالای شان آسان گردد.

- از بزرگ‌ترین آثار منفی و تباه کن افکار فروید اینست که قبلا انسان وقتی در گناه واقع می‌شد احساس جرم و گناه نموده وجدان خود را ملامت می‌کرد، فروید آمد تا وی را از این احساس آرام سازد و چنین فکر کند که وی یک عمل طبیعی را که شائیه‌ای در آن نیست انجام داده است، ودر نتیجه وی به توبه کردن ضرورت ندارد و بدین ترتیب بالای فساد لباس اخلاق را انداخت اگر درست تعبیر شده باشد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- سال ۱۷۸۰م تنویم مغناطیسی، توسط مسمر Mesmer داخل ساحۀ علم و طب گردید، ولی چون آن مشتمل به فریب و دروغ‌های زیادی بود، طبیبان از آن روگردان شدند، که این روگردانی تاوقت مکتب پاریس و نانسی ادامه داشت.

- دکتور شارکوت (۱۸۲۵- ۱۸۹۳م) از بارز‌ترین شخصیات مکتب پاریس بود که مریضان مصاب به هستیریا را توسط تنویم مغناطیسی معالجه می‌کرد.

- از جملۀ شاگردان شارکوت بییر جانت Pierr Janet بود که به کارهای عصبی غیر شعوری توجه داشت و آن را آلیات عقلیه می‌نامید.

- مکتب نانسی در فرانسه نیز در تنویم مقناطیسی معتدل سهم گرفت و چنین گفت که این یک امری می‌باشد که ممکن است برای تمام اشخاص درست پیش شود، زیرا آن نیست مگر حالت انفعال و تلاقت که منشأ آن اشاره می‌باشد، این مکتب از تنویم مقناطیسی در معالجه حالات عصبی استفاده نمود.

- فروید زیر بناء نظریۀ خود را از آنچه گذشت گرفت و افکار خود را با استفاده از طریقۀ «تداعی حر» در تحلیل تنویم مقناطیسی داخل کرد. لکن برای این روش که ظاهرا علمی است روی دیگری هم وجود دارد و آن فرهنگ یهودیت بوده که فروید آن را فرا گرفت و بخش بزرگ نظریات خویش را از آن استخراج نموده بخاطر خدمت به صهیونیزم برای بشر تقدیم کرد.

انتشار و جاهای نفوذ:

- این حرکت در فیینا شروع شد و به سویسرا انتقال داده شد و از آنجا به همۀ اروپا رسید و مکاتبی در امریکا برایش گشوده شد.

- در این ایام این نظریه به تمام جهان رسانیده شده، البته توسط طلابی که آنجا می‌روند و باز به وطن شان عودت می‌نمایند و مفکوره را در بلاد خود به نشر می‌رسانند.

- این نظریه توسط تعدادی از دانشمندان علوم نفسی غرب، در این ایام مورد اعتراضات شدید قرار گرفته است.

مراجع:

۱- علم الأمراض النفسية والعقلية تألیف ریتشارد م. سوین- ترجمه أحمد عبد العزیز سلامه -دار النهضـة العربـية- القاهرة - ۱۹۷۹م.

۲- مدارس علم النفس تألیف د. فاخر عاقل- دار العلم للملایین - بیروت- ط۴- ۱۹۷۹م.

۳- التراث الیهودي الصهیوني تألیف د. صبری جرجس - عالم الكتاب- طبعة في الفكر الفرویدی ۱۹۷۰م.

۴- کتاب تاریخ حرکة التحلیل تألیف سیجموند فروید- طبعة ۱۹۱۷م. النفسی.

مراجع بیگانه:

۱- Brown, J. A. C.– Freud and The Post- Freudians Penguin Books London ۱۹۶۲.

۲- Munroe, R. L.- Schools of Psycho- analytic Thought Mutchinson Medical Publications- London ۱۹۵۷

۳- Fundamentals of Behavior Pathology by Richard M. Suinn- New York ۱۹۷۰. ۴- Bakan, D.»Sigmund Freud and the Jewish Mystical Tradition«, Van Nostrand, New York ۱۹۵۸

۴- Encyclopedia Britannica, ۱۹۶۵ edition, Vol ۱, ۲, ۳, ۴, ۹, ۱۷, ۱۹, ۲۱, ۲۴.

قادیانیت

تعریف:

قادیانیت حرکتی است که سال ۱۹۰۰م به نقشه وطرح استعمار انگلیس، در قارۀ هند ایجاد گردید، وهدف از آن دور ساختن مسلمانان از دین شان وعلی الخصوص از فریضۀ جهاد بود، تا در مقابل استعمارگر بنام اسلام قیام نکنند، زبان گویای این حرکت مجلۀ «الادیان» بود که به زبان انگلیسی به نشر می‌رسد.

تأسیس و افراد برازنده:

- مرزا غلام احمد قادیانی (۱۸۳۹- ۱۹۰۸م) آلۀ اساسی از برای ایجاد و تأسیس قادیانیت بود. وی متعلق به خاندانی بود که مشهور به خیانت دین ووطن بودند. وی نزد پیروانش درمختل بودن مزاج، کثرت امراض، معتاد بودن به مواد مخدر معروف بود. بیشتر از پنجاه کتاب، رساله، ومقاله دارد، و مهم‌ترین کتاب‌هایش کتب ذیل می‌باشد:

۱- أزالة الأوهام.

۲- اعجاز احمدی.

۳- براهین احمدیه.

۴- أنوار الإسلام.

۵- اعجاز المسیح.

۶- التبلیغ.

۷- تجلیات الهية.

- نورالدین: خلیفه وجانشین اول برای قادیانیت، تاج خلافت را انگلیس برسرش نهاد ومریدها پیرویش نمودند، ازجملۀ تالیفاتش «فصل الخطاب» است.

- محمد علی: وی امیر قادیانی در لاهور، مناظر آنان، جاسوس استعمار، و مدیرمجله ای بود که بنام قادیانیان سخن می‌گفت، قرآنکریم را ترجمۀ تحریف شده به زبان انگلیسی نمود، از جملۀ تالیفاتش: «حقيقة الإختلاف» و «النبوة في الإسلام» می‌باشد.

- محمد صادق: مفتی قادیانیان، که ازجملۀ مؤلفات وی «خادم خاتم النبیین» می‌باشد.

- بشیر احمد بن غلام: از تالیفاتش: «سیرة مهدی» و «كلمة الفصل» می‌باشد.

- محمود احمد پسر غلام وخلیفۀ دومش: که از تألیفاتش: «أنوار الخلافة»، «تحفة الملوك» و «حقيقة النبوة» می‌باشد.

افکار و معتقدات:

- معتقد‌اند که غلام همان مسیح موعود می‌باشد.

- معتقد‌اند که خداوند روزه می‌گیرد، نماز می‌خواند، خواب می‌کند، بیدار می‌شود، نوشته می‌کند، دستخط می‌نماید، و جماع می‌کند. «تعالي الله عما يقولون علوا كبيرا» «خیلی عالی و برتر است خداوند از آنچه می‌گویند».

- قادیانی معتقد است که خدای وی انگلیسی زبان است، زیرا باوی به زبان انگلیسی سخن می‌گوید.

- قادیانیان معتقد‌اند که نبوت وپیامبری به حضرت محمد جختم نشده، بلکه جاری بوده خداوند پیامبران را حسب ضرورت ارسال می‌دارد، و غلام احمد بهترین تمام پیامبران می‌باشد.

- معتقد‌اند که جبرئیل÷نزد احمد فرود میاید و برایش وحی میاورد، الهامات وی نیز مثل قرآن است.

- می‌گویند: قرآن تنها همان است که مسیح موعود (غلام احمد) آورده است، وحدیث هم تنها همان است که در روشنائی تعلیمات وی باشد، ودیگر پیامبران تحت سیادت وسرداری غلام احمد می‌باشند.

- معتقد‌اند که به آنان نیز کتابی نازل شده که نامش «الکتاب المبین» می‌باشد، و آن غیر قرآنکریم است.

- معتقد‌اند که آنان دین مستقل، وشریعت مستقل دارند، ویاران غلام مثل اصحاب کرام می‌باشند.

- معتقد‌اند که شهر قادیان مثل مدینۀ منوره ومکۀ معظمه می‌باشد، بلکه از آن‌ها بهتر بوده وزمین آن حرم می‌باشد، همین شهر قادیان قبلۀ آنان است که به ادای حج آنجا می‌روند.

- عقیدۀ جهاد را لغونموده به اطاعت کورکورانۀ حکومت انگلیس پرداختند، زیرا حکومت انگلیس به پندار آنان، به نص قرآن اولو الامر ایشان می‌باشد.

- تمام مسلمانان به نزد آنان کافر‌اند مگر کسی که در قادیانیت داخل شود، همچنان کسی که به غیر قادیانیان دختر دهد ویا از غیر آنان زن گیرد آن شخص کافر می‌باشد.

- شراب، تریاک، و دیگر مخدرات ومسکرات را حلال می‌دانند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- حرکت تغریببی سیر سید احمد خان توسط نشر افکار منحرف، برای ظهور قادیانیت مقدمه گذاری نمود.

- انگلیس فرصت را غنیمت دانسته حرکت قادیانی را درست نمود و برای رهبری آن شخصی را از خاندانی که در مزدوری شان غرق بود اختیارکرد.

- قادیانی‌ها روابط محکی با اسرائیل دارند، اسرائیل برای شان مرکز‌ها ومکاتب احداث نموده و ایشان را در نشر مجله‌ایکه به نام آنان سخن می‌گوید، و درچاپ کتب ونشریه‌ها و توزیع آن درعالم، یاری می‌رساند.

- اثر پذیری شان از مسیحیت، یهودیت وحرکات باطنیه، درعقاید و روش شان، علی الرغم ادعای اسلام درظاهر، واضح وآشکار است.

انتشار و جاهای نفوذ:

- بخش بزرگ قادیانیان امروز درهند وپاکستان زندگی می‌نمایند، تعداد اندکی از آنان دراسرائیل وکشور‌های عربی هم هستند، و برای حاصل نمودن مراکز حساس، درهر شهری که مستقر‌اند، باهمکاری استعمار کوشش می‌نمایند.

مرجع:

۱- القادیانية احسان الهي ظهیر.

۲- لقادیانية ابوالحسن علي الحسن الندوی، ابوالاعلي المودودي، محمد الخضرحسین.

۳- تاریخ القادیانية ثناء الله تسري.

۴- سوداء القادیانية محمد علي الامرتسري.

۵- فتنة القادیانية عتیق الرحمن (در اوائل قادیانی بود).

۶- المذهب القادیاني الیاس برني.

قرامطه

تعریف:

قرامطه یک گروه باطنی ویرانگر می‌باشد که روش نظم سری عسکری را اختیار نموده، ظاهرش پیروی و جانبداری اهل بیت بوده به سوی محمد بن اسماعیل بن جعفر صادق خود را نسبت می‌دهند، ولی حقیقتش الحاد، اشتراکیت، اباحیت، نابود ساختن اخلاق و از بین بردن دولت اسلامی می‌باشد، وجه تسمیه‌اش به این نام نسبت آن به حمدان قرمط بن اشعث می‌باشد که این مذهب را در سواد کوفه سال ۲۷۸هـ به نشر رسانید.

تأسیس و افراد برازنده:

- ترقی و پیشرفت این مذهب ضمن بررسی شخصیات آن که اثر بارزی بر حرکت و تشکیلات آن، در مدت درازی از زمانه، از خود برجا گذاشته‌اند، واضح و روشن می‌گردد.

- حرکت توسط عبد الله بن میمون قداح شروع می‌شود که وی سال ۲۶۰هـ اصول اسماعیلیه را در جنوب فارس به نشر رسانید.

- وی شخص دعوتگری در عراق داشت بنام فرج بن عثمان قاشانی معروف به ذکرویه، که دعوت را طور مخفی به نشر می‌رسانید.

- در سال ۲۷۸هـ حمدان قرمط بن اشعث شروع به نشر دعوت، به طریق آشکارا، در نزدیکی کوفه نمود، بعد از آن خانه‌ای بنا کرد وآنرا دار الهجرت نام کرد، و نماز را در یک روز پنجاه نماز ساخت.

- ذکرویه فرار نموده بیست سال پنهان شد، و اولاد خود را در بلاد مختلف روان نموده آنان به دعوت سوی مذهب پرداختند.

- ذکرویه احمد بن قاسم را جانشین خود تعیین نمود، وی قافله‌های حاجیان و تاجران را غارت کرد، و در حمص به شکست مواجه گردید، ذکرویه به بغداد برده شد و آنجا سال ۲۹۴هـ وفات نمود.

- قرامطه در بحرین اطراف حسن بن بهرام که معروف به ابوسعید جنابی بود جمع شدند، وی سال ۲۸۳هـ به طرف بصره حرکت نمود ولی شکست خورد.

- بعد از وی پسرش سلیمان بن حسن بن بهرام، که معروف به ابوطاهر بود، متولی امور گردید، وی بر بسیاری از مناطق جزیرۀ عرب غلبه حاصل نمود و پادشاهی‌اش در آنجا سی سال ادامه یافت، وی مؤسس حقیقی دولت قرامطه، و درست کنندۀ برنامۀ سیاسی و اجتماعی قرامطه به شمار می‌رود. شوکتش چنان بالا گرفته بود که حکومت بغداد به وی خراج می‌داد، و ازکارهای دهشت انگیزش امور ذیل به شمار می‌رود:

* برحاجیان، حین بازگشت شان از مکه، غارت نموده اموال شان را چپاول کردند و آنان را در آفتاب گذاشتند تا آنکه در صحراء به هلاکت رسیدند.

* در دوران مقتدر (۲۹۵- ۳۲۰هـ) شش روز کوفه را در اختیار داشتند که آن را مباح اعلان کرده بودند.

* سال ۳۱۹هـ بر مکه هجوم آورده حاجیان را به قتل رسانید، چاه زمزم را خراب کرد، کعبۀ شریف را، پر از کشتگان ساخت، لباس کعبه را کشید، دروازۀ بیت الله را کند، حجر الاسود را کنده آن را دزدید و به احساء برد، و حجر الاسود به مدت بیست سال، تا به سال ۳۳۹هـ آنجا باقی ماند.

سلیمان وفات نمود و امور به برادرش حسن الاعصم تعلق گرفت وی شوکتش بالا رفت وسال ۳۶۰هـ دمشق را تصرف نموده به سوی مصر روی آورد و جنگ‌هائی میان وی و خلافت فاطمی صورت گرفت، ولی اعصم بازگشت کرد و قرامطه شکست خورده به احساء آمدند.

- قرامطه حسن را بخاطر دعوتش به سوی بنی عباس، خلع قدرت نمودند، و امور به دو شخص که جعفر و اسحاق نام داشتند تعلق گرفت، آندو اولا توسعه نمودند، ولی بعدا خلاف در میان شان پیدا شد، و اصفر تغلببی با ایشان جنگ نموده بحرین واحساء را تصرف نمود وشوکت و دولت شان را ختم کرد.

افکار و معتقدات:

- آنان دولت اشتراکی تشکیل دادند که مبنای آن اشتراک در دارائی‌ها و عدم احترام به ملکیت شخصی بود.

- مردم را در زنان شریک می‌دانند و دلیل شان ریشه کن کردن اسباب دشمنی و بدبینی است، پس برای هیچکس جائز نیست که خانم خود را از برادران خود بپوشاند.

- لغو نمودن احکام اساسی اسلام مثل نماز، روزه و تمام فرائض دیگر.

- استفاده نمودن از شدت و خوشنت در راه بر آورده ساختن اهداف.

- عقیده دارند که قیامت و عذاب باطل و دروغ می‌باشد، و جنت عبارت از نعمت‌های دنیا، و عذاب عبارت از مشغول شدن اصحاب شریعت به نماز، روزه، حج، و جهاد می‌باشد.

- افکار و عقاید خویش را میان کارگران، دهقانان صحراء نشینان جاهل و ضعیف نفسان، و میان کسانی که رغبت به لذت‌های عاجل دارند به نشر می‌رسانند، بنابراین جامعۀ قرامطه یک جامعۀ ملحدین و خونریز‌ها بوده که نفس، مال و آبروی مردم را حلال می‌دانند.

- به عصمت قائل‌اند، و می‌گویند که بودن امام معصوم در هر زمان ضروری است تا ظاهر را تأویل کند، و در عصمت مساوی پیامبر می‌باشد، از جملۀ تأویلات شان اشیاء ذیل می‌باشد:

* جنابت: عبارت است از عجله نمودن در افشاء راز برای پذیرندۀ دعوت قبل از آنکه به مرتبۀ استحقاق برسد.

* روزه: عبارت است از نگه داشتن و پرهیز کردن از افشاء راز.

* بعث و قیامت: عبارت است از هدایت شدن به مذهب آنان.

* پیامبر: عبارت از شخصی است که بالای وی از طرف خدای اول به قوت خدای دوم قوت قدسیۀ صافی فیضان شده باشد.

* قرآن: آن عباراتی است که توسط آن محمد جاز معارفی که بالایش فیضان شده بود تعبیر کرده است بناء قرآن مرکب از کلام خود محمد جبوده مجازا آن را کلام خدا می‌گویند.

- بالای پیروان خویش چنان مالیات تعیین می‌کنند که نزیک می‌شود درآمد هر فرد شان در آن غرق شود.

- قائل به وجود دو خدای قدیم هستند که یکی از آن‌ها علت وجود دومی‌اش می‌باشد، و اینکه خدای اول جهان را توسط خدای دوم آفریده است، نه مستقیم و بلا واسطه، اول کامل است دوم ناقص، اول نه به وجود موصوف می‌شود و نه به عدم، نه موصوف است و نه هم غیر موصوف.

- بالای مردم از طریقۀ اظهار ظلم امت بر علی بن ابی طالب و کشتن حسین وارد می‌شوند.

- قائل به رجعت هستند، و اینکه علیسغیب را می‌داند، ووقتی بالای کسی راه یافتند [و آن را مایل به مذهب خود ساختند] آنگاه وی را از حقیقت مذهب خویش که عبارت از ساقط ساختن مکلفیت‌ها و ویران کردن دین است باخبر می‌سازند.

- معتقد‌اند که ائمه، ادیان، و اخلاق جز گمراهی چیز دیگری نیست.

- به سوی مذهب خویش یهود، صابئه، نصارا، مجوس، فلاسفه، اشخاص جاهل، ملحدین، و دهری‌ها را دعوت می‌نمایند، نزد هرکس از همان دروازه‌ای پیش میایند که مناسب حالش باشد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- فلسفۀ شان فلسفۀ مادی بوده که در آن تعالیم ملحدین و دسیسه گران ائمۀ فارس [یعنی سرداران مجوس فارسی] جا گرفته است.

- از اصول کلامی و سیاسی خوارج نیز متأثر بوده مذاهب دهری‌ها نیز بالای شان تأثیر گذاشته است.

- به مذاهب ملحدین امثال مزدک و زردشت نیز تعلق دارند.

- زیر بناء اعتقاد شان نپذیرفتن عبادات و محرمات بوده و برپا کردن جامعه‌ایکه بر اباحیت و شرکت در مال، وزنان استوار باشد، می‌باشد.

- مفکورۀ اساسی شان جمع کردن تعداد خیلی زیاد مددگار و انصار می‌باشد تا آنان را در راه به دست آوردن هدفی که خودشان آن را نمی‌دانند، بکار اندازند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- این حرکت به مدت تقریبا یک قرن ادامه یافت، از جنوب فارس شروع شده، به سواد کوفه منتقل گردید و به احساء، بحرین، بصره ویمامه گسترش یافت، بر بخش بزرگی از جنوب جزیرۀ عرب، یمن، صحراء وسطى، عمان خراسان سلطه یافت، در مکه داخل شد و آن را بی‌حرمتی نمود، دمشق را اشغال نموده به حمص و سلمیه رسیدند، عساکرش به سوی مصر رفت و در عین الشمس نزدیک به قاهره اردوگاه گرفتند بعدا پادشاهی شان جمع شد، دولت شان زوال نمود، و آخرین پناگاه‌های شان در احساء و بحرین سقوط نمود. با وجود آنچه گذشت بعضی کتاب‌های منحرف دیده می‌شود که می‌خواهند مذهب قرامطه و دیگر حرکت‌های ارتداد و تخریبکار را در جهان اسلام، چنین جلوه دهند که گوئی آن‌ها حرکت‌های اصلاحی بوده و رهبران آن‌ها اشخاص آزاد منشی بوده‌اند که در عقب عدالت و آزادی تلاش می‌کرده‌اند.

مراجع:

۱- كشف اسرار الباطنية واخبار محمد بن مالك الحمادي الیماني. القرامطه.

۲- تاریخ الجمعیات السرية محمد عبد الله عنان. والحركات الهدامه.

۳- تاریخ المذاهب الاسلامية محمد ابو زهره.

۴- المؤامرة على الاسلام انور الجندي.

۵- القرامطه عبد الرحمن بن الجوزي.

۶- اسلام بلا مذاهب دكتور مصطفى شكعه

۷- الملل والنحل ابو الفتح شهرستانی.

۸- فضائح الباطنية ابو حامد الغزالي.

۹- الفرق بین الفرق عبد القاهر بغدادي.

قومیت عربی

تعریف:

قومیت عربی یک حرکت سیاسی و فکری متعصب است که به سوی تمجید و تعظیم عرب و بر پا شدن حکومتی که خاص به عرب‌ها باشد، و آن حکومت در عوض رابطۀ دینی بر اساس رابطۀ خون، خویشاوندی، زبان، و تاریخ بناء شده باشد، دعوت می‌نماید، این حزب انعکاس همان فکر قومیی است که قبلا در اروپا ظاهر شده بود.

تأسیس و افراد برازنده:

ابتداء فکر قومیت در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم، ضمن یک حرکت مخفی، که بخاطر آن در پایتخت خلافت عثمانی، گروه‌هائی جمع می‌شد و خلوتگاه‌هائی تشکیل می‌گردید شروع شد، بعد از آن در ضمن حرکت علنى و آشکارا در اجتماعات ادبی که مقر آن در دمشق و بیروت می‌بود ظهور نمود، بعد از آن در ضمن یک حرکت سیاسی آشکارا، در مجلس اول عربی که سال ۱۹۱۲م در پاریس برگذار گردید، در صحنه آمد. در آنچه ذکر می‌شود اشاره‌ایست به مهم‌ترین گروه‌های قومیگرا حسب تسلسل تاریخی:

- گروه سوریه: که آن را سال ۱۸۴۷م نصارا، در دمشق تأسیس نمود و از آنجمله‌اند: بطرس بستانی و ناصیف یازجی.

- گروه سوریه (در بیروت): که آن را سال ۱۸۶۸م نیز نصارا تأسیس نمود که از جمله ایشان‌اند سلیم بستانی و منیف خوری.

- الجمعية العربية السریه: در سال ۱۸۷۵م قدم به ظهور نهاد و شاخه‌هائی در دمشق، طرابلس و صیدا نیز دارد.

- جمعیة حقوق الملة العربية: در سال ۱۸۸۱م ظاهر گردیده و شاخه‌هائی نیز دارد، هدف این جمعیة اتحاد میان مسلمانان و مسیحی‌ها می‌باشد.

- جمعیة رابطة الوطن العربي: این گروه را نجیب عازوری سال ۱۹۰۴م در پاریس تأسیس نمود و کتابی هم بنام «يقظة العرب» تألیف کرد.

- جمعية الوطن العربي: آن را خیر الله خیر الله سال ۱۹۰۵م در پاریس تأسیس نمود، و در همان سال اولین کتاب قومی را بنام «الحركة الوطنية العربية» به نشر رسانید.

- الجمعية القحطانيه: سال ۱۹۰۹م ظاهرشد. و آن یک گروه سری بوده مؤسس آن خلیل حمادۀ مصری می‌باشد.

- جمعیة «العربية الفتاة» آن را طلاب عرب که از جملۀ ایشان محمد بعلبکی نیز بود، سال ۱۹۱۱م در پاریس تشکیل دادند.

- الكتلة النیابية العربية: سال ۱۹۱۱م ظاهر گردید.

- حزب لامركزیه: سال ۱۹۱۲م.

- الجمعیات الاصلاحیه: اواخر ۱۹۱۲م، این جمعیات در بیروت، دمشق، حلب، بغداد، بصره و موصل تشکیل گردید، متشکل از افراد مختلف مسلمانان و نصارا بود.

- المؤتمر العربي در پاریس: آن را سال ۱۹۱۲م بعضی از طلاب عرب تشکیل داد.

- حزب العهد: ۱۹۱۲م، آن یک حزب مخفی بود که ضابط‌های عربی آن را در لشکر عثمانی تشکیل داده بودند.

- جمعية العلم الاخضر: سال ۱۹۱۳م که از جمله تأسیس کنندگان آن دکتور فایق شاگر می‌باشد.

- جمعية العلم: سال ۱۹۱۴م در موصل ظاهر گردید.

با وجود آنچه گذشت دعوت قومیت عربی در محدوده مناطق اقلیت‌های غیر مسلمان و در میان تعداد محدودی از پسران مسلمان که از این مفکوره متأثر شده بودند محصور بود، و آنوقت مفکورۀ عام مردمی گردید که دعوت را رئیس مصر جمال عبد الناصر به سوی خود خواست و تمام اسباب نشراتی و امکانیات دولت خویش را در خدمت آن گذاشت.

- ولی ممکن است که بگوییم: الحال این دعوت در مرحلۀ کاهش و یا لا اقل در مرحلۀ خمود و جمود زندگی می‌کند.

- ساطع مصری (۱۸۸۰- ۱۹۶۸) رهبر قومیت عربی، مهم‌ترین مفکر آن، و مشهورترین دعوتگران به شمار می‌رود، وی تألیفات زیادی دارد که آن‌ها حیثیت اساسی را دارد که مفکورۀ قومیت عربی بالای آن بنا نهاده شده است، بعد از وی و در مرتبۀ دوم میشل عفلق قرار دارد.

افکار و معتقدات:

- مفکورۀ قومیت رابطۀ رشته داری وخون شریکی را از رابطۀ دینی بالاتر می‌برد. گرچه بعضی کتب قومیت عربی دربارۀ دین سکوت نموده‌اند، ولی بعضی دیگرش بر دور ساختن کامل دین از ساحۀ روابطی که بر آن ملت استوار می‌گردد، اصرار می‌ورزند، و می‌گویند که دین ملت عربی را، بخاطر وجود غیر مسلمین در میانشان، پارچه می‌سازد.

- این دعوت در حقیقت بازگشت به سوی جاهلیت، ونوعی از انواع مقابلۀ فکری می‌باشد که عالم اسلامی به آن دچار شده است، زیرا این دعوت در حقیقت انعکاس دعوت‌های قومی است که در اروپا ظاهر شده بود.

- شیخ ابن باز آن را چنین توصیف می‌نماید: «دعوت جاهلیت و الحادیی است که هدفش محاربه و جنگ با اسلام و رهایى یافتن از احکام و تعالیمش می‌باشد» وی نیز دربارۀ آن می‌گوید: «آن را غربی‌های نصرانی، بخاطر جنگ و محاربه با اسلام و بخاطر از بین بردن آن در داخل خانۀ خودش، با اقوال مزخرف، ایجاد نموده‌اند...

بعدا آن را تعداد زیادی از عرب‌های دشمن اسلام پذیرفتند و تعدادی هم از احمقان آنان را تقلید نمودند، و به ایجاد آن ملحدین و دشمنان اسلام، در هر جا که هستند خوش شده‌اند» همچنان می‌گوید: «آن یک دعوت باطل، خطای بزرگ، فریب و مکر آشکار، جاهلیت منکر، و دسیسۀ روشن در مقابل اسلام و اهل آن می‌باشد».

- دعوتگران قومیت عربی- با وجود اختلافی که در مورد ترتیب ارزش‌های مفکوره دارند – معتقد‌اند که مهم‌ترین ارزش‌هائی که قومیت عربی بر آن استوار است عبارت‌اند از: زبان، خون شریکی، تاریخ، سرزمین، دردها و آرزوهای مشترکه.

- معتقد‌اند که عرب امت واحده بوده و ارزش‌های یک امت را دارا می‌باشد، بر یک زمین زندگی می‌نمایند که وطن واحد عربی بوده از خلیج تا محیط امتداد دارد.

- همچنان معتقد‌اند: حدودی که در میان اجزاء این وطن وجود دارد حدود عارضی بوده مناسب است که آن‌ها دور کرده شود و برای عرب دولت واحد و حکومت واحد وجود داشته باشد آنهم بر اساس مفکورۀ علمانی استوار باشد.

- فکر قومی به سوی آزادی انسان عربی به نظر آنان از خرافات، غیبیات و ادیان دعوت می‌نماید.

- آنان چنین شعار می‌دهند: دین از الله است، ولی وطن از همه است، مراد شان از این شعار از یکطرف دور ساختن اسلام از ساحۀ وجود حقیقی است و از طرف دیگر مقدم ساختن اخوت وطنی بر اخوت دینی می‌باشد.

- مفکورۀ قومی چنین می‌پندارد که ادیان، اقلیم‌ها، و تقلید‌های میراثی موانعی‌اند که باید انسان بخاطر درست ساختن آینده امت از آن‌ها خود را نجات دهد.

- تعدادی از رهبران این مفکوره چنین می‌گویند: ما پیش از موسى، عیسى، و محمد علیهم الصلاة والسلام، عرب بودیم.

- مفکورۀ قومی چنین تأکید می‌نماید که وحدت عربی حقیقت است و وحدت اسلامی خوابی بیش نیست.

- همچنین می‌گویند: مفکورۀ قومیت عربی یک حرکت طبیعی بوده که از عمق طبیعت اجتماعی سرچشمه می‌گیرد، نه از نظریات ساخته شده‌ایکه آن را افراد بتوانند اختراع نمایند.

- دعوتگران مفکورۀ قومی این شعر شاعر دهنشین را زیاد زمزمه می‌کنند:

هبوني عيدا يجعل العرب أمة
وسيروا بجثماني على دين برهم
سلام على كفر يوحد بيننا
وأهلا وسهلا بعده بجهنم

یعنی: عیدی را برایم تبریکی بگویید که عرب را یک امت می‌سازد- و ببرید جسد مرا به دین برهمی‌ها - سلامتی باد به کفریکه میان ما اتحاد بیاورد - که بعد از آن دوزخ را نیز مرحبا می‌گوییم.

- بعضی از دعوتگران فکر قومی می‌گویند: قهرمانی عربی خود را به اشکال مختلف ظاهر می‌سازد طور مثال یک بار خود را به صورت شریعت حمیری ظاهر ساخت، بار دیگر به صورت شعر جاهلی و بار سوم هم به شکل اسلام خود را ظاهر کرد.

- یک تن از مشهورین شان می‌گوید: محمد کل عرب بود پس باید کل عرب محمد باشد.

- دعوتگران فکر قومی معتقد‌اند که از جمله محالات است که شخص عرب از قومیت خود دور شده با فکر عالمی و عمومی به سوی ایمان برود.

- بعضی مفکرین قومیت عربی می‌گوید: چون برای هر زمان نبوت مقدس وجود دارد، بناء قومیت عربی نبوت عصر حاضر می‌باشد.

- بعضی دیگر شان می‌گوید: عربیت دین ما عرب‌های مؤمن است، برابر است که اولاد مسلمان باشیم و یا مسیحی. زیرا عربیت قبل از اسلام و قبل از مسیحیت وجود داشت و باید از آن چنان دفاع کنیم که مسلمانان از قرآن پیامبر و مسیحیان از انجیل مسیحی دفاع می‌کنند.

- بعض دیگرش می‌گوید که مرحلۀ قومیت در زندگی امت مرحلۀ حتمی بوده و آن آخرین مرحلۀ ترقی و عالی‌ترین درجۀ تفکر انسانی می‌باشد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- دعوت قومیی که در اروپا ظاهر شد بر اثر آن دولت‌هائی مثل ایتالیا و آلمان تشکیل گردید.

- همان استعمار است که به سوی دعوت قومی تشویق نموده و در راه گسترش آن در کشور‌های اسلامی فعالیت می‌نماید تا قومیت را در جای دین جاگزین سازد و بدین وسیله اعتقادات شان از بین برود، همچنان در راه پاره پاره ساختن سیاسی شان کار و فعالیت می‌نماید، طوریکه میان گروه‌های مختلف مسلمان دشمنی‌ها را می‌انگیزد.

- در ایام دولت عثمانی فعالیت نصارای شام خصوصا لبنان در راه دعوت به سوی فکر قومی خیلی به چشم می‌رسید، زیرا این فکر قومی دشمنی را با دولت مسلمان عثمانی که خیلی بدش می‌دیدند، عمیق می‌سازد، از یک جانب عرب بودن شان و از جانب دیگر شخصیت غیر دینی شان سبب گردید که از دولت عثمانی ایشان را خیلی دور سازد.

- در بعضی جوانب ممکن است که ظهور فکر قومی عربی را جوابی از برای فکر قومی ترکی طورانی پنداشته شود.

انتشار و جاهای نفوذ:

- بسیاری از جوانان عرب و مفکرین آن دارای همین مفکوره‌اند، بنابراین چندین احزاب قومیت وجود دارد که در بلاد عربی منتشر می‌باشد، مثل: حركة الوحدة الشعبية، در تونس، حزب البعث با هردو شاخه‌اش در عراق و سوریه، وباقیماندگان ناصری‌ها در مصر و بلاد شام.

- بسیاری از حاکمان در ادعاء قومیت مسابقه می‌نمایند و هر یکی از آنان بر اینکه وی رهبر قومیت عربی است افتخار نموده ادعا می‌کند که وی به رهبری وزعامت آن مناسب‌تر است.

- ولی چنین مشاهده می‌شود که حالا فکر قومی در حال بازگشت و کاهش بسر می‌برد.

مراجع:

۱- القومية العربية تاریخها وقوامها مصطفى الشهابي.

۲- اللغة و الأدب وعلاقتهما بالقومية ساطع الحصري.

۳- العروبة أولا ساطع الحصري.

۴- الإقليمية جذورها وبذورها ساطع الحصري.

۵- قضية العرب علي ناصر.

۶- القومية العربية د. أبو الفتوح رضوان

۷- أرض العروبة عبد الحي حسن العمراني.

۸- بین الدعوة القومية و أبو الاعلي المودودي. رابطة الإسلامية.

۹- تطور المفهوم القومي عند العرب أنیس صائغ.

۱۰- حقيقة القومية العربية محمد الغزالي.

۱۱- دراسات تاریخیة عن أصل د. محمد معروف الدوالیببـی. العرب و حضارتهم الإنسانية

۱۲- الشعوبية الجدیدة محمد مصطفى رمضان.

۱۳- محنة القومية العربية أركان عبادي.

۱۴- معنى القومية العربية جورج حنا.

۱۵- نشوء القومية العربية زین نور الدین زین.

۱۶- نقد القومية العربية الشیخ عبد العزیز بن باز.

۷- يقظة العرب ترجمۀ د. ناصر الدین الاسد، احسان عباس.

۱۸- فكرة القومية العربية على صالح بن عبد الله العبود. ضوء الإسلام

۱۹- نشأة الحركة العربية الحديثة محمد عزة دروزة.

۲۰- حول القومية العربية عبد المجید عبد الرحیم.

حزب قومی سوری

تعریف:

حزب قومی سوری حزبی است که به سوی قومیت سوریه و مستقل بودن آن از قومیت عربی دعوت می‌کند و اینکه وطن سوری همان جائی است که در آن ملت سوری نشأت نموده است، حزب قومی سوری روح تاریخی و سیاسی قومی خود را از بالندگی‌های مردم سوریه می‌گیرد، این حزب نام «الحزب القومي الإجتماعي» را به خود أخذ نموده سمبول آن زوبعه‌ایست که چهار سر دارد و سوی آزادی، واجب، نظام، وقوت، اشاره می‌کند.

تأسیس و افراد برازنده:

- در سال ۱۹۳۲م جوانی که از برازیل آمده بود در ساحه سیاست در لبنان ظاهر گردید، نام وی انطون سعادت بود، وی حزب منظم دقیق مرکزیى تشکیل داد که بنام «الحزب القومي السوري» معرفی گردید.

- این حزب به ادعای مقابله با طائفه گرائی و فرقه گرائی نشأت نموده از و جود عواطف و دیانات مختلفه در لبنان استفاده نمود، و به سوی رابطه ای دعوت نمود که تمام ممیزات و جدائی‌ها را میان مردم لغو می‌نماید و به یک رابطه آنان را ارتباط می‌داد که آن رابطۀ سرزمین بود، از این حزب غرب خیلی خوش شدو آن را کمک مالی و نظامی نمود.

- مفکورۀ حزب با پیوستن جوانان با سواد پشرفت نموده به دست شخصیت بزرگ آن یعنی انطون سعادت ترقی نمود، وی رهبر روحی و مناظر فکری حزب بود و سال ۱۹۴۹م توسط ضرب گلوله اعدام گردید، اعدام وی در عقب قصدش بر کودتای مسلحانه بود که مرکز دولت را در لبنان تهدید می‌کرد. از جملۀ شخصیات بارز و پیشقدمش غسان جدید بود که در لشکر (نصرانی) سوری خیلی مقدم و پیشتاز بود، و از آنجمله: عصام محایری، دکتور عبدالله سعادت، فایز صایل و جورج عبد المسیح می‌باشند و از جملۀ رئیسانش در اواخر «انعام رعد» نصرانی بود.

افکار و معتقدات:

- مبادی و اصول حزب همان مبادی است که آن را انطون سعادت در کتاب خود «نشوء الأمم» ذکر کرده است:

۱- جدائی دین از دولت.

۲- منع نمودن رجال دین از دخالت در امور سیاسی، قضائی و قومی.

۳- دور کردن موانع میان طائفه‌ها و مذاهب مختلف.

۴- لغو نمودن اقطاع و تنظیم اقتصاد قومی بر اساس تولید، انصاف کارگر و حفظ مصلحت ملت و دولت.

۵- آماده کردن یک لشکر قومی که در تثبیت مصیر ملت و وطن ارزش بالفعل داشته باشد.

- همچنان حزب توجیهاتی دارد که از افکار، معتقدات و تصورات خویش دربارۀ سیر تاریخ تعبیر می‌کند که از آنجمله است:

- سوریه از سوری‌ها است و سوری‌ها ملت واحد‌اند.

- سوری‌ها از دیگر قوم عرب امتیاز دارند همانطور که فرانسوی‌ها از انگلیس‌ها امتیاز دارند، و همانطور که روسی‌ها از آلمانی‌ها امتیاز دارند.

- قضیۀ سوریه همانا ملت سوری و وطن سوری است.

- ملت سوریه همانا وحدت اقوام سوری است و طی تاریخ طولانی که به ما قبل از تاریخ جلی باز می‌گردد تولد شده‌اند.

- ملت سوری یک تشکیل اجتماعی واحد است.

- مصلحت سوریه بالاتر از هر مصلحت است [یعنی در قدم اول مصالح سوریه در نظر گرفته شود].

- قومیت سوریه توسط تاریخ گذشتۀ خیلی طولانی ممتاز‌اند، که آن را «فینقی‌ها» با بت پرستی، شراب نوشی، آلهه شان، عادات وتقالید شان و لذت‌های شان به پیش می‌بردند، و به ثقافت روحی و طرز عمرانی که سوریه در بحر سوری (مشهور به بحر متوسط) انتشار داده است افتخار می‌نمایند.

- افتخار به کارنامه‌های بزرگان امثال (کرینون - بیار صلیبی - یوحنا فم الذهب - افرام العمری - دیک الجن الحمصی - کواکبی - جبران- و …).

- افتخار به جنگجویان تاریخی امثال (سرجون کبیر- اسرحدون سنحاریب- بخت نصر- آشوربانبال- هانی بعل- … تایوسف العظمة) ایشان در این مورد از مشاهیر بزرگان اسلام خود را به غفلت می‌زنند، روشن‌ترین عصر در تاریخ سوریه – به نظر آنان – همان عصر فینقی بوده است.

- فتح اسلامی نزد آنان فتح بیگانه شمرده می‌شود، و در تاریخ اسلامی سوریه بعد از فتح تنها به تاریخی نظر می‌کنند که مختص به سوریه باشد، بناء معاویهسبخاطر آنکه بیست سال قبل از خلافت در دمشق زندگی کرده سوری گردیده است، بزرگان اموی همۀ شان بزرگان سوری محض می‌باشند، نزاعی که میان معاویه وعلیسبود در حقیقت نزاع بین قومیت سوری و قومیت عراقی بود، برای زمین، خاک و هوا تاثیر سحر آمیزی قائل‌اند که انسان را در طی مدت اندکی از یک قومیت به قومیت دیگر و از یک تاریخ به تاریخ دیگر نقل می‌دهد.

- وقتی از سوریه سخن می‌گویند مراد شان از آن سوریۀ بزرگ است که مشتمل بر سوریۀ فعلی، لبنان، اردن، و فلسطین، می‌باشد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

شخصیات این حزب با دین توسط تمام قوت خویش محاربه و مقابله می‌نمایند، و رابطۀ دینی را میان مردم خیلی بد می‌بینند، و در این مورد معتقدات و افکار مختلف دارند:

- مفکورۀ خدا پرستی را انسان وقتی اختراع نمود که زیر سلطان خوف، وهم وخرافات ذلیل شده بود.

- مفکورۀ شان دربارۀ کاینات، انسان و زندگی مفکورۀ مادیت بوده از وجود خدا، قیامت، رسالت و آخرت منکر هستند.

- خون اسلام در اصل جامد بوده، آن را خلفاء و فقهاء مترقی ساخته است.

- به جدائی دین از دولت شعار می‌دهند، در حالیکه این عقیده‌ایست که اسلام آن را به حیث اجمال و تفصیل رد می‌نماید.

- اجتماع بر اساس دین را از خطرناک‌ترین موانع در راه پیشرفت و ترقی می‌دانند، [و می‌گویند: باید این از بین برده شود] تاکیان قومی سوری از تناقضات محفوظ بماند.

- دعوت شان در حقیقت دعوت جانبگرائی است که محدود در وطن می‌باشد، بناء این دعوت جهان بزرگ عربی و اسلامی را از بین برده آن را داخل یک منطقۀ کوچک ومحدود می‌سازد، آنهم در عصر اجتماعات عالمی و عمومی و لشکر سازی‌های بین الدولی.

- این دعوت جانبگرا، خدمت مصالح غرب استعمارگر، و خدمت صهیونیزم را در پاره پاره کردن وطن بزرگ اسلامی واز بین بردن قوتی که اسرائیل را احاطه نموده است، می‌نماید.

- به سوی بی‌پروائی و استهتار در مقابل ارزش‌های اخلاقی فرامیخواند تا بدین وسیله فرصت را برای فریفتن پسران و دختران جوان آماده ساخته و آنان را در مجالس بی‌حیائی خویش جذب نمایند، مجالسی که شراب در آن چرخ می‌زند و بد اخلاقی‌های جنسی نیز به اوج خود می‌رسد.

انتشار و جاهای نفوذ:

- این حزب لبنان را به حیث مرکز انتخاب نموده، و پیروانی در سوریه نیز یافته، ولی از طرف حکمرانان مختلف مورد هجوم قرار گرفت، زیرا این حزب با مفکورۀ قومیت عربی که نفوذ بیشتری دارد مخالف است، در لبنان به شکل آشکارا فعالیت می‌نماید و نام جدیدی هم بنام «الحزب القومي الإجتماعي» برای خود اتخاذ نموده است.

- انطون سعادت درکتاب خود «نشوء الأمم» از حدود قومیت سوری چنین تعبیر می‌کند که این یک منطقۀ جغرافیائی جدا از غیرش می‌باشد، که از کوه‌های طوروس در شمال تا کانال سویس در جنوب مشتمل بر جزیرۀ سیناء و خلیج عقبه واز بحر سوری (متوسط) در غرب تا الصحراء در شرق به دجله امتداد دارد، ولی حالا حزب رو به کاهش شدید است.

مراجع:

۱-نشوء الأمم انطون سعادت.

۲- المحاضرات العشر في الندوة انطون سعادت. الثقافية

۳- تعالیم و شروح في العقیدة انطون سعادت. القومية و الاجتماعية.

۴- الإسلام في رسالتیه المسيحية و انطون سعادت. المحمدية

۵- جریدة الشهاب الدمشقية مقالاتی از دکتور مصطفى سباعی. لعام ۱۹۵۵م

۶- العروبة بین دعاتها ومعارضیها ساطع حصري.

۷- حركات و مذاهب في میزان الإسلام فتحي یكن.

۸- لبنان في التاریخ فلیب حتى.

کونفوشیوسیه

تعریف:

کونفوشیوسیه دیانت اهل چین است، و آن به حکیم فیلسوف کونفوشیوس باز می‌گردد، وی در قرن ششم قبل از میلاد ظاهر شد و به سوی احیاء شعائر، عادات و تقالید دینی دعوت نمود، عادات و شعائری که چینیان آن را از اجداد خویش به میراث گرفته بودند، البته به اضافۀ اشیائی از فلسفه ونظریات خویش دربارۀ اخلاق، معاملات، و روش درست. و دیانتی است که بر اساس عبادت پروردگار آسمان و یا پروردگار بزرگ‌تر، تقدیس ملائکه و عبادت ارواح آباء و اجداد استوار می‌باشد.

تأسیس و افراد برازنده:

اول: کونفوشیوس:

- کونفوشیوس مؤسس حقیقی این دین شمرده می‌شود.

- سال ۵۵۱ قبل از میلاد درشهر تسو Tsou که یکی از شهر‌های مقاطعۀ لو Lu به شمار می‌رود چشم به جهان گشود.

- نامش کونج Kung (نام قبیله‌ایکه وی به آن تعلق دارد) فوتس Futze (که معنایش رئیس و یا فیلسوف می‌باشد) است یعنی رئیس و یا فیلسوف قبیلۀ کونج.

- وی به خاندان بزرگی منسوب بود، پدرکلانش والی همین ولایت بود، پدرش ضابط حربی ممتازی بود، ولی خود وی در نتیجۀ ازدواج غیر شرعی بدنیا آمده بود، وی در سن سه سا لگی بود که پدرش وفات نمود.

- یتیم زندگی نمود، چوپانی کرد، در اوائل جوانی خود قبل از سن بیست سالگی عروسی نمود و صاحب پسر و دختری گردید ولی بعد از دوسال از ازدواج در میان زن و شوهر جدائی آمد البته سببش دقت شدید وی در خورد و نوش و لباس بود که آن را زنش تحمل کرده نتوانست.

- علوم فلسفی خود را از استاد فیلسوف لوتس Laotse صاحب مذهب طاویه، فرا گرفت، لوتس به سوی قناعت و گذشت مطلق دعوت می‌نمود، ولی کنفوشیوس بعدا با وی در این مورد مخالفت نموده به سوی جزاء بالمثل دعوت نمود تا عدالت بر قرار شود.

- وقتی به سن بیست و دو سالگی رسید مدرسه‌ای برای تدریس اصول فلسفه انشاء نمود، شاگردانش رو به افزایش نهادند و به سه هزار شاگرد رسید و در میان آنان تقریبا هشتاد تن از افرادی وجود داشت که امارات زکاوت و نجابت در آنان دیده می‌شد.

- در چندین مقام ایفاء وظیفه نموده به حیث مشاور امیران و ولات و به حیث قاضی، حاکم، وزیر کار، و وزیر عدلیه، ایفاء وظیفه نموده در سال ۴۹۶ ق. م. به حیث رئیس الوزاء تعیین گردید، و در آن وقت به اعدام بعضی از وزیر‌های سابق و تعدادی از رجال سیاست و اغتشاشگران اقدام نمود وبدین گونه مقاطعۀ «لو» را نمونه ای برای تطبیق آراء و اصول فلسفی مثالی که به سوی آن فرا می‌خواند ساخت.

- بعدا سفر نمود و به شهرهای زیادی رفت که حاکمان را نصیحت و رهنمائی می‌نمود، با مردم می‌دید و افکار و تعالیم خویش را در میان شان نشر می‌نمود و آنان را به اخلاق نیک تشویق می‌کرد.

- اخیرا دوباره به مقاطعۀ «لو» بازگشت نمود، وخود را به تدریس یاران و دوستداران خود فارغ نموده به کتب متقدمین مشغول شد، آن‌ها را تلخیص می‌نمود، ترتیب می‌داد و بعضی از افکار خود را در آن‌ها می‌گنجانید، ناگهان یگانه پسرش که به سن پنچاه رسیده بود وفات کرد، و شاگرد محبوبش (هووی) را نیز از دست داد، بناء خیلی گریۀ اسفناک نمود.

- سال ۴۷۹ ق. م. وفات نمود و از خود مذهب رسمی و عمومی بجاگذاشت که تا نصف قرن بیستم فعلی وجود داشت.

دوم: صفات شخصی وی:

- نرمخوی، کشاده جبین، ادیب و باریک بین بود، از گریۀ دیگران متأثر می‌شد، گاهی خیلی سخت دل و ترشروی می‌گردید، بلند قامت بود، در خوردن، نوشیدن و لباس خویش دقت وتوجه می‌نمود که چگونه است، دوستدار خواندن، تحقیق نمودن، آموختن، آموزانیدن، معرفت و آداب بود.

- در پی منصب سیاسی تلاش می‌نمود، البته بخاطر تطبیق نمودن اصول ومبادی سیاسی واخلاقی‌اش و تحقق بخشیدن (مدینۀ فاضله) [یعنی: شهر ممتاز] که به سوی آن دعوت می‌کرد.

- خطیب و سخنران ممتازی بود ولی کلام زیاد را دوست نداشت، عبارات و جملاتش خیلی کوتاه می‌بود که به منزلۀ ضرب المثل‌های کوتاه و پندهای بلیغ به شمار می‌رفت.

- نزد وی احساس دینی وجود داشت، پروردگاری را که در زمانش پرستش می‌شد احترام داشت و بر اداء کردن مراسم دینی مداومت می‌کرد، در عبادات خود به طرف پروردگار بزرگ و یا پروردگار آسمان متوجه می‌شد، خاموشانه نماز می‌خواند، این را ناپسند می‌دانست که از پروردگار امید اعطاء نعمت ویا مغفرت گناهان شود، زیرا نماز نزد وی فقط بخاطر انتظام روش و سلوک افراد است و دین به نظر وی تنها ایجاد الفت میان مردم می‌باشد.

- شعر می‌خواند، سرود می‌نمود از موسیقی استفاده می‌کرد وخود کتابی هم بجاگذاشت بنام (کتاب الاغانی Book of songs همچنان به محافل ومراسم دینی علاقۀ زیاد داشت، به تیر اندازی، کشتی رانی، خواندن، علوم ریاضی، وبررسی تاریخ توجه می‌نمود.

سوم: اشخاص برازنده:

- بعد از وی کونفوشیوسیه به دو بخش تقسیم شد:

۱- مذهب متشدد حرفی که آن را «منسیوس» رهبری می‌کرد، این مذهب به حفظ حرف به حرف نظریات وافکار کونفوشیوس وتطبیق آن باکمال دقت، دعوت می‌نماید، منسیوس شاگرد روحی کونفوشیوس می‌باشد، زیرا وی علوم خود را از خود کونفوشیوس، بلا واسطه نگرفته، بلکه از نواسۀ وی اخذ کرده بود، نواسۀ وی Tsesze نام داشت وی کسی بود که کتاب انسجام مرکزی Central Harmony را تألیف نموده است.

۲- مذهب تحلیلی که آن را هزنتسی Hsuntse ویانجتسی Yangtse رهبری می‌نمودند، مذهب آندو براساس تفسیر وتحلیل افکار معلم واستنباط نظریات توسط الهام گرفتن از روح ومعنویت نصوص کونفوشیوسی استوار بود.

- تسی کنج Tsekung سال ۵۲۰م تولد گردیده، واز بزرگ‌ترین شخصیات سیاسی چین گردید.

- تسی هسیا Tsehsia سال ۵۰۷م تولد گردیده، واز جملۀ فقیهان بزرگ در دین کونفوشیوسی گردید.

- تسینکتز Tsengtse وی استاذ نواسۀ کونفوشیوس بود، ودر مرتبه واهمیت دوم منسیوس بود.

- تشی هزیوان Chi- Husan وی در دوران خاندان هان زندگی می‌کرد، یعنی (۱۲۷- ۲۰۰م).

- تشو هزی (Cho - Hsi ۱۱۳۰-۱۲۰۰م) وی کتاب‌های چهارگانه‌ای را که در مدارس اولیه و ابتدائیه چین تدریس می‌شد به نشر رسانید، وی یگانه کسیست که در آراء و نظریات کونفوشیوسی حجت و دلیل پنداشته می‌شود، زیرا درست ساختن امتحانات دینی که توسط آن‌ها اهلیت اشخاص برای اشغال وظیفه حکومتی دانسته می‌شود، به وی تعلق می‌گیرد.

چهارم: تطور و ترقی تاریخی مفکورۀ کونفوشیوسی:

۱- کونفوشیوس به نقل آراء، وافکار، ومعتقدات متقدمین اقدام نموده آن را به زبان عصر خویش نوشته، وبه سه هزار شاگرد تلقین وتعلیم می‌نمود؟

۲- عبادت در زمان وی درقدم اول برای پروردگار آسمان ویا به عبارت دیگر پروردگار اعظم بود و در قدم دوم برای پروردگار زمین، تقدیس وتعظیم ملائکه و عبادت ارواح اجداد نیز وجود داشت.

۳- وقتی کونفوشیوس وفات نمود در نزدیکی نهر استس در شمال شهر دفن گردید، بعدا مردم به تدریج در اطراف قبرش زیاد شد وقریۀ کونج را تشکیل دادند.

۴- بعدا در اطراف قبرش مجالس علمی را تشکیل می‌دادند.

۵- نزدیک قبرش معبدی بناکردند، بعد از آن به الهام گرفتن از افکارش شروع نموده بعد از آن به تقدیس و تعظیمش پرداختند.

۶- تا زمان امپرا طور اول خاندان هان ۲۰۶ ق.م همینطور به تقدیس وتعظیمش ادامه می‌دادند، ولی در زمان وی مردم به عبادتش پرداختند، نذرها برایش تقدیم می‌نمودند، و بالای وزیران، کارمندان بزرگ ورجال دولت لازم بود که قبل از اشغال وظیفۀ جدید باید قبر ومعبد وی را زیارت می‌گردند.

۷- در زمان «تشي إن شهوانج» امپراطور، صاحب دیوار بزرگ چین، کونفوشیوسیه دچار مغلوبیت ومظلومیت شدند، این مغلوبیت از سال ۲۱۲ ق۰م تا سال ۲۰۷ق. م. ادامه یافت، که دراین دوران کتب شان را می‌سوختاند، دانشمندان شان را بعضا اعدام وبعضا زنده به گور می‌کرد، تعداد دانشمندانی که آنان را زنده به گور کرده بود به ۴۶۰ فیلسوف می‌رسید.

۸- سال۲۰۷ ق۰م مردم به انقلابی اقدام نمودند که تعظیم واحترام را دوباره به اتباع کونفوشیوس اعاده نموده مجد آن، توسط درست نمودن بار دوم کتاب‌هایش اعاده گردید.

۹- وقتی امپراطور دوتی(۱۴۰- ۸۷ ق۰م) آمد کونفوشیوسیه را دین رسمی دولت چین اعلان نمود، وکونفوشیوسیه درهمین مقام عالی خود تاسال ۱۹۱۲م باقی ماند.

۱۰- فیلسوف موتزی (Motze ۴۷۰-۳۸۱ ق.م) مفکورۀ جدیدی را اضافه نمود و آن اینکه برای پروردگار آسمان مجسمۀ بزرگی که مشابه به انسان بود، درست نمود.

۱۱- درسال ۴۲۲ م معبدی برای کونفوشیوس در Chufu، آنجا که قبرش است، بنا گردید.

۱۲- درسال ۵۰۵ م معبد دیگری در پایتخت اعمار گردید، کتاب‌هایش در مدارس به حیث کتب مقدس تدریش می‌شد.

۱۳- درسال ۶۳۰ م یکی از بزرگان امر نمود که در تمام اطراف امپراطوری معابدی بناء شود که در آن‌ها تمثال‌های کونفوشیوس وجود داشته باشد، همچنان امرنمود که دانشگاه‌هائی ایجاد گردد که در آن‌ها نظریات و آراء کونفوشیوس، که رمز وحدت سیاسی ودینی بود، تدریس وتعلیم گردد.

۱۴- درسال ۷۳۵ م برای کونفوشیوس لقب (ملک) داده شد.

۱۵- سال ۱۰۱۳م لقب «القدیس الأعظم» برای وی اعطاء گردید.

۱۶- درسال ۱۳۳۰ م برای افرادی که از نسل وی بود رتبۀ شرف اعطاء گردید، بعد از آن ایشان طبقۀ شریف ونبیل به شمار می‌رفتند.

۱۷- درسال ۱۵۳۰ م تماثیلی که درمعابد وجود داشت به تصویرها ولوحه‌ها تبدیل گردید، تاکه کونفوشیوسیه به دین بت پرستان خلط نشود.

۱۸- درسال ۱۹۰۵م ستارۀ کونفوشیوسیه روی به افول نهاد وامتحان دینی که در تعیین وظایف ضروری بود لغو کرده شد.

۱۹- درسال ۱۹۱۰ م شهاب هالی Halley درآسمان چین ظهور نمود و آن غضبی از جانب آلهة بالای خاندان مانتشو شمرده شد، خاندانی که فساد در دورانش به اوج خود رسیده بود، بالآخره به انقلاب عمومی مفضی گردید وانقلاب توسط استعفای امپراطور از تختش درسال ۱۹۱۲ م به پایان رسید، چین به نظام جمهوری تبدیل گردیده کونفوشیوسیه از ساحۀ سیاسی و دینی پنهان و ناپدید گردید، لکن بازهم در اخلاق و تقالید چین وجود خود را حفظ نموده بود.

۲۰- در سال ۱۹۲۸م به تحریم تقدیم نمودن نذرانه به کونفوشیوس و منع برپا کردن مراسم دینی برای وی، فرمان صادر شد.

۲۱- وقتی جاپانی‌ها بر منشوریا غلبه نمودند روح بازگشت به سوی کونفوشیوسیه در چین دوباره تازه گردیده مردم در سال‌های (۱۹۳۰- ۱۹۳۴م) بار دیگر به تقدیم نذرانه‌ها پرداختند، همچنان تدریس کونفوشیوسیه درهمه جا شروع گردید، زیرا آنان معتقد بودند که بدبختی‌های شان بخاطر آنست که تعالیم معلم بزرگ را ترک کرده‌اند، و حرکت احیاء جدید، به رهبری تشانج کای شیک شروع گردید و تا بعد از جنگ جهانی دوم ادامه یافت.

۲۲- در سال ۱۹۴۹م کمونیزم بالای چین تسلط یافت، ولی به تدریج میان چین و اتحاد شوروی مخالفت‌ها به ظهور رسید که سبب جدائی و دوری میان هر دو کشور گردید، بعد از مردن رهبر مشهور کمونیزم چینی (ماو تسی تونج) بازگشت از کمونستی در چین شروع گردید، و نیسم غرب بالایش وزیدن گرفت.

۲۳- پژوهشگران به این باور‌اند که روح کونفوشیوسیه در راه تغییر شعائر کمونیزم کار خواهد نمود و آن را از کمونستی روسی خیلی دور خواهد ساخت، زیرا دین کونفوشیوسیه بالای ملت چین سلطۀ روحی دارد.

۲۴- کونفوشیوسیه همیشه حیثیت اساس اصلی را برای نظام اجتماعی در فرمول (وطن چین) دارد.

افکار و معتقدات:

اول: کتب:

- علاوه بر تعداد زیادی از شرحها، تعلیقات و تلخیصات دو مجموعۀ اساسی وجود دارد که مفکورۀ کونفوشیوسی را انعکاس می‌دهد، مجموعۀ اول بنام کتاب‌های پنجگانه و مجموعۀ دوم بنام کتاب‌های چهارگانه یاد می‌شود.

- کتب پنجگانه عبارت از همان کتاب‌هائی است که خود کونفوشیوس آن‌ها را از کتب متقدمین نقل نموده و آنان عبارت‌اند از:

۱- کتاب اغانی یا شعر: در این کتاب ۳۵۰ شعر همراه با شش ترانۀ دینی وجود دارد که با موسیقی سروده می‌شود.

۲- کتاب تاریخ: در این کتاب وثایق و حکایات تاریخی وجود دارد که به تاریخ قدیم چین تعلق دارد.

۳- کتاب تغییرات: در این کتاب فلسفۀ ترقی حوادث انسانی وجود داشت که آن را کونفوشیوس به کتاب علمی و تدریسی دربارۀ سلوک انسان تبدیل نمود.

۴- کتاب بهار و خزان: کتاب تاریخی که تاریخ مرحلۀ (۷۲۲- ۴۸۱ ق.م.) را گرفته است.

۵- کتاب طقوس و یا مراسم: در این کتاب طرق مراسم دینی قدیم چین را بیان نموده نظام اساسی خاندان «تشو» را درست می‌نماید، خاندانی که در تاریخ قدیم چین رول مهمی را بازی کرده است.

- کتب چهارگانه: آن‌ها کتاب هائی‌اند که خود کونفوشیوس و شاگردانش تألیف نموده‌اند و اقوال استاد خویش را همراه با تفسیرات و تعلیقاتی در آن‌ها درج نموده‌اند، این کتاب‌ها فلسفۀ خود کونفوشیوس را انعکاس می‌دهد، و آن‌ها عبارت‌اند از:

۱- کتاب اخلاق و سیاست.

۲- کتاب انسجام مرکزی Central Harmony.

۳- کتاب منتخبات Analects همچنان آن را انجیل کونفوشیوس می‌گویند.

۴- کتاب منسیوس: این کتاب مرکب از هفت کتاب می‌باشد، و احتمال دارد که مؤلف آن خود منسیوس باشد.

دوم: معتقدات اساسی:

معتقدات اساسی نزد آنان همان است که تعلق به پروردگار و یا اله آسمانی، ملائکه و ارواح اجداد، دارد.

۱- پروردگار: به پروردگار بزرگ و یا پروردگار آسمانی معتقد‌اند و در وقت عبادت به سوی وی متوجه می‌شوند، عبادت وی و پیشکش نمودن قربانی‌ها برای وی مخصوص پادشاه وامراء می‌باشد.

- برای زمین هم خدائی دارند و آن را پروردگار زمین می‌نامند، و آن را مردم عام چین عبادت می‌کنند.

- برای هریکی از: آفتاب، مهتاب، ستاره‌ها، ابرها، کوه‌ها، و … پروردگاری است، و عبادت آن‌ها و تقدیم نمودن قربانی‌ها برای آنان مخصوص امراء می‌باشد.

۲- ملائکه: آنان ملائکه را تقدیس و تعظیم نموده برای شان قربانی‌ها تقدیم می‌نمایند.

۳- ارواح پدران: چینی‌ها ارواح اجداد سابقۀ خویش را تقدیس نموده به بقاء ارواح عقیده مند می‌باشند، نذرانه‌ها عبارت از مجالسی است که در آن توسط انواع موسیقی سرور وخوشی را به همین ارواح می‌رسانند، در هر خانه معبدی برای ارواح مردگان و آلهه منزل وجود دارد.

سوم: افکار و معتقدات دیگر:

کونفوشیوس پیامبر نبود وخودش هم ادعای آن را نکرده بود، بلکه معتقد‌اند که وی از کسانی بوده که عنایت آسمانی برای شان شده تا ارشاد و رهنمائی مردم را بدوش گیرند، وی به مراسم و شعائر دینی و برپا نمودن آن مداومت داشت، پروردگار بزرگ را عبادت می‌نمود، آلهۀ دیگر را نیز عبادت می‌کرد، وی با آنان معرفت نداشت و در حقیقت نظریات دینی شان تحقیق نکرده بود.

- کونفوشیوس در راه تحقق بخشیدن «مدینۀ فاضله»‌ای که به سوی آن دعوت می‌نمود، سعی و تلاش جدی می‌کرد، مدینۀ فاضلۀ وی یک شهر مثالی است، ولی از مدینۀ فاضلۀ ارسطو تفاوت داشت، زیرا مدینۀ کونفوشیوس یک شهر مثالی بود که در حدود واقعیت بوده تحقیق و تطبیق آن ممکن می‌باشد، ولی مدینۀ ارسطو یک مدینۀ مثالی خیالی بوده از سطح تطبیق قاصر بشری بدور می‌باشد. هر دو فیلسوف در یک عصر زندگی می‌کردند.

- جنت و دوزخ: به این دو عقیده ندارند، بلکه اصلا به قیامت عقیده ندارند، زیرا تمام سعی و کوشش شان متوجه زندگی دنیا بود و از اینکه ارواح بعد از بیرون شدن شان از جسدها کجا می‌روند سوالی نمی‌کنند، باری یکی از شاگردان استاد خود کونفوشیوس را از مرگ سوال کرد، استاد در جواب گفت: ما هنوز زندگی را بررسی نکرده‌ایم پس چگونه مرگ را بررسی کرده باشیم.

- جزاء و پاداش: ایندو به نظر آنان در زندگی دنیا می‌باشد، اگر عمل نیک بود پاداش نیک و اگر بد بود جزاء بد می‌باشد.

- قضاء و تقدیر: به ایندو عقیده دارند، وقتی عصیان و گناه زیاد شد عذاب آسمانی در مقابل آن توسط زلزله‌ها و آتشفشان‌ها می‌باشد.

- حکمفرما پسر آسمان است، وقتی سختگیری و ظلم کرد و از عدالت دور شد آسمان کسی را از رعیتش بالای او مسلط می‌کند تاوی را از مقامش خلع نموده شخص عادلی جایش را بگیرد.

- اخلاق چیز اساسی و مهمی است که کونفوشیوس به سوی آن دعوت می‌کرد، و آن محور فلسفه و اساس دین می‌باشد، کونفوشیوسیه اینطور دربارۀ اخلاق می‌کوشد که اول شخص را در حصۀ اخلاق داخلی‌اش تربیه می‌کند تا انسجام و نظمی که در آینده بالای زندگی شخصی‌اش سیطره می‌کند قبلا به آن احساس داشته باشد، که بدین گونه خود به خود تابع قوانین اجتماعی گردد.

- مظاهر اخلاق امور آتی‌اند:

* فرمانبرداری پدر و تواضع به وی.

* فرمانبرداری برادر کوچک برای برادر بزرگ.

* فرمانبرداری از حاکم و تابعیت به وی.

* اخلاص دوست در مقابل دوستانش.

* عدم تاخت و تاز بالای دیگران توسط زبان وقت سخن گفتن با ایشان.

* باید گفتار به اندازۀ کردار باشد، و ناپسند بودن تظاهر شخص درمقامی که موافق حالش نباشد.

* دوری از خود پسندی، واسطه شدن، و طرفداری کردن.

- اخلاق حکمفرا در امور آتی ظاهر می‌شود:

* احترام به افرادی که سزاوار احترامش هستند.

* دوست داشتن کسانی که باوی نزدیکی و رشته داری دارند، و انجام دادن امور مناسب در مقابل آنان.

* با وزیران و دیگر وظیفه داران خود پیش آمد نیکو نماید.

* توجه به مصالح عام، تشویق و اقدام به کارهای پرمنفعت.

* ترحم به اتباع کشورهای دیگر که در کشور وی جاگزین‌اند.

* فراهم آوردن رفاهیت و زندگی خوب برای امیران امپراطوری و برای تمام مردمش.

- کونفوشیوسیه به عادات و عنعنات میراثی احترام می‌گزارند، خیلی زیاد محافظه کار هستند، علم و امانت را مقدس می‌دانند، معامله و روش نرم را محترم می‌شمارند، ولی فروتنی در مقابل ظلم و زور را دوست ندارند.

- جامعۀ کونفوشیو سی براساس احترام ملکیت فردی استوار بوده، در پهلوی آن برنامه‌های اصلاحی که روح محبت را میان ثروتمندان و فقراء افرایش دهد ضروری می‌دانند.

- به تفاوت میان طبقات قائل‌اند، و این تفاوت در وقت انجام مراسم دینی، عیدهای رسمی و در وقت تقدیم نذرانه‌ها به خوبی آشکار می‌گردد.

- نظام طبقاتی نزد آنان یک نظام باز بوده برای هر شخص ممکن است که از طبقۀ خود به هر طبقۀ اجتماعی دیگری که می‌خواهد انتقال نماید، ولی به آن شرط که نزد وی امکاناتی وجود داشته باشدکه وی را اهل ومستحق آن طبقه سازد.

- انسان نتیجه و ثمرۀ مزج قوای آسمانی با قوای زمین می‌باشد، یعنی داخل شدن ارواح آسمانی در جواهر و عناصر پنجگانۀ زمین، بنابر همین جهت بالای انسان لازم است که از هر چیز استفاده کند ولی در چوکات اخلاق درست و مستقیم انسانی.

- افکار خویش را بر مفکوره ء «عناصر پنجگانه» بنا نهاده‌اند، بنابر آن:

* ترکیب اشیاء از پنج چیز است: معدن، چوب، آب، آتش، خاک.

* قربانی‌ها و نذرانه‌ها پنج است.

* موسیقی پنج کلید دارد و رنگ‌های اصلی پنج است.

* جهات پنج است: شرق، غرب، شمال، جنوب، وسط.

* درجه‌های رشته داری و قرابت پنج است: رشتۀ پدری، رشتۀ مادری، رشتۀ روجیت، رشتۀ فرزندی و رشتۀ برادری.

- موسیقی رول مهمی را در زندگی اجتماعی مردم بازی می‌نماید، و در تنظیم سلوک افراد سهم می‌گیرد، و در عادت دادن شان به طاعت و نظام کار می‌کند، بالآخره مؤدی به انسجام، الفت و فداکاری می‌شود.

- شخص فاضل کسیست که موقف میانه را میان ذات خود و تأثیر پذیری‌هایش اختیار می‌نماید، تا آنکه به درجۀ ثبات کامل می‌رسد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- کونفوشیوسیه به معتقدات چینیان قدیم باز می‌گردد، معتقداتی که به ۲۶۰۰ سال قبل از میلاد تعلق می‌گیرد، آن عقاید را در قدم اول کونفوشیوس و در قدم دوم پیروانش، بدون کدام مناقشه و جدالی و بدون فرق گذاشتن در میان حق و باطل پذیرفته‌اند.

- در قرن چهارم قبل از میلاد امر جدیدی را علاوه نمودند که آن عبادت کردن ستارۀ قطب بود، زیرا آنان معتقد‌اند که آن ستاره محوری است که آسمان در اطراف آن می‌چرخد، پژوهشگران به این باور‌اند که این عقیده از دیانت و مذهب بعضی ساکنین حوض بحر متوسط به سوی آنان سفر کرده است.

- کونفوشیوسیه در مقابل فکر کمونستی و فکر اشتراکی که در دو قرن قبل از میلاد بالایش وارد شده بودند، ایستادگی نموده بالای آن‌ها غالب گردید، همچنان توانست که بودائیه را ذوب نموده در قالب کونفوشیوسیۀ چینی بیندازد و از آن بودائیۀ چینی درست نماید، که با بودائیۀ اصلی هندی تفاوت داشته باشد.

- علی الرغم تسلط سیاسی کمونیزم بالای چین معتقدات کونفوشیوسیه در عقیده اکثر چینیان معاصر وجود دارد.

انتشار و جاهای نفوذ:

- کونفوشیوسیه در چین انتشار یافت.

- از سال ۱۹۴۹م کونفوشیوسیه از ساحۀ سیاسی ودینی دور شد، ولی در روحیۀ اقوام چین به صورت مخفی باقی مانده است، که همین امر سبب شده تا شعائر کمونستی مارکسستی در چین تغییر نماید.

- کونفوشیوسیه تاحال در (فرموزا) و یا (الصین الوطنیه) نظام اجتماعی را رهبری می‌نماید.

- در کوریا و جاپان نیز به نشر رسید، ودر دانشگاه‌های جاپان تدریس می‌شود، و این مذهب از زیر بناهای اساسیى است که در اکثر دولت‌های شرقی آسیا و جنوب شرقی آن در عصر میانه و عصر جدید زیر بنای اخلاقی را تشکیل می‌دهد.

- کونفوشیوسیه از ستایش و توصیف بعضی فلاسفۀ غرب نیز بهره مند گردیده است، مثل فیلسوف لیبنتز (۱۶۴۶- ۱۷۱۶م) و بیتر نویل، کسی که کتاب کلاسیکیات کونفوشیوس را سال ۱۷۱۱م به نشر رسانید، همچنان کتاب‌های کونفوشیوس به اکثر لغات اروپائی ترجمه شده است.

مراجع:

۱- الحوار كونفوشیوس فیلسوف الصین الأكبر- ترجمة محمد مكین- المطبعة السلفية- القاهرة- ۱۳۵۴هـ.

۲- كونفوشیوس: النبي الصیني د. حسن شحاته سعفان- مكتبة نهضة مصر.

۳- الملل والنحل للشهرستاني الطبعة الثانية- دار المعرفة- بیروت- انظر الذیل الذي هو من تألیف محمد سید كیلاني- صفحة ۱۹.

۴- محاضرات في مقارنات محمد أبو زهرة- مطبعة یوسف- مصر. الادیان

مراجع بیگانه:

۱- Lin Yutang: The Wisdom of Confucius, N. Y. ۱۹۳۸.

۲- K. Wilhelm: Kungte, leben und lehre. ۱۹۲۵.

۳- Kuntse und Konfuzianismus, ۱۹۳۰.

۴- H. A. Giles: Confucianism and its Rivals London ۱۹۱۵.

۵- M. G. Pouthie: Doctrine de confucius,Paris.

۶- P. Masson – oursel: la philosophieen Orient, ۱۹۳۸.

۷- Social Philosophers.

۸- Hastings: Encyclopaedia of Religion and Ethics.

۹- Ch. Luan: la philosophie Morale et politique de Mencius ۱۹۲۷

لیونز

LIONS CLUBS

تعریف:

این گروه در ظاهر مجموعه‌ای از مراکز خیری و اجتماعی‌اند، ولی در حقیقت یکی از گروه‌های جهانی بوده که تابع ماسونیزم می‌باشد، و آن را یهودیان به خاطر فساد جهان وسیطره بر آن، رهبری می‌کنند.

تأسیس و افراد برازنده:

- درتابسان سال ۱۹۱۵م مؤسس این گروه، ملفن جونس، به سوی مفکورۀ ایجاد مراکزی دعوت نمود که مردم کارگر را دراکناف و اطراف مختلف ایالات متحده، در برکیرد، واولین مرکزی که از این نوع مراکز تأسیس شد در شهر سانت انطونیو- تکساس، بود.

- درمایو ۱۹۱۷م مراکز لیونز به حیث سازمان جهانی پا به عرصۀ وجود نهاد، اولین اجتماع آن در شیکاغو، درمحل سابقۀ گروه روتاری، برگذار گردید.

- بعضی پژوهشگران به این باور‌اند که این گروه تابع گروه بنای برث (یعنی پسران عصر)‌اند، که این گروه در ۱۳/۱۰/۱۸۳۴م، درشهر نیورک، تأسیس شده بود.

- مراکز این گروه همه وبه صورت عام، به طرق مختلف تنظیم ماسونیزم را پیروی می‌کنند.

- گروه لیونز به این هدف تأسیس شده تا درصورتی که اگر گروه‌های سابقه افشاء شوند ویا جبراً از صحنه بیرون کرده شوند، در آن صورت این گروه چون ظاهراً لباس خیر و اصلاح اجتماعی را دربردارد، جاگزین آن‌ها شود.

افکار و معتقدات:

- نام شان (لیونز) که به معنای «سیاهک است، اشاره به سوی قوت وشجاعت می‌باشد.

* فعالیت و کار ظاهری شان امور آتی می‌باشد:

* دعوت به سوی برادری، آزادی، ومساوات.

* انتشار امور خیریه وایجاد معاونت میان اقوام.

* رشد روحیۀ صداقت میان افراد، بدور از روابط عقیدتی.

* توجه به رفاهیت وپیشرفت سطح زندگی اجتماعی.

* کار در راه ایجاد معرفت، باتمام وسائل ممکنه.

* همکاری ومساعدت با نابینایان.

* تخفیف مشکلات روز مرۀ زندگی از هموطنان.

* خدمت نمودن به مردم محل.

* برپا کردن مسابقات رفاهیت.

* تقویۀ پروگرام‌های خیریه.

* تقویۀ پروگرام‌های ملل متحد.

- شروط عضویت:

* شروط عضویت در این تنظیم تفاوت زیادی با شروط عضویت در تنظیم‌های ماسونی و روتاری ندارد.

* لکن فرقش از تنظیم ماسونی در آنست که در این تنظیم جائزاست برای یک شغل وپیشه دوعضو و یا زیاده از آن وجود داشته باشد.

* هیچ شخص نمی‌تواند خودش درخواست عضویت نماید، بلکه خودشان اگر در وی مصلحتی دیدند، او را انتخاب نموده عضویت را برایش پیشکش می‌نمایند.

* شرط است که باید عضو از افراد شغل وکسبی باشد که آن کسب کامیاب باشد.

* این نیز شرط است که باید کار عضو درهمان منطقه‌ای باشد که آنجا مرکز وجود دارد.

* بالای هر عضو لازم است که حاضری نسبی خود را در اجتماعات هفته وار حفظ نماید و سالانه از ۶۰ % کم نباشد.

* از دخول افراد عقیده دوست وکسانی که تعصب شدید وطنی دارند، جداً جلو گیری می‌نمایند.

* پسران ودختران جوان را جذب می‌نمایند، البته بخاطر حفظ سطح ممکن وجود نوجوانان و به خاطر زنده نگه داشتن همیشگی مرکز، علاوه بر آنکه تأثیر بالای جوانان خیلی سهل و آسان می‌باشد.

* زنان را نیز جذب می‌نمایند، خصوصا همسران مسؤولین بزرگ را، برای آنان وظیفۀ ارتباط گرفتن با اشخاص بزرگ سپرده می‌شود، آنان مراکز خاص دارند بنام «مرکز زنان لیونز».

- تشکیل تنظیم: هر مرکز متشکل است از:

* یک رئیس.

* یک و یا زیاده از یک معاون رئیس.

* سکرتر – و مسؤول صندوق.

* مجلس اداری، مرکب از (۱۲) عضو، ولی در میان آنان باید یک یا دو شخص سابق مرکز باشد که هدف از آن تسلط کامل بالای مجلس بوده تا مجلس به جانبی که رئیسان نمی‌خواهند منحرف نشود.

* گروپ‌های مختلفی از جانب مجلس تشکیل می‌شود تاکه انتظام امور مختلف را در برگیرد.

خطر این گروه:

- فعالیت ظاهری خیریه‌اش کمین گاهی است که در عقب آن اهداف حقیقی و اصلی‌اش پنهان گردیده است.

- پلان شان خیلی دقیق می‌باشد، و در تمام جهات به اصول مخفیانه و طرق سری کار می‌کنند.

- در هر منطقه که کار می‌کنند، معلومات متعلق به امور سیاسی و دینی آنجا را جمع نموده به مرکز جهانی خویش می‌فرستند، در آنجا بعد از غور و بررسی آن، تصامیم و اقدامات مناسب گرفته می‌شود.

- در ضمن دیدار‌های شان به اسرار و حفایای کسب‌ها آشنائی حاصل می‌نمایند بدینگونه می‌توانند بالای بازار محلی تسلط حاصل کنند و در امور اقتصادی آن قریه دخالت نمایند.

- آنان منطقه‌ای را که در آن کار می‌نمایند میان خود تقسیم می‌کنند، و بر هر گروپ لازم می‌باشدکه بخش فعالیتی که به وی تعلق دارد به طور مخفی پیش ببرد.

- خیلی عموض و پیچیدگی شدیدی وجود دارد که توسط آن اسرار، موارد و وسائل‌شان پوشیده است.

- مجالس ادارات مناطق لیونز اقدامات امنیتی شدیدی در اطراف خویش می‌داشته باشند.

- این شعار را همیشه تکرار می‌کنند: «دین از خدا است ولی وطن از همه است».

- اسلام نزد آنان مساوی با دیگر ادیان است، برابر است که دین آسمانی باشد ویا دین بشری، البته این در ظاهر است، ولی در حقیقت آنقدر که در مقابل اسلام دسیسه می‌نمایند در مقابل ادیان دیگر نمی‌نمایند.

- در دعوت‌ها و سخنرانی‌های شان بر اظهار شرافت و مکانت مشخص برای اسرائیل و اقوام آن تأکید می‌نمایند، همچنان افکار صهیونستی را در عقول اعضاء خویش زرع می‌نمایند.

- مجلسی در مرکز جدید لیونز مصر، در قاهره، بخاطر مذاکرۀ صلح بین اسرائیل و مصر برگذار نمودند.

- آنان محافل رقص، و بیحیائی مختلفی را تحت شعار (محافل خیریه) تشکیل می‌دهند.

- مجمع فقهی در دور اول خود، که در مکۀ مکرمه به تاریخ ۱۰ رمضان ۱۳۹۸هـ برگذار گردیده بود، فیصله‌ای صادر کرد که در آن چنین آمده بود: اصول و مبادی حرکات ماسونی، لیونز و روتاری، به صورت کلی با اصول و قواعد اسلام تناقض و ضدیت دارد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- مراکز لیونز از دائرۀ ماسونیه که پیروی آن را می‌نماید، خارج نیست، بنابرآن ریشه‌های شان یکی است.

- به سوی مفکورۀ رابطۀ انسانی و دور کردن موانع از میان بشر، دعوت می‌نمایند.

- جوهر حقیقی خود را از فکر صهیونستی اخذ می‌کنند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- این تنظیم مراکزی در امریکا، اروپا و در بسیاری از کشورهای جهان دارد.

- مراکز لیونز در اوائل سال ۱۹۷۰ م ادعا نمود که تعداد اعضاء این حزب زیاده بر (۹۳۴۰۰۰) عضو می‌باشد، که در (۱۴۶) قریه تقسیم شده‌اند.

- مرکز عمومی فعلی آن در اوک بروک ولایت الینوی ایالات متحدۀ امریکا می‌باشد.

- بعد از معاهدۀ صلح میان مصر و اسرائیل، مراکز لیونز و روتاری در مصر نیز به فعالیت آغاز نمودند.

- آنان در مسافرخانه‌های بزرگ برای خود مرکز می‌گیرند، مثل مسافرخانۀ جدید سلام، مسافرخانۀ هیلتون، مسافرخانۀ شبرد، و مسافرخانۀ شیراتون.

- مبالغ بزرگ را، در محافل ایجاد صداقت و دوستی و در محافل اهتمام به بعضی از امور به حیث جائزه تقدیم می‌نمایند، که این خود اشارۀ به کیفیت موارد مالی تنظیم می‌کند.

مراجع:

۱- شهادات ماسونية حسین عمر حماده- دار قتيبة بدمشق- ط۱- ۱۴۰۰هـ /۱۹۸۰م.

۲- حقیقة نوادي الروتاري جمعیة الإصلاح الاجتماعي- ط۲- ۱۳۹۴هـ/۱۹۷۴م.

۳- الماسونية في العراء الشیخ محمد علي الزعبي.

۴- أسرار الماسونية جواد رفعت أتلخان.

۵- خطر الیهودية العالمية علي عبدالله التل. الاسلام و المسيحية

۶- جذور البلاء عبدالله التل.

۷- الماسونية محمد صفوت السقا وسعدي أو جیب- اصدار رابطة العالم الإسلامي- مكة مكرمة - ط۲- ۱۴۰۲هـ.

۸- الماسونية و الصهیونية و د. صابر عبدالرحمن طعیمه - دار الفكر العربي الشیوعية بالقاهرة - ط۱- ۱۹۷۸م.

۹- مجلة الجندي المسلم سال یازدهم – شماره ۳۴- ذو الحجة ۱۴۰۴هـ/۱۹۸۴م.

۱۰- جریدة الأخبار القاهرية تاریخ ۲۷/۱/۱۹۸۴م.

۱۱- أنظر الموسوعة البریطانية طبعة ۱۹۷۴م– مجلد ۴- صفحۀ ۳۰۲ في الحدیث عن الماسونية (البناؤون الأحرار).

مراجع به زبان انگلیسی

۱۲- Encyclopaedia Britannica, Vol. V, p. ۳۸۵, ۱۹۷۴.

مارونیه

تعریف:

مارونیه گروهی از گروه‌های کاتولیک شرقی نصارا‌اند که می‌گویند: عیسى÷دو طبیعت و یک اراده دارد، آنان به قدیس مارون منسوب می‌شوند، بنام «موارنه» نیز معروف‌اند، مرکزشان در لبنان است.

تأسیس و افراد برازنده:

- این طائفه منسوب به سوی قدیس پرهیزگار متقشف عابد «مارون» می‌باشد، کسی که در کوه‌ها رفت و عزلت اختیار نمود و این کار سبب شد که مردم را به خود جذب کند و گروهی به نامش تشکیل شود، زندگی وی در اواخر قرن چهارم میلادی بوده، وحوالی سال (۴۱۰) بین انطاکیه و قورس وفات نموده است.

- بین پیروان مارون و بین کلیسای ارثوذکس روم اختلاف شدیدی واقع شد و این اختلاف آنان را مجبور به ترک انطاکیه و حرکت به سوی «قلعۀ المضیق» که نزدیک افامیا بر جوار نهر عاصی است، نمود و در آنجا دیری بنام قدیس مارون بنا گردند.

- در اقامتگاه جدیدشان اختلاف دیگری میان آنان و میان یعاقبۀ ارثوذکس یعنی کسانی که قائل به یک طبیعت بودند، در سال (۵۱۷م) واقع گردید، که سبب منهدم شدن دیر شان و کشته شدن (۳۵۰) تن از راهبان شان گردید.

- در مراحل بعد از آمدن به قلعۀ المضیق امپراطور مرقیانوس به آنان توجه نموده در سال (۴۵۲) دیر آنان را فراخ و کلان کرد، امپراطور یوستغیان کبیر (۵۲۷- ۵۶۵م.) نیز به آنان توجه نموده دیر شان را، بعد از آنکه آن را یعاقیه خراب کرده بودند، دوباره اعمار نمود. امپراطور هرقل نیز به آنان توجه داشت و در سال ۶۲۸م بعد از پیروزیش بالای فارس، از آنان دیدار نمود.

- سال ۶۵۹م مارونیه و یعاقبه معاویه بن ابی سفیانسرا میان خویش حکم قرار دادند تا اختلاف از میان شان برداشته شود، ولی خلاف ودشمنی در میان شان ادامه یافت و جنگ‌های انتقامی میان دو طرف آغاز گردید، که بالآخره منجر به هجرت مارونیه به شمال لبنان شد و آنجا وطن دائمی آنان گردید.

- در وطن جدید شان در لبنان قدیس یوحنا مارون ظهور نمود که وی صاحب مارونیۀ جدید، بنا کنندۀ مجد و بزرگی آن و ترتیب دهندۀ نظریات ومعتقدات آن به شمار می‌رود. خلاصۀ زندگی نام‌هاش چنین است:

* در سروم نزدیکی انطاکیه تولد شد، دروس خویش را در قسطنطینیه فرا گرفت.

* به حیث اسقف بالای بترون در ساحل شمالی لبنان تعیین گردید.

* سال ۶۶۷م عقیدۀ مارونیه را ظاهر نمود، عقیده‌ایکه می‌گوید: در مسیح÷دو طبیعت وجود دارد ولی یک اراده دارد، زیرا هر دو طبیعت در یک اقنوم جمع شده است.

* کلیسا‌های مسیحی این عقیده را نپذیرفتند و خواستار برگذاری مجمع سوم قسطنطینیه شدند، این مجمع سال ۶۸۰م برگذار گردید و در آن ۲۸۶ اسقف حاضر گردیده و به ترک کردن این عقیده، محروم ساختن دارندگان آن، لعنت کردن، راندن، و تکفیر نمودن کسانی که به این مذهب و عقیده می‌روند، فیصله نمودند.

* یوحنا مارون اولین بطریرک [رئیس رئیسان اسقف‌ها] در گروه مارونیه به شمار می‌رود که شمار بطارکه از وی شروع می‌شود.

* لشکر مارونیه با لشکری که آن را یوستغیان دوم، به قصد ویران کردن معابد شان و ریشه کن نمودن خود شان سوق داده بود، مقابله نموده لشکر مارونیه جانب مقابل خود را در امیون شکست داد، و بعد از آن به حیث یک قوم و گروه کوه نشین دارای شخصیت مستقل ظاهر گردیدند.

- بعد از آن کلیسای روما بخاطر نزدیک سازی آنان به خود چاره جوئی نمود، همان بود که در حوالی سال ۱۲۱۳م بطریرک مارونی أرمیا عمشیتی از روما بازدید نموده در وقت بازگشت خود بعضی تعدیلات و اصلاحات در خدمت اسقف‌ها، مراسم عبادت و سیامت کاهنان آورد.

- نزدیکی میان شان به حدی زیاد شد که در سال ۱۱۸۲م اطاعت شان به کلیسای بابویه اعلان گردید، و در سال ۱۷۳۶م این نزدیکی به اتحاد کامل با کلیسا تبدیل گردید که بعد از آن کلیسای مارونیه به نزد پاپ‌های روما از جملۀ کلیسا‌های مکرم شمرده می‌شد.

- در خدمت صلیبی‌ها نیز نقش بارزی داشتند، از قبیل تقدیم رهنماها برای صلیبیان در حملۀ اول شان، تا که آنان را در راه‌ها و گذرگاه‌ها رهنمائی نمایند، و روان کردن گروپ تیر انداز رضاکار به مملکت بیت المقدس.

- مطابق آنچه مؤرخین جنگ‌های صلیبـی ذکر کرده‌اند تعداد مردان جنگی شان به (۴۰۰۰۰) تن می‌رسید.

- در ممالکی که زیر سیطرۀ صلیبی‌ها قرار می‌گرفت، مارونیه در میان دیگر طائفه‌های نصارا مرتبۀ اول را بدست میاوردند و از حقوق وامتیازاتی که طائفۀ فرنجه برخوردار می‌بود آن‌ها نیز می‌بودند، مثل حق ملکیت زمین در مملکت بیت المقدس.

- لویس نهم اولین دوست فرانسوی آنان بود، وقتی وی در دشت عکا فرود آمد وفدی متشکل از پانزده هزار مارونی که با خود هدایا و تواحف داشتند، نزدش آمدند، وی به همین مناسبت برای شان رسالۀ مؤرخ (۲۱/۵/۱۲۵۰م) را تقدیم نمود که در آن گفته شده بود: فرانسه بر حمایت آنان تعهد می‌سپارد، و در آن رساله آمده بود: «ما به این قانع هستیم که همین ملتی که بنام قدیس مارون معروف است، جزئی از ملیت فرانسه باشد.

- مهربانی غرب با طائفۀ مارونیه در نسل‌های بعدی ادامه یافت، یعنی وقتی که نابلیون سوم سال ۱۸۶۰م یک گروه فرانسوی را برای آرام ساختن مردم الجبل ارسال نمود، همچنان بعد از جنگ جهانی اول که لبنان تحت نفوذ فرانسه قرار گرفت.

- تیوفیل (تیوفیلوس) بن توما یک مارونی از شمال سوریه بود که در قصر مهدی خلیفۀ عباسی (۷۷۵- ۷۸۵م) به حیث منجم ایفاء وظیفه می‌نمود، و «إلیاذة هو میروس»را نیز ترجمه کرد.

- مؤرخ مشهور اسطفانوس دویهی نیز مارونی بود، و سال (۱۷۰۴م) وفات نمود.

- بطریرک جرجس عمیره نیز مارونی بود، وی اولین کتاب را در علوم ادبی سریانی تألف نمود، و بخاطر آسان شدن تدریس زبان مذکور بالای مستشرقین قواعد کتاب را به زبان لاتینی وضع نموده است.

- از شخصیات مشهور شان اشخاص ذیل می‌باشند: یوسف حبیش، بولس مسعد، یوحنا الحاج، و بطریرک الیاس حویک.

- از جملۀ اسقف‌های مطران اشخاص ذیل می‌باشند: جرمانوس فرحات، یوسف سمعان سمعانی، یوحنا حبیب، یوسف دبس.

- از خاندان‌های مشهور شان: آل خازن، دحداح، حبیش، سعد، کرم، ظاهر، بستانی، شدیاق، نقاش، باز، و... می‌باشد.

- از رهبرها و زعیم‌های معاصر شان: آل جمیل، شمعون، فرنجیه، اده، و... می‌باشند.

- از جملۀ تنظیم‌های سیاسی، گروهی، و نظامی شان: حزب الکتائب و حزب الاحرار می‌باشد.

- به موجب پیمان و میثاق وطنی که طی آن اتحاد شفاهی میان مسلمانان و نصارا، پیرامون توزیع چوکی‌های مهم دولت لبنان به طائفه‌های مختلف دینی لبنان، صورت گرفت، از سال ۱۹۴۳م تا امروز چوکی ریاست جمهوری لبنان به گروه مارونی تعلق گرفت.

افکار و معتقدات:

- مهم‌ترین نظریه‌ایکه اینان را از دیگر گروه‌های نصرانی جدا می‌سازد آنست که می‌گویند: مسیح÷دو طبیعت دارد، ولی اراده و مشیتش واحد و یکی است، زیرا هر دو طبیعت در اقنوم واحد جمع شده‌اند.

- به عقیدۀ مشیت واحده بطریرک امپراطور هرقل نیز سال (۶۳۸م) قائل شد تا بتواند میان عقیدۀ طرفداران طبیعت واحده، که در نصارای سوریه اکثریت رعیتش را تشکیل می‌دادند، و میان طرفداران عقیدۀ ارثوذ کسیۀ کلیسای بیزنطیه، موافقت بیاورد، ولی این کار وی در برداشتن خلاف از میان آن‌ها به نتیجه نرسید.

- معتقد‌اند که کار و خدمتی که قدیس‌ها انجام می‌دهند مأخوذ از همان خدمتی است که آن را به یعقوب قدیس نسبت می‌دهند و معتقد‌اند که این خدمت سابقه‌ترین خدمت در کلیسای مسیحی می‌باشد و اصول آن به عشاء ربانی اخیر باز می‌گردد.

- کلیسای مارونی تا امروز لغت سریانی را در قدیس‌های خویش حفظ نموده است.

- روحیۀ سریانیه همیشه در میان ایشان ساری و جاری است، حتى در کلیساهائی که به تسلط پاپ هم اعتراف دارد.

- از اوائل قرن سیزدهم در دوران پاپ انوسنت سوم بعضی تعدیلات و اصلاحات در مراسم دینی مارونی قدیم انجام یافت، تا موافقت و ملائمتش با مراسم دینی لاتینی زیادتر شود، که از آنجمله است:

- سه بار غوطه دادن معمود در آب.

- طلب واحد از برای «ثالثوث».

- وقف نمودن جوانان به دست مطارنه.

- بعد از آن کاهنان روش لاتینی را در پوشیدن انگشتر، به سرکردن کلاهی که مشابه به تاج می‌بود و در گرفتن عصا پیروی نمودند.

- در استعمال کردن زنگ، در بدل ناقوس‌های چوبی که آن را دیگر کلیسا‌های شرقی، در وقت فرا خواندن به سوی اسقف‌ها، استعمال می‌نمودند، نیز پیروی و تقلید لاتینی‌ها را کردند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- مارونی‌ها شاخۀ کاتولیک‌های شرقی‌اند که آن‌ها به نوبۀ خود شاخۀ عام نصرانی‌ها می‌باشند، زیرا ریشه‌های آنان عین ریشه‌های خود نصرانیت است.

- در حفاظت شدید خویش از میراث فرهنگی خود و از زبان قدیم سریانی ممتاز هستند، و به گذشت زمان، توسط آوردن بعضی تعدیلات در مراسم دینی ماورنیۀ قدیم، به کلیسای بابویه روما نزدیک شده‌اند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- در انطاکیه آغاز شد، بعدا به قلعۀ المضیق کوچ کردند، و اخیرا در نصف دوم قرن نوزدهم میلادی به کوه‌های لبنان که وطن فعلی شان است رفتند.

- در قرن پانزدهم میلادی، دیر قنوبین شمال لبنان که بالاتر از طرابلس موقعیت دارد و در سر سنگ بزرگی از سنگ‌های وادی قادیشا (یعنی وادی مقدس) اعمار گردیده است، مقر مارونیۀ بطریرکیه گردید، همچنان «بکرکی» که در بالای جونیه اعمار گردیده تا امروز مقر زمستانی آنان می‌باشد، زیرا سردار بکرکی همیشه ملقب به بطریرک انطاکیه و سائر شرق بوده است، البته آن بخاطری است که وی از دیگر بطریرک‌های شرقی مستقل بوده ابراشیات، و مطارنۀ گروه‌های مختلف رهبانی زیر اداره‌اش می‌باشند.

- وقتی که صلاح الدین ایوبی بالای بیت المقدس سلطه حاصل نمود، ملک غوی دی لیزنیان به طرف قبرص رفت و اکثریت زیادی از مارونی‌ها نیز با وی رفتند، زیرا در دوران اشغال بیت المقدس در پهلوی صلیبی‌ها ایستاده بودند، وقتی آنجا رفتند درکوهی که در شمال نیقوسیا واقع است جاگزین شدند.

- در قرن‌های دوازدهم و سیزدهم تعداد زیادی از مارونی‌ها، به سبب جنگ‌ها وهجرت کردن‌ها، از لبنان فرار نموده به تکریت و دیگر شهر‌ها میان دجله و فرات رسیدند، و بعض شان به سوی داخل سوریه رفته در دمشق و حلب جابجا شدند، و بعض دیگرشان به قدس رفتند و دیگرانی به مصر و رودس، و مالطه پایین شدند، تعدادی هم از آنان به امریکا، افریقا، و اندونوزیا، هجرت کردند، ولی اغلب آنان تا حال در لبنان زندگی می‌نمایند، و در رهبری سیاست فعلی لبنان اثر بزرگ دارند.

مراجع:

۱- النصرانية والاسلام المستشار محمد عزت إسماعیل الطهطاوي - مطبعة التقدم- مصر – ۱۹۷۷م.

۲- محاضرات في النصرانية محمد أبوزهرة- ط۳- مطبعة یوسف –مصر- ۱۳۸۵هـ/۱۹۶۶م.

۳- أضواء على المسیحیت محمد متولي شلبي- نشر الدار الكويتية - ۱۳۸۷هـ/ ۱۹۶۸م.

۴- تاریخ لبنان د. فیلیب حتي - ط۲- دار الثقافة- بیروت - ۱۹۷۲م.

۵- خطط الشام محمدكرد علي – ج۶ – ط۲ – دارالقلم ۶ بیروت- ۱۳۹۱هـ/ ۱۹۷۱م.

۶- مقارنة الادیان «المسیحیت» د احمد شلبي – ط۵- النهضة المصرية - القاهرة - ۱۹۷۷م.

۷- تاریخ الطائفة المارونية اسطفان الدویهي – طبع بیروت –۱۸۹۰م.

۸-التواریخ القديمة من لأبي الفداء- نشر فلیشر – لیبسغ- ۱۸۳۱م. المختصر في اخبار البشر.

۹- التاریخ المجموع علي سعید بن البطریق - نشر شیخو - الجزء الثاني التحقیق و التصدیق - بیروت – ۱۹۰۹م.

۱۰- تاریخ مختصر الدول ابن العبري- نشره أنطون صالحاني- بیروت - ۱۸۹۰م.

۱۱- التنبیه و الإشراف للمسعودي – طبعة دي غویه- لیدن- ۱۸۹۳م.

۱۲- المحاماة عن الموارنة أفرام الدیراني – بیروت – ۱۸۹۹م. وقدیسهم

۱۳- تاریخ سورية یوسف الدبس- ج۵ – بیروت – ۱۹۰۰م.

۱۴- الأدیان المعاصرة راشد عبدالله الفرحان- ط۱- شركة مطبعة الجذور– الكویت- ۱۴۰۵هـ/۱۹۸۵م.

مراجع بیگانه:

۱- W. Wright, Catalogue of Syriac Manuscripts in the British Museum (London, ۱۸۷۱).

۲- Edward Gibbon, The History of the Decline and fall OT the Roman Empire, ed. J. Bury. Vol. V (London, ۱۸۹۸).

۳- A. History of Deeds done Beyond the Sea, Tr. Emily A. Babcock and A.C. Krey (New York, ۱۹۴۳).

۴- Fausto (Murhij) Naironi, Dissertation de Origine, Nomine ac religione Maronit arum (Rome,۱۶۷۹).

۵- Pierre Dib, Leglise Maronite Vol. l (Paris, ۱۹۳۰).

۶- Bernard G. Al – Ghaziri, Rome et Leglise Syrienne- Maronite (Paris,۱۹۰۶).

ماسونیه

تعریف:

ماسونیه درلغت به معنی «معماران آزاده» است و دراصطلاح یک تنظیم سری دهشت افگن یهودی، غامض و پیچیده بوده که نظم محکمی دارند، وهدف آن تحقیق تسلط یهود برجهان می‌باشد، به سوی الحاد، اباحیت، وفساد دعوت می‌کند، اکثر اعضایش را اشخاص مبغوض درعالم تشکیل می‌دهد، از ایشان بخاطر حفظ اسرار پیمان گرفته می‌شود، بخاطر جمع شدن، پلان طرح نمودن وتقسیم وظائف ومکلفیت‌ها، محافل تشکیل می‌دهند.

تأسیس و افراد برازنده:

- این تنظیم را هیرودس اکریبا (ت۴۴م) پادشاه رومان، به همکاری دومشاور یهودی خود تأسیس نمودند، آندو عبارت بودند از:حیرام ابیود معاون رئیس، و موآب لامی رازدار اولش.

- ماسونیه از همان ایام اول خود به حیله، فریب ودهشت افگنی شروع کرد، وبخاطر فریبکاری وارهاب رموز، نام‌ها، واشاراتی برای خویش اختیار نمودند، مجلس خویش را بنام «هیکل اورشلیم» نام گذاری کردند، تا فکر کرده شود که این همان هیکل سلیمان÷است.

- حاخام لاکویز می‌گوید: ماسونیه در تاریخ خود، تعالیم خود، وجود کلمات مخفی در آن، و در توضیحات خویش...همه وهمه از اول تا آخر از شروع تا انجام یهودیت می‌باشد.

- ولی در تاریخ ظهور آن، بخاطر پنهانکاری شدیدی که درآن است، اختلاف وجود دارد، راجح آنست که درسال ۴۳م ظاهر گردیده بنام «قوۀ مخفی» نام گذاری شد، وهـدفـش [در آنوقت] ذلیل ساختن نصارا، ترور وراندن آنان ومنع نمودن دین شان از انتشار بود.

- در دوران تأسیس بنام «قوۀ مخفی» یاد می‌شد، ولی از چند قرن به اینسو نام ماسونیه را به خود گرفت تا از نام «معماران آزاده» برای خود نقابی گرفته در عقب آن کار خود را به پیش ببرد، بعداً این نام بالای آن بدون اینکه حقیقتی داشته باشد اطلاق گردید.

- این مرحلۀ اول ماسونیه بود، مرحلۀ دوم ماسونیه از سال ۱۷۷۰م توسط آدم وایز هاویت مسیحی شروع شد، وی ملحد شده بود و ماسونیه به هدف سیطره بالای جهان نزد وی تمرکز نمودند، وسال ۱۷۷۶م طرح ریزی ونقشه تکمیل گردیده درهمین دوره محفلی برگذار گردید و آن مجلس بنام «محفل نورانی» از جهت نسبت آن به سوی شیطانی که آن را تقدیس می‌نمایند، نام گذاری کردید.

- آنان توانستند که دوهزار تن از رهبران سیاسی و مفکرین بزرگ را فریب دهند، وتوسط آنان محفل بزرگی را که بنام محفل شرق اوسط یاد می‌شود برگذار نمایند، در این محفل آمادگی همین رهبران برای خدمت ماسونیه اظهار کرده شد، وشعارهای پرزرق وبرقی دادند که حقیقت ایشان راپنهان می‌ساخت، همین بود که بسیاری از مسلمانان را فریب دادند.

- آدم وایز هاویت مسیحی آلمانی (ت۱۸۳۰) ملحد شد وپلان ونقشۀ نوی برای ماسونیه طرح نمود.

- میرابو، وی یکی از رهبرا ن مشهور انقلاب فرانسه بود.

- مازینی ایطالیائی که بعد از مرگ وایز هاویت امور را دوباره درست نمود.

- جنرال امریکائی (البرت مایک) از لشکر استفاده نموده کینۀ ماسونی خود را بالای ملت‌ها تطبیق نمود، وی کسی بود که نقشه‌های ویرانگر ماسونیه را مورد تنفیذ واجراء قرار داد.

- لیوم بلوم فرانسوی که نشر اباحیت را به عهده داشت، کتابی به نشر رسانید بنام «الزواج» که فاحشتر از آن دیگر دیده نشده است.

- کودیر لوس یهودی صاحب کتاب «العلاقات الخطرة».

- ماتسینی جوزیبـی (۱۸۰۵- ۱۸۷۲م).

- همچنان از جملۀ شخصیات آن: جان جاک روسو، فولتیر، جرجی زیدان، و کارل مارکس به شمار می‌روند.

افکار و معتقدات:

- به الله و پیامبران و کتاب‌های وی وهمه غیبیات کافر ومنکر بوده آن را از جملۀ دروغ‌ها و خرافات می‌دانند.

- در راه نابودی ادیان کار می‌کنند.

- کار در راه سقوط دادن حکومت‌های شرعی، لغو نمودن نظام حکومت‌های وطنی در کشورهای مختلف و تسلط یافتن بر آن.

- مباح دانستن عمل جنسی واستفاده کردن از زن به حیث وسیلۀ تسلط و سیطره.

- کار در راه تقسیم کردن غیریهود به ملت‌های باهم دشمن، که همیشه در مقابل یکدیگر باشند.

- مسلح ساختن جوانب مذکور، و به میان کشیدن مسائلی که جنگ را در میان شان شعله ور سازد.

- نشر وزرع تخم نفاق در میان قریه‌ها و زنده کردن روحیۀ اقلیت‌های قومی و عنصری.

- تخریب اصول اخلاقی، فکری، ودینی، و نشر اختلاط، انحلال، دهشت، و الحاد.

- استفاده از رشوت مالی و جنسی در مقابل همه، خصوصا در مقابل کسانی که دارای مناصب و چوکی‌های حساس‌اند، تا بدین وسیله آنان را به خدمت ماسونیه جذب نمایند، رسیدن به مقصود نزد آنان هرگونه وسیله را جائز می‌سازد [یعنی از هر نوع وسیله باید استفاده کرد].

- شخصی که در دام شان افتاد آن را خوب در قید خود بسته می‌کنند تا تسلط شان بالای وی خوب مستحکم شده هر طرف که بخواهند برود، سپس آن شخص تمام اوامر آنان را ذلیلانه انجام می‌دهد.

- شخصی که در خواست آنان را در شمولیت حزب می‌پذیرد بالای وی شرط می‌گذارند که از تمام روابط دینی، اخلاقی، و وطنی خود را خالی و مجرد نموده دوستی و رابطه‌اش خاص به ماسونیه باشد.

- وقتی شخصی از خود تردد نشان دهد و یا در چیزی مقابله نماید، رسوائی بزرگ برایش طرح زیری می‌شود که گاهی انجامش قتل می‌باشد.

- هرشخص که از وی استفاده نمایند و دیگر به وی ضرورتی باقی نماند، به هر وسیلۀ ممکن خود را از وی خلاص می‌نمایند.

- کار در راه تسلط بالای رئیسان بخاطر تنفیذ و تحقیق اهداف ویرانگر شان.

- تسلط بالای شخصیات برازندۀ ماهر و متخصص در امور مختلف، تاکار شان کامل باشد.

- تسلط بر دستگاه‌های نشراتی، اعلانات و روزنامه‌ها، و استفاده کردن از آن‌ها به حیث سلاح کشنده و کارگر.

- شائع ساختن اخبار مختلف دروغ ودسائس دروغین بحدیکه مردم آن را راست پندارند، البته بخاطر تغییر دادن افکارعامه و پنهان ساختن حقایق ازچشم آنان.

- فراخواندن پسران و دختران جوان به سوی فرو رفتن در بد اخلاقی، مهیا ساختن اسباب آن، مباح ساختن یکجا شدن بامحارم، ضعیف ساختن روابط زوجیت، و از بین بردن روابط خانوادگی.

- دعوت به سوی عقیم ساختن اختیاری، و محدود ساختن نسل در میان مسلمانان.

- سیطره بر سازمان‌های دولتی توسط سرپرست ساختن یکی از ماسونی‌ها بر آن، مثل سازمان ملل متحد برای تربیه، علوم و ثقافت و سازمان‌های عام المنفعۀ دولتی، و سازمان‌های طلاب پسران و دختران در جهان.

آنان سه مرتبه دارند:

الف: کوران خرد: هدف از آن کسانی است که نو در ماسونیه داخل می‌شوند.

ب: ماسونیۀ ملوکیه: به این مرتبه تنها کسی می‌رسد که از دین، وطن، و ملیت خود به صورت کلی انکار نموده خود را برای یهودیت فارغ سازد، ازهمین مرتبه به مرتبه سی وسوم انتخاب می‌شود، مثل تشرشل و بلفور.

ج: ماسونیۀ کونیه: این بالا‌ترین طبقات بوده تمام افراد آن یهود می‌باشد، تعداد این افراد اندک است ومرتبۀ شان بالاتر از اباطره، ملوک و رؤساء می‌باشد، زیرا آنان بالای اینان حکمفرمائی می‌نمایند، تمام رهبران صهیونیزم از ماسونیۀ کونیه می‌باشند مثل هرتزل، همین ها‌اند که برای مصالح یهود در جهان طرح ریزی می‌نمایند.

- قبول عضو جدید در یک فضاء نا آشنا و خوفناکی انجام می‌شود، به این طور که شخص مذکور با چشم بسته به سوی رئیس برده می‌شود، به مجردی که چشمانش باز می‌شود و بخاطر حفظ اسرار سوگند داده می‌شود، با شمشیر‌های برهنه در اطرافش رو برو می‌گردد، در پیش رویش کتاب عهد قدیم را می‌بیند، در یک طرفش یک اطاق نیمه تاریک وجود دارد که در آن جمجمه‌های انسان و بعضی اشیاء هندسی دیگررا که از چوب ساخته شده گذاشته‌اند... این همه بخاطر ایجاد خوف ورعب در قلب عضو جدید می‌باشد.

- ماسونیه - چنانچه بعضی مؤرخین می‌گویند: آلۀ شکار است که به دست یهودیان قرار دارد و توسط آن رهبران را مغلوب ساخته ملت و اقوام جاهل را فریب داده به بیراهه می‌برند.

- در عقب تعداد زیادی از مصیبت‌ها که بالای ملت مسلمان نازل شده و در عقب اکثر انقلاب‌هائی که در جهان واقع گردیده همین ماسونیه قرار داشته است، در الغاء خلافت اسلامی، عزل سلطان عبد الحمید، انقلاب فرانسه، انقلاب بلشویکی، انقلاب بریطانی، در همۀ این‌ها ماسونیه دست داشت.

- ماسونیه بالای شخصی که نو به آن شامل می‌شود شرط می‌گذارد که از تمام رابطه‌های دینی، وطنی، وقومی، خود را خالی نموده زمام خویش را به ماسونیه بسپارد.

- آنان تعداد زیادی از نشریه‌های مخفی دارند و سابقه‌ترین کتاب شان «القوانین» تالیف د. جمیس اندرسون یهودی است که سال ۱۷۲۳م چاپ شده، همچنان کتاب «الوصايا القديمة» که سال ۱۷۳۴م داود کاسلی آن را نقل نموده است.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

ریشه‌های ماسونیه یهودیت خالص است، از ناحیه مفکوره، از حیث اهداف، وسائل، فلسفه و اندیشه از هر ناحیه یهودیت بوده از اول تا آخر سرمایۀ یهود می‌باشد.

انتشار و جاهای نفوذ:

- تاریخ هیچ تنظیم مخفی را قوی‌تر از ماسونیه در قوت، نفوذ ندیده است.

- ماسونیه، توسط زعماء و رهبرانی که شکار نموده و آنان از ترس بر نفس و چوکی خویش مثل نقش بیجان در دست وی قرار گرفته‌اند، نفوذ و تسلط فراخی بر جهان دارد.

- وی تقریبا در همۀ جهان محافلی دارد، و این محافل در هر منطقه شخصیات آنجا را به خود جمع می‌کند تا بر آنجا تسلط حاصل نماید.

- برهمه جمعیات و سازمان‌های بین المللی وسازمان‌های جوانان تسلط حاصل نموده‌اند، البته بخاطر آنکه سیر و حرکت جهان طبق ارادۀ آن باشد وهمیشه فیصله‌ها بدست وی صورت گیرد.

- بالای اکثر مراکز نشراتی و وسائل اعلام و روزنامه‌ها تسلط نموده‌اند.

- اکثر موارد اقتصاد و وسائل تولید در جهان بدست آنان قرار دارد.

- آنان گروپ‌ها و دسته‌های ارهابی هم بخاطر نافذ ساختن عملیات ترورستی و دور ساختن کسی که در سر راه شان، قصدا و یا بدون قصد می‌ایستد، دارند.

مراجع:

۱- السر المصون في شیعة الفرمسون لویس شیخو- سال ۱۹۱۲م.

۲- هیكل سلیمان یوسف الحاج- سال ۱۹۳۴م.

۳- أسرار الماسونیة جنرال رفعت أتلخان.

۴- تاریخ الجمعیات السریة و الحركات عبد الله عنان. الهدامة

۵- الماسونیة أحمد عبد الغفور عطار.

۶-تاریخ الماسونیة العام جرجي زیدان.

۷- حقیقة الماسونیة د. محمد علي الزغبي.

۸- أصل الماسونیة ترجمۀ عوض خوری.

۹- الدنیا لعبة إسرائیل ولیم كار.

۱۰- أحجار على رقعة الشطرنج ترجمه سعید جزائرلي.

۱۱-الیهود یجب أن یعیشوا صموئیل روث.

۱۲- القوة الخفیة التي تحكم العالم جان مینو.

۱۳- المذاهب المعاصرة د. عبد الرحمن عمیره.

مهاریشیه

MAHARISHISM

تعریف:

مهاریشیه یک مذهب هندوایزم است که به امریکا و اروپا انتقال نموده لباسی عصری از افکار برای خود اتخاذ نموده، ولی این افکار جدید حقیقت اصلیش را پنهان نساخته، و به سوی شعائر هندوی مثل تأمل تصاعدی بخاطر حصول سعادت روحی دعوت می‌نماید، دلائلی هم وجود دارد مبنی برآنکه این مذهب با ماسونیه و صهیونیه، که به سوی از بین بردن ارزش‌ها، و روش‌های نیک دینی، شائع ساختن بینظمی‌های فکری، عقیدتی واخلاقی، میان مردم کوشش می‌کنند، نیز ارتباط دارد.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس این مذهب هندوی فقیری است که ستاره‌اش در دهۀ شصت طلوع نمود، نام وی «مهاریشی- ماهیش- یوجی» است، از هند انتقال نموده در امریکا زندگی اختیار کرد، و آنجا افکار خود را میان جوانان ضائع شده که بعد از فرو رفتن در خندق زندگی آلودۀ مادی در تلاش یافتن سرمایۀ روحی بر آمده بودند، به نشر می‌رسانید.

- در امریکا (۱۳) سال باقی ماند، و افراد زیادی با قافلۀ مذهب وی یکجا شد، بعد از آن از آنجا سفر نمود تا مذهب خود را در اروپا و بلاد مختلف جهان به نشر برساند.

- در سال (۱۹۸۱م) پسر روکفلر، بزرگ سابق نیویارک، در این مذهب داخل شده بخشی از مال خود را تخصیص داد تا سالانه برای این حرکت بدهد، تعلق داشتن این خاندان یهودی به حرکت صهیونیزم و مؤسسان ماسونیه معروف است.

افکار و معتقدات:

- افراد این مذهب به خدا ایمان ندارند، و مهاریش را به حیث پروردگار و سید عالم می‌شناسند و بس.

- به هیچ دین آسمانی ایمان نداشته از تمام عقاید و مذاهب انکار می‌ورزند، وجز به مذهب مهاریشیه که برای آنان - به پندار خودشان - قوت روحی می‌بخشد، دیگر به هیچ عیقده التزام و اعتراف ندارند، آنان این جمله را همیشه تکرار می‌نمایند: نه پروردگاری وجود دارد و نه دینی.

- چیزی که نامش آخرت، یا جنت و یا دوزخ، یا حساب... باشد ایمان ندارند، و نمی‌خواهند بدانند که بعد از مرگ کجا می‌روند، زیرا آنان در حدود لذات دنیا توقف می‌نمایند و از آن پیش نمی‌روند.

- حقیقت شان الحاد است، ولی برای مردم اهداف پرزرق وبرقی را ظاهر می‌سازند تا روپوشی باشد که توسط آن حقیقت خویش را پنهان نمایند، و از آنجمله است دعوت به سوی پیمان بخاطر (معرفت) یا (علم ذکاء خلاق)، این کلمه را طور آتی تفسیر می‌نمایند:

* علم: به اعتبار دعوت شان به سوی بحث منهجی و تجربوی.

* ذکاء: به اعتبار بودنش صفت اساسی برای وجود که در تفسیر هدف ونظام ظاهر می‌شود.

* خلاق: به اعتبار و سائل قوی که قادر به ایجاد تغییرات درهر زمان ومکان باشد.

- آنان به این همه چیزها از طریق (تأمل تصاعدی) می‌رسند که - به عقیدۀ خودشان – از دست شان گرفته ایشان را به ادراک غیر محدود می‌رساند.

- (تأملات تصاعدی) از طریق نرم ساختن و رها کردن لجام فکر، ضمیر و وجدان می‌شود، که انسان راحت عمیقی را در داخل آنان احساس نماید و بر همین حالت خاموشانۀ خود ادامه دهد تا آنکه تمام موانع و مشکلاتی که در طریقش واقع بود حل شده و سعادتی را که در جستجوی آن بود بدست آرد.

- کسی که شامل مذهب می‌شود تأملات تصاعدی را در ضمن چهار مجلس که در چهار روز انجام می‌شود و هر مجلس آن سی دقیقه می‌باشد، تمرین می‌نماید.

- بعد از آن خود شخص می‌رود تا تأملات خود را به تنهائی خود تمرین نماید، ولی باید هر مجلس وی کم از بیست دقیقه نباشد، و باید هر روز صبح و بیگاه با نظم درست انجام شود.

- ممکن است که این عمل را به صورت دست جمعی انجام دهند، و ممکن است که کار گران آن را در کار خانه انجام دهند این عملیه آنان را در دور ساختن مشکلات کار و در کثرت تولید نیز کمک می‌نماید.

- تأملات شان محاط به شعائر و مراسم کهنوتی می‌باشد، و توسط آن عملیۀ خویش را به جوانان غرب که غرق در مادیات بوده در جستجوی سرمایۀ روحی هستند، جاذب می‌سازند.

- در جاده‌ها دهل زده و بیت خوانده می‌روند وهیچ احساس خجالت، عیب، و بی‌ارزشی نمی‌کنند، موی‌ها و ریش‌های خود را می‌گذارند، مگر بعضی از آنان که به طور شاذ سر خود را می‌تراشد، هیئة وشکل شان چرکین و ناهنجار می‌باشد، این همه کارهای شان بخاطر جلب توجه مردم، واظهار رهائی شان از تمام قیود می‌باشد.

- مهاریش نبوت و وحی را به تأملات ذاتی تبدیل نموده و در عوض الله را حتی را که در نفس‌های خود میابند پذیرفته به همین ترتیب مفهوم نبوت، وحی، و الوهیت را از اعتبار ساقط کرده‌اند.

- لگام پسران و دختران جوان را در عمل کردن تمام انواع خواهشات منحرف وشاذ جنسی رها نموده‌اند، زیرا اینکار – به عقیدۀ آنان – ایشان را به بالاترین مرتبۀ سعادت و نیکبختی می‌رساند. در میان ایشان چیزی که بنام «بانکرز» یاد می‌شود هم وجود دارد، و چیزی که بنام «جنس سوم» یاد می‌شود نیز است.

- جوانان خود را به سوی ترک کار، ترک پژوهش و مطالعه و خالی ساختن از تعلق به خاک و یا وطن دعوت می‌نمایند، بنابر آن نزد آنان جز عقیدۀ مهاریشی چیز دیگری وجود ندارد، همین عقیده کار هم هست، پژوهش و مطالعه هم، و خاک هم، وطن هم.

- نپذیرفتن نفس، هر قیدی را که میان وی و خواهشات حیوانی و طبیعی‌اش حائل واقع می‌شود.

- جوانان خود را به سوی استفاده از مخدرات مثل ماریجوان و چرس دعوت می‌نمایند، تا که نفس‌های شان از قیدها رهاشده در بحر سعادت وهمی شناور شوند.

- بالای پیروان خویش طاعت کورکورانۀ مهاریش را لازم می‌سازند، و می‌گویند: تنها از وی باید اطاعت کرد، زیرا تنها او کسی است که برایش هر چه بخواهد اجازه است که انجام دهد.

- اهداف و ساحات کار خویش را در هفت نقطۀ پرزرق و برقی خلاصه می‌نمایند که بالای حرکت شان لباس روح علمی بودن، انسانیت و جهانی بودن را می‌اندازد:

۱- ترقی دادن تمام امکانیات فرد.

۲- خوب ساختن کار‌های حکومتی.

۳- درست نمودن بلندترین سطح تعلیمی.

۴- استفاده نمودن زیاد ازافراد ذکی برای جامعه.

۵- نجات از تمام مشکلات سابقه که جالب جرم و شر هست، و همچنان از هر روشی که مفضی به بدبختی انسان می‌شود.

۶- تحقق بخشیدن به اهداف و آرزوهای اقتصادی فرد و جامعه.

۷- بدست آوردن هدف روحی برای انسان.

- وسائل شان که در تحقیق این اهداف بر آن اعتماد می‌نمایند اشیاء ذیل می‌باشد:

۱- کشودن دانشگاه‌ها در قریه‌ها وشهر‌ها.

۲- انتشار تحقیقات پیرامون (علم ذکاء خلاق) ودعوت به سوی تطبیق آن در سطح فردی، حکومتی، تعلیمی، اجتماعی، و در جوامع مختلف.

۳- ایجاد تلویزیون رنگۀ جهانی، برای نشر و پخش تعالیم از مراکز مختلف در جهان.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- این دین یک مذهب هندوی بوده که به رنگ عصری بودن وجدید بودن، از قبیل آزادی و ترقی رنگ آمیزی شده است.

- این مذهب مرکب از «یوغا» و دیگر ریاضات معروف نزد هندوان، می‌باشد.

- در معتقدات آن شعائری از صوفیان بودائی هندی خلط شده است.

- مذهب شان از نظریۀ افلاطون اسکندری در فلسفۀ اشراقی متأثر شده است.

- جستجوی حق از طریق تأمل ذاتی یک نظریۀ قدیمی در فلسفۀ یونانی می‌باشد، که این نظریه باردیگر توسط: ماکس میلر، هربرت سبنسر، برجسون، دیکارت، جیفونس، اوجست، و غیره زنده گردید.

- فلسفۀ فروید و نظریه‌اش در تحلیل نفسی و نظریاتش دربارۀ شکست و راه‌های خلاصی از آن، بخش بزرگی را در معتقدات این مذهب به خود اختصاص داده است، مذهبی که سعادت نفس را در اشباع جنسی به طرق مختلف جستجو می‌نماید.

انتشار و جاهای نفوذ:

- مؤسس هندوی وی در هند برای خود جای پای نیافت، چون وی از سیاست آزادی جنسی کار می‌گرفت هندوان از زیاد شدن پیروان او خوف کردند، بنابر آن وی را در هند نگذاشتند که زندگی نماید و ساحه را برایش تنگ ساختند.

- به امریکا رفت و دانشگاهی در کالیفورنیا تأسیس نمود، ازآنجا به اروپا سفر نموده در آنجا نیز پیروانی برای خود یافت، حرکت خود را به افریقا انتقال داد تا در سالیسبورغ برایش منطقه‌ای پیدا شود، دعوتش به خلیج عرب ومصر نیزرسید، این جا و آنجا برای خود پیروانی پیدامینمود، و با ثروت مالی چشـمگیری حرکت می‌کرد.

- آنان امکانیات مادی عجیبـی را مالک هستند که باعث سوال و تعجب گردیده به سوی دست‌های صهیونیه و ماسونیه اشاره می‌نماید که در عقب آنان قرار دارند واز تخریب اخلاق و ارزش‌های ملت‌ها که توسط آنان صورت می‌گیرد استفاده می‌نمایند.

- در سال ۱۹۷۱م رهبرشان دانشگاه بزرگی در کالفورنیا ایجاد نموده آن را (دانشگاه جهانی مهاریش) نام نهاد، و می‌گویند که این کار را وقتی انجام داد که به قبول شدن مذهبش در (۶۰۰) دانشکده و دانشگاه، در اطراف عالم اطمینان حاصل کرد.

- در سال ۱۹۷۴م برپا شدن حکومت جهانی عصر انبثاق و ترقی، به ریاست (مهاریشی- ماهیشی- یوجی) اعلان گردید که مقر آن (سویسرا) بود، این دولت از خود قانون، وزیران، پیروان، ثروت و دارائی زیاد، و استثمارات، در اطراف مختلف دنیا داشت.

- در دسمبر ۱۹۷۸م ادعا کردند که حکومت مهاریشی شان هیئتی را مرکب از (۴۰۰) محافظ به اسرائیل ارسال نمود، بخاطر آنکه آنجا سمیناری را برای سیصد نفر برگذار کنند تا که اقوام و ملت‌ها را اجتماعی ترگردانیده تندی وشدت شان را کم نماید.

- سال ۱۹۷۸م نزد آنان سال صلح شمرده می‌شود، زیرا در آن سال اعلان نمودند که دیگر بعد ازاین هیچ ملتی در جهان مغلوب و مقهور نشود، در همین سال به سوی برگذاری مجلسی در سالیسبورغ دعوت نمودند که آن مجلس نظام عدم تجاوز را درست نماید، همچنان درهمین سال مجلس نیابی برای عصر انبثاق و ترقی تشکیل گردید.

- کتاب‌ها و مطبوعات شان به آب طلا نوشته می‌شود، در اروپا خیلی کارخانه‌های بزرگ و جایداد‌ها رامالک هستند و قصر (برج مونتمور) را در بریطانیا خریداری کردند تا پایتخت جدید خویش را آنجا تأسیس نمایند.

- همیشه می‌کوشند که مؤسسۀ ایشان به حیث مؤسسۀ خیریه معرفی شده از مالیات عفو شود با وجودی که خیلی ثروتمند هستند.

- همراه مهاریش هفت هزار کارشناس خدمت می‌کند، و همین مهاریش که دراصل فقیر بود، ده‌ها قصر سر بفلک را خریداری می‌کند، این همه ازکجا شد؟

- یهودیان این مذهب را بهترین وسیله در نشر انحلال و بی‌نظمی میان بشر یافته آن را از خود دانستند و در عقب آن ایستاده شدند، اموال و نشرات را در خدمتش گذاشتند، مجالس برای طرح نظریات آن و دعوت به سوی آن منعقد می‌نمودند.

- بعضی از آنان به (دبی) آمدند و اجتماعی در مهمان خانۀ (حیات ایجنسی) برگذار کردند و در آن به صراحت سوی مذهب خویش دعوت می‌نمودند، بعدا همان چهار نفر آنان که به ویزۀ سیاحت به آنجا آمده بودند گرفتار شده از منطقه اخراج کرده شدند.

- بعضی از آنان به کویت آمده آنجا در خواست نمودند که برای آنان به حیث یک مؤسسۀ خیریۀ غیر تجارتی اجازۀ فعالیت داده شود، در نشرات کویتی چندین مقاله به نشر رسانیدند، و تلویزیون کویت، قبل از روشن شدن اهداف حقیقی آنان، چندین مناقشه و مقابلۀ ایشان را به نشر رسانیده بود.

- سمیناری را برای کارمندان وزارت مواصلات درکویت در مهمانخانۀ هیلتون برگذار نموده دراثناء سمینار ازکار مندان خواستند که در میراث‌های عقیدتی ومفکوره ای خویش تجدید نظر نمایند.

- مهاریشی، بعد از آنکه تأثیر بدش بالای جوانان ظاهر گردید، از آلمان اخراج کرده شد.

- رابطۀ عالم اسلامی درمکۀ مکرمه بیانی را به نشر رسانید که در آن خطر این مذهب را بالای اسلام و مسلمانان روشن نموده به ارتباط داشتن آنان با مراکز ماسونیه وصهیونیه تاکید نموده است.

مراجع:

۱- مجلة المجتمع الكويتية شماره ۲۸۶ - ۱۰ صفر ۱۳۹۶هـ.

۲- مجلة المجتمع الكويتية شماره ۲۹۶ - ۲۰ ربیع الآخر ۱۳۹۶هـ /۲۰ ابریل ۱۹۷۶م.

۳- مجلة المجتمع الكويتية شماره ۲۹۹ - مایو ۱۹۷۶م / جمادی الأولی ۱۳۹۶هـ.

۴- مجلة نیوزویک شماره ۸ مارس ۱۹۷۶م.

۵- مجلة الإصلاح الاجتماعي امارات – شعبان ۱۴۰۴هـ/ مایو ۱۹۸۴م.

۶- مجلة الجندي المسلم المملكة العربية السعودية – شماره ۳۵- ربیع الأول ۱۴۰۵هـ.

مهدیه

تعریف:

مهدیه یکی از بارز‌ترین حرکات اصلاحی است که درجهان عرب واسلام، در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم میلادی قدم به ظهور نهاد، این حرکت دارای برنامۀ دینی وسیاسی می‌باشد ولی در آن بعضی انحرافات عقیدتی وفکری خلط شده است، نواسه‌ها وانصار مهدی همیشه می‌کوشند که در زندگی دینی وسیاسی سودان نقشی داشته باشند.

تأسیس و افراد برازنده:

اول: مؤسس:

- محمد احمد المهدی بن عبدالله (۱۲۶۰- ۱۳۰۲هـ) (۱۸۴۵- ۱۸۸۵م)، وی در جزیرۀ لبب جنوب شهردنقله تولد شده، وگفته می‌شود که نسب وی به اشراف می‌رسد، قرآن کریم را درطفلی حفظ کرد، نشأت دینی نموده نزد شیخ محمود شنقیطی شاگردی اختیار کرد، وبه طریقۀ سمانیۀ قادریه صوفیه سلوک اختیار کرد و از شیخ طریقۀ خود محمد شریف همیشه نور حاصل می‌کرد.

- محمد از شیخ خود بخاطر تهاون وتنبلی شیخ در بعضی امور، جدائی اختیار نموده به نزد شیخ قریشی ود الزین، در جزیره رفت وبیعت خود را باوی تجدید نمود، شیخ اول وشیخ دومش یعنی هر دوشیخش مشهور‌ترین شیخ‌های طرق صوفیه در آنوقت بودند.

- درسال ۱۸۷۰م درجزیرۀ (آبا) مستقر شد، فامیلش نیز در آنجا بودند، و دریکی از مغاره‌ها رفته غرق درتأمل وتفکر گردید.

- درسال۱۲۹۷هـ/۱۸۸۰م شیخ قریشی‌اش وفات نموده مهدی قبرش را پخته کاری وگچکاری کرده گنبدی بر آن بناکرد، وجانشین وی گردیده بیعت کنندگان نزدش آمدند وبیعت خویش را درطریقه به شخص وی تجدید نمودند.

- درسال۱۸۸۱م فتوای جهاد را درمقابل کفار و استعمارگران انگلیس اعلان نموده در راه گسترش نفوذ جهاد درتمام اطراف غرب سودان شروع به فعالیت نمود.

- چهل روز درمغارۀ خود درجزیرۀ (آبا) به اعتکاف نشست، و دراول شعبان ۱۲۹۸هـ/۲۹یونیو۱۸۸۱م برای فقهاء، مشائخ واعیان اعلان نمود که وی همان مهدی منتظری است که زمین را بعد از آنکه پرازظلم وستم شده بود، مالامال از عدل وانصاف خواهد نمود.

- در۱۶رمضان ۱۲۹۸هـ/ اغسطس ۱۸۸۱م باقوای حکومتی روبروی شد که برای خاموش ساختن حرکتش ارسال شده بود، و درمقابل آن پیروزیی بدست آورد که موقف وادعایش را تقویه بخشید.

- به طرف کوه ماسه هجرت نموده در آنجا پرچم‌های خویش را برافراشت، وبرایش چهار خلیفه تعین گردید که عبارت‌اند از:

۱- عبدالله تعایشی: صاحب پرچم کبود، که لقبش را ابوبکر گذاشت.

۲- علی ود حلو: صاحب پرچم سبز، که لقبش را عمر بن الخطاب گذاشته بود.

۳- محمد مهدی سنوسی: رئیس طریقۀ سنوسیه که نفوذ بزرگی درلیبیا داشت، مهدی به وی لقب عثمان ابن عفان را پیشکش نمود ولی سنوسی خود را غافل گرفته به وی چیزی جواب نداد.

۴- محمدشریف: پسرکاکای مهدی که برای وی پرچم سرخ را داده لقب علی بن ابی طالب را برایش اعطاء کرد.

- درسال۱۸۸۲م باشلالی، که می‌خواست ارادۀ جیجلر نائب حمکدار عبدالقادر حلمی را نافذ بسازد، مقابله نمود، وشلالی در این معرکه به قتل رسید.

- در ۳ نومبر۱۸۸۳م باهکس رو برو گردید که وی نیز بعد از دو روز شروع معرکه به قتل رسید.

- لشکر مهدی بالشکر غور دون، درخرطوم روی بروی گردیده در۲۶ ینایر ۱۸۸۵م جنگ میان طرفین شدت گرفت، و غور دون گشته شد، سرش بریده شده به مهدی فرستاده شد، ولی وی می‌خواست که او زنده گرفته شود تا با احمد عرابی تبادله گردد، احمد عرابی کسی بود که مجبور به ترک مصر به سوی منفی شده بود، سقوط خرطوم به دست مهدی در آنوقت زنگ خطری بر سقوط سلطۀ عثمانی بر سودان بود.

- بعد از آن روز، دیگر کسی در مقابل مهدی باقی نماند، و به تأسیس دولت خویش پرداخت و در ابتداء بناء مسجد خاص خودش را آغاز نموده محکم کاری آن در ۱۷جمادی الاولی ۱۳۰۵هـ تکمیل گردید.

- قضاء را به شیخ محمد احمد جباره سپرده وی را قاضی اسلام لقب نهاد.

- در ۹ رمضان ۱۳۰۲هـ/۲۲ یونیو ۱۸۸۵م. مهدی، بعد از آنکه پایه‌ها و ارکان دولت نو پای خود را گذاشت، وفات نمود، و در همان جائی که قبض روح شده بود دفن گردید، ولی مناسب است که گفته شود: این دولت دیر دوام نکرد، بلکه در سال ۱۸۹۶م. لورد کتشنر که سردار مصر بود، این دولت را سقوط داد، کنبد مهدی را تخریب نمود، قبرش را باز نموده هیکلش را پراکنده کرد و جمجمۀ سرش را به موزیم بریطانیا فرستاد، این همه بخاطر انتقام کشته شدن غوردون بود.

دوم: شخصیات دیگر:

- عبد الله تعایشی: در دار التعایشه، در دارفور تولد شده بود، نزد مهدی در حلاویین جزیره در حالی آمد که وی بر قبر شیخ قریشی خود کنبد درست داشت، و با وی بیعت نمود، همین عبد الله بود که مهدی را به ادعا کردن مهدی بودن تشویق نمود، در زندگی مهدی عبد الله مقام اول را اشغال کرده بود، زیرا مرد با اراده و تطبیق بود.

- بعد از مرگ مهدی بنابر وصیت خود مهدی عبد الله جانشین وخلیفۀ اول گشت، مهدی دربارۀ وی می‌گفت: «وی از من است و من از او».

- بعد از آنکه منصب خلافت را اشغال نمود، خود را برای نشر دعوت فارغ گردانیده برادر خود امیر یعقوب را در محل خود که قبلا نزد مهدی در آن مقام بود قرار داد.

- به سلطان عبد الحمید مکتوب روان کرد، و آرزو داشت که دعوت مهدیه به نجد، حجاز و غرب سودان گسترش یابد.

- عبد الرحمن ستاره شناس از فرماندهان نظامی بود، وی به حیث فرمانده با لشکر بزرگی در سوم رمضان ۱۳۰۶هـ سوم مایو ۱۸۸۹م به طرف شمال پیش رفت تا بالشکر مصر مقابله کند، ولی بدون کدام پیشرفتی و یا پیروزیی باز گشت نمود.

- شاعر صوفی حسین زهراء (۱۸۳۳- ۱۸۹۵م) نیز از شخصیات مهدیه می‌باشد، وی می‌خواست بین فلسفۀ اشراقی ابن سینا و بین عقیدۀ مهدیه موافقت وارتباط بر قرار نماید.

- حمدان ابو عنجه: وی رهبر لشکر مهدی در مقابل هکس بود که در خارج ابیض باوی روی بروی گردیده بود.

سوم: نواسه‌های مهدی:

- عبد الرحمن بن محمد احمد مهدی (۱۸۸۵- ۱۹۵۶م) در ام درمان تولد شد، تربیه و تعلیم دینی یافت، وقتی جوان شد، بخاطر منظم ساختن مهدیه، بعد از آنکه پاشان شده بود، سعی و تلاش نمود، در سال ۱۹۱۴م رهبر روحی برای انصارش تعیین گردید. در سال ۱۹۱۹م حکومت وی را برای تبریکی پادشاه بریطانیا بخاطر پیروزی همپیمانان، ارسال نمود، در آنجا شمشیر پدر خود را برای پادشاه تحفه داد، پادشاه آن را پذیرفته دوباره به عبدالرحمن داد و از او خواست که آن را از طرف پادشاه حفظ نموده توسط آن از امپراطوری دفاع نماید، این کار ضمنا اعتراف پادشاه را به این گروه واعتراف به رهبری عبد الرحمن بالای آن گروه را در برداشت، در ایام استعمار انگلیس بر سودان، عبدالرحمن «حزب الأمة» را تأسیس نمود که آن همان حزب مهدی سیاسی است.

- صدیق عبد الرحمن: وفات سال ۱۹۶۱م.

- هادی پسر عبد الرحمن: در سال ۱۹۷۱م کشته شد.

- حزب الامة به سه بخش تقسیم شد:

۱- یک بخش آن به رهبری صدیق بن عبد الرحمن است که این بخش فعلا قوی‌ترین بخش‌هایش در سودان می‌باشد.

۲- بخش دوم به رهبری احمد بن عبد الرحمن می‌باشد.

۳- بخش سوم هم به رهبری ولی الدین عبد الهادی می‌باشد.

- از ۲۹ نومبر تا ۲ دسمبر ۱۹۸۱م مجلس جهانی برای تاریخ مهدیه، در خانه مهدی در خرطوم برگذار گردید، و احمد بن عبدالرحمن مهدی در این محفل سخنرانی نمود.

افکار و معتقدات:

- شخصیت قوی مهدی و عقاید دینى که به سوی آن دعوت می‌نمود، و نارضایتی عام که در مقابل حکام شائع بود، حکامی که بالای مردم مالیات طاقت فرسا تعیین می‌کردند، همچنان شائع شدن رشوت و ظلم، تسلط ترکی‌ها و انگلیس‌ها، این‌ها همه و همه نقش مهمی در جمع شدن مردم به اطراف این دعوت داشت، زیرا هدف مردم از جمع شدن پیرامون این دعوت همانا نجات یافتن از وضع ذلتباری بود که آنان در آن قرار داشتند، و مردم در شخصیت مهدی نجات خویش را می‌دیدند.

- مهدی به سوی ضرورت بازگذشت مستقیم به طرف قرآن کریم و سنت دعوت نمود که باید مستقیما به سوی قرآن و سنت مراجعه کرده شود نه به طرف دیگر کتبی که توسط اختلافات و شروحات شان از فهم مسلمان عادی دور می‌باشد.

- عمل به مذاهب مختلف فقهی را منع نموده، اشتغال به علم کلام را تحریم کرد، دروازۀ اجتهاد در دین را باز کرد، همچنان کتاب کشف الغمه شعرانی، سیرت الحلبیه، تفسیر روح البیان بضاوی، و تفسیر الجلالین سیوطی را اجازه داد.

- تمام طرق صوفیه را لغو نموده همۀ اوراد را باطل اعلان کرد، و تمام آنان را به دور انداختن اختلافات و جمع شدن به اطراف طریقۀ مهدیه خود دعوت نمود، و وردی برای شان تألیف نمود که آن را هر روز بخوانند.

- به نظریۀ قطبیه قائل بود، و آن مفکوره‌ایست که اصحاب آن از جمله صوفیان می‌گویند که کائنات بر قطب تمرکز دارد، و آن جوهری بوده که بالای آن کائنات می‌چرخد، و آن اساس سعادت و نیکبختی می‌باشد.

- وقتی حکومت بخاطر درهم کوبیدن مهدیه در جزیرۀ آبا حرکت نمود، مهدی پنج پرچم درست نمود که در آن‌ها شعار «لا إله إلا الله محمد رسول الله»را بالا نمود، در چهار دانۀ آن اسماء چهار قطب صوفیه را نوشت که آنان عبارت‌اند از: جیلانی، رفاعی، دسوقی، و بدوی، و در پنجم آن اینطور نوشت: «محمد المهدي خليفة رسول الله»، وی می‌پنداشت که او امام، مهدی، و خلیفۀ رسول الله جمی‌باشد.

- بارز‌ترین چیزی که در دعوت وی وجود داشت همانا اصرار و پافشاری شدید وی بر جهاد، قوت، و جوانمردی بود.

- مهدی می‌پندارد که مهدیت وی به امر پیامبر جبرایش آمده است، وی می‌گوید:«پیامبر جکه همراه با وی خلفاء راشدین، اقطاب وحضر÷حاضر بودند نزدم در بیداری آمدند، و پیامبر جاز هر دودستم گرفته بالای چوکی خود نشاند و برایم کفت: توهمانا مهدی منتظرهستی، کسی که در مهدی بودن تو شک کرد کافر شده است» منشورات المهدی صـ ۱۱۰.

- عصمت را به خود نسبت داده و ذکر کرده است که وی نظر به امتداد نور بزرگی که قبل از پیدایش کاینات تا به روز قیامت به جانب وی متوجه است، معصوم می‌باشد.

- به ضرورت تواضع وعدم تکبر اصرار ورزیده بر فرو رفتن در عیش و لذت وخوشگذرانی شدیدا انکار می‌کرد، در راه نزدیک سازی میان طبقه‌های جامعه کار می‌نمود، وی درطول زندگی خود لباس بسیار ساده و پیوند شده میپوشید، پیروانش نیز همینطور می‌کردند، ولی نواسه‌هایش بعد از وی درعیش و نعمت زندگی به سر می‌بردند.

- در عروسی و وقت ختنه از محافلی که در آن مصرف زیاد و اسراف صورت گیرد منع نموده آن را تحریم کرده بود.

- عروسی را توسط کم کردن مهر، ساده ساختن ولیمه [طعامی که در محفل عروسی خورده می‌شود] و تحریم رقص، ساز، و دائره زدن آسان ساخته بود.

- گریه را بالای میت منع نموده بود، استفاده از رقیه [چیزی که نزد مریض خوانده می‌شود و بر آن دمیده می‌شود] و تعویذ را حرام ساخته بود، در مقابل تنباکو نوشی، کشت وتجارت آن شدیدا مبارزه نموده آن را جدا حرام ساخته بود.

- درپیروان خود حدود شریعت را، مثل قصاص، جداکردن پنجم حصۀ غنیمت، مصادرۀ دزدان و شراب خواران نافذ ساخته بود، از فروری ۱۸۸۵م جمادی الاولی ۱۳۰۲هـ بنام خود سکه زد.

- در منطقۀ تحت نفوذش نظام اسلامی را پیاده نموده امور مالی را تنظیم کرد و موظفین را برای جمع آوری زکات تعیین نمود.

- در دهم ربیع الاول سال ۱۳۰۰هـ مهدی به این فکرگردید که دعوتش جهانی گردد، بناء اعلان نمود که پیامبر جبه وی بشارت داده که در ابیض نماز خواهد خواند بعد از آن در بربر، بعد از آن در مسجد الحرام در مکه، بعدا در مسجد مدینه، بعدا در مسجد قاهره، بیت المقدس، بغداد، ودر کوفه، (منشورات المهدی دار الوثائق المرکزیه - ص ۴۲۵، ۴۶۶- خرطوم ۱۹۶۹م).

بعضی انتقادات که به اجتهادات مهدی وارد می‌شود:

۱- مهدی هر کسی را که مخالفش بود و یا در مهدیت وی شک نموده به وی ایمان نمی‌آورد کافر می‌دانست.

۲- زمان قبل از خود را زمان جاهلیت و زمان فترت می‌گفت.

۳- کسی را که در نماز تنبلی می‌کرد مثل کسی می‌دانست که نماز را ترک نموده است و جزایش آن بود که حدا کشته شود.

۴- فتوی داد هر کسی که تنباکو نوشی می‌کند چنان تأدیب و تعزیر کرده شود که یا توبه کند و یا بمیرد.

۵- مذاهب فقهی و طریقه‌های صوفیه را به مثابۀ جوی‌هائی می‌دانست که در بحر عظیم وی فرو می‌ریزند.

۶- احیاء موات را [آباد کردن زمین ویرانه وتصرف آن] منع نمود، زیرا آن در ملک کسی داخل نمی‌شود، بخاطر آنکه در تصرف بیت المال قرار دارد.

۷- از ازدواج نمودن دختر بالغ بدون ولی و بدون مهر منع نمود.

۸- زنان را از پوشیدن زیورات طلائی منع نمود، در حالیکه شرعا برای شان پوشیدن آن جائز است.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- مهدی در ادعای مهدیت خود که زمین را پر از عدل وعدالت می‌نماید بعد از آن که پر از ظلم وستم شده بود، و در تاکیدش براهمیت رسیدن نسبش به حسن بن علیب، و در مفکورۀ عصمت و امام معصوم، از شیعه متأثر بود.

- از دعوت امام محمد ابن عبد الوهاب نیز اشیاء ذیل را اخذ نموده بود: ضرورت اخذ مستقیم از قرآن و سنت، باز کردن دروازۀ اجتهاد، و مبارزه در مقابل آبادی‌های قبرها.

- مفکورۀ تصوف نقش مهمی در شخصیت و طریقۀ مهدی داشت.

- از جمال الدین افغانی و از محمد عبده که با افکار دعوتگرانه‌اش به سوی آزاد سازی کشورهای اسلامی از استعمار اروپائی و وحدت آنان و ضرورت تطبیق شریعت در زندگی مسلمانان، اتصال و ارتباط داشت، نیز اشیائی را اخذ نموده است.

- مهدی به حادثات و واقعات جاری در مصر نیز نزدیک بود، خصوصا به حرکت احمد عرابی که به سوی آزادی و استقلال از سیطرۀ انگلیس دعوت می‌نمود.

انتشار و جاهای نفوذ:

- مهدی دعوت خود را از جزیرۀ (آبا) شروع نمود، جائیکه تاحال مرکز قوی مهدیه می‌باشد، وی ارتباط خود را بااقوام مختلف در اطراف سودان محکم کرده بود.

- جنبۀ مالی دولترا آنچه تشکیل می‌داد که از زکاة، محصولات تجارتی، مالیات بازار، غنایم جنگی، حاصلات زراعتی، حیوانات و مواشی، بدست میامد.

- مهدی و جانشینش تعایشی آرزو داشتند که مهدیت خارج سودان نیز انتقال نماید، ولی این آرزو با سقوط طوکر، سال ۱۸۹۱م از بین رفت.

- همیشه برای مهدیت انصار و پیروان زیادی بوده که آنان را «حزب الأمة»جمع نموده است، حزبی که در واقعات سیاسی فعلی سودان سهم می‌گیرد، ایشان همچنان در امریکا و بریطانیا تجمعات و پیروانی دارند که در راه نشر افکار و عقاید خویش، در میان جوانان مسلمان مسافر به طور عموم و در میان سودانی‌ها به طور خصوص کار می‌کنند.

مراجع:

۱- محمد أحمد المهدي توفیق أحمد البكری- لجنة ترجمة دائرة المعارف الإسلامية- داراحیاء الكتب العربية – ۱۹۴۴م.

۲- المهدي و المهدوية د.أحمد أمین بك - إصدار دار المعارف بمصر.

۳- دراسات في تاریخ المهدية مطبوعات قسم التاریخ – جامعة الخرطوم - أعده للنشر الدكتور عمر عبد الرازق النقر- ۱۹۸۲م.

۴- سعادة المستهدي بسیرة الامام إسماعیل عبد القادر الكردفاني – تحقیق المهدي. الدكتور محمد إبراهیم أبو سلیم- ط۲ - دار الجیل- بیروت – ۱۴۰۲هـ/ ۱۹۸۶م.

۵- الموسوعة الحركية «جزءان» فتحي یكن- ط۲- دار البشیر- عمان- الأردن – ۱۴۰۳هـ/۱۹۸۳م.

۶- الفكر الصوفي د. عبدالقادر محمود- ط۱- مطبعة المعرفة – القاهرة – ۱۹۶۸م.

۷- الإسلام في القرن العشرین عباس محمود العقاد.

۸- السودان عبر القرون د. مكي شبیكة- دار الثقافة- بیروت- لبنان- بدون تاریخ.

۹- تاریخ السودان و جغرافیته تألیف نعوم شقیر.

۱۰- دائرة معارف القرن العشرین محمد فرید وجدي.

۱۱- منشورات المهدي موجودة في الإدارة المركزية في وزارة الداخلية بالخرطوم بأصوله- وقد نشرتها الداخلية السودانية مصورة عن أصل مطبوع بمطبعة الحجر في أم درمان سنة ۱۳۸۲هـ/۱۹۶۳م. في جزءین كبیرین بعنوان «منشورات الإمام المهدي÷».

مورمون

THE MORMONS

تعریف:

مورمون یک گروه جدید انشعاب کردۀ نصرانی است که لباس دعوت را به سوی دین عیسى÷دربر نموده به سوی پاک سازی این دین، توسط بازگشت به سوی اصل یعنی به سوی کتاب یهود دعوت می‌نماید، دعوت شان به سوی کتاب یهود بخاطری است که عیسى÷- به نظر آنان - برای آن آمده بود که یهود را از ظلم و ذلت نجات داده بالای زمین مسلط سازد، این گروه - طوری که خودشان می‌پندارند - گروه قدیسین معاصر، برای کلیسای یسوع المسیح متعلق قدیسین ایام اخیر، می‌باشند، که پیامبر و مؤسس آن یوسف سمیث و کتاب مقدسش مورمون می‌باشد.

تأسیس و افراد برازنده:

- یوسف سمیث در ۲۳/۱۲/۱۸۰۵م در شهر شارون مقاطعۀ وندسور متعلق ولایت فرمونت تولد شد، وقتی به سن ده سالگی رسید با پدر خود به شهر بالمایرا، در مقاطعۀ اونتاریو ولایت نیویارک سفر کرد.

- در سن چهارده سالگی با خانوادۀ خود به مانشتر در همین مقاطعه نقل مکان کرد.

- وقتی به سن پانزده سالگی رسید مردم اطراف خود را تقسیم شده به گروه‌ها و طایفه‌ها یافت، مثل: میثودیست، مشیخی، مهمدانی و...در آنوقت احساس اضطراب و تشویش نمود.

- در بهار سال ۱۸۲۰م به یک جنگل رفت و آنجا تنها و منفرد شروع به نماز گزاردن نموده و ازخداوند هدایت و رهنمائی می‌خواست، وی در همین حال قرار داشت که ناگاه – چناچه وی می‌پندارد- نوری را بالای سرخود مشاهده نمود که آن نور از دو شخص آسمانی انعکاس نموده بود، و آندو شخص عبارت بودند از (الله و پسرش عیسى) [العیاذ بالله] و هر دوی آنان وی را از یکجا شدن باتمام این فرقه‌ها و گروه‌ها منع نمودند.

- ادعا می‌کند که بخاطر جرئتی که وی در آشکار کردن این دیدار خود نمود، وحی از وی قطع شد، و مورد ظلم و ستم شدید و تمسخر و استهزاء قرار گرفت، و در ضمن آن دچار لغزش‌های ذلت آوری شد، چنانچه خودش می‌گوید: «بسا اوقات یکجا شدنم با جوامع مختلف مفضی بر ارتکاب لغرش‌های ذلت آور، و آلوده شدن به سبکساری‌های جوانان و به تقصیراتی که در طبیعت بشری موجود است، می‌شد با تأسف این امور مرا دچار انواع تجارب و گناهانی که مبغوض خداوند می‌باشد گردانیده است، ولی بنابر همین اعتراف، چنین فکر کرده نمی‌شود که من گناه بزرگی و یا منکری را مرتکب شده باشم، پس برای من هرگز میلانی به سوی همچون معاصی و گناهان نبوده است» شهادت یوسف ص (۷).

- همچنان ادعا می‌کند که بیگاه ۲۱ ستمبر ۱۸۲۳م فرشته ای که نامش «مورونی» بود، از آسمان بالای وی نازل شده به وی خبر داد که او را به کار مهمی آماده نموده براو مناسب است که آن کار را انجام دهد، و برایش از کتابی اطلاع داد که بر آن کلماتی برصفحات طلا نقش شده وآن کتاب احوال واخبار قومی را که در قارۀ امریکا در زمانه‌های گذشته سکونت نموده‌اند روایت می‌کند، وهمچنان تاریخ اسلافی را بیان می‌کند که اینان از نسل آنان آمده‌اند، همچنان همین فرشته وی را از آن دوسنگ اطلاع داد که درمیان دوقوس نقره ای برای ترجمۀ کتاب قرار دارد، فرشته وی را از خبر کردن مردم بران صحیفه‌ها منع نموده از نزدش رفت.

- در۱۸ ینایر ۱۸۲۷م بادختری که نامش ایماهیل بود ازدواج نمود، بعداً نزدیکان خانمش پشتوانۀ قویی برای وی بودند و درنشر مفکوره‌اش با او همکاری می‌نمودند، زیرا خاندان او از مکانت ومنزلۀ خوبی برخوردار بودند.

- در۲۲ ستمبر ۱۸۲۷م صحیفه‌ها را - چناچه وی می‌پندارد - تسلیم شد، ولی با این تعهد که بعد از انجام شدن مطلوب توسط وی، آن‌ها را دوباره تسلیم نماید.

- ازمقاطعۀ مانشستر امریکا کوچ نموده به مقاطعۀ سوسکویهانا، درولایت بنسلفانیا، آنجا که نزدیکان خانمش بود، رفت و درشهر هارمونی اقامت گزید.

- باهمکاری مارتن هاریس، که بعضی حروف وچیزی از ترجمه را فرا گرفته بود، شروع به ترجمه نمودند، آن را به استاذ تشارلز آنثون ودکتور میتشیل تقدیم نمودند، آندو اظهار نمودند که آنچه این دونفر دیده‌اند ترجمه ای ازلغت قدیم مصر بوده، و کتاب اصل، از حروف قدیم مصری، حروف کلدانی، حروف آشوری وحروف عربی تألیف شده است.

- در۲۵مایو ۱۸۲۵م همراه اولیفر کودری، برای نماز درجنگل رفتند، ودرآنجا [به گفته آنان] یوحنا معمدان (یعنی سیدنا یحیى÷) نزد شان پایین شده آندو را امر کرد که یکدیگر را تعمید نمایند، وهمچنان به آنان خاطر نشان ساخت که وی بخاطر نافذ ساختن امر بطرس ویعقوب ورسمی ساختن شان در سرپرستی کلیسای مورمونی، نزد آندو آمده است.

- هریکی از اولیفر کودری، داود ویتمر، ومارتن هاریس ادعا می‌کنند که آنان صحیفه‌ها را دیده‌اند، وهمچنان آنان به صحت ترجمه ودقت آن، وبه اینکه آن کتاب سجل قوم نافی وبرادران لامانی شان است، شهادت می‌دهند.

- درسال۱۸۳۰، به حضور تعدادی از شخصیات، تأسیس کلیسای یسوع مسیح را برای قدیس‌های ایام اخیر، اعلان نمود.

- یوسف سمیث وپیروانش از نیویارک به شهر کیر تلاند که درمجاورت کلیفلاند درولایت اوهایو قرار دارد، کوچ نمودند، وآنجا هیکل بزرگی بناکردند، همچنان به فعالیت تبشیری گسترده‌ای در آن منطقه و در مناطق مجاورآن پرداختند.

- یک هیئت اعزامی، بخاطر تبشیر وبدست آوردن همکاران، به ولایت میسوری فرستاد.

- بعداً مورد ظلم وشکنجه قرار گرفتند، بنابر آن از منازل ومزارع خود صرف نظر نموده به ولایت الینوی کوچ نمودند، و در آنجا آبریز‌های دور دست ومتروک را، درکنارۀ دریای مسیسیبی خریدند وبه درست نمودن آن پرداخته، شهر (نوفر) یعنی شهر زیبا را اعمار کردند.

- یوسف سمیث وبرادرش (هایرم) درشهر کاریج، در ولایت الینوی، روی اتهاماتی برضد شان، زندانی شدند، درحالیکه آندو درزندان قرار داشتند ناگاه دوشخص مسلح باچهره‌های پوشیده نزد آنان داخل گردیده آندو را باضربۀ ماشیندار به قتل رسانیدند۰ این حادثه در ۲۷یونیو۱۸۴۴م رخ داد که توسط آن زندگی این پیامبر خیالی به پایان رسید.

- بعد از وی رهبری حرکت ونبوت به بریجام یونج تعلق گرفت، وی با پیروان خود به کوه‌های روکی کوچ نموده و آنجا را به حیث جای اقامت خویش تعیین نمود که بعداً شهر (سالت لیک) را اعمار کردند، وی پلان هجرت کردن‌ها را به سوی (اوتاه) نیز طرح نمود، زیرا درمیان شان هزارها بریطانی وسکاندینافی وجود داشت، همچنان یونج مسؤول این کوچ کردن تأسف انگیز که درسال ۱۸۵۶م واقع شد، شمرده می‌شود زیرا دراثنای این سفر زیاده از دوصد شخص ازجملۀ پیروانش مردند.

- رئیسان کلیسا پیامبران می‌باشند، واین پیامبران پی درپی آمدند که آخرش سبنسر کیمبل بود، تعداد این گروه زیاد شد وتقریبا به پنج ملیون نفر رسید، وفعلا هم درنمو وازدیاد قرار دارند.

- یک اقلیت از گروه مورمون وجود دارد که با رهبری یونج، بعد از یوسف سمیث موافقت نکردند، وآنان در الینوی باقی مانده درآنجا- به همکاری خانم اول پیامبرشان (ایماسمیث) وهمراهی پسر سمیث (جوزیف)- کلیسای یسوع مسیح برای قدیسان معاصر را اعمار نمودند، ونظم آن را دوباره اعاده کردند که مرکز آن (میسوری) بود، البته این کار بخاطر نافذ ساختن وصیت پیامبر مؤسس بود که برای شان گفته بود: «صهیون» در همانجا خواهد بود. گروه‌های منشعب دیگری هم به میان آمد که هرکدام آن‌ها ادعا می‌کرد که صحیفه‌هائی بدست آورده که در آن‌ها کتاب‌های مقدس قدیم وجود دارد.

- یوسف سمیث (۱۸۰۵- ۱۸۴۴م) مؤسس اول کلیسای یسوع مسیح برای قدیس‌های ایام أخیره سال ۱۸۳۰م بود۰ همان طور که پیامبر اول برای آن به شمار می‌رود.

- اولیفرکودری، و مارتن هاریس از کسانی‌اند که درمرحلۀ تأسیس وأخذ وحی خیالی شرکت داشتند.

- پیامبران شان که رئیسان کلیسا می‌بودند به ترتیب ذیل آمده‌اند:

۱- یوسف سمیث.

۲- بریجام یونج.

۳- جون تیلور.

۴- ویلفورد وودروف.

۵- لورینزوسنو.

۶- یوسف ف۰ سمیث.

۷- هیبرجرانت.

۸- جورج البرت سمیث.

۹- داود مکای.

۱۰- یوسف فیلدنج سمیث.

۱۱- هارولد لی.

۱۲- وآخرین شان سبنسر کیمبل که تاحال رئیس وپیامبرشان است.

- در کتاب‌های شان نام‌هائی از قبیل: إلما، یارد، لحی ذکر می‌شود که این‌ها درکتاب مورمون به حیث پیامبر بودند.

- آنان افراد برازنده‌ای در مجلس سنای امریکا نیز دارند که آنان عبارت انداز:

- جان جاردن جمهوری خواه از ولایت یوتا.

- اودین هانس جمهوری خواه از ولایت یوتا.

- بولاهوکینز جمهوری خواه ازولایت فلوریدا.

- همچنان اشخاص بارزی درمجلس پارلمان امریکا نیز دارند که عبارت‌اند از:

- جورج هانس جمهوری خواه از ولایت ایواهو.

- جیمس هانس جمهوری خواه ازولایت یوتا.

- موریس مودول دیموکرات از ولایت اریزونا.

افکار و معتقدات:

اول: کتاب‌هائیکه فعلا نزد آنان مقدس است:

۱- کتاب مقدس: معتقد‌اند که آن عبارت است از مجموعه‌ای از کتاب‌های مقدس که مشتمل است بر رهنمائی‌های خداوند برای انسان، ونوشته شده‌هائی است که قرن‌های زیادی را، از دور آدم تاوقتی که عیسی علیهما السلام درآن زندگی می‌کردند، شامل می‌شود، آن را پیامبران زیادی که درقرن‌های مختلف زندگی می‌کردند، نوشته‌اند، وآن به دوبخش تقسیم می‌شود:

- عهد قدیم: دراین کتاب پیشگوئی‌های زیادی راجع به آمد عیسی÷وجود دارد.

- عهد جدید: که زندگی عیسی÷وتأسیس کلیسا را درآن روز حکایت می‌نماید.

۲- کتاب مورمون: آن دفتر مقدسی است برای آنعده از مردمانی که درقارۀ امریکا بین سال‌های ۲۰۰۰ق م الی ۴۰۰ بعد از میلاد زندگی کرده‌اند، این کتاب قصۀ دیدار فوری عیسی÷را از اقوام قارۀ امریکا، بعد از ایستاده شدنش از میان مردگان (چنانچه اعتقاد دارند)، می‌نماید، این کتاب نزد آنان حیثیت سنگ تهداب را دارد، وانسان مورمونی توسط عمل کردن به تعالیم وی به خداوند نزیگ می‌شود، یوسف سمیث آن را به توفیق وعنایت خداوند به لغت انگلیسی ترجمه نمود، آن را ملکی بنام (مورونی) از آسمان بالای یوسف سمیث نازل کرده بود.

۳- کتاب المبادی والعهود: آن مجموعه‌ای از رؤیا‌های جدید است که مخصوص به کلیسای عیسی÷می‌باشد، یعنی همانطور که در این ایام اخیر به سوی اصلش باز گردانیده شد، این کتاب نظم کلیسا، اعمال و وظائف آن را توضیح می‌نماید، همچنان در آن پیشگوئی‌هائی راجع به حوادث اینده وجود دارد، ودرآن اجزائی است که در آن‌ها معلومات صدها سال مفقود شده وجود دارد، و درآن تعالیم کتاب مقدس نیز است.

۴- الخریدة النفیسه: که مشتمل است بر:

- سفر موسی: در آن بعضی رویاهای موسی÷ونوشته‌هایش وجود دارد، که آن سال ۱۸۳۰م به یوسف سمیث کشف گردید.

- سفر ابراهیم: آن را یوسف سمیث از درج بردی ترجمه نموده، این کتاب از قبرستان قدیم مصر گرفته شده است.

- کتاب‌های خود یوسف سمیث که مشتمل است بر: بخشی از ترجمۀ کتاب مقدس، مختاراتی از تاریخ کلیسای مورمونیه، بندهای ایمان نزد آنان، ودیدن مملکت آسمانی.

- رؤیه فداء الاموات: این کتاب زیارت نمودن عیسی÷را از جهان روحی روایت می‌نماید، وآن دیداری است که برای رئیس یوسف.ف سمیث در۳ اکتوبر۱۹۱۸م اعطاء گردیده بود.

۵- علاوه برچهار کتاب مذکور، کلمات وحی و رؤیا‌هائی که پیامبران شان ذکر می‌نمایند، کتاب مقدس گردیده است، همچنان تمام نشرات، تعالیم وفیصله‌های مجالس، همۀ این‌ها کتاب‌های مقدس شمرده می‌شود.

دوم: ارکان ایمان نزد آنان:

همانطور که خود یوسف سمیث وضع نموده است:

۱- ایمان به الله که پدر ازلی است، وبه پسرش عسی، وبه روح القدس.

۲- ایمان به اینکه انسان‌ها به سبب گناهان شان عذاب می‌شوند، نه به سبب تجاوزآدم.

۳- ایمان به اینکه تمام بشر می‌توانند خود را توسط کفارۀ عیسى نجات دهند، آنهم از طریق اطاعت شریعت انجیل وشعائر آن.

۴- ایمان به اینکه اصول وشعائر چهار گانه درانجیل اشیاء ذیل است:

* ایمان به عیسی مسیح پروردگار.

* توبه.

* عماد به طریقۀ تغطیس، بخاطر مغفرت گناهان.

* نهادن دست‌ها برای بخشش روح القدس.

۵- ایمان به اینکه لازم است انسان از جانب خداوند به واسطۀ پیامبران (ع)خواسته شوند، همچنان نهادن دست بر دست آنانیکه سلطۀ روحی دارند، تا به انجیل بشارت داده مراسم متعلق بر آن را ادا کند.

۶- ایمان به خود تنظیمی که کلیسای قدیم آن را درست نموده، یعنی پیامبران، سرپرستان، معلمین و مبشرین...

۷- ایمان به فائدۀ زبان‌ها، پیامبری، رؤیا وخواب دیدن، شفاء، و تفسیر زبان‌ها.

۸- ایمان به اینکه کتاب مقدس، به اندازه‌ایکه صحیح ودرست ترجمه شده کلمۀ خداوند می‌باشد، و ایمان به اینکه کتاب مورمون کلمۀ خداوند است.

۹- ایمان به هر چیزی که خداوند کشف نموده و به آنچه که حالا کشف می‌نماید و در آینده کشف خواهد کرد که به ملکوت خداوندأتعلق می‌گیرد.

۱۰- ایمان به جمع کردن کامل اسرائیل و دوباره اعاده کردن قبائل دهگانه، و اینکه صهیون (اورشلیم جدید) در قارۀ امریکا تأسیس خواهد شد، و عیسی÷شخصا مالک و متصرف زمین خواهد شد، و زمین دوباره تجدید شده شکوه فردوسی خود را به دست خواهد آورد.

۱۱- ادعا می‌نمایند که در عبادت خداوند قوی، مطابق آنچه ضمیر شان برایشان می‌گوید، امتیاز دارند، و برای دیگران نیز این حق را می‌دهند، بنا بر آن هر چه می‌خواهند، هر گونه که می‌خواهند و در هر جا که می‌خواهند عبادت می‌نمایند.

۱۲- ایمان به اینکه برایشان لازم است تا به پادشاهان، رؤساء، حاکمان، و به کسانی که قوت قضائی به دستشان است، اطاعت وفرمانبرداری نمایند، همچنان ایمان دارند که اطاعت قانون، احترام وتقویۀ آن لازم و واجب می‌باشد.

۱۳- ایمان بر اینکه بر ایشان لازم است که: امانتدار، صادق، پاک، نیکوکار، ودارندگان فضل باشند، واینکه کارهای خیر خواهانه برای تمام بشر انجام دهند، آن‌ها در عقب هر کاری که صاحب فضیلت، محبوب، مستحق تقدیر وستایش باشد سعی و تلاش می‌نمایند.

سوم: مراتب دینی و تنظیمی شان:

- کهنوت نزد آنان به دو بخش تقسیم می‌شود:

۱- کهنوت ملکیصادق: که آن بزرگ‌ترین کهنوت می‌باشد، توجیه، تبشیر به انجیل و سلطۀ رهبری کلیسا به تصرف وی است.

۲- کهنوت هارون: وآن کهنوتی است که در تمام قرن‌ها به هارون و اولادش سپرده شده است، صاحبان این کهنوت وظیفه داران مراسم ایمان، توبه، وتعمید هستند.

- رئیس کلیسا پیامبر برگزیدۀ پروردگار و کاهن جهانی می‌باشد.

- مراتب کهنوت هارون:

* شماس: هر پسر که عمرش هشت سال باشد حق دارد که تعمید نماید، وهمچنان مستحق این لقب می‌گردد.

* معلم: وقتی پسر به چهارده سال رسید مالک این مرتبه می‌گردد.

* کاهن: وظیفه‌اش تعمید ومبارکی قربانی می‌باشد.

* اسقف: وی رئیس گروپ کاهنان بوده ودر امور دنیوی، مثل تعمیرات، جمع نمودن عشر وعطایا، وآماده کردن بودیچه، کار می‌نماید، ودر اسرائیل به حیث قاضی شمرده می‌شود.

- مراتب کهنوت ملکیصادق:

* شیخ: که وظیفه‌اش تدریس، توضیح مسائل، مشاعره، تعمید و سرپرستی کلیسا می‌باشد.

* سبعون [یعنی مجلس هفاد عضوی]: عضو سبعون دعوت خاصی دارد که می‌تواند تبشیر به انجیل بدهد.

* کاهن عالی: مراسم داخل کلیسا را وی انجام می‌دهد، البته بخاطر آنکه برکات خاصه بطریرکیه چنانچه می‌پندارند حاصل شود.

* رسول: وی عضو گروه دوازده نفریی می‌باشد که آن را پیامبر زنده، به شکل حواریون عیسى÷تشکیل می‌دهد و آن شاهد خاص عیسى÷در تمام جهان می‌باشد.

- گروپ‌ها و دسته‌های دیگری هم وجود دارد:

- گروپ‌های کهنوت ملکیصادق که عبارت‌اند از:

۱- گروپ‌های شیوخ: که هر گروپ آن مشتمل بر نود و شش شیخ می‌باشد، نه زیاده از آن.

۲- گروپ‌های سبعین: که هر گروپ آن مشتمل بر هفاد تن بوده نه زیاده برآن، و هفت رئیس می‌داشته باشد.

۳- گروپ‌های کاهنان عالی: این گروپ مشتمل می‌باشد به بطارکه و اسقف‌ها، تمام کاهنان عالی که در یک منطقه زندگی می‌نمایند بنام (وتد) [یعنی میخ] یاد می‌شوند.

- گروپ‌های کهنوت هارون قرار ذیل است:

۱- گروپ شماس‌ها: اعضایش دوازده شماس می‌باشد.

۲- گروپ معلمین: که دارای بیست و چهار عضو می‌باشد.

۳- گروپ کاهنان: اعضایش زیاده بر چهل وهشت کاهن نمی‌باشد.

چهارم: خلاصۀ افکار و عقاید شان:

- معتقد‌اند که الله به شکل انسان است، گوشت و استخوان دارد، و داخل جسد ملموسش روحی ازلی وجود دارد.

همچنان تأکید می‌نمایند که پروردگار مترقی تر از انسان است، و برای انسانان ممکن است که ترقی نموده به مرتبۀ پروردگاری برسند: تعالى الله عما يقولون علوا كبيرا«خیلی برتر و عالی است خداوند از آنچه آنان می‌گویند».

- مردان وزنان و همه بشر - بدون تغییر - پسران ودختران الله‌اند.

- انسان - مثل روح - از والدین آسمانی تولد شده، وآن انسان، قبل از آمدنش به زمین درجسد مادی، در منازل ابدی پدر باقی مانده بود، و مسیح روح اول می‌باشد، بنابراین وی پسر بزرگ است.

- عیسى÷زمین را وآنچه در آن است خلق نموده، همچان عالم‌های دیگر را نیز به رهنمائی پدر آسمانی خود خلق نموده است، بعد از آن حیوانات را پیدا کرده است.

- مسیح÷: مادرش مریم عذراء است که وی به شخصی بنام یوسف نامزد بود، روح القدس بر وی آمده وقوت عالی بر وی سایه افگند، و پسر وی پسر خدا است، پسر سلطۀ الوهیت را از پدر خود به میراث برده و فنا شدن را هم از مادر خود.

- در حالیکه وی درعمر سی سالگی قرار داشت، یوحنا معمدان تعمید وی را انجام داد، چهل روز روزه گرفت تابا شیطان مقابله و محاربه نماید، همچنان از دست وی معجزاتی صادر شد.

- عیسى÷بخاطر آنکه بر خطیئه و گناه غالب شود، زده شد، عذاب کرده شد، و دار کشیده شد، وی روح خود را نزد پدر خود امانت گذاشته بود، و جسدش سه روز در قبر ماند، بعد از آن روحش به سویش بازگشت نمود، در حالیکه بالای مرگ غلبه حاصل نموده بود، از قبر برخاست.

- اندکی بعد از برخاستنش در امریکا ظاهر گردیده کلیسای خود را تأسیس نمود، بعد از آن به سوی آسمان بالا شد، و بعد از آن در عقیدۀ مسیحیت شرکیات داخل گردید و رجال دین در مقابل هم به جنگ و مقابله پرداختند، و این امر سبب شد که باردیگر عیسى همراه با الله به زمین پایین شوند، که نزول شان بالای یوسف سمیث بود، تابار دیگر عقیدۀ مسیحیت را همانطور که در اصل بود به زمین باز گردانند.

- حواء دختر برگزیده ای بود که به آدم داده شد، و برای آندو اجازه خوردن از تمام درختان داده شد، بجز درختی که معرفی کنندۀ خیر و شر بود، شیطان آندو را فریب داد و از آن درخت خوردند، بنابر آن فنا پذیرگشتند، و مشغول توالد وتناسل شدند.

- روح القدس: عضو هیئة الهیه می‌باشد، وی جسدی دارد از روح به شکل انسان، وی دریک وقت واحد، تنها در یک جای موجود می‌شود، لکن نفوذش برهمه جا می‌رسد.

- پیامبر مردی است که خداوند وی را خواسته تا نمایندگی وی را در زمین نماید، و به نیابت وی سخن بگوید، پیامبری نزد آنان دوامدار بوده قطع نمی‌شود.

- تعمید: تعمید اشاره‌ایست به سوی مرگ و قیامت، و به این طریق انجام می‌شود: شخصیت دینی با شخصی که می‌خواهد وی را تعمید دهد در آب پایین می‌شود، بعدا آن را در آب غوطه داده دوباره بیرونش می‌نماید، به این کار زندگی گنهگاری به پایان می‌رسد و زندگی جدید شروع می‌شود، و آن میلاد دوم گفته می‌شود.

- قربانی: قربانی‌ها قبل از مسیح به طریق ذبح حیوانات تقدیم می‌شد، ولی کفارۀ مسیح توسط کشته شدنش، این نوع قربانی هارا ختم نمود، و قربانی عبارت از نان ونبیذ همراه با نمازها گردید، و در خلال دیدار جدید قدیس‌های ایام اخیره، آن را به نان و آب تبدیل کردند.

- روز شنبه را تقدیس و تعظیم می‌نمایند، زیرا خداوند، بعد از فارغ شدنش از ایجاد کائنات، درهمین روز استراحت و دمراستی نموده است، برخاستن مسیح بعد از دار کشیده شدنش در روز یک شنبه بود، بنابراین عوض روز شنبه روز یک شنبه محل تقدیس قرار گرفته است.

- روزه: عبارت است از امتناع ورزیدن از خوردن و نوشیدن به مدت دو وقت طعام پی درپی، بنابراین یک شخص باید بیست وچهار ساعت روزه بگیرد، پس وقتی کسی از آنان نان شب خورد برایش تاشب دیگر جائز نیست که چیزی بخورد همچنان روزه دار برای رهبر کهنوتی، مال ویاطعامی که مساوی خوراک دو وقت باشد، تقدیم می‌نماید و آن را عطاء روزه می‌گویند.

- نوشیدن نبیذ، مسکرات الکولی، تنباکو، ودخانیات را با تمام انواع آن حرام می‌دانند، و از نوشیدن قهوه وچای امتناع می‌ورزند، زیرا در آن‌ها مواد مضره وجود دارد، همچنان از نوشیدن مرطبات، و آنچه که در آن از مشروبات صودا و مشروبات فواره و آبهای گازدار وجود داشته باشد، و از الکولا که خطرناک‌ترین آن‌ها است منع می‌نمایند و به عدم اسراف در خوردن گوشت نیز توصیه می‌نمایند، ولی تحریمش نمی‌کنند، و خوردن میوه‌ها، سبزیجات، ترکاری‌ها، و غله‌ها را مباح دانسته به خوردن گندم به طور خاص تأکید می‌نمایند، زیرا عقیده دارند که آن به جسم انسان فایده مند بوده سبب حفظ صحت و دوام آن می‌شود، قابل ذکر است که یوسف سمیث رقص می‌نمود، شراب می‌نوشید، در پهلوانی شرکت می‌کرد، وی چنین نوشته می‌گوید: «انسان بخاطری پیدا شده که از زندگی خود فائده بگیرد».

- تعدد همسران را جائز دانسته برای مرد اجازه می‌دهند که هر قدر می‌خواهد ازدواج کند، زیرا در این کار زنده ساختن شریعتی است که خداوند در زمانه‌های گذشته آن را مشروع ساخته بود، و این را تنها به دارندگان اخلاق نیکو و عالی اجازه می‌دهند، آنهم به شرطی که قدرت سرپرستی زیاده از یک فامیل را در خود به اثبات برسانند، خود یوسف سمیث از جواز تعدد همسران عملا استفاده کرده بود، وتا سال. ۱۸۹م این عادت ادامه داشت.

- در دوران پیامبرشان ولفورد، در نتیجه فشارهای شدید که از جانب گروه‌های دیگر متوجه شان گردید، و همچنان بخاطر دست یافتن به یکجا شدن با سلطه‌های اتحادی، از تعدد همسران - ظاهرا - دست کشیدند. ولی على الرغم تحریر رسمی و علنی، آنان به طریق مخفی از تعدد استفاده می‌نمایند.

- زنا را مطلقا تحریم می‌نمایند، و کسی خطاء می‌کند برایش توبه نمودن و رجوع کردن از تمام گناهان ممکن است.

- بالای هر فرد واجب است که ده یک [عشر] کسب نقد خود را، با خوشی و سرور بپردازد.

- عطاء روزه خود را می‌دهند، اشتراکات مختلفی و بخشش‌های بدون سی برای کلیسای خود می‌دهند، بنابر آن کلیسای آنان از کلیساهای غنی و ثروتمند به شمار می‌رود.

بعضی علامه‌های قیامت:

* شرارت‌ها، جنگ‌ها و نا آرامی‌ها.

* باز گردانیدن انجیل [یعنی انجیل از نزد انسان‌ها گرفته و برده می‌شود].

* ظاهر شدن کتاب مورمون.

* لامانی‌ها ملت بزرگی می‌گردند.

* اعمار اور شلیم جدید در ولایت میسوری.

* خاندان اسرائیل ملت برگزیدۀ خداوند می‌گردد.

بعد از حساب چند مملکت تشکیل می‌گردد:

* مملکت آسمانی: این مملکت برای کسانی است که شهادت عیسى÷را قبول نمودند و به نامش ایمان آورده تعمید نمودند.

* مملکت زمینی: این برای کسانی است که انجیل را بر روی زمین ترک کردند، لیکن در عالم روحانیت آن را استلام کرده بودند.

* مملکت سفلى: برای کسانی که انجیل و شهادت عیسى÷را نه در روی زمین پذیرفته‌اند و نه هم در عالم روحانیت، همراه آنان زنا کاران و فاسقان می‌باشند.

* تاریکی خارجی: برای کسانی خواهد بود که برای عیسى÷توسط روح القدس شهادت داده‌اند و قوت پروردگار را دانسته‌اند، لیکن برای شیطان اجازه داده‌اند که بر ایشان غلبه نماید، تا از حق منکر شوند، و با قوت پروردگار مقابله نمایند.

- به دوران «هزار سال نیکبختی» ایمان دارند، که آن از تاریخ آمدن عیسى÷به زمین شروع می‌شود و هزار سال ادامه می‌کند، و در آن وقت بسیاری از مردگان بر میخیزند، و بعضی از آنان به مجرد دیدنش در وقت نزولش، اختطاف کرده می‌شوند، این قیامت اول است. شرارت پیشگان در جسد‌های خویش هلاک شده تا انتهاء هزار سال با دیگر مردگان اشرار باقی می‌مانند، که بعد از آن قیامت آخر میاید.

- در مدت همین هزار سال محبت و صلح رائج و حکمفرما می‌باشد، شخص عیسى÷پادشاه می‌باشد، زمین در یکجا جمع می‌شود، و قاره‌های مختلف وجود نمی‌داشته باشد، اطفال بدون ارتکاب گناه و خطاء بزرگ می‌شوند.

- در آن وقت مردن وجود نمی‌داشته باشد، زیرا مردم در یک لحظه از حالت فانی بودن به حالت زندگی جاویدانی تغییر می‌نمایند.

- در اواخر همین هزار سال، برای مدت کوتاهی لگام شیطان رها کرده می‌شود، میان پیروان پیامبران و پیروان شیطان معرکه و جنگ صورت می‌گیرد. آنگاه مؤمنین غالب می‌شوند وشیطان تا ابد رانده می‌شود.

پنجم: مورمون و یهود:

- در این شکی نیست که یهود نقش فعال وبارزی در حرکت مورمون دارد.

- معتقد‌اند که خداوند به ابراهیم و به پسرش یعقوب وعده نموده که از نسل وی امت برگزیدۀ خداوند خواهد بود.

- یعقوب که نامش (اسرائیل) است، دوازده پسر داشت که آنان به اسباط مشهور‌اند.

- همان پیامبران مرتکب شرارت‌ها شدند، بنابر آن خداوند آنان را در زمین پراگنده نموده به دو مملکت تقسیم نمود:

۱- مملکت شمالی: که بنام اسرائیل یاد می‌شود و در آن ده تن از جمله اسباط زندگی می‌نمودند.

۲- مملکت جنوبی: که بنام مملکت یهوذا گفته می‌شد، در آن تنها دو تن از جملۀ اسباط زندگی می‌کردند.

- اسباط شمالی در معرکه‌ای شکست خورده اسیر شدند، و بعضی از آنان فرار نموده سرگردان در مناطق می‌گشتند.

- بعد از صد سال، حوالی، ۶۰۰ ق م. مملکت جنوبی به شکست مواجه شد، در آنوقت لحی و خاندانش اورشلیم را ترک نموده در قارۀ امریکا جاگزین شدند، که از اولادۀ آنان است نافیها، همچنان لامانی‌ها از نسل لحی شمرده می‌شوند، و سال ۵۸۶ ق. م اورشلیم تخریب گردید.

- دوسبط اسرائیل که باقی مانده بودند اسیر شدند. بناء اورشلیم بعد از مسیح دو باره اعاده گردید، ولی لشکر رومانی‌ها بار دوم آن را تخریب کردند.

- تصریح می‌نمایند که پروردگار وعده نموده که در این زمان بنی اسرائیل را بخاطر تعلیم انجیل جمع خواهد نمود. همچنان موسى پیامبر سال ۱۸۳۶م نزد یوسف سمیث پایین شد و سلطۀ جمع کردن خاندان اسرائیل را در هیکل کیرتلاند به او داد.

- خاندان اسرائیل فعلا در حالت جمع شدن قرار دارند زیرا سالانه چندین هزار اسرائیل، که به خاندان ابراهیم و یعقوب علیهما السلام تعلق خونی ویا تعلق پسر خواندگی دارند (به گمان آنان) به کلیسا می‌پیوندند.

دوسبط دیگر، افرایم و منسی در سرزمین امریکا یکجا خواهند شد، وسبط یهوذا به اورشلیم بازگشت خواهد کرد، همچنان ده سبط مفقود برکاتی را که برای شان وعده شده، از طرف افرایم در امریکا اعطاء خواهند شد.

- اسرائیلی‌های پراگنده درهر کشور برای جمع شدن در دربار مسیح، درکوه‌های صهیون، دعوت می‌شوند.

- این تجمع کامل برای اسرائیل تاوقتی تمام نمی‌شود که بار دوم نجات دهنده بیاید (چنانچه آنان می‌پندارند).

- در جهان دو پایتخت خواهد بود: اول در اورشلیم، دوم در امریکا، زیرا از صهیون شریعت میاید و از اورشلیم کلمۀ پروردگار میاید.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- یهودیان نقش مهمی در نشأت و ترقی این طائفه داشتند که هدف شان آوردن تفرقه و انشقاق در داخل کلیسا‌های مسیحی است تابتوانند بالای آنان سیطره نمایند.

- کتاب مورمون در همه چیز مشابه به تلمود [نام کتاب یهود] است، گوئی که نسخه‌ایست که از روی آن نوشته شده است.

- دولت اسرائیل تمام امکانات خود را در خدمت این طایفه مسخر نموده در راه استمرار کمک و طرفدار ساختن نصرانی‌ها برای این طایفه، کار و فعالیت می‌نماید.

- بخاطر ارتباط دادن صهیون و یا قدس جدید به سر زمین مقدس امریکا – نظر به اعتقاد آنان – فعالیت می‌نمایند، و انتظار بازگشت مسیح را دارند، کسی که باز خواهد آمد و زمین را تصرف خواهد نمود و آن را پر از جنت‌های جاویدان خواهد کرد.

- دربارۀ فلسطین در کتاب مورمون، در اصحاح دهم، فقرۀ ۳۱ می‌گویند: «بیدار شو و گرد خود را بیفشان ای اورشلیم، بلی... لباس‌های جمیل و زیبای خود را به تن کن ای دختر صهیون، و حدود خود را تا ابد گسترش بده و فراخ نما، تا دیگر مغلوب نگردی، و وعده‌های ازلی پدر تحقق یابد، آن وعده‌هائی که با تو فیصله نمود، ای خانۀ اسرائیل».

- در اصحاح چهاردهم، فقرۀ (۶) خطاب به مورمون می‌گوید: «قدس را برای سک‌ها ندهید، خانه‌های خود را پیش روی خوک‌ها نیندازید، که با پاهای خویش آن را پایمال می‌نمایند، آنگاه به شما متوجه شده پارۀ پاره تان می‌کنند».

- فکر صلیبـی و فکر صهیونی در دید شان به سوی فلسطین، موافق به چشم میاید، آنان این سخن را از سال ۱۸۲۵م تکرار می‌نمایند، وقتی که هنور سرزمین فلسطین جزئی از پیکر سرزمین اسلام بود.

انتشار و جاهای نفوذ:

- به مفکورۀ مورمون تعداد زیادی از نصارا ایمان آورده‌اند، داعیان آن جوانان پرکار و پرفعالیت بودند، تعداد افراد آن به زیاده از پنج ملیون رسیده است، که هشتاد در صد آن در ولایات متحدۀ امریکا‌اند و مرکز شان در ولایت (اوتاه) می‌باشد، زیرا ۶۸% مردم این ولایت از افراد همین طایفه است و ۶۲% ساکنین مقاطعۀ بحیره‌های شور، به حیث اعضاء در این کلیسا ثبت نام‌اند که مرکز عمومی شان در ولایت (یوتا) امریکا می‌باشد.

- آنان در ولایات متحدۀ امریکا، امریکای جنوبی، کندا، و اروپا منتشر‌اند، همچنان در اکثر اطراف جهان شاخه‌ها، کتابخانه‌ها و مراکز نشراتی برای نشر و پخش افکار و عقاید خویش دارند.

- آنان کتب خویش را به طور رایگان توزیع می‌نمایند، و دعوت شان در حقیقت خدمتی برای مصالح اسرائیل و بر آورده ساختن اهداف تعیین شدۀ شان است، و آنان (۱۷۵) رسالۀ تنصیری دارند، همچنان مالک یک شبکۀ تلویزیونی و یازده دسگاه رادیوئی هستند، ویک مجلۀ ماهوار در اسپانیا دارند، و یک روزنامه دارند.

مراجع:

الف: نشراتی وجود دارد که آن را کلیسای یسوع مسیح برای قدیس‌های ایام اخیره در شهر (سولت لیک) ولایت یوتا، در ایالات متحدۀ امریکا، تحت این عناوین توزیع می‌نماید:

The Church of Jesus Christ of Latter- day Saints.

Missionary Department.

۵- East North Temple.

Street Salt Lake City, Utah ۸۴۱۵۰ USA.

ب: نشرات شان به زبان عربی:

۱- مباديء الإنجیل.

۲- دلیل الشعبة.

۳- دلیل القائد الكهنوتي.

۴- كلمة الحكمة.

۵- شهادة یوسف سمیث.

۶- دلیل العائلة.

ج: ماذا عن المورمون – طبع الولایات المتحدة.

د: مقاله ای دربارۀ مورمون در مجلۀ الامه شمارۀ ۲۲ شوال ۱۴۰۲هـ/ آب ۱۹۸۲م.

هـ: مقاله‌أی در موسوعۀ بریطانیه دربارۀ مورمون.

و: آنان نشراتی به زبان انگلیسی دارند:

۱- Succession in the Presidency.

۲- W. H. Y. Families.

۳- A Family home evening program suggested by the church of Jesus Christ of latter- day saints.

۴- The Mormons and the Jewish people.

۵- The Lords Day.

۶- What the Mormons think of Christ.

۷- A word of Wisdom. Mark E. Petersen.

۸- Baptism. How and by Whom administered ?.

مونیه و یا حرکت توحیدی صن مون

تعریف:

مونیه یک حرکت مشبوهه است که به سوی توحید ادیان، وذوب شدن آن‌ها در یک قالب دعوت می‌نمایند، تاهمه مردم در قالب صن مون کوریائی که در عصر حاضر، با پیامبری جدید ظاهر گردیده است ذوب شوند.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس این مذهب قسیس ثروتمند صن مون است که در کوریا سال ۱۹۲۰ م تولد گردیده است، وی ادعا نمود که از سال ۱۹۳۶م به بعد با عیسى÷ارتباط دارد، در عمر بیست و شش سالگی به تحقیق و بررسی زندگی نامۀ پیامبران و رهبران روحی، مثل موسى، عیسى، و محمد علیهم الصلاة والسلام، وامثال بوذا وکرشنا، شروع نمود همچنان به دانستن و آموختن تعالیم ادیان آسمانی و وضعی، امثال: یهودیت، نصرانیت، اسلام و همچنان بودائیت، هندویت پرداخت.

- در سال ۱۹۷۳م در ولایات متحده رفت و آمد نموده با تعدادی از شخصیات بزرگ آنجا ارتباط بر قرار نمود.

- بخاطر فراد نمودنش از پرداخت مالیات به مدت یک سال و شش ماه در زندان فیدرالی کنکتیکت زندانی گردید، ولی پیروانش توانستند که زندانی شدنش را چنین تصویر نمایند که آن شکنجه‌ای بود که در راه عقیدۀ دینی که با خود دارد، متحمل گردید.

- فعلا منصب و چوکی رئیس مجلۀ جهانی ادیان را اشغال نموده است.

- از آلمان دیدار نمود ولی سلطنت‌های بون اعلان کردند که وی شخص نامطلوب می‌باشد.

- وی می‌خواهد که در زمانش حادثات مهمی واقع شود، زیرا وی و پیروانش، در طرفداری رئیس ریتشارد نیکسون، در رسوا ساختن ووترجیت، نقش بارزی داشتند. همچنان درحمایت برنامه‌ها وسیاست رئیس ریغان، درامریکای وسطی خیلی فعالیت می‌نمایند.

- شانج هوان کواک: چوکی همکار رئیس مجلس جهانی ادیان را اشغال نموده از بزرگ‌ترین معاونین مون می‌باشد، ضمن بیانیۀ خود در مجلس منعقدۀ سال ۱۹۸۵ م در ترکیه، پیامبری مون را اعلان نموده اظهار کرد که برای او از آسمان وحی میاید.

- فرانک کوفمان یهودی: در نیویارک زندگی می‌نماید، و پیروی مون را می‌کند، ودر مؤسسۀ وی کار می‌کند، در مجلس ترکیه دانشمندان مسلمان را سوگند داد که (خود را از موقف ادیان دیگر، مثل یهودیت، بودائیت، هندویت با خبر سازند).

- دکتور یوسف کلارک: قسیس کاتولیکی و از همکاران مون می‌باشد، وی عضو مجلس ادارۀ مجلس جهانی ادیان است. و سرپرست مجلس ترکیه نیز بود.

- کوزا: رئیس مکتب مون در هندوراس، در راه انتشار حرکت در امریکای لاتین فعالیت دوامدار می‌نماید.

- موسى دست: رئیس کلیسای مون در ولایات متحدۀ امریکا.

افکار و معتقدات:

- می پندارد که وی با عیسى÷در ارتباط بوده و ادعای پیامبری جدید می‌نماید و می‌پندارد که تعالیم خویش را از آسمان اخذ می‌کند.

- شعار وهدف آشکارش همانا کوشش در راه اتحاد ادیان، با وجود اختلاف انواع شان، می‌باشد.

- برای نصارا می‌گوید که پروردگار، مسیحیت را به دور انداخته آن را به رسالت جدیدی تبدیل نموده و آن رسالت توحید و اتحاد می‌باشد که وی به سوی آن دعوت می‌نماید.

از جملۀ قانون اساسی برای حرکت مونیه این است: «هدف اساسی همانا فعالیت در راه اتحاد جهان تحت لواء پروردگار واحد می‌باشد، به قسمی که تمام عوائق و موانع کلیسائی، سیاسی، وطنی، قومی، و اجتماعی از این جهان دور کرده شود.

- در کتاب «المبدأ المقدس» خویش می‌گویند: «رسالت و وظیفۀ اساسی آدم آن بود که یک خاندان کامل در زمین ایجاد نماید، ولی در نتیجۀ کار شیطان که خیلی در وظیفۀ خویش از ابتداء شروع مخلوقات فعال بود، آنچه به آدم وظیفه داده شده بود متحقق نشد، عیسى آدم را پیدا کرد، ولی در مسئلۀ ازدواج ناکام گردیده قانون تکوین خانوادۀ کامل را ترک نمود، اما ناکامی وی کامل نبود، زیرا جانب روحانیت انسان را زنده نموده بود، جسد انسان همانطور زیر سلطۀ شیطان قرار داشت، در حالیکه تجدید آن نیز ضروری بود، بناء این کار آدم ثالث را می‌خواهد، که با یک زوجۀ مثالی یکجا شده تا تحقیق این هدف نیز بخاطر تولد انسان کامل ممکن شود».

- آنان به تحقیق و بررسی قوانین بیانیه می‌پردازند و می‌پندارند که آن اینرا ظاهر می‌سازد که تاریخ و حوادث از سابق مکرر و معین می‌باشد، نظر به همین جدول‌های بیانی چنین معلوم منمایند که در تاریخ مثال‌های متکرری از بشر وجود داشته که آنان برای آن برگزیده شده بودند که پدران کامل شوند ولی شیطان راه آنان را گرفت پس کار شان به نتیجه نرسید، همین خاندان‌های مثالی وجود شان در طول تاریخ، بعد از گذشت هر چهارصد سال می‌بود.

- برای حرکت خویش به این طریقه اعضاء جذب وشکار می‌نمایند که اول شخص را به طرف یک وقت طعام دعوت می‌نمایند، بعد از آن وی را به اشتراک در سفر آخر هفته دعوت می‌کنند.

- افراد جدید را از گفتگو در میان خودشان منع می‌نمایند، و بر آنان لازم است که تا اجتماع دوم در آخر هفته منتظر باشند.

- شخص دعوت شده چندین هفته با معلم خود می‌رود، بعد از آن وی را در یکجا با دیگر افراد نو شمول جمع می‌سازند تا به همۀ شان یک عقیده را تلقین و تعلیم نمایند و درضمن آن بر تقدیس و تمجید شخصیت مون تاکید نموده، و به ضرورت انکار از عقاید اهالی و جامعۀ شان پافشاری می‌کنند.

- مون در کتاب توجیهی خود «اقوال الأب الروحي» می‌گوید: «کار دور شدن از فامیل و دوستان تصادفا میسر نمی‌شود، زیرا لابدی است که آن را در زندگی جدید خود تمرین نمائی، که بعد از آن توبتوانی بالای فامیل خویش، دوستان و همسایگان خویش انکار نمایى».

- اگر عضوی بخواهد که از نزد آنان فرار نماید اینکار برایش از چند جهت مشکل خواهد بود:

۱- وی از فامیل خود جدا شده توسط عقیدۀ جدید خویش که با عقیدۀ آنان مخالف است دشمنی را با آنان اعلان نموده است، بنابر آن دوباره به سوی آنان نمی‌تواند بازگشت نماید.

۲- دماغ ومغز وی را شسته‌اند، و بعد از آنکه بالای وی تسلط روحی حاصل نمودند و او را با وعده‌های آسمانی دروغین فریب داده‌اند دیگر وی به منزلۀ آلۀ مسخر در دست آنان قرار گرفته هر طوری بخواهند حرکتش می‌دهند.

۳- درصورت فرار وی گروپ مونیه وی را تعقیب نموده دوباره به بازگشت به احاطۀ شان مجبور خواهند کرد.

- وقتی عضو جدید خود را به آنان تسلیم نمود آنان وی را به فروش گل‌ها و شمع وادار خواهند کرد، تا علاوه بر درآمد مالی که به بودیچۀ حرکت می‌افزاید، کمینگاهی برای جذب اعضاء جدید نیز باشد.

- مون در میدان مادیسون جاردن در نیویارک مراسم ازدواج دسته جمعی را ترتیب داد که در آن مجلس ازدواج ۲۰۷۵ پسر و دختر جوان را انجام داد، این درحالی بود که مجلس قومی کلیسائی در امریکا بیانیه‌ای صادر نموده بود که در آن عدم اعتراف به کلیسای مون اعلان گردیده بود.

- مون بر محاربه و مقابله با کمونستی تاکید نموده وبه هجوم بر ضد آن پافشاری می‌نماید، و بخاطر مقابله با آنان در جاهای مختلف جهان گروپ‌هایی ارسال می‌کند.

- مون بخاطر کوشش در راه تحقیق اهداف خویش چندین مجلس تشکیل داده که از آنجمله است:

۱- مجلس اتحاد یهود در سویسرا.

۲- مجلس اتحاد جهان مسیحی در ایطالیا.

۳- مجلس بودائیان در جاپان.

۴- مجلس هندوان در سیریلانکا.

۵- مجلس اتحاد جهان اسلام، که از ۱۹- ۲۲ ستمبر ۱۹۸۵م در نزدیکی اسطانبول ترکیه برگذار گردید، و به هدف کامیابی مجلس، دانشکدۀ الهیات دانشگاه مرمره با آنان همکاری نمود، و از جملۀ دعوت شدگان تعدادی از سخصیات اسلامی نیز بود.

۶- نزد آنان پلانی برای برگذاری مجالس دیگر از سال ۱۹۸۹- ۱۹۹۳م نیز وجود دارد.

- پیروان مون که در مجلس ترکیه اشتراک نموده بودند، اختلافات موجوده میان ادیان را چنان جلوه می‌دادند که با اختلافات فقهی موجوده میان خود مذاهب اسلامی فرقی ندارد، در حالیکه این یک بهتان و افتراء محض است، زیرا اختلاف میان ادیان قبل از همه اختلاف عقیدتی است، و اختلاف بین مذاهب فقهی، جز اختلاف سطحی اجتهادی در فروعات چیز دیگری نیست و در اصول اختلاف وجود ندارد.

- کوفمان یهودی در نشست اختتامی این مجلس گفت: «این مسئله به آن ضرورت دارد که سعی بیشتر به خرچ دهیم تا همدیگر را بشناسیم، زیرا ما على الرغم آنکه به سوی شئ واحد و عقیدۀ واحد منسوب میشویم، با هم اختلاف می‌نماییم، و برای اینکه یکجا و موافق شویم ضرور است که غیر خود را با عقیده‌اش بشناسیم».

- جریدۀ «المسلمون» در شمارۀ (۳۶) خود چنین تذکر می‌دهد که مجلس جهانی ادیان که آن را صن مون سرپرستی می‌کند، تحت اثر مؤسسۀ جهانی اتحاد ادیان (IRF) کار می‌کند، وآن یکی از نمایندگی‌های دینی انسانی می‌باشد که تابع کلیسای اتحادی‌ها می‌باشد، و آن یکی از حرکات جدید دینی است که صومون آن را در کوریا تأسیس نموده است.

- جریدۀ مذکور تذکر می‌دهد که اهداف مجلس جهانی ادیان، مطابق آنچه یاد داشت خود مجلس ثبت نموده، اشیاء ذیل می‌باشد:

۱- شعار دادن به وحدت انسانی.

۲- وجود اداء احترام به عقاید و فرهنگ‌های مختلف انسانی.

۳- دعوت مردم از تمام ادیان به سوی یک نوع وحدت روحانی، واحترام به خصوصیات هر دین.

۴- تشویق به فهم متقابل از معتقدات دینی جهان و ایجاد تعاون میان آنان.

۵- همکاری با آنانیکه آرزوی ایجاد نسق و انسجام میان ادیان را دارند، و کمک در تعاون میان سازمان‌های دینی.

۶- گسترش خدمت در راه توجیهات نظریه‌های دینی بخاطر حل مشکلات عامۀ انسانی.

۷- دفاع از حقوق انسان، به طوریکه در آن حق آزادی عقاید دینی و انجام آن حفظ شود.

۸- تأیید علمی از آرزوهای فردی متعلق به معتقدات دینی از طریق وضع نمودن برنامه‌هایى که وظیفۀ آن تخفیف مشکلات و خوب ساختن حال بشریت باشد.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- یهودیان - چون یک اقلیت فساد پیشه‌اند - همیشه در راه پخش نمودن ادعاهائی مبنی بر دور ساختن امتیازات از میان عقاید سعی و تلاش می‌نمایند تا راه را برای داخل شدن شان در میان ملت‌های جهان هموار ساخته، ودر آخر تنها آنان بهره ببرند آنهم به سرمایۀ دیگر ملت‌ها.

- این حرکت هم در مدار آن حرکاتی چرخ می‌زند که در خدمت صهیونیزم مسخر می‌باشند، زیرا همانندی و مشابهت میان این حرکت‌ها دال بر آنست که همۀ آن‌ها اصل واحدی دارند و به هدف مشترکی کار می‌نمایند.

- ثروت بیحدی که صن مون با آن حرکت می‌نماید به جانبی اشاره می‌کند که وی را تمویل نموده در عقبش می‌ایستد تا از کار و دعوت وی در نابود کردن ادیان و منهدم ساختن اخلاق استفاده نماید.

انتشار و جاهای نفوذ:

- این حرکت از موجودیت گسترده‌ای در جنـوب و وسـط امریکا برخوردار می‌باشد، زیرا آنان در تشیلی، ارجوای، ارجنتین، هندوراس، و بولیفیا روابط مستحکمی با بزرگان سیاست، دارند.

- در ایرلندا مرکزی و کلیسائی دارند بنام کلیسای توحیدیه، و این هم معلوم است که ایرلندا در تقویۀ همچون حرکات نقش فعالی می‌داشته باشد.

- آنان در جنوب کوریا استثماراتی دارند، وحکومت سیؤل برای شان اجازه داده تا کلیسائی برای خود درخارج پایتخت اعمار نمایند.

- آنان در جناح راست حزب جمهوری ایالات متحدۀ امریکا داخل شده‌اند، ودر امریکای جنوبی جناح راست دکتاتوری را تشکیل می‌دهند.

- رهبر آنان چندین بلند منزل، شرکت‌ها، طعام خانه‌ها، اراضی، و مغازه‌های جوهر فروشی را در جهان مالک است، همچنان شرکت نشراتی بنام (House Paragon) در تصرف وی می‌باشد، و جریدۀ واشنطن تایمز را نیز تأسیس نموده که (۷۵) هزار نسخۀ آن در جاپان، نیویارک، ارجوای، و قبرص توزیع می‌شود، مهمانخانۀ نیویورکرNew Yorker در مانهاتن نیز در تصرف وی است.

مراجع:

۱- جریدۀ هفته‌وار «المسلمون» شماره ۳۵- ۲۱محرم ۱۴۰۶هـ/۵ اکتوبر ۱۹۸۵م- همچنان شماره‌های ۳۶، ۳۷، ۳۸.

۲- جریدۀ الواشنطن بوست تاریخ ۲۸/۸/۱۹۸۳م.

۳- به زبان انگلیسی: (Carol Culter: Ar Religious Cults Dangerous The Mercier Press, Dublin and Cork, ۱۹۸۴).

۴- به زبان فرانسوی: (Gilbert Picard: L, enfer des Sectes, Editions le carrousL – FN Paris, ۱۹۸۴).

۵- به زبان اسپانیائی: (Pepe Redriguez: Esclavos De un Mesias Barcelona, ۱۹۸۴).

۶- آدرس مراسلاتی شان در ایالات متحدۀ امریکا قرار ذیل است:

Council For The World, s Religions

JAF BOX ۲۳۴۷, New York NY ۱۰۱۱۶. U.S. A.

آنان کتاب‌ها و رساله‌هائی روان می‌نمایند که از افکار و نظریات شان تعبیر می‌کند و بعضی از آن‌ها قرار ذیل است:

۱- Council For The World,s Religions

۲- International Religions Foundation, INC.

۳- Introduction to The Principle, An Islamic perspective

آن کتابی است بنام «المقدمة للمبدأ» که به زبان عربی نوشته شده لیکن محتوای آن به زبان انگلیسی است.

۴- نشرة دورية I.R.F

نصرانیت

CHRISTIANITY

تعریف:

نصرانیت همان دین مسیحیت است که بخاطر تکمیل رسالت موسى÷، وپیره ساختن تعالیمی که در تورات آمده بود، بالای عیسى÷نازل گردید، این دین به سوی بنی اسرائیل فرستاده شده بود وبه سوی تهذیب وجدانی و ترقی عاطفی و نفسی دعوت می‌نمود، ولی به سرعت اصول خود را از دست داد و آن باعث شد که دست تحریف و تغییر به سوی آن دراز شود، همین بود که با خلط شدنش به عقاید وفلسفه‌های شرکی، از شکل و صورت آسمانی خود خیلی دور گردید.

تأسیس و افراد برازنده:

- زکریا÷: وی یکی از انبیاء بنی اسرائیل بود، برای خدمت بیت المقدس در فلسطین کمر بسته بود، و برای سرپرستی مریم برگزیده شد، و در حالت پیری خداوند یحیى÷را برایش داد.

- یحیى (یوحنا): یکی از پیامبران بنی اسرائیل بود، وی مردم را در نهر اردن تعمید می‌داد تا از خطایا و گناهان پاک شوند، تعمید عیسى÷را نیز خود وی انجام داده بود، به امر پادشاه یهودی فلسطین (هیردوس) کشته شد، که سبب آن منع کردن وی پادشاه را از ازدواج با برادرزاده‌اش بود.

- مریم دختر عمران: عمران یکی از رهبرهای بنی اسرائیل بود، خانمش عقیم بود ولی خداوند برایش مریم را اعطاء کرد، بنابر آن وی نذر نمود که آن را به خدمت بیت المقدس و عبادت در آن رها کند، خود مریم نیکوکار و پاکی بود که خداوند وی را بر تمام زنان عالم شرف داد و برگزید.

- عیسى÷: در بیت لحم ازمادر خود مریم تولد شد، یعنی بدون پدر، زیرا خداوند از روح خود در وی دمیده بود، بنابرآن تولد وی به وجه مذکور حادثۀ عجیبـی بود که توسط آن، برای بنی اسرائیل که غرق در مادیات و تعلق اسباب به مسببات شده بودند، درسی داده شد، عیسى÷از جانب خداوند به حیث پیامبر برای بنی اسرائیل مبعوث گردید، و خداوند وی را با چندین معجزه که دلالت به پیامبری وی می‌نمود، تأیید کرد که از آنجمله است:

* از گل برای شان صورت پرنده را می‌ساخت بعدا در آن می‌دمید و به اجازۀ خداوند آن گل پرنده می‌شد.

* کور مادرزاد و پیس را به اجازۀ خداوند شفاء می‌داد.

* مردگان را به اجازۀ خداوند زنده می‌کرد.

* مردم را از آنچه می‌خوردند و از آنچه در خانه‌های خویش ذخیره می‌نمودند، به اجازۀ خداوند با خبر می‌ساخت.

* همچنان توسط نازل ساختن دسترخوانی از آسمان بالای آنان تأییدش نمود، تاعیدی باشد برای اول و آخر شان.

- یهودیان بالایش غضب شدند، و حاکم رومانی که اولا با ایشان رفتاردرشت داشت بعدا برایش دروغ گفتند و افتراء نمودند، و وی را در مقابل عیسى÷برانگیختند که بالآخره فرمان صادر نمود تا وی گرفتار شود، و حکم اعدامش را نیز صادر کرد.

- خداوند شکل و صورت عیسى÷را بالای یکی از یارانش انداخت که می‌گویند وی (یهوذای اسخریوطی) بوده [یعنی وی را به صورت عیسى÷گردانید] و حکم اعدام بالای وی جاری شد، و خود عیسى÷را خداوند به سوی خود بالا برد.

- حواریون دوازده گانه همانطور که در انجیل متى ذکر شده‌اند:

۱- سمعان، معروف به نام بطرس.

۲- اندرواس، برادر سمعان.

۳- یعقوب بن زبدی.

۴- یوحنا، برادریعقوب.

۵- فیلیبس.

۶- برنو لماوس.

۷- توما.

۸- متی عشار.

۹- یعقول بن حافی.

۱۰- لباروس ملقب به تداوس.

۱۱- سمعان قانونی (غیور).

۱۲- یهوذای اسخر یوطی.

- هفاد فرستاده گان دیگر هم وجود دارد که می‌گویند عیسی÷آنان را اختیار نموده برای تعلیم دادن مسیحیت فرستاده بود.

- می‌گویند: یکصدو بیست نفر دیگر بود که بطرس درمیان آنان موعظه وتبلیغ نمود، روح آنان مالامال ایمان گردید، بعدا به دعوت سوی نصرانیت پرداختند، و از میان آنان توسط قرعه یک نفر در عوض یهوذا تعیین گردید، و قرعه به نام متیاس بیرون شده باوی دوازده حواری تکمیل گردید.

- بولس (شاول): این یهودی خبیث وقتی درنصرانیت داخل شد، در ویران ساختن مفکوره‌های درست مسیحیت نقش مهمی داشت، مثل داخل نمودن عقیده تثلیث، قول به الوهیت عیسی÷واینکه وی ازمیان مردگان برخاست وبالا رفت تا درپهلوی راست پدر خود بنشیند، همچنان بدعت عشاء ربانی، وغفران گناهان را اختراع نمود، وی دراینکار‌های خود از فلسفه‌های شرکی اغریقی استفاده نموده بود، همچنان الوهیت وخدائی روح القدس را اعلان نمود، به سوی عدم ضرورت به ختنه دعوت کرد، قصۀ فداء را اختراع نمود[یعنی این عقیده که عیسی÷درفداء وعوض گناهان انسان‌های دیگر اعدام شد]، همین شخص بود که دین مسیحیت را که خاص به بنی اسرائیل بود، دین جهانی ساخت، وی از روی همان بیست ویک رساله، که مجموع الرسائل را تشکیل می‌دهد ومصدر تشریعی برای نصرانیت به شمار می‌رود، چهارده سفر تعلیمی نوشت.

افکار و معتقدات:

اول: کتاب‌ها وانجیل‌هایش:

- تورات: آن عهد قدیم است که اصل واساس دین نصرانی به شمار می‌رود.

- عهد جدید: یعنی انجیل، انجیل‌های معتبری که کلیساها درقرن سوم میلادی به آن اعتراف نمودند چهار‌اند:

۱- انجیل متی: متی یکی از شاگردان دوازده گانه بود که انجیل را به زبان عبرانی ویا سریانی نوشته بود، قدیمی‌ترین نسخه‌ایکه از آن بدست آمده به زبان یونانی است، و دراین نیز اختلاف وجود دارد که این انجیل را که نوشته وکه ترجمه نموده است.

۲- انجیل مرقص: نویسندۀ آن یوحنا است، کسی که از میان همان هفاد نفر برگزیده شده بود، وی در نشر وپخش نصرانیت در انطاکیه، شمال افریقا، مصر، و روما شخص فعالی بود، و درحوالی سال ۶۲م به قتل رسید.

۳- انجیل لوقا: وی طبیب ویا تصویرگری بود از اصل یهودی، که بابولس درسفر واقامت خود همراه ورفیق بود، واز شاگردان عیسی÷نمی‌باشد.

۴- انجیل یوحنا: یوحنا ابن صیاد وازجملۀ حواریین بود، عیسی÷او را دوست داشت، بعضی می‌گویند که وی یک شخص مجهول الهویه بوده که درهمان اوائل تاریخ نصرانیت تنها فردی بود که قائل به تثلیث وبه الوهیت عیسی÷گردیده بود.

- بالای انجیل‌های چهارگانه چنین ملاحظه می‌شود که آنان مستقیما از املاء عیسی÷نوشته نشده، ونویسندگانش به آن اندازه دارای اهلیت نبوده‌اند که از علماء دین باشند، علاوه برآنکه اصل آنان ضائع شده، و کم‌ترین شروط روایت که یک کتاب دینی آسمانی آن را تقضا می‌کند در آن‌ها وجود ندارد.

- اما رسائل عبارت از همان کتب تعلیمی است که نصرانیت معاصر را زیادتر از انجیل‌ها روشن می‌سازد، وآنان را اشخاص مشهور تدوین نموده‌اند، توجه این رساله‌ها به جانب تفسیر مظاهر سلوک وانواع شعائر ومراسم درزندگی نصرانیت می‌باشد.

- انجیل برنابا: که معروف به ابن واعظ است، وی لاوی، قبرصی، ویک شخص پاک وپرهیزگار، و مامای مرقص بود، اولین نسخه‌ایکه از آن کشف شد درکتابخانۀ پنجم بابا سکتس، در روما بود، ولی دراشیاء ذیل بادیگر انجیل‌ها مخالفت دارد:

* نزد وی (الله) پروردگار عالم وخالق آسمان‌ها می‌باشد.

* ازجملۀ اولاد ابراهیم÷، ذبیح همانا اسماعیل است، نه اسحاق.

* به پیامبری ونبوت محمد جبشارت می‌دهد.

* به دار کشیده شدن عیسی÷را انکار نموده به آن قائل نیست، بلکه می‌گوید: خداوند شبه و صورت وی را به یهوذای اسخر یوطی انداخت.

* به ختنه تشویق می‌نماید.

* عیسی÷را به حیث یک پیامبر می‌شناسد، نه زیاده از آن.

این انجیل به عربی نقل داده شده و به عربی چاپ شده است.

دوم: اجتماعات نصرانیت:

اجتماعات نصرانیت شورائی است که گاه گاهی این شوراها بخاطر گذاشتن قوانین، وصدور فتواها برگذار می‌گردد، در حقیقت این شوراها هيئة تشریعی است، چیزی را بخواهد حلال می‌سازد و چیزی را که بخواهد حرام می‌نماید، از مهم‌ترین آن اجتماعات ذیل می‌باشد:

۱- اجتماع نیقیه ۳۲۵م، در این اجتماع چنین فیصله به عمل آمد که تنها مسیح پروردگار است.

۲- اجتماع اول قسطنطینیه ۳۸۱م: در این اجتماع فیصله نمودند که روح القدس اله و پروردگار است.

۳- اجتماع اول افسس ۴۳۱م: در این اجتماع گفتند که مسیح دو طبیعت دارد: لاهوتی و ناسوتی.

۴- اجتماع خلقیدونیه ۴۵۱م: در این اجتماع گفتند که مسیح دو طبیعت ودو مشیئت دارد.

۵- اجتماع رومه ۱۸۶۹م: در این اجتماع فیصله نمودند که پاپ معصوم است.

- همینطور اجتماعات یکی بعد دیگری برگذار می‌شد، و تا امروز ادامه دارد، که از اواخر آنان اجتماع روما ۱۸۶۹م واجتماع اقلیمی ۱۹۶۷م درجاکرتها بود که بخاطر امضاء پیمان میان همه طائفه‌ها بهدف همدستی برای مقابله بامسلمانان در تمام محافل واجتماعات بین المللی، برگذار گردیده بود، [یعنی فیصله صورت گرفت که در مقابل مسلمانان همه یک دست و یک زبان باشند].

سوم: فرقه‌های نصرانی:

- موحدین: که آنان عبارت‌اند از:

* پیروان آریوس که می‌گفت: تنها پدر پروردگار و خدا است، و پسر مخلوق می‌باشد.

* بولس شمشاطی و یارانش در انطاکیه: ایشان می‌گویند: عیسى بندۀ خدا و فرستادۀ وی بوده و یکی از پیامبران خدا علیهم السلام می‌باشد.

- نسطوریون: آنان یاران نسطور، بطریرک اسکندریه سال ۴۳۱م می‌باشند، وی می‌گفت: مریم فقط انسانی را زاده است، بناء وی مادر یک انسان می‌باشد، نه مادر اله و پروردگار، مذهب نسطوری‌ها تهداب قول به دوطبیعت برای عیسى÷را گذاشت.

- مذهب کلیسا‌های شرقی: «ارثوذکس» که در حقیقت فعل متقابل در رد عقیدۀ نسطور می‌باشد، زیرا در اجتماعی که سال ۴۳۱م در شهر افسس آسیای صغیر برگذار گردیده بود، موافقۀ خویش را بر عقیدۀ پاپ کیرلس بطرس اسکندریه اعلان نمودند، عقیده‌ایکه می‌گوید: برای عیسى÷یک طبیعت و یک مشیئت می‌باشد.

- مذهب کاتولیک: که آن مذهب دو طبیعت و دو مشیئت است، این مذهب متأثر از مذهب نسطوریه می‌باشد، روما این مذهب را پذیرفته، و در اجتماع خلقیدونیه سال ۴۵۱م برآن پیمان بست.

- مذهب یعاقبه: آنان می‌گویند که مسیح÷یک طبیعت دارد که آن عبارت از یکجا شدن لاهوت با ناسوت است.

- مذهب مارونیه: این مذهب منسوب به شخصی است که نامش یوحنا مارون بود، کسی که در سال ۶۶۷م به این دعوت نمود که عیسى÷دو طبیعت و یک مشیئت دارد، زیرا هر دو طبیعت در یک اقنوم جمع شده بود.

- مذهب پروتستانت: کلیسای آنان به نام «انجیلیه» یاد می‌شود، زیرا آنان تنها انجیل را پیروی می‌نمایند، و فهم آن را مخصوص به رجال کلیسا نمی‌دانند، این مذهب حیثیت انقلابی را در مفکورۀ نصرانیت دارد که در قدیم آن را آریوس آغاز نموده بود، بعدا به نسطور مرور نموده در انتهاء به شخصیات کثیری رسید و بارزترین آنان لوثر کنج (۱۴۸۲- ۱۵۲۹م) بود، آنان از حق مغفرت، استحاله، منع نماز بالای جنازه، مقصور بودن وظیفه و سلطۀ کلیسا به وعظ وارشاد، و منع استعمال لغت غیر مفهوم در نماز، از همۀ این‌ها انکار می‌ورزند و آن را قبول ندارند.

- بعد از برگذاری اجتماع هشتم ۸۷۹م کلیسا‌ها به دو بخش عمده تقسیم شدند:

۱- کلیسای غربی لاتینی بطرسیه، که رئیس آن پاپ در روما می‌باشد.

۲- کلیسای شرقی یونانی ارثوذکس، که رئیس آن بطریرک قسطنطینیه می‌باشد.

- سبب تقسیم شدن سؤال آتی بود:

«آیا روح القدس از پدر خارج شده است؟ که این نظریۀ کلیسای شرقی می‌باشد».

«یا اینکه روح القدس از پدر و پسر از هر دو خارج شده؟ که این نظریۀ کلیسای غربی است».

چهارم: معتقدات:

- الوهیت و تثلیث: به وجود پروردگار بزرگ خالق عقیده دارند، زیرا در اصل آنان اهل کتاب‌اند، لیکن همراه با وی پسر (عیسى÷) و روح القدس (جبرئیل÷) را شریک می‌سازند، در بیان این مفاهیم و ربط دادن بعضی از آن به بعض دیگر، که اقانیم ثلاثه می‌نامند، میان کلیساها تفاوت و اختلاف شدیدی وجود دارد، اقانیم سه گانه را چنین تفسیر می‌نمایند که آن وحدانیت است در تثلیث و تثلیث است در وحدانیت.

- روز جزاء: معتقد‌اند که در روز آخرت حساب و کتاب به عیسى بن مریم÷سپرده خواهد شد، زیرا در ذات وی قدری از جنس بشری وجود دارد که آن وی را در محاسبۀ مردم در مقابل اعمال شان کمک می‌نماید.

- دار کشیدن: به عقیدۀ آنان عیسى÷در عوض دیگر مخلوقات به دار کشیده شد و جان سپرد، البته بخاطریکه خداوندأاز یک طرف بشررا خیلی دوست دارد و از جانب دیگر عدالت کار می‌باشد به همین خاطر پسر یگانۀ خود را برای نجات جهان از گناهی که آدم÷در وقت خوردن از درخت حرام مرتکب شده بود نجات دهد، و عیسى÷به رضای کامل خود به دار آویخته شد و توسط آن بالای همان خطاء و گناه غلبه حاصل نمود. وی بعد از به دار آویخته شدن دفن کرده شد و بعد از سه روز در حالیکه بالای موت غلبه حاصل نموده بود برخاست و به طرف آسمان بالا رفت.

- تقدیس و تعظیم صلیب: صلیب شعار آنان بوده و مورد تقدیس اکثرشان قرار دارد، کسی که صلیب را با خود دارد به این معنی است که وی از پیروان عیسى÷می‌باشد.

- روزه: روزه عبارت است از نخوردن طعام چرب و طعامیکه از گوشت درست شده باشد و باید بخوردن سبزیجات اکتفا شود. مدت و کیفیت روزه از یک گروه به گروه دیگر شان تفاوت دارد.

- نماز: نماز نزد آنان عدد معلومی ندارد ولی بر نماز صبح و شام تأکید می‌نمایند، و نماز نزد آنان عبارت است از دعاء‌ها، تسبیحات و بعضی اشعار. باید گفت که انتظام در روزه گرفتن و نماز گزاردن کار اختیاری بوده جبری نمی‌باشد.

- تعمید: تعمید عبارت است از فرو رفتن در آب و یا پاشیدن آب بنام پدر [الله]، پسر [عیسى] روح القدس، که آن تعبیری است از پاک شدن نفس از گناهان و خطایا.

- اعتراف: آن عبارت است از اعتراف نمودن شخص به تمام گناهانی که مرتکب شده باشد نزد شخصیت دینی، این اعتراف عذاب را از انسان ساقط ساخته از گناهان پاکش می‌سازد، زیرا آنان ادعا می‌نمایند که همین شخصیت دینی برای شخص مذکور از خداوند مغفرت می‌خواهد.

- عشاء ربانی: چنین می‌پندارند که عیسى÷یک شب پیش از دار کشیدنش حواریون را جمع نموده برای شان شراب و نان توزیع نمود، نان را پاره پاره کرد تا ایشان آن را بخورند، البته شراب اشاره‌ای بود به خون عیسى÷و نان به جسدش.

- استحاله (تبدیلی): کسی که از کلیسا در روز نجات [یعنی روز نجات بنی اسرائیل و خروج شان از مصر که مصادف است به ۱۴ ابریل] نان بخورد و شراب بنوشد همین نان و شراب در جسم وی داخل گردیده به منزلۀ آن می‌شود که در شکم خود گوشت و خون عیسی÷را داخل کرده باشد و بدین وسیله تعالیم عیسی÷را در خود مزج کرده است.

- گوشت خنزیر را در حالیکه در تورات حرام بود حلال نموده‌اند، ختنه را با وجود یکه در اصل شریعت شان وجود داشت حرام نموده‌اند، همچنان سود خواری و شراب نوشی را حلال می‌دانند، حرام بودن را در زنا و خوردن حیوان خفه شده، خوردن خون و خوردن آنچه که بنام بت‌ها ذبح می‌شود منحصر نموده‌اند.

- در اصل دین آنان رهبانیت وجود دارد که آن دوری از ازدواج می‌باشد لیکن رهبانیت را مخصوص رجال دین نموده‌اند، برای مرد تنها ازدواج نمودن با یک زن را اجازه می‌دهند، تعدد ازدواج را که در اوائل مسیحیت جائز بود منع می‌نمایند.

- طلاق: طلاق را تنها در صورت زنا نمودن زوجه برای مرد اجازه می‌دهند و بعد از آن برای زوجین عروسی نمودن بار دیگر جائز نیست، جدایى و فراقی که توسط موت بمیان میاید در این صورت برای همانش که زنده است جائز می‌باشد بار دیگر ازدواج کند، همچنان در صورتیکه یکی از زوجین نصرانی نباشد نیز جدائی جائز است.

- جوانب روحی: نصرانیت در اصل بخاطر تربیۀ وجدان و رشد جوانب عاطفی آمده بود که به سوی پرهیزگاری و عدم انتقام جویی دعوت می‌نمود و بر غرق شدن یهودیان در مادیات انکار می‌کرد، در انجیل چنین آمده است: «کسی که بر رخسار راستت کوفت تو رخسار دیگرت را برایش پیش کن، کسی که قطیفه‌ات را گرفت از لباست نیز منعش مکن» لوقا ۶/۲۸، لیکن على الرغم آن تاریخ نصرانیت پر از قتل و خونریزی می‌باشد.

- تکاثر در نسل: آنان گروه‌های نصرانی خود را بر تکاثر نسل تشویق می‌نمایند، خصوصا در مناطقیکه اکثریت را تشکیل نمی‌دهند این امر به وجوب می‌رسد.

- چک مغفرت: آن چکی است که گناهان قبلی و آیندۀ خریدار خود را مغفرت می‌نماید و آن مثل سهم شرکت‌ها به فروش می‌رسد، گاهی برای شخص بنابر همین چک و نظر به مبلغی که برای کلیسا اعطا نموده چند متر اضافه از جنت برایش داده می‌شود.

- ارتداد و مقابله به آن: کلیسا در مقابل علوم و کشفیات و طرق جدید در فهم کتاب مقدس مبارزه و مقابله نموده تیر خود را در مقابل هر گونه انتقاد رها می‌نماید و تمام آن‌ها را بر ارتداد منسوب نموده و در مقابل همۀ این نظریات به شدت و خوشونت مقابله می‌کند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- اساس آن تورات است که آن را عهد قدیم می‌نامند، و در میان آن روحیه و تعالیم یهودیت انعکاس نموده است، زیرا نصرانیت بخاطر تکمیل یهودیت آمده و خاص نجات دهندۀ بنی اسرائیل گمراه بود، چنانچه انجیل‌های شان می‌گوید.

- امنیوس (ت۲۴۲) بعد از آنکه مسیحیت را پذیرفته بود و دوباره از آن مرتد شده در دین بت پرسی رومانیه داخل گردیده بود، پاره‌ای از افکار و عقاید شرکی را در نصرانیت داخل کرد.

- وقتی رومانیا در دین مسیحیت داخل گردید، با خود تمام ابحاث فلسفی، و فرهنگ و ثقافت شرکی خویش را به مسیحیت نقل داده در آن خلطش نمودند، همین بود که مسیحیت مختلط گردید.

- مفکورۀ تثلیث که آن را اجتماع نیقیه ۳۲۵م تثبیت و تایید نمود انعکاسی از افلاطونیۀ جدیده است که اکثر افکار خویش را از فلسفۀ شرقیه گرفته بود. افلاطون که متوفی سال ۲۷۰م بود اثر بارزی بالای معتقدات این دین داشت، افلاطون مذکور در اسکندریه شاگردی نمود، بعد از آن به هند و فارس سفر کرد، وقتی بازگشت نمود باخود ثقافت‌ها و مفکوره‌های گوناگون و مختلطی را آورده بود و از آنجمله این گفته‌اش بود که می‌گفت:جهان در تدبیر و حرکتش تابع سه چیز است:

۱- پیدا کنندۀ ازلی اول.

۲- عقل که از وی خارج شده است.

۳- روحی که مصدر بوده و تمام ارواح ازآن سرچشمه گرفته‌اند.

وی با این نظریۀ خود تهداب تثلیث را می‌گذارد، زیرا پیدا کننده ازلی همانا خداوند است و عقل عبارت است از پسر [یعنی عیسى÷- به عقیده آنان] و روح همانا روح القدس می‌باشد.

- نصرانیت از دین متراس نیز متأثر گردیده است، این دین تقریبا شش قرن قبل از میلاد در فارس وجود داشته و در تعالیم آن قصه ای مشابه به قصۀ عشاء ربانی وجود دارد.

- در هندویت: تثلیث، اقانیم، دار کشیده شدن به خاطر کفارۀ گناه، زهد، رهبانیت، دوری از مال بخاطرداخل شدن در ملکوت آسمان‌ها، این‌ها همه در دین هندو وجود دارد، برای پروردگار نزد آنان سه نام وجود دارد که عبارت‌اند از (فشنو) یعنی نگهبان، (سیفا) یعنی هلاک کننده، و (براهما) یعنی پیدا کننده. تمام این چیزها بعد از تحریف نصرانیت به آن نقل داده شد.

- بودائیه که پنج قرن از نصرانیت قدامت و سابقه داشت نیز بعضی از معتقدات و افکار خود را به نصرانیت نقل داده است، وقتی مقارنۀ ادیان مطالعه و بررسی شود مطابقت عجیبـی میان شخصیت بودا و شخصیت عیسى÷[طبق تصویر آنان] ظاهر می‌گردد (محاضرات فی النصرانية: تالیف أبوزهره، را مطالعه کنید).

- عقیدۀ بابلی‌های قدیم نیز در نصرانیت خلط شده، زیرا محاکمه بعل، پروردگار آفتاب، در آن دین مشابه و مطابق به محاکمۀ عیسى÷در این دین است.

- می‌توانیم بگوییم که نصرانیت [موجوده] از اکثر دین‌ها و عقایدی که قبل از آن وجود داشت گرفته شده و همین امر باعث گردیده که جوهر و صورت اساسی خود را که عیسى÷آن را از نزد پروردگار عالم آورده بود، از دست بدهد.

انتشار و جاهای نفوذ:

- نصرانیت امروزی در اکثر نقاط و بلاد جهان به نشر رسیده است، و در این امر آن را استعمار و تنصیر، که مؤسسات بزرگ جهانی و امکانیات فراوان را در دست دارند، کمک نموده است.

- مذهب کاتولیکی خیـلی زیاد در ایطالیا، بلجیکا، فرانسه، اسپانیا، و پرتقال به نشر رسیده است.

- کلیسای ارثوذکس شرقی اکثر انتشارش در روسیه، بلقان، و یونان می‌باشد و مقر اصلی آن قسطنطینیه است، و تعدادی از کلیساهای مستقل شرقی نیز تابع همین مذهب است.

- و مرکز انتشار پروتستانی آلمان، لندن، دانمارک، هولندا، سویسرا، نرویج، و امریکای شمالی می‌باشد.

مراجع:

۱- في العقائد و الأدیان د. محمد جابر عبدالعال الحیني- الهيئة المصرية- ۱۹۷۱م.

۲- محاضرات في النصرانية محمد أبوزهرة – ط۳- دار الفكر العربي - مصر.

۳- مقارنة الأدیان «المسيحية» د. أحمد شلبي- ط۴- النهضة المصرية ۱۹۷۳م.

۴- أضواء على المسيحية متولي یوسف شلبي- الدار الكويتية- ۱۹۶۸م.

۵- الملل و النحل للشهرستاني- طبعة بیروت.

۶- الفصل في الملل و الأهواء والنحل لابن حزم.

۷- العقائد الوثنية في الدیانة النصرانية محمد طاهر الثنیر.

۸- الأدیان في كفة المیزان محمد فؤاد الهاشمي.

۹- أدیان العالم الكبرى ترجمة حبیب سعید.

مراجع بیگانه:

۱- Ropertson: Pagan Christs.

۲- Berry: Religions of the World.

۳- Berry: A History of Freedom of Thought.

۴- Pflederer: The Early Christian Conception of Christ.

۵- T.W. Doane: Bible Mythology.

۶- Harnak: What is Christianity.

۷- Encyclopedia of Religion and Ethics.

۸- Khwaja kamaluddin: the sources of Christianity.

نصیریه

تعریف:

نصیریه یک گروه باطنی است که در قرن سوم هجری به ظهور رسید، پیروان آن از غلاة شیعه به شمار می‌روند، کسانی‌اند که به وجود جز خداوند در علیسقائل شده وی را به خدائی پذیرفته‌اند، هدفشان منهدم ساختن اسلام و شکستن دیوارهای آن است، باهر دشمنی که بالای سرزمین مسلمانان تجاوز نماید آنان همکار‌اند، استعمار فرانسوی بر سوریه به خاطر فریب دادن وپوشانیدن حقیقت رافضى شان بالای آنان اسم (علویین) را استعمال نموده است.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس این فرقه ابو شعیب محمد بن نصیر بصری نمیری (ت- ۲۷۰هـ) بود، با سه امام شیعه‌ها همعصر بود، که آنان عبارت بودند از: علی هادی (امام دهم)، حسن عسکری (امام یازدهم)، محمد مهدی «خیالی» (امام دوازدهم).

- می‌پندارند که وی دروازه به سوی حسن عسکری، حجت بعد از وی، وارث علمش، و مرجع شیعه بعد از وی می‌باشد، و اینکه مرجعیت ودروازه بودن بعد از غائب شدن امام با وی باقی ماند.

- ادعای پیامبری ورسالت را نموده در حق امامان چنان افراط نمود که آنان را به خدائی نسبت داد.

- جانشین وی در رهبری گروه محمد بن جندب گردید.

- بعد از وی ابو محمد عبدالله ابن الجنان جنبلانی (۲۳۵- ۲۸۷هـ) جانشین گردید، وی از قریۀ جنبلای فارس بود، به نام‌های: عابد، زاهد، و فارسی یاد می‌شد، به مصر سفر نموده آنجا دعوت خود را به خصیبـی عرضه نمود.

- حسین بن علی بن حسین بن حمدان خصیبـی: متولد سال ۲۶۰هـ، وی با استاد خود از مصر به جنبلا آمده، و جانشین وی در رهبری گروه گردید، و در حمایت دولت حمدانیه در حلب زندگی نمود، و برای نصیریه دو مرکز ایجاد نمود که اول آن در حلب بود به ریاست محمد علی جلی و دیگرش در بغداد به ریاست علی جسری.

- مرکز بغداد توسط حملۀ هلاکو به بغداد نابود گردید.

- مرکز حلب به لاذقیه منتقل گردیده رئیس آن ابوسعید میمون سرور قاسم طبرانی (۳۵۸- ۴۲۷هـ) تعیین گردید.

- حملات کردها و ترک‌ها بالای آنان شدید شد، و این امر باعث گردید که امیر حسن مکزون سنجاری(۵۸۳- ۶۳۸هـ) قیام نماید، وی دوبار بر منطقه حمله آورد که در حملۀ اول ناکام گردیده بار دوم به پیروزی رسید، همین بود که پایه‌های نصیریه را در کوه‌های لاذقیه مستحکم نمود.

- حوالی (۷۰۰هـ/۱۳۰۰م) در میان آنان دولت حاتم طوبانی ظاهر گردید، رسالۀ قبرصیه را نیز وی نوشته است.

- حسن عجرد از منطقۀ اعنا ظاهر گردید، ودر لاذقیه سال (۸۳۶هـ/۱۴۳۲م) وفات کرد.

- بعد از آن، رهبران تجمعات نصیری دیگری نیز میابیم، مثل شاعر قمری محمد بن یونس کلاذی (۱۰۱۱هـ/۱۶۰۲م) نزدیک انطاکیه، علی ماخوس، ناصر لیصفی، و یوسف عبیدی.

- سلیمان افندی اذنی: سال ۱۲۵۰هـ در انطاکیه تولد شد، تعالیم طائفۀ نصیری را فراگرفت، لیکن توسط یکی از مبشرین، نصرانی گردید و به بیروت فرار نمود، در آنجا کتاب خود را «الباكورة السليمانية» به نشر رسانید، و در این کتاب رازهای آن گروه را افشا نمود، بعد از آن نصیری‌ها وی را فریب نموده اطمینان دادند، وقتی به سوی شان بازگشت کرد، بر وی حمله نموده خفه‌اش کردند، و جسدش را در یکی از میدان‌های لاذقیه سوختاندند.

- نام تاریخی شان که به آن معروف‌اند نصیریه است، ولی فرانسه برای آنان دولتی برپا نموده بالای آن نام «دولة العلويين» را اطلاق کرد، این دولت از سال ۱۹۲۰م تا سال ۱۹۳۶م ادامه یافت.

- محمد امین غالب طویل: وی شخصیت نصیری بوده در دوران اشغال سوریه توسط فرانسه، یکی از فرماندهان آن به شمار می‌رفت، کتاب «تاریخ العلویین» را تالیف نمود و در آن از ریشه‌های دین فرقۀ خویش صحبت می‌نماید.

- سلیمان احمد: در دولت علویین سال ۱۹۲۰م، منصب دینی را اشغال نمود.

- سلیمان مرشد: وی گاو چران بود، لیکن فرانسوی‌ها وی را با خود گرفته در ادعاء خدائی کمکش کردند، وی برای خود پیامبری هم انتخاب نموده بود که آن (سلیمان میده) چوپان بود، حکومت استقلال، وی را سال ۱۹۴۶م اعدام نموده به دار آویخت.

- بعد از وی پسرش مجیب آمد و ادعاء خدائی نمود، ولی او نیز توسط رئیس مخابرات آنوقت سوریه، سال ۱۹۵۱م کشته شد، لیکن فعلا هم گروه مواخسۀ نصیریه، در وقت ذبح کردن نام وی را یاد می‌کنند.

- می‌گویند که پسر دوم سلیمان مرشد که نامش مغیب است، خدائی خیالی را از پدر خود به میراث گرفت.

افکار و معتقدات:

- نصیریه علیسرا پروردگار می‌دانند، و می‌گویند: ظهور روحانی وی در جسد جسمانی فانی مثل ظهور جبرئیل در صورت و شکل بعضی اشخاص است.

- ظهور (علی پروردگار) در صورت ناسوت تنها بخاطر انس و الفت دادن مخلوقات و بندگانش بود.

- عبد الرحمن بن ملجم قاتل حضرت علی را دوست دارند و از وی اظهار رضامندی می‌نمایند و لعنت کنندۀ وی را نسبت به خطا می‌کنند، البته به این پندار که وی لاهوت را از ناسوت نجات داده است.

بعضی از آنان می‌پندارند که علی بعد از جدا شدنش از جسدی که وی را محبوس ساخته بود، در مهتاب سکونت اختیار نمود، و دیگران شان معتقد‌اند که سکونت وی در آفتاب می‌باشد.

- معتـقد‌اند که علی حضرت محمد جرا آفرید، محمد جسلمان فارسی را آفرید، و سلمان فارسی یتیم‌های پنجگانه را آفرید که آنان عبارت‌اند از:

۱- ابوذر غفاری: وظیفه دار و متصرف در دوران و چرخش ستاره‌ها.

۲- مقداد بن اسود: وی را پروردگار وخالق مردم و متصرف رعد‌ها می‌دانند.

۳- عبد الله بن رواحه: متصرف در باد‌ها و وظیفه دار قبض ارواح بشر.

۴- عثمان بن مظعون: وظیفه دار معده، حرارت جسد و مریضی‌های انسان.

۵- قنبر بن کادان: موظف نفخ ارواح در بدن‌ها.

- پسر نصیر به حلال بودن محارم و حلال بودن لواطت میان مردان قول نمود.

- آنان مثل دیگر فرقه‌های باطنیه شبی دارند که در آن شب زنان با مردان خلط می‌شوند.

- شراب را احترام نموده آن را می‌نوشند، و بخاطر آن درخت انگور را نیز احترام می‌نمایند، از کندن و قطع کردن آن خیلی می‌هراسند، زیرا آن اصل شراب می‌باشد، شرابی که آن را «نور» می‌نامند.

- در یک روز پنج وقت نماز می‌گزارند، ولی نمازیکه در تعداد رکعات مخالف بوده سجده در آن وجود ندارد، احیانا رکوع وجود می‌داشته باشد.

- نماز جمعه نمی‌گزارند، قبل از اداء نماز طهارتی از قبیل وضو و دور ساختن جنابت نمی‌کنند.

- مساجد عمومی ندارند بلکه در خانه‌های خویش نماز می‌گزارند، و نمازشان با تلاوت خرافات همراه می‌باشد.

- آنان قداساتی دارند شبیه به قداسات نصارا، مثل:

* «قداس الطيب لكلي أخ حبيب».

* «قداس البخور في روح ما يدور في محل الفرح والسرور».

* «قداس الأذان وبالله المستعان».

- به حج قائل نیستند و می‌گویند: حج رفتن به مکه کفر و عبادت بت‌ها است.

- به زکاتی که معروف میان ما مسلمانان است قائل نیستند، بلکه مقداری معین به شیوخ و بزرگان خویش می‌پردازند، و می‌پندارند که مقدار آن پنجم حصۀ درآمد ایشان است.

- روزه نزد آنان دوری از زنان درماه رمضان است.

- اصحاب کرام را شدیدا بد می‌بینند، و ابوبکر، عمر، و عثمانشرا لعنت می‌نمایند.

- می پندارند که عقیده هم ظاهر دارد و هم باطن، و تنها آنان‌اند که اسرار باطنی را دانسته‌اند، که از آنجمله است:

* جنابت: عبارت است از دوستی با دشمنان و ندانستن علم باطنی.

* طهارت: عبارت است از دشمنی با دشمنان و دانستن علم باطنی.

* روزه: آن حفظ رازی است که تعلق به سی مرد و سی زن دارد.

* زکات: توسط آن اشاره به شخصیت سلمان شده است.

* جهاد: عبارت است از لعنت فرستادن به دشمنان و افشا کنندگان اسرار.

* ولایت: عبارت است از اخلاص به خاندان نصیری و بد دیدن دشمنان آن.

* شهادت: شهادت آن است که اشاره شود به سوی صیغه (ع. م. س.).

* قرآن: قرآن طریق تعلیم اخلاص به علی است، سلمان تحت نام جبرئیل قرآن را به محمد جتعلیم داد.

* نماز: عبارت است از پنج نام که آنان عبارت‌اند از: علی، حسن، حسین، محسن، و فاطمه، و محسن همانا (سر و راز مخفی) می‌باشد، زیرا آنان می‌پندارند که محسن جنین بود که فاطمه سقط نموده بود، ذکر این اسماء از غسل، جنابت و وضوء کفایت می‌کند [۶].

- علماء مسلمانان بر این اجماع و اتفاق نمودند که: مناکحه [زن دادن و زن گرفتن] با نصیری‌ها جائز نیست و خوردن گشت حیوانی که آنان ذبح کرده باشند حلال نمی‌باشد، بالای جنازۀ شان نماز خوانده نشود، در قبرستان مسلمانان دفن نشوند، استخدام آنان در سرحدات و جبهات جائز نیست.

- ابن تیمیه می‌گوید: «گروهی که بنام نصیریه یاد می‌شوند - آنان و دیگر فرقه‌های قرامطۀ باطنیه - کافرتر از یهود و نصارا می‌باشند، بلکه نسبت به بسیاری از مشرکین، آنان کافرتر‌اند، و ضرر شان به مسلمانان زیاده تر و بزرگ تر از ضرر کافران حربی مثل تاتار، فرنگ، و غیره می‌باشد، آنان همیشه با دشمنان مسلمانان یکجا بوده‌اند، با نصارا یکجا شده در مقابل مسلمانان قرار گرفتند، بزرگ‌ترین مصیبت نزد آنان غالب شدن مسلمانان بر تاتار بود، تاتارها که داخل خاک اسلام گردیدند و خلیفۀ مسلمانان را در بغداد، با دیگر مسلمانان به قتل رسانیدند، به کمک و همکاری همین گروه بود.

- عید‌ها: آنان عیدهای زیادی دارند که بر خلاصۀ عقایدی دلالت می‌نماید که در عقیده آنان خلط شده، و از آن جمله است:

۱- عید نوروز: در روز چهارم نیسان، که آن روز اول سال فارس می‌باشد.

۲- عید غدیر، و عید فراش، وزیارت روز عاشوراء در دهم محرم، که آن یاد بود شهادت حسین در کربلاء است.

۳- روز مباهله و یا روز چادر: در نهم ربیع الاول که آن گرامی داشت دعوت پیامبر÷است از نصارای نجران برای مباهله.

۴- عید اضحی و یا عید قربان: که نزد آنان در دوازدهم ذو الحجه می‌باشد.

۵- از عید‌های نصارا نیز تجلیل می‌نمایند، مثل: عید غطاس، عید عنصره، عید قدیسه برباره، عید میلاد و عید صلیب که آن را به حیث تاریخ شروع زراعت، چیدن میوه‌ها، و شروع معاملات تجاری، و عقد اجاره دادن و اجاره گرفتن، برای خود گرفته‌اند.

۶- روز (دلام) را نیز تجلیل می‌نمایند، وآن روز نهم ربیع الاول می‌باشد، این تجلیل را بخاطراظهار خوشی وسرور به قتل حضرت عمربن الخطابس، برگذار می‌نمایند.

[۶] یعنی کسی که این اسماء را یاد کند به غسل و وضو ضرورت ندارد. م

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- معتقدات خویش را از وثنیت وبت پرستی قدیم اخذ نموده‌اند، ستاره‌ها را تقدیس وتعظیم نموده آن را مسکن علیسمی‌دانند.

- از افلاطونیۀ جدید نیز متأثر گردیده‌اند، واز آنان مفکورۀ فیض نورانی بالای اشیاء را نقل نموده‌اند.

- عقاید خویش را برمذاهب فلاسفۀ مجوس بنا نهاده‌اند.

- از نصرانیت وغنوصیۀ مسیحیت اشیائی را اخذ نموده انتقال داده‌اند، وبرآنچه نزد آنان است از قبیل تثلیث، قداسات، ومباح گردانیدن شراب، تمسک نموده‌اند.

- مفکورۀ تناسخ وحلول را از معتقدات هندی وآسیای شرقی نقل داده‌اند.

- ایشان از شیعه‌های غالی وافراطی‌اند، بنابرآن مفکورۀ آنان مطابق به اکثر عقاید شیعی می‌باشد، یعنی عقایدی که شیعه‌ها به صورت عموم وسبئیه (کروه عبدالله بن سباء یهودی) به صورت خصوص به آن قائل‌اند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- نصیری‌ها منطقۀ جبال النصریین را درلاذقیه به حیث وطن اختیار نموده‌اند، ودر این اواخر درشهر‌های مجاور آن، درسوریه منتشر گردیده‌اند.

- تعداد زیادی از آنان درغرب اناضول [آسیای صغیر] نیز وجود دارند، که بنام «تختجیه وحطابون» معروف‌اند، و مردم شرق اناضول آنان را بنام «قزل باشی» یاد می‌کنند.

- در بخش‌های دیگر ترکیه و البانیا بنام بکتاشیه معروف‌اند.

- تعدادی از آنان درفارس و ترکستان نیز هستند که بنام (علی الهی) یاد می‌شوند.

مراجع:

۱- الجذور التاريخية للنصیرية الحسیني عبدالله - دار الاعتصام - القاهرة - العلوية ۱۴۰۰هـ/۱۹۸۰م.

۲- الملل و النحل أبو الفتح الشهرستاني.

۳- شرح نهج البلاغة ابن أبي الحدید- دار الكتب العربية- القاهرة.

۴- رسائل ابن تيمية رسالة في الرد على النصیرية.

۵- الباكورة السلیمانية في سلیمان أفندي الأذنی- بیروت- ۱۸۶۴م. كشف أسرار الدیانة النصیرية.

۶- تاریخ العلویین محمد أمین غالب الطویل- طبع في اللاذقية عاصمة دولة العلویین عام ۱۹۲۴م.

۷- خطط الشام محمد كرد علي- ط دمشق ۱۹۲۵- ج۳/۲۶۵- ۲۶۸- ج۶/۱۰۷- ۱۰۹.

۸- دائرة المعارف مادة نصیري. الإسلامية

۹- إسلام بلا مذاهب د. مصطفى الشكعة- ط دار القلم- القاهرة- ۱۹۶۱م.

۱۰- تاریخ العقیدة المستشرق رینیه دوسو- نشرته مكتبة أمیل النصیرية لیون و بداخله كتاب المجموع بنصه العربي.

۱۱- الأعلام للزركلي ۲/۲۵۴ ط بیروت- ۱۹۵۶م.

۱۲- تایخ الأدب العربي ۳/۳۵۷- ط دار المعارف- ۱۹۶۲م. لبروكلمان

۱۳- الحركات الباطنية د. أحمد محمد الخطیب، مكتب الأقصى، عمان. في العالم

۱۴- دراسات في الفرق د. صابر طعيمة- مكتبة المعارف- الریاض- ۱۴۰۱هـ/۱۹۸۱م.

۱۵- L Massirnon Opera Minora, Beyrouth ۱۹۶۳.

نورسیه در ترکیه

تعریف:

نورسیه و یا جماعت نور یک جماعت دینی و اسلامی است که ساختار آن، نسبت به حرکات سازمان یافته، به طریقه‌های صوفیه نزدیک‌تر می‌باشد، مؤسس آن در دعوت به سوی حقائق ایمان و کار در راه تهذیب نفس ترکیز و تأکید نموده، می‌خواست یک حرکت اسلامی در مقابل موج علمانی ماسونی ایجاد نماید، موجی که ترکیه را بعد از سقوط خلافت عثمانی، و تسلط اتاترک بر حکومت ترکیه، خراب نمود.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس آن شیخ سعید نورسی (۱۸۷۳- ۱۹۶۰م) می‌باشد، وی از والدین کردی، در قریۀ نورس نزدیک به بحیرۀ (وان) در مقاطعۀ هزان، اقلیم بتلس، در شرق اناضول، چشم به جهان گشود، تعلیمات ابتدائی را در قریۀ خویش فرا گرفت، وقتی جوان شد آثار ذکاوت و نجابت بروی نمایان گردید، به حدی که ملقب به «بدیع الزمان» و «سعید مشهور» گردید.

- درعمر هجده سالگی علاوه برحفظ قرآن کریم، به علوم دینی، وبخش بزرگی از علوم عقلی اطلاع حاصل کرد، و به تیراندازی، پهلوانی واسپ سواری آشنائی حاصل نمود، و بر نفس خود زهد و سختگیری را لازم گردانید.

- به مدت پانزده سال به حیث مدرس، درشهر (وان) ایفاء وظیفه نمود و درهمانجا دعوت ارشادی و تربیوی‌اش شروع گردید.

- به استانبول انتقال نمود تا «الجامعة الزهراء» را به شکل «الجامع الأزهر»مصر، تأسیس نماید، تصادفا درآنجا شیخ بخیت، شیخ جامع ازهر نیز موجود بود، وی از بدیع الزمان خیلی اظهار خوشی واعجاب نمود.

- به حیث عضو در عالی‌ترین مجلس علمی دولت عثمانی که آن «دار الحكمة الاسلامية» بود، تعیین گردید.

- وقتی متحدین دراستانبول داخل شدند و آنجا را اشغال نمودند، وی پیشاپیش مجاهدین برضد آنان قرار داشت.

- درسال۱۹۰۸م بعد ازدور شدن عبدالحمید به دسیسۀ جمیعت اتحاد وترقی- گروهی که بخاطر پنهان ساختن دسایس وبداندیشی‌های شان در مقابل اسلام و مسلمانان، شعار «وحدت، آزادی، اصلاحات» را سر می‌دادند - بدیع الزمان گروهی تشکیل داد بنام «الإتحاد المحمدي»، وی نیز عین شعارهای اتحادی‌ها را سرمیداد ولی به مفهوم اسلامی آن، فریبکاری آنان را که درعقب شعارهای خویش پنهان نموده بودند آشکارا می‌نمود وحقیقت ماسونیۀ شان را برملا می‌ساخت.

- ماسونی‌ها (قره صو) یهودی را بخاطر مقابله باوی فرستادند، ولی دیری نگذشت که قره صو از نزد وی خارج شد وچنین می‌گفت: «نزدیک بود که این مرد عجیب مرا با صحبت وگفتار خود دراسلام داخل نماید».

- در جنگ جهانی اول به حیث صاحب منصب درلشکر ترکی داخل گردید، وهر بیگاه به شاگردان وعساکر خود درعلوم قرآن درس می‌داد.

- روس‌ها وی را اسیر نموده به سایبیریا تبعیدش نمودند، ولی توانست که فرار نموده از راه آلمان به بلغاریا، از بلغاریا به ترکیه و استانبول خود را رساند.

- وقتی مصطفی کمال اتاترک (۱۸۸۰- ۱۹۳۸م) در اناضول اعلان نافرمانی و بغاوت نمود، خواست که بدیع الزمان را نیز طرفدار خود سازد، بنابرآن قصر بزرگی و مقام‌های بلندی برایش وعده نمود، ولی وی قبول نکرد وبه صورت کلی سیاست را ترک نموده این شعار را به خود اخذ نمود «أعوذ بالله من الشيطان والسياسة»، و مصروف عبادت و تربیه و تزکیۀ نفوس گردید.

- علمانی‌هایی که بعد از زوال خلافت برترکیه حکومت می‌کردند، از دعوت وی درهراس بودند، وشدیداً با وی مقابله ومعارضه می‌نمودند، همین بود که زندگی‌اش را غرق حبس وتعذیب نمودند، که گاهی از زندان به تبعید نقلش می‌دادند و گاهی از تبعید به محاکمه می‌بردندش.

- محکمه‌ها چندین بار حکم اعدام را در مقابل او صادر نموده بودند، ولی از ترس قیام نمودن، طرفداران وپیروانش از اجراء آن صرف نظر می‌نمودند.

- در سال (۱۳۲۷هـ) به سوریه رفت و در دمشق اقامت نمود، در مسجد اموی سخنرانی نمود که بنام «الخطبة الشامية» معروف گردید.

- آخر عمر خود را در اسبارطه، به دور از مردم سپری نمود، سه روز پیش از وفاتش بدون اجازۀ رسمی، به (اورفه) رفت، که آنجا فقط دو روز زندگی نمود، وفاتش در ۲۷ رمضان سال ۱۳۷۹ هـ بود.

افکار و معتقدات:

- مفکورۀ این جماعت همان است که خود مؤسس آن نوشته، حتى تقریبا ذکرى از دیگران را نمی‌یابی که چیزهای اضافی مهمی بر آن مفکوره از خود بجا گذاشته باشند.

- جماعت، قرآن کریم وحدیث پیامبر جرا چراغ راه خویش قرار داده از هدایت آن‌ها هدایت می‌گرفتند وبرای آندو کار وفعالیت می‌نمودند.

- این دعوت بخاطری به پاخاست که عقیدۀ اسلامی را در قلب پیروان خود زنده سازد، بنابرآن بر وی لازم بود که با آن اوضاع مشکل و شرائط تنگ به تکتیک و مهارتی برخورد نماید که مناسب آن اوضاع باشد، اوضاعی که مجرد نسبت دادن خود به اسلام جرمی پنداشته می‌شد که قانون در مقابل آن مجازات می‌کرد.

- بدیع الزمان شخص متواضع و پرهیزگاری بود که از جاهای اشتباهی پرهیز می‌نمود و شعار همیشگی‌اش این بود: «دع ما يريبك إلى ما لا يريبك»یعنی آنچه تو را در اشتباه می‌اندازد بگذار و به طرف آنچه برو که تو را در اشتباه نمی‌اندازد.

- دوری از سیاست و آن را از وسوسه‌های شیطان پنداشتن، البته این مفکوره وقتی برایش پیش شد که چندین بار بین کمال و بدیع الزمان مقابله و مصادمه رخ داده بود، مصطفى کمال می‌خواست که شیخ را در صف خود بیاورد، همین بود که سعید نورسی در سال ۱۹۲۱م انقره را ترک نموده به (وان) رفت و سیاست را پشت سر انداخته از آن اینطور استعاذه می‌نمود «أعوذ بالله من الشيطان والسياسة»و این تاریخ، فاصله‌ای میان دو مرحله شمرده می‌شود: سعید قدیم و سعید جدید.

- بدیع الزمان وقتیکه در محبس (اسکشیر) محبوس بود، برای محکمه گفت: «شما از من پرسیدید که آیا به طریقه‌های صوفیان سروکار و تعلق دارم یا نه؟ من در جواب می‌گویم: این زمانۀ ما زمان حفظ ایمان است، نه حفظ طریقه، بسیار کسانی‌اند که آنان بدون طریقه داخل جنت می‌شوند، ولی هیچ یکی بدون ایمان داخل جنت نمی‌شود».

- وی می‌گفت: «به خدا سوگند که على الرغم مکاری و دسیسۀ وزیر پلید بریطانیا، نفس خود را برای قرآن وقف نموده زندگی خود را فدای آن خواهم کرد» مرادش از وزیر بریطانیائی همان وزیر مستعمرات بریطانی غلادستون بود که گفته بود: «خیلی وقت شده که قرآن همراه مسلمانان باقی مانده است، و آنان [تا وقتیکه قرآن همراه شان باشد] در مقابل ما قرار خواهند داشت، بنابرآن بر ما لازم است که قرآن را از زندگی شان دور سازیم».

- همچنان از اقوال وی است: «اگر برای من هزار روح هم باشد در فدا نمودن آن برای حقیقتی از حقایق ایمان تردد نخواهم نمود... من تنها بر ملت اسلام اعتراف می‌نمایم. من این سخنان را در حالی برای شما می‌گوییم که در پیش روی برزخی که شما آن را زندان می‌گویید قرار دارم، و منتظر گروپی‌ام که مرا به آخرت می‌برند...».

- همچنان وی می‌گفت: «همانطور که به شیخ با وقار مناسب نیست که لباس رقاصان را به تن نماید برای استانبول نیز مناسب نیست که اخلاق اروپا را به تن نماید».

- اتهام‌های مهمی که در محاکم متوجه بدیع الزمان می‌شد در اشیاء ذیل ممکن است خلاصه شود:

۱- فعالیت در راه نابود ساختن دولت علمانی و انقلاب کمالی.

۲- برانگیختن روحیۀ دینداری در ترکیه.

۳- تشکیل گروه مخفی.

۴- حمله بر مصطفی کمال اتاترک.

- لیکن چنان با برهان و منطق فصیح از این تهمت‌ها جواب می‌داد که محاکم را جای دعوت خود گردانیده بود و تعداد پیروانش در آن افرایش میافت [یعنی توسط جواب‌های منطقی‌اش تعدادی برای او جذب می‌شد].

- مؤسس، فعالیت و دعوت خود را در راه مقابله و مقاومت در مقابل موج علمانی وقف نموده بود، آن موج علمانی که در اشیاء ذیل انعکاس می‌نمود:

* الغاء و نابود کردن خلافت عثمانی.

* تبدیل نمودن قوانین اسلامی به قوانین مدنی، وبه طور مشخص به قانون سویسرا.

* الغاء تعلیم دینی.

* منع نوشتن به حروف عربی و لزوم آن به حروف لاتینی.

* تبدیل اذان از کلمات عربی به کلمات ترکی.

* الزام نظریۀ طورانی و اینکه (ترک اصل تمدن‌ها است).

* الزام نمودن بالای مردم که بر سر خود کلاه نمایند [یعنی در عوض دستار].

* تبدیل نمودن رخصتی رسمی روز جمعه به روز یکشنبه.

* مخصوص ساختن پوشیدن جبۀ سیاه [یکنوع لباس است] و دستار سفید به رجال دین.

* ترجمۀ قرآن کریم به لغت ترکی و توزیع آن در مساجد که اینکار سال ۱۳۵۰هـ/۱۹۳۱م صورت گرفت.

* تحریم تجلیل از عید قربان و عید فطر و لغو نمودن تاریخ هجری، و آوردن تغییرات در نظام میراث.

* غرب گرائی و مشابهت با آنان در عادات، تقالید و دیگر رسوم‌های شان.

* محو ساختن عقیدۀ اسلامی در قلوب مردم عام، خصوصا در قلوب طبقۀ نوجوان.

- جوانان جماعت، در عفت و پاکی ممتاز هستند، جوانانی‌اند که در عصر گسترش فساد، وکثرت اسباب آن ودر عصرلجام گسیختگی دین خویش را محکم گرفته‌اند.

انتقاداتی هم بالای جماعت وارد می‌شود:

- آنان نتوانستند سازمان اسلامی منظمی تأسیس نمایندکه بتواند جلوی مکر ودسیسۀ یهود را، که در اکثر نواحی وجوانب زندگی سیاسی داخل گردیده بود و با اسلام و مسلمین دشمنی داشت، بگیرد، لیکن انصاف آنست که اقرار نماییم: اوضاع و شرائطی که تأسیس جماعت را احاطه کرده بود، جز به همان شکلی که ظاهر گردید به دیگر اشکال برایش اجازه نمی‌داد.

- تأسیس جمعیت «الإتحاد المحمدي» توسط بدیع الزمان عکس العملی بود که به زودی منحل شد، علاوه بر آن متحدین در مقابلش قرار داشتند، و بخاطر نابودی خودش ودعوتش دسیسه می‌نمودند و پلان طرح می‌کردند.

- دور شدن این جماعت از سیاست از سال ۱۹۲۱م اثر منفی و نامطلوبی بر پیروانش گذاشت، زیرا تعدادی از آنان شکار احزاب علمانی گردیدند.

- همچنان بالای شیخ انتقادی که وارد می‌شود عدم همکاری‌اش با شیخ سعید کردی بود، وی انقلابی را در سال ۱۹۲۵م بر ضد مصطفى کمال اتاترک براه انداخت و در پهلوی خلافت ایستاد، و بین وی و بین کمالی‌ها جنگ‌های سهمناکی در (دیار بکر) واقع گردید و در آن هزاران مسلمان کشته شد.

- نزد بعضی افراد جماعت نور- در این اواخر – احساس گوشه گیری و جدائی وجود دارد و این احساس قدرت داخل شدن را در میان طبقات اقوام مسلمان بخاطر دعوت و رهنمانی شان، از بین می‌برد.

- این جماعت بعد از وفات مؤسس آن متفرق گردیده به سه بخش عمده و از هم متنافر تقسیم گردید:

* بخشی به حزب سلامت پیوست.

* بخشی گوشه گیری را به خود لازم ساخت.

* و بخشی هم با حزب سلامت دشمنی نموده با حزب عدالت یکجا گردید، حزبی که آن را (دیمیریل) سرپرستی می‌نماید، تمام امکانات و تأییدات در اختیار همین بخش قرار دارد، و فعالیت گسترده‌ای بخاطر تخریب افکار جوانانش روان است، و از آنجمله است سازمان (ینی آسیا جی لر) این سازمان روزنامه‌ای نشر می‌نمود بنام «ینی آسیا» این روزنامه با روزنامۀ دیگری بنام «ینی نسل» مشترکا در تشهیر و بدگوئی حزب سلامت و رهبر آن نجم الدین اربکان فعالیت می‌گردند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- جماعت نور یکی از گروه‌های اسلامی است که دارای مفکوره و عقیدۀ اهل سنت و جماعت می‌باشد.

- جماعت طریقۀ تربیه را در پیش گرفته در راه حفظ ایمان در قلوب کار می‌نمود، بنابرآن از بعضی وجوه به طرق صوفیه مشابهت دارد.

- بعضی بالای این جماعت نام «المدرسة اليوسفيه» را اطلاق می‌نماید، یعنی پیروان آن [مثل یوسف÷]در راه عقیدۀ خویش زندان و تعذیب را قبول نموده دست به طغیان و سرکشی نمی‌زنند، بلکه با دلیل، منطق، صبر وشکیبائی پیش آمد می‌نمایند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- جماعت نور از منطقۀ کردیه، شرقی اناضول شروع شد، و به زمین روم واسبارطه و ماحول آن گسترش یافت و بعد از آن به استانبول منتقل گردید.

- این دعوت به تمام سرزمین ترکیه رسید، و باتمام تنظیم‌های موجوده در آنوقت رقابت نمود.

- تعداد اعضای آن زیاده بر یک ملیون رسیده بود، که بعضی از آنان عمر خود را در نوشتن و توزیع نمودن رساله‌های نور صرف می‌کرد، دختران جوان فعال نیز در این جماعت زیاد بود.

- این جماعت پیروان و مددگارانی در پاکستان و هند نیز دارد، همچنان در امریکا درچوکات طلاب ترکیه که پیروان این مکتب‌اند، کار و فعالیت می‌نمایند.

مراجع:

۱- بدیع الزمان (نظرة عامة عن مصطفى زكي عاشور. حیاته وآثاره)

۲- النورسي (حیاته وبعض آثاره) د. محمد سعید رمضان البوطي.

۳- جوانب غیر معروفة من حیاة الاستاذ نجم الدین شاهین. سعید النورسي.

۴- الموسوعة الحركية «جزءان» فتحي یكن- دار البشیر- عمان- الأردن- ۱۴۰۳هـ/۱۹۸۳م.

۵- العلمانية و آثارها على الاوضاع عبدالكریم مشهداني- منشورات المكتبة الإسلامية في تركیا. الدولية بالریاض- مكتبة الخافین بدمشق- ط۱- ۱۴۰۳هـ/ ۱۹۸۳م.

۶- الحركة الإسلامية الحديثة في مصطفى محمد- طبع في آلمانیا تركیا. الغربية- ط۱- ۱۴۰۴هـ/۱۹۸۴م.

۷- المثوي العربي النوري للنورسي- ترجمة الدكتور محمد عبد السلام كفافي مع الشرح و الدراسة - مكتبة العصرية –بیروت- ۱۹۶۶م.

۸- مقال عن بدیع الزمان النورسي مجلة الأمة- بقلم الدكتور عماد الدین خلیل- عدد ذي الحجة ۱۴۰۵هـ.

۹- الرجل الصنم كمال أتاتورك تألیف ضابط تركي سابق- ترجمة عبدالله عبد الرحمن- مؤسسة الرسالة- بیروت- الشركة المتحدة- ط۲- ۱۳۹۸هـ/ ۱۹۷۸م.

۱۰- شیخ سعید زیاده از (۱۳۰) رساله تالیف نموده که در آن‌ها مشکلات مختلف دینی، روحی، نفسی، و عقلی را، در پرتو و روشنائی قرآن کریم و تفسیر آن حل نموده است، و استاد احسان قاسم اصلاحی تعدادی از آن رسائل را به زبان عربی ترجمه نموده که از آنجمله است:

۱- قطوف أزاهیر النور مطبعة العاني – بغداد - ۱۹۸۳م.

۲- الحشر دار الكتات - بغداد - ۱۹۸۳م.

۳- الاي الكبرى مطبعة العاني - بغداد - ۱۹۸۳م.

۴- الإنسان و الایمان دار الاعتصام - القاهرة - ۱۹۸۳م.

۵- حقائق الایمان مطبعة العاني - بغداد - ۱۹۸۴م.

۶- زهرة النور مطبعة العاني - بغداد - ۱۹۸۴م.

۷- الملائكة مطبعة الزهراء - الموصل - ۱۹۸۴م.

۸- الشكر مكتبة القدس - بغداد - ۱۹۸۴م.

۹- الشیوخ مطبعة الزهراء - الموصل - ۱۹۸۴م.

۱۰- الایمان و تكامل الانسان مكتبة القدس - بغداد - ۱۹۸۴م.

۱۱- همچنان از رسائل سعید النورسی:

۱- إشارات الإعجاز في مظان المجاز (اولین تألیفش به زبان عربی)

۲- الصیقل الإسلامي.

۳- التفكیر الإیماني.

۴- ذو الفقار.

۵- رائد الشباب.

۶- الخطة الشامية.

۷- الخطوات الست (شیخ در این کتاب از توطیه‌ها و دسایس انگلیس سخن می‌گوید، این کتاب در روشن ساختن شعلۀ انقلاب ضد انگلیس در قلوب مردم سهم فعالی داشت، انقلابی که سبب سرعت راندن آنان گردید).

هندویت

تعریف:

هندویت دین شرکی و بت پرستیى است که اکثر اهل هند آن را پذیرفته‌اند و تشکیل آن خیلی مسیر طولانی را از قرن پانزدهم قبل از میلاد تا امروز پیموده است، دیانتی است که علاوه بر ارزش‌های روحی و اخلاقی داری مبادی قانونی و تنظیمی نیز می‌باشد و چندین پروردگار نسبت به کارهای مختلف متعلق به آن‌ها، اتخاذ کرده‌اند بنابر آن برای هر منطقه پروردگاری، و برای هر کار و پدیده ای پروردگاری گرفته‌اند.

تأسیس و افراد برازنده:

- برای دین هندویت مؤسس معین یافت نمی‌شود، و برای اکثر کتاب‌های آن تألیف کنندگان مشخص معلوم نیست بلکه تشکیلات دین و کتب آن در گذشت زمانه‌های دور و درازی تکمیل گردیده است.

- جنگجویان آریائی که در قرن پانزدهم قبل از میلاد به هند آمده‌اند، اولین تأسیس کنندگان دین هندویت به شمار می‌روند.

- دین فاتحین جدید دین سابقۀ هندی‌ها را به کلی محو و نابود نکرد، بلکه با آن خلط گردیده هر یکی از دیگری متأثر گردید.

- در قرن هشتم قبل از میلاد دین هندویت توسط کاهنان براهمه ترقی نمود، آنان کسانی بودند که می‌پنداشتند در طبیعت آنان عنصر الهی وجود دارد.

- بار دیگر درقرن سوم قبل از میلاد توسط قوانین (منوشاستر) ترقی کرد.

افکار و معتقدات:

- می‌توانیم که هندویت را از میان کتاب‌هایش، مفکورۀ شان نسبت به پروردگار، عقاید شان، طبقات شان، و بعضی مسائل مفکوره‌ای و اعتقادی دیگر، درک نماییم.

اول: کتاب‌های‌شان:

هندویت خیلی زیاد کتاب‌هائی دارد که فهم آن‌ها مشکل و لغت شان ناآشنا می‌باشد، کتاب‌های زیاد دیگری تالیف شده که آنان را شرح می‌نماید، و کتاب‌های دیگری برای اختصار این شروح تالیف گردیده که همۀ آن‌ها به نزد شان مقدس می‌باشد، و مهم‌ترین آن‌ها کتب ذیل است:

۱- الویدا: در این کتاب زندگی آریائی‌ها، و مدارج ارتقاء زندگی عقلانی از سادگی به سوی احساس فلسفی دیده می‌شود، همچنان در این کتاب دعاهائی وجود دارد که به شک و تردید به پایان می‌رسد، و نیز در آن خدا پرستیی وجود دارد که به وحدة الوجود بالا می‌رود، این کتاب از چهار کتاب تشکیل شده که آنان عبارت‌اند از:

* ریج ویدا: به ۳۰۰۰ سال قبل ازمیلاد باز می‌گردد، در این کتاب اولا ذکر خدای خدایان (اندرا) آمده، بعد از آن ذکر خدای آتش (اغنی) بعد از آن ذکر خدای (فارونا) بعد از آن خدای سوریه (یعنی خدای آفتاب).

* یساجور ویدا: آن را راهب‌ها در وقت پیشکش نمودن قربانی‌ها تلاوت می‌نمایند.

* ساما ویدا: اشعار آن را در وقت اقامت نمازها و دعاها می‌خوانند.

* آثار ویدا: عبارت است از افسون‌ها و تعویذاتی برای دفع جادو، توهم، خرافات، افسانه‌ها و شیاطین.

* هر یکی از این ویدا‌ها مشتمل بر چهار جزء‌اند که عبارت است از:

* سمهتا: که مذهب فطرت را انعکاس می‌دهد، دعاهای آن را سکان هند قبل ازآمدن آریائی‌ها، برای آلهۀ خویش تقدیم می‌نمودند.

* البراهمن: آن را براهمی هابرای کسانی که در بلاد شان سکونت دارند تقدیم می‌نمایند، و انواع قربانی هارا بیان می‌کنند.

* آرانیاک الغابیات: آن عبارت ازنمازها و دعاهائی است که توسط آن شیوخ، هنگام اقامت شان در مغاره‌ها، جنگلات، و علفزارها، تقرب حاصل می‌نمایند.

* آبانیشادات: و آن اسرار و مشاهدات نفسی عرفاء صوفیه است.

۲- قوانین (منو) این کتاب در قرن سوم قبل از میلاد، زمان ویدای دوم وضع شده، یعنی زمان غالب شدن هندویت بر الحادی که به صورت (جینیه و بودائی) ظاهر شده بود. این قوانین عبارت است ازشرح ویدا‌ها که در آن شعائر هندویت، مبادی و اصول آن بیان می‌شود.

۳- مها بهارتا: کتاب حماسۀ هندی است که به الیاذه و اودیسه یونانیان مشابهت دارد، مؤلف آن (ویاس) پسر (بوسرا) عارف می‌باشد، و آن را سال ۹۵۰ ق. م تألیف نموده است، این کتاب جنگی را که میان امراء خاندان مالکه واقع شده بود بیان می‌کند که در آن جنگ آلهه (خدایان) – به گمان آنان – نیز شرکت نموده بودند.

۴- کیتا: این کتاب از وقوع و کیفیت یکی از جنگ‌هائی حکایت می‌کند که میان امراء خاندان ملکیه واقع شده بود و همچنان دراین کتاب نظریات فلسفی و اجتماعی به کرشنا نسبت داده شده است.

۵- یوجا واسستا: این کتاب مشتمل بر شصت و چهار هزار بیت می‌باشد، ابتداء تألیف آن از قرن ششم شده و طی گذشت مرحله دور و درازی، توسط تعدادی از مردم به تکمیل رسیده است، در این کتاب بعضی مسائل فلسفی و لاهوتی نیز وجود دارد.

۶- رامایانا: اعتناء و توجه این کتاب به افکار سیاسی و قانونی بود، و در آن خطبه‌های یکی از پادشاهان بنام (راما) نیز وجود دارد.

دوم: مفکورۀ هندویت دربارۀ خدایان:

- توحید و یکتاپرستی: توحید به معنی دقیق و درست آن یافت نمی‌شود، ولی وقتی متوجه یکی از خدایان خویش شدند، به تمام معنى به طرف وی متوجه می‌شوند، حتى که دیگر خدایان از چشم شان پنهان می‌گردد، وآنرا بنام رب الارباب و خدای خدایان یاد می‌کنند.

- تعدد و یا چند خدائی: می‌گویند که برای هر طبیعت نافعه و یا ضاره پروردگاری هست که عبادت کرده می‌شود: مثل آب، هواء، دریاها، کوه‌ها... بنابراین پروردگارهای زیادی وجود دارد که توسط عبادت و قربانی به آنان تقرب حاصل می‌نمایند.

- تثلیث: در قرن نهم قبل از میلاد کاهنان تمام خدایان را در خدای واحد که عالم را از ذات خود بیرون نموده است، جمع کردند و آن را به نام‌های ذیل نامگذاری کردند:

* براهما: به این اعتبار که وی پیدا کننده است.

* فشنو: به اعتباری که وی حافظ ونگهبان است.

* سیفا: به این اعتبار که وی هلاک کننده می‌باشد.

پس کسی که یکی از خدایان سه گانه را عبادت می‌کند همه‌اش را عبادت کرده است و یاهمان واحد عالی مقام را عبادت کرده است، وهیچگونه فرقی میان آن‌ها موجود نیست، آنان به این کارخود دروازۀ تثلیث را برای نصارا باز نمودند.

- هندوها به تقدیس وتعظیم گاو اتفاق دارند.

- هندو‌ها عقیده دارند که پروردگار آنان همچنان درانسانی حلول نموده که نام آن کرشنا می‌باشد، در این شخص پروردگار با انسان یکجا شده و یا به عبارت دیگر لاهوت در ناسوت حلول نموده است، آنان از کرشنا طوری سخن می‌گویند که نصارا دربارۀ عیسى علیه السلام می‌گویند، شیخ ابو زهره مقارنه و موازنه ای در میان این دو طائفه بر قرار نموده مشابهت عجیبـی را، بلکه مطابقت و توافق را میان شان ثابت نموده است، و در آخر مقارنه و موازنه چنین گفته است: «بالای نصارا لازم است که اصل دین خود را جستجو و تحقیق نمایند».

- یکی از آنان می‌گوید: «بزرگ‌ترین پروردگار به نزد طبقۀ پایین، توده‌ای از خشت پخته است که تمثیل کنندۀ مادر قریه و یا شیطان آن که سرپرستی قریه را می‌نماید، می‌باشد».

سوم: طبقات در جامعۀ هندوی:

- از وقتیکه آریائی‌ها به هند رسیدند طبقات را تشکیل دادند و تا حال آن طبقات باقی است، ودور کردن آن ممکن نیست، زیرا آن – چنانچه آنان عقیده دارند- تقسیمات ابدی از خلق وایجاد خداوند می‌باشد.

- طبقات در قوانین منو به ترتیب آتی آمده است:

۱- براهمه: آنان کسانی‌اند که پروردگار، براهما آنان را از دهن خود پیدا کرده است، معلم، کاهن و قاضی از جملۀ آنان می‌باشد، و ایشان‌اند که در حالات ازدواج و وفات مرجع و ملجأ همه‌اند، و پشکش نمودن قربانی‌ها هم بدون حضور داشت آنان جائز نیست.

۲- کاشتر: آنان کسانی‌اند که پروردگار آنان را از بازوهای خود خلق نموده است، درس می‌خوانند، قربانی‌ها را تقدیم می‌نمایند، و برای دفاع باخود سلاح می‌داشته باشند.

۳- ویش: آنان کسانی‌اند که پروردگار ایشان را از ران خود آفریده است، زراعت می‌نمایند، تجارت می‌کنند، و مال جمع آوری نموده بالای مراکز و معهد‌های دینی مصرف می‌نمایند.

۴- شودر: آنان کسانی‌اند که پروردگار آنان را از پاهای خود آفریده است، ایشان با سیاه پوستان اصلی طبقۀ منبوذین [طبقۀ پایین] را تشکیل می‌دهند وظیفۀ آنان خدمت سه طبقۀ شریف سابق الذکر، و دیگر کار‌های حقیر وپلید می‌باشد.

- تمام آنان برای این نظام طبقاتی نظر به عقیدۀ دینی گردن نهاده‌اند.

- برای مرد جائز نیست که از طبقۀ بالاتر از طبقۀ خود زن بگیرد.

- برای مرد جائز است که از طبقۀ پایین‌تر زن بگیرد، ولی به شرطی که از طبقۀ شودر یعنی طبقۀ چهارم نباشد.

- برا همه برگزیده‌ترین مخلوقات‌اند، حتى که به پروردگارها ملحق شده‌اند، برای آنان حق است که هرچه می‌خواهند از مال‌های غلامان خویش بگیرند، یعنی از طبقۀ شودر.

- برهمی یکه کتاب مقدس را می‌نویسد گناهانش مغفور و بخشیده می‌شود، ولو که هر سه عالم را با گناهان خود تباه کرده باشد.

- برای پادشاه - به هر اندازه که مشکلات بیاید - جائز نیست که از برهمی‌ها کمک مالی و یا خراج بگیرد.

- اگر برهمیی مستحق کشتن شود برای پادشاه فقط این جائز است که سرش را بتراشد، ولی دیگران کشته می‌شوند.

- برهمی که هنوز ده ساله است از شودریی که به صد سال رسیده چنان تفوق و برتری دارد که پدر بر پسرش می‌داشته باشد.

- برای برهمی این درست نیست که در بلاد خود از گرسنگی بمیرد.

- (مطابق قانون منو) طبقۀ منبوذین (یعنی طبقۀ پایین) پایین تر از چهار پایان و ذلیل‌تر از سگان‌اند.

- این از سعادت و نیکبختی منبودین است که براهمه را خدمت نمایند، البته برای شان اجر و پاداشی هم نیست.

- وقتی یکی از منبوذین به طرف برهمی دست دراز نماید و یا عصا بلند کند که آن را بزند دستش قطع می‌شود، واگر به پای خود بزند پایش بریده می‌شود.

- وقتی یکی از منبوذین قصد مجالست را با برهمی نماید پادشاه، نشین آن را داغ نموده ازمنطقه تبعیدش می‌نماید.

- وقتی یکی از منبوذین ادعا نماید که وی برهمی را تعلیم می‌دهد، باید روغن چوشانده در دهنش انداخته شود.

- کفارۀ کشتن سک، گربه، بقه، چلپاسه، زاغ، بوم، و شخص طبقۀ منبوذه برابر است.

- در این اواخر در احوال منبوذین اندکی خوبی آمده، آنهم از ترس استفاده جوئی از حالات شان و داخل شدن شان در ادیان دیگر، خصوصا نصرانیت که با ایشان مقابله می‌نماید و همچنان کمونستی که توسط مفکورۀ مقابلۀ طبقات آنان را به سوی خود دعوت می‌نماید.

چهارم: معتقدات شان:

معتقدات شان در کارما، تناسخ ارواح، انطلاق، و وحدة الوجود ظاهر می‌شود:

۱- کارما: «قانون جزاء» یعنی نظام کاینات الهی به عدالت خالص استوار می‌باشد، عدالتی که حتما واقع شدنی است یا در زندگی موجوده و یا در زندگی آینده، ممکن است جزاء یک زندگی در زندگی دیگر باشد، زمین همانطور که دار آزمایش است دار جزاء و پاداش نیز می‌باشد.

۲- تناسخ ارواح: وقتی انسان وفات نمود جسدش فناء ونابود می‌شود، روحش می‌رود و در جسد دیگری که مطابق اعمال وی در زندگی اولش است، داخل می‌شود، و روح در این جسد دورۀ جدیدی را شروع می‌کند.

۳- انطلاق: از عمل نیک و عمل فاسد و بد زندگی جدید و دو باره به میان میاید، تا در این زندگی روح نظر به اعمال گذشته‌اش در دورۀ سابقه یا اجر و پاداش داده شود و یا غذاب کرده شود.

* کسی که در چیزی رغبت نکرده باشد و در آینده هم نکند، و از بند خواهشات آزاد شود نفسش مطمئن گردد، روح وی به سوی حواسش باز نمی‌گردد، بلکه می‌رود تا با براهما متحد شود.

* بالای این اصل شان انتقاد می‌شود که تصوف و سلبیت را بهتر از اعمال صالحه گردانیده زیرا که این را طریق اتحاد به براهما پنداشته‌اند.

۴- وحدة الوجود: تجرید فلسفی هندوان را به این عقیده رسانیده است که انسان توانائی خلق نمودن افکار سازمان‌ها و مؤسسات را دارا می‌باشد، همچنان می‌تواند که آن‌ها را حفظ نماید و یا خراب کند، بنابراین انسان با پروردگارها متحد شده ونفس، عین قوت خالقه می‌گردد.

* روح مثل خدایان، ازلی، ابدی، دوام دار، و غیر مخلوق است.

* علاقه و رابطه میان انسان و خدایان مثل رابطه میان شعلۀ آتش و خود آتش، ومثل رابطه میان هسته و درخت می‌باشد.

* تمام کاینات ظهور وجود حقیقی است و بس و روح انسانی جزئی از روح عالی می‌باشد.

پنجم: افکار و معتقدات دیگر:

- جسد بعد از موت سوزانیده می‌شود، زیرا این کار برای روح اجازه می‌دهد که به شکل عمومی و مستقیم بالا رود و به زود‌ترین فرصت به ملکوت اعلی برسد، همچنان سوزانیدن، روح را به صورت کامل از غلاف و پردۀ جسم نجات می‌دهد.

- وقتی روح نجات میابد و بالا می‌رود سه عالم در پیش روی قرار دارد.

* یا عالم عالی: که عالم ملائکه است.

* یا عالم انسان‌ها: که مقر بنی آدم است توسط حلول.

* و یا عالم دوزخ: که آن جای عاصیان و گنهگاران می‌باشد.

- تنهایک دوزخ وجود ندارد، بلکه به هر نوع گنهگاران دوزخ خاصی وجود دارد.

- بعث و برانگیختن در عالم دیگر تنها برای ارواح خواهد بود، نه برای اجسام.

- برهمی به چهار مرتبه ترقی می‌نماید:

* شاگرد: که در زمان خردی‌اش می‌باشد.

* مالک خاندان.

* ریاضت و عبادت در جنگلات برای سالخوردگان.

* فقیر: و آن کسی هست که از سلطۀ جسد بیرون شده و حالا روح بروی حکمفرما گردیده است، این شخص به خدایان نزدیک می‌گردد.

- زنی که شوهرش وفات نماید بعد از وی دیگر ازدواج نمی‌کند، بلکه در بدبختی همیشگی زندگی نموده مورد اهانت و تحقیر قرار می‌گیرد و مرتبه‌اش کم‌تر از مرتبۀ خادم و مزدور می‌باشد.

- گاهی زن بخاطر نجات از عذاب و بدبختی که در انتظار وی است، بعد از وفات شوهرش خود را می‌سوزاند، در هند قانون جدید این کار را تحریم نموده است.

- دین هندو عقد نکاح را میان اطفال در حالیکه هنوز راه رفته نمی‌توانند جائز می‌داند، و گاهی چنین اتفاق می‌افتد که پسر می‌میرد و دختر از ابتداء جوانی بیوه می‌شود، ولی قانون جدید هند آن را تحریم نموده قبل از جوانی اجازه نمی‌دهد.

- شخص هیچ ارزش ندارد مگر در صورتی که در جماعتی داخل باشد و آن جماعت در جماعت بزرگ‌تر داخل باشد، زیرا توجه و اهتمام به جماعت‌ها ست، نه به اشخاص و افراد.

- چنین به نظر می‌رسد که سطح اقتصادی هندوان رو به پایین می‌رود، زیرا بعضی طبقات آن مثل طبقۀ براهمه، کار نمی‌کنند، بخاطری که کار به منزله و مرتبۀ عالی آنان سزاوار نمی‌باشد.

- نظام طبقاتی اساس تکافوی فرصت‌ها را معطل می‌سازد.

- هندویت حرکت اصلاحات داخلی را که در قالب «بودائیه و جینیه» ظاهر گردیده بود و همچنان حرکت اصلاحی خارجی را که در قالب اسلام انعکاس نموده بود نپذیرفته در مقابل هر دو مقاومت کرد و افکار و معتقدات خویش را حفظ نمود.

- رهبر هند «گاندی» می‌خواست که دوری و فاصله‌ای را که میان طبقات و منبوذین وجود دارد گاهش دهد، ولی کوشش‌هایش به باد رفت، بلکه خودش قربانی کوشش‌هایش گردید.

- گروه «سیک» نیز می‌خواست که یک دین مشترک از هندویت و اسلام تشکیل دهد، ولی ناکام گردیدند، زیرا به زودی درخود منحصر شده، گروه جداگانه‌ای گردیدند، حتى ازدواج را هم با دیگران ناجائز دانستند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- در قرن پانزدهم قبل از میلاد ساکنان هند ازجملۀ سیاه پوستان اصلی بودند که دارای افکار و عقاید ابتدائی بودند.

- بعد از آن جنگجویان آریائی آمدند، ودر راه به ایرانی‌ها عبور نمودند، و معتقدات شان از بلادی که به آن عبور نموده بودند متأثر گردیده بود، وقتی در هند مستقر شدند بین عقاید اختلاطی صورت گرفت که از آن دین هندویت تولد گردید، دینی که در آن عقاید و افکار ابتدائی از قبیل عبادت طبیعت، آباء، و گاو، به شکل خاص وجود دارد.

- در قرن هشتم قبل از میلاد وقتیکه مذهب برهمیت وضع گردید و قول به عبادت براهما نمودند، هندویت ترقی نمود.

- باد شدید دو حرکت قوی یعنی بودائیه و جینیه در مقابل هندویت وزیدن گرفت.

- در قرن سوم و دوم قبل از میلاد قوانین (منو) ظاهر گردید، و به دین هندویت قوتش را دوباره اعاده نمود.

- مفکورۀ تثلیث از دین هندی به دین نصرانی منتقل گردید.

- مفکورۀ تناسخ، حلول، و وحدة الوجود به سوی بعضی مسلمانان گمراه منتقل گردید و این عقاید در نزد بعضی از متصوفه [صوفی تراشان] ظاهر گردید، همچنان نزد اسماعیلیه و دیگر فرقه‌های گمراه مثل احمدیه ظاهر گردید.

انتشار و جاهای نفوذ:

دین هندویت در شبه قارۀ هند، همراه اختلافی که در تمرکز آن وجود داشت حکومت می‌کرد، ولی میان مسلمانان و هندوها درنظریۀ شان دربارۀ کاینات، زندگی و گاو فاصلۀ بعیدی وجود داشت که هندوان آن را عبادت می‌کردند و مسلمانان ذبحش نموده گوشتش را می‌خوردند، همین بود که تقسیم به میان آمد و برپا شدن دولت پاکستان با هر دو بخشش، شرقی، و غربی اعلان گردید، که اکثر ساکنین آن را مسلمانان تشکیل می‌دادند، و دولتی هم برای هندوان که اکثر ساکنین آن را هندوها تشکیل می‌دادند باقی ماند، و مسلمانان در آن دولت اقلیت بزرگی را تشکیل می‌دهند.

مراجع:

۱- أدیان الهند الكبري دكتور أحمد شلبي – ط۶- مكتبة النهضة- المصریة- ۱۹۸۱م.

۲- محاضرات في مقارنات الأدیان الشیخ محمد أبو زهرة – مطبعة یوسف- مصر.

۳- حقائق عن الهند منشورات قلم الاستعلامات الهندي.

۴- حضارة الهند غوستاف لوبون.

۵- أدیان العالم الكبرى آن را حبیب سعد از انگلیسی مختصر نموده است.

۶- الله عباس محمود العقاد.

۷- تاریخ الإسلام في الهند عبد المنعم النمر.

۸- فلسفة الهند القدیمة محمد عبد السلام.

مراجع بیگانه:

۱- Weech and Rylands: Peoples and Religions of India.

۲- Hinduism Ed. By Lewis Renou.

۳- A Short History of the World.

وجودیه

تعریف:

وجودیه یک حرکت مفکوره ای است که ارزش انسان را خیلی بالا برده و بر یکه تاز بودن آن تاکید می‌نماید، و اینکه انسان صاحب مفکوره، آزادی واختیار بوده به رهنمائی ضرورت ندارد، حرکت مذکور مجموعه‌ای از نظریات متباین و دور از هم می‌باشد، و یک نظریۀ فلسفی واضح وروشن نمی‌باشد، نظر به همین تذبذب و اضطراب تا حال نتوانسته در میان سائر عقاید و افکار جای خود را بگیرد.

تأسیس و افراد برازنده:

- پژوهشگران مفکوره‌های غربی به این عقیده‌اند که مؤسس مکتب وجودیه «سورین کیر کجورد» (۱۸۱۳- ۱۸۵۵م) می‌باشد. و از جملۀ تألیفاتش: «رهبة و اضطراب» است.

- مشهورترین رهبرهای معاصر آن: جان بول سارتر، فیلسوف فرانسوی متولد سال ۱۹۰۵م می‌باشد، وی یک شخص ملحد بوده با صهیونیزم همکاری می‌نماید، چندین کتاب و روایاتی دارد که مذهبش را انعکاس می‌دهد، از آنجمله است: الوجودیة مذهب انسانی، الوجود و العدم، الغثیان، الذباب، الباب المغلق.

- همچنان از شخصیات این حرکت: قسیس کبرییل مارسیل می‌باشد، وی معتقد است که میان وجودیه و نصرانیت تناقض و منافاتی وجود ندارد.

- کارل جاسبرز: فیلسوف آلمانی.

- بسکار بلیز: مفکر فرانسوی.

- و در روسیه: بیرد یائیف، شیسوف، سولوفیف.

افکار و معتقدات:

- از خدا، پیامبران علیهم السلام، کتب خداوند، و از تمام غیبیات و از هر چیزی که ادیان با خود آورده‌اند منکر‌اند و به آن کفر می‌ورزند، آن را موانع پیشرفت انسان به سوی مستقبل می‌دانند، الحاد را مبدأ و طریق خویش قرار داده و به نتائج ویرانگری که در پی دارد رسیده‌اند.

- به وجود انسانی ایمان مطلق دارند و آن را مصدر هر مفکوره می‌دانند.

- معتقد‌اند که سابقه‌ترین چیز در وجود همانا انسان است که قبل از آن عدم بوده وهیچ چیزی وجود نداشته است، و وجود انسان بر ماهیتش مقدم می‌باشد.

- معتقد‌اند که ادیان، و نظریات فلسفی که در طی قرون وسطى و قرن جدید رائج بوده مشکل انسان را حل نکرده است.

- می‌گویند که آنان در راه باز گردانیدن اعتبار کلی برای انسان، مراعات تفکیر شخصی وی، آزادی وی غرایز و احساسات آن کار خواهند کرد.

- به آزادی مطلق انسان قائل بوده می‌گویند که به خود انسان تعلق دارد که وجود خود را هر قسمی که می‌خواهد و اراده دارد ثابت کند، بدون اینکه چیزی وی را مقید سازد.

- می‌گویند: بالای انسان لازم است که گذشته را دور اندازد، و از تمام قیود انکار نماید، چه قید دینی باشد، یا اجتماعی، یا فلسفی، و یا منطقی.

- دینداران آنان می‌گویند: جای دین ضمیر و قلب است، زندگی و آنچه در آن است تابع اراده و خواست مطلق شخص می‌باشد.

- به ارزش‌هائی که ثابت باشند و زندگی و روش مردم را رهبری نموده بانظم سازد باور و عقیده ندارند، بلکه هر انسان هر چه خواست می‌کند، و برای هیچکس اجازه نیست که بالای دیگران موازین اخلاقی مشخصی وضع نماید.

- مفکورۀ آنان مفضی به گسترش بی‌نظمی اخلاقی، اباحیت جنسی، لجام گسیختگی و فساد گردیده است.

- على الرغم آنچه به انسان قائل شده‌اند مفکورۀ شان دارای سمات دنباله روی اجتماعی، وشکست پذیری در مقابل مشکلات گوناگون می‌باشد.

- وجودی راستین نزد آنان کسی است که هیچگونه رهنمائی را ازخارج قبول نمی‌کند، بلکه خود را به نفس خود رهبری نموده بدون اینکه مقید به قیدی و یا محدود به حدی باشد در خواست‌های شهوات و غرایز خود را می‌پذیرد.

- وجودیه فعلا دو مکتب دارد که یک آن دیندار و دیگرش ملحد و بی‌دین می‌باشد، همین مکتب دوم است که رهبری وجودیه به دست وی می‌باشدو مراد از مفهوم مشهور و متداول وجودیه که در سر زبان‌ها است نیز مکتب دوم می‌باشد، بنابراین وجودیه بر الحاد و بی‌دینی استوار می‌باشد.

- مفهوم وجودیه در حقیقت سرکشی بر واقعات تاریخی و جنگ در مقابل میراث بزرگی است که جامعۀ انسانی آن را به جاگذاشته است.

- وجودیۀ امروزی حیثیت شاخه‌ای از شاخه‌های متعدد صهیونستی را دارد که از میان آن صهیونست کار و فعالیت می‌نماید، و فعالیت آن توسط از بین بردن ارزش‌ها، عقاید و ادیان صورت می‌گیرد.

ریشه‌های فکری و إعتقادی:

- وجودیه عکس العمل در مقابل تسلط کلیسا و حکمفرائی خشک و شدید آن بالای انسان بنام دین، بوده است.

- از علمانی و دیگر حرکاتی که نهضت اروپا را همراهی نموده دین و کلیسا را ترک کرده بودند متأثر گردیده است.

- از سقراط نیز متأثر گردیده‌اند که وی این قاعده را گذاشته بود (نفست را توسط نفست بشناس).

- از رواقی‌ها نیز متأثر‌اند که آنان سیادت و سرداری نفس را لازم نموده بودند.

- همچنان از حرکات مختلفی که به سوی الحاد و اباحیت دعوت می‌نمودند متأثر هستند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- بعد از جنگ جهانی اول در آلمان ظاهر گردید، بعد از آن در فرانسه وایطالیا و غیره به نشر رسید، از ناگواری جنگ‌ها و خطرناکی آن بالای انسان وسیله‌ای برای سرعت انتشار خود بدست آوردند.

- افکار منحرف و اباحیت شان در فرانسه، آلمان، سوید، نمسا، انجلترا، امریکا، و غیره میان پسران و دختران جوان نشر گردیده سبب بی‌نظمی اخلاقی، اباحیت جنسی، و بی‌پروائی در مقابل ارزش‌های اجتماعی ودر مقابل ادیان گردید.

مراجع:

۱- الوجودية و واجهات الصهیونية د. محسن عبد الحمید.

۲- مباحث في الثقافة الإسلامية د. نعمان السامرائي.

۳- سقوط الحضارة كولن ولسن.

۴- دراسات في الفلسفة المعاصرة د. زكریا ابراهیم.

۵- الوجودية المؤمنة و الملحدة د. محمد علات.

۶- عقاید المفكرین في القرن العشرین عباس محمود العقاد.

۷- المذاهب المعاصرة و موقف الاسلام منها د. عبد الرحمن عمیرة.

یزیدیه

تعریف:

یزیدیه یک گروه منحرف است که سال ۱۳۲هـ در عقب سقوط دولت اموی نشأت نمود، در ابتداء پیدایش خود یک حرکت سیاسی بود که بخاطر بازگردانیدن مجد و عزت بنی امیه به میان آمده بود، ولی اوضاع محیط و عوامل جهل گروه را منحرف ساخته به تقدیس یزید بن معاویه و شیطان، که آن را (طاووس ملک) و عزازیل می‌گویند، کشانید.

تأسیس و افراد برازنده:

- شروع: وقتی دولت اموی سال ۱۳۲ در جنگ «الزاب الکبرى» در شمال عراق سقوط نمود، امیر ابراهیم بن حرب بن خالد بن یزید به شمال عراق فرار نموده شکست خوردگان اموی را جمع کرد، وبه سوی مستحق بودن یزید در خلافت و ولایت دعوت نمود، و ادعا کرد که یزید سفیانی منتظری است که به زمین باز خواهد گشت، و زمین را بعد از آنکه پر از ظلم شده پر از عدل خواهد نمود.

- اینکه منطقۀ کردها را به حیث پناهگاه خویش اختیار نمودند سببش این بود که مادر مروان دوم که دولت اموی در دوران وی سقوط کرد، از جمله کردها بود.

- عدی بن مسافر: وی در مقدمۀ فراریان از سلطۀ عباسی بود، از لبنان به حکاریۀ کردستان کوچ نمود، نسبش به مروان بن حکم می‌رسد، لقبش شرف الدین ابوالفضائل است، با شیخ عبد القادر ملاقات نموده از وی تصوف را اخذ نمود، سال ۱۰۷۳م و یا ۱۰۷۸م تولد گردیده بود و بعد از نود سال زندگی وفات کرد و در لالش در منطقۀ شیخان عراق دفن گردید.

- صخر بن صخر بن مسافر: معروف به شیخ ابوالبرکات، باکاکایش عدی همراهی نمود، و جانشین وی گردید، و وقتی وفات کرد در پهلوی قبر کاکایش در لالش دفن گردید.

- عدی بن ابی البرکات: ملقب به ابو المفاخر، و مشهور به کردی سال ۶۱۵هـ/۱۲۱۷م وفات کرد.

- پسرش شمس الدین ابومحمد معروف به شیخ حسن جانشین وی گردید، سال ۵۹۱هـ/۱۱۹۴م تولد گردیده بود، توسط وی فرقۀ یزیدیه منحرف گردید، از دوستی یزید و عدی بن مسافر به تقدیس آندو و تقدیس شیطان پرداختند، بعد از آنکه کتاب «الجلوة لأصحاب الخلوة» و کتاب «محك الإيمان» و کتاب «هداية الأصحاب» را تألیف کرد در سال ۶۴۴هـ/۱۲۴۶م وفات نمود، وی نام خود را نیز در کلمۀ شهادت داخل کرده بود، چنانچه الحال نزد بعضی از یزیدی‌ها یافت می‌شود.

- شیخ فخر الدین برادر شیخ حسن: ریاست دینی و فتوا مخصوص اولادۀ وی گردید.

- شرف الدین محمد پسر شیخ فخرالدین: وی در سال ۶۵۵هـ/۱۲۵۷م در حالیکه به سوی سلطان عزالدین سلجوقی روان بود، در راه کشته شد.

- زین الدین یوسف بن شرف الدین محمد: به مصر سفر نمود و در طلب علم و عبادت بیرون گردید، و سال ۷۲۵هـ در تکیۀ عدویه در قاهره وفات کرد.

- بعد از آن به سبب جنگ‌هائی که میان آنان و میان مغل، سلجوقی‌ها، و فاطمی‌ها واقع گردید، تاریخ شان پنهان و مجهول گردید.

- در آن دوران شیخ زین الدین ابوالمحاسن ظاهر گردید، که نسب خود را به برادر اصلی ابوالبرکات عدی می‌رسانید، وی امیر یزیدیه درشام تعیین گردید، ملک سیف الدولة قلاوون وی را، بعد از آنکه نظر به کثرت طرفدارانش خطر پنداشته می‌شد، زندانی نمود، و درزندان وی وفات کرد.

- بعد از وی پسرش شیخ عزالدین آمد، مقر وی درشام بود، به لقب امیر الامراء ملقب گردید، می‌خواست که یک انقلاب امویه را به راه اندازد، بنابرآن سال ۷۳۱هـ زندانی شد ودر زندان وفات کرد.

- دعوت وحرکت شان به طور دوامدار مورد شکنجه وفشارحکام قرار گرفت، ومنطقۀ شیخان در عراق به حیث مرکز یزیدی‌ها باقی ماند، مخفی کردن اسرار مهم‌ترین نشانه‌های این طریقه بود.

- آخرین رئیس یزیدیه، امیر ابویزید اموی توانست که سال۱۹۶۹م اجازۀ بازگشائی مکتبی را برای دعوت یزیدیه در بغداد، جادۀ رشید، بگیرد که هدف از آن زنده ساختن عربیت طائفه اموی یزیدی بود، و وسیلۀ رسیدن شان به آن، نشر دعوت قومی همراه با تأیید حقایق روحیه وزمانیه بود، شعار شان عرب اموی القومیه ویزیدی العقیده بود.

- آخرین امیر برای آنان امیر تحسین بن سعید امیر شیخان بود.

- می‌توانیم که کلام را خلاصه نموده بگوییم: این حرکت چندین مرحله را طی نموده است:

* مرحلۀ اول: حرکت اموی سیاسی، که در دوستی یزید بن معاویه انعکاس کرده بود.

* مرحلۀ دوم: تبدیل شدن حرکت به طریقۀ عدویه درزمان شیخ عدی بن مسافر اموی.

* مرحله ءسوم: پنهان شدن شیخ حسن به مدت شش سال، بعد از آن خارج شدن وی با کتاب‌هایش که در آن‌ها با شعائر و تعالیم درست اسلامی مخالفت کرده بود.

* مرحلۀ چهارم: خروج کامل از اسلام، تحریم خواندن و نوشتن، و داخل شدن عقاید فاسد باطنی در تعالیم شان.

افکار و متقدات:

اول: مقدمه برای فهم معتقدات یزیدیان:

- جنگ کربلاه که درآن حسین بن علیبکشته شد، در دوران یزید واقع گردیده بود.

- شیعه‌ها یزید را لعنت نموده وی را متهم به زندیق شدن ونوشیدن شراب می‌گردند.

- بعد از سقوط دولت اموی‌ها یزیدیه به حیث یک حرکت سیاسی شروع به کار نمود.

- یزیدی‌ها یزید را دوست داشتند ولعنت وی را بد می‌دیدند.

- بعداً لعنت را مطلقا بد دیدند.

- بعد از آن مشکلی پیش روی شان قرار گرفت که آن لعنت شیطان درقرآن کریم بود، همین بود که از آن هم انکار کردند ودرهرجای قرآن کریم که کلمۀ لعن ویالعنت، شیطان ویا پناه خواستن از شیطان وجود داشت، آن را توسط شمع محو نمودند، ودلیل شان این بود که این چیزها در اصل قرآن نبود، بلکه آن را مسلمانان افزوده‌اند.

- بعد از آن به تقدیس وتعظیم شیطان، درحالیکه وی درقرآن ملعون می‌باشد، شروع کردند، فلسفۀ تقدیس شیطان نزد آنان به چند چیز برمی‌گردد که عبارت‌اند از:

۱- زیرا وی به آدم سجده نکرد، بنابراین وی - به نظر آنان - اولین موحد ویکتا پرست شمرده می‌شود که وصیت پروردکار را در مورد عدم سجده غیرش، فراموش نکرد، در حالیکه ملائکه فراموش نموده سجده کردند، و امر سجده کردن به آدم÷یک امتحان بود که در آن شیطان کامیاب گردیده اولین موحد و یکتا پرست شمرده شد، وخداوند در مقابل آن این پاداش را برایش داد که وی را طاووس ملائکه و رئیس آنان ساخت.

۲- همچنان بخاطر ترس از وی او را تعظیم و تقدیس می‌نمایند، زیرا وی خیلی قوی است به حدی که در مقابل پروردگار جرأت نموده اوامرش را ترک کرد.

۳- همچنان وی را بخاطر شجاعت و دلاوری‌اش در عصیان و سرکشی تمجید و تقدیس می‌نمایند.

- ابلیس آدم÷را فریب داده وی از درخت ممنوع تناول نمود، بنابرآن شکمش ورم کرد و خداوند وی را از جنت خارج نمود.

- شیطان از جنت رانده نشده بلکه خودش بخاطر سرپرستی گروه یزیدیه به روی زمین پایین گردیده است.

دوم: معتقدات شان:

- پنداشتن شیطان به حیث (طاووس ملائکه) سبب شده که آنان تمثال طاووس را که از مس به شکل خروس، و به اندازۀ مشت بسته درست گردیده است، تقدیس و تعظیم نمایند، آنان بخاطر جمع نمودن اموال با همین تمثال در قریه‌ها گشت می‌نمایند.

- درۀ لالش در عراق مکان مقدس است که در میان کوه‌های بلند واقع گردیده، بیت عذرى نامیده می‌شود، آن دره پوشیده از درختان بلوط و چهار مغز است.

- مرجه در وادی لالش مکان مقدس شمرده می‌شود، نامش مأخوذ از مرجۀ شام است، در بخش شرقی آن کوه عرفات وچشمۀ زمزم قرار دارد.

- نزد آنان مصحف رش (یعنی کتاب سیاه) وجود دارد که در آن تعالیم و عقاید این گروه ثبت گردیده است.

- شهادت نزد آنان: اشهد واحد الله، سلطان یزید حبیب الله، «یعنی گواهی میدهم که خدا یک است و سلطان یزید دوست خداوند است».

- روزه: در هر سال سه روز در ماه کانون اول شرقی روزه می‌گیرند که آن مصادف است با عید میلاد یزید بن معاویه.

- زکاة: زکاة توسط طاووس جمع آوری می‌گردد که آن را قوال‌ها جمع نموده به ریاست گروه می‌سپارند.

- حج: هر سال در دهم ذو الحجه بر کوه عرفات در مرجۀ نورانیۀ لالش در عراق می‌ایستند.

- نماز: در شب نصف شعبان [یعنی شب برائت] نماز می‌گزارند، و آن نمازی است که عوض نماز تمام سال برای شان می‌باشد.

- حشر و نشر بعد از مرگ: در قریۀ باطط در کوه سنجار خواهد بود، در آنجا ترازوی اعمال نزد شیخ عدی که با مردم محاسبه می‌کند گذاشته خواهد شد، و گروه خود را گرفته داخل جنت خواهد نمود.

- به چیزهای باطلی سوگند یاد می‌کنند که از آنجمله است سوگند به طوق سلطان یزید، و آن عبارت از یک طرف لباس است.

- به قبرها و زیارت‌ها رفت و آمد زیاد دارند، مثل قبرهای شیخ عدی، شیخ شمس الدین، شیخ حسن و شیخ عبد القادر جیلانی، و برای هر قبری خدمتگارانی وجود دارد، آنان در روشن کردن قبرها از تیل و شمع استفاده می‌نمایند.

- ازدواج به این طریقه می‌باشد که اول عروس از جانب داماد بوده می‌شود، بعد از آن خاندان‌های دو طرف آمده قضیه را حل و فصل می‌نمایند.

- رنگ کبود را تحریم می‌نمایند، زیرا رنگ کبود از بارزترین رنگ‌های طاووس می‌باشد.

- خوردن کاهو، کرم، کدو، فاصیلیه، گوشت خروس، گوشت مرغ، ماهی، گوشت آهو، و گوشت خوک را حرام می‌دانند، همچنان گوشت طاووس را که نزد آنان مقدس است حرام می‌گویند، زیرا آن مشابه ابلیس می‌باشد که وی طاووس ملائکه می‌باشد.

- تراشیدن بروت را حرام می‌دانند، بلکه آن را دراز و به شکل نامناسبی می‌گذارند.

- وقتی دائره ای بر زمین در اطراف یزیدی رسم کنی وی از آن دائره تا وقتی خارج نمی‌شود که بخشی از آن را محوکنی، زیرا وی عقیده دارد که شیطان تو را به این کار امر نموده است.

- خواندن و نوشتن را دین شان تحریم می‌نماید، و بر علم صدر [یعنی بر حفظ و یاد] اعتماد می‌نمایند، و این امر مفضی بر گسترش جهل و بی‌سوادی در میان شان گردیده و در انحراف و افراط شان دربارۀ یزید، عدی و ابلیس افزوده است.

- نزد آنان دو کتاب مقدس وجود دارد که عبارت‌اند از: «الجلوة» که از صفات پروردگار و وصیت‌های وی سخن می‌گوید، و دیگر آن «مصحف رش» و یا «کتاب سیاه» است، این کتاب از پیدایش کائنات، ملائکه، و تاریخ پیدایش فرقۀ یزیدی و عقیدۀ شان صحبت می‌نماید.

- معتقد‌اند: همان شخصی که پسر یزیدی را هنگام ختنه‌اش در کنار می‌گیرد آن شخص برادر مادر پسر می‌گردد و بالای پدر طفل لازم است که از آن شخص تا وقت مرگ حمایت و دفاع نماید.

- یزیدی در وقت طلوع آفتاب و در وقت غروبش روی به طرف آفتاب دعا می‌نماید بعد از آن زمین را بوسیده روی خود را در آن می‌مالد، و دعائی هم در وقت خواب نمودن نیز دارند.

- آنان عید‌های خاصی هم دارند مثل: عید سال نو میلادی، عید مربعانیه، عید قربان، عید جماعت، عید یزید، عید خضر الیاس، و عید بلنده، آنان شبی دارند به نام شب سیاه «شفر شک» در آن شب چراغ‌ها را خاموش نموده محارم و شراب را حلال می‌دانند.

- در کتاب‌های خویش می‌گویند: «فرمانبرداری نمایید و آنچه خدمتگاران من به شما تلقین می‌نمایند بپذیرید، و آن را نزد بیگانگان مثل یهود، نصارا، و مسلمانان افشا نکنید، زیرا آنان نمی‌دانند که تعلیم من چیست، کتاب‌های خویش را نیز به آنان ندهید تا آنان را تغییر ندهند در حالیکه شما نمی‌دانید».

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- عدی بن مسافر با شیخ عبد القادر جیلانی صوفی ملاقات نموده بود، آنان به حلول، تناسخ، و وحدة الوجود قول نموده‌اند، قول و عقیدۀ شان دربارۀ ابلیس مشابه به قول حلاج است که وی ابلیس را پیشوای موحدین می‌دانست.

- دین نصرانی را احترام می‌نمایند، به حدیکه دست‌های قسیس‌ها را می‌بوسند و با آنان عشاء ربانی را [۷]تناول می‌نمایند ومعتقد‌اند که شراب حقیقتا خون عیسى÷نمی‌دهند که ریش نوشندۀ آن لمس کرده شود.

- «تعمید» را نیز از نصارا اخذ نموده‌اند، آنان طفل را به چشمۀ آبی که «عین البیضاء» نام دارد بخاطر تعمید می‌برند تا در آنجا تعمید داده شود، بعد از آنکه به یک هفته رسید وی را به نزد قبر شیخ عدی، آنجاکه زمزم نیز هست برده در آب می‌گذارندش و نامش را به آواز بلند گرفته از وی می‌خواهند که طفل، یزیدی و مؤمن به (طاووس ملک) باشد یعنی به ابلیس.

- وقتی اسلام در منطقۀ کردستان داخل گردید اکثر ساکنین آن به دین زردشتی بودند، بعدا تعدادی از تعالیم این دین وعقیده به سوی یزیدیه انتقال داده شد.

- عقاید مجوسی وبت پرستی نیز درمیان شان داخل گردید، و یزید را به مرتبۀ خدائی بالا بردند، مراتب نزد آنان قرار ذیل می‌باشد: (الله – یزید- عدی).

- (طاووس ملک) نشانۀ وثنى از ابلیس است که نزد آنان از تقدیس و تعظیم فوق العاده برخوردار می‌باشد.

- از شیعه‌ها «برائت» را اخذ نموده‌اند که آن عبارت است از کرۀ ساخته شده از خاک، خاکی که از زاویۀ شیخ عدی گرفته شده است، این کره را هر یزیدی بخاطر تبرک باخود می‌داشته باشد، این کار پیروی از شیعه‌های جعفری است که آنان نیز با خود خاکی را [بنام خاک کربلا] حمل می‌نمایند، وقتی یزیدی می‌میرد آن خاک در دهنش نهاده می‌شود، و در غیر آن وی کافر می‌میرد.

- به صورت عمومی: منطقه‌ایکه این گروه در آن منتشر گردیده پر از دیانات مختلف می‌باشد مثل: زردشتی، بت پرستان، طبیعت پرستان، یهودیت، نصرانیت، پرستندگان آلهۀ آشور، بابل، و سومر، وصوفیۀ اهل خطوه، این دیانات به درجه‌های مختلف در یزیدی تأثیر نموده‌اند، البته جهل و بیسوادی در انحراف و دوری شان از اسلام افزوده است.

[۷] در این باره به همین کتاب به بحث نصرانیت مراجعه کرده شود.

انتشار و جاهای نفوذ:

- این طائفه که شیطان را تقدیس و تعظیم می‌نمایند، در سوریه، ترکیه، ایران، روس، وعراق منتشر گردیده‌اند، آنان مسافرینی که نسبتا تعداد شان اندک و ناچیز است، در لبنان، آلمان غرب و بلجیک نیز دارند.

- تعداد شان تقریبا به ۱۲۰ هزار نفس بالغ می‌گردد که هفتاد هزار آن درعراق و باقی در اطراف و اقطار دیگر می‌باشند. همۀ آنان مرتبط به ریاست خاندان اموی می‌باشند.

- ایشان از جملۀ کرد‌ها می‌باشند، مگر بعضی از آنان که از اصل عربی‌اند.

- زبان شان زبان کردی است و به همین زبان کتاب‌ها، دعاها و ملاحظات دینی شان نوشته شده است.

- آنان مکتب رسمی و آشکاری دارند بنام «المكتب الأموي للدعوة العربية» که آن در جادۀ رشید در بغداد موقعیت دارد.

مراجع:

۱- الیزیدية تألیف سعید الدیوه جي.

۲- الیزیدون في حاضرهم وماضیهم تألیف عبد الرزاق الحسنی.

۳- الیزیدية أحوالهم ومعتقداتهم تألیف الدكتور سامي سعید الأحمد.

۴- الیزیدية و اصل عقیدتهم تألیف عباس العزاوي.

۵- الیزیدية ومنشأ نحلتهم تألیف أحمد تیمور.

۶- الیزیدية تألیف صدیق الدملوجي.

۷- الیزیدیون تألیف هاشم البناء

۸- ما هي الیزیدية؟ و من هم تألیف محمود الجندی- مطبعة الیزیدیون؟ تضامن- ط۱- بغداد –۱۹۷۶.

۹- كرد و ترك وعرب تألیف ادموندز – ترجمة جرجس فتح الله.

۱۰- مباحث عراقية تألیف یعقوب سركیس.

۱۱- الأكراد تألیف باسیل نیكتن.

۱۲- مجموعة الرسائل والمسائل تألیف شیخ الإسلام ابن تيمية.

۱۳- رحلتي إلى العراق تألیف جیمس بكنغهام- ترجمة سلیم طه التكریتي.

۱۴- جریدة التآخي العراقية بغداد ۱۶/۹/۱۹۷۴م.

۱۵- العراق الشمالي تألیف الدكتور شاكر خصباك.

۱۶- تاریخ الموصل تألیف سلیمان الصایغ.

یهود دونمه

تعریف:

آنان گروهی از یهودیان‌اند که بخاطر فریب و دسیسه علیه مسلمانان اسلام را ظاهر نموده یهودیت خویش را پنهان کرده‌اند، در منطقۀ غرب آسیای صغیر سکونت نموده در شکستن دولت عثمانی و الغاء خلافت از طریق انقلاب جماعت اتحاد و ترقی سهم گرفته بودند... و همیشه تا حال در مقابل اسلام توطیه و دسیسه می‌نمایند. آنان مهارت خاصی درمیدان اقتصاد، ثقافت و نشرات دارند، زیرا همین چیزها اسباب تسلط بر جامعه به شمار می‌رود.

تأسیس و افراد برازنده:

- مؤسس آن سباتای زیفی (۱۶۲۶- ۱۶۷۵م) می‌باشد، وی یک یهودی اسپانی الاصل بوده که در ترکیه تولد ونشأت نموده است، تأسیس آن سال ۱۶۴۸م بود، یعنی وقتیکه اعلان نمود که وی مسیح بنی اسرائیل و نجات دهندۀ موعود شان می‌باشد.

- خطر سباتای بزرگ گردید، بنابر آن حکومت‌های عثمانی وی را توقیف نموده علماء در ادعاهایش با وی مناقشه و مناظره نمودند، وقتی دانست که قتلش به فصیله رسیده است اظهار رغبت به سوی اسلام نمود.

- اصل دعوت ویرانگرش از موقف جدیدش که به حیث یک مسلمان ظاهر گردید و به حیث رئیس دربانان مقرر شد، آغاز می‌گردد که پیروان خویش را نیز امر نمود تا ظاهرا مسلمان شوند و درباطن به یهودیت خویش ثابت باشند.

- از دولت درخواست نمود که به وی اجازه دهد تا در صفوف یهودیان دعوت نماید، و دولت برایش اجازه داد، آنگاه وی از این فرصت بزرگ استفاده نموده با کمال خباثت در راه ضرر رسانیدن به اسلام کار و فعالیت نمود.

- بعد از گذشت زیاده از ده سال به حکومت معلوم شد که اسلام آوردن سباتای به فریب بوده، بنابرآن وی را به البانیا تبعید نمود و درآنجا درگذشت.

از جملۀ مهم‌ترین شخصیات این گروه بعد از تأسیس‌کنندۀ وی:

- سارا: دوشیزۀ پولندی که به سباتای ایمان آورده با وی ازدواج کرده بود.

- نصحان یهودی: که به حیث فرستادۀ سباتای به سوی مردم تعیین گردیده بود.

- جوزیف ییوسوف: وی جانشین سباتای و پدر زن دوم وی بود بنام (عبد الغفور افنای) فعالیت می‌کرد.

- مصطفى حلبی: رئیس فرقۀ (قره قاش)، این فرقه یکی از سه فرقه بود که از دونمه جدا شده بودند.

- کتاب‌های طبع شده و متداول ندارند، و لیکن نشریه‌های سری زیادی دارند که در میان خود شان متداول می‌باشد.

افکار و معتقدات:

- معتقد‌اند که سباتای همانا مسیح بنی اسرائیل و نجات دهندۀ یهود می‌باشد.

- می‌گویند که جسم سابقۀ سباتای به آسمان بالا رفت و به امر خداوند به شکل ملکی که چادر و دستار می‌پوشد بازگشت نمود تا رسالت خود را تکمیل نماید.

- اسلام را ظاهر می‌کنند و یهودیت را باکمال کینه توزی و دسیسه گری در مقابل اسلام پنهان می‌نمایند.

- روزه نمی‌گیرند، نماز نمی‌گزارند، از جنابت غسل نمی‌کنند، و گاهی بعضی شعائر اسلامی را در بعضی از مناسبات مثل عیدها بخاطر مکر و فریب ظاهر می‌سازند.

- عروسی و ازدواج را با مسلمانان حرام می‌دانند، و افراد آن گروه به طرز زندگی، عقاید و افکار گروه خویش اطلاعی حاصل کرده نمی‌توانند مگر بعد از عروسی.

- آنان عیدهای زیادی دارند که از بیست عید تجاوز می‌نماید، و از آنجمله است: محفل خاموش ساختن روشنائی‌ها [یعنی مجلس چراغ کشی] و ارتکاب فواحش و کارهای ناروا، و معتقد‌اند که تولد یافتگان آن شب اشخاص بابرکت خواهند بود.

- ایشان لباس خاصی دارند، زنان شان پاپوش‌های زرد به پا می‌کنند و مردان کلاه‌های پشمی سفید به سر نهاده آن را با دستار‌های سبز می‌پیچانند.

- سبقت در سلام دادن به غیر خویش را حرام می‌دانند.

- باحجاب زن مقابله می‌نمایند و به سوی بی‌حجابی، بی‌نظمی و تعلیم مختلط دعوت می‌نمایند تا جوانان ملت را فاسد سازند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- عقیدۀ ایشان یهودیت خالص می‌باشد، بنابرآن آنان عادات اساسی یهود را دارا می‌باشند مثل: خباثت، فریب، هوشیاری، دروغ، بزدلی و خیانت، تظاهر شان به اسلام فقط بخاطر ضربه زدن اسلام از داخل آن می‌باشد.

- آنان رابطۀ محکمی با ماسونیه دارند، و بزرگان دونمه از جملۀ بزرگان ماسونیه بود

- مطابق طرح و پلان صهیونیزم جهانی فعالیت می‌نمایند.

انتشار و جاهای نفوذ:

- اکثریت بزرگ شان فعلا در ترکیه می‌باشند.

- همیشه در ترکیه وسائل سیطره بر نشرات و اقتصاد را تا حال مالک‌اند، و مناصب خیلی حساس را در حکومت اشغال نموده‌اند.

- ایشان در عقب ایجاد (جماعت اتحاد و ترقی) قرار داشتند و اکثر اعضایش نیز از جملۀ آنان بود، و از همین موقعیت خود در راه علمانی ساختن ترکیۀ مسلمان استفاده نمودند و بسیاری از جوانان فریب خوردۀ مسلمان را درخدمت اهداف ویرانگر خویش گماشتند.

مراجع:

۱- یهود الدونمه محمد علي قطب.

۲- وثائق منظمات و عادات السباتاي ابراهیم غالانتي.

۳- مجموعة مقالات عن الدونمه علاء الدین غوسه.

یهودیت

تعریف:

یهودیت همانا دین عبرانی‌های نسل ابراهیم÷است که معروف به اسباط و از بنی اسرائیل می‌باشند، کسانی که خداوند موسى÷را با تورات، به حیث پیامبر به سوی ایشان فرستاد.

تأسیس و افراد برازنده:

- موسى÷: شخصی از بنی اسرائیل بود، وی در دوران فرعون مصر رمسیس دوم (۱۳۰۱- ۱۲۳۴ق م.) درمصر بدنیا آمد، مادرش بعد از تولد، وی را در صندوق کرده در نهر انداخت، نهر صندوق را در قصر فرعون برآورد وموسى÷در همان قصر تربیه گردید، وقتی جوان شد یکی از مصریان را گشت و سبب فرارش به مدین گردید در آنجا نزد شعیب÷به چوپانی پرداخت و شعیب÷یکی از دو دختر خود را در نکاح وی در آورد.

- در راه بازگشت به مصر، خداوندأدر سیناء به سوی وی وحی فرستاد و امرش کرد که وی با برادرش هارون به سوی فرعون بروند تا او را دعوت نموده بنی اسرائیل را نجات دهند، بنابر آن موسى÷به سوی فرعون رفت ولی فرعون دعوت را نپذیرفت و از آنان روی گردانید. موسى÷با بنی اسرائیل از مصر خارج شد، البته این واقعه در سال ۱۲۱۳ق. م. در دوران فرعون منفتاح که جانشین پدر خود رمسیس دوم گردیده بود به وقوع پیوسته بود، فرعون بالشکر خود آنان را تعقیب نموده به آنان رسید ولی خداوند وی را غرق نموده موسى÷و قومش را نجات بخشید.

- در صحراء سیناء موسى÷به کوه بالا رفت تا با پروردگار سخن گوید، و نسخۀ تورات را تسلیم شود، ولی وقتی بازگشت نمود بنی اسرائیل را در اطراف گوساله‌ایکه سامری از طلابرای شان درست کرده بود، به پای عبادت نشسته یافت، و آنان را زجر ومنع کرد، وقتی آنان را به داخل شدن فلسطین امر کرد آنان امتناع ورزیده گفتند: ﴿إِنَّ فِيهَا قَوۡمٗا جَبَّارِينَ[المائدة: ۲۲] ﴿فَٱذۡهَبۡ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَٰتِلَآ إِنَّا هَٰهُنَا قَٰعِدُونَ ٢٤[المائدة: ۲۴] یعنی: آنجا قوم ظالمی قرار دارد، تو با پروردگارت بروید و جنگ کنید، ما همینجا نشسته‌ایم، همان بود که خداوند برآنان غضب شد و ایشان را چهل سال سرگردان در صحراء گذاشت و موسى÷در خلال همین سال‌ها، بدون اینکه در فلسطین داخل شود وفات نموده در یک تپه سرخ دفن گردید.

- برادرش هارون÷نیز وفات نمود و در کوه هور دفن گردید، مؤرخین می‌گویند: کسانی که با موسى÷بودند همۀ شان در دشت وفات کردند، به استثناء دو نفر که یکی از آن‌ها یوشع بود.

- یوشع بن نون: رهبری را بعد از موسى÷به دوش گرفت و از راه شرق اردن بنی اسرائیل را در اریحا داخل نمود، یوشع÷سال ۱۱۳۰ق م وفات کرد.

- سرزمین مفتوحه میان دوازده سبط [یعنی دوازده قبیلۀ اولاد یعقوب÷]تقسیم گردید که در آن‌ها قاضیانی از جملۀ کاهنان حکومت می‌کردند، در این دوران یک قاضیه نیز بنام دبوره ظاهر گردیده بود، این دوران عشائری بدائی تقریبا یک قرن - مطابق اندازۀ تاریخ نویسان - ادامه یافت.

- آخرین قاضی‌ها صموئیل شاءون بود که پادشاه شان مقرر گردید و همین شخص را قرآن کریم بنام طالوت یاد کرده است، وی بنی اسرائیل را در جنگ‌های شدیدی بر ضد اطرافیان شان رهبری نمود، داود÷یکی از لشکریانش بود، در یکی از معارک داود÷بالای جالوت که فرمانده فلسطینیان بود، غلبه و پیروزی حاصل کرد، و از آن به بعد داود÷به حیث فرمانده با اهمیت تبارز کرد.

- داود÷: پادشاه دوم در میان شان تعیین گردید، و سلطنت در اولادش به طور میراثی باقی ماند، اورشلیم (قدس) را پایتخت مملکت خود قرار داد و هیکل قدس را اعمار نموده تابوت [صندوقی که در آن اشیاء متبرکه نهاده شده بود] را به آنجا نقل داد، حکومتش چهل سال دوام کرد.

- سلیمان پسر داود علیهما السلام: جانشین پدر خود گردید، و ستارۀ اقبالش طلوع نمود به حدیکه با فرعون مصر ششنق خویشی کرد، لیکن در اواخر پادشاهی‌اش ملکش رو به کاهش نهاده منحصر به غرب اردن گردید.

- رحبعام جانشین وی گردید، و سال ۹۳۵ ق م به حیث پادشاه تعیین شد، ولی از بیعت و متابعت اسباط برخوردار نشد، بنابر آن بنی اسرائیل از وی اعراض نموده جانب برادرش یربعام را گرفتند، همین بود که مملکت به دو بخش تقسیم شد:

* مملکت شمالی که بنام اسرائیل یاد گردید و پایتختش شکیم بود.

* مملکت جنوبی، به نام یهوذا و پایتختش اورشلیم بود.

- در هریکی از دو مملکت ۱۹ پادشاه حکومت نمود، در مملکت یهوذا پادشاهی به اولادۀ سلیمان÷تعلق گرفت، ولی در مملکت اسرائیل پادشاهی در چندین خاندان انتقال می‌کرد.

- عاموس: پیامبری بود که تقریبا در سال ۷۵۰ ق م ظاهر گردید، وی سابقه‌ترین پیامبران دوران قدیم است که گفتار‌های شان به طریقۀ نوشته شده به ما رسیده است، زیرا وی در ایام یربعام دوم (۷۸۳- ۷۴۳ق م) زندگی کرده است.

- سال ۷۲۱ق م یهودیان اسرائیلی در قبضۀ آشوری‌ها افتادند، یعنی در دوران ملک سرجون دوم پادشاه آشور، بنابراین از تاریخ بدور افتیدند و سال ۵۸۶ ق. م مملکت یهوذا به دست بابلی‌ها افتاده بود، و نبوخذ نصر (بختنصر) اورشلیم و معبد را خراب نموده یهودیان را به بابل اسیر برد، و این همان ویرانی اول بود.

- سال ۵۳۸ ق م قورش پادشاه فارسی بابل را اشغال نمود و برای آنان اجازۀ بازگشت به فلسطین را داد، ولی تعداد کمی از آنان بازگشت کرد.

- در سال ۳۲۰ ق م حکومت فلسطین به اسکندر بزرگ تعلق گرفت و بعد از وی به بطالسه رسید.

- سال ۶۳ ق م فلسطین را رومان اشغال نموده و به قیادت با مبیوس بر قدس قبضه کردند.

- سال ۲۰ ق م هیرودوس هیکل سلیمان را جدیدا اعمار نمود و آن تا سال ۷۰م باقی ماند، و در این تاریخ امپراطور تیطس شهر را ویران نموده هیکل را سوزانید، و این همان ویرانی دوم می‌باشد، سال ۱۳۵م اوریانوس آمد تا به صورت کامل علایم شهر را از بین ببرد و از شر یهودیان توسط قتل و نابود ساختن شان خود را رهائی بخشد، وی درجای هیکل مقدس هیکل شرکی بنام (جوبیتار) اعمار کرد، این هیکل شرکی تازمان امپراطور قسطنطین دوام نمود و در زمان وی آن را مسیحی‌ها نابود ساختند.

- در سال ۶۳۶م مسلمانان فلسطین را فتح نموده رومان را از آن بیرون کردند، و صفرونیوس که بطریرک نصارا بود بالای مسلمانان شرط نهاده بود که فردی هم از یهود در شهر باید سکونت نکند.

- در سال ۱۸۹۷م حرکت جدیدی را یهودیان تحت اسم صهیونیزم، بخاطر ایجاد دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین شروع کردند، (به بحث صهیونیزم رجوع کرده شود).

اشعیا: در قرن هشتم قبل از میلاد میزیسته، و از مشاورین ملک حزقیا پادشاه یهوذا (۷۲۹- ۶۶۸ ق. م) بوده است.

- ارمیا: (۶۵۰- ۵۸۰ ق. م) غلطی‌های قوم خود را آشکار کرد از سقوط اورشلیم خبر داده بود، تابیعت را برای پادشاهان بابل اعلان کرد، همین بود که مورد شکنجه و ظلم یهودیان قرار گرفت.

- حزقیال: در قرن ششم قبل از میلاد ظهور نمود به بعث وبرانگیخته شدن و حساب قول نموده به آمدن مسیحی که از نسل داود÷می‌باشدو پادشاه یهود می‌گردد، پیشگوئی نمود، وی در دوران سقوط مملکت یهوذا زندگی می‌کرد، بعد از اشغال اورشلیم به بابل تبعید کرده شد.

- دانیال: از آیندۀ ملت اسرائیل خبر داد، زیرا وی مشهور به تعبیر نمودن خواب‌های رمزی بود، وی ملت خود را وعده نمود که توسط مسیح نجات خواهند یافت.

افکار و معتقدات:

اول: گروه‌های یهودی:

۱- فریسیون: یعنی سختگیران، که احبار و ربانیون گفته می‌شوند، ایشان متصوفین و احباری‌اند که ازدواج نمی‌کنند، و مذهب خویش را از طریق وصیت حفاظت می‌نمایند، به روز قیامت، ملائکه و جهان دیگر عقیده دارند.

۲- صدیقین: تسمیۀ این گروه به این نام از قبیل تسمیه شئ به ضد آن است، زیرا ایشان مشهور به انکار‌اند [نه به تصدیق]، از قیامت، حساب، جنت، و دوزخ منکر‌اند، همچنان از تلمود، ملائکه، و مسیح منتظر نیز منکر‌اند.

۳- متعصبین: مفکورۀ شان نزدیک به مفکورۀ فریسیون است، ولی ایشان به عدم گذشت و به تجاوز متصف‌اند، در اوائل قرن اول انقلابی را به راه انداختند که در آن رومانی‌ها و یهودیانی را که با رومانی‌ها همکاری نموده بودند به قتل رسانیدند، بنابر آن ایشان بنام سفاکین مشهور شدند.

۴- کاتبان: توسط کتابت و نویسندگی خویش با شریعت آشنائی حاصل نمودند و وعظارا وظیفۀ خویش قرار دادند، ایشان بنام حکماء و سادات یاد می‌شوند، و لقب هر یکی از آنان «أب» می‌باشد، نظر به مدارس و مرید‌های شان خیلی ثروتمند گردیده‌اند.

۵- قاریان: آنان تعداد اندکی از یهود‌اند که بعد از سقوط فریسیون ظاهر گردیده اتباع شان را به خود جذب کردند، تنها به عهد قدیم اعتراف دارند، به تلمود قائل نبوده به آن اعتراف ندارند، زیرا ایشان در شرح نمودن توراة دعوای استقلال می‌نمایند.

۶- سامریون: آنان طائفه‌ای از متهودین‌اند که از غیر بنی اسرائیل در یهودیت داخل شده‌اند، در کوه‌های بیت المقدس سکونت داشتند، پیامبری موسى، هارون، و یوشع بن نون÷را پذیرفته و پیامبری دیگر پیامبران را که بعد از آنان بودند نمی‌پذیرند، در میان ایشان شخصی بنام الفان، صد سال پیش از عیسى÷ظاهر گردید و دعوای پیامبری نمود، این گروه به دو بخش تقسیم شده‌اند: فرقۀ دوستانیه که پیروان الفان بودند، وفرقۀ کوستانیه، یعنی گروه متصوف، قبلۀ گروه سامریون سوی کوهی است بنام کوه غریزیم که میان بیت المقدس ونابلس واقع است زبان شان غیر از زبان عبرانی یهودیان می‌باشد.

۷- سبئیه: پیروان عبدالله بن سبأ که بخاطر نابود ساختن اسلام از داخل خودش ظاهراً دراسلام داخل گردید، وی کسی بود که کودتای ضد عثمانسرا از قول به عمل پیاده نموده فتنه را برانگیخت، وهمین شخص بود که احادیث دروغین وموضوعی را برای تقویۀ موقف خود افتراء نمود، بنابر آن می‌توان گفت که رهبر فتنه‌ها واختلافات سیاسی ودینی دراسلام همانا وی بود.

دوم: کتاب‌های آنان:

- عهد قدیم: این کتاب نزد یهود ونصارا مقدس می‌باشد، زیرا آن کتابی هست مشتمل بر: شعر، نثر، حکمت‌ها، امثال، قصه‌ها، افسانه‌ها، فلسفه، تشریع، غزل، مرثیه و… وبه دوبخش تقسیم می‌شود:

۱- توراه: که آن مشتمل به اسفار پنجگانه می‌باشد: سفر تکوین ویاخلق - سفر خروج - سفرلاوین (اخبار) - سفر عدد - وسفر تثنیه - واین کتاب به نام اسفار موسی یاد می‌شود.

۲- اسفار انبیاء:

وآن به دوقسم است:

الف: اسفار انبیاء متقدمین: یشوع (یوشع بن نون) قضاة - صموئیل اول - صموئیل دوم - ملوک اول - ملوک دوم.

ب: اسفار انبیاء متأخرین: اشعیا- ارمیا- حزقیال- هوشع- یوئیل- عاموس- عوبدیا- یونان(یونس) - میخا - ناحوم - حبقوق - صفنیا - حجی- زکریا - ملاخی.

مکتوت‌ها:

۱- مکتوب‌های بزرگ: مزامیر (زبور) – امثال (امثال سلیمان) – ایوب.

۲- مجله‌های پنجگانه: نشید الانشاد- را عوث- مرثیه‌ها (مرثیه‌های ارمیا) جامعه- استیر.

۳- کتاب‌ها: دانیال - عزرا- نحمیا - اخبار روزهای اول - اخبار روز‌های دوم.

- همین کتاب‌های مذکور نزد یهود و همچنان نزد نصرانی‌های پروتستانی مقبول و پذیرفته شده‌اند.

- ولی کلیسای کاتولیکی هفت کتاب دیگر را به آن‌ها علاوه می‌نماید که عبارت‌اند از: طوبیا- یهودیت – حکمت – یسوع بن سیراخ – باروخ- ستمدیدگان اول- ستمدیدگان دوم. همچنان اسفار ملوک را چهار می‌دانند، اول و دوم آن را عوض دو سفر اول و دوم صموئیل اول و دوم می‌گردانند.

- استیر و یهودیت هر یک از این دو افسانه‌ایست که از زنی حکایت می‌کند که زیر دست حاکمی از غیر بنی اسرائیل قرار داشت و از حسن و جمال خود در راه دور ساختن ظلم از یهود استفاده نموده و دیگر خدماتی به آنان کرده است.

- تلمود: این کتاب عبارت از روایات شفاهی است که آن را حاخام‌ها از یک دیگر نقل نموده و آن را حاخام یوضاس سال ۱۵۰م در کتابی بنام «المشنا» یعنی شریعت تکرار شده جمع نمود و آن نسبت به تورات موسى÷حیثیت تفسیر و بیان را دارد، سال ۲۱۶م ربی یهوذا زیادات و روایات شفوی را تدوین نمود، مشنا در کتابی بنام (جمارا)شرح گردید و از همین مشنا و جمارا تلمود تشکیل می‌شود که نزد یهود از اهمیت زیادی برخوردار بوده که بر منزلت تورات نیز تفوق دارد.

سوم: عید‌های آنان:

۱- عید نجات: و آن جشن خروج بنی اسرائیل ازمصر می‌باشد که از بیگاه چهاردهم ابریل شروع گردیده بیگاه ۲۱ آن به پایان می‌رسد، در این ایام خوراک شان نان فتیر می‌باشد.

۲- روز تکفیر: در ماه دهم سال یهودی می‌باشد، در این مراسم هر شخص ۹ روز خود را برای عبادت و روزه فارغ می‌سازد، و آن روزها بنام روزهای توبه یاد می‌شود، در روز دهم که روز تکفیر است یهودی نه می‌خورد و نه می‌نوشد بلکه روز خود را در عبادت می‌گذارند، زیرا در این روز – به گمان خودشان – تمام گناهانشان بخشیده می‌شود وبه آمدن سال نو آماده می‌گردند.

۳- زیارت بیت المقدس: بالای هر یهودی که بالغ و از طبقۀ ذکور باشد زیارت بیت المقدس هر سال دو بار ضروری می‌باشد.

۴- ماه نو: با نو شدن هر ماه تجلیل می‌گرفتند و به خاطر خوشحالی سرنی‌ها در بیت المقدس به صدا میامد و آتش‌ها افروخته می‌شد.

۵- روز شنبه: در این روز کار و مشغولیت نزد آنان جائز نیست، زیرا این روز – به عقیده آنان – روزی است که پروردگار در آن استراحت نموده است، یهودیان به این اجماع نموده‌اند که وقتی پروردگار از آفریدن آسمان‌ها و زمین فارغ گردید، بر عرش خود قرار گرفت و به پشت خود استراحت نموده یک پای خود را بالای دیگر نهاد.

چهارم: إله و پروردگار:

- یهودیان در اصل اهل کتاب و یکتا پرست بودند.

- ولی به سوی تعدد، تجسیم و نفع جوئی میل می‌کردند، از همین جهت پیامبران زیادی بسوی شان ارسال گردید، زیرا هر باری که در مفهوم الوهیت و توحید در میان شان انحرافی رخ می‌داد پیامبری فرستاده می‌شد تا ایشان را به جادۀ صواب باز گرداند.

- اندکی بعد از بیرون شدن شان از مصر کوساله را معبود گرفتند، عهد قدیم چنین روایت می‌کند که موسى÷ماری از مس برای شان درست نموده بود، و بنی اسرائیل آن را بعدا عبادت کردند، همچنان مار بزرگ (افعی) نزد آنان مقدس است زیرا در آن حکمت و هوشیاری انعکاس نموده است.

- نام پروردگار نزد آنان یهوه است، و آن پروردگار معصوم نیست، بلکه خطأ و لغزش می‌نماید و در پشیمانی واقع می‌گردد، به دزدی امر می‌نماید، و بسیار بی‌رحم، متعصب، و ویرانگر در دفاع از جماعت خود می‌باشد، وی تنها خدای بنی اسرائیل بوده و دشمن دیگران می‌باشد، وی در ستونی از ابر پیشاپیش جماعتی از بنی اسرائیل حرکت می‌نماید.

- عزرا هست که تورات موسى را بعد از نابود و ضایع شدنش پیدا کرد، به همین جهت و به خاطر تجدید اعمار هیکل توسط وی عزرا را پسر خدا گفته‌اند، قرآن کریم او را بنام عزیر یاد می‌کند.

پنجم: افکار و معتقدات دیگر:

- معتقد‌اند که از جملۀ پسران ابراهیم÷همانا اسحاق که متولد از ساره است، ذبیح الله می‌باشد، ولی درست آنست که وی نه بلکه اسماعیل÷می‌باشد.

- در روز شنبه تجاوز نمودند، جزاء آن این شد که تعدادی از آنان به بوزینه و خنزیر تبدیل گردیدند.

- در دین آنان به استثناء اشارات بسیط و سطحی چیز با اهمیتی دربارۀ قیامت، جاویدان ماندن، پاداش، و عذاب ذکر نشده است، زیرا این امور از جوهر و ترکیب فکر مادی یهودی بعید می‌باشد.

- ثواب و عذاب در دنیا داده می‌شود، ثواب همانا پیروزی و تأیید است و عقاب عبارت است از ناکامی، ذلت و بردگی.

- تابوت: عبارت است از صندوقی که آن را حفاظت می‌نمایند و در آن با ارزش‌ترین چیز‌هایى را که مالک‌اند از قبیل دارائی‌ها، سندها و کتاب‌های مقدس، نگهداری می‌کنند.

- مذبح: جای خاصی است برای افروختن عطریات که آن را پیش روی پرده ای می‌گذارند که پیش روی تابوت قرار دارد.

- هیکل: عبارت است از بنائی که داود÷امر نموده سلیمان÷آن را اعمار کرد، و در داخل آن محراب (یعنی قدس الاقداس) را بنا کرد، همچنان در داخل آن مکانی را آماده ساخت که در آن تابوت پیمان پروردگار نهاده می‌شود.

- کهانت: این منصب به اولاد لیفی که یکی از پسران یعقوب بود مخصوص می‌باشد، بنا بر این تنها آنان‌اند که حق تفسیر نصوص و تقدیم قربانی‌ها را دارند، و مالیات از ایشان گرفته نمی‌شود، شخصیات آنان وسیله ای‌اند که توسط آنان به خداوند تقرب جسته می‌شود، بدین ترتیب آنان از پادشاهان هم قوی‌تر‌اند.

- قربانی‌ها: در اوائل علاوه بر حیوانات و میوه جات قربانی‌های انسانی را نیز شامل بود، سپس پروردگار به جزئی از انسان اکتفاء نمود، و آن عبارت از همان جزئیست که در وقت عملیۀ ختنه از انسان قطع می‌شود، بنابر همین عقیده یهود تا امروز ختنه می‌نمایند، بر علاوۀ آن میوه جات و حیوانات نیز در پهلوی آن وجود دارد.

- معتقد‌اند که آنان گروه برگزیدۀ خداوند می‌باشند، و ارواح یهودیان جزئی از اللهأمی‌باشد، وقتی یکی از امی‌ها (جوییم) کسی از اسرائیلی را بزند گوئی وی عزت خدا را زده است، و فرق میان یهودی و غیر یهودی به اندازۀ فرق میان انسان و حیوان می‌باشد.

- فریبکاری با غیر یهودی، دزدیدن مالش، قرض دادنش با سود زیاد، شهادت دروغ بر ضدش و وفاء نکردن به سوگند برایش، این‌ها همه برای یهودی جائز می‌باشد، بلکه آنان اینکارها را سبب تقرب به دربار خداوند می‌دانند، زیرا غیر یهودیان - در نظر آنان - همچون سگ‌ها، خوک‌ها و چهارپایان‌اند.

- تلمود دربارۀ عیسى÷می‌گوید: یسوع ناصری در موج‌های دوزخ میان آتش و قیر قرار دارد، و مادرش مریم وی را از سپاهی «باندارا» به طریق نا مشروع بدست آورد، کلیسا‌های نصرانی به منزلۀ پلیدی‌ها بوده و وعظ کنندگان در آن‌ها مانند سگ‌های عوعو کننده‌اند.

- به سبب تنگی اوضاع و شدتی که بالای شان واقع گردیده بود مفکورۀ مسیح منتظر به حیث یک ملجأ، و یافتن محل امید و چشم داشتن، نزد شان به میان آمد.

- عهد قدیم از حادثۀ ننگینی حکایت می‌کند که در خانۀ داود÷واقع شده است و می‌گوید: برای ابشالوم بن داود خواهر اصلی زیبائی بود بنام ثامار و او را دوست داشت، دختر برادری داشت از پدر بنام امنون، امنون قصد ثامار را داشت، و چنین شد که امنون از پدر خود خواست تا ثامار را حاضر سازد که برایش طعامی آماده نماید، وقتی خواهرش ثامار حاضر شد امنون مکان راخلوت نموده با وی بدون رضایت و به اکراه زنا نمود، ثامار گریه کنان و فریاد کنان بیرون شد، وقتی ثامار به برادر حقیقی خود ابشالوم قضیه را خبر داد ابشالوم به خاطر انتقام گیری از امنون نزد خود پلانی طرح نمود، بنابراین امنون وبرادرانش را به سوی طعامی دعوت کرد و به برده‌های خود توصیه نمود که طعام و شراب امنون را ثقیل سازند تا آنکه نشه شود، بعد از آن وی را به قتل برسانند.

- آنان می‌گویند: یعقوب÷با پروردگار گشتی گیری کرد، و لوط÷بعد از نجات یافتن و رفتنش به کوه صوغر شراب نوشید و با هر دو دخترش زنا کرد، و داود÷در نظر پروردگار قبیح و ناپسند بود.

- تورات موسى÷بعد از تخریب هیکل در دوران بختنصر ناپدید گردید، وقتی بار دوم در دوران ارتحشتا ملک فارس نوشته شد مغایر از اصلش و تحریف شده آمد. خداوند تعالى می‌گوید: ﴿يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِۦۚ[المائدة:۱۳] یعنی «کلمات تورات را از جاهایش تغییر می‌دهند، و بخشی از آنچه برای شان پند داده شده بود فراموش کردند».

- دین شان خاص به خود شان بوده دروازه بر روی دیگران بسته می‌باشد.

- الله تعالى می‌گوید: ﴿ضُرِبَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ أَيۡنَ مَا ثُقِفُوٓاْ إِلَّا بِحَبۡلٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَحَبۡلٖ مِّنَ ٱلنَّاسِ وَبَآءُو بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَضُرِبَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَسۡكَنَةُۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَانُواْ يَكۡفُرُونَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَيَقۡتُلُونَ ٱلۡأَنۢبِيَآءَ بِغَيۡرِ حَقّٖۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ ١١٢[آل عمران: ۱۱۲] یعنی: «آنان به ذلت و فقر گرفتار شده‌اند، و به غضب خداوند مبتلا می‌باشند سببش آنست که ایشان به آیات خداوند کفر می‌ورزیدند و پیامبران را بدون موجبی به قتل می‌رسانند، و این هم به سبب نافرمانی و تجاوز شان است».

- الله تعالى فرموده است: ﴿كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنكَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ ٧٩[المائدة: ۷۹] یعنی: «آنان چنان بودند که از کار بدی که انجام می‌دادند یکدیگر را منع نمی‌کردند، حقا که کار ناپسندی انجام می‌دادند».

- پسر بزرگ اولین کسی است که میراث می‌گیرد و حق دو برادر را مستحق می‌شود، و در میراث فرقی میان پسر متولد به طریق مشروع و متولد به طریق نا مشروع وجود ندارد.

- بعد از عروسی، زن مشابه برده برای شوهر است، دارائی زن مال شوهر می‌شود، ولی بخاطر اختلافات زیاد بعدا این فیصله صادر شد که خود مال به زن تعلق دارد ولی شوهر می‌تواند از آن نفع بگیرد.

- کسی که به بیست سالگی برسد و عروسی نکند مستحق لعنت می‌گردد، تعدد زوجه‌ها بدون حد واندازه شرعا جائز است. ولی ربانیون آن را به چهار زن محدود ساخته‌اند، و قاریان همانطور مطلق گذاشته‌اند.

ریشه‌های فکری و اعتقادی:

- پرستش گوساله از مصری‌های قدیم که قبل از خروج آنان در آنجا بودند گرفته شده بود، همچنان مفکورۀ قدیم مصری مأخذ و مصدر اصلی اسفار عهد قدیم شمرده می‌شود.

- فکر بابلی و فارسی نیز ازمصادر و مآخذ عهد قدیم شمرده می‌شود (کتاب – الله - ص ۱۱۷ تألیف عباس محمود عقاد را مطالعه کنید).

- مهم‌ترین ماخذی که بالای آن اسفار عهد قدیم اعتماد نموده همانا تشریع حمورابی است که تقریبا به سال ۱۹۰۰ ق م باز می‌گردد این تشریع در سال ۱۹۰۲م کشف گردید که در ستون سیاهی از سنگ حفر گردیده است، و آن سابقه دار‌ترین و مشهورترین تشریع سامی تا امروز به شمار می‌رود.

- تلمود به تناسخ قائل می‌باشد، و آن مفکوره‌ایست که از هند به بابل رفته و حاخام‌های بابل آن را به مفکورۀ یهودی نقل داده‌اند.

- از فکر مسیحی نیز متأثر گردیده‌اند، بنابرآن می‌بینی که می‌گویند: «ای پدر ما سبب ساز که به شریعتت باز گردیم، ای پادشاه ما: مارا به عبادتت نزدیک گردان، و مارا به توبۀ نصوح درحضورت باز گردان».

- در بعضی از مراحل خدایان بلعیم و عشتارت، خدایان آرام، خدایان صیدوم، خدایان مؤاب، خدایان عمون و خدایان فلسطینی‌ها را عبادت کرده‌اند (سفر القضاء: ۱۰/۶).

انتشار و جاهای نفوذ:

- عبری‌ها اصلا در منطقۀ اردن و فلسطین زندگی می‌کردند، بعدا بنی اسرائیل به مصر انتقال کرد، بعد از آن به فلسطین کوچ کردند تا آنجا جامعۀ یهودی را تشکیل دهند، لیکن بسبب تکروی، تکبر، تعصب و دسیسه گری شان تحت شکنجه قرار گرفته رانده شدند، بنابر آن در کشورهای جهان پراگنده گردیدند، و بعضی از آن‌ها به اروپا، روسیه، دولت‌های بلقان، امریکتین، و اسپانیا، رسیدند و بعض دیگر شان به داخل جزیرۀ عرب روآوردند که با طلوع اسلام از آنجا نیز بیرون کرده شدند، و تعدادی از آن‌ها هم در افریقا و آسیا زندگی نمودند.

- از ابتدای قرن گذشتۀ میلادی به جمع نمودن پراگنده‌های خویش در سرزمین فلسطین آغاز کرده‌اند و آنان را به این کار صهیونیزم و استعمار تشویق و ترغیب نموده‌اند.

- در این شکی نیست که یهودیان موجوده- که تقریبا به پانزده ملیون بالغ می‌گردند- هیچ رشته و رگی با عبرانی‌های قدیم اسرائیلی که از نسل ابراهیم÷بودند، ندارند زیرا اینان مردمان مختلطی از اقوام روی زمین‌اند که عوامل استعماری آنان را به سوی یهودیت سوق داده است، اما آنانی که فعلا از اصول و نسل اسرائیل هستند آنان امروز- خصوصا در اسرائیل – از یهودیان طبقه پایین به شمار می‌روند.

مراجع:

۱- إظهار الحق رحمة الله الهندي.

۲- الیهود: نشأتهم و عقیدتهم و مجتمعهم زكي شنودة – ط۱- مكتبة نهضة مصر- ۱۹۷۴م.

۳- تاریخ الأقباط زكي شنودة.

۴- الله عباس محمود العقاد.

۵- خطر الیهودية العالمية على الإسلام عبد الله التل. و المسيحية

۶- مقارنة الأدیان «الیهودية» د. أحمد شلبي – ط۴- النهضة المصرية – ۱۹۷۴م.

۷- الیهود في تاریخ الحضارات الاول غوستاف لوبون – ترجمة عادل زعیتر- طبعة عیسي البابي الحلبي.

۸- التوراة: عرض و تحلیل د. فؤاد حسین.

۹- تاریخ بني إسرائیل من أسفارهم محمد عزة دروزة.

۱۰- الأدیان و الفرق و المذاهب المعاصرة عبد القادر شيبة الحمد- مطبوعات الجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة.

مراجع بیگانه:

۱- Berry: Religions of the World.

۲- Reinach: History of Religion.

۳- Smith J. W. d: God and man in Early Israel.

۴- Kirk: A Short History of the Middle East.

۵- Max marigolis and Alexander marx: A History of the Jewish Peeple.

۶- Hertzl: The Jewish State.

۷- Weech: Civilization of Neer East.

۸- Wells: A Short History of the World.

به کمک و توفیق خداوندأمراجعه و براسی کتاب توسط بنده فقیر مولوی محمد طاهر عطائی به تاریخ ۱۶ صفر ۱۴۲۲هـ. ق ۱۹ ثور ۱۳۸۰هـ. ش عصر چهارشنبه تکمیل گردید.

والله أعلم بالصواب.